انجنییر نجیب الله احمدی ملی یار
بیست و هشتمین سالروز از تهاجم قوای سرخ به قلمروقانونی کشور افغانستان
پیمان دوستی پنجم دسامبر 1978 م، بین جمهوری دموکراتیک خلق افغانستان و اتحاد جماهیر شوروی، از سوی هیأت عالیرتبهء دولت افغانستان، تحت ریاست رئیس شورای انقلابیی جمهوری دموکراتیک خلق افغانستان نورمحمد تره کی و صدر هیأت رئیسهء کشور شوراها لئونید الیچ برژنف، در مسکو انعقاد یافت.
پیمان مبنی بر حسن همجواری، دوستی بین دولتین و در صورت تهدید از سوی کشورهای تحت حمایهء امپریالیزم بین المللی به کشور افغانستان، به دفاع و حمایت و حتی گسیل نیرو های انتطامی و پاسخ برق آسا به تهدیدی خارجی از سوی شوروی، در آن می شد.
اتحاد شوروی این مورد از مواد پیمان را به نفع خود اساس قرار داده و در دوازدهم دسامبر 1979م،
جلسهء اظطراریی بیروی سیاسی کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحادشوروی، به عنوان در « موقعیت ». A یعنی افغانستان، تدویر یاقت و به کمیسیون فوق العادهء دفتر سیاسی کمیته مرکزي، اختیارات لازم مبنی بر اقدامات سریع در ارتباط با افغانستان، از سوی رهبری شوروی و اعضآی کمیته مرکزی حزب کمونیست، داده شد.
مسئولیت صوری سیاستگذاری افغانستان را کمیسیون فوق بر عده داشت، که اعضای با صلاحیت آن عبارت بودند از: وزیر خارجه اندره گرومیکو، وزیر دفاع دیمتری اوستینوف، رئیس کمیتهء امنیت دولتی یوری اندروپُف و رئیس ادارهء بین المللی کمیته مرکزی بی.ان.پانوماریوف.
بر اساسی سندی که بعد ها ارائه گردید، نشان میدهد که رئیس کمیتهء امنیت دولتی یوری اندروپُف، جزو امضاکنندگان یاداشتی بوده است که در 29 اکتوبر همان سال توسط کمیسیون یاد شده به دفتر سیاسی، پیشنهاد و در آن نسبت به حفیظ الله امین، عمیقاً اظهار نگرانی شده بود و در آن آمده است.
« نشانه های اخیر حاکی از آن است که رهبری جدید افغانستان آگاهانه سیاست متعادل تری نسبت به قدرتهای غربی در پیش گرفته است. بخوبی اشکار است که ایالات متحده بر این مبنا به این نتیجه رسیده است که عوامل بالقوه برای تغییر جهت افغانستان به سوی واشنگتن وجود دارد. عملکردهای امین در رابطه با اتحادشوروی بیانگر عدم صداقت اوست..»
جنرال وارینیکوف فرمانده نیروهای زمینی اتحادشوروی، با برآورد طیف وسیع عوامل منطقه ای و جهانی که بر تصمیم مداخله صحت گذاشتند، بر وجود این نظریه در دفتر سیاسی تأکید کرد که: امین ممکنست به سوی امریکاییها برود و به آنها اجازه دهد به جای پایگاههای اطلاعاتی الکترونیک که بعد از انقلاب اسلامی در ایران از دست داده اند، انواع جدیدی را در مجاور مرزهای شوروی در افغانستان، جایگزین سازند و در رابطه با آزمایشهای موشکی ما در در آسیای مرکزی، اطلاعات بدست آورند. این مسئله اتحادشوروی را در وضعیت بسیار دشواری قرار خواهد داد.
کنگرهء امریکا توافق سالت-2 ( کاهش موشکهای برد متوسط )، را تصویب نمی کرد. طرحهای ایالات متحده برای بکارگیری موشکهای میان برد در اروپا نیز نظر فوق را تأیید می کرد. همچنین با توجه به اینکه صدراعظم آلمان غربی هلموت اشمیت، برای گسترش موشکها در مجمع حزب سوسیال دموکرات حمایت بدست آورده بود. مسکو گسترش آنها را اجتناب ناپإیر قلمداد کرد. شورای ناتو در 12 دسامبر 1979م، رسماً اعلام کرد که ایالات متحده 464 موشک کروز تام هاوک و 108 موشک انداز پرشنگ-2 را برای استقرار آماده می کند. محافل خاصی در ایالات متحده در صدد جبران موقعیتی بودند که پس از سقوط رژیم شاه در ایران از دست داده بودند. نگرانی شوروی از احتمال مداخله مستقیم امریکا در ایران در طول بحران گروگان گیری روبه افزایش بود.
این عوامل باحث شد که دفتر سیاسی حزب کمونیست در همان روز تشکیل جلسه داد. به نظر کورنینکو معاون وزیر خارجه: تصادفی نبود که در آن روز پس از اینکه مسکو از تصمیمات ناتو اطلاع پیدا کرد، مسئله افغانستان در دفتر سییاسی به حل و فصل رسید و تمام بحثهای سابق در بارهء اثرات منفی مداخله در غرب، ناگهان به فراموشی سپرده شد. حالا دیگر چیزی زیادی باقی نمانده بود که از دست برود.
کمیته عالی تحقیق شوروی، در گزارش سال 1989 م، آورده است که دفتر سیاسی حزب کمونیست برای بحث روی این موضوع حتی نشست کاملی برگزار نکرد. برژنف، اوستینوف، اندروپُف و گرومیکو محرمانه با یکدیگر دیدار نمودند و با پیشدستی بر دیگر ارگانهای عالی دولتی و بقیه اعضای دفترسیاسی، کمیته مرکزی و هیأت حاکمه را در برابر یک عمل انجام شده قرار دادند.
اینکه شورویها خطر تهدید از سوی امین و شبکهء حمایتی اش را بالای خود احساس کردند. در 24 دسامبر 1979م، گروپ ضربتی خاص ( الفا ) مربوط دستگاهی امنیت دولتی شوروی از طریق هوا به کابل رسید. در آن زمان حفیظ الله امین در اقامتگاهی خود ( قصر تاج بیک )، از سوی حریفان خود توسط مادهء خواب آور مسموم شده بود و کنترول امور حزبی و امور دولتی را از دست داده بود. در این موقع گروپ ضربتی الفا با تبانی مخالفان امین به اقامتگاهی امین حمله ور شدند امین و شبکهء حمایتی اشرا با انجام یک عملیات برق آسا خنثی ساختن و حفیط الله امین با چندی از اعضای فامیلش به قتل رسیدند.
در 27 دسامبر 1979م، واحدهای میکانیزه و هوابرد قوای سرخ، که قبلاً در نزدیکی مرزهای افغانستان در حالت آماده باش در آورده شده بودند، از طریق هوا و هم از طریق زمین به قلمروهای قانونی افغانستان حمله ور شدند. که این اولین نقض میثاقهای منشور سازمان ملل و تهاجم مستقیم به مرزهای قانونی یک کشور به حساب میآمد.
جنرال وارینیکوف همچنین طی مصاحبه ای مسئولیت این اشتباه را به گردن ببرک کارمل، به دلیل - تحت فشار گذاشتن مداوم ما برای درگیر شدن در جنگ - گذاشت. متأسفانه ما به فشارهای او تسلیم شدیم و به خود اجازه دادیم که به یک جنگ طولانی کشیده شویم.
اما ببرک کارمل، به صراحت پاسخ داده است که این فرماندهی عالی ارتش سرخ بود که تاکتیکهای تهاجمی در پیش گرفت تا انواع جدید سلاحهای خود را آزمایش کند، و به بمباران پرداخت. اینها بدون خواستهء من اتفاق افتاد.
دول جهان این اقدامات ناشیانهء شوروی را شدیداً محکوم کردند و با دست باز به نوشتن سناریوهای خطرناک ارتباط با افغانستان پرداختند و بعد ها بالای ملت افغانستان در عمل پیاده کردند.
نیروهای شوروی مدتی طولانیی تقریباً 10 سال در کشور افغانستان باقی ماندند و با فشار نظامی از سوی جنبش مقاومت افغانستان همراه با پروسهء پیچیدهء دیپلماسی شش سالهء رفت و برگشت سازمان ملل.
رهبری شوروی میخائیل گورباچوف در یک بیانیهء مشترک، قول خروج نیروهایش را از 15 می 1989م، بشکل تدریجی و در ظرف 9 ماه، داد.
آخرین افسر ارشد و فرماندهء کلیه نیروهای شوروی در افغانستان باریس گروموف 15 فبروری 1989م، درست ساعت 11:55 قبل از ظهربه وقت محلی قدم زنان از روی پل فولادی دوستی واقع در مرز افغانستان با ازبکستان شوروی، عبور کرد و به گزارشگر تلویزیون گفت: هیچ سرباز و یا افسر شوروی عقب سر من نمانده است و اکنون حضور 9 ساله ما در افغانستان به پایان رسید.
در طول این مدت حدود یک ملیون سرباز و افسر شوروی در افغانستان خدمت کردند. حدود 14000 سرباز و افسر شوروی عملاً کشته شدند. 35000 افسر و سرباز شوروی معلول و معیوب شدند. اضافه از 300 افسر و سرباز شوروی در اسارت در آمدند. هزینهء قابل توجهء بخرج داده شد.
ملت افغانستان خساراتی انگفت و بدون جبران را متقبل گردید.
13 فیصد از نفوس مردم افغانستان جامهای شهادت را نوشیدند.
- حدود 10 ملیون از مردم افغانستان آواره و مهاجر در دیار غربت شدند.
- تاسیسات زیربنایی کشور تخریب گردید.
- اقتصاد کشور تقرب به صفر کرد.
- اخلاق ملی فاسد شد.
- تفرقهء ملی، قومی، زبانی و سمتی تشدید پیدا کرد.
- اعتبار و اعتماد بین مردم افغانستان صدمه دید.
- وحدت ملی استحکام خود را از دست داد.
- عزت و وقار و غرورملی مردم افغانستان پایمال گردید.
دشمنان دیرینهء همجوار شرقی و غربی ملت افغانستان از این بحران بهره برداری نموده و گروههای بنیادگرای مذهبی را نظر به طرح سناریوهای خطرناک باداران خود در قلمرو های خویش آموزش، تسایح و تحت حمایت خود قرار داده و به افغانستان صادر کردند و ایشان به تدریج روی صحنه کشانده شدند.
بعد از 8 اپریل 1992 م، و ناکامی پروسهء صلح سازمان ملل، این گروهها به کابل از هر طرف ریختند و در اثر جنگهای تنظیمی، کشور افغانستان بار دیگر در کام خون فرو رفت. کشور به مرکز تروریزم بین الملل، تولید و قاچاق و ترافیک مواد مخدر تبدیل گردید. اینبار غرور و عزت و وقار مردم افغانستان توسط جیره خوارهای اعراب و انگلیس پیمال گردید. که این خود یک نوع توهین به آدرس ملت افغانستان از سوی جوامع اعراب و انگلیس تلقی می شود.
بعد از حملات هوایی مشترک امریکا و انگلیس به لانه های شیطانی طالبان در اکتوبر 2001م، کشور افغانستان در حالت کندومینوم ( تسلط دوگانه ) قرار دارد که در قلمروش گروپهای مسلح محلی و واحد های انتظامیی کشورهای ائتلاف ضد تروریزم بین الملل برتری دارند. و مردم افغانستان به خاموشی به تماشای این تیاتر جدید نشسته اند.
بعد از این ملت غیور و آزادمنش افغانستان به کسی اجازه نخواهد داد که بالای ایشان به گونهء حکوماتی را تحمیل نماید.
مذهب زمونژ د آزادی مذهب دی
نه د مسجد نه کلیسا پسی حًو
مونژ منصوریان. له چانه دار نه لرو
انالحق وایو، رنا پسی حًو
جنت ستا فردوس ستا وی ملا
له دوارو تیر یو، د ملی غرور پاسداران پسی حًو.
انجنییر نجیب الله احمدی ملی یار.