حمیدالله (زریاب)
ضـــرورت درک مفــاهیم دموکراسی برای
جـــامعه امروزی افغانســـتان
انســــانها برای اینکه زنده بمانند نیاز به تحــکیم یک سلســــله روابط در بین اجتمـــاع دارد که این امــر از بدو پیدایش انســـانها مروج گـــردیده و باعث پیشـــرفت و سهولت در زنده گی روزمره انسانها شده است .
که تحـــکیم اینگونه روابط در جامعه یک اجتمــاع را تشکیل داده و باعث ایجاد قریه هــا و شهرها گردیده است که به دلیل تراکم نفوس و بزرگ شــدن اجتماع و شهر هـــــا و برای اینکه یک زنده گی بهتر و خوبتر داشــــته باشند و از اضـرار حوادث طبیعی و اجتماعی در امان باشند و هم اینکه بتوانند بخوبی مبارزه نموده و از وقوع حـادثات طبیعی و اجتماعی بخصوص جرایم جلوگیری نمایند .
ضــروری است تا یک ســـلسله قواعد و قوانین را نافذ و مردم را تابع آن نماید . تا حقوق شــان پامــال نگردیده و هرج و مرج و خودســـری ها از میان برداشته شود .
و تمـــام مردم بشکل صلح آمیز زنده گی نموده و به کار و فعالیت شان ادامه دهند .
پس برای محیا ســاختن چنین شــرایط باید دارای یک قانون بوده تا آنهـــا را از آنچه که بر خــلاف عنعنـــات و فرهنگ اجتمـــاع و مردم است منع و در راه درست راهنمائی نماید .
که تنفیذ قــــانون برای یک جامعه یکی از مبرم ترین و الویت ترین اقـــدامات در اجتماع میباشد .
دانشــمندان از قـــرن ها قبل توسط پلان گـــذاری های سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگـــی و غیره جهت بهبود بخشــیدن وضع معیشیتی مردم جـــامعه کوشیده تا قوانین بســـازند که سویه علمی ، فرهنگی ، اقتصــادی ، نظــامی و غیره آنها بلند رفته و پیشـــرفت نمایند .
و مبارزه علیه ظـــلم ، استبداد و بی عدالتی را براه انداخته که بعضـــی از آنها موفق و اکثـــریت آنها مورد سر کوب دیکتاتوران و امپراطوران .وقت قـــرار گرفته اند .
که آثار هـــای زیادی از قوانین و سیاست هـــای آنها در تاریخ ثبت و بجـــا مانده است . کــــــــــه با مطــــــالعه تاریخ جــهان معلوم میشود که در جهان قوانین و ســـیاست های زیادی وجود داشته و بعد از ســــــــالها پیروی دوباره ملغـــی قرار گرفته است و به تعداد ( 178 ) یاکم و بیش مکـاتب ، پوهنتون هـای سیاسـی و سیاست های مختلف وجود دارد که در قرون گذشته ازآن برای بهبودی وضع معیشیتی مردم بکار گرفته میشد .
که از طـرف کشورها و یا ا حــزاب سیاسی از قرن هـــا قبل روی کار گـــرفته شده و خاص برای مجــــــــادله اتفاقــات مانع الزیست ، بدست گرفتن قدرت ، و بهبود بخشــیدن اوضاع و زیر بنــــــا های اقتصادی ،سیاســــی فرهنگی ، و پیشــبرد امورات زنده گی از طــــرف دانشمندان وقت کتاب هــا تالیف و مکــاتب و دانشــگاه های آن تاسیس گــردیده است .
امــا قوانین بهتر آن مانند دموکراسی که فعلاً در اکثریت کشورهـا به شمول کشورعزیز مـــا افغانســـتان مروج و قابل اجــرا بوده و مورد اســتفاده قرار میگیرد به تشــریح مختصر آن میپردازیم .
که درک مفـــاهیم دموکراسی برای هرآنکس که زیر نام دموکراسی زنده گی میکنند لازم و ضــروری میباشـــد تا هم از حقوق خود و اجتماع خود و هم پیروی خوب از قوانین کشورش نموده همکار خوب با حکومت باشد.
بیائید در مورد مفـــاهیم و ارزش های آن بحث داشته باشیم .
دموکـــراسی چیست ؟ و چه معنی دارد ؟
دموکراسی یا مردم ســـالاری نخستین بار در کشور یونان مطـــرح شد . دموکراسی نظــام سیاسی است کـــــــه در آن شــــاهان نه . بلکــــه مردم حکومت میکنند .
ویا به عباره دیگر گفته میتوانیم که دموکراسی از اصطـلاح موضوعه تمدن یونان قدیم است و حــکومت مردم را بر مردم دموکراسی مینامند . اما بعداً ارسطو در تقسیمات که در کتاب سیاست برای انــواع حکومت ها قایل شد حکومت دموکراسی را بنوع فاسد و انحطــاف یافته حکومت سیاسی تعریف کرده و آنرا عبــــارت میداند از حکومت طبقه پست و افــراطی . در قـرون جدید که این اصطــلاح و این فلسفـــه در کشور هـــای باختری احیا شد . به همــــان مفهوم نیکوی خود بکار رفت و مورد ســـتایش و بحث و تحلیل فلاســـفه آزادیخواه ( لیبــرال ) قـــرار گرفت و در جامعه آمــریکائی بواسطه کثرت استعمــال آن از طـرف پیشقـدمان تشکیل و اسـتقلال دولت کشور هـــای متحده آمریکا بر اهمیت آن افــزوده گشت .
در اصطـلاح قرون جدیده عبارت است ازحکومت مردم که معمولاً بوسیله توجه به آرای اکثریت مردم از طریق انتخــاب نماینده گـــان تشکیل مجلس ملی اجــرا میگردد و اداره امور حکومت در اختیار اکثریت آرا مردمــــی است که طبق قـــانون حق رای دادن دارند . در بعضی موارد بسیار مهم و فوق العــــاده مراجعه با آرا عمـومی میشود یعنی بطریق مســتقیم آرا اکثریت بدست میآید که آنرا همه پرسی ( رفراندوم ) یا مراجــعه به آرا عمومی گویند . ولی در موارد دیگر نماینده گان به اکثریت آرا انتخـــاب شده مجلس مقننه را تشکیل میدهند و وضـــــــع قوانین میکنند و مجلس ملی در نوبت خود رؤســای قوه مجریه را یا از میــان خود یا از افــراد نخبه خـــــــارج از مجلس انتخـــاب مینماید .
دموکراسی در طی تاریخ خود اقـــسام داشته و به چند نوع عمل شده است . مانند دموکراسی نماینده گــــــی یک حـــزبی ، دموکراسی نماینده گی چند حــزبی ودموکــراسی مشارکتی .
از جمله دموکراسی مستقیم یا دموکراسی خالص که رای دهنده گــان مستقیماً در کلیه مسـایل سیاسی و اجتماعی و کشوری رای میدهند مانند شهر های ایالات نیوانگلند آمــریکای امروز و کانتونهای سویس و دولت شهر یونان قـــدیم اما اجــرای این نوع دموکــراسی در شهر های بزرگ و کشورهـــای بزرگ غیرممکن است و تنهـــا در شهر هـــای خیلی کوچک تا درجـــه خیلی مقدور میباشد .
و در شهر هـــای بزرگ نوع دموکراسی نماینده گــی معمول است . دیگر از اصول مهم و اســـاسی دموکراسی علاوه بر حکومت اکثریت آن است که برای اقلیت هـــا نیز حقوق قـــایل اند . اکثریت حقـــــوق اقلیت را زیرپا نمیگـــذارد . البته افــراد اقلیت و اکثریت عموماً از لحـــاظ حقوق کشوری مانند حق رای و آزادی نطق قلـــــــم و فرهنگ و اجتماعــات و استخدام در موسسات دولتی وهم از لحـــاظ حقوق قضــائی مانند استفاده از محـــاکـم عرفی متســاوی اند ولی مقصود از حفظ حقوق اقلیت که در بالا اشـــاره شد آن است که اکثریت پارلمانی وجود اقلیت را لازم شمــرده و احترام میکند و به انتقـــادات ایشان گوش میدهد و آنها را محـــــروم از ابراز عقیده و مخالفت با نظــر اکثریت نمیکند .
امــا در قرن بیستم و زمان عصر معاصر ما اصطلاح دموکراسی بدو مفهوم متضاد و متباین استعمال شــــــده و میشود . و درمکتب که کلیه عقـــاید آنها در تضـــاد با یگدیگر قــرارگرفته است هردوی این اصطــــــلاح را بکار برده و هریک مدعی است که دموکراسی حقیقی آنست که او دارد . و طرف دیگر فاقد آنست .
یکی روسیه کمونیستی شوروی که با فلســفه توتالیته اداره میشود و میدانیم که این فلسفه در نقطه مقــابل اصالت فـــرد و آزادی فردی قرار گرفته و د یگر دموکراسی هـــای غربی که در قــرون جدیده احیا کننده این اصطلاح و این مکتب کهن پرورش دهنده آن بوده اند .
توجیهی که روسیه شوروی از دعوی خود که مینماید این است که دموکراسی را بدو جز عمده تجزیه میکــــــند
1-- دموکـــــراسی سیاسی :
2-- دموکـــــراسی اقتصــادی :
1-- دموکراسی سیـــاسی عبارت از سیاست حکومتی و آزادیهـــای فردی و کشوری میباشد که حقوق و آزادی هــــای مردم در آن حفظ میگـــردد .
2-- دموکراسی اقتصـــادی که آنرا به تســاوی اموال و تساوی استفــاده عموم توده هـــا و مردم از آنچه کـه از طبعیت بدست میآید معنی کـــــرده است .
و چون طبق فلســـفه مارکس و لینین فــرماندهی کلیه مظـــاهر حیات انسانی با اقتصــادیات است و کلیـه آثار و حوادث وتحولات تابع مســئله اموال میباشد . لذا دموکــراسی سیاسی بدون دموکراسی اقتصـادی معنی و مفهوم نداشته و جــــــــز نامی و عنوانی برای فریب مردم نیست و دموکراسی اقتصادی بمراتب مقـــدم بر دموکراسی ســـیاسی است .
بلکه دموکراسی سیاسی غالب از نویســنده گان کمونیسم بدون دموکـــراسی اقتصــادی مضردانسته و میگــویند چون دموکراسی اقتصــادی اجرا شود دموکراسی سیاسی را بخودی خود متضمن خواهد بود .
ولی دموکراسی ســـیاسی چنانچــه میبینیم دموکـــراسی اقتصادی را در بر ندارد . التبه این اظهـــار محتاج بـــه پاسخ است که دموکــراسی اقتصادی اداعای کشور هــای کمونیسم هم تا اکنون دیده نشـده که دموکراسی سیاسی را در بر داشته باشد مگر آنکه طبق وعده که داده اند بعد هـا ظاهر شود و آن محتاج به مــرور زمان و آزمایش است .
در هر حــــال قدر مسلم آنست که دموکراســی اقتصادی با توجه که کمونیســـم امروزی از آن مینمـــــاید دارای عناصر است که با عناصر اصلیـــه دموکراسی غربی که آنرا کمونیست هـا دموکراسی سیاسی خوانده اند تضاد ذاتی دارد . معهـــذا جریان امور اجتمــاعی جهان امروز که شرح آن در این مختصر نمیگنجد فلاسـفه باخـتری را ناگزیر کــرده است که در جســتجوی یافتن راه حل باشد که بین این دو شعبه دموکــراسی مفروض یا دونوع دموکراسی را آشتی دهد و حد وســطی بین این دو ایدیولوژی پیدا کنند . که شاید موجب حفظ صلح عالم و تامین آرامش و امنیت جهــــانی گردد .
و یا اگــر به اصطلاح عام دموکراسی را تعریف نمائیم .
یعنی اینکه انتخابات براه انداخته شده وبا مراجعه به اکثریت آراء رئیس جمهورتعین وخــــواسته هـــــــــای مردم وتصامیم همگانی در سیاست هـــای داخلی و خارجی مطــرح میباشد .
دموکراسی انواع و اشــکال مختلف دارد .قراریکه قبلاً یاد آور شـدیم دموکــــراسی در کـشورهــــا به اشـــکال مختلف اجـــرا میگردد . و میان انواع دموکــــــــراسی تفـــاوت زیادی وجود دارد .
مانند دموکــــراسی نماینده گی چند حزبی ، دموکراسی نماینده گی یک حزبی ، و دموکراسی مشارکتی را از یک دیگــــر متمایز میکـــند .
دموکراسی نماینده گی به این معناست که تصمیـــمات مربوط به جامعه نه توسط اعضــای آن بلکه توسط افــــراد خــاصی که مردم انتخـــاب کرده اند گــرفته میشود .
مثـــال : مانند پارلمان ها در کشور های دارای نظــام دموکـــراسی و همچــنان مانند پارلمان کشور عزیز مـــــــا افغانســـتان که بریاست محترم محمد یونس قـــانونی میباشد و ما منحیث تبعــــه افغانســـتان در انتخابات شــرکت نموده و از طـــریق رای نماینده گان خود را در سطح ولایات انتخـــاب نمودیم .
تا در آنجا منحیث پل ارتباط میان مردم و حکومت ازحقوق مـا دفاع نموده و هم تصامیم درمورد اتخاذ تدابیر های بهبود وضع معیشیتی زنده گی اجتماعی و سیاست های داخلی و خارجی بگیرند .
امـــا شکل های گوناگون دموکراسی نماینده گی در بسیاری از سازمانها هم وجود دارد . نظــام های دموکراسی نماینده گی چند حـــزبی در هریک یا همه سطوح هنگــامی که رای دهنده گــان بتوانند . از میان چند حــزب در فــرایند سیاسی یکی را انتخـــاب کنند یافت میشود . ملت های که شیو ه دموکراسی چند حـــزبی را برگزیده اند و در آن تودۀ جمعیت بزرگ سـال از حق رای در سطوح مختلف برخوردار است معمولاً دموکراسی لیـــــبرال نامیده میشود . که کشور هـــای مانند ایالات متحـــده آمریکا ، کشور های اروپائی ، غربی ، جاپان ، استرالیـــا نیوزیلند و هند در دســـته دموکراسی های لیبرال قـــرار میگیرد .
بعضی از کشور هـــا مانند چین با اینکه در آن فقط یک حـــزب وجود دارد خود را دموکـــراسی میدانند در این کشور هـــا در حالیکه رای دهنده گان امکـــان انتخاب از میـــان احزاب مختلف را ندارند امـــا انتخابات وجـود دارد . کـــه طریق آنها نماینده گــــان در سطوح مختلف محلی و ملی تعین میشوند (این کشور هـــا در دســــــته دموکراسی نماینده گی یک حـــزبی قرار دارند ) اصل که معمولاً در دموکراسی نماینده گی یک حــزبی قـــرار دارد این است . که حــزب واحد اداره فراگــــــــیراجتمـــاع را بیان میکند . به نظــر مارکسیست ها احــزاب در دموکراسی هـــای لیبرال نماینده منافع طبقـــات مختلف هستند .
در جــوامع کمونیستی تنهـــا یک حزب ضروری شمرده میشود . بنـــابر این رای دهنده گان نه از میان احزاب بلکه از میـــان نامزد های انتخــاباتی که سیاست های متفاوت دارند نماینده گــان خودشان را انتخاب میکنند .
در دموکــراسی مشارکتی یا دموکراسی مستقــیم تصـیمات بطور جمعی توسط افــراد گرفته میشود. این نخستین نوع دموکراسی بود که در یونان باســتان یافت میشد اقلیت کوچک از جـــامعه که شهروند نامیده مــیشدند برای بررسی سیاست هــــــا و گرفتن تصمیـــمات مهم بطور منظم گـــردهم میآمدند .
دموکراسی مشـــارکتی در جوامع امروزی که تودۀ مردم از حقوق سیاسی بهـــره مند اند و برای همــه امکــان مشارکت فعالانه نیست . بســـیار محدود است . برخی جنبه هــــای دموکراسی مشارکتی هنوزهم کاربرد دارنـد و ســـازمان های زیادی در اینگونه جوامع از این شیوه اســــتفاده میکند .
برگذاری ریفراندوم هـــــا در سطح ملی برای مسایل مورد اختـــلاف نمونه از دموکراسی مشارکتی است .
شبیه دموکـــراسی : حکومت است که هر چند در آن مردم حکومت ندارند اما برخی نهـــاد های دموکــــراتیک وجود دارند سیاست این نوع حکومت ها به ظــاهر دموکراتیک است در صورت که نهــاد های دموکـــــراتیک خواست مردم را اجــــرا نمیکند .
وضعیت امــروزی :
امــروز جز دوکشور ( عربســـتان سعودی و اردن ) تمام حکومت هـا خود را دموکراتیک مینامند . اما از نظر معیاد های جهانی چون چین ، مصر ، مغولستان و روسیه دموکراتیک محسوب نمیشود .
دیدگـــــاه :
افلاطون و ارسطو از منتقـــدان حکومت دموکراتیک بوده اند و آنرا از بد ترین نوع حکومت دانسته اند ازنظـر منتقدین حکومت دموکراتیک اکثراً مردم شـــایستگی لازم برای تصمیم گـــیری در مسایل سیاسی را ندارند .
از نظــر ایشان دموکراسی مانعی برای برنامه ریزی متمرکز و تصــمیم گیری قاطع است و مسیر توسعــــه را دشوار میســـازد .
طرفـــداران حکومت دموکراتیک اعتقـــاد دارند که این نوع حکومت بهترین راه برای مبارزه با تراکـــم قدرت است و باعث کنتــرول سیاسی بهتر برای پیشـــرفت و توسعه میشود .
در سیاست دموکراسی مســتقیم تصمیم گیری ها از طـــرف مردم توسط ریفـــــراندوم اجــرا میشود . ویا توسط مردم در پارلمان . یک کشور دارای سیاست دموکراسی اینکه دموکراسی خود به معنی مردم ســــــالاری یعنی حکومت دارای مردمی میباشد . در سیاست دموکراسی حقوق هـــا بطور عادلانه مرعــــــــی گـــردیده و از آن طور شدید و جـــدی دفاع و پیگیری میگـــردد .
مثلاً : رعایت حقوق مدنی ،رعایت حقوق بشر ،رعایت و پشتبانی از حقوق اجتماعی ، حقوق آزادی بیان ، حقوق احزاب سیاسی ، حقوق مرد و زن و ........!
که این یکی از مهمترین اســـاسات در سیاست دموکراسی شمرده میشود و بطور عادلانه مرعی الاجرا میباشد .
و همچــنان در سیاست دموکراسی افراد و اشخاص جامعه ( هر قوم و نژاد ) دارای حقوق مســـاوی میباشد .
ارتباط مردم با دموکــــراسی ( مردم و دموکراسی )
ویژه گی های که نظام دموکراسی در بر دارد و مورد استقبال مردم قــرار گرفته است همین حقوق و آزادی های فـــردی و اجتماعی میباشد که اگر مردم از حقوق و آزادی خود ، حقوق سیاسی ، انتخاب حکومت ، انتخــــــــاب نماینده گـــان در پارلمان برای قانونگذاری با خبر باشند یا نه اگـــرضمانت برای حقــــوق و آزادی هـــــــــــای مردم موجود نباشد هر حکمرفرما میتواند مردم را از حقوق و آزادی هـای سیاسی ، اقتصادی ، علمی ، فرهنگی و ........... ! محروم سازد .
مزیت دموکراسی در شکستاندن قـانون، حقـوق و آزادی های مردم است . که حقوق و آزادی های مردم با قوانیـن دموکراتیک ضمانت میشود . دموکراسی ها حکومت قانون اند و قانونیت منوط به اراده افراد نیست .بلکه ارزشی مطـــابق به رشد فرهنگ عقلانی جـــامعه است . در جامعه که فرهنگ عــقلانی رشد نکرده باشد . حتی قــــــــوه مجریه بخصوص پولیس یا پاسدار قانون نقص کننده قانون است .
اگــر کارمندان قوه اجـرائیه تربیه شده در فرهنگ عقلانی نباشد در پیشــبرد امورات روزمــره و اجــرا وظـایف دولتی دوچار مشکــلات گــردیده و برای حل آن از شکستن قـــانون کــار میگیرند . مثلا اگـــــــر افسران پولیس انسانهای تربیه شده در فرهنگ عقلانی نباشد از سمت دولتی خــــــود استفاده نا درست نموده کــــه خـــــود نقص کننده قانون محسوب میگـــــردد .
چون تربیه شـــده در فرهنگ عقلانی نیست شــکستاندن قانون را جزء از صلاحیت های خود میداند . امــا نمیداند که شکستن قــــــانون توسط آنهــا سمبول غیر عقلانی عملکـــرد آنهاست . که در فرهنگ عقلانی برترین ارزش به قانونیت داده میشود . اگـــربه تکامل دموکراتیک شـــدن جــــــامعه نگــریسته شود . هر قــدر مدت حکــــومت دموکـــراتیک طولانی تر باشد به همان اندازه دموکراسی ازنظر کیفی بهتر میشود یعنی مردم مفاهیم دموکـراسـی را درک نموده و فرهنگ عقلانی مردم رشد مینماید که خود آمـــاده پذیرفتن دموکــراسی میگردند .
و قانونیت در دموکــراسی ها برای این ضمانت میشود که فــرهنگ جامعه از عقلانیت تغذیه نموده در سیرتکامل، رشد و غنی شدن قـــرار دارد .
جامعه عقلانی مصــرف هنگفت را برای این تحمل میکند که پولیس حافظ قانون باشد . یعنی از شکستاندن قانـون جلوگیــری نموده و هرآنچـــه که با قانون در تضـــاد باشد مردود شمرده تحت بازپرس و بررسی قــرار دهـــــــد و پولیس خادم قانون وبرای خدمت به مردم میباشد نه اینکه پولیس آقـــای مردم برای شکستاندن قانون باشد .
پولیس برای این به نقض کننده قانون مبدل میشود که استبداد پولیسی ناشی از مسؤلیت گــریزی مردم نیز است .
همانگونه که مردم در عرصـــه سیاسی از حقوق و آزادی های خویش بی خبر اند . همانگونه در عرصـــه دفــاع از قانونیت نیز از نقش خود نا آگـــاه اند .
یعنی برای اینکه ما بتوانیم از حقوق و آزادی های خویش بصورت درست استفـاده نمائیم و همچــنان دموکراسی به نفع جامعه ما تمام شود باید هــر فرد جامعه مانند پولیس برای دفـــــاع از قانونیت نقش خود را ایفـــا نماید .
مثـــلاً :
نقش ما منحیث پولیس در جامعه امروزی و اسلامی ماعبارت از امرباالمعروف نهی از منکر میباشد . دین مبین اســلام کاملترین دین در روی زمین میباشد و هرآنچـــه که خداوند (ج) در چهار کتاب آسمانی خود ویا توســـــط پیامبران خود برای راهنمائی ما نوشته و ارسال نموده است خود راه کامیابی دنیا و آخرت را به ما نشــــــان داده و ما را منحیث پولیس مدافع قانون الهی علیه آنهــایکه با قانون الهی در تضــاد قرار دارند مامور ساخته است .
ویا به عباره دیگــر :
اگــر یک شخص میخواهد تبلیغــــــات را علیه دین مبین اســلام برای تفرقــــه انداختن و انحــراف مردم از مسیر زنده گی اســلامی براه اندازد هر یک از مســـلمانان به سهم خویش از جانب خداوند لایزال مامور است تا مانـــع وی گــردیده و شریعت امر باالمعروف و نهی از منکر را جاری ســــازد . که در جامعه امروزی تمام مـــــــردم ضمن اینکه در برابر خــداوند برای دفاع از قانون الهی مسؤلیت دارند . در برابر اجتمـــاع خود نیز برای دفــاع از قانون کشورش منحیث تبعه آن کشور مسؤلیت دارد .
تا از قــانون دفاع نموده و هر آنکس که قوانین نافــذه دولت را نقص مینماید تنبه نموده مـــــانع آن شویم و بزودی منحیث مدافع قانون اولاً توصیه در صورت انجام مکرر اعمــال تخریب کارانه و خـــلاف رفتـــاری که نسبت به قانون دولتی منمایندهر یک مسؤلیت داریم تا آنها را به ارگانهای محافظت از قـــانون معرفی نمائیم .
و همکـــاری خود را با حکومت و پولیس اعــلان نموده مسؤلیت گریز نباشیم که اگــر هر فرد جامعه برای دفاع از قـــانون با دولت کمک و همکــاری نماید دموکراسی را بخودی خود متضمن است و معلوم خواهد شـــــد کــه مـــردم از حقوق شان آگـــاه شده و استفاده میکند و هم پیشرفت فرهنگ عقلانیت جـــامعه را هویدا میسازد .
دموکــراسی ها برای این حکومت قانونی اند که مردم دارای حق و آزادی میباشند که از قانویت دفاع کنند یعنـــی هر فرد طور آزادانه میتواند از قانونیت دفـــاع نموده و اعمال ضد قانونیت و مخرب را مانع شود .
آگــاهی سیاسی مردم با شئور قانونی آنها مرتبط است . مردم وقتی به مرحلــه میرسند که در عمل حقوق و آزادی های شــانرا به اجرا در آورده و آگــاه میشوند که تنهــا قانون است که حقوق و آزادی هـــا را برای آنهــا و نســـل آینده شان ضمانت میکـــند .
بنا برین در دموکـراسی مردم تنها حکومت را انتخاب نمیکنند . بلکه قانونگذار نیز هستند . چون انتخاب حکومت توسط مردم مرحــله اول برای ضمانت شــدن حقوق و آزادی های مردم است . امــا نظارت کـــــــــردن مردم بر حکومت مرحــله ثانی و اســاسی است . اگــر حکومت توسط مردم انتخــاب شود و مردم بعد از انتخـاب حکومت به خانه هـــای شان بر گردند و حکومت کننده گـــــان را آزاد بگذارند که به دلخــــواه خود حکومت کنند . در این
صورت مطلق العنــانی و خود کامگی با عمــل خود مردم خلق شده است .
پس باید حکومت بعد از انتخـــاب شدن پاسخگو باشد .
یعنی ما باید حکومت را نزد مردم پاسخگو ســازیم . از حقوق و آزادی های خود مطابق قانون اســتفاده کـــــرده با حکومت همکــار باشیم . که برای این کـــار به میکانیزمی ضــرورت است که مردم از طـریق آن بر حکومت نظــارت کرده و حکومت را نزد خود مسؤل ســـازد . و حکومت را مجبور ســازد تا هر آنچــه که به نفع جامعـه و تسهیــلات معیشیتی و رفــا زنده گی اجتماعی تمـــام میشود اقدام نماید . که قانونیت خود میکــانیزم نظــارت برحکومت و جــوابده ساختن حکومت نزد مردم است .
یعنی هــرگاه ما قانونیت را در جامعه خود حفظ نمائیم بصورت آزاد میتوانیم از حقوق و آزادی هـــای فــــردی ، سیاسی ، اجتماعی ، علمی ، فرهنگی و........... ! خود استفاده نموده و با تشــریک مساعــــــی با سیاستمداران و قوه های سه گــانه حکومت به راه حل مشــکلات به توافق رسیده و نائیل آئیم .
دموکـراسی ها حق قانونگـــذاری را برای مردم میدهد که نه تنها قدرت حاکمه را از آن میسازد تا حقوق و آزادی هــــای مردم را حفاظت کند . بلکه حکمــروایان نیز در هر اقــدام تصمیمات خود باید از لحــاظ قانونی نزد مردم پاسـخگو باشد . یعنی مردم وقتی حکومت را انتخـاب کرده به خانه های شــان بر میگردند باید قــانون برحکومت و کار کرد هــای وی نظــارت داشته باشد . که قـــانون در اینجــا نقش چشم ناظر جـــامعه را نسبت برحکومت وفعالیت هـــای اجتماعی وی ایفا میکند .
و قانون نه تنهـــا ناظر به حکومت بلکه دیده بانی برای اداره کـــردن اعمال خود مردم نیز میباشد.
در دموکــراسی ها قانون مرجع اعمـــال قدرت بوده و قانون مخلوق مردم است . و مردم همیشــه قانون را وضع میکنند که حافظ منــافع حقوق و آزادی هــای شان باشد . در رژیم اســتبدادی یگانه چیزی که ناپدید است قــــانون و قانونیت است . ویژه گــی رژیم هــای استبدادی عام بودن بی قـــــانونی در این رژیم هـــا است و هر جــا اراده افـــراد به قانون تبدیل میشود آنجــا استبداد ، خودکامگی ، زورگوئی و مطلق العنــانی بر مردم حاکم میگردد .
که هویت اســـاسی استبدادی خودکامگی و بی قانونی است .
و حکمروایان خودکامه نقص کننده قانون اند . مانند دیکتاتوران ، امپراطوران و ....... ! در رژیم استبدادی برای این مردم از حقوق و آزادی های خود محروم اند کــــه قانون موجود نمیباشد .
و قـــانون بازیچــه برای امیال خودکامگــــان است . در دموکــراسی ها مردم مستقیماً قانون نمیســـازند بلکـــــــه به نماینده گـــی از خود قانون گـــذار را انتخاب میکنند پارلمـــان یا مجلس نماینده گــان مرجع قانونگـــذاری بـــه نماینده گـــی از مردم است . مردم برای این قانونگـــذاران را در پارلمان انتخابی خود اجــازه فعالیت میدهــــــــد که بهترین قوانین ممکن را مطابق به ســطح تکامل نهــاد های جامعه وضع کنند بنا برین در دموکــراسی هــــــا تنها حکومت یا قوه اجـــرائیه را انتخاب نکــرده بلکه قوه مقننه را نیز انتخـــاب مینمایند .
مرتبط شــدن حکومت با قوه مقننه به اراده مردم برای مـــردم قدرت میدهد که هم بر قـــانون نظارت کنند و هـــم برحکومت و از این طــریق تعادل و توازن قدرت در حکومت به نفع حقوق و آزادی هــا و منافع مردم حفظ شده بتواند . مردم اگــر انتخاب کننده حکومت باشد امــا قانونگـــذار انتخاب نکنند این در واقع یک نوع آزادی پوشالی برای مردم خواهم بود .
چون قوانین را کـــه قانونگـــذار انتخابی مردم وضع میکنند در واقع این اصــل درجــامعه نهادینه میســازدکه قدرت حاکـــمه در جامعه به مردم تعلق دارد و هـر لحظه حق دارند که هم حکومت را از نماینده گـــی خود عزل کنند وهم قانونگـــذاران غیر مسؤل را از حق نماینده گی از مردم درپارلمـــان معزول دارند .
تا مردم از همچو حق برخوردار نباشند آزادی ها و حقوق شـان ناقص خواهند بود . دموکراسی هـا زمامداران برای این از افکـــار جامعه می حــراسند که حکومت شــان به اساس اصل اصالت مردم است . و مــردم زمــانی از حکومت راضی بوده میتواند که حکومت خــادم مردم باشد نه خداوند مردم . و حکومت زمــانی از خـــداوندی پائین آمــده و به مردم به خدمت میپردازد کـــه قانونیت اصل بنیادی در جامعه باشد .
و قانونیت در صورت اصـــل بنیادی بوده میتواند که مردم قانونگـــذار باشند . معجزه دموکــراسی هـــا در همین است که مردم را مـــرجع قدرت سیاسی و قانونی میداند در دموکــــراسی هر کس در برابر قــانون مسؤل است و قـــانون مراجع نظم و ثبات است . بی قــانونی مراجع توحش و بربریت است رژیم هــای خود کــــــامه و سمبول حـــاکم بودن توحش و بربریت برجــامعه اند توحش و بربریت تنهــا منوط بر این نیست که انســان در موانـــــــع های کوه زنده گــی کنند و با سنگ و چوب به شــکار بپردازند بلکه توحش و بربریت منوط بر فقـــدان نظــــــــم اداره و ثباط قــانونی در جامعه نیز است . هر قدر قـــانون ضعیف باشد به همــان اندازه درجه بربریت بلـــــندتر است مردم زمــانی در خانه هــای خود راحت میخوابند که حاکمـــان شان پاسدار قانون باشند و حاکمــان زمانــی پاسدار قــانون بوده میتوانند که قدرت را ناشی از قانون بدانند . حکمــراوایان که با اتکــا به ســـــلاح به قـــدرت میرسد و با زور وســلاح بر مردم حکومت میکنند این حکمــروایان قـــدرت خویش را ناشی از ســلاح مـــیداننـد به همین علت میلیتـــاریزم و یا نظامی گـــری یکی از صفات مشــترک تمام رژیم های غیر قـــانون و استبــدادی است . حالانکه قدرت حکومت های مدنی از قـــانون ناشی شده و بدین علت این حکـــــومت هــا همیشه در برابر قانون صـــادق اند .
مثل آنکه رژیم هـــای دیکتاتوری در برابر ســلاح با مراجع اصلی قدرت خود صـــادق اند . حکمــروایان زمانی قدرت خویش را ناشی از قانون میدانند که صــلاحیت و قدرت وضع کردن قـــانون بـه مردم تعلق داشته باشد . یعنی اینکه مردم از حقوق و آزادی های خود استفاده نموده و منحیث تبعه کشورش در تمـــامی مســایل کشور خود را سهیم دانسته و در انتخابات شرکت نموده رای بدهد .
هم قوه مجریه را و هم قوه مقننه را توسط رای انتخــــاب نماید . انتخـــاب حکومت و قانونگــــذاران توسط مردم در صورت امکان نهادینه شـــدن حقوق و آزادی هـــای مردم را بصورت شــایسته و بایسته میسر میسازد که مردم صـــاحب آگهی هــای دموکراتیک و شعور حقوقی و قــــانونی لازم باشند . مردم زمــانی قانونگـــذاران صادق و متعهد را انتخاب کــــــــــــرده میتوانند که اطــلاعات کافـــــی و غیرجانبدارانه برای آنها از طریق مطبوعات آزاد داده شود و مردم زمانی از این اطــلاعات به نفع قانونگداری اســـتفاده بهتر کرده میتوانند که صدای شانرا هر لحظه بلند کرده بتوانند .
ولو اگـــر مردم از تمام این حقوق هـــا بهره مند باشند . امـــا اگر جامعه مدنی و یا نهاد هــای اجتماعی در جامعه وجود نداشته باشد که مردم از طــریق آنها به طور شــایسته در پروسه های سیاسی شرکت کنند خیلی ها مشکــل خواهد بود که مردم بتوانند از تجربه ســـیاسی برای اشــتراک فعـــال وسالم و انتخاب حکومت و قانونگــــــذاران برخوردار شوند .
بنابرین دموکـــراسی مجموعه از ارزشهــای علمی برای حفظ کردن حقوق و آزادی هـــای مردم است .
دیکتاتور هـــا همه شعار دموکراسی واقعی را میدهند حالانکه دموکــراسی شعار سیاسی نیست بلکه عمــلی است که چگونه تمام صلاحیت به مردم داده میشود . چگونه اراده و خواست مردم اجــرا میگردد . چگونه از قــانونیت دفــــاع میشود . چگونه قانون به مرجع قدرت سیــاسی مبدل میگردد . و چگونه مردم بحیث مرجع قانون احــترام میشوند . که حکومت هـــای دیکتاتوری آیدیالوژیک تائید بر آیدیالوژیک قانون اساسی دارند و قوانین اســـاســــی آیدیالوژیک ممکن است که دارای بهترین و حتی برترین ارزش هــا و آیدیال های بشر باشند امــا چون مرجـــــع این قوانین کســـانی اند که با گــرایشات و تمایلات اســتبدادی بر مردم حکومت میکنند . بنابرین آیدیالوژیک شدن قوانین با تمـــام ارزش های آیدیالوژیک به مفهوم چشم پوشی از نقش و حق مردم در قانونگـــذاری است .
شعار های دینی کردن قانون اســـاسی یکی از همین تمایلات آیدیالوژیک است که در کنــه آن حق قانونگـــــذاری مردم مسلمان نا دیده گـــرفته میشود .
تاکید بر دینی بودن قانون اســـاسی در واقع از یک جانب بی اعتقادی و نا باوری به دینداری مردم مسلمــان است و از جانب دیگــر نادیده گرفتن این واقعیت نیز است که قانون اســاسی تنها حافظ مقدسات دینی مردم نیست .
یعنی اینکه حکمروایان دیکتاتور که به اثر فشــــار های مردم جامعه وادار به پیشگیری سیاست دموکـــــــراتیک میگــردد . شعار دموکراسی اصلی داده و تاکید به دینی شدن قانون اســـاسی میکند برای ا ینکه اتهــامات کـــــــه در دوره حکمروائی اش وجود داشته میخواهد بپوشاند و مردم را شعار دینی شدن قانون اسـاسی میدهد و خـود را قسمی جلوه میده که تنهــا او است که میخواهد به نفع مردم کار نماید .
و قسمی جلوه میده که تنها او است که میخواهد به نفع دین و مذهب مردم کار کند و قانون اسـاسی را دینی ســـازد و به مردم بی باور است . حالانکه چنین نیست مردم مسلمان ازهمه بیشتر در مورد دین و مذهب خود می اندیشند و از جانب دیگر این واقعیت را نادیده میگیرد که قانون اســاسی تنها حافظ مقدسات دینی و مذهبی مردم نه بلکـــه حافظ حقوق و آزادی های مردم نیز میباشد .
که این همه متعلق با آیدیال هـــای آنعده کسانی که دررژیم دیکتاتوری دست دارند میباشد . و جنگ آیدیا لوژیک تا زمــانی در مورد قانون اســاسی دامه یافته میتواند که مردم چون کتله بی حق و بی نقـــش در پروسه قانونگـــذاری تلقی شوند . حکومت های آیدیا لوژیک برای این ضد دموکراسی اند که همه اعتقــــادات آیدیا لوژیک را بالاتر از حقوق و آزادی های مردم ارزش میدهند و آیدیالوژی اندیشـــان حکمروا خود را سمبول هــــای جمعی ارزش های آیدیالوژیک و پاسداران واقعی این ارزش هـــا نیز تلقی میکنند حالانکه اگــر به مــردم فرصت داده شود مردم قوانین را وضع خواهد کردم که نه دین شان قــربانی حقوق و آزادی های شان و نه حقوق و آزادی هـــای شان قربانی اعتقادات دینی شــان گردد .
اسـلام به هیچ نوع مخالف حقوق و آزادی هـــای مردم نیست مگر اینکه داخل چوکات اسلامی و بدون ضـــــــرر رسانیدن به اجتماع و همسایه گــــان خود . و همچـــنان هیچ حق و آزادی مردم متضــاد با اسلام نیز نیست .
دموکراسی و مردم دو آئینه اند که تصویر یکدیگر را نشان میدهند . دموکراسی از مردم است و مردم دموکراسی را میســـازند که هم شآن افکار ســـیاسی ، اعتقادات دینی و سنت هـــای فرهنگی آنها باشد . و قوانین دموکراتیک برای این ضمانت کننده افکار ، عقاید دینی و سنت هــای فرهنگی مردم اند که این قوانین مطــابق به سطح افکـار و سنت های فرهنگی مردم توسط مردم وضع میشود . و مردم در هر کجای دنیا که باشد قابل اعتمــاد اند کــــــــه قانونگــــذار باشند .
خـــلاصه مطلب اینکه دموکراسی عبارت از حکومت مردم بر مردم است . که از فرهنگ عقلانیت جامعـه تغذیه و با عث شکل گیری در افکار و پیاده شدن درعمل میباشد.که در آن حقوق و آزادی های شان قابل احترام میباشد.
که این حقوق ها در قوانین دموکراتیک ضمانت و برای آنها اجازه فعالیت های آزاد سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی و ....... ! را میدهد .
امــا دموکراسی که فعلاً در عصر ما وجود دارد جز نام و فریب برای مردم دنیا چیزی دیگــری نیست . و مــردم دموکــراسی را چیزی دیگری تصور میکنند .
حالانکه دموکــــراسی به معنی بی حجابی نیست . دموکراسی به معنی آرایش صورت دختران ، زنان و پسران نیست .
دموکراسی به معنی هر آنچــه که دل مردم بخواهد انجام دهد مانند بی حجابی ، شکستاندن قانون نافذه دولت ، قتل ، سرقت کتاه الطریقی ، اختطــاف و .......... ! نیست .
دموکراسی به معنی اســـتفاده ناجایز اموال ، ملکیت ها و ابزار های شخصی نیست .
دموکراسی به معنی از دست دادن فرهنگ ، عنعنات و سنت های اصلی اجتماعی خویش و مروج ساختن فرهنگ بیگـــانه ها بجای فرهنگ خود نیست .
دموکراسی به معنی مروج ساختن فحشا در اجتماع نیست .
دموکراسی به معنی گریز از احـــکام الهی نیست .
دموکراسی به معنی تعقیب نمودن دختران و زنان مردم در عقب در های مکاتب و دفاتر به منظور گمراه نمودن آنهـــا نیست .
دموکراسی به معنی از یاد بردن افتخارات میهنی نیست .
دموکراسی به معنی پشت پازدن وجایب بشر دوستی و اجتماعی نسبت به مردم نیست .
دموکراسی به معنی زور گوئی و استفاده از سمت دولتی برای لت و کوب کردن مردم غریب توسط بادی گاردان نیست .
بلکه دموکراسی به معنی قدرت مردم ، حکومت مردم به میان آوردن قوانین توسط مردم ، استفـــــاده از حقوق وآزادی هــای شان میباشد .
و غایه شـــخصی بنده از تمـــامی اتباع کشورم خواهشمندانه اینست که در مورد حقوق و آزادی هــای شــــان بی خبر نباشند و ازسهم گیری در تشکیل دولت و قانونگذاران کناره گیری ننمایند . از مسؤلیت فردی در برابر قانون خود را بی مسؤلیت ندانند . از اشتراک برای دفاع از قانونیت در جامعه گریز ننمایند .
یعنی همکاری با دولت در دفاع از قانون و همکاری با پولیس در مورد جلوگیری از خودسری ها و نقص کنـــنده گــــان حقوق شـــان داشته باشند .
و همیشه در مقابل کسانیکه حق و آزادی شانرا محدود میسازند ویا قایل به آن نیستند مبارزه نموده و ازجلوه دادن سیمـــای دموکراسی به شکل غیر معقول مبارزه نموده و با مردم همکاری نموده و تفهیم نمایند که هیچگــاه مورد استفاده قـــــــرار نگـــیرند .
تا باشد یک جامعه پیشرفته و قــــابل اعتماد های بین المللی وهمچنان قانون و قــــانونیت را پایه دار نگهــــداشته دموکراسی را بخوبی و بدون کمی و کاستی در جامعه مروج سازیم . و هم بخوبی از حقوق و آزادی های خــــود دفـــاع نموده و مبارز خوبی علیه حکمروایان دیکتاتور و ظالم باشیم .
نوت:
برای موثق شدن بعضی واژه ها از کتابهای معتبر نقل گــردیده است .
( و من الله توفیق )