شادروان استاد احــمد عــلی کـهـزاد
تخلیۀ کابل
از قوای انگلیسی در جنوری 1842
زمستان 1257 هجری در کابل
فـرستنده: بنیاد فـرهـنگی کـهـزاد
بتاریح 2 نوامبر 1841 (مطلبق 17 رمضان 1257 هجری) قیام ملی در کابل شروع شد که با آتش زدن خانه (الکسندر برنس) و کشته شدن خود او و همراهان او دامنه آن وسعت اختیار کرد و به تعقیب آن میان قوای ملییون افغانی و قوای متهاجم و اشغالگر انگلیسی که بیشتر در چونی شیرپور تمرکز داشت، یک سلسله جنگ هائی بوقوع پیوست تا اینکه در یکی از روزهای وقفه مکناتن، ایلیچی و نماینده فوق العادۀ انگلیسی، بدست سردار محمد اکبر خان غازی به قتل رسید . سپس میان (میجر پاتنجر) قایم مقام نمایندۀ اعزامی انگلیس و سران ملی مذاکراتی آغاز شد و مراتب مختلف را پیمود و بالاخره متن آن بصورت یک عهد نامه تسلیمی(*) به روز پنجشنبه شانزدهم ذیعقده 1257 (اول جنوری 1842) در کابل به امضا رسید و قرار آن قوای انگلیسی مجبور شد که نه تنها کابل بلکه سائر نقاط افغانستان مثل غزنی و قندهار و جلال آباد را هم تخلیه کنند.
تخلیه کابل از قوای انگلیسی در زمستان بسیار سخت سال 1257 هجری یکی از واقعات مهمی است که در تاریحچه شهر کابل، در روابط افغانستان و انگلیس در قرن 19 و در قطار واقعات عمومی تاریخی جهان اهمیت بسزائی دارد.
برای مردم کابل این واقعه از آن جهت اهمیت داشت که قوای اشغالگر که تقریباُ چهار سال قبل در سایه شخص شاه شجاع وارد شده بود، بعد از یک سلسله ترعیب و تخویف بالاخره مجبور شد که شهر را تخلیه کند. این واقعه از آن جهت در روابط افغانستان و انگلیس ها حایز اهمیت بود که انگلیس ها بار اول به تهاجمی اقدام کرده و بار اول نقاط اشغال شده را در تمام کشور منجمله کابل تخلیه میکردند. در ذیل واقعات عمومی جهان اهمیت واقعه در ین مضمر است که قوای معظم بریتانیا بار اول در یک کشور شرقی و آسیائی مجبور به تخلیه نقاطی میشود و بار اول در مجاورت هند مواجه به عقب نشینی میگردد.
روز 6 جنوری 1842 (22 ذیعقده 1257 هجری قمری) که روی کوه های کابل، تیغه شیر دروازه و آسه مائی و روی تپه شیرپور و تپه مرنجان را چادر سفید برف پوشانیده بود، قوای انگلیسی که بنام قوماندان خود به (سپاه الفنستن) شهرت دارد از چونی شیرپور به قصد جلال آباد برآمد.
این سپاه مرکب از دو نوع افراد بود. یکی دسته های انگلیسی که تعداد آنها به (4500) نفر میرسید و دیگر دسته ملیشائی هندی و عمله و فعله که عده آنرا (12000) شمرده اند. طبق منابع انگلیسی تعداد مجموعی همۀ آنها (17500) نفر بالغ میشد. (سر پرسی سایکس) یکی از مورخان معاصر انگلیسی، مولف (تاریخ ایران) و (تاریخ افغانستان) در ین مورد چنین اظار نظر میکند:«بعد از دو ماه تردد حقارت آمیزکه درتاریخ نظامی بریتانیا نظیرندارد بالاخره مردانی که روحیۀ خود را باخته بودند به تخلیه شهر کابل تن در دادند.»
منظره برآمدن سپاه الفنستن از چونی شیرپور بسیار تماشائی بود. انگلیس ها رخنه ئی در دیوار چونی تولید کرده و قافله ئی که دو هزار اشتر و یابو بار بردار آن بود ازدروازۀ جنوبی قلعه و رخنۀ دیوار که برای تسریع حرکت خود باز کرده بودند، سرکشیده و مانند ستون بسیار طولانی و پیچ در پیچ روی زمین پر برف کابل به راه افتادند و تا شام روز مذکور هنوز آخر آن در چونی بود. به مجرد تخلیه چونی شیرپور غازیان مجاهد و اهالی کابل آن قلعه را که با تقرر دشمن در نظر ها منحوس شده بود، آتش زدند. شعله های آتش و ستون های دود خیلی به آسمان بلند رفته و از فاصله های بسیار دور معلوم میشد و چنان مینمود که ستون های دود سیاه چون عفریتی عظیم سپاهیان متجاوز را در از عقب و پیش روی شان بدرقه میکند.
مجاهدان ملی و اهالی شهر کابل که از صبح به تماشای سپاهیان فرنگی برآمده بودند، بیشتر در پیرامون دیوارها و دروازۀ شرقی بالاحصار بنظر میخوردند. وقت بوقت صدای فیر تفنگی که از فرط مسرت فیر میشد، در هوا طنین می انداخت.
هوای بسیار سرد و یخبندان کابل سپاه فرنگی را سخت پریشان خاطر ساخته بود. قرار نگارش مأخذ انگلیسی هوا به اندازه ئی سرد بود که یخ به ضرب چکش از سم یابو ها کنده نمیشد. آذوقه هم بقدر کافی میسر نبود و از همان لحظات اول احساس میشد که این قافله به مقصد رسیده نمیتواند. چنانچه روز اول بیش از 5 مایل طی طریق نتوانسته و شبانگاه در بگرامی توقف کردند. روز دوم (7 جنوری) خود را به دهن درۀ خورد کابل رسانیده و روز سوم (8 جنوری) داخل درۀ تنگی خورد کابل صحنه ایست که شرح آن در اینجا نگنجد. این تنگی 5 مایل بیشتر طول ندارد ولی عبور از آن برای سپاه الفنستن نهایت گران تمام شد. به علت سرما و حملات غازیان غلجائی به قدری تلفات دادند که تنگی مذکور را بنام (قبرستان سپاه الفنستن) خوانده اند.
پیش از رسیدن به دهن تنگی تعداد سپاهیان فرنگی به 16 هزار نفر میرسید. حین برآمدن از آنجا اقلاُ سه هزار نفر کشته داده بودند. حمله غازیان غلزائی به اندازۀ شدید بود که برخی سران و سرداران قومی حتی سردار محمد اکبر خان و سردار سلطان احمد خان و محمد شاه خان که طبق معاهده انگلیس ها را تا جلال آباد مشایعت میکردند، تا نسبتاُ مصئون باشند، هم به آرام ساختن آنها و حمله های متواتر شان موفق نمیشدند.
بهر حال روز چهارم ( 9 جنوری) در آخر تنگی و روز های پنجم و ششم (10 و 11 جنوری) در حوالی سه بابا و تیزین رسیدند. روز هفتم (12 جنوری) در جگدلک واصل شدند و به روز هشتم (13 جنوری) خویش را در حومه شهر جلال آباد رسانیدند و یکنفر از فرنگی ها موسوم به (داکتر برایدن) که کاغذ های اخبار تایمز را زیر کلاه خود مانده بود با فرق نیمه شکسته در حالیکه خود و اسپش نیمه رمقی در جان داشتند، خویش را به پای دیوارهای شهر جلال آباد رسانیده و خبر دهشت انگیزی را که عبارت از تباهی کامل قوای انگلیسی بود به جنرال (سیل) قومانده قوای فرنگی در جلال آباد داد.
از 17 هزار سپاه الفنستن در ظرف 8 روز جز یکنفر باقی نماند و این یک نفر را هم اتفاقات برای آن زنده به جلال آباد رسانید تا خبر تباهی قوای متجاوز را به اطلاع دیگران برساند. در آثار انگلیسی قرن 19 تصویری از (داکتر برایدن) بنظر میخورد که بحال نیم جان و ضعف خویش را لنگان لنگان با اسپ خود از دست غازیان عرض راه کابل و جلال آباد نجات داده است. تخلیه کابل از قوای فرنگی واقعه ایست که خاطره آن در تاریخ افغانستان هرگز فراموش نخواهد شد. /7 حمل 1338/
(*) نوشته معاهدۀ تسلیمی در آینده به نشر خواهد رسید.