افغانستان تنش جنگ وبازارنيرنگ
)رستاخيز(
درسطح جهانی با افشاشدن گسترده شکنجه های ظالمانه ي نيروهای آمريکا درعراق و افغانستان و درزندان گوانتامو،برادعاها وحيثيت واعتبارآمريکا به عنوان"مدافع آزادی ودموکراسی و حقوق بشر"،وداعيه های هژمونی طلبانه اش-بعنوان رهبرجهان آزاد- لطمات جبران ناپذيری واردشد.
هم چنين درمواجهه با رقبيان خود چه اروپا و چه رقبای تازه نفسی چون روسيه و چين ازقدرت چانه زنی اش به مقدارمحسوسی کاسته شد. باين ترتيب دکترين بوش که با دومشخصه جنگ پيشگيرانه واقدامات يک جانبه گرايانه مشخص می شد درهردو عرصه با ناکامی های بزرگی مواجه گرديد.
واگرزمانی دراوج احساس نيرومندی و پيروزی، ازتقسيم قاره کهن به اروپای پيروجوان وکنارگذاشتن اروپای پيرسخن می راند، با بلاموضوع شدن آن تقسيم بندی، حالا مجبوراست به همان اروپای پيربرای بيرون آمدن ازباتلاق بحران دخيل به بندد.
وبعنوان مثال اکنون دولت فرانسه بخود جرئت می دهد تا بدرجاتی بيشترازگذشته، بسود منافع خود واروپا،درسياست ها و قطعنامه ها و مصوبات مشترک جرح و تعديل هائی را به عمل آورد. دراين ميان موقعيت دولت بريتانيا، بدليل تبعيت بی چون وچرايش ازدولت آمريکا ازهمه رقت انگيزتراست .
کاربه آنجا کشيده که دردرون صفوف حزب کارگرعليه دارودسته بلرآشوبی بپا شده وبازهم ازمضحکه های تاريخ است که رهبرحزب مارگارت تاچر-حزب محافظه کار- با انتقاد به وابستگی ودنباله روی بيش ازحد بلرازسياست های بوش، درصدد برآمده تا با فاصله گرفتن معناداری ازآمريکا، شرايط را برای بدست گرفتن سکان قدرت توسط حزبش آماده کند. ناکامی بوش درآمريکای لاتين و شکل گيری محورتازه ای برعليه سياست های آن، و تضعيف شديد موقعيت بوش درخود آمريکا ودرافکارعمومی و ونيز دردرون حزب محافظه کار، برکسی پوشيده نيست.
باوجود گذشت بيش از پنج سال از حضور نيروهاي خارجي به رهبري آمريکا در افغانستان ، خشونت به شدت افزايش يافته است . افزايش فعاليت نيروهاي طالبان در ماههاي گذشته ، موجي از ناامني به ويژه در مناطق جنوب و شرق افغانستان ، ايجاد کرده است . شبکه خبري سي.ان.ان با انتشار گزارشي از عملکرد نيروهاي خارجي در افغانستان تاکيد کرده ، چشم انداز امنيتي در افغانستان روشن نيست و اميد چنداني براي برقراري ثبات در آينده نزديک در اين کشور وجود ندارد .
طبق اين گزارش ، اکثر مردم افغانستان معتقدند ،عملکرد نيروهاي خارجي در مقابله با تروريسم بسيار ضعيف و دور از حد انتظار بوده است. در همين راستا فرمانده نيروهاي ناتو در افغانستان نيز در گفتگو با خبرگزاري آسوشيتدپرس گفته است ، اگر در شش ماه آينده ، اوضاع امنيتي افغانستان به صورت محسوس بهبود نيابد ، گرايش به طالبان درميان مردم افغانستان ، افزايش خواهد يافت .
واقعيت اين است که گسترش حوزه ماموريت نيروهاي ناتو به سراسر مناطق افغانستان که در هفته گذشته صورت گرفت، حکايت از تشديد ناامني ها در افغانستان دارد . خشونت ها در افغانستان درحالي افزايش مي يابد که نيروهاي خارجي تعهد کرده بودند امنيت را در اين کشور حاکم کنند . اما با گذشت بيش از پنج سال از حضور قواي خارجي در افغانستان ، نه تنها گروه هاي طالبان و القاعده در اين کشور سرکوب نشده اند ، بلکه دامنه فعاليت هاي تروريستي نيز افزايش يافته است .
گسترش ناآرامي ها در افغانستان ، موجبات نارضايتي شديد مردم اين کشور را فراهم ساخته است . مردم معتقدند که ناتو و آمريکا راهبرد مشخصي براي مقابله با تروريسم ندارند و افزايش حضور نيروهاي خارجي در افغانستان ، تنها باعث افزايش تحرکات نيروهاي طالبان و القاعده ميشود. به اعتقاد کارشناسان سياسي ، علت اصلي ناامني ها در افغانستان ، حضور بيگانه ها در اين کشور است . تغيير شيوه مبارزه طالبان با نيروهاي خارجي مانند بمب گذاري و ايجاد کمين ، دشواري هاي زيادي براي نيروهاي ناتو درجهت مقابله با گروه طالبان در افغانستان ايجاد کرده و بر ناکارامدي ناتو افزوده است .
به نظر مي رسد تحقق امنيت در افغانستان در يک روند ملي ميسر خواهد بود . تقويت ارتش ملي افغانستان و واگذاري ابتکارعمل امنيتي به دولت کرزي ، يکي از راههاي کاهش ناامني در اين کشور خواهد بود . در حمله هوايي ناتو به ولايت قندهار درجنوب بيش از شصت غيرنظامي کشته شدند.
روزنامه آمریکائی واشنگتن پست درگزارشی که براساس شهادت دهها نفر از مردم افغانستان تهیه شده است، نوشت نیروهای آمریکائی در افغانستان ، غیرنظامیان را نیز هدف تیراندازیهای خود قرار می دهند.
واحد عملیات ویژه نیروهای دریائی آمریکا دریک مورد بطرف عابران وافراد غیرنظامی که هیچ نوع رفتار تحریک کننده و یا تهدید کننده ای نشان نداده بودند، تیراندازی کردند که در جریان آن یک دختر 4 ساله ، یک پسر یک ساله و حداقل دو زن جان خود را از دست دادند.
دراین باره که نظامیان آمریکائی بطور مرتب به سوی غیرنظامیان تیراندازی می کنند جای بحث وجود ندارد. این گونه عملیات آنقدر تکرار شده است که حتی حامد کرزی ضمن انتقاد از عملکرد نظامیان آمریکائی گفته است که آمریکائی ها بجای طالبان مردم عادی را می کشند . مراسم عروسی ، ساکنان روستاها و شهروندان غیرنظامی حتی در کابل مورد حمله نظامیان آمریکائی قرارگرفته اند و هربار که سربازان آمریکائی اقدام به کشتار مردم غیرنظامی کرده اند و معلوم شده است که افراد بی گناه هدف قرارگرفته اند، نظامیان آمریکائی مدعی شده اند که اطلاعات نادرستی از حضور افراد مسلح طالبان دریافت کرده اند.
فاجعه بارتر این که این گونه جنایات به افراد معمولی نظامی آمریکائی نسبت داده شده و تلاش شده است دستور فرماندهان نظامی کم اهمیت جلوه داده شود. این درحالی است که استراتژی وزارت دفاع آمریکا در اولویت قرارگرفتن جان سربازان خودی است و دراین راستا آنها مختارند بهرگونه که صلاح می دانند عمل نمایند. بنابراین بحث اشتباه یاعمل خودسرانه یک نظامی آمریکائی مطرح نیست ، بلکه خط مشی نظامی آمریکا در افغانستان و عراق مطرح است که محور اساسی آن اعمال خشونت به قصد مرعوب کردن مردم است . این موضوعی است که در داخل آمریکا نیز انتقاداتی را برانگیخته است .
چنانکه گزارش واشنگتن پست اشاره می کند که آدام اسمیت رئیس تیم مجلس نمایندگان امریکا که نیروهای عملیات ویژه را نظارت می کند، درباره گزارش تیراندازی نظامیان آمریکائی به غیرنظامیان در افغانستان گفته است ، این گزارش ها شامل چیزی بیش از مدارک کافی درباره اشتباهات نیروهای دریائی هستند و اطلاعات بسیار آزاردهنده ای دراین گزارش ها وجود دارد که باید درباره آنها تحقیقاتی شود.
بااین حال و به رغم انتشار گزارش های افشاگرانه از کشتار مردم غیرنظامی در افغانستان ، فرماندهان نظامی آمریکا توجهی به این گونه گزارش ها ندارند و در جریان عملیات جستجو اساسی ترین حقوق مردم افغانستان را نادیده می گیرند و کوچکترین اعتراضی را با گلوله پاسخ می دهند. کارشناسان مسائل افغانستان براین باورند که یکی از دلایل افزایش حمایت از طالبان کشتار غیرنظامیان و اعمال خشونت نظامیان آمریکائی علیه مردم بی گناه افغانستان است که از سر اجبار به طالبان پناه می برند.
ازطرف ديگربرقراری صلح وامنیت درافغانستان همچنان با مشکلات بسیاری روبرو است . رومانو پرودی ، نخست وزیر ایتالیا در گفتگو با روزنامه عرب زبان الشرق الاوسط ابراز امیدواری کرد که کنفرانس منطقه ای صلح براي افغانستان تا پایان سال 2007 برگزار شود . پرودی پیش بینی مدت حضور نیروهای ایتالیایی در افغانستان را بسیار دشوار خواند. وی گفت آینده حضور نظامیان ایتالیایی درافغانستان به تحولات سیاسی و امنیتی این کشور بستگی دارد . نخست وزیر ایتالیا هدف از برگزاری کنفرانس منطقه ای صلح برای افغانستان را برقراری عدالت و مبارزه با قاچاق مواد مخدر اعلام کرد .
پرودی همچنین از برگزاری کنفرانس حکومت قانون درافغانستان به میزبانی روم در روزهای سوم و چهارم ژوئیه خبرداد . برگزاری کنفرانس های مختلف درباره اوضاع امنیتی ، بازسازی و صلح در افغانستان در سال های اخیر دستاوردهای مثبتی نداشته است . معمولا" کنفرانس هاي مختلف درباره افغانستان درحد صدور بیانیه ها متوقف شده است. به اعتقاد کارشناسان،در برگزاری کنفرانس منطقه ای صلح برای افغانستان در گام نخست بايد به ریشه های نا امنی و تهديد صلح در اين کشورتوجه کرد .
ریشه های ناامنی و به خطرافتادن صلح در افغانستان ناشی از چند عامل است .
حضور نیروهای خارجی در افغانستان ، مهمترین عامل تهدید کننده صلح به شمار می رود.
بی تردید با شکل گیری دولت در افغانستان ، ضرورت دارد آمریکا و متحدانش به تجهیز و آموزش پولیس و اردو با هدف واگذاري ابتکارعمل امنیتی به دولت کرزي همت بگمارند . ازنگاه ناظران سياسي ، حضور نیروهای خارجی در افغانستان یک عامل روانی در جهت تحریک فعالیت طالبان محسوب می شود. از سوی دیگر تداوم کشت خشخاش در افغانستان که در سال گذشته بیش از شصت درصد افزایش داشته ، از دیگر عوامل مخل صلح است . گزارش ها نشان می دهد، که برخی سازمانهای اطلاعاتی غرب ازجمله سازمان سیا با همکاری باندهای بین المللی مواد مخدر در افغانستان به تجارت مواد مخدر می پردازند .
گفته می شود بخشی از هزینه های حضور نظامیان آمریکایی از طریق سود سرشار تجارت مواد مخدر تامین می شود . همچنین فقدان برنامه و طرح منسجم برای مهار طالبان از دیگر عوامل تهدید صلح در افغانستان ارزیابی می شود. برخی تحلیل گران معتقدند ، آمریکا برا ي حضور بلند مدت در افغانستان و منطقه آسیای مرکزی نیازمند سطح کنترول شده اي از خشونت های طالبان است .
در همين راستا نقش کشورهاي همسايه از جمله پاکستان در برقراري صلح در افغانستان بسيار حايز اهميت است . درهمین ارتباط روند کند بازسازی و گسترش فقر را نیز باید در زمره عوامل ناامني در افغانستان دانست . براین اساس تا زمانی که کنفرانس های منطقه ای صلح برای افغانستان به ريشه هاي ناامني نپرداخته واز ضمانت اجرا نيزبرخوردار نباشند ، همچنان صلح در افغانستان یک روياخواهد بود . کارنامه ناموفق آمریکا در شعار مبارزه با تروریسم ، مواد مخدر و فقر در افغانستان ،بيانگر کارکردهای مغایر با صلح از سوي دولت بوش دراین کشور بحران زده است .
در اوایل ماه مارچ سال جاری طالبان در "ولسوالی ناد علی" در "ولایت هلمند"،خبرنگار ایتالیایی "ماسترو جیاکومو" را که برای روزنامه "لریپابلیکو" در ایتالیا کار می کرد، همراه با مترجم وی به نام "اجمل نقشبندی" و راننده آنان اختطاف نمودند . چندی بعد از اختطاف آنان، سخنگوی این گروه ادعا کرد که این سه مرد در زندان تحت نظارت "ملا دادالله" فرمانده ارشد طالبان به اتهام جاسوسی قرار دارند، و برای جلب توجه حکومت به این مسئله و اعمال فشار برای جدی شمردن تقاضا هایشان از دولت، راننده را سر بریدند.
تهدید بعدی این گروه سر بریدن خبرنگار ایتالیایی بود که طالبان در بدل آزادی وی، خواهان رهایی پنج فرمانده ارشد خویش از زندان گردیدند.
عکس العمل جهان در برابر این تقاضا متفاوت بود. گروه های مستقل همانند خبرنگاران بدون مرز، خواهان رهایی هر چه زودتر این دو خبرنگار شدند. اما منصوبین بعضی از کشور ها منجمله وزیر خارجه هالند، رهایی زندانیان طالب را در ازای آزادی خبرنگار ایتالیایی مورد انتقاد قرار داده، و از آن به عنوان راه حل نادرست برای این معضله یاد نمودند. " کریم رحیمی" سخنگوی "حامد کرزی" ، در کنفرانس خبری به مطبوعات اطمینان داد که حکومت کوشش خود را در رهایی هر چه سریعتر این خبرنگار انجام خواهد داد. ماسترو جیاکومو خبرنگار ایتالوی بعد از دو هفته اختطاف به تاریخ نوزدهم ماه مارچ رها گردید. کریم رحیمی در کنفرانس مطبوعاتی خود تائید کرد که، به بعضی از تقاضا های این گروه، برای رهایی جیاکومو پاسخ مثبت داده شده است، اما مشخص نکرد که این تقاضا ها شامل چه میگشت.
بعد از رهایی جیاکومو، حکومت ایتالیا تائید کرد که پنج فرمانده ارشد طالبان در بدل رهایی وی از زندان آزاد گردیدند. بعد از آزادی جیاکومو، حکومت افغانستان درحالیکه ملا دادالله خواهان آزادی دو تن دیگر از طالبان در عوض آزادی اجمل نقشبندی گردید، خاطر نشان ساخت که با طالبان در زمینه رهایی زندانیان طالب هرگز معامله ای نخواهد کرد. کریم رحیمی معامله حکومت با طالبان جهت رهایی خبرنگار ایتالوی را، استثنای خوانده و خاطر نشان ساخت که این عمل دوباره تکرار نخواهد شد.
اجمل نقشبندی بعد از گذشت ضرب العجل که توسط طالبان تصمیم گرفته شده بود، هشتم ماه آپریل سال جاری سر بریده شد. این عمل خشم تعداد کثیری از افغان ها را علیه حکومت بر انگیخت و موسسات مستقل مطبوعاتی و خبری بین المللی آن را محکوم نمودند. روند اختطاف خارجی ها و اتباع کشور در افغانستان یک پدیده جدید محسوب نمی شود، اما به نظر میرسد که معامله حکومت افغانستان با طالبان جهت رهایی خبرنگار ایتالیایی، به این مسئله شکل جدیدی بخشیده است.
طالبان با آزادی پنج قوماندان خویش در ازای آزادی خبرنگار ایتالیایی به اختطاف و گروگان گیری تشویق شدند، و با قتل اجمل نقشبندی به حکومت افغانستان پیام جدی بودن خویش را در توجه حکومت به تقاضا هایشان بنمایش گذاشتند. در حالیکه حکومت در تصمیم خود روی ختم مبادلات و معاملات با طالبان مکررا تاکید میکند، روند اختطاف و گروگان گیری در افغانستان همچنان ادامه دارد. یک تیم صحی متشکل از پنج کارمند در اواخر ماه مارچ در نزدیک ولایت قندهار اختطاف گردیدند، که در مورد وضعیت انان گزارشی منتشر نشده است.
در عین زمان درسوم ماه اپریل در ولایت نیمروز دو امدادگر فرانسوی، یک زن و یک مرد، و سه همکار افغان آنان اختطاف گردیدند. ژاک شیرک ریس جمهور فرانسه بعد از گذشت ده روز از اختطاف اتباع فرانسوی در تماس تلفونی با حامد کرزی ، خواهان رهایی این دو تبعه فرانسه گردید. با وجود تکرار مکرر حکومت از ختم مبادلات و مذاکرات با طالبان و انتقاد شهروندان افغانستان علیه عدم همکاری حکومت جهت رهایی اجمل نقشبندی خبرنگار مقتول، حامد کرزی برای رهایی اختطاف شدگان فرانسوی، به همتای فرانسوی اش وعده همکاری داده است.
این مسله، حکومت افغانستان را در وضعیت نامطلوب قرار داده است، که در هر دو صورت بر نارضایتی شهروندان خود و یا جامعه بین المللی در مورد طرز العمل خویش، خواهد افزود. در حالیکه بم گذاری های انتحاری در افغانستان از سال گذشته افزایش یافته است، اختطاف شهروندان کشور و خارجی توسط طالبان که از شورشیان در عراق فرا گرفته اند، منحیث یک ترفند جدید برای فشار بر حکومت جهت موافقه و عمل به تقاضا هایشان مرسوم شده است.
حکومت کرزی در این یک لایحه جدید را به قوانین امنیتی این کشور افزود که به سرمایه گذاران و تاجران داخلی و خارجی که در داخل افغانستان سفر میکنند، حق حمل اسلحه را میدهد. این خود بیانگر نگرانی روز افزون حکومت از اختطاف های اخیر میباشد که با رهایی پنج قوماندان طالب در ازای آزادی خبرنگار ایتالیایی تشویق شده، و امکان اختطاف بیشتر و تنش در صحنه سیاسی-امنیتی این کشور را افزایش داده است.
چندي قبل ياپ دو هوپ شفر در پايان ديدار خود با جرج بوش رييس جمهور امريکا در يک کنفرانس خبري گفت کشته شدن غيرنظاميان در اقدامات ناتو يک فاجعه است ولي بايد با ديد باز به اين مسئله نگريست. وي مدعي شد: اگرچه کشته شدن غيرنظاميان فاجعه است ولي ما براي برقراري دموکراسي در افغانستان هستيم و طالبان ميخواهند دموکراسي و ارزش هاي ما را نابود کنند.
اما علیرغم پایبندی قوای ایتلاف به این تعهد و كوشش ایشان برای صدمه وارد نكردن برغیر نظامیان، چنین اتفاقاتی گاهی به ناگزیررخ میدهد، مشكل عمدهای كه در این زمینه وجود دارد، نفوذ و رخنه مخالفان دولت در میان بافتهای مردمی و استفاده ازپناهگاه غیر نظامیان و یا كمین گرفتن درمكاتب است كه اگر اقدام جدی صورت نگیرد، ممكن است خطرساز شود.
در برخی مناطق جنوبی كشور، زمینههای نارضایتی مردمی از دولت وجود دارد. این نارضایتیها، یا ناشی ازعدم توازن درتوزیع مقامات اداری میان تیرههای گوناگون قومی، یا ناشی از قوی بودن تبلیغات طالبان درمقایسه با دولت و یا به خاطر مشكلات عدیده اقتصادی ومعیشتی است كه باعث فقرومحرومیت و سرخوردهگی وسیع اقشارمختلف مردم از دولت شده است.
در صورتی كه به این گونه مسایل توجه جدی نشود و زمینهها وریشههای نفوذ وحضورمخالفان درمیان مردم از بین نرود، هر روز ممكن است كه حوادث تلخی مانند آنچه كه در ولسوالی نوزاد اتفاق افتاد، رخ دهد و هموطنان بیگناهی، قربانی حملاتی شوند كه با هدف نابود كردن پایگاههای مخالفان صورت میگیرد.
رفتار خشونت آميز نيروهاي آمريکايي با مردم ، با واکنش شديد مردم وبرخي نمايندگان مجلس شوراي ملي مواجه شده است. آمريکاييان که با شعار مبارزه با تروريسم وارد، افغانستان شدند ، در مقابله با نيروهاي طالبان ناکام مانده اند . گسترش ناامني ها و تشديد فعاليت طالبان نشان مي دهد خارجي ها وبخصوص آمريکا تمايلي براي برقراري ثبات و امنيت در افغانستان ندارند .
حضور پر رنگ نيروهاي طالبان در مناطق جنوبي ، باعث نگراني گسترده مردم اين کشور شده است .
اکنون ا ين سوا ل پيش مي آيد که چرا نيروهاي ائتلاف در مقابله با طالبان ، موفق نبوده اند ؟ واقعيت اين
ا ست که آمريکاييان وجود نيروهاي طالبان را براي پيشبرد اهداف خود در افغانستان ، ضروري مي بينند .
اروپایی ها ازافغانستان فاصله ميگيرند
علاقۀ چندین متحد اروپایی آمریکا به جنگ در افغانستان، به سرعت کاهش می یابد. نبردی که از دید آنها، جنگ توسعه طلبانۀ آمریکا در خاورمیانه و جنوب آسیا می باشد. به همین سبب نیز، خروج از افغانستان و دور شدن از این کشور را آغاز کرده اند. انگلستان اعلام کرده که ١٦٠٠ تن از نیروهای نظامی خود را از عراق خارج می کند، و هالند نیز گفته که از این روند پیروی خواهد کرد.
این ضربه ای محکم به دولت بوش و کوششهای این دولت در جنگ عراق محسوب می شود. این حرکات نشان می دهد، که اروپا از ماجراجویی های آمریکا در خاورمیانه خسته شده است. چرا که گرچه این اظهارات به دو کشور انگلستان و هالند مربوط می شود، اما آنها تنها کشورهای اروپایی نیستند که از حضور آمریکا در عراق خسته شده اند. بلکه بیشتر کشورهای اروپایی از آن رو نمی توانند احساس ناخرسندی خود را نشان بدهند، که نیرویی در عراق ندارند که آن را فرا بخوانند.
بنابراین این دسته از کشورها عدم رضایت خود را در جایی دیگر، یعنی افغانستان نشان می دهند.
دولت ائتلافی "رومانو پرودی" نخست وزیر ایتالیا به سبب عدم موافقت در مورد سیاست خارجی خود در افغانستان، سقوط کرده است. چرا که چپ گرایان ایتالیا مایل نبودند حضور ١٩٠٠ نظامی کشورشان در افغانستان تمدید شود. اما پرودی کوشید که با رأی گیری این مسئله را پیش ببرد، که در نهایت سبب پایان کار دولت ائتلافی و استعفای وی گردید. (البته وی مجددا از سوی رئیس جمهور جورجیو ناپولی تانو و با رأی اعتماد شکنندۀ سنا و اکثریت مجلس عوام تشکیل دولت داد.) البته ایتالیا تنها موردی نیست که آمریکا باید نگرانش باشد. چراکه ممکنست این اتفاق پیش درآمدی برای رخدادهای مشابه در آینده باشد.
در دسامبر ۲۰۰٦ فرانسه اعلام کرد که ۲۰۰ تن از نیروهای واحد ویژۀ خود را از افغانستان خارج خواهد ساخت. هالندیها نیز گفته اند که پس از تابستان ۲۰۰۸ در افغانستان نمی مانند.
حتی کانادا یعنی همسایه ای که با آمریکا هم قاره نیز می باشد، گفته که پس از انقضای تعهدش در سال ۲٠٠٩ ، حضور نیروهایش را تمدید نخواهد کرد. آلمان نیز مانند سایر کشورهای اروپایی، به کرات از استفاده از نظامیان خود در مواردی به جز آموزش نظامیان افغان، نیروهای امدادی امنیت بین المللی، و عملیات در شمال و عملیات بازسازی، خودداری کرده است. آيا این عدم پذیرشها و خودداریها نشانۀ کمبود یا نبود منافع در افغانستان، از دست دادن اعتقاد به توانایی آمریکا در کسب موفقیت، و یا نشانگر نومیدی فزایندۀ اروپا از آمریکاست؟ ایالات متحده در پیوند با اعضای پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) و تدارک پشتیبانی از افغانستان قولهای زیادی داده، ولی عکس العمل چندانی از جانب اروپا مشاهده نکرده است.
چرا که در حالی که آمریکا متعهد شده برای کارهای بازسازی ۱۰ میلیارد و٦۰۰ میلیون دالر به افغانستان بپردازد، اروپا در یک دورۀ چهار ساله مبلغی بسیار کمتر، یعنی ٧٧٧ میلیون دالر به این امر اختصاص داده است. هدف از این کمک اروپا، تقویت نهادها و نقش قانون است. گرچه چنین پولی نیز به شدت مورد نیاز است، اما در مقایسه با کمک آمریکا ناچیز به شمار می رود.
با نگاهی به محدودیتهای مأموریت نیروهای نظامی و پشتیبانی اقتصادی اروپا، روشن می شود که قارۀ اروپا دارد به آرامی از افغانستان عقب می کشد. بنابراین ممکنست سقوط ائتلاف پرودی نخستین نمونه از این دست در اروپا باشد. اما سبب این عقب نشینی چیست؟ اروپا به آمریکا به مثابه نیرویی در حال گسترش می نگرد، که می کوشد به نحوی ناهنجار نفوذ خود را در سراسر جهان گسترش دهد. در حالی که اکثر کشورهای اروپایی از ابتدا با حمله به عراق موافق نبودند، اینک اعتماد به پیروزی آمریکا را هم از دست داده اند.
به علاوه اروپا باید با احتمال ورود تندروهای عراقی به کشورهای این قاره نیز، تعامل کند. چرا که جامعۀ مسلمانان در بسیاری از کشورهای اروپایی از جمله فرانسه، انگلستان و آلمان بزرگ است.
بنابراین احتمال اینکه عناصر تندرو آموزشهایی را که در عراق دیده اند با خود به اروپا ببرند، بیشتر از چنین احتمالی در مورد آمریکا می باشد. مشکل دیگر این است که اروپاییها به نحوی فزاینده عراق و افغانستان را به مثابه مسئله ای واحد می نگرند. افغانستانی که در ابتدا به عنوان مأموریتی با اجازۀ سازمان ملل متحد و پشتیبانی ناتو، تلقی می شد. چرا که به موازاتی که آمریکا با پشتیبانی از "مبارزۀ جهانی بر علیه تروریسم" به عملیات جنگی خود در جنوب افغانستان ادامه می دهد، این مقوله بسیار به عملیات جنگی در عراق شباهت پیدا می کند. لذا مادامی که عملیات عراق با عدم موفقیت روبرو می گردد و در عین حال دوباره سرو کلۀ طالبان پیدا می شود، بسیاری از کشورهای اروپایی تشابهات زیادی بین افغانستان و عراق می بینند.
دولت آمریکا در این مورد، تنها می تواند خود را ملامت کند. چرا که با گسترش شعار "مبارزۀ جهانی بر علیه تروریسم"، دیدگاهها در مورد عملیات گوناگون را به صورت کوششی واحد در آورده است.
همچنین آمریکا در ابتدا عنوان کرده بود که، موفقیت اولیه در افغانستان با عراق پیوند می خورد. اما حالا که نتیجه معکوس شده، این شکست در عراق است که با افغانستان پیوند خورده است.
برای تجسم این مقوله، می توان به سخنان "ماسيسمو دالما" وزیر خارجۀ فعلی و نخست وزیر پیشین ایتالیا، توجه کرد. او گفت که در بحث بر سر تمدید مدت حضور نظامیان این کشور، "بین عملیات نظامی در افغانستان که با توافق سازمان ملل متحد صورت گرفته، با عملیات در عراق، تفاوتی بسیار برجسته وجود دارد."
متأسفانه مجلس ایتالیا این تفاوت را ندید، و بلافاصله با این تمدید مخالفت کرد. متعاقب این مخالفت بود که دولت آن کشور ساقط شد. گرچه این رخداد غمبار در ایتالیا اتفاق افتاد، اما به آسانی می توان احساس مشابهی را در سراسر اروپا مشاهده کرد. چرا که تفاوت بین عراق و افغانستان، دارد در ذهن اروپاییها محو می شود. در در عین حال به موازاتی که طالبان قوی تر می شود، علاقۀ اروپاییان برای خروج از جایی که آن را یک باتلاق دیگر آمریکایی می دانند نیز، فقط افزایش می یابد.
آيا افغانستان بارديگربه حيات خلوت پاکستان تبديل خواهد شد؟
روابط دو کشور همسايه افغانستان و پاکستان که مرزهای طولانی با هم دارند، در پنجاه و هشت سالی که از عمر کشور پاکستان می گذرد، همواره با فراز و فرودهای بسياری همراه بوده است. مساله مورد مناقشه خط مرزی موسوم به " ديورند "، فعاليت گروههای مسلح مجاهدين که عليه حکومتهای طرفدار شوروی سابق در افغانستان می جنگيدند، حمايت دولت پاکستان از گروه طالبان و نيز آنچه مقامات در سالهای اخير، فعاليت گروههای مخالف دولت اين کشور در مناطق قبايلی پاکستان می خواندند، از مسايلی است که در دوره های مختلف، باعث تيرگی روابط دو کشور شده است.
) پاکستان با پناه دادن برهان الدين رباني ، گلبدين حکمتيار،احمدشاه مسعود ،رسول سياف ، صبغت الله مجددي ،يونس خالص ،نبي محمدي ، گيلاني … پلان بربادي افغانستان را تحقق بخشيدواين سرمايه گزاري پاکستان تا امروزسايه شوم وسياه ي خويش را برکشورگسترانده است).
از بدو تاسيس کشور پاکستان در سال 1947 ميلادی تا زمان لشکرکشي شوروی به افغانستان در سال 1979، مسايل مرزی بر روابط اين دو کشور، سايه افکنده بود و پس از آن، تا زمان سقوط حکومت داکتر نجيب الله در سال 1992 ميلادی، علاوه بر اين مساله، حمايت پاکستان از گروههای مسلح مجاهدين که عليه دولت کابل می جنگيدند نيز بر تنشهای موجود ميان دو کشور افزود. مرز مشترک پاکستان و افغانستان که به "خط ديورند" مشهور است در زمان سلطه بريتانيا بر شبه قاره هند در سال۱۸۹۳ بين هند و افغانستان کشيده شد و مناطقی از افغانستان آن زمان به "هند بريتانيايی" تعلق گرفت.
پس از تجزيه شبه قاره هند و تشکيل کشور پاکستان در سال۱۹۴۷ ميلادى، اين مناطق که ساکنان آن پشتون و بلوچ هستند، جز قلمرو پاکستان شد. خط ديورند بنيادى ترين عاملى بوده كه بر چگونگى روابط دو كشور سايه افكنده است. تا جايى كه به پاكستان مربوط مى شود، تنها طرح ادعاى ارضى از طرف دولت هاى روى كار آمده در افغانستان چندان براى اين كشور نگران كننده نيست. چرا كه پاكستان از همان ابتداى تولدش در مقايسه با افغانستان باحمايت بي دريغ آمريکاوانگليس در موقعيت برترى قرار داشته است. آنچه كه تاكنون مايه نگرانى زمامداران پاكستان بوده قبايل پشتون ساكن در نوار مرزى كشورش است. اين قبايل به رغم اينكه به لحاظ سياسى و حقوقى اتباع پاكستان محسوب مى شوند، پيوندهاى قومى و قبيله اى خود را با هم مسلكان شان در اين سوى مرز كاملاً حفظ كرده اند و بعد از گذشت حدود يك قرن جدايى هنوز نوستالژى اتحاد و پيوستن دوباره به افغانستان را از خاطر نبرده اند.
سياست هاى تبعيض آميز زمامداران اكثراً غيرپشتون پاكستان نسبت به ميزان مشاركت پشتون تبارها در ساختار سياسى حكومت و فقر اقتصادى كه در مناطق پشتون نشين وجود دارد، عوامل اصلى حفظ و تداوم پيوندهاى ياد شده است. شور و شوق و اشتراك بى سابقه و فعال پشتون هاى پاكستانى در جنگ عليه ارتش شوروى در افغانستان و بعدها كمك و همكارى با گروه طالبان تنها در قالب همين حفظ پيوندها قابل تفسير و تحليل است. آنها در تمام اين سال ها در افغانستان چنان مى جنگيدند كه گويا سرزمين خودشان- و نه يك كشور دوست و همسايه- در جنگ در گير است. اينك حدود سه دهه از پايه گذارى سياست خارجى تهاجمى پاكستان در قبال همسايه شمالى اش مى گذرد.
اکثر مردم را عقيده بدان است که پاکستان ميخواهد تا به بهانه جنگ عليه تروريزم به سرحدی که ساليان متمادی موضوع داغ وحل ناشده ميان پاکستان وافغانستان بودبا کشيدن ديوارامنيتي )سيم خاردار(، مشروعيت بدهد. با درنظرداشت تمام مشکلات که کشور بدان مواجه است، بعيد بنظر ميايد که افغانها به هيچ وجه نميخواهند درين مورد معامله صورت گيرد. خط ديورند که پاکستان وافغانستان را از هم جدا ميسازد، امروز يکی از موضوعات حساس درکشور بحساب ميايد. اين موضوع زمانی به يک بحث داغ مبدل گرديد که پاکستان پينشنهاد ايجاد ديوار را ميان هردو کشور مطرح ساخت.
پرويز مشرف رئيس جمهور پاکستان چندي قبل اين موضوع را به عوض مقامات افغانی با خانم کونداليزا رايئس وزير امورخارجه ايالات متحده امريکا درميان گذاشت که باعث خشم وانزجار افغانها گرديد. علامت گذاری خط ديورند خيلی ضعيف و دارای طول 2600 کيلومتر ميباشد که در سال 1893 توسط وزير انگلستان بنام سرهنری مارتيمر ديورند، بحيث خط فاصل ميان هند بريتانيوی وافغانستان تعين گرديد.
نصب حصار و سيمهاي خاردار بين مرز مشترك پاكستان و افغانستان در منطقه "غلام خان" وزيرستان شمالي آغاز شد. كابل بر اجراي اين طرح با اسلامآباد اختلاف نظر داشت اما در نتيجه مذاكرات سهجانبه افسران ارشد نظامي پاكستان، افغانستان و نيروهاي متحد آمريكا توافق شد كه كارهاي اجرايي آغاز شود . سال گذشته دولت كابل پاكستان را متهم كرد كه از خاك پاكستان و از مناطق قبايل هم مرز با افغانستان طالبان عليه نيروهاي متحد عمليات ميكنند و به مناطق قبايلي در وزيرستان شمالي پناهنده ميشوند . حكومت پاكستان با رد اين اتهام بارها اعلام داشت كه در مرزهاي مناطق قبايل هم مرز با افغانستان براي كنترول عبور و مرور تروريستها و طالبان ۷۶۱پاسگاه و بيش از ۸۰هزار نيروي نظامي و شبه نظامي مستقر كرده است .
پاكستان در زمان طالبان تا آستانه بلعيدن افغانستان پيش رفت. اما با وقوع رويداد ۱۱ سپتامبر با اندوه ودرد که بنده گان پول درافغانستان واستعمارگران پولداربين المللي درتفاهم پنهاني با فتنه گران پاکستاني کشورما رايک بارديگردردام دسيسه هاي پنهاني خويش گرفتارنموده اند .
جنرال دراني ريس قبلي استخبارات پاکستان ميگويد :
این سوء ظن قوی
وجود دارد که اسامه بن لادن در بخش شمالی این کشور سکنی گزیده باشد. حامد کرزی
رئیس جمهور افغانستان دولت پاکستان را متهم کرده که در مرزهای دو کشور، طالبان
را تشویق به شورش می کند. جنرال مشرف این اتهام را انکار کرده است.
فريد زکريا، مسوول نشريه نيوزويک بين المللی و مجری برنامه تلويزيونی "گفتگو
درباره امور بين المللی" در مورد حمایت احتمالی دولت پرویز مشرف از طالبان و
القاعده، با جنرال اسد دورانی رئیس پیشین سازمان اطلاعات پاکستان، مصاحبه ای
انجام داده که در زير می خوانيد.
فرید زکریا: از قرار معلوم شما در هنگام رخداد یازده سپتامبر سفیر کشورتان در عربستان سعودی بودید.
ژنرال دورانی: درست است.
طبق اخبار حاصله مشرف با طالبان کاملا به هم زد.
درست است.
بسیاری معتقدند
که این به هم زدن بیشتر در حرف بود تا عمل! و اینکه دولت پاکستان و به ویژه
اداره اطلاعات این کشور همچنان ارتباطات خود با طالبان را حفظ کرده است. فکر می
کنید این امر حقیقت دارد؟
این قطع رابطه تنها گفتاری نبود. چرا که دلایل بسیاری برای اثبات آن وجود دارد.
اولا اگر کشوری مانند ایالات متحده از کشور دیگری بخواهد که با جامعه جهانی همکاری کند، این کشور دلایلی برای این همکاری دارد. دوما فکر می کنم درست است که پاکستان روابطش را با طالبان کاملا قطع نکرده بود، اما این روابط داشت به بن بست می رسید. فکر می کنم عامل سومی که احتمالا در این قضیه دخیل بود (تفکر هندیها بود) که اگر پاکستان دخیل نبود، می شد از ما استفاده کرد که می توانست خیلی ناراحت کننده باشد. لذا....
پس شما معتقدید
که این قطع روابط، واقعی بود؟
بله
! حتما!
آيا اداره اطلاعات پاکستان با طالبان چپ افتاد؟
من به هیچوجه از تمامی اقدامات این اداره اطلاع ندارم. اما آن سه یا چهار مورد
همکاری -در مورد پشتیبانی تدارکات اصلی و اطلاعات مربوط به آن-، که از ما
خواسته شده بود، پشتیبانی عمومی در سال نخست و چند سال بعد هم، انجام شد.
چنین شکایتی نیز، وجود نداشت که اداره اطلاعات دارد کاری
می کند که به نفع متحدین نیست. این اتهامات بعدا به دلایلی که من نمی توانم
بفهمم، به وجود آمد. به حدی که حتی اگر شما توضیحی بخواهید من نمی توانم چیزی
بگویم.
چرا این اتهامات به وجود آمد؟
به سبب مقاومت در برابر متحدین، عملیات نظامی...
در افغانستان؟
در افغانستان شدت یافت. مردم از مرزها عبور می کردند. مرزهایی که کسی نمی تواند آنها را زیر نظر بگیرد.
مرز بین پاکستان و افغانستان؟
بله بین
پاکستان و افغانستان! اتحاد جماهیر شوروی سابق نمی توانست، ما نمی توانیم،
آمریکاییها نمی توانند از عدم عبور و مرور غیر قانونی در آنجا اطمینان حاصل
کنند، بنابراین این عبور و مرور انجام می شود. و از آنجا که مقاومت کنندگان
تعدادشان خیلی زیادست و از طیفهای گوناگونند، کنترل مقاومت مساله بسیار مشکلی
است.
این
افراد ممکنست از طالبان های قدیم باشند، نمی دانم چه تعدادی از آنها ولی حتما
تمام آن افرادی که در آنجا بر اثر عملیات نظامی عکس العمل متحدین صدمه دیده
اند، تمام افرادی که تصور می کنند از بستگیهای سیاسی محروم شده اند، قطعا
گروههای جنایتکار، قاچاقچیان مواد مخدر، سران جنگ طلب هم هستند که با پشتیبانی
از مقاومت به قدر و منزلت خود می افزایند.
لذا
گروه بزرگی وجود دارد که این کار را انجام می دهد. بنابراین چنین عبور و مروری
انجام می شود و من خشم و نارضایتی متحدین را درک می کنم. وقتی که رئیس جمهور
کارتر از مشکلات سخن می گوید من دقیقا می دانم این مشکلات چیستند. چرا که آنجا
بودم.
لذا
بگذارید برای یک بار هم که شده، ببینیم این مشکل تقصیر کیست. تقصیر خیلیهاست که
پاکستان و به عبارت دیگر اداره اطلاعات این کشور هم می تواند به سبب عدم کنترل
این حرکت، یکی از آنها باشد.
منظورم اینست که این حرکت را نمی توان کنترول کرد، اما گاهی می توان بر علیه
این افراد عملیات انجام داد. اما نمی توان کاملا آن را کنترول کرد چرا که آنها
مردم هستند و مردم دو سوی مرز، برادران دینی هستند.
شما اخیرا در کابل بودید؟
درست است.
بی ثباتی
افغانستان در چه حد است؟
رژیم آن کشور از پشتیبانی وسیعی برخوردارست و آنها مجلس خوبی دارند. من در
جلسات آن شرکت کردم. نمایندگان با جدیت در مورد یکی از مهمترین مسائل، یعنی
بودجه بحث می کردند.
آنها بودجه را برای دولت پس فرستادند که نشان از استقلال
کامل مجلس دارد. لذا رژیم آن کشور از پشتیبانی برخوردارست، اما مشکلات هم
بسیار
زیاد است. این مشکلات تنها به دلیل مسائلی که با شما مطرح کردم، نیست.
این
مشکل مقاومت مردم در برابر اشغال خارجی و عملیات نظامی خارجی است. و اینکه قول
بازسازی انجام نشد. اگر به تاریخ نگاه کنیم هر زمان که قول بازسازی داده شده،
رضایتی کسب نشده است.
کمی
از پول بازسازی را موسسات افغانی حیف و میل کرده اند و بیشتر آن را افرادی
سرمایه گذاری کرده اند که به کابل می روند و دفتر می زنند. اینک قیمت ملک و
املاک در کابل از واشنگتن گران ترست.
از نظر شما آمریکاییها باید در افغانستان چه کاری متفاوت از آنچه اینک می کنند، انجام دهند؟
فکر می کنم چیزی که تمام افغانها حتی حامیان دولت بر آن اتفاق نظر دارند، این است که عملیات نظامی بخصوص آنچه که در حال حاضر در جنوب آن کشور در حال انجام است یا باید به طور کلی متوقف شود و یا تنها با توافق متحدين و پاکستان انجام شود.
دوما در مورد این بازسازی تجدید نظری بشود و از آن سودی حاصل گردد. در عین حال نباید تنها کابل از آن منتفع گردد. زمانی بود که اتحاد جماهیر شوروی سابق نیروهایش را از افغانستان بیرون برده بود و ما فکر می کردیم بازسازی بهترین راه پیدایش و حفظ ثبات، و بازگرداندن صلح به آن کشور است. چرا که اگر چنین کاری نمی شد بسیاری و یا احتمالا اکثر افراد به یکی از گروههای جنگجو می پیوستند. اما چنین چیزی رخ نداد. بنابراین شاید بازسازی دومین اقدام باشد. فکر می کنم تمامی اموری که اینک در افغانستان رخ می دهد باید با کمک متحدين و هماهنگی با دولت افغانستان باشد.
بگذارید پرسشی در مورد دولت خودتان بکنم. ثبات رژیم مشرف در چه حدست و امکان اینکه او در زمانی که خود می گوید، از قدرت کناره گیری کند، چقدرست؟
بستگی به این دارد که درک ما از ثبات چه باشد. منظورم اینست که اگر دولت به سبب پشتیبانی ارتش با ثبات باشد، این دولت مدتهای مدیدی بر قدرت باقی می ماند. یا اگر از این دید که ناآرامی ایجاد شود -که آرزو می کنم چنین نشود-، و مردم به خیابانها بریزند، نه فکر نمی کنم چنین چیزی باشد. اما اگر در فکر یک سیستم با ثبات هستید، البته چنین نیست. زیرا رژیم کنونی و یا حزب سیاسی که این قدرت را در دست دارد، این کار را با کمک جامعه بسته مشرف انجام داده است.
هر بار که به نظر می رسد این افراد با رژیم نظامی همکاری کرده اند، یکی از چیزهایی که از دست می دهند، محبوبیتشان است. این مساله مشکلی است. چون پس از آن که محبوبیت خویش را از دست دادند، حفظ قدرت تا حدی تنها از طریق روشهای متکی بر زور امکان پذیر می شود.
آیا او (مشرف) با تندروها لاس (سیاسی) می زند؟ آیا در حالی که می گوید با تندروهای اسلامی در مبارزه است، از دیگر سو با آنها معامله می کند؟
می دانید من در این خط نیستم که تعیین کنم چه کسی مسلمان تندرو است. هر یک از ما گاهی به روش خود تندرو هستیم. او با برخی از مسائل سیاسی برخورد می کند که به عنوان رئیس سیاسی دولت باید یا مجبورست، در مورد آنها اقدام کند. نمی دانم با چه کسانی معامله می کند، اما نکته تنها همین است که گفتم. بعد این مسئله عنوان می شود که او با آنها معامله می کند، من به این نظریه اعتقاد ندارم.
حالا پرسش نهایی، فکر می کنید اسامه بن لادن کجاست؟ آیا معتقدید که اگر دولت پاکستان فعالانه تر همکاری می کرد، می شد محل اختفای او را یافت؟
معتقد نیستم که ما می دانیم او کجاست. تنها می توانم از روی حدس و گمان بگویم که اگر آن گونه که همه ما باور داریم گروهش ، خوب سازمان داده شده و فوق العاده باشند، نه تنها می توانند چنین کارهایی بکنند و شاخکهای حساس خود را در همه جای دنیا داشته باشند، بلکه باید این توانایی را هم داشته باشند که او و گروهش را در جایی پنهان کنند که کمترین احتمال را دارد.
منظورتان یک شهر اصلی پاکستان است؟
منظورم هرکجاست و یک شهر اصلی پاکستان نیز، نمی تواند از این قاعده مستثنی باشد. چگونه می توانم در حالی که همین الان اعتراف کردم نمی دانم او کجاست، بگویم در آنجا نیست. لذا اگر وی در یک شهراصلی پاکستان، یا افغانستان، یا ایران، یا در اروپا، باشد، نمی خواهم بگویم او نمی تواند آنجا باشد.
چرا که سرانجام باید در جایی باشد و من نمی خواهم بگویم آنجا نیست، اما شهرهای بزرگ جاهایی هستند که احتمال بودن این افراد در آنها، زیادست. چرا که آنها در جاهایی پنهان می شوند که بدام نيفتد و در مناطق حاشیه ای و قبیله ای اطلاعات خیلی سریع منتشر می شود و مردم همیشه از وجود تازه واردین، و رفت و آمد افراد مطلع می شوند.
به نظر می رسد
شما فکر نمی کنید القاعده آنقدر ها هم قوی باشد.
معتقدم در روند فعلی ما از آنها نهادی ساخته ایم که در واقع نیستند. این تنها
برای کسانی مفیدست که بخواهند حمایت خود را از آنها از سر بگیرند. اما واقعیت
این است که ما چیز زیادی در بار، آنها نمی دانیم. در واقع این بخشیست که
اینگونه نشان می دهد که القاعده از بسیاری از جهات ابرقدرت است.
چرا که دستشان به تمام دنیا می رسد و باید دستورالعملی داشته باشند. این روزها چه کس دیگری به جز ایالات متحده و القاعده را با چنين توانايی می شناسيد؟ . استفاده ازمنابع خبري .