جبهه ملی

 بیم ها و امیدها

نجیب الله ضیا رحمان

 

جناح‌ بندى از پديده هاى مهم سياسى هر جامعه  است. اگر  در جوامعى جناح‌ بندى خارج از بدنه حاكميت و در ميان بستر جامعه و افكار عمومى شکل گیرد ممثل حاکمیت مردم میباشد . ولی  در افغانستان همیشه جناحها و رقابت جناحها در داخل حاكميت واکثرا" در ميان نیرو های  حاكم بمیان آمده  باعث ایجاد مشکلات سیاسی شده  در بسیاری موارد با جنگ و خونريزى شديد همراه بوده است. بر خلاف حكومتهاى دمكراتيك كه در آنها ، قدرت سياسى فاقد جنبه انحصارى و قانونى است، در افغانستان به دليل غائى بودن ارزشهايى كه نظام بر اساس آنها شكل گرفته، قدرت جنبه انحصارى داشته و استفاده از زور و اجبار درتمام ادوار تاریخ در  نظام های کشورغير قابل اجتناب مى‌باشد.

با دگرگوني و تغييراتي که در جامعه ما پديدارشده است ، مردم ما به دنبال روش های جديدی شده اند  كه از جنگ  و ويراني بكاهد و كمكی باشد به تكامل سیاسی جامعه ما . اين تشکیل بايد از منفعت  گرایي گروهی بي بهره خارج شود و جزئي از طرح و روش كلي سیاسی جامعه  به شمار آيد.

جبهه سیاسی جدیدی موسوم به "جبهه ملی" که  بتاریخ 03 اپریل 2007  اعلام موجودیت کرد، در آن به جزاز حرکت " سیاف" و وحدت "خلیلی " دیگر تقریبا تمامی احزاب و جریان های سیاسی فعال در صحنه سیاسی سه دهه اخیر عضویت دارند، که در گذشته هیچگاه  با هم سر سازگاری نداشته اند.

 در این جبهه احزابی  هم هستند كه هرکدام  از يك الگوی خاص ـ سياسي و يا مذهبي پيروی می كنند و هر کدام دار و نداراجتماعي ما را قربانی ايدیولوژی يك بعدی خويش کردند و حتی  در طرح و برنامه تعدادی از این احزاب سیاسی ديكتاتوری نظری ، حاکم  بوده است که  با رفتار خشونت آميز مملکت را  در معرض تباهی قرار دادند که همه دیدیم و شاهد بودیم وا کنون  بیشتر اعضای این  جبهه کسانی اند که نهادهای مدافع حقوق بشر  از آنها به عنوان ناقضان حقوق بشر نام می برند.

موسسان جبهه ملی که بیشتر آنها اعضای پارلمان افغانستان هستند می گویند هدف آنان از تشکیل این نهاد جدید سیاسی رفع بحران هایی است که دامنگیر دولت بوده و هیچ سازمان و حزبی نمی توانسته به تنهایی آن را حل کند.

استاد برهان‌الدين رباني رييس این جبهه هدف از  تشكيل اين تشكل را با تركيب كنوني آن به عنوان گامي جديد و تجربه نو در حيات ملي و سياسي كشور ياد كرده و گفته است : " گرچه كار مشترك ميان افراد و جناح‌هايي كه روزي در مقابل هم قرار داشتند براي بسياري و عده‌اي از منسوبين اين گروه‌ها تعجب‌آور است ،  تجربه نشان داد زماني كه بحران سنگين امنيتي ، اجتماعي و سياسي دامنگير كشورها مي‌شود عبور از آن به تنهايي امكان‌پذير نيست.  گروه‌ها و جناح‌ها بر حسب ضرورت اختلافات خود را به كنار نهادند و در چارچوب وفاق ملي با يكديگر همكاري خواهند كرد. 

پس از سقوط حكومت طالبان و حضور جامعه جهاني هنوز هم بر بستر بحران حركت مي‌كنيم بطوريكه امنيت و ثبات سياسي تكميل نشده است.  بحران بي‌اعتمادي هنوز خاتمه نيافته و وضع اقتصادي و اجتماعي مردم خوب نشده و آتش نفاق قومي و جناحي‌درحال زبانه كشيدن است. افراد بدخواه در بيرون از مرزهاي افغانستان بر اين آتش نفاق دامن مي‌زنند.

ضعف دولت در حل بحران و ظهور مافياي فساد به اعتراف برخي مسئولان عالي رتبه دولتي، تهديد جدي امنيتي را متوجه كشور كرده است.  در چنين اوضاعي جمعي از شخصيت‌هاي برون و درون مجلس نخواستند ناظر و شاهد وقوع بحران باشند و با تشكيل جبهه ملي، همكاري مشتركي را در كشور پي ريزي كرده‌اند.

خط مشي جبهه ملي افغانستان پيروي از احكام ديني، رعايت سنن‌ملي، حمايت از حاكميت قانون ، اجراي اصلاحات ، كمك به توسعه نهادهاي مدني ، انتخابي بودن واليان، مبارزه با تروريسم و همكاري با جامعه جهاني‌ است. "

تراژدي مردم  افغانستان در اين است كه همیشه نیرو های سیاسی کشور طرح ها و خط مشی های خوبی را مطرح و پیشکش نموده اند ، اما هرگز نتوانسته اند  به آن  عمل كنند. اميد است كه این بار وعده های  رهبری این جبهه تحقق یابد و این بارضمن بهره گيری از خرد مفيد و مثبت  وبا تجربه از گذشته های تلخ و مصئون از زیاده روی در مسایل سیاسی و اجتماعی  و نادیده گرفتن حق دیگران خط مشی خود را درعمل پیاده نمایند. وبدون آنکه تسلیم  قدرت شوند ،  در آزادی هر فرد از هر قوم ارج بگذارند.

    این جبهه هنگامی می تواند مردم رابه عملکرد های خود امیدوار کند که هر فرد این جبهه مصمم به خارج ساختن مفاهيمي باید باشند  كه در گذشته، ارزش سیاسی احزاب شان را تشکیل میداد و امروز در پرده ابهام است.  اين روش در واقع بايد نتیجه عمل کرد های مثبت و گریز از اشتباهات و جنایات گذشته  باشد كه با ذهن و تعقل امروز قابل ارزيابي و بررسي گردد. با خردمندی در آينده نيز راه پويائي را ادامه دهند، که  راه  افراط، تعصبات خشك نژادی ، قومي و سیاسی  را كاملا مسدود نمایند. هيچ چيز بالاتر از كرامت انسان و حقوق آن ، دیگر  معني نداشته باشد.

اگراین تشکیل جدید باز هم مردم را با اسارت گرفته ، با  شيوه های نامطلوب براي نيل به هدف هاي سياسي بهره بجويد، بدون شک ، ابهاماتی رادر جامعه به وجود می آورد. درآن صورت بیم آن می رود که سیستم نیم بند  سیاسی موجود را از هم بپاشد  و کشور را بار دیگر به جناح بندی های نظامی سوق دهد.

يكي از عمده ترين مشكلاتي كه در برابر این جبهه قرار دارد ، تفكرتماميت خواهي بعضی ازاحزاب اعضای آنست كه تحقق صلح  و آشتی ملی و دموكراسي را در سه دهه  گذشته  ممانعت كرده و پيروزی نيروهای نيست  ونابود کننده ویا اصحاب ضد تمدن( طالبان) را تسهيل كرده است.

بي مورد نخواهد بود كه  سخني شفافتر در باره اندیشه های بعضی از احزاب اعضای جبهه ملی داشته باشیم. این جبهه برای پیشبرد اهداف خویش با دو مانع روبرو است. یکی با تفكر اسلامی و به وجود آوردن حكومت با تطبیق شریعت  و دیگری با تفكر غیر مذهبی یعنی خواهان حكومتی  با تمایل چپی . اين دو طرز تفكر هر كدام با تجربه ويژه  خويش ، به مردم  نشان دادند كه در دايره تفكرخود گیر افتاده اند و با راه ملي و ميانه روی ، هيچگاه سازش نکرده  ، حتی در تضاد بانیرو ها و افرادی بوده اند که به حاکمیت ملی معتقد بوده اند.

بخش چپی این جبهه را ( اگر هنوز هم به همان مفکوره باشند) عقیده بر آن است، که  اصالت اقتصاد پاسخگوی تمام شئونات اجتماعي است و با دولتي كردن اقتصاد و يك حزب مسلح به ايدیولوژی ، تمام مسایل  اجتماعي را می توان به سادگي تغيير داد.

      بخش دیگر این جبهه با عدم شناسائي دقیق از روان موجود در جامعه ، مفکوره  خود را با خوی اجتماع يكی  می دانند و باهمین برداشت در زمان حكومت خویش ، ايدیولوژی اسلامی  را  به بن بست كشاندند.

هردو بخش جبهه  در اولين اقدام ، ملي گرایي را  مورد هجوم قرار داده،خواسته های ملي را ناديده گرفتند و  نياز جامعه را نتوانستند تامین بل برعکس به خشونت روی آوردند، كه ادامه آن را شاهد هستيم.

اگر تشکیل این جبهه جدید، بر پايه ای استوار گردد كه بتواند به موجوديت خود در شرايط کنونی ادامه دهد و امكان تامين نيازمندی ها و مبارزه با نابرابری  سياسی ـ اجتماعی  تمام ساکنان کشور را به دست آورد، می توان  به آن امید وار بود. بناء" ضرورت دارد كه از همین اكنون طرح سياسی جديد را آغاز كنند که بر بنيان آن تحولات آينده در مسير بهبود و رفاه و عدالت اجتماعی جامعه ما  تحقق يابند، و خط مشي خود را در رسيدن به هدف های مذكور مشخص سازند.

جبهه ملی  در قدم اول باید مصلحت هاي جامعه ملي را در نظر بگيرد. هرگز منافع ملي را وجه مصالحه بين المللي و بيگانه قرار ندهد. آزادی و استقلال كشور را  تحت هيچ عنوانی  تابع مقاصد بيگانه  نكند و در راه استقرار و تحقق آزادی به خودباوری اعتقادی راسخ داشته باشد. از صفات اشتياق به تسليم و شهوت كسب قدرت پرهيز كند و بالاتر از همه افراط در كليه موارد را از برنامه خويش دور سازد.

 شرایط سياسي امروزی کشور ما  ارزش های ديگری را در پيش روی ما قرار داده است. طرح هاي سياسي ـ اجتماعي متاثر ازبرداشت های دیروزی اعضای این جبهه را به دگرگونی دعوت مي كند. مردم ما دیگر  آگاهی سیاسی خود را یافته اند و آگاهانه مي خواهند سرنوشت خود را در دست گيرند.

 

 


بالا
 
بازگشت