افغانستان دردام ائتلا ف واسيري اختلا ف

 

 )راد مرد (

در تابستان 2006 نيروهاي امنيتي انگليس تخمين زدند كه حدود يك هزار افرادمسلح طالبان در هلمند وجود دارند. مطابق با اين تخمين‌ها ، حداقل حدود دوهزار افراد مسلح مخالف طبق اعلام سرويسهاي خبري افغانستان وغرب ، کشته ، زخمي ، اسير ويا به دولت پيوسته اند  . ازجانب ديگرهنوز نيزجبهه دشمن ازبين نرفته است و در منطقه‌اي كه آرام به‌نظر مي‌رسيد ناآرامي وقتل وترور وجود دارد.

با اين وجود آيا مذاكره با طالبان اجتناب ناپذير است؟ آيا بهتر نيست كه غرب بپذيرد دولت افغانستان، آدمكشهاي افراطي و دشمنان دمكراسي را دربر دارد؟ چندي قبل كرزي پيشنهاد داد كه با گلب‌الدين حكمتيار و ملاعمر حاضربه مذاكره است   .پيشنهادي كه بهتر بود بلافاصله بعد از حمله آمريکا به افغانستان داده‌ مي‌شد. اما رد كردن سريع اين پيشنهاد واقعاً جالب بود.

طالبان حاضر به مذاكره نشدند.ازجانب ديگرنااميدي مردم از دولت كرزي و حضور قدرت‌هاي خارجي در افغانستان باعث افزايش نبردهاي نظامي طولاني مدت شده است.

انفجارهاي مهيب در شمال افغانستان كه منجر به كشته شدن شمار زيادي از مردم و حتي نمايندگان پارلمان شد حائز اهميت است .اين حجم عمليات تروريستي كه در تاريخ افغانستان بي‌سابقه است يك واقعه مهم ارزيابي مي‌شود. هدف ماشين جنگي محافظه کاران  كه پس از حادثه يازده سپتامبر و به‌دنبال نظريه‌پردازي‌هاي خاص عصر پس از واقعه ياد شده به‌راه افتاد ، نابود كردن قطعي تفكر افراطي و تروريستي طالبان بود اما هرچه از لشكركشي گسترده نيروهاي ائتلاف مي‌گذرد اين نكته آشكارتر مي‌شود كه كاخ سفيد در اهداف طراحي شده ناكام مانده است .اين انفجار در شمال افغانستان و به‌اصطلاح در «منطقه سبز» رخ داده است، جايي‌كه آمريکا ودولت ادعا مي‌كردند از امنيت كامل برخوردار است و لذا شعارها و برنامه‌هاي انتزاعي آمريكا را با علامت سؤال جدي مواجه مي‌كند .چندي پيش در شمال عراق(كركوك)، بزرگ‌ترين عمليات تروريستي رخ داد كه جهانيان را با اين پرسش مواجه كرد: اين حجم مواد انفجاري از كجا به عراق سرازير مي‌شود؟ و آيا آمريكايي‌ها خود در اين اتفاقات مدخليت ندارند؟

 نيروهاي بيگانه، چه در افغانستان و چه در عراق حضور خود را با بهانه استقرار كامل امنيت، توجيه و تثبيت كرده‌اند اما تداوم گروگانگيري‌ها، حملات كور و عمليات تروريستي نشان مي‌دهد، در هر دو كشور نه‌تنها امنيت شكل نگرفته است بلكه ناامني همچنان ادامه دارد .اين درحالي است كه خبر مي‌رسد ناتو در معامله‌اي پنهاني با تروريست‌ها ، در كشت و صادرات مواد مخدر همكاري مي‌كند به‌طوري‌كه رقم هشت هزاروصد تن توليد ترياك، ركورد جديدي را در تاريخ افغانستان به‌ثبت رساند .كيست كه نداند طالبان و القاعده محصول خود آمريكايي‌هاست و اين پرسش جدي وجود دارد كه آيا واقعا آمريكايي‌ها از دستگيري رهبران طالبان و  القاعده عاجزند. اين سؤال، دولت بوش را در موقعيت جنجال برانگيزقرار مي‌دهد كه هر پاسخي براي آن، نشانگر يك رسوايي است .انفجارهاي افغانستان مجدداً اين تفکر را تقويت كرد كه آمريكا بايد در سياست‌هاي منطقه‌اي خود تجديدنظر كند و اين حضور اوست كه بهانه تداوم ناامني‌هاست.

تحليلگران نظامي، افغانستان  را از لحاظ امنيتي به سه منطقه تقسيم مي‌كنند.

منطقه اول كه منطقه سبز ناميده مي‌شود، شمال افغانستان ازجمله شهر كابل را شامل مي‌شود .طي سال‌هاي اخير اين منطقه به‌استثناي كابل، منطقه‌اي امن بوده است. منطقه دوم كه منطقه زرد ناميده مي‌شود، غرب و جنوب‌غرب افغانستان است. اين منطقه به‌ويژه در حوزه جنوبي آن شاهد  از بي‌ثباتي و ناامني بوده است.

سومين منطقه به منطقه سرخ معروف است كه شامل جنوب و جنوب شرق افغانستان مي‌شود. اين منطقه خط‌ مقدم جبهه درگيري ناتو و طالبان است .وقوع حمله انتحاري مهيب در فابريکه قند بغلان كه به كشته شدن جمعي از مقامات و مردم عادي منجر شد شاخصي از ناامني در منطقه سبز به‌شمار مي‌رود.

به‌عبارت ديگر دامنه ناامني‌ها در افغانستان روز به روز وسيع‌تر مي‌شود . به‌گونه‌اي كه يكي از امن‌ترين ولايت اكنون در معرض يكي از ناامن‌كننده‌ترين حملات قرار گرفته است.

اگرچه طالبان مسئوليت اين حمله را به‌عهده نگرفته‌اند اما بعيد است به غير از وفاداران آنان، فرد يا گروه‌هاي ديگري دست به حملات انتحاري بزنند. حمله انتحاري تاكتيكي است كه از كشورهاي عرب و به‌طور مشخص سازمان القاعده وارد راطرح و تاكتيك طالبان شده است .در هر حال امروز طرح طالبان برنا امن ساختن افغانستان تحقق پيدا نموده است  ، حملات انتحاري به‌ويژه به‌خاطر ترور رهبران، حملات راکتي به اماكن، مراكز و تأسيسات دولتي، تسخير و تصرف مقطعي بعضي از مناطق، شهرها، روستاها و... بخشي از شيوه‌هاي اين گروه محسوب مي‌شود.

به همان ميزان كه حمله انتحاري در بغلان نشان از توانايي طالبان براي ناامن كردن يكي از امن‌ترين مناطق افغانستان دارد، اين حمله در عين حال بيانگر ضعف ناتو ودولت بيکاره افغانستان در تأمين امنيت به‌حساب مي‌آيد .حمله انتحاري در بغلان يكي از صدها حملات مهم و تعيين‌كننده‌اي است كه طالبان در يك‌سال گذشته انجام داده است و نتيجه آن كشته شدن حدود سه هزار نظامي و غيرنظامي بوده است.

درحقيقت هرچه از سال مداخله نظامي آمريكا و ناتو در افغانستان به اين‌سو حركت مي‌كنيم، روند رشد و قدرت‌يابي طالبان سير صعودي داشته است و بديهي است در چنين شرايطي نمي‌توان آينده درخشاني براي ثبات و امنيت در افغانستان متصور بود.

از زمان حمله آمریکا به افغانستان، بیش از يکصدوبيست حمله انتحاری صورت گرفته که بيست عملیات آن در سال جاری بوده است . این موضع ، بیانگر تشدید ناامنی و بحران امنیت درافغانستان است. تحلیلگران سیاسی ، مسئولیت انفجار خونین بغلان را بیش از هرچیزی متوجه نیروهای امریکایی و ناتو در افغانستان می دانند . زیرا این نیروها شش سال پیش باهدف مبارزه با طالبان و القاعده به افغانستان لشکر کشی کردند اما نه تنها این گروههااز بین نرفتند بلکه فعالتر شده و امنیت افغانستان را با چالش جدی روبرو کرده اند.

این وضعیت نشان می دهد که آمریکا به قصد مبارزه با تروریسم به افغانستان لشکر نکشیده است بلکه اهداف بلند مدت از حضور نظامی در افغانستان دنبال و از تشدید خشونتها نیز به عنوان توجیه حضور نظامی خود بهره برداری می کند.از اینرو ناظران سیاسی ادامه عملیات انتحاری در افغانستان را در همان حال که نشانه ناکامی و شکست آمریکا و نیروهای ناتو درافغانستان می دانند ، تشدید فعالیت القاعده و طالبان را بیانگر برخورد نکردن جدی آ مریکا و ناتو با این گروهها تلقی می کنند.

آمریکا با هدف به اصطلاح برقراری امنیت درافغانستان به این کشور لشکرکشی کرد اما مردم این کشور نه تنها روی امنیت را ندیده اند بلکه هر روز با خشونت های خونینی روبرو هستند که زندگی آنها را به طور جدی به مخاطره انداخته است . محافل غربی بخصوص آمریکا و فرمانده ناتو حمله انتحاری بغلان را محکوم کرده اند اما ازدیدگاه مردم ،این محکومیتها نمی تواند نیات واقعی آمریکا از حضور درافغانستان را بپوشاند.

در همین حال برخی گزارشها از دخالت عوامل منتسب به نیروهای آمریکائی همچون شرکتهای خصوصی امنیتی مانند بلک واتر درقاچاق مواد مخدر ، آدم ربائی و دامن زدن به ناامنی حکایت دارد.

از دیدگاه تحلیلگران سیاسی ، ادامه حضور نیروهای بیگانه که با روحیه بیگانه ستیزی مردم افغانستان سازگار نیست نه تنها به تامین امنیت افغانستان کمک نمی کند بلکه اوضاع و شرایط امنیتی این کشوررا هر روز بحرانی تر می کند.

مجله  فوکوس  درگزارشی به نقل از سازمانهای امنیتی المان نوشت افغانستان پس از عراق ، ناامن ترین کشور جهان برای نیروهای غربی است . وخامت اوضاع امنیتی افغانستان درحالی ادامه دارد که آمریکا از سال 2001 تا 2007 بیش از پانزده میلیارد و شش صد میلیون دالر برای امنیت افغانستان هزینه کرده است. دراین باره که افغانستان به لحاظ امنیتی با مشکلات جدي روبرو است بحثی وجود ندارد . آنچه مهم است و غربی ها حاضر به پذیرش آن نیستند، این واقعیت است که تداوم حضور نظامی آمریکا و ناتو ، دلیل اصلی وخامت اوضاع امنیتی افغانستان است .

این موضوع را مجله فوکوس نیز تائید کرده و پذیرفته است که قدرت گرفتن سازمان القاعده و طالبان مشکلی جدی نه تنها برای افغانستان بلکه برای منطقه و دنیا است . فوکوس پیشنهاد می کند که برای بهبود وضعیت امنیتی باید هرچه عاجل اردو و پولیس افغانستان بصورت جدی بازسازی شوند ، آموزش های لازم را فرا گیرند وبه سلاح های پیشرفته مجهز شوند.

منتها فوکوس در ادامه بحث خود ، موضوع بسیار حساس تري را مطرح می کند ومدعی می شود که تحلیلگران عملیات آموزشی نیروهای نظامی افغانستان را مثبت ارزیابی می کنند اما جذب این نیروهای آموزش دیده از طرف سازمانهای تروریستی یک مشکل اساسی است .اگراین ادعای درست باشد ، درآن صورت می توان نظر کارشناسانی را مورد تائید قرار دارد و مقاومت در افغانستان را گسترده تر از طالبان والقاعده ارزیابی کرده اند. از نظر این کارشناسان عملکرد منفی نیروهای خارجی و نادیده گرفتن فرهنگ و سنت های اسلامی مردم افغانستان و کشتار غیر نظامیان باعث شده است که مردم دست به مقاومت علیه نیروهای خارجی بزنند. اینکه سازمانهای امنیتي آلمان ، افغانستان را ناامن ترین وخطرناکترین کشور برای نیروهای غربی ارزیابی کرده اند بی ارتباط با این گونه واقعیت ها نیست .

بویژه اگر این نظر درست باشد که نیروهای آموزش دیده افغانستان جذب نیروهای طالبان والقاعده می شوند ، درآن صورت می توان گفت که مشکلات امنیتی درافغانستان در سطح غیرقابل کنترولی افزایش یافته است و نیروهای غربی خود را درموقعیتی احساس می کنند که اساسا انتظار آنرا نداشته اند.

از طرف دیگر درين گزارش آمده است که افغانستان سهم نودوسه درصد از تولید و قاچاق مواد مخدر را بخود اختصاص داده است و ارزش تولید مواد مخدر حدود 7/6 میلیارد دالر برآورد شده است . این درشرایطی است که هیچ طرحی از طرف نیروهای خارجی  برای کنترول مواد مخدر وجود ندارد. درهرحال ، بحث اصلی این است که عوامل ناامنی ها چیست و چگونه می توان ثبات را به افغانستان بازگرداند .؟

 به نظر می رسد که پاسخ روشن و قانع کننده ای برای این پرسش وجود نداشته باشد ،اما بسیاری از تخليل گران تقویت اردو و پولیس و واگذاری امنیت به خود افغانها را تنها راه حل عملی ومعقول می دانند ، در غیر این صورت تا زمانی که نیروهای خارجی درافغانستان حضور داشته باشند ناامنی ها نه تنها کاهش نخواهد یافت ، بلکه افزایش آن هم دوراز انتظار نمی تواند باشد.

اما تام سندرسون طي گفتگويي درمورد افغانستان به اين نظريه موافق است .

تام سندرسون كارشناس ارشد برنامه امنيت بين‌الملل در مركز مطالعات طرح و بين‌الملل آمريكا (CSIS) است. وي بين سال‌هاي 2004 – 1998يكي از ماموران ضد تروريسم سازمان جاسوسي آمريكا (CIA) در پاكستان بوده است . اين تحليلگر بحران‌هاي منطقه‌اي با اشاره به اوضاع نابسامان افغانستان و شرايط اسف‌بار امنيتي در اين كشور، وضعيت  را بغرنج‌تر از آنچه شنيده مي‌شود، توصيف كرد.

شما در مقاله‌اي مشترك با ريچارد كليندر روزنامه لاس‌آنجلس تايمز به آشفتگي اوضاع در افغانستان اشاره كرديد. آيا شرايط در اين كشور به آن بدي است كه شما در مقاله خود به آن پرداختيد؟

بله، البته‌ اين واقعيت تنها به وجود طالبان و ياغي‌گري آشوب‌گران و وجود تروريسم در اين كشور محدود نمي‌شود. گسترش اين چنين ناامني و جرم در افغانستان دلايل گوناگون دارد. آشكار است طالبان و القاعده در هلمند و قندهار بسيار فعالند.

اما موارد ديگري ديده شده كه نگراني بسياري را سبب شده است. براي مثال چندي قبل چندين نظامي ايتاليايي در غرب افغانستان كشته شدند؛ ولايتي كه پيش از اين محلي امن براي نيروهاي غربي محسوب مي‌شد .نمونه‌هايي ديگر نيز وجود دارد كه نشان مي‌دهد جامعه افغانستان از منظر امنيتي عقب‌گردي فاحش را تجربه مي‌كند و حتي كابل نيز از اين قاعده مستثني نيست.

كابل به عنوان پايتختي سنتي و مسلمان‌نشين در افغانستان مشهور است كه مردم در آن به شدت به خانواده و گرايش‌هاي قبيله‌اي تعلق خاطر دارند، اما امروز اين شهر شاهد شيوع جرائمي است كه پيش از اين به هيچ وجه وجود نداشته؛ جرائمي همچون آدم‌ربايي، تيراندازي در معابر، سرقت مسلحانه، سرقت‌هاي شبانه از منازل و حتي خشونت‌هاي خياباني به وفور در كابل ديده مي‌شود.

عامل اين آشفتگي كيست؟

اگر چه خشونت‌ها و درگيري‌ها در كابل افزايش يافته است اما بايد بگويم براي مثال در كابل اين مردم هستند كه به جان هم افتاده‌اند. شرايط در اين كشور به سمتي رفته كه جرم و جنايت تبديل به يك امر عادي و روزمره شده است.

مگر نزديك به چهل هزار سرباز ناتو در افغانستان حضور ندارند؟ آيا اوضاع در اين كشور از كنترول خارج است؟

نمي‌شود گفت خارج از كنترول. دلايل بسياري براي بروز اين شرايط دشوار در افغانستان وجود دارد. يكي از آنها و شايد مهمترين آنها اين است كه ما قبل از آنكه بخش اعظمي از سربازان خود را از افغانستان خارج كنيم و آنها را به عراق بكشانيم فرصت كافي براي پايان كار خود در اين كشور نداشتيم .اين روند تصميم‌سازي حاكم بر پنتاگون بوده و هست و شايد در آينده نزديك نتوان براي آن راه‌ حلي پيداكرد.

عامل ديگر. تحولات سياسي در پاكستان بود كه اين فرصت را در اختيار طالبان و القاعده قرارداد تا با بازسازي خود بتوانند انسجام نسبي را در نزديكي مرز افغانستان پيدا كنند.

بنابراين به‌جاي  مقابله به سربازان آمريكايي، در خاك افغانستان، اين نيروها توانستند در آن سوي مرز و در خاك پاكستان با خيال راحت خود را بازسازي كنند و با آموزش به نيروهاي جديد وارد خاك افغانستان شوند و به نيروهاي ناتو حمله كنند.

پاكستان نمي‌تواند جلوي اين موضوع را بگيرد؟

متاسفانه نه – مرز بين افغانستان و پاكستان، منطقه‌اي پهناور و شايد بي‌صاحب است.

نيروهاي پاكستان براي ورود به اين مناطق بايد «ويزه اي قبيله‌اي» داشته باشند، بدان معني كه فردي از قبيله ساكن در منطقه را بيابند، باتطميع وي از او بخواهند از سران قبيله اجازه گشت زني در منطقه را به آنها بدهند. بي‌قانوني در مرزهاي پاكستان درست به همين وخامتي است كه مي‌گويم.

 اما دليل ديگر اين است كه تعداد زيادي از سربازان ناتو به تامين امنيت NGOها در افغانستان همچون دفاتر سازمان ملل و USAID مشغولند، تعدادي ديگر به ساخت جاده و شفاخانه اشتغال دارند و طبعاً نمي‌توانند در محوطه‌اي بستر اين كارها را انجام دهند.

طبيعي است كه فعاليت در فضاي باز خطر حمله به آنها را افزايش مي‌دهد.

آيا نيروهاي امنيتي ويژه آن‌گونه كه در عراق شاهديم در افغانستان وجود ندارد؟

بسياري از آنها به عراق رفته‌اند. براي مثال هيچ اثري از شركت امنيتي بلك واتر در افغانستان نيست.

آيا دولت كرزي از محبوبيت عمومي برخوردار است؟

بله. مردم به حامد كرزي اعتماد دارند اما واقعيت اين است كه نه تنها مردم بلكه نمايندگان پارلمان نيز معترفند اوضاع به قدري در هم ريخته است كه كرزي قدرت پاسخگويي آنها را به تنهايي ندارد.

شرايط امنيتي كابل و سر و سامان دادن به اوضاع در پايتخت به اندازه كافي انرژي و تمركز دولت را به خود جلب كرده است كه نميتوان درباره ديگر ولايات اقدام كافي انجام داد.با استفاده ازمنابع خبري .

 


بالا
 
بازگشت