پروفيسورعنايت الله شهرانی
مـــعـــــرفــــــــــی کـــــــتـــــــاب شاه محمد ولی خان دروازی وکيل السلطنت اعليحضرت اميرامان الله خان
هردم ازين باغ بری ميرسد تازه تر از تازه تری ميرسد
دانشمند شهير ، شخصيت سياسی ، فرهنگی و هنری کشورعزيزما ، دوکتورعنايت الله شهرانی ، به سلسله نشر دهها و صدها اثر ارزشمند علمی ، اجتماعی و هنری ، اخيرا به چاپ و نشر کتاب کم نظيری بنام ( شاه محمد ولی خان دروازی وکيل السطنت اعليحضرت اميرامان الله خان ) موفق گرديده اند.
اين اثرباارزش از جانب نويسنده توانا جناب برهان الدين نامق ويراستاری گرديده و به پيشگاه مردم عرفان پرور افغانستان و جهان عرضه شده است.
کتاب که 520 صفحه را احتوا ميکند ، پشتی و صفحه اول آن با فوتوهای شاه امان الله غازی و شاه محمدولی خان دروازی و انور پاشاه مزين است. در شناس نامه کتاب کمپوزر خواجه وحيدالله و ناشر کانون فرهنگی قزل چوپان معرفی گرديده است.
سال چاپ : 1385 خورشيدی برابر با 2007 عيسوی آمده.
تيراژ : يک هزار جلد و حق چاپ محفوظ خوانده شده است.
چاپ فوتوهای تاريخی شاه غازی و شاه محمدولی خان دروازی و خانواده ايشان و ساير اراکين دولتی و نشر آثار قيمتدار شخصيت های سياسی کشور پيرامون شخصيت شخيص و محبوب القلوب افغانستان شاه محمدولی خان دروازی محتوای اين اثررا غنا و مزيت خاصی بخشيده است و خواننده را به واقعات تلخ و شيرين آن دوران به ويژه به دوره استبداد نادرخانی آشنا می سازد.
اهدای کتاب :
دوکتور شهرانی دراين مورد در ذيل فوتوی شاد روان امان الله و لی پسر شاه محمدولیخان متولد 1922 م و متوفی 2002 در کليفورنيا امريکا چنين می نويسد :
اثر حاضر را به خانواده نجيب ، آگاه و گرامی ( ولی ) بويژه به روان پاک امان الله ولی اهدا می نايم . آنکه : اعليحضرت اميرامان الله خان پادشاه ترقيخواه ، منور ، فرزانه ، فرهيخته ، وطندوست ، ملت پرور ، محصل استقلال و ازادی افغانستان اسم خوبش را برسم تبرک برايشانن گذاشته است و نماد دوستی و علاقه بی پايان آن شهريار والامقام نسبت به شهً محمدولیخان وکيل سلطنتش می باشد. امان الله ولی از شمار دانشی و فرهنگی مردانيست که همه گان از شخصيت عالی و بزرگوارش سخن گفته اند.
فهرست کتاب شامل سه بخش و ده فصل است که زندگی نامهً شاه محمد ولیخان دروازی وکيل سلطنت شاه امان الله غازی را از طفوليت تا وقتيکه بدست نادرغدار پس از محاکمهً کذايی با يک تعداد از نخبگان ديگر کشور جام شهادت نوشيد ، در بر ميگيرد.
ما بخش های مهم اين کتاب 520 صفحه ی را بعدا باالترتيب خدمت خوانندگانن ارجمند درسايت آريايی جسته جسته تقديم خواهيم کرد و اينک در حد گنجايش اين مقال از نوشتهً زيبای جناب نامق دربارهً بدخشان و بدخشانيان که از اهميت تاريخی برخوردار بوده و در مقدمه آمده است ، اقتباس مينماييم و به او توفيق بيشتر ميخواهيم :
شاه محمد ولی خان ابرمردی براورنگ تاريخ سياسی و نظامی معاصر افغانستان
با آبداری لعل لبش نرسيدند هرگز
گذشت عمر بدخشانيان بکان کندن
بدخشان سرزمين زيبای تاريخی و کوهستانی است که در انتهای شمال شرق عزيز وطنمان افغانستان موقعيت دارد و دريای پنج آنرا در شمال از تاجيکستان مجزا ميکند. اگر به نقشهً کشور مان دقيق شوييم بيک برگ درخت شبيه است ، اگر ساقهً همين برگ را با قسمت کوچک پائينی از تنه اش بدخشان را بدانيم ، بخطا نخواهيم رفت.
بدخشان دارای تاريخ ديرين ، فرهنگ پربار و گذشته پرافتخار است ، بدخشان بيشتر از ناحيهً داشتن مناظر دلکش طبيعی ، لعل و ياقوت و لاجوردش از گذشته های دور بدينسو بلند آوازه بوده وقتی قديمی ترين لاجوردی را که ديرين شناسان از دور فراعنه مصر درنتيجه حفريات آثار قديمی در آنجا شناسايی کرده اند منسوب به معدن لاجورد بدخشان دانسته اند.
ازمورخان و جغرافيه نگاران دوره های اسلامی به ويژه مقدسی که در سده چهار هجری قمری ميزيست می نويسد : زبيده خانم ملکه هارون الرشيد در حوالی معدن لعل و ياقوت و لاجورد بدخشان قلعه اعمار نموده بود که بنام قلعه زبيده ياد ميشد و ازين معادن لعل و ياقوت و لاجورد استخراج گرديده به دربار خلافت بغداد فرستاده می شده است.
نامق ميگويد : ( در شب عروسی وی با هارون الرشيد او چندان جواهر و زيور بخود بسته بود که توان راه رفتن نداشت...
بدخشان در درازای تاريخ پر فراز و نشيب خويش مرجع آمال عاشقان و دلدادگان ، زيبارويان و پريچهرگان روزگار بوده است ، در برهه هايی از اين دل از دست دادگان عشق و شهر آشوبان زمان به نحوی از انحا به آن توجه کرده و آثاری از خويش در دل صخره ها و صحرا های حيرت افرين و دلفريب آن ، بجا گذاشته اند....
ميگويند سه تن از شاعران يکی بدخشی بوده است ، ديگری بخاری و سومی خراسانی روزی باهم همسفر ميشوند در راه کسی ايشان را به غذا دعوت ميکند و برای ايشان طبقی را مالامال از شيربرنج می نمايد و بالای آن روغن زرد را ريخته می آورد. آنان وقتی اين غذای لذيذ را می بينند چون گرسنه شده بودند هر يک کوشش می نمايد بطريق پيشتر از ديگر روغن را بسوی خويش بکشد اولتر از همه بخاری پيشدستی نموده با انگشت از روغن خطی بطرف خودش کشيده می گويد :
از بخارا لالهً خوشرنگ می آيد بيرون
بدخشی می بيند که بخاری با کشيدن خطی از روغن کارش را انجام داد او هم مثل بخاری با انگشت خود خط ديگری از روغن بسوی خود کشيده می گويد :
در بدخشان لعل خوب از سنگ می آيد بيرون
بدخشی و بخاری به هدف خود به اين طريق ميرسند ميماند خراسانی. او با خود فکر ميکند بايد کاری کند که روغن بطور مساويانه به هرسه ايشان برسد و پلان بدخشی و بخاری را نقش برآب نمايد ، روی آن انگشت خود را در ميان روغن گذاشته تا که ميتواند آنرا با شيربرنج مخلوط کرده ميگويد :
ازخراسان همچو من يلدنگ می آيد بيرون
خوانندگان ارجمند ! اين بحث را با اين ابيات که در وصف بدخشان از شاعران پيشين سروده شده به پايان می بريم :
اگر کوهً بدخشان لعل گردد
به ديدار بدخشــــانی نيرزد
نصيرای بدخشانی
سالها بايد تا يک سنگ خـــــاره زآفتاب
لعل گردد در بدخشان يا عقيق اندر يمن
سنايی غزنوی
جهانی را بحسرت سوخت اين دنيای بی حاصل
کو ياقوت و کدامــــــــين لعل آتش در بدخشانش
ابوالمعانی بيدل
فکر رنگينم کند نذر شهيدستان شرق
پارهً لعلی که دارم از بدخشــــان شما
اقبال لاهوری
کوه ماران به کمر لعل بدخشان دارد
اينچنين بخت کجا تخت سليمان دارد
ملاشاه بدخشی
ما مطالعه اين اثر ارزشمند و استثنايی را به همه خوانندگان عزيز بخصوص به نسل جوان کشور که ميخواهند به گوشهً ای از تاريخ وطن شان آشنا شوند سفارش ميکنيم.
بخش بعدی