شادروان استاد احــمد عــلی کـهـزاد

 فـرستنده: بنیاد فـرهـنگی کـهـزاد

سقوط  غزنی در 1839

 

یکی از واقعات بسیار تاثرآور در تاریخ قرن 19 افغانستان سقوط شهر غزنی در روز 23 جولای 1839 در مقابل قوای متعرض و متهاجم فرنگی است. این سقوط در اثر جنگ و پیکار بعمل نیامده بلکه بی اتفاقی، بی نظمی و مخصوصاُ خیانت ملی در آن دخیل است که روح انسان را منزجر میکند.

موضوع تهاجم اول انگلیس بر افغانستان در اواخر سال 1838 و آوردن شاه شجاع و نشانیدن او بر تخت سلطنت بجای امیر دوست محمد خان بر همگان معلوم است. سپاه فرنگی که تحت اداره (سر جان کین) قرار داده شده بود، از راه درۀ (بولان) و (کوژک) حرکت کرده بتاریخ هشتم ماه می 1839 به قندهار رسید. اینجا راجع به مقابله قوای افغانی و صورت مدافعه سردار کهندل خان حکمفرمای قندهار وغیره مسایل چیزی گفتنی نیستم و آن موضوعی است جداگانه. بنا بران موضوع غزنی و صورت دفاع و صورت سقوط آنرا از نزدیکتر مطالعه میکنیم.

 در ین تاریخ غزنی از طرف یکی از پسران امیر دوست محمد خان، یعنی سردار غلام حیدر خان اداره میشد. نقشه ئی که امیر دوست محمد خان از نظر دفاع طرح کرده بود عبارت از ین بود تا اول شهر غزنی که دارای حصار مستجکمی است از خود به شدت دفاع کند. چون پسرش سردار غلام حیدر خان در آنجا حکومت میکرد و خودش از زمانهای سرداری به استحکام و قدرت مدافعه آن شهر آگاهی داشت، مطمئن بود که قلعه تاریخی مقاومت خواهد کرد. سنجش دوم  او چنین بود که پسر دیگرش سردار محمد افضل خان با دستۀ قوای دیگر که تقریباُ مرکب از سه هزار سوار بود، در ماحول نزدیک شهرموقع گیرد و گردش کند  تا سپاه متهاجم به نفب گذاری زیر دیوارهای حصار مبادرت نتواند. علاوه بر ین خودش با دسته های قوی تر قوا از کابل برآمده در (میدان) موقف گرفت و به غلجائی های عرض راه بین مقر و قلات هدایاتی فرستاد تا سر راه را گرفته و قشون متعرض را مجال عبور ندهند.

 اتنگلیس ها بعد از تاریخ ورود به قندهار در صدد آمادگی حرکت بطرف غزنی و کابل برآمدند. شاه شجاع بحیث شاه تحت الحمایه با آنها حرکت میکرد. بعد از ینکه بتاریخ 4 جولای 1839 به قلات غلزائی رسیدند، (مکناتن) وزیر مختار و ایلیچی انگلیسی برای توجه به مسایل غلزائی ها عقب تر مانده و شاه شجاع و (سر جان کین) را با دسته های متهاجم پیشتر فرستاد.

در فرصتیکه قوای متهاجم در حرکت است و غزنی مشغول مدافعه خود میباشد واقعۀ بمیان می آید که ذکر آن بسیار تاسف آور است. (موهن لال) مولف سوانح امیر دوست محمد خان که از مدتی در کابل بود و با سرداران و سران قومی آشنائی و موقف پیدا کرده بود با دستگاه جاسوسی شبکه (انتلجنت سرویس) کشف کرد که در میان اشخاص ناراضی از امیر دوست محمد خان یکی هم شخصی موسوم به سردار عبدالرشید خان است که از خویشاوندان امیر میباشد. فوری بنام او مکتوبی نوشته و با وعده های چرب و گرم وی را به افشای اسرار نظامی استحکام قلعه غزنی حاضر ساخت.

سردار عبدالرشید خان در حالیکه قوای فرنگی نزدیک غزنی رژه میرفت، یکی از نوکران خود را به فقیری تغییر لباس داده و بشکل فقیر جنگجوی او را از حصار غزنی بیرون فرستاد. ظاهر چنین مینمود که فقیر مردم را به جنگ تشویق میکند ولی در حقیقت او حامل مکتوب سری ئی بود که اسرار دفاعی غزنه را به دشمن فاش میکرد. متعاقب این نامه بر، خود سردار عبدالرشید خان هم شبانگاه در تاریکی از قلعه برآمده و به دوست اش (موهن لال) پیوست. بدین طریق، سردار عبدالرشید خان به خیمه های صاحب منصبان فرنگی راه یافت و بالاخره به (میجرتامسن) سر انجنیر قوای فرنگی سپرده شد تا به کمک معلومات او زمینه نقب گذاری زیر دیوار های حصار غزنه مطالعه شود. 

ناگفته نماند که عندالوصول سپاه متهاجم در مجاورت شهر غزنی اول پسران امیر دوست محمد خان، سردار غلام حیدر خان و سردار محمد افضل خان که یکی از داخل و دیگری از خارج حصار را مدافعه میکردند، میان خود بی اتفاق شدند و سردار اخیر الذکر موقف خود را گذاشته او هم میخواست قوای خود را داخل شهر ببرد و چون موافقت نشد از ماحول شهر بطرف کابل دور شد و کسی در بیرون حصار نماند که از نزدیک شدن قوای مهاجم به پای قلعه جلوگیری کند.

انگلیس ها قوای خود را در مقابل دروازۀ کابلی متمرکز ساختند تا رابطه میان غزنی و کابل قطع شود. شبهه ئی نیست که به مجرد نزدیک شدن قوای فرنگی به دروازه کابلی شهر غزنی، توپ های حصار به آتش باری شروع کرد و جسامت برج ها و ضخامت دیوارهای حصار بیش از حد بر انگلیس ها تاثیر افگند ولی سردار عبدالرشید خان با مهندسان دشمن همکاری کرده نفطه ضعف را که عبارت از یکی از برج های مجاور دروازه کابلی بود به آنها نشان داد تا نقب گذاری کنند.

ساعت 3 صبح 23 جولای 1839 در حالیکه دامان شب هنوز سیاه بود و اهالی ملکی غزنی بیشتر به خواب بودند، آواز مهیبی برخاست و دروازۀ کابلی با بدنه برجی به هوا پرید.

بدین طریق در اثر خیانت و افشای اسرار نظامی یکی از قلعه های مستحکم افغانستان بدست بیگانگان متعرض افتاد و با سقوط بلا انتظار غزنه تاب مقاومت مزید برای امیر دوست محمد خان در میدان هم نماند و بجانب بخارا فرار کرد. /3 حمل 1338/

 

 


بالا
 
بازگشت