شش سال موجود يت ائتلاف درافغانستان يعني چه ؟

)راد مرد(

 

در 27 سپتامبرسال 1996 ميلادي حدود ده هزارنفرازنيروهاي مسلح تحريک اسلامي طالبان ازسه طرف برشهرکابل هجوم بردند. مليشه هاي طالبان ازتابستان سال 1995 به اينسو پايتخت افغانستان را که قسماً دراثر زدودخورد هاي قبلي نيروهاي رقيب ومتخاصم ، به تل خاک مبدل گرديده بود؛ مورد حملات راکتي وبمباردمانهاي هوايي قراردادند.
باوجود آنکه نيروهاي دفاعي احمدشاه مسعود فرمانده شوراي نظارمانع ورود آنها درشهرکابل شده بودند، ولي درشب سپتامبر احمدشاه مسعود بنابرادعاي خودش، براي جلوگيري ازخون ريزي بيشتر، طرح عقب نشيني
- را بسوي پنجشير به اجبار درپيش گرفت.
پيوست با تصرف شهرکابل ، مليشه هاي طالبان
- دولت اسلامي-  را اعلام نمودند؛ دولتي که درآن بايست شريعيت اسلام با تمام جزييات آن نظربه تعبيرخود ملاها وآخندهاي طالبان ، حکمفرما مي گرديد.
درنخستين روز حاکميت استبدادي طالبان درشهرکابل- اين شهرباستاني – دربين کوههاي آسمايي وشيردروازه قتل وحشت انگيز رخداد. داکترنجيب الله رييس جمهورپيشين وبرادرش با زورنيزه ازدفترسازمان ملل متحد بيرون کشيده ، به قتل رسيدند وسپس اجسادشان درچهارراهي آريانا به تماشا گذاشته شدند.

نوربرت هول نماينده خاص آن زمان سازمان ملل متحد درافغانستان همصدا با پطروس غالي سرمنشي سازمان ملل متحد اين عمل طالبان را بلافاصله تقبيح نموده وآن را تخطي برحريم سازمان ملل متحد درافغانستان خواندند. اما جنايت بزرگترطالبان ضربه اي آنها برحقوق زنان خوانده مي باشد.

حقوقي که پيش ازآن نيزتا اندازه اي بنابرچالشهاي ساختاري محدود گرديده بودند.
درفرداي تصرف کابل ازسوي طالبان فرماني صادرگرديد که تمامي زنها که دردفاتررسمي دولتي مشغول کاراند درخانه هايشان بمانند وبه کاردولتي حاضرنشوند. علاوه برآن
بايد تمام زن ها برقع (چادري) بسرنمايند وبدون همراه ومحرم مرد ويا حداقل بدون يک طفل پسرازخانه هايشان بيرون نگردند.
به تعقيب اين اوامر طالبان فرمانهاي ديگري نيزصادرگرديدند، ماننداين که مکاتب دخترانه بسته شوند ودختران وزنان ديگراجازه نداشتند تا به تحصيلات خويش ادامه دهند.

درآن زمان 50 درصد محصلين را دختران تشکيل مي دادند. درکنار اين سياست تبعيض جنسي طالبان شنيدن نغمه هاي دلنواز موسيقي را منع قرارداده وکتابهايي را که آنها به تعبيرتنگ نظرانه ي آنان غيراسلامي مي خواندند، طعمه ي آتش نمودند. همزمان با آن مردان شهرکابل مجبورگرديدند که مانند طالبان ريش هاي بلند داشته باشند وکلاه برسرنمايند ويا دستارببندند.
اين به اصطلاح  اسلام واقعاً موجود گروه عقب گراي طالبي منجربه آن گرديد که دهها هزار خانواده درشهرکابل خانه وکاشانه هاي شان را ترک نموده آواره خارج ازوطن گردند ويا بسوي شمال کشوررهسپارگردند؛ مناطقي که هنوزپرده اي تظلم طالبي درآنجا پخش نگرديده بود.
درنتيجه نفوس شهرکابل ازدو ميليون به کمتراز800هزارنفرکاهش يافت.
گماشتگان دفتر امربه معروف ونهي ازمنکر طالبان که درخصومت ويژه اي درمقابل شيوه زيست شهري قرارداشتند به اينترتيب شهريان کابل ودرنتيجه پايتخت سرزمين هندوکش را درگروگان سياسي خويش درآوردند.
تعبيروتفسيرطالبان از تيوکراسي (حاکميت الهي برزمين) ويژگي خاص تنگ نظرانه وعقب گرايانه اي مدرسه ديوبندي وآنهم بخش اهل حديث را دارا بوده است.
ملاعمرکه هوادارانش وي را به نام اميرالمومنين وملاي بزرگ ياد مي نمودند پس ازتصرف شهرکابل با صدوريک فرمان خواهان به رسميت شناختن شوراي ساخته وبافته اي خود بحيث حکومت امارت اسلامي افغانستان شد. ولي ملاي بزرگ که قبل ازآن ملا امام يک مسجد کوچک دريکي ازدهکدههاي ارزگان بود، تفکروکفايت آن را نداشت که چند سطري در راستاي سياست داخلي وخارجي اش ارائه نمايد وبه اين شکل مشي سياسي خويش را ازحکومت تنظيمي برهان الدين رباني که ازکابل عقب نشيني کرده بود ، متمايزنمايد.
مليشه هاي طالبان که ملاعمررا بحيت اميرالمومنين ياد مي کردند به اينترتيب به وي به مثابه عالي ترين مرجع مذهبي دراين کره خاکي نگاه مي کردند؛ باپيروي ازهمين اصل بايد تمامي احزاب ، رهبران مذهبي واقوام اين سرزمين چند مليتي به رهبر طالبان بيعت مي کردند.
عبدالوکيل متوکل وزيرامورخارجه ي طالبان هرگزاين موضوع را مخفي نه نموده که وي مخالف انتخابات بوده ونظام مردم سالاري را با اسلام درتضاد مي داند. درواقع طالبان به تاسي از طرح زمين سوخته ، که منجربه پاکسازي قومي وتطهيرمذهبي گرديد؛ درمناقشه وکشمکش بين اقوام افغانستان برزخمهاي کهنه نمک تازه پاشيد.
طالبان بزودي مناطق تحت تصرف خويش را درافغانستان به پايگاههاي تروريستي مبدل نمودند.

اسامه بن لادن رهبرشبکه اي تروريزم جهاني با هزارها تن ازهمفکران جهادي خويش درپناه رژيم تاريک انديش ومستبد طالبان قرارگرفتند. زماني که طالبان ازتسليم نمودن اسامه بن لادن به ايالات متحده امريکا جهت محاکمه درعمليات يازدهم سپتامبر2001 درنيويارک و درواشنگتن امتناع نمودند،سرنوشت طالبان نيزدرپيوند با سرنوشت القاعده مورد ضربات نيروهاي آمريکا قرارگرفت.
درنتيجه بعداز سالها طالبان دوباره نيروهاي خويش را بسيج نموده وبا حملات روزافزون دربرابر نيروهاي ايتلاف ونيروهاي حفظ صلح درافغانستان به حملات انتحاري خويش شدت بخشيده اند.
طالبان با روي آوردن به حملات انتحاري ، تخريب مکاتب ، آتش زدن شفاخانه وگروگانگيريها اين به اصطلاح تحريک اسلامي اکنون به يک ياغي وباغي وتروريست مبدل گرديده اند. آنها حتا ازکشتن ملاها و ريختن خون اطفال وزنها نيزاجتناب نمي ورزند.
جنگ آمريکاعليه افغانستان به بهانه‌ي دستگيري اسامه بن لادن و اعضاي شبكه‌ي القاعده در 7 اكتبر سال 2001 در حالي آغاز شد كه دولت جورج بوش سرخورده از حملات 11 سپتامبر درصدد اقدامي براي پوشاندن بي‌كفايتي‌اش در تامين امنيت ايالات متحده‌ي آمريكا بود.

جنگي كه با گذشت شش سال از آن هنوز هيچ دستاورد امنيتي براي آمريكا و افغانستان به همراه نداشته و تنها چيزي كه مي‌توان از آن برداشت كرد، هزينه‌هاي گزافي است كه اين جنگ بر مردم آمريكا تحميل كرده و در طرف ديگر كشتار غيرنظاميان و ناامني و بي‌ثباتي در افغانستان است.

به دنبال حملات 11 سپتامبر به شهر نيويارك و پنتاگون، دولت جورج بوش به رهبران طالبان و افغانستان اولتيماتوم داد و از آنان خواست تا اسامه بن لادن، رهبر شبكه‌ي القاعده را تحويل دهند، در غير اين صورت با حملات آمريكا روبرو مي‌شوند. بن لادن از سال 1996 به عنوان مهمان طالبان در افغانستان زندگي مي‌كرد. طالبان قبول كرد تا در صورتيكه آمريكا مدركي دال بر مشاركت بن لادن در اين حملات بدهد آنها وي را در دادگاه عالي افغانستان محاكمه مي‌كنند . عبدالسالم ضعيف، سفير افغانستان در پاكستان موضع طالبان را اين گونه بيان كرد: موضع ما اين است، اگر آمريكا مدركي دال بر مشاركت بن لادن در اين حمله دارد بايد آن را ارايه كند، ما آماده‌ي محاكمه‌ي بن لادن به موجب اين مدارك هستيم.

بوش گفت: ما دقيقا مي‌دانيم آنها چه كساني هستند و چه دولت‌هايي از آنها حمايت مي‌كنند . بوش در سخنراني‌اش در جلسه‌ي مشترك كنگره‌ آمريكا خواست‌هايش را به طالبان ارايه كرد:

رهبران القاعده در افغانستان را به آمريكا تحويل دهيد؛

تمامي زندانيان خارجي از جمله شهروندان آمريكايي را آزاد كنيد؛

از همه خبرنگاران، ديپلمات‌ها و كارگران امدادرسان خارجي در افغانستان حفاظت شود؛

اردوگاه‌هاي آموزشي تروريستي در افغانستان را تعطيل كرده و هر تروريست و هر كسي كه از ساختار آنها حمايت مي‌كند را به مقامات تحويل دهيد؛

شرايط دسترسي كامل آمريكا را به اردوگاه‌هاي آموزشي تروريستي براي تاييد بسته بودن آنها فراهم كنيد.

طالبان از گفت‌وگوي مستقيم با بوش خودداري كرد و اعلام كرد گفت‌وگو با يك رهبر سياستمدار غير مسلمان توهين به اسلام خواهد بود اما آنها بيانيه‌هايي را از طريق سفارت‌شان در پاكستان اعلام كردند و گفتند طالبان اين خواست‌ها و اولتيماتوم را رد مي‌كند چرا كه آمريكا هيچ مدركي دال بر ارتباط بن لادن با حملات 11 سپتامبر ندارد . اما به نظر مي‌رسيد دولت جورج بوش تصميم خود را براي حمله به اين كشور فقير اما مهم از لحاظ استراتژيك گرفته بود. بوش در سخنراني در دوم سپتامبر سال 2001 در برابر كنگره‌ي آمريكا عاملان اين حمله را دشمنان آزادي معرفي كرد.

آمريكايي‌ها پرسيدند چرا آنها از ما متنفرند كه بوش گفت: آنها از آزادي ما، آزادي مذهبمان، آزادي بيان و آزادي انتخاب ما متنفرند ! در همين روز اف بي‌ آي، پوليس فدرال آمريكا نسبت به هويت هواپيمارباهاي اين حمله ابراز ترديد كرد . در همين حال امارات متحده عربي و در پي آن عربستان سعودي در بيست ودو سپتامبر سال 2001 دولت طالبان را در افغانستان غير قانوني اعلام كردند و پاكستان تنها كشوري شد كه روابط ديپلماتيكش را با اين كشور حفظ كرد .  حمله‌ي هوايي به افغانستان در هفت اكتبر با بمباران شديد جنگنده‌هاي نيروي هوايي انگليس و آمريكا در مركز شهر قندهار آغاز شد.

دولت بوش اين حمله را با عنوان جنگ عليه تروريسم آغاز كرد. وي هدف از اين حمله را دستگيري بن لادن و بركناري رژيم طالبان عنوان كرد .  قطعات  پياده انگليس و آمريكا در سال 2002 به اين حمله ملحق شد، سپس سربازان ناتو نيز به اين جمع پيوستند. ارتش آمريكا نام اين حمله را عمليات براي آزادي پايدار ناميد . اين جنگ قدرت را تا حدي از طالبان كه اداره افغانستان را در دست داشت، گرفت اما به قدرت گرفتن مجدد شبه نظاميان طالبان منجر شد . اين جنگ در دستيابي به هدف محدود كردن تحركات القاعده چندان موفق نبود. از زمان وقوع اين حمله، افغانستان به دليل افزايش فعاليت طالبان و جنگ سالاران اين كشور، توليد روز افزون مواد مخدر و روي كار آمدن دولتي شكننده، بي‌ثبات‌تر شده است.

با وجود اينكه، نه طالبان و نه هيچ افغاني در حملات 11 سپتامبر شركت نداشتند اما به دليل آنكه القاعده در آن زمان در افغانستان مستقر بود، حمله به اين كشور به عنوان واكنش به حملات 11 سپتامبر معرفي شد. تمامي سرويس‌هاي اطلاعاتي غرب القاعده را دليل حملات 11 سپتامبر عنوان كردند و آن را انگيزه‌اي براي اين جنگ به منظور ريشه‌كني تروريسم خواندند .بن لادن از ماه مه سال 1996 به همراه اعضاي ديگر القاعده در افغانستان زندگي مي‌كردند و اردوگاه‌هاي آموزشي تروريستي را با ائتلافي با طالبان فعال كردند.

پس از حملات 11 سپتامبر، سرويسهاي جاسوسي به سرعت به جمع آوري مدارك درباره بن لادن مبادرت كردند . در نوار صوتي كه بر روي يك وب سايت منتشر شد و آمريكا مكررا ادعا كرد از سوي القاعده است، بن لادن در 21 ماه مه سال 2006 گفت، وي شخصا به 19 هواپيماربا دستور اين حمله را داده بود.

حمله به افغانستان ابتدا از سوي نيروهاي انگليسي و آمريكايي آغاز شد اما سپس نيروها و جنگنده‌هاي استراليا، كانادا، اسپانيا، دانمارك، فرانسه، آلمان، ايتاليا، هالند، نيوزلند و ناروي به جمع ديگران پيوستند. در سال 2006 حدود 33 هزار نيرو در افغانستان وجود داشت .

شوراي امنيت سازمان ملل در 20 دسامبر سال 2001 به نيروي همكاري امنيت بين‌المللي (ايساف) در افغانستان دستور داد تا فعاليتش را با هدف برقراري ثبات در افغانستان آغاز كند.

بدين ترتيب و در پي ادامه فعاليت‌هاي اين نيروها، آنها توانستند در سال 2006 كنترول جنوب افغانستان و در 6 اكتبر همين سال كنترول شرق افغانستان را بر عهده گرفت.

پس از اين حملات نشست‌هايي با حضور سران مطرح درآن زمان به سازماندهي سازمان ملل در شهر بن آلمان برگزار شد. در اين نشست‌ها طالبان حضور نداشت و ثمره‌ي آن تشكيل دولت موقت در افغانستان و توافق براي حضور نيروهاي حافظ صلح سازمان ملل در افغانستان بود . در قطعنامه 14 نوامبر سال 2001 سازمان ملل، طالبان به دليل اجازه‌ به القاعده و ديگر گروه‌هاي تروريستي براي استفاده از افغانستان به عنوان پايگاهي براي صادرات تروريسم و ايجاد مخفي‌گاهي امن براي بن لادن، القاعده و ديگران محكوم شد . سازمان ملل در 20 دسامبر سال 2001 در قطعنامه‌اي از تلاش‌هاي بين‌المللي براي ريشه‌كني تروريسم، حفظ منشور سازمان ملل و اجراي قطعنامه‌هاي 1368 سال 2001 و 1373 تاكيد كرد .

حمله‌ي آمريكا به افغانستان با اعتراضات كم وبيشي در شهرها و دانشگاه‌هاي مختلف آمريكا همراه شد كه اكثريت آنها بدون خشونت پايان يافت اما اعتراض‌ها به اين جنگ در پاكستان شكل گسترده‌تري به خود گرفت. اين اعتراضات با ابراز خشم بسياري از مردم در كشورهاي اسلامي و غير اسلامي عليه اين جنگ نيز همراه شد . در نظرسنجي در اكتبر سال 2001 مشخص شد، حدود 88 درصد از آمريكايي‌ها از جنگ در افغانستان حمايت مي‌كنند و تنها 10 درصد با آن مخالفند. در انگليس نيز 65 درصد از اين جنگ حمايت كردند.

 در اين گزارش به استناد  درباره‌ي كشتار غير نظاميان در اين حمله عنوان شده، دست كم 3700 و احتمالا 5000 غير نظامي در نتيجه‌ي بمباران‌هاي آمريكا كشته شده‌اند . شمار تلفات غيرنظاميان در حملات نيروهاي ناتو و ائتلاف در افغانستان هم اكنون پس از گذشت شش سال از اين جنگ نه تنها كاهش نيافته بلكه افزايش اين تلفات خشم دولت حامد كرزي را به دنبال داشته است.

از جمله مواردي كه القاعده و شبه‌نظاميان با استفاده از آن كارهاي خود را پيش مي‌بردند بايد به كشت ترياك و توليد مواد مخدر در افغانستان اشاره كرد. با اين حال با وجود اينكه دولت طالبان در سال 2000 توليد ترياك را ممنوع اعلام كرد و اين امر به كاهش شديد توليد ترياك درافغانستان منجر شد، اما كمي پس از حمله‌ي آمريكا در سال 2001 توليد ترياك به طرز فزاينده‌اي افزايش يافت و افغانستان در سال 2005 در مكان اول توليد كننده‌ي ترياك در جهان قرار گرفت و تاكنون تلاش‌هاي دولت كرزي و نيروهاي ائتلافي و ناتو براي كاهش توليد مواد مخدر در اين كشور جنگ زده با شكست رو به رو شده است .

آمار نقض‌هاي حقوق بشر در افغانستان نيز پس از اين حمله قابل ذكر است. گزارش‌هايي درباره‌ي نقض‌هاي بي‌شمار حقوق بشر در افغانستان وجود دارد. حمله آمريكا به افغانستان و قدرت گرفتن نيروهاي طالبان، آمار بالاي توليد مواد مخدر، مسلح شدن جنگ سالاران همه و همه موجب شد تا نقض‌هاي حقوق بشر عليه صدها تن از غير نظاميان بي‌گناه افزايش يابد.

مي‌توان به اين نكته اشاره كرد كه جنگ عليه تروريسم آمريكا كه با بهانه‌ي شكار القاعده شش سال پيش آغاز شد بدون هيچ دستاوردي دنبال مي‌شود و تنها قربانيان اين جنگ تعداد بيشماري از غيرنظاميان در سراسر دنيا هستند؛ چرا كه القاعده و به اصطلاح رهبر آنها اسامه بن لادن همچنان در فرار است و مقامات آمريكايي با تمامي توان و تجهيزات پيش رفته هنوز نتوانسته‌اند دليل اصلي شروع اين جنگ را دستگير كنند!

همچنان فرمانده ناتو از کشورهاي عضو پيمان آتلانتيک شمالي خواست با تقسيم مسئوليت عمليات افغانستان نيروها و تجهيزات نظامي بيشتري به اين کشور اعزام نمايند .

 جنرال ريموند هنولت RAYMOND   HEnAuLT در گفتگو با خبرنگاران گفت تمامي کشورهاي عضو  ناتو  قرار داد مربوط به شرکت در ماموريت افغانستان براي کمک به برقراري ثبات دراين کشور را امضا کرده اند. ظاهرا اظهارات فرمانده ارشد نظامي ناتو در ارتباط با نگراني هائي است که درپي اعلام تمايل بعضي از کشورهاي عضو ناتو به خارج کردن نيروهاي شان از افغانستان بروز کرده است . واقعيت آن است که بعضي از کشورها بشدت تحت فشار افکار عمومي در داخل قرارگرفته اند که هرچه زودتر نيروهاي شان را از افغانستان فرابخوانند .  کشته شدن و يابه گروگان گرفتن اتباع و سربازان اين گونه کشورها در افغانستان باعث تحريک افکارعمومي شده است . بطوريکه استراليا و هالند اخيرا سعي کرده اند از اعزام سربازان شان به مناطق درگير خودداري کنند و به فکر خارج ساختن نيروهاي شان از افغانستان بيافتند .

البته هم اکنون سربازان 37 کشور عضو ناتو در افغانستان حضور دارند ولي اغلب آنها در جستجوي فرصت مناسبي براي خارج کردن نيروهاي شان از افغانستان مي باشند . يک علت مهم بروز چنين حالتي ناباوري به اهداف و نيات پشت پرده آمريکا است. براي خيلي از کشورهاي عضو ناتو اين موضوع که آمريکا و انگليس در پشت پرده با طالبان وارد مذاکره شده اند و درهمان حال در ظاهر برادامه مبارزه با آنها تاکيد دارند قابل فهم نيست . اين گونه ترديدها در کنار فشار افکار عمومي بعضي از کشورها را بصورت جدي در فکر تجديد نظر در حضور نظامي شان در افغانستان انداخته است.

در واقع تقاضاي جنرالريموند هنولت  مويد آن است که احتمال ميدهد بعضي از کشورها تصميمات خود را در اين خصوص عملي سازند و مشکلات بيشتري براي نيروهاي نظامي باقي ماند ه در افغانستان بوجود بياورند . از طرف ديگر تقاضاي اخير جرج بوش رئيس جمهوري آمريکا از کنگره که 190 ميليارد دالر اعتبا رجديد براي جنگ در افغانستان و عراق تصويب کند ، بخودي خود گوياي آن است که برخلاف ادعاهاي مطرح شده مبني براين که در مبارزه با طالبان در افغانستان پيشرفت هائي حاصل شده است ، همه نشانه ها حکايت از آن دارند که مشکلات امنيتي در افغانستان هم چنان در سطح بالائي است و اميد به پيروزي نظامي در حال کاهش يافتن است . در هرحال حتي اگر کشورهاي عضو ناتو به درخواست اعزام نيروي بيشتر به افغانستان پاسخ مساعد بدهند ،باز هم انتظار نمي رود که تحول عمده اي در شرايط جنگي بين نيرهاي آمريکائي و ناتو با مخالفان حضور نظامي خارجي در افغانستان بوجود آيد .احتمالا ابراز تمايل آمريکا ، انگليس و سازمان ملل متحد براي مذاکره با طالبان با در نظر گرفتن اين گونه واقعيت ها و بن بستي است که در بعد نظامي نيروهاي ناتو و آمريکا مستقر در افغانستان با آن روبرو شده اند .

همچنان رابرت گيتس وزيردفاع آمريکا اذعان داشت که آمريکا در ادامه دو جنگ در يک زمان مرتکب اشتباه شده است . گيتس که درجمع گروهي از قانونگذاران حزب دمکرات سخن مي گفت ، اين موضوع نيز اعتراف کرد که متحدان آمريکا تمايلي به مشارکت بيشتر نيرو ندارند.

اين اولين باري است که يک مقام بلندپايه آمريکايي به صراحت به رويگرداني متحدان آمريکا از سياست سلطه گرانه واشنگتن درعراق اذعان مي کند . اما اين پرسش مطرح است که چرا گيتس با چنين صراحتي از مشکلات آمريکا سخن مي گويد؟ تحليلگران انگيزه اصلي وزيردفاع آمريکا از طرح اين بحث را جلب نظر دموکراتها به موافقت با درخواست بودجه اضافه براي جنگ عراق وافغانستان ارزيابي مي کنند. اخيرا کاخ سفيد 190 ميليارد دالر بودجه اضافه براي جنگ عراق وافغانستان درخواست کرده است .

هزينه هاي نظامي آمريکا در سالهاي اخير درنتيجه سياست جنگ افروزانه بوش به طور بي سابقه اي افزايش يافته است . همين مساله انتقاد مردم آمريکا را برانگيخته و دموکراتها نيز از آن به عنوان يک ابزار تبليغي عليه جمهوريخواهان استفاده کرده اند. از طرف ديگر سخنان وزير دفاع آمريکا درباره جنگ عراق وافغانستان بيانگر اين واقعيت است که سياست بوش درعراق به نقطه بحراني رسيده است .

دراين ميان برخي کارشناسان معتقدند که اختلافهايي درمواضع گيتس با بوش بر سر ادامه حضور نيروهاي آمريکايي در عراق پديد آمده است. اما مشخص نيست که چرا گيتس با اذعان به مشکلات و موانع آمريکا درعراق ، راهکاري براي خروج ازاين کشور ارائه نمي دهد ؟ درواقع هيچ نشانه اي از تصميم بوش به تغييري اساسي يا تجديد نظر در سياستش درعراق به چشم نمي خورد .

ازاين رو کساني چون گيتس همچنان درجهت پيشبرد برنامه هاي جنگ افروزانه بوش به دنبال متقاعد کردن منتقدان يعني دموکراتها به موافقت با افزايش بودجه نظامي هستند . دموکراتها که پيشتر با هزينه هاي جنگي بوش موافقت کرده بودند، ضربه سختي به موقعيت سياسي خود درميان افکار عمومي و بويژه کساني که به آنها راي داده اند، زده بودند . همراهي دموکراتها با سياست هاي بوش درعراق و ارائه طرحهايي بحث برانگيزي چون طرح تقسيم عراق بيانگر اين موضوع است که در ماهيت سياست آنها با جمهوريخواهان تفاوت اساسي به چشم نمي خورد. با اين توصيف از نگاه مردم آمريکا چشم انداز سياست بوش درعراق شکست طرح و افزايش تنفر جهاني براي آمريکا است . اذعان گيتس مبنی بر دست تنها ماندن آمريکا درعراق ، نشانه هايي از درستي چنين طرز تفکري و پيچيده شدن بحران عراق براي بوش است .

ازجانب ديگررئيس جمهوري افغانستان جامعه جهاني را در افزايش توليد مواد مخدر در کشورش مقصر دانست . حامد کرزي در سومين کنفرانس ملي مبارزه با مواد مخدر گفت که قاچاق مواد مخدر در افغانستان در اختيار مافياي بين المللي است و مبارزه با آن نيز تلاش جامعه جهاني را طلب مي کند .

کرزي با ابراز نارضايتي از روند مبارزه با مواد مخدر تاکيد کرد که جامعه جهاني هماهنگي لازم را با دولت افغانستان برای نابودي کشت خشخاش ندارد . رييس جمهوري افزود که قاچاق مواد مخدر توسط مافیای بين المللي و نه افغان ها صورت می گیرد . انتقاد صريح کرزي از جامعه جهاني به دليل ناموفق بودن مبارزه با مواد مخدر ، نشان دهنده افزايش تهديدهاي ناشي از افزايش توليد مواد مخدر است.

حامد کرزي سه سال پيش نيز گفته بود که اگر خشخاش نابود نشود ، افغانستان نابود خواهد شد . در جديدترين گزارش سازمان ملل درخصوص مواد مخدر در افغانستان آمده است که کشت خشخاش دراین کشور به حد بي سابقه يي رسيده است. دراين گزارش از افزايش هفده درصدي کشت خشخاش نسبت به سال 2006 خبر داده شده است . به گفته آنتونيو ماريا کاستا ، رئيس اجرايي دفتر مبارزه با مواد مخدر و جرايم سازمان ملل ، در سال 2006 ، هشت هزار و دوصد تن ترياک در افغانستان توليد شده است.

افزايش کشت خشخاش و توليد مواد مخدر از جمله شاخص هاي اصلي ناکامي آمريکا و متحدينش در افغانستان است . زيرا يکي از شعارهاي اصلي آمريکا در تداوم حضوردر افغانستان ، مبارزه با مواد مخدر بوده است . به اعتقاد کارشناسان با توجه به حجم گسترده زمين های تحت کشت خشخاش ، مبارزه با مواد مخدر تنها از طريق دولت کرزي امکان پذير نيست . طبق آمارسازمان ملل ، در سال 2007 ميلادي سطح زير کشت خشخاش در افغانستان به 193 هزار هکتار رسيده است.

مواد مخدر يک سوم اقتصاد داخلي افغانستان را تشکيل مي دهد و به همین دلیل کمک جامعه جهاني در رفع این معضل بسيار ضروري است . متنوع ساختن درآمد کشاورزان ، ارائه کشت جايگزين و مبارزه جدي باکشت خشخاش و توليد مواد مخدر نيازمند همکاري جامعه جهاني با دولت کرزي است . نکته جالب اين که در اصلي ترين محل استقرار نيروهاي انگليسي يعني ولایت هلمند ، بيشترين توليد مواد مخدر صورت مي گيرد . اين درحالي است که انگليس متولي اصلي مبارزه با مواد مخدر در افغانستان است .

همکاري برخي سازمان هاي اطلاعاتي غربي ازجمله سازمان سيا با باندهاي بين المللي مواد مخدر ، از آفت هاي اصلي مبارزه با مواد مخدر است ، موضوعي که کرزي نيز به آن اعتراض دارد . به گفته کرزي ، والي هلمند در مبارزه با کشت خشخاش کاري نمي تواند انجام دهد ، زيرا نيروهاي خارجي اختيار لازم را از نماينده دولت گرفته و به طالبان سپرده اند.

موفقيت نيروهاي غربي در مبارزه با طالبان و القاعده و دستيابي به سطوحي اميدوار‌كننده از امنيت در افغانستان بسيار محدود بوده است. اين ناكامي به‌دليل شكست نيروهاي ائتلاف در توسعه و اجراي طرح مشترك و هماهنگ در افغانستان با هدف پايان بخشيدن به ناآرامي‌ و تروريسم و همچنين ايجاد ثبات و اجراي عمليات بازسازي در اين كشور بوده است . در سطح طرح،  هدف سياسي توافق شده نابودي القاعده،  شكست طالبان و كمك به افغانستان براي تبديل شدن به كشور با ثبات و دمكراتيك بود اما تا كنون نيروهاي ائتلاف در تبيين طرح جامع كه بتواند تمامي اين اهداف را به‌طور مساوي تأمين نمايد عاجز بوده‌اند.

هماهنگي داخلي نيروهاي ائتلاف در مورد توسعه حيطه عملياتي در افغانستان به شكلي فزاينده تضعيف شده است. اشتياق به مشاركت در خطر پذيري به موضوعي كليدي تبديل شده است و پيش‌بيني‌اي امنيتي با اما و اگر‌هاي بسياري همراه است. تمامي كشورهاي عضو  ناتو آماده ارسال نيرو به كارزار افغانستان نيستند و اين موضوع اصل محوري انسجام اين پيمان را زير سؤال برده است.

در سطح عملياتي،  تغييرات گسترده چارچوب‌هاي قانون براي انجام عمليات‌هاي نظامي تا حدود بسياري بر نحوه عملكرد بيمار گونه نيروهاي ايساف  براي مشاركت در مبارزات طولاني مدت ضد شورش در اين كشور مؤثر بوده است. به همين دليل شانس موفقيت اين‌گونه عمليات‌‌ها در افغانستان به هيچ وجه قابل پيش‌بيني نيست. بايد پذيرفت هماهنگي داخلي نيروهاي ائتلاف در افغانستان هر روز كاهش مي‌يابد.

رويكرد جامع نيروهاي ائتلاف درخصوص عمليات‌هاي تأمين ثبات و بازسازي،  در عمل به مفهومي گريزان و دست نيافتني در افغانستان تبديل شده است. توافق بر اين است كه همكاري نظاميان و غيرنظاميان بايد بخشي حياتي در عمليات‌هاي اين كشور باشد اما اينكه چگونه اين موضوع در عمل قابل اجراست به‌عنوان سؤالي بزرگ باقي مانده است . در سطح تاكتيكي،  افغانستان آزموني جدي در روشن ساختن ارزش توانايي مبارزه حتي در سطح عمليات‌هاي تثبيت و بازسازي را پشت‌سر مي‌گذارد   در حالي كه نيروهاي ناتو و نيروهاي ائتلاف از توانايي اندكي در اين زمينه برخوردار ند.

اين مناقشه هر روز به بحراني منطقه‌اي نزديك‌تر مي‌شود. نيروهاي ائتلاف نمي‌توانند پايگاه‌هاي طالبان در مناطق مرزي پاكستان را مورد هدف قرار دهند و اين درحالي است كه شورشيان طالبان از خاك پاكستان به‌عنوان بهشتي امن براي طرح ريزي و ادامه فعاليت‌هاي خود در خاك افغانستان بهره مي‌جويند.

واقعيت اين است كه تا زماني كه طالبان و القاعده از خاك افغانستان به‌عنوان مكاني امن براي آموزش و پشتيباني اقدامات خود در افغانستان بهره مي‌برند،  نيروهاي ائتلاف قادر به تأمين امنيت و كنترول امور در اين كشور بحران زده نيستند .در بين نيروهاي ائتلاف بحثي جدي مبني بر لزوم اتخاذ طرح مشترك كه دربرگيرنده نظر اتحاديه اروپا، سازمان ملل متحد و بانك جهاني باشد در جريان است.

اگر چه ترديدي درخصوص اهميت تبيين اين طرح وجود ندارد اما اراده سياسي اندكي نزد طرفين درگير در مناقشه به چشم مي‌خورد و اين موضوع نيروهاي ايساف در افغانستان را با مشكلاتي بنيادين روبه‌رو ساخته است .بايد گفت بسياري از ابتكارات ارائه شده تنها پاسخگوي عمليات‌هاي كوتاه مدت در عرصه بازسازي افغانستان و تأسيس زير ساخت‌هاي شهري لازم است.

روابط پنهانی برخی مقامات آمریکایی با عناصري از طالبان همچنان ادامه دارد. آمریکایی ها سعی دارند از طریق پرداخت مبالغ کلان به طالبان، حملات این گروه علیه سربازان آمریکایی را کاهش دهند. این ملاقات ها در حالی صورت می گیرد که طالبان در لیست سازمان های تروریستی آمریکا و اروپا قرار دارد و هرگونه تماس بااین سازمانها ممنوع است. خبرارتباط پنهانی نمایندگان دولت آمریکا با طالبان در حالی منتشر می شود که در گذشته نیز برخی نشریات غربی از مذاکره محرمانه کاخ سفید با طالبان خبر داده بودند.

 یه گزارش هفته نامه آلمانی اشپیگل ، آمریکا بارها به طرق مختلف درصدد برقراری رابطه با طالبان بوده است . به نوشته اشپیگل در سپتامبر 2006 نیز برخی مقامات انگلیسی با شورشیان طالبان جلساتی داشتند .در زمینه دلایل ارتباط آمریکا با طالبان چند گمانه وجود دارد.

آمریکایی ها قصد دارند ، از طریق طالبان حضور خود را در افغانستان و آسیای مرکزی توجیه کنند. واشنگتن برای توسعه نفوذ خود دراين منطقه ، قصد دارد از طریق بزرگنمایی فعالیت های تروریستی / پايگاه هاي نظامي خود را گسترش دهد. علاوه بر آن حضور در این منطقه که در گذشته حوزه نفوذ سنتی روسیه بود برای کاخ سفید از اهمیت استراتژیک برخوردار است.

چنانچه واشنگتن بتواند حوزه مناسبات نظامی ، سیاسی و اقتصادی خود را با کشورهاي آسياي مرکزي و قفقاز تقویت کند، عملا نفوذ مسکو کاهش خواهد یافت.  لذا یکی از دلایل تمایل آمریکا به تداوم فعالیت نسبي طالبان ، بزرگنمایی فعالیت تروریستی و تاکيد بر ضرورت همکاری دولت های منطقه در راستای سیاست های کاخ سفید است. در دومین گمانه هم می توان گفت که فعالیت طالبان می تواند ابزاری مناسب برای فشار دولت بوش بر دولت کرزی باشد . درصورتی که فعالیت های تروریستی از جمله فعالیت طالبان در افغانستان کاهش یابد ، امکان اعمال فشار آمریکا بر افغانستان کاهش می یابد و پیگیری سیاست های مستقل توسط کابل ، منافع آمریکا را به مخاطره می اندازد . لذا برخی تحلیل گران معتقدند که آمریکا قصد دارد افغانستان را به پایگاه دائمی نظامی خود با هدف دسترسی آسان به منطقه تبدیل کند. ا

ز سوی دیگر باتوجه به ناکارآمدی سیاست آمریکا درمبارزه با طالبان ، مذاکره با این گروه ممکن است در راستای سیاست فرار از شکست باشد . به عبارت دیگر کاخ سفید به دلیل ناکامی در شکست طالبان ، به دنبال وارد کردن این گروه به ساختار سیاسی در افغانستان است. اما باید توجه داشت که هرگونه مذاکره با طالبان توسط واشنگتن با واکنش جدی مردم افغانستان و جامعه بین المللي روبرو می شود.براین اساس می توان گفت که نگرانی محافل روسی نیز می تواند منعکس کننده نگرانی های مسکو از افزایش حضور نظامی آمریکا درمنطقه به بهانه طالبان باشد.

امااين بار بحث مذاكره با طالبان ديگر شايعه نيست ، يك تصميم و بلكه يك توافق است . توافقى نه پنهان و پشت پرده كه آن قدر آشكار وعيان ، كه حامد كرزاى يعنى رئيس دولتى كه آمده بود تا طالبان را مهار و منزوى سازد با صداى بلند آن را اعلام مى كند.  همه چيز در ۲۸ سپتامبر كابل مهيا بود براى آن كه افغان هاى خسته از ناامنى و نااميد از عملكرد مسئولان امنيت ، گوش به شنيدن تصميمى مهم و راهگشا در كاخ رياست جمهورى بسپارند. درست ساعتى پس از عمليات انتحارى بزرگ در حوالى مقر پوليس كه پيام قدرت نمايى طالبان را به چشم پايتخت نشينان مى رساند، حامد كرزى خبرنگاران را فراخواند و در كنفرانسى اعلام كرد كه تصميم قطعى براى مذاكره با شورشيان طالب گرفته شده است.
كرزى اين بار حتى پا فراتر گذاشت و پيشنهاد مذاكره با دو نماد و دو چهره مخوف عمليات هاى تروريستى را ارائه كرد: يعنى ملاعمر و گلبدين حكمتيار كه قبل از اين هردو در ليست سياه دولت كابل و آمريكا قرار داشتند و كرزى آنها را خط سرخ مذاكره خوانده بود.
 كرزى اما اين بار گفت كه اگر آدرس اين دو رهبر مخالفان را در اختيار مى داشت، شخصاً افرادى را براى گفت وگو با آنها مى فرستاد.
رئيس جمهور در ادامه براى آنكه محافل داخل را نيز مهياى پذيرش اين تصميم سازد گفت ايالات متحده آمريكا و سازمان ملل متحد نيز از اين اقدام حمايت مى كنند. او حتى مدعى شد كه عده ديگرى از رهبران جهان در مورد مذاكره با طالبان صحبت كرده و آنها نيز از طرح مذاكره با طالبان حمايت كرده اند.
ديگر بخش هاى سخنان حامد كرزى در توجيه اين تصميم از جنس تعارف بود ازجمله اين كه او براى فرونشاندن حساسيت افغان هاى زخمى از جنايات طالبان گفت : اين شرط را در مذاكره با ملاعمر و حكمتيار دنبال خواهد كرد كه آنها قانون اساسى كشور و دستاوردهاى ۶ سال گذشته را بپذيرند.

يا آن كه اضافه كرد كه اين خواسته طالبان را كه آشتى و مصالحه را به خروج نيروهاى خارجى گره بزنند نخواهد پذيرفت. موضوع مذاكره با طالبان بحث تازه اى نيست ، اين مسأله بويژه در يك سال اخير از كانال هاى مختلف مطرح و حتى پيگيرى شده است. به تعبير برخى ناظران معماى مذاكره با طالبان همواره به صورت «يك گزينه ثابت» روى ميز بازيگران داخل و خارج افغانستان قرار داشته است.

اما تفاوت ماجرا در اين جاست كه در شش سال دوران جنگ افغانستان موضوع مذاكره با طالبان بيشتر حالت يك تاكتيك يا سوژه بازى را داشته است كه طرف هاى بين المللى و منطقه اى هر از گاهى براى تأمين اهداف مقطعى خويش آن را دامن مى زدند. به طور مثال در فواصل گوناگون هركدام از بازيگران و دولت هاى خارجى براى تأمين منافع فصلى خويش در گوشه اى از ميدان جنگ يا در مقرهاى امنيتى اسلام آباد و پايتخت هاى اروپايى با تيمى از طالبان به مذاكره نشسته اند.

از اين دست مذاكرات تاكتيكى مى توان به ديدارها و تماس هاى محرمانه اشاره كرد كه اشپيگل از نشست اكيپ اطلاعاتى آلمان و فرانسه با نمايندگان طالبان در يكى از هوتل هاى سوئيس گزارش كرده است . اين ديدار بعد از گروگانگيرى طالبان از اتباع اين دو كشور اروپايى انجام شده . حلقه ديگر مذاكرات را به طور متناوب مأموران سياسى امنيتى انگليسى در ولايت هلمند- ولايتى كه كانون عمليات هاى انتحارى است و امنيتش به ارتش ملكه واگذار شده است - انجام داده اند.

اين نشست كه گزارش آن در اغلب نشريات لندن درج شده است در شهر موسى قلعه هلمند و با حضور شركاى قبيله اى طالبان و مأموران انگليسى برگزار شده است. اين دست مذاكرات كه آشكارترين بده بستان سياسى دولت هاى غربى با طالبان بوده اغلب با اين هدف انجام شده كه طالبان در ازاى دريافت پاداش هاى مالى و يا مشوق هاى ديپلماتيك، مقرها، پايگاه ها و اتباع اين كشورها را درمناطقى مانند هلمند ، قندوز و قندهار هدف حمله قرار ندهد.
اما مذاكره اى كه اكنون در زبان كرزى ستايش شده است ماهيتى متفاوت دارد. اين مذاكره چنان كه شخص اول افغانستان مى گويد در چشم انداز خويش به دنبال شراكت دادن طالبان درقدرت است .
مذاكره با تعريف دوم در واقع به رسميت شناختن طالبان منتهى مى شود و بر حضور و نفوذ اين گروه مطرود در معادلات سياسى افغانستان مهر تأييد مى نهد. اين الگو از مذاكره خواهى با عبارتى آشنا توجيه مى شود و آن اين كه : «طالبان بخشى از واقعيت افغانستان است» خاستگاه اين نظريه، كابل و كرزى نيست بلكه مبدع و مبتكر آن دولتمردان كشور همسايه افغانستان يعنى پاكستانى ها هستند.

به همين دليل قاطبه ناظران امتيازات سياست مصالحه با طالبان را به نام قدرت حامى طالبان يعنى اسلام آباد ضرب كرده اند. ديپلمات ها و افسران اطلاعاتى پاكستان جز دو سه سال پس از سقوط طالبان كه سكوتى مصلحت آميز در اين زمينه پيشه كردند همواره موضوع سازش با طالبان را به عنوان يك سياست تعقيب كرده اند. بار اول شوكت عزيز كه اكنون پس از مشرف دومين مقام كليدى اسلام آباد محسوب مى شود در جريان اجلاس مهم اعضاى ناتو در شهر ريگا از غرب خواست تا باب مذاكره با طالبان را بازكند.

جالب است كه مردان اسلام آباد در پيگيرى اين انديشه جنجالى خود هيچ گاه منتظر تصميم كابل يا غرب و ناتو نمانده اند لذا آنها در پائيز سال گذشته دومين گام خود را براى شناسايى اين گروه برداشتند.

در منطقه سوق الجيشى و قبيله نشين وزيرستان كه به عنوان مركز پشتيبانى طالبان و مخفيگاه تندروها شهرتى جهانى دارد. مقام هاى اسلام آباد نخستين عهدنامه دوستى و همكارى با طالبان را به امضا رساندند. در پيمان وزيرستان كه در واقع به حضور طالبان رسميت بخشيد سران قبايل حامى طالبان به اين امتياز مهم دست يافتند كه در قبال ترك مخاصمه با ارتش پاكستان اختيار اداره اين مناطق كه گلوگاه تماس اين كشور با افغانستان است را دردست بگيرند.

به اين صورت مى توان حدس زد كه امروز هيچ كس به اندازه دولت همسايه كابل ازاين اتفاق كه سرانجام دولت منتخب جامعه بين المللى را پاى ايده خود كشانده است خشنود نيست براى جنرال ها و افسران اطلاعاتى پاكستان دراين روزهاى بحرانى كشورشان اين مى تواند شيرين ترين خبر باشد.
كرزى گفته است كه پيشنهاد او به تأييد آمريكا و مجامع جهانى رسيده است . اين نكته اى است كه حتى اگر بر زبان كرزى نمى آمد ، افكار عمومى به آن واقف بودند. زيرا از ديد عموم ناظران مسأله سازش دولت كابل تصميمى نيست كه كرزى به تنهايى قادر به اتخاذ آن باشد، همه آنهايى كه در داخل و خارج افغانستان كنفرانس خبرى كرزى را دنبال مى كردند، پيشنهاد او براى مذاكره با طالبان را در حكم پيشنهاد مستقيم بوش و كاخ سفيد تلقى كردند. اين سند گوياى خيلى از زواياى مهم و تاريك جنگ افغانستان است بويژه براى كسانى كه در پى تصويرى روشن از پشت صحنه جنگ يا يك ارزيابى واقع بينانه از جبهه هاى درگيرى هستند، سخن يا پيشنهاد كرزى مى تواند خيلى روشنگرانه باشد.

اين پيشنهاد جاى ترديدى باقى نمى گذارد كه بازيگران خارجى در اين كشور بر پيروزى دراين جنگ چشم بسته اند و دريافته اند كه همانند عراق در باتلاق افغانستان نيز از فتح و ظفر خبرى نيست. اين سخن كرزى كه طرح او براى سازش با فرماندهان تروريسم از سوى سه مرجع سازمان ملل ، ناتو و آمريكا به امضا رسيده است. بزرگترين اعتراف به شكست پروژه صلح در افغانستان است .

 واقعيت اين است كه طرح مذاكره با طالبان در بدترين زمان ممكن يعنى اوج ضعف نظامى جبهه مقابل طالبان مطرح مى شود لذا يك نگاه عميق به پس زمينه پيشنهادى كه روى ميز كرزى قرار گرفته روشن خواهد كرد كه طرح مذاكره با طالبان در واقع به صورت يك راه علاج و به قول كارشناسان راه برون رفت براى ائتلاف تحت امر آمريكا از باتلاق افغانستان مطرح شده است.

 شواهد زيادى دلالت براين دارند كه اين سناريو با آنكه از تريبون حكومت مركزى و با زبان سخنگويان كرزى تبيين مى شود اما اساس آن با قلم سياستگذاران پنتاگون تدوين يافته است.
به باور ناظران، مقام هاى آمريكايى در تدوين اين طرح گوشه چشمى روشن به تجربه عراق داشته اند. پنتاگون چنان كه رسانه هاى آمريكا نوشته اند در حوادث نظامى افغانستان همان آهنگ شكست عراق را حس كرده است و همين دريافت از روند بحران افغانستان آنها را به اين جمعبندى رسانده كه ساز و كار مذاكره را درعين جنگ دنبال كنند. اغلب شهروندان كه در اين مدت طرف پرسش گزارشگران غرب قرار گرفته اند بر اين واقعيت مهر تأييد زده اند كه اين سرزمين كه قرار بود نخستين الگوى مجسم پيروزى بر جريان تحجر و ترور باشد با سرعت و شتاب به سمت قهقرا مى رود.

فقط در عرصه نظامى نيست كه طالبان با عمليات هاى انتحارى و دهشت افكنى استراتژى جهانى مبارزه با تروريسم را به چالش كشيد ه اند بلكه در زمينه آبادانى و بازسازى اين كشور، دهها تعهد بزرگ اروپا و آمريكا بر زمين مانده است . اين سخن كه هيچ اتفاق مثبتى در زندگى مردم افغانستان رخ نداده است از سطح گلايه هاى شهروندان نگران كابل فراتر رفته و امروز به صورت يك مؤاخذه در تريبون هاى سازمان ملل از سوى خود كرزى و دوستانش بيان مى شود. مقام هاى كابل در فهرست اشتباهات و بدقولى هاى جبهه ائتلاف به اهمال بزرگ آنان در تجهيز ارتش و پوليس اشاره مى كنند وهمان سخن تلخ نورى مالكى را بر زبان مى آورند كه ناتو و ائتلاف جهانى دولت افغانستان را درميدان جنگ با تروريست ها بى ساز وبرگ گذاشته اند.

از جالب ترين نكات اين است كه ارتش هاى خارجى در افغانستان كمترين تلاش را براى تسلط بر جبهه جنگ به عمل آورده اند. در يكى از گزارش ها تأكيد شده است كه ۶ سال پس از اشغال افغانستان، غرب هنوز شناخت كافى از زير و بم جغرافياى جنگ در اين كشورندارد، سربازان ناتو، ديپلمات ها و افسران استخباراتى حتى نمى توانند به زبان آن كشور سخن بگويند.

از ده ها ناظرى كه تراژدى بازگشت ناامنى و دهشت به افغانستان را باز گو كرده اند مى توان به روايت خبرنگار اعزامى روزنامه انگليسى گاردين از ميادين جنگ اشاره كرد . او مى نويسد : اغلب شهروندان افغان در گفت وگوى شان تأكيد كردند كه «دولت هاى آمريكا و بريتانيا در عراق و افغانستان مرتكب اشتباه هاى زيادى شده و دروغ هاى هماهنگى گفته اند.» اين گزارشگر از افول انگيزه جنگ در اردوى متحدين خبر مى دهد و اين كه دور جديد حملات طالبان بر پايه ترس فزاينده افسران وسربازان اروپايى و آمريكايى طراحى شده است . به نوشته گاردين ناتو برآورد كرده است كه حدود ۶هزار تا ۸هزار عضو گروه طالبان، در داخل افغانستان فعاليت دارند، اما كسى به درستى نمى داند كه چه تعداد ديگر، در انتطار ورود به افغانستان هستند.  گاردين سپس به عملكرد ضعيف و پر اشتباه فرانسه، آلمان و كانادا در جبهه هاى استراتژيكى مانند قندوز، ارزگان و قندهار اشاره مى كند، از كارنامه ۷ هزار نيروى بريتانيايى بويژه در ولايت هلمند به عنوان يك فاجعه ياد مى كند . نيروهاى آمريكايى هم كه در شرق افغانستان مستقر هستند، به يكى از جبهه نفوذ پذير وشكننده جنگ تبديل شده اند. نويسنده اين روزنامه بريتانيايى در نتيجه گيرى خويش تأكيد مى كند كه دامنه شكست اكنون فقط دامان بوش يا براون و بلر را نگرفته است بلكه مأموريت جنگ را در افغانستان آزمونى براى ناتو مى شمارد. آزمونى كه همه رقيبان ناتو از روسيه تا چين به نتيجه آن چشم دوخته اند. حال دراين شرايط مى توان به عواقب مذاكره جبهه ائتلاف با طالبان انديشيد.
از اين نگاه روشن است كه مذاكره با طالبان هدفى جز فرافكنى يا فرار از عراقيزه كردن بحران افغانستان ندارد. حتى از اصرارى كه آمريكايى ها بر پيگيرى اين طرح دارند مى توان اين نكته را استنباط كرد كه آنها به تعبير تحليلگران اين كشور نمى خواهند« فرصت مقتضى » براى مذاكره با شبه نظاميان شورشى همانند عراق فوت شود. به هر تقدير بهره طالبان از اين اعترافنامه فقط يك پيروزى نظامى نيست بلكه اين گروه با اين تصميم به قول كرزى به يك توفيق مهم سياسى دست مى يابند.

اين توفيق را بويژه سازمان ملل ارزانى اين گروه كرده است. ورود تمام عيار اين نهاد به مذاكره با طالبان اين مفهوم خطرناك را دارد كه موجوديت اين گروه به رسميت شناخته شده است. جالب است كه سازمان ملل نيز منتظر تصميم كابل نمانده است. درين ادوارد، سخنگوى سازمان ملل متحد با اعلام اين موضوع مى گويد: هم اكنون گفت وگو ميان مقا م هاى محلى و طالبان در ولسوالى موسى قلعه ولايت هلمند جريان دارد.  
مردم افغانستان و جامعه جهانى كه هر كدام به نحوى از ۳ سال حاكميت سياه طالبان بر كابل آسيب ديدند در اجماع خويش براى روى كار آوردن دولت كرزى، يك هدف مقدس كرده اند وآن نجات اين كشور از چنگ ۲افراطيون و زدودن رسوبات افراطى گرى از اين سرزمين است، افراطى گرى كه نماد آن طالبان بوده و هست. عجيب ترين معماى ذهنى مردم رنجور پس از شنيدن خبر تلاش حكومت كابل براى سازش با طالبان اين بود كه چگونه دولتى كه با رسالت طرد و مهار اين جريان افراطى هويت يافت و بر قدرت تكيه زد در ششمين سال حيات خويش خود جاده بازگشت آنها را هموار ميكند.

تا به امروز جلوگيرى از بازگشت طالبان در منشور حكومت افغانستان نوين سرلوحه همه هدف ها بود و چندان جاى تعجب نيست كه برخى محافل کشوردر شنيدن خبر سازش با طالبان گفتند كه كابل عهد بزرگ خود با جامعه بين المللى و مردم را شكسته است . سازش با طالبان نقض همه غرض و مقصودى است كه از ۶ سال جنگ، مردان كابل و طرف هاى بين المللى در اين سرزمين داشته اند و گريبان آنها در چنگ اين سؤال است كه براستى اگر قرار بود با طالبان از در آشتى وارد شوند پس چه نيازى به اين همه جنگ و آوارگى بود و اساساً چه نيازى به حضور اين همه نيروى بين المللى و اشغال خونين افغانستان.

همه گردانندگان اين جنگ ۶ساله كه تاكنون نزديك ده ها هزار كشته و دهها هزار زخمى در بر داشته است. ناگزير بايد به اين سؤال پاسخ دهند.  درميان مردان كابل تاكنون مصالحه ملى و آشتى ملى داراى ابعاد و چهارچوبى روشن بوده است. همه کس در آزادى اين سرزمين از چنگ طالبان در پى آشتى ملى و تفاهم بودند اما همه سخن ها در باب تفاهم به اين نكته ختم مى شد كه جنايتكاران و كسانى كه هم انديشه ترور و نفرت قومى را پراكنده اند و دست شان به خون مردم بى گناه آلوده است از گردونه عفو و آشتى بيرون بمانند و بايد در محاكم اين كشور به سزاى اعمال شان برسند.

تا يك سال پيش دولتمردان كابل و در رأس شان كرزى بر مبناى همين انديشه با طيف مرتكبين اقدامات تبهكارانه برخورد مى كردند. از همين رو گمان مى رود چنان كه مسأله مذاكره با جنايتكاران طالبان در قالب طرح آشتى ملى طرح يا توجيه شود، نخستين مخالف آن مردم و رجال زخم ديده از طالبان خواهند بود.

حتى آنچه در توافقنامه هاى بين المللى و اجلاس هاى مربوط به افغانستان تصويب شده بود تأكيد مى كند كه طالبان بويژه شاخه عملياتى و تروريستى آن مهار و كنترول شوند.

بر پايه همين توافقنامه هاطالبان همواره به ترك جنگ و بازگشت به خانه و كشورشان دعوت مى شدند و خبرى از سهم دهى آنان در قدرت نبود.  در آئين راستا نيز گروهى از عوامل غير نظامى اين جريان در كابل به عنوان نوعى پناهنده اسكان داده شدند، وكيل احمد متوكل، وزير خارجه رژيم طالبان و ملا ضعيف ، سفير سابق طالبان در اسلام آباد كه در كابل به سر مى برند، نيز به هيچ مقام دولتى گماشته نشدند.

اين نكته كه صف جنايتكاران جنگى از تروريست هاى حرفه اى از صف مردم ساده و جوانانى كه توسط معلمان ترور اغفال مى شوند بايد تفكيك شود، محور اختلاف ميان دو سوى جبهه جنگ يعنى كابل و اسلام آباد بوده است . ديدگاه حاكم بر پاكستان وارد شدن طالبان به پروسه قدرت بوده و اين كه اين گروه بنابر عوامل مختلف در واقع سهم بزرگ را از قدرت بدست آورد اما تفكر رجال كابل معطوف به جذب فقط لايه هايى از نيروهاى سياسى و به اصطلاح بى خطر طالبان بوده است.

به همين دليل در ادبيات مردان كابل همواره اين دسته بندى مبناى تصميم گيرى ها قرار گرفت كه «طالبان ايدئولوژيك» يعنى همان معتقدين به آموزه هاى تكفير از طيف طالبان غيرايدئولوژيك تجزيه شوند. تأكيد بر اين بوده كه تنها افرادى مى توانند شامل اين روند شوند كه متهم به انجام جنايات جنگى و نقض حقوق بشر نباشند. اما در سياست جديد كرزى اين مرزها به كلى به هم ريخته است و عجيب تر اين كه «سياست جذب» كه قرار بود فقط افراد عادى طالبان را در بربگيرد شامل همان گروه تكفيرى ها و سركردگان انديشه تحجر و ترور شده است . معيارهاى حاكم بر رفتار حكومت افغانستان با طالبان از زمانى كنار رفت كه برخى مشاوران رهبرى افغانستان از ادبيات تازه اى به نام «طالبان خوب» و« طالبان بد» سخن به ميان آوردند.

 با همين استدلال بود كه در ۱۱ مه مجلس سنا طرحى تصويب كرد كه در واقع به ايده آشتى با طالبان مشروعيت بخشيد و نخستين مجوز را براى پيگيرى مذاكره با طالبان فراهم كرد. البته باز در طرح مصوب سنا نيز جانب احتياط تا حدى حفظ شده بود. اين طرح ۱۴ماده اى مجلس سنا ضمن آن كه خواهان مذاكره با طالبان شده بود،اما تأكيد كرده بود كه نخست بايد «طالبان افغان» از «طالبان غيرافغان» تفكيك شوند و بعد با آن عده از طالبانى كه از افغانستان هستند، مذاكره صورت گيرد.

موضوع طالبان غير افغان اينجا اشاره دقيق به حضور شبكه القاعده بود كه ستون فقرات فرماندهى طالبان را دردست دارند يعنى همان ها كه با زير پا گذاشتن همه موازين قانونى، عقلى وعرفى به تحميل الگوى حكومتى خويش بر جامعه افغانستان و ديگر نقاط جهان اسلام پاى مى فشارند.
چرا طرح مذاكره با طالبان محتوم به شكست است؟
به نظر مى آيد كه مقام هاى كابل آن قدر براى اجراى سناريو مذاكره تحت فشار هستند كه تاكنون فرصت انديشه كردن در باره عواقب اين طرح و با سنجيدن ضريب عملى شدن اين طرح را نيافته اند. از همين روست كه پاره اى نكات در اين باره سزاوار ياد آورى است:
- مهم ترين مسأله، توجه به تجربه كسانى است كه تاكنون راه مذاكره و آشتى با اين جريان را پيموده اند. هيچ قدرتى به اندازه دولت مشرف در اين ۶ سال مسير مدارا و مذاكره با طالبان را طى نكرد. همچنان كه اشاره شد اساساً طرح مذاكره ابتدا از ناحيه مردان سياسى - امنيتى اسلام آباد طراحى و در چند مرحله پياده شد.

اما حاصل و دستاورد مشرف و سازمان قدرتمندش در مذاكره با طالبان همان شد كه در مسجد لال ديديم.

شاخه حاميان طالبان در پاكستان پس از آن كه در قالب چند حزب وسازمان و هزاران مدرسه سلفى سازمان يافتند با پشتوانه حمايت قبايل نيرومند شمال پاكستان راه مقابله با مشرف را پيش گرفتند.اين تقابل هنوز پس از غائله خونين مسجد لال در قالب حملات گسترده انتحارى به كاروان هاى ارتش پاكستان تداوم دارد.
- مذاكره در وضعيتى كه جبهه ائتلاف در انفعال سياسى و نظامى عميق قرار دارد در ذهن رهبران طالبان تصور يك جريان پيروز و شكست ناپذيراز اين گروه را به وجود مى آورد به همين سبب طالبان درحالى كه قبلاً اعلام كرده بودند كه حاضرند با دولت به شرط آنكه دولت امنيت هيأت مذاكره كنندگان گروه طالبان را تأمين كند در هر سطحى مذاكره كنند اكنون دست رد به سينه دولت مى زنند و تأكيد دارند در صورتى مذاكره خواهند كرد كه نيروهاى خارجى افغانستان را ترك كنند.
- دولت افغانستان گفته است كه فقط به قصد تأمين آرامش مردم  به سوى مذاكره با اين گروه مى رود. به عبارتى تصميم رهبرى افغانستان بر پايه اين منطق استوار است كه «مذاكره امنيت مى آورد.» در اين باب علاوه بر تجربه ناكام مشرف بد نيست در تجربه خود مذاكره كنندگان اروپايى تأمل شود كه چندين بار با تيم نمايندگان طالبان وارد داد وستد شده اند .

لذا بايد پرسيد كه آيا ارتش انگليس كه بيشترين مذاكره را داشته امنيت يافته است. افزون براين ها، طالبان هيچ كدام از پيش فرض هايى كه كرزى در زمينه امنيت و نا امنى مطرح مى كند را قبول ندارد. گروهى كه حضور خارجيان را عين حراج امنيت مى خواند و از طرفى همه نوع عمليات دهشت آور و انتحارى را جهاد براى آزادى كشور مى شناسد چگونه بر سر ديدگاه امنيتى با دولتمردان كرزى به تفاهم خواهند رسيد؟
- تضاد ديگرى كه در اين وادى بروز مى كند اين است كه حتى اگر كرزى چنان كه مى گويد موجوديت حريف را در ميدان گفت و گو به رسميت بشناسد، طالبان اساساً اعتقادى به مشروعيت و حقانيت دستگاه حاكميت افغانستان ندارند. آنها چنان كه در بيانيه هايشان گفته اند حكومت كرزى را مصداق غصب مى خوانند .

اين نكته در واقع چاشنى و محرك اصلى ستيز بى وقفه آنان با حكومت مركزى افغانستان است. وانگهى طالبان كينه اى عميق بابت ازدست دادن حكومت دارند. سهمى بزرگ از اين انتقام و كينه آنان متوجه كرزى است. اين مسأله از چشم رهبر افغانستان دور نيست كه طالبان از آن هنگام كه تصميم به قتل پدر او گرفتند خاندان سياسى كرزى را در شمار دشمنان اصلى خويش تعريف كرده اند.

آنان بويژه پس از دوران همكارى كرزى با هيأت حاكمه امروز كاخ سفيد حساب جديدى از خصومت را براى وى گشوده اند. اين مسأله را سخنگوى طالبان بتازگى با صراحت بيان كرد كه حتى اگر طالبان تصميم به مذاكره بگيرند طرف مذاكره آنان كرزى نخواهد بود.
- طالبان اكنون به يمن ضعف وناكامى ناتو و جبهه ائتلاف خود را در موقعيتى مى بينند كه مشوق ها و پيشنهادهاى كرزى براى گرفتن سهم هاى چند درصدى را به هيچ انگارد. آنها اكنون نه سهمى از قدرت كه همه قدرت را مى خواهند. با جهان بينى ايدئولوژيكى كه اين گروه دارد مسأله شراكت دريك دولت ليبرال براى اين جريان سلفى كه هنوز سوداى كشورگشايى را كنار ننهاده است امرى مهمل است.
به اين ترتيب مشخص نيست كه كابل با كدام چشم انداز و كدام نقطه اميد به سناريو مذاكره طرف هاى اروپايى و آمريكايى تن داده است. آنچه تاكنون از نتايج داغ شدن بازار مذاكره با طالبان ديديم، نيرو گرفتن و سازمان يافتن اردوى ازهم پاشيده طالبان و بروز موجى از يأس واختلاف در جبهه دولت كابل بوده است.
 بااستفاده ازمنابع خبري.

 

 


بالا
 
بازگشت