درمورد جبهه ها واتحا دهای سياسی – نظامی قبلی

وجبههً ملی كنونی !


جليل پرشور

بعد ازآنكه تشكيل سياسی ای بنام جبهه ًملی ابراز موجوديت كرد . تعدادی از هموطنان محترم ما منجمله فعالان سياسی گروه های مختلف ، نظريات موافق ومخالف شان را بطور عاجل ، پيرامون جبهه وشخصيت های تشكيل دهندهً آن ابرازنمودند. من باتنی چند ازدوستان وهمفكران ما دراين مورد بحث تيلفونی نموده ، متفق برآن شديم كه درضمن ارزيابی اجمالی از تحركات وتشبثات قبلی در اين موارد ، جبهه ًملی (!) را بيطرفانه ودوراز جهت گيری های سياسی خودمان ، بدون آنكه درقضاوتهای خود ازعينكهای وابسته گی ايدولوژيك ، تشكيلاتی ، حزبی قبلی وجديد ومسايل زبانی وقومی استفاده كنيم ، آن راباساس آنچه منافع تمام مردم وطن ما ناميده ميشود، مورد تحليل وتفسير قرار دهيم .

هدف از تفسير وتحليل اين جبهه وتوضيح اهداف آن ، علت شكل گيری ، امكانات بقا ، شناخت شخصيت های كليدی تشكيل دهنده ، چگونگی موقف گيری ساير نيروهاوشخصيت های همسو يا مخا لف با احزاب ، تنظيمها وتشكل های شامل جبهه وساير مسايلی كه درمورد آنها تبصره خواهد شد. دادن تصوير نسبتا ً دقيق از حقايق ، پرابلمها ومسووليتهای كليه وطنپرستان ووطندوستان راستين وطن درقبال مردم ، انكشافات سرد وگرم داخلی وخاصتا ً معلومات وابراز نظر درمورد جبههً ملی است كه تعدادی از احزاب وشخصيتهای دشمن ، مخالف ورفيق ديروزی وامروزی را برای تحقق اهدافی كه برای تعدادی دلخواه وآرمانی وبرای گروهی خاينانه وحتا ضد ملی ارزيابی گرديده است، دورهم جمع نموده است ، دربرگرفته و اين موارد راشامل خواهد بود :

* ما وساير وطن پرستان ترقيخواه وعدالت جو با نيروهای مذهبی قبلاً دشمن ويا حالا آمادهً تفاهم ونزديكی چه كنيم وچه موضعی را درقبال گروه هاييكه يك عمر باهم جنگيده ايم اختيار نماييم؟.

*آيا جبهه را ردومحكوم كنيم ؟ ياخود درفكر ساختن جبهه ً جديدی شويم كه با( ما ...!)نزديك باشد ، درآن مدغم شويم ، وزنهً آنرا به نفع تفكر ملی تر ودموكراتيك تغيير دهيم ويا امر تخريب و جهاد سياسی را عليه آن اعلام كنيم؟


* بزرگترين خطری كه وطن را قبل از آنكه درنا بودی بنيادگرايی وتروريزم ريشه داشته درمداخلات
پاكستانيها وارواح خبيثهً جهانی ، موفقيت بدست آوريم تهديد ميكند، خطرتجزيهً وطن پدری ومشترك مان است . چگونه يكپارچگی اين وطن عزيز را حفظ ميتوانيم.؟


علاوه برآن اين سوالات را نيز بايد پاسخ دهيم؟

*جبهه ًملی چيست و چرا تشكيل گرديده ، مفيد است يا مضر ، دوام ميكند يا نی ؟


*اين جبهه ، تشكيليست قومی ويا فراقومی ؟ قابل حمايت است ياسزاوار تخريب؟

*چرا سابقه داران حزب ما درآن اشتراك كرده اند ؟

*آيااين اتحاد درنوع خود جديد است ويا اقداميست درتداوم تلاشهای قبلی وهمسان ما ومخالفين ما ؟


*جبهه حزب سياسيست ويا دربرگيرندهً افكار وعقايد مختلف ؟ اهداف مقطعی داردويا دراز مدت؟

*آيا باردكردن ومحكوم ساختن آن جبهه وساير تشكلهای همسان آن، مكلفيت ووظايف بزرگ
سياسی ووطنی ما بسر ميرسد؟ يا ما خود وظايف مسوولانه تر درقبال مصالح ومنافع ملی ووطنی خود داشتيم و داريم كه بايد منتظر ديگران نمی نشستيم وبموقع اقدامات لازم راعملی ميساخيتم.؟

* آيا مابادشمنان سياسی وعقيدتی خود كنار آمده ميتوانيم؟

*تلاشها وزحمات قبلی حزب ورهبران ما برای ايجاد صف واحدملی ، ترقی خواهی وعدالتجويانه
محدود به حلقات چپ بود؟ ويا سازش با مخالفين كه ازجمله تفنگداران شامل جنگ را نيز دربرميگرفت ؟

* بالاخره ما بصفت وطن پرستان درقبال آن جبهه چه نوع موضعگيری بايد داشته باشيم ؟
آيا خاموشی صواب است ؟

* آيا به تعقيب حوادث حركت كردن وياران را درتاريكی وبلا تكليفی نگه كردن بحال ما مفيد است.؟

* اگر ما بجای رفقایيكه در آن جبهه شامل شده اند ميبوديم ، چه ميكرديم .؟

* آيا اكنون كه آن جبهه ساخته شده است واحزاب مهمی كه ما درمورد تفاهم با ايشان برفقا
راپورميداديم درآن جبهه شامل شده اند با ايشان چه نوع برخورد كنيم ونتيجهً تماسهای ماچه شد؟

* سرانجام اينكه : آيا ميشود با مجاهدين ، يادشمنان ديرينه كه خونهای بيشماری ازهردوطرف درجنگهای داخلی ريخته شده است ، كنار آمد ؟.

* وبالاخره نيروهای موجود سياسی وطن ما را كيها تشكيل ميدهند وما با كدامهای شان ميتوانيم وحدت كنيم ، اتحاد نماييم وسرانجام جبهه بسازيم وآتش بس اعلام كنيم.؟ وعليه كيها بايد امر اور بدهيم .! ؟

اول :
وطن پرستان ترقيخواه وعدالت جو باتعدادی از نيروهای مذهبی قبلاً دشمن ومخالف ولی فعلا ً آمادهً نزديكی وتقارب برای اقدامات مشتركی كه برای هر هموطن ما مفيد است ، چه نوع برخورد كنند وچه موضعی را بايد در قبال گروه هاييكه يك عمر باهم جنگيده اند اختيار نمايند؟.

تعداد زيادی از مبارزين ومجاهدين قدمه های پايينی( غير بنيادگراهای افراطی وشعوری) شامل جنگها ودشمنيهای قبلی به اين نتيجه رسيده اند كه باوجود اختلاف درطرز ديد ، اختلاف درسليقه ها ، تفاوتهای درطرز برخورد پيرامون شناخت وحل دشواريهای موجود وطن ، مواضع متفاوت دربرابر اكثريت مردمان محروم ومظلوم ، برداشتهای متفاوت از واژه های دموكراسی ، ترقی ومردم سالاری وتفكر وتشكل پياده كنندهً آن اهداف، دادن قربانيهای بيشمار دردفاع وتعرض واستعمال طولانی مدت اصطلاحات كافر وكمونيست ودهری ويا اشرار وبنياد گرا وافراطی ، مرتجع وعقب گرا درمورد يكديگر ، باين نتيجه رسيده ويادرحال وصولند كه : تداوم دشمنیها بعد سقوط حاكميت حزب وطن ودولت جهادی وافشای پاكستان وعربستان وهمدستان شان بحيث شعله ورنگاه كننده گان اصلی ودايمی جنگ درافغانستان ، معامله گريهای امريكا وپلانهای دراز مدت آن برای تعميق شگاف های موجود قومی وزبانی دروطن ما، بخصوص درلحظات حساس وسرنوشت ساز كنونی به نفع وطن ومردم ما نيست .

آنها ، ميگويند كه بايد عقلانيت را به كمك طلبيد وازطريق ارتقای سطح احساس مسووليت های ملی جمعی وشخصی ، برای تقارب كليه وطن پرستان ، ترقی خواهان ، عدالت طلبان و خادمان واقعی مردمان غريب وزحمت كش وطن كه به لقمه نانی وبه يك لحظه آرامشی وبه يك امپول دوايی غرض نمردن ازگرسنگی ، نفس كشيدن راحت ونجات از مرض ضرورت محتاجند ، غرض خدمت به آن مردمی كه بنام (دفاع از انقلاب ثور، طرفدارحزب زحمت كشان وكمونيستان) ويا درحمايت از (چريك های مسلمان ومجاهد و دشمن باترقی )، قربانی داده اند وتاهنوز كفارهً اشتباهات ، مداخلات وتجاوزات مختلف راآنها ميپردازند اقدام كرد ودست بكار شد.

آنها ميگويند ، نميشود تمام افراد يك جامعه را بنام مخالفت قربانی كرد. ايشان استدلال ميكنند كه با درپيش گرفتن برخورد سالم
سياسی وفرهنگ پذيرش ديگران ، حق دادن ، به افكار سياسی وفرهنگی سا يرين ، تحمل رقيب ، مخالف ودشمن حزبی وسياسی ، بايد فرهنگ سياسی جنگی و عداوتهای خون بوی قبلی را به مبارزه ورقابت سالم ومتداول سياسی كه دير است درجوامع پيشرفته معمول گرديده است ، تبديل وارتقا دهيم.

تمام گروه های سياسی متعلق به افكا ر انقلابی ، مذهبی ، اخوانی ، جهادی وطالبی بشمول اقوام وطوايف خورد وبزرگ وطن ما ، حتا تعدادی از اطفال وزنان خانه نه تنها اسلحه را ميشناسند ،بلكه بسياريها استعمال آن را نيز ميدانند وتعدادبيشماری از بهترين فرزندان وطن ما باثر اصابت همين تفنگهای كه از ده ها كشور سخاوتمندانه دراختيار مردم ما قرارداده شده بود وهنوز ارسال آن ادامه دارد ، قربان شده اند. بايد خطر مرگ آفرين وغير قابل تحمل تفنگ واسلحه را از طريق تفاهم وكنار آمدن افراد با احساس و مردم دوست مخالف خونريزی ودشمن با غارتگری ، چپاول وظلم ازجامعه دور ساخت . رسيدن به اين هدف عالی ، قربانی ،تحمل ، صداقت ، شناخت ومبارزه ًخسته گی ناپذير بكاردارد.

دوم :
بزرگترين خطری كه وطن ما را قبل ازآنكه درنا بودی بنيادگرايی وتروريزم دارای ريشه های
عميق با پاكستانيها وارواح خبيثهً جهانی ، موفقيت بدست آوريم ، خطرتجزيهً وطن پدری ومشترك مان است . چگونه يكپارچگی اين وطن عزيز را حفظ ميتوانيم ؟

مسالهً حفظ يكپارچگی قلمرو وطن عزيز وبی بديل برای هر افغان وطن پرست وباغرور ، ازمهمترين وباارزش ترين اهداف وآرزوهای مقدس وانسانيست . خطر تجزيهً وطن نسبت بهر وقت ديگر برای آن جدی وتشويش آور شده است كه : دستان غدر وخيانت آشكار وپنهان خارجی وعوامل وطن فروش داخلی دست بدست هم داده وميخواهند هموطنان ما را ازحق داشتن يك سرزمين واحد محروم سازند.

متاسفانه تعدادی از فرهنگيان وفعالان سياسی ، احزاب چپی وراستی ، مذهبی ولاييك ، تعدادی از انترناسيوناليستان قلابی ديروز بشمول تعدادی وطن پرست عاقبت نينديش وعاشق سراپا قرص زبان وقوم محلی وپدری شان ، اين پروسه ً سياه وشوم را مستقيم ويا غير مستقيم كمك ميكنند.

بايد ، همه دست بدست هم بدهيم واين دسايس ونيرنگهای شيطانی را باتمام قوت وهوشياری خنثی بسازيم. توجه داشته باشيم كه ناكام ساختن اين دسايس فقط از طريق وحدت ملی امكان پذير است كه خود آن وحدت نيز درشاخ آهوست وبدون برابری قومی وزبانی ، بدون حرمت گذاری يكسان بهمه اقوام خورد وبزرگ وآنهاييكه اقليتهای قومی ومذهبی خوانده ميشوند وكمتر تحويل گرفته ميشوند، هرگز امكان پذير نيست.

لذا ، مبارزه برای حفظ يكپارچگی وطن وتامين وحدت ملی كه بستر سالم آن هدف عالی ملی ميباشد ، صرف از طريق حرمت كردن تمام فرهنگ ها ، زبانها ، سنن ، افتخارات وقربانيهای كليه مردم وطن ما دردرازای تاريخ ومشاركت دادن بدون تبعيض تمام گروه های قومی ، منطقوی ، زبانی ومذهبی درتمام سطوح اداره سياسی ، اقتصادی ، نظامی ، قضايی وديپلوماتيك دولت وجامعه است .

بناً ، ازتمام وطن پرستان وفرهنگيان محترم بايد تقاضا كنيم كه بجای نفت ( شعرها ، مقاله ها، تحليلهای تاريخی ) فتنه انگيز وتحريك كننده ، آب خاموش كننده ً آتش را بالای شعله های درحال فوران نگهداشته شده ًبوسيلهً دشمنان وطن ، برای تامين فضای آرامش بخشندهً روح وروان انسانهای جنگ زده ومظلوم وطن ازطريق قلم هاوزبان های مستعد شان ، بريزند ، بيان كنند وبنويسند.

اكنون درجوامع پيش رفته حتا انسانهای عادی بنام اقوام خوردوكوچك خودرا معرفی ومشخص نميسازند ولی باكمال تاسف كه دروطن ما حتا نخبگان سياست ومبارزه دربين ما ، ازبالا به پايين می ترقـذد. !! و تعدادی قبل از تماس ويا صحبت ويا تصميمی سياسی، درمورد افراد ، با كل بي شرمی ، قوم وزبان طرف مقابل ( رفيق وبرادر )را می پرسند. اين اوج سقوط اخلاقی وپايين ترين فرهنگ وقابل سپردن به ذبا له دان تاريخ است وجدا ً مايه ً شرم. اما بيان حقيقتها وعملكردها ولو طرفداران زبان وقومی در آن مورد بحث وبرخورد نقادانه قرار گيرند ، امريست عادی وحتا ضروری.



سوم : آيا ،تلاشها وزحمات قبلی حزب ورهبران ما و اقدامات گروه های دشمن ، مخالف ورقيب ما و تلاشهای قدرتها ی حكومتی برای ايجا د صف واحدملی
، ترقی خواهی ، عدالتجويی ويا اقتدار ملی وحكومت اسلامی، محدود به حلقات چپ وراست ومذهبی بود ويا سازش با مخالفين ازجمله تفنگداران شامل جنگ ويا مجاهدين بی ريش وبی عمامهً قبلی وساير افراد غير متجانس ودارا ی عقايد گوناگون را نيز دربرميگرفت ؟

تاريخ گواه است كه هر دولت ، حزب ، قوم ، خانواده وحتا هر فرد ، برای تحقق اهدافشان به نيروهای هم عقيده ، متحد ، هم نظر، مدافع ، مبلغ ، كمكی ، ياری دهنده و حامی ضرورت داشته وهرگاه مردم وافرادی خارج ازين كتگوريها باقي ميماند ند ، تلاش ميكردندكه افراد غير ضرر رسان وبيطرف درقضايا را پيدا كنند .

هدف ازين تقسيم بنديها اين بود واست كه هرسيتم وتشكيل بزرگ وكوچك ( دولتی ، سياسی ، مذهبی ، زبانی ، قومی وگروهی) ميخواهد تمام توان خودرا برای نابودی ، شكست دادن ، خساره رسانيدن ، ضعيف ساختن ويا ازميدان جنگ ، دشمنی ، مخالفت ورقابت خارج كردن ، دشمن ويا حريف ورقيب خود ، بسيج كند.

آيا ،درطول تاريخ ده ها هزاربار پيروان اديان مخالف ، شاهان باهم دشمن ، حكومتهای باهم حريف ورقيب ، برای دفع وطرد دشمنان مشترك شان ، برای مقابله با هر تهديد امپراطوريها وجهانكشايان سرزمينهای بيگانه ودور و درمواقع رنجها ومصيبتهای طبيعی ، باوجود كل اختلافات بكمك هم نشتافته اند وهمديگر را ياری نرسانيده اند .؟

دورنمی روييم وتنها به اقدامات خون ريزانه ، تفرقه افگنانه وسپر ساختن مردمان دول مستعمره به حيث ديوار های گوشتی ، برای تامين مصالح استعمار انگليس باثر كنار آمدن با پادشاهان وامرای دست نشانده ازجمله دروطن ما وبعدا ً به اقدامات سوسياليزم گسترانهً اتحاد شوروی وتلاشهای همه جانبهً امريكا برضد افكار سوسياليستی ودرضديت با كليه حركتهای آزادی بخش ودارای سمت گيری های مستقل ملی وضد امپرياليستی وآزادی خواهی مردمان جهان ، ازديروز تا امروز نظر می اندازیم .

ما ، دراين زمينه بااستفاده از گواه بودن تاريخ وچشم ديد خودما بخوبی مشاهده ميكنيم كه : خاصتا ً امريكا وانگليس ، برای رسيدن به اهداف شان باچه نيروهای سياه وتاريك ازجمله بامتعصب ترين گروه ها وحلقات مذهبی مسيحی ، مسلمان ، يهودی ، سك وبودايی ، هندو وشينتويی وباهر ديندار
وبیدينی كه متحد وهمآهنگ نشدند .

آيا درگذشته و همين اكنون ما بخوبی مشاهده ومطالعه نكرديم كه اساس گذاران اصلی تندروان مذهبی دروطن ما وساير مناطق جهان ، استعمار انگليس واخيرا ً امريكا اين گرداننده ً اصلی اموركرهً زمين وحتا فضای خارجی بودن وهنوز درآن موقف خود دربخشهای از جهان قراردارند. ولی دربخش ديگری از دنيا اكنون آنها را خود قصابی ميكنند. اين هم سياست است وبه بيان وتعبير خودشان حفظ موازنهً قدرت درجهان وحفظ امنيت وثبات بين المللی.!

وقتی اسراييل غاصب ، بكمك انگليس مردم مظلوم فلسطين را از وطن شان اخراج كرد واكنون امريكا آن فرزند نازدانه ثروتمند شان را با تمام اعرا ب ومسلمانان جهان برابر نميداند. آيا رهبران عرب با اسراييل وامريكا دشمنند ويا با اسراييل روابط گرم مخفی وعلنی دارند وبالای حلقوم مردم مسلمان وغير مسلمان ولی عربی فلسطينی پا ميگذارند.بسياريها درجهت منافع شان حركت ميكنند وكمتر درجهت حقايق مطلق وآفتابی . اين خصوصيت انسانهاست كه منافع خودرا بالاتر از منافع ديگران ميدانند . البته فداكاران ، قهرمانان وانسانهای بزرگی نيز پيداشده اند كه خودرا سراسر وقف بشريت ساخته بودند وميسازند . اما متاسفانه كه تعدادشان كم است.

ما، دردوران حاكميت ما ، برای بقا ودرامان ماندن ازحملات پاكستانی ها ومليشه های تحت حمايت ورهبری آی اس آی وسرويسهای امريكايی وغربی، ازچه قوماندانهايی كه بنام های فريبنده به دولت پيوستند وبا مجاهدين قطع رابطه نمودند استفاده نكرديم. ما از آنهايی استقبال نموديم كه تعدادی از آنها از بی بندوبارترين ، عياش ترين ، غارتگر ترين وخودسر ترين افراد جامعهً مابودند ومشكلات فراوانی به دولت خلق كردند . ما چرا نتوانستيم معيارهای لازم واكيد ا ً ضروری اهداف مرامی خودرا درمورد استفاده از امكانات كاملا ً پاك ونقی مراعات كنيم. كمك خواستن از شورويها نيز شامل اين اقدامات است ، طوريكه حاكميت فعلی را بيشتر از30 اردوی خارجِ حفظ ميكند.

گذشته از آن ، تعدادكثيری از افراد دولتی سابق ميدانندكه افراد بی حساب پروتوكولی با دولت وفعال درصف مخالفين ومجاهدين ، ارزش آن امتيازات وامكانات متوفر وگوناگون را نداشتند وبسيار فاسد وآلوده بودند . چرا ما با ايشان نزديك شديم و لقمه ً نان مردم را به شكمهای سيری ناپذيری انداختيم كه بعد چوروغارت تمام بيت الماال وبيوت الشعوب ، تا حال از فقر وناداری مينالند ولی ده ها وتعدادی صدها مليون دالر دارند.اما اكثريت قاطع مجاهدين جنگی وتلفات ديده ، فقير ونادار باقی ماندند وتا هنوز دربيكاری وبی نانی بسر ميبرند. فقط اين دسته جز فريب خورده گانند ونسبت بهر كتگوری ديگر ،قابل ترحم ،كمك ، همدردی ونزديكی .

در اين صورت، معلوم ميشودكه كليه وسايل دفاع ما دربرابر جنگ تحميلی وخونين ، با آرمانهای ناب حزبی ومعيارهای فكری جاری برزبانها ومكتوب به وسيلهً قلمهای ما مطابقت نداشت وما ازروی ناگزيری ومجبوريت ، اين شعر ناصح را زير پاكرده بوديم.

(( ای بسا ابليس آدم روی است *** پس بهر دستی نبا يد داد دست !))

چهارم : *جبهه حزب سياسيست ويا دربرگيرندهً افكار وعقايد مختلف ؟ اهداف مقطعی داردويا دراز مدت؟ آيا ميشود با دشمنان ديروز متحد شد؟

امروز جامعه ً بشری درهمه ساحات تغييرات زيادی نموده است . اين تحول وتغيير شامل تمام ساحات فرهنگ وسياست نيز ميشود. باين معنی كه مسامحه ، تحمل عقايد غير ، پذيرفتن رقبا ومخالفين وديگر انديشان ، حرمت به مذاهب واديان ديگر ، دوری ازتعصب ونفرت دينی وعقيدتی، برخورد دموكراتيك وشفاف ا با ديگران نه تنها درجامعه و بيرون احزاب وفاميلهای سياسی بلكه درداخل حزب واحد، جز اساسی اخلاق وفرهنگ مترقی ، طرف قبول وانتظار ومعيار صداقت وشايستگی سياسی وانسانی آنهاييست كه خودرا مستحق دخالت درسياست وتغيير دادن سالم جامعه ميدانند.

ازآنجاييكه جبهه ها حزب واحد نيستند وده ها حزب وتشكل خورد وبزرگ ميتوانند برای برآورده شدن خواسته های يكسان ويا بهم نزديك شان باساير احزاب ، درجبهه ويا اتحاديه شامل گردند و مبارزه كنند . هر حزب وگروه بعد مدتی چه قبل از تحقق هدف وچه بعد آن ميتواند انفصال خودرا از آن اعلام بدارد.

شرايط دشوار كنونی وطن ما خاصتا ً درموجوديت هزاران مشكل تا هنوز علاج ناپذير اجتماعی وسياسی- اقتصادی وفعال ساختن عمدی بيش از 80 حزب مذهبی ، سياسی وقومی ، ضرورت تشكيل جبهه ويا جبهه های مشترك را از اين جهت نيز به ناگزيری مبدل كرده است كه برنامه ها وخطوط فكری اكثريت مطلق اين گروه ها واحزاب صرف درجملات وكلمات بكاربرده شده ازهم فرق دارند . لذا بايد به اين تفرقه جوييها وبحران تعدد تشكيلاتی احزاب وتفرقه ًفعالان آنها برای ايجاد موثريت بيشتر كار ومبارزه بخاطر وطن ومردم افغانستان ، خاتمه داده شود.

تاريخ زنده گی وانكشافات مختلف بما اين درك را داده است كه ناگزيری ها درديروز شورويها را مجبور ساخت تا با امريكا وانگليس برای نابودی فاشيزم منحط هتلری متحد گردد. كمونيستهای مصر مجبور شدند با اخوان المسلمين تشنه بخون شان عليه نظام سادات مشكوك وظالم يكجا شوند . حزب كمونيست تاجكستان از مجبوريت با گروه عبد الله نوری يا حزب اسلامی تاجكستان ايتلاف كند. كوبای قهرمان ، وينزيويلای بپا خاسته عليه امپرياليزم نفت خوار،كستاريكای بيدار ، بولوويا ونيكاراگوای همدوش آنها همين اكنون با رژيم جمهوری اسلامی ايران كه باتمام معنا مذهبيست درنبرد عليه امريكا متحد اند وجبهه ً مشترك دارند. درحاليكه شايد ما نتوانيم با آنها كنار آييم. آيا ما بهتر تر وانقلابی تر از كاسترو وچاويز وسايرين هستيم .؟

به مانديلای بزرگ نگاه كنيد كه چند شهكار عظيم انسانی را بنام خود ثبت تاريخ كرد. اولا ً جنايت كاران سفيد پوست وقاتلان ده ها هزار سياه پوست افريقايی الاصل را بخشيد وانتقام نگرفت وآنها را درقدرت شريك ساخت وبه پيك بوتا وشركای جرمی سفيد پوست سياه پوست كشش امان داد .

دوم : بعد چند سال رهبری مردم ودولت افريقای جنوبی وكمك به ساير دول آزاد شده ً افريقا ازچنگال بقايای استعمار ونژادپرستی ، قدرت را درحاليكه هنوز توان كاركردن وانديشيدن را دارد به همرزم پيكارها ی عدالت خواهی ، ظلم وتبعيض ستيزی ، سامبو ايمبيكی سپرد .

سوم : همسر ش را كه سالها به اوخدمت كرده بود وانتظار رهايی اش را كشيده بود . بجرم ملامتی وگنهگار بودن نه بخشيد واورا طلا ق داد. درحاليكه دروطن ما هر لحظه انتقام جويی ، وخون ريزی افكار تعدادیرا بخود مشغول ساخته وتعدادی حاضر نيستند از منافع تنگ شخصی ، فاميلی ، تنظيمی وفركسيونی خود بگذرند وديگران را مجال قانونی درامور بدهندو برخی بالاتر ازمصلحت های فركسيونی ، رفاقتهای شخصی خاص و منافع خانواده گی انديشيده نمی توانند وازبدنام ترين افراد بخاطر مطيع بودن ونوكر بودن آنها نسبت بخود شان بالاتر از منافع خلق ها حمايت ميكنند.!!

به جمهوری چين ديروز نگاه كنيد. بخاطر مخالفت با شورويها عليه حاكميت حزبما با مجاهدين وپاكستان ارتجاعی متحد شد وماوويستهای وطن ما نيز وجايب ومكلفيتهای وطنی شان را تابع موضعگيری چين ساختند. اكنون آن چين دوآتشه انقلابی ومهد بزرگترين انقلاب فرهنگی (!) پرتلفات انسانی را نگاه كنيد كه شورويها را ريويزيونيست ميخواند ولی اكنون درزير بيرق دارای داس وچكش خودش، سرمايه داری آن كشور بسوی انحصارات چهار نعل درحركت است. درحاليكه انقلابيون دوآتشهًپيرو چين كه انقلاب ثور را كودتا گفته وارتجاعی وخيانت ومداخله ً شوروی دانستند وبجای شركت درپروسهً انقلابی خون وآتش امين كه آنها هميشه از آن با حماس ياد ميكردند با مجاهدين پيوستند وبا دولت سرخ كه رنگ دلپذير شان بود جنگيدند . امروز عملا ً مشاهده كرديم كه با امريكا وقرارداد ( بن ) داخل وطن شدند ودرجاهای كليدی عز تقرر يافتند . اين بازی هم نقطهً پايان دارد. اين موارد واتحاد ها نيز از انكشافاتيست كه بايد موردتوجه قرارگيرد ومارا بيدار سازد ووسعت ديد برای ما بوجود آورد.

ما بخوبی ميدانيم كه منافع سياسی امريكا را وادار ساخت تا درانتقال بن لادن از سودان به افغانستان و انتقال ساير مجاهدين داوطلب عربی وغير عربی ازساير مناطق جهان برای جنگ عليه حاكميت چپيها درافغانستان اقدام وكمك نمايد.

منافع حكم ميكرد كه رژيم سعودی ، رژيمهای خليج اكثر دول عربی افراد مسلح مدعی جهاد را روانهً جنگ به كشور ماكنند وآنها را فرزندان اسلام ولشكر محمد مصطفی بخوانند ولی امروز منافع شان حكم ميكند كه آنها را ياغی وطاغی ومرتد بخوانند ودركوچه وبازارآنهارا تيرباران نمايند وديگر از برگزاری جنازه های شاندار شان ، بسان گذشته ها خبری نباشد.

باز، همين منافع ( تيل وگاز ) امريكا وغرب را وادار ساخته است كه حكومت مذهبی را در عراق برسرقدرت بياورند وآنرا تحت حمايت قراردهند. درحاليكه رژيم صدام با وجود تمام ظلمهاييكه انجام داد ودرمورد آن اكنون اضافه رويی نيز ميكنند، ده ها مرتبه با فرهنگ واصول دموكراسی غربی نزديك تر بود .

اين منافع واتحاد اضداد نيست چيست كه هند ، ايران ، روسيه ، ازبكستان ، قزاقستان ، چين ، كوريای شمالی ، سوريه ، روسيهً سفيد وچندين كشور ديگر ازترس امريكا وناتو روزبروز نزديكتر ميگردند.

همين دولت كنونی افغانستان را درنظر بگيريم . قدرتمندان كنونی وقبل از آنها رهبران جهادی وطالبی اولا ً برای بدست آوردن وبعدا ً برای بقا درقدرت ، باچه نيروها وكشورهای ظالم ونه تنها نامسلمان بلكه دشمن آشتی ناپذير جهان اسلام ، درحاليكه خودرا مجاهدين وسرسپرده گان اسلام ميدانستند وميدانند ، متحد شدند وكنار آ مدند.؟

صدها مثال ديگر درزمينه وجود دارد كه برای عدم مطول شدن بيشتر نوشته از آن خودداری نموده اضافه ميكنم كه : هيچ حزب ، تشكيل وسيستم هميشه بلا تغيير باقی نميماند. شوروي را بحمايت ايادی داخلی شان درراس گرباچف ويلتسن هميشه نشه سقوط دادند وتجزيه كردند. چين سرمايه داری ميشود ، پيمان وارسا منحل شد ، ديوار برلين فروپاشيد ، صدام رااعدام كردند، يوگوسلاويا را تجزيه نموده به راكت بستندو ميلوسوويچ را بقول برادرش نابود كردند ، سربازان امريكا وناتو بشمول سربازان يهودی ، چند سالی درداخل قلمرو سعودی ( درسرزمين مكه ومدينه )بودند واكنون درعراق ، خليج، افغانستان ودرده ها كشور وپايگاه نظامی جهان موجود اند. شايد فردا وضع ديگری برای شان پيش بيايد.

لذا ، صحبت درمورد بقا وادامه يافتن اين جبهه ويا آن حزب ، مارا به بحث بيجا ميكشاند . حزب ما چه شد ؟ دولت ما( حاكميت حزب ما ومتحدين آن ) كجاست ؟ فلان رهبر وفلان زعيم وبزرگ قوم وقبيله ومذهب ازاين كشور وآن كشور كجاهستند ؟ دنيا درتغيير است وما بايد خودرا با آن طوری همگام بسازيم كه معيارهای وطنی ، عدالت خواهی ومردم دوستی ما زايل نگردند.

پنجم :
*جبهه ًملی چه نوع جبهه وايتلاف است و چرا تشكيل گرديده ، مفيد است يا مضر ؟

اين تشكل را ( جبههً ملی )نام گذاری كردند كه بنابر اوضاع نابسامان ملی طولانی مدت دروطن ما هم رنگ بازاردارد وهم تعدادی خريدار ودرضمن كمبود تشكلات واقعا ً ملی دروطن كه دلايل خاص وجداگانه دارد ، اين نام گذاری را طرف قبول ميسازد. اينكه ازلحاظ ماهيت ، تحوه ً كار.عمل وفعاليت های بعدی ، ملی عمل خواهد كرد ياغير ملی ويا ضدملی ؟ منتظر ميمانيم.

دراين جبهه ، تنظيمهای جهادی ( شيعه ، سنی واسماعليه مذهب ) احزاب سياسی ( بيشتر متعلق به شاخه های قبلاً جدا شده واخيرا ساخته شده از خشت وگل فرزندان حزب دموكراتيك خلق افغانستان يا حزب وطن، شخصيتها وافراد متعلق به اقوام ازبك ، بلوچ ، تاجك ،تركمن پشتون ، پشه يی ، هزاره وسيد وسايرين شركت دارند.

ازلحاظ تركيب قومی ومتعدد بودن افكار وآرمانهای مذهبی ،قومی ، زبانی ، سمتی ، شخصی وعملكردهای موسسين آن درديروز وامروز ، جبههً مذكور را وسيع الشمول ارزيابی نموده واينكه باچنين تركيب دارای سابقهً دشمنی ، همسويی موقتی ويا دراز مدت پيدا كرده اند، قابل دقت وتعمق است ونميتوان تلاشها وتحمل وقدرت پذيرش وكنار آمدنهای آنها را بی اهميت وفاقد ارزش دانست.

اما ، ازلحاظ مفيد بودن ويا مضر بودن جبهه بايد متذكر گرديم كه : دروطن بلاكشيده ودارای تعدد قومی ، وفرت احزاب وتنظيمهای رنگارنگ باهم دشمن ومخالف ، درفضاييكه دستان مشهود خارجی وداخلی برای متفرق شدن بيشتر مردم ما فعال اند، هرنوع توافق ونزديكی احزاب وگروه ها ، باشعارها واهداف ملی ، صلحجويانه ، آشتی طلبانه ، برای تحقق حداقل آزادیها ، حقوق وامتيازات تمام مردم وتامين برابری زبانها ، اقوام واقليمهای وطن، جدا ً مفيد ارزيابی ميگردد ، نه مضر وهلاكتبار. بخصوص كه درتركيب آن گروه ها وشخصيتهای ترقيخواه وطن پرست وهمراهان ديروز سياسی بخشی از نيروهای ميهن پرست كشور نيز عضويت داشته باشند.

ما باساس پرنسيپهای طرف حرمت ، هميشه مدافع اتحاد مردم وگروه های مذهبی وسياسی وطن خود برای امر خير وخدمت گذاری بمردم ما بوده ايم . بطور مثال همه ً ما تنظيمهای جمعيت ووحدت اسلامی وسايرين را خوب ميشناسيم . اگر رهبران ويا بخشی از آنها با تعدادی ازفعالين ونيروی مردمی شان از مواضع تند وآشتی ناپذير جهادی شان دور شده دست دوستی وهمكاری بسوی ترقيخواهان وچپی های ديروز كه شايد طرف قبول بعضی ها نباشند دراز كنند واهداف بهتر وافغانستان شمول را تعقيب نموده ، سلاح تكفير وطن پرستان صادق واصيل وطن را كنار بگذارند ولو خود اهداف معين سياسی نيز داشته باشند ، كجايش به نقص وطن ومردم ما ميباشد كه تشويش بيجا كنيم.

قابل تشويش اينست كه دشمنان ما هم چنان دردشمنی های كور وجور شان با ما ثابت قدم باقی بمانند وبسان گذشته منكر وجود نيرومند ما درجامعه شوند كه متاسفانه سالها مرتكب اين اشتباهات خود شده بودند.آن اشتباهات وپشت پازدن به پيشنهادات آشتی جويانه ً قبلی رهبران ما ، محصولی جز خرابی وخون ريزی نداشت.

حال كه فضا تغيير نموده ومجبوريتهای مختلف بسياری از چپيها وراستيهای مدعی وطن دوستی را وادار به تجديد نظر درافكار ، عقايد وروابط شان ساخته است . بمانيز لازم است كه با ديگاه های متعصبانه به مسايل برخورد نكنيم .اگر اين نوع تشكلها باب دندان ما نيستند واهداف ملی تر ووطنی تر ما را انعكاس داده نتوانسته وتحقق بخشيده نميتوانند ، بجای مواجه شدن با ايشان وفراهم ساختن زمينه های تخريب مخفی كارانه دربين رفقا وهمرزمان مان ، خود دست به ايجاد تشكل های فراگير تر ، مترقی تر ، ميهنی تر ودموكراتيك تر بزنيم وباعرض عضلات نيرومند سياسی و تشكيلاتی بمراتب قوتمندتر ودارای ابعاد وسيع سياسی ومردمی خودرا درجامعه مطرح كنيم . بما لازم نبود كه باصبر( ايوب) درقضايا ومسايل سياسی هرلحظه درحال تغيير وانكشاف وطن برخورد ميكرديم.

حال كه ديگران وازجمله تعدادی از رفقا ، دوستان ومتحدين ديروز ما اين جبهه را ساخته اند بجای تقابل وتخريب ايشان ، بجای آنكه عمدا ً ايشان را دشمن خودبسازيم اگر نميتوانيم باايشان نزديك وهمكارشويم ، جدا ًمفيد خواهد بود كه بيطرفی خودرا حفظ كنيم وگله وشكايت بيجا ننماييم كه سودندارد. ميگفتيم كه : « راه باز وجاده دراز است » حال اين گز واين ميدان ! به پيش !!

ششم :
آيا ميتوان بالای رهبران جبهه ، خاصتا ً آنهاييكه سالها عليه ما ، عليه آزادی ودموكراسی ومظاهر تمدن جنگيده اند ، اعتماد كرد؟

به عقيده ً من اين اعتما د كار بسيار سخت است وبرای اثبات نيات واقعی وموقف تغيير پذيرفتهً ايشان به زمان ضرورت است. متاسفانه حقايق تلخ تاريخی نشان داده وثابت كرده است كه بسياری از افراد كليدی اين جبهه با گرفتن امتيازات مادی ومعنوی ، شركت دادن درقدرت ، وعدهً چوكی وموقفهای كلان حكومتی به بسيار ساده گی حتا برخ دوستان ومتحدين خودشان شمشير كشيده اند ويا به متاع ناچيزی تعهدات وقول وقرار خودرا بفروش رسانيده وموضع كاملا ً جديد پيدا كرده اند .

همه بخاطر داريم كه بخشی از حلقهً رهبری اين جبهه درزمان تصدی رياست افغانستان ، متحدين ازبك وهزاره وپشتون وحتا تاجكان وساير مليتها را بيرحمانه سركوب كردند وبا بمب وراكت نه تنها محلات افراد جنگی بلكه محلات مسكونی مردمان عادی منطقه را كه جرم شان زنده گی كردن درساحهً زير كنترول گروه های مخالف مركز بود باكل بيرحمی به آتش كشيدند.

اين حقيقت درمورد بخش ديگر جبهه نيز صدق ميكند . زيرا حزب وحدت ،جنبش ملی وحركت اسلامی ، بارها نه فقط عليه هم ديگر جنگيده اند و با انتقام جويی درقتل وكشتار يكديگر اقدام كرده اند بلكه درداخل گروه های خود نيز عليه رقبا ومخالفين شان از انواع اسلحه استفاده كرده اند. درحاليكه اختلافات خلقی ها وپرچميها وجنگها وجدالهای سابقه وطويل آنرا نيز نميتوان فراموش كرد. اميد است تجديد واز سر گرفته نشود.

ازين رو، ضعيف ترين نقطهً قابل اشاره ومكث دراين مورد همين بی اعتماديهای گذشته وخطر ازهم پاشيده گی اين جبهه است. چطور ميتوان دروجود موجوديت نيرومند ترين شبكه های استخباراتی غربی ، اردوهای عظيم نظامی ، مشاورين كار كشته وصاحب صلاحيت بيشتر از 30 كشور غربی درراس امريكا وبا درنظرداشت اهداف طويل المدت آنها دروطن ما ومنطقه امكان ايجاد ده ها جبهه ً جديد ، ازهم پاشا ندن هر اتحا د شكل گرفته بدون هدايت و مشورهً آنها را ناديده گرفت ويا منتفی دانست .درين صورت صادق بودن بمردم ، وفادار بودن به منافع وطن وبيرون شدن از بازيهای روزمره ومانورهای سياسی منفعت آور ازطريق احترام به همه مردمان وطن ، ميتواند نه تنها اعتبار سازباشند بلكه درحفظ آبروی سياسی وبدست آوردن حقوق عادلانه بهر حزب وشخصيت، موثريت لازم را ببار آورد.

تجارب عظيم انگليسها وامريكاييها درمورد نحوهً كار با مردمان كشورهای فقير وجنگ زده وبا بزرگان ومسوولين گروه ها واحزاب قدرت طلب بدون اهداف عميق سياسی وملی، به آنها اين امكان را ميسر ساخته است كه با كمترين هزينه وزحمت ، بزرگترين دست آوردها رانصيب خودوحكومات وابسته بخود سازند.

لذا، برای آنانيكه جبهه ً ملی را اساس گذاشته اند جدا ً لازم وضروريست كه : برای جلوگيری از بی اعتبارشدن نزد مردم ونيروهای خواهان تحولات عميق وحتا سطحی سياسی واقتصادی به نفع اكثريت مردم، بالای خود نيز كار كنند واز هم پاشيده شدن جبهه ً شان كه نبايد محدود به گروه های فعلی باقی بماند ولازم است تا ساير نيروها وتوان های ملی وتحول طلب را برای حفظ سالم آن آب وخاكی كه افغانستان نام دارد باخود متحد سازند، با نيات پاك وتصاميم انسانی وصادقانه به نفع همهً مردم ما ، جلوگيری نمايند.

اين خواست نيز زمانی تحقق خواهد يافت كه شهرت طلبی وقدرت خواهی تكروانه ، جای اقدامات دسته جمعی وطنی را نگيرد وهركدام شان بطور جداگانه ومخفيانه با اربابهای اصلی قدرتمند خارجی و حكام داخلی طرف اعتماد آنها مذ اكره و توافق ننموده به همراهان خود صدمه نزنند.

اين جبهه ، وقتی ميتواند مستحكم باقی بماند كه : اولا ً اهداف ضد قومی وضد زبانی را عليه ساير نيروهای خارج جبهه درپيش نگيرد . خودرا وابسته به تمام وطن بداند وبرای تامين منافع همه ً هموطنان بصورت يكسان احساس مسووليت اخلاقی نمايد. گردوغبار ناشی ازجنگها وتبليغات غرض آلود وناروای ديروزعليه فرزندان اصيل وطن را درحد توان دوركند وبرای موفقيت دراين كار بايد مسوولين ضميرهای شان را صيقل كنند .

بابرشمردن نقاط نظر بالا وتحقق آن بنوديكه عملی شدن آنها اكيد ًا ضروريست ، اعتقاد وجود دارد كه با عضويت تعدادی از همراهان ، رفقا ومتحدين ديروزی ما در اين جبهه ،ميتوانيم اعتقاد پيدا كنيم كه روزبروز آنها برای بازگشت آرامش وحداقل خدمت بمردم مظلوم وطن ما ازطريق كمك به تامين عدالت ويكرنگی ملی ، قومی ، زبانی ، سمتی وحق مشاركت تمام اقوام وگروه ها درسيستم ادارهً دولتی وتعين سرنوشت مردم، مثمر ثمر واقع شوند واز طريق به نمايش گذاشتن صداقت درعمل از اعتبار واعتماد مردم برخوردار گردند .

هفتم :
*چرا سابقه داران حزب ما ( رفقای ما ) درآن جبهه شركت كرده اند ؟

طوريكه درده ها نوشته اين موضوع را طرف ارزيابی قرار داده ايم، باكمال تاسف ما درهيچ زمانی از آن وحدت تشكيلاتی وفكری برخوردار نبوديم كه چنين گله هارا تكرار كنيم. رفقای سابقه دار وسابق ما : محترم جنرال گلابزوی، محترم جنرال علومی ، محترم جنرال دوستم ومتحد قبلی ما محترم سيد منصور نادری وسايرين هركدام شان ازمدتها باينسو احزاب مستقل خودرا دارند وهرتصميمی كه اتخاذ كرده اند و ميكنند برای آن مستقلانه بوده كه رهبری وتشكيلات سراسری قبلی ( قبل حاكميت وزمان حاكميت) مدتهاست وجود خارجی ندارد . دراين صورت كی وكيها حق اين سوال را خواهد داشت كه بگويد ( آنها تصاميم خودسرانه گرفته اند) .

آنها، به اساس قوانين داخل حزبی شان صرف به مسوولين واعضای احزاب شان گزارش ده هستند نه به تمام اعضا وگروه های قبلا ً متعلق به حزب واحد ما ن. اين توقع بيجا وبيمورد است كه ما از آنها گله كنيم كه باما مشوره نكردند. اگر اين كاررا ميكردند بيانگر وسعت نظر وحرمت گذاری شان دربرابر همرزمان قديمی شان بود.

ميتوانيم اظهار نماييم كه آيا ساير گروه های قبلا ً وابسته به حزب واحد، سايرحلقات تشكيلاتی ، گروه ها وگروهكهای هوادار حزب قبلی ويا مسير يافته درجهت سياست های جديد را از اجراات ،عملكردها ، تصاميم واهداف دورونزديك شان خبركرده اند ويا خواهند كرد؟ برداشتها چنـدين است كه نی وهرگز نی !

هشتم :

* اكنون كه جبهه ً ملی ساخته شده است واحزاب مهمی كه ما درمورد تفاهم با ايشان برفقا قبلاً
راپورميداديم ومطمين بوديم كه برای فراگيرتر شدن نهضت با ما می پيوندند درآن جبهه شامل شده اند، با ايشان چه نوع برخورد كنيم ونتيجهً تماسهای ما چه شد؟

اعتقاد وجوددارد كه ما دربسا موارد ومسايل اساسی وسرنوشت سازحزبی و وطنی تاخيرغيرقابل توجيه نموده ايم ومسووليت اساسی اين تاخيرها بدوش آنانيست كه دعوای پيشگامی واستحقاق های كلان را بخود قايل اند.

تعدادی ازمسوولين نهضت فراگير دموكراسی دراروپا ، ازمدت دوسال قبل با ينطرف در يكی چند جلسه ايكه درهاليند داير شداز داشتن تماس با چندين حزب وسازمان سياسی داخل وطن برای اتحاد وكنار آمدن گزارش اطمينانی به شركت كننده گان جستجوگر وسوال كننده درمورد وحدت ونزديكی بارفقا ، ارايه دادند.

حال معلوم شد كه اكثريت احزاب شامل آن ليست تماسها درجبههً ملی شامل شده اند ..ما درحاليكه نميتوانيم احزاب جديدرا غرض مذاكره واتحاد جديدا ً خلق كنيم ، بهتراست درمورد نحوهً برخورد وموضع گيری سالم مان درقبال اين انكشاف برعلاوهً جوابگو بودن برفقا ، پيرامون تاخير ، بی خبری وبيتفاوتی ، تصاميم سالم مقتضی ودسته جمعی بگيريم .

داشتن خط روشن وموضع صريح درقبال كليه مسايل سياسی به هر حزب وسازمان وتشكيل سياسی خاصتا ً برای احزاب دارای قدامت مبارزه وفعاليت ، از اهميت جدی برخورداراست. مانبايد بيشتر ازين درپی حوادث وانكشافاتی كه نيروهای موثر تر آن را رقم ميزنند حركت دنباله روانه داشته باشيم.

نهم :

تعدادی از روشنفكران وطن پرست درراس رفقای ما تشويش ميكنند كه چطور بعضی از مسوولين ديروز حزب ما با گروه های افراطی مذهبی وشخصيتهای تا ديروز دشمن ما متحد شده اند. با كل احترام به اين نقاط نظر بعرض ميرسانم كه حزب وحاكميت متعلق به آن ، سالها قبل برای آشتی با اين گروه ها اقدام كرده بود وبانشر تيزس های ده گانه ، سياست مصالحه ملی وبعدا ً تفاهم ماه ثور 1371 كه درنتيجه تمام حاكميت به اين گروه ها وشخصيتهای داخل وخارج جبهه ً ملی كنونی انتقال نمود، تلاش كرده بود ومشاركت داشت .

حزب ورهبران ما ، حقيقت وجودی مخالفين را باوجود همه مداخلات خارجی وتمويل وتسليح آنها بوسيلهً بدترين دشمنان وطن ما برسميت ميشناخت وبارها از افراد سركرده ً آنها برای مشاركت درقدرت وبدست گرفتن پُستهای كليدی بشمول وزارت دفاع دعوت بعمل آورده بود . اما آنها باثر فشار پاكستان وامريكا به نداهای مصالحه جويانهً حزب ورهبران ما پاسخ منفی دادندوبرطبل جنگ ودوام خون ريزی پافشاری كردند.

اكنون كه آنها ( البته بعد شكستها وازدست دادن امتيازات وبقصد بدست آوردن امكانات جديدو...) ويا شايد پيدا كردن احساس مسووليت درقبال وطن وپی بردن به اشتباهات عظيم ديروز شان ،حاضر شده اند كه با بدترين دشمنان ديروز شان ( رفقای ما )ازدر مصالحه وتفاهم نزديك شوند ، نبايد به سينهً آنها جواب ردبرای آن زد كه وطن ما به سردسازی جو تاكنون ملتهب قومی وسياسی ضرورت دارد وحتا اگر دونفرهم باهم آشتی وتفاهم نموده بتوانند ، بحال ما مفيد است.

اما ، اين تفاهم وسازش به هيچ صورت نبايد به قيمت دشمنی با اقوام وگروه های ديگری شود كه وطن وصلح آن به تفاهم واتحاد آنها ضرورت جدی دارد وآنها خودنيز بخواهند شمشير درغلاف ببرند وبه قتل وآدم كشی وغارت پايان دهند . بايد ساحهً اين تفاهم وسيع تر وگسترده تر شود واز رقابتها وروياروييهای جديد وفتنه انگيز جلوگيری شود.

آيا برفقای ما لازم است كه بعد اقدامات متعدد وبكاربسته شده ً ديروز ما، درامر نزديكی با گروه های جهادی وتسليمی قدرت به ايشان وحتا همكاری ومشاركت كاری تعدادی بعد سقوط دولت با آنها وتوجيه آن اقدامات تا همين ديروز به وسيلهً خودشان ، بيك باره گی لباس قديمی رابه تن كنيم وبا معيارهای مبارزات طبقاتی كه تعدادی خود آن را نه تنها ترك بلكه مردود ميدانند درانتقاد اقدامات رفقای شان بخاطر مصلحت های شخصی وناسالم موضع گيری نموده افكار رفقا را بسوی ديگری سوق دهند واز خود نيز طرح مشخصی نداشته باشند.

آيا آنهاييكه با وجود داشتن ده ها لشكر عظيم وصادق بحزب وتحت قوماندهً رهبران وبا صدها هزار فرد مسلح ، در تسليم دادن قدرت مشاركت نمودند وقبلاً بزرگانی برای نجات خودشان صحنه ً مقاومت را ترك نموده بودند ، حق آن را دارند كه درشرايط بيوطنی ، اشغال نيرومند نظامی ( مساعدت وكمك لين المللی ) بجای يك حزب ده ها حزب وصدها رهبر ، بدون درنظرداشت موضع رفقاييكه درداخل ميرزمند واصولا ً آنها حق دارند كه حرف اول وآخر را بزنند، مطالبی را شفاهی درگوش رفقا برسانند كه به هيچ وچه سياسی وعقلانی نبوده وحتا احساساتی نيز نيست.

اما ، اگر آن بخش رفقا ودوستان قديمی ما اگر قبل از امضا ونوشتن اعلاميهً اين جبهه ازُبعد درك وآينده نگری درقبال وطن واحساس مسووليت درقبال رفقای ديروز با وجود داشتن احزاب مستقل استفاده نموده ومشوره های را درزمينه انجام ميدادند بحال همه مفيد ميبود . حال كه آن كار انجام نشده وآنها خودرا مكلف نيز نميدانند نبايد با تخريب وبدنام سازی ايشان وضع رابدتر سازيم.

ازين روبه منتقدين بهتر انديش وگروه های سالم وطن پرست تر از آنها وبرهبران دلير تر وبا وقف تر وبه حزبيهای سالم تر وباقيمانده درخط فكری ديروز وامروز لازم است كه وقت را ضايع نكنند وطرح مشخص ، بديل وملی خودرا درقبال جبهه ويا ايجاد جبههً جديد واتحاد بهترتر نشر نمايند تا ما نيز راه خودرا پيدا كرده بتوانيم . تنها با انتقاد مشكل حل نميگردد.

نهايتا ً، ميخواهم بعرض برسانم كه گرايشهای قومی وزبانی سالها عامل بدبختيها وانتقام جوييها دروطن ما وجهان بوده وتوان وامكان مارا نابود ويا ضعيف ساخته است .اكنون كه بعد تشكيل جبهه ً ملی وشامل شدن رفقا علومی ، گلاب زوی ، جنرال دوستم ودوستانی مثل سيد منصور جروبحثهای داغ وتند و جديدی هم درداخل حزب متحد ملی وهم در بين سايرسازمانها وتشكل هاييكه رفقا ی مادر آنها عضويت دارند بوجود آمده است وجبهه ً ملی را صرف از ناحيهً قومی وزبانی ارزيابی ميكنند ، لازم است كه گفته شود .

رفقا ودوستان عزيز !

من شخصا ًبا بسا از اقدامات حزب متحد ملی ازجمله ساختن حزب جداگانه موافق نبودم ودر آمدن رفيق علومی به سويدن نقاط نظر انتقادی خودرا درمحضر رفقا برای شان مطرح كردم. درآن وقتها تعدادی ازرفقای فارسی زبان وغير پشتون ، حزب متحد ملی وشخص رفيق علومی راتخريب ميكردند كه (با كرزی رفته ، با امريكاييها يكجا شده وپشتونيست مطلق است وحتا باطالبها ارتباط دارد وبكمك برادر كرزی وكيل شده است).

اكنون تعدادی ازرفقای پشتو زبان ازجمله درداخل حزب متحد ملی ، ايشان را محكوم كرده وميگويند كه ( علومی، باتاجكها اتحاد نموده ، به قوم وزبان خود خيانت كرده ، با دشمنان حزب ورفقای ما متحد شده وبنياد گراها ميخواهند از طريق اوبه اهدافی برسند كه قبلا ً نرسيده اند.)

درمورد رفيق گلاب زوی وضع ازهمين قبيل بوده وجنرال دوستم وسيد منصور از زاويهً ديگر تخريب ميگردند.

تعجب آورتر اينكه تعدادی ازمخالفين سابقهً رفيق علومی كه از اقوام غير پشتون اند ودرگروه های مختلف سياسی رفيق تنظيم اند،ازاقدام ايشان بشدت حمايت نموده وهواه خواه او وحزبش شده اند . اما تعدادی از رفقا وهموطنان پشتون ما، ازهرطريق درتخريب دوچهرهً سابقه دار حزبی پشتون پكتياوال وقندهاری حزب بين هم مسابقه را براه انداخته اند.

اين درحاليست كه : فارسی زبانان وطن پرست وترقيخواه ، خاصتا ً رفقای حزبی ما به اين عقيده اند كه با اينكه اكثريت اعضای فعلی وفعالان سياسی جمعيت اسلامی افغانستان را فارسی زبا نان تشكيل ميدهند ، هيچ كسی جمعيت را نمايندهً تاجكان وفارسی زبانان تعين نكرده وبه آن اعتراف ندارد. صدهاباری كه جمعيتی ها با حزب اسلامی ، بااتحاد اسلامی ، با حركت انقلاب اسلامی ، بامحاذ ملی، بانجات ملی ، با گروه خالص ووقا د وحتا با طالبان متحد شده ، وحدت كرده وآنهارا حمايت نموده ورهبران وسركرده گان آنها را ازمرگ حتمی بخصوص بعد آمدن طالبان نجات داده است ، كوچك ترين سوالی درحلقات حزبی فارسی زبانان وطن پرست وحزبی برای آن بوجود نيامده بود كه اين نوع قضاوتهای زبانی ومحلی سزاوار شخصيتها وچهره های مبارز خاصتا ً فرزندان بی تعصب قبلی حزب ما نبود ونيست . وطنپرستان ازسقوط به دامان قوم گراييها وزبان گراييها بايد نفرت داشته باشند .

آيا جای شرم وننگ نيست كه بعد چند دهه مبارزهً فراقومی، فرازبانی ونه تنها افغانستان شمول بلكه جهان شمول به اين اندازه خورد وخمير شويم واز اوج وبلندای فرهنگ ومعرفت انسان شمول به غژديها ، لاچغها ، چپريها ، سمچها وخيمه های كهنه وقديمی فكری وعقيدتی قبيله وتبار وزبان پدری ومادری خود برگرديم وشخصيتهای بزرگ شده برنج وعذاب ومحنت مان را بدست خودمان ، باسلاح عقب ماندهً قوم گرايی وافكار نابكار ناسيوناليزم تنگ نظرانه ومتعصبانه ً تاريخ زده وغير قابل قبول برای فرهنگ امروزی بشريت سلاخی كنيم .!؟

بما لازم است كه به اساس برنامه ها واهداف درمورد دوستان ودشمنان قضاوت نماييم نه براساس تعلقات زبانی وقومی شان . آيا ما شاهد نبوديم كه هزاران پشتون باشرف بدست بنياد گرايان پشتون وهزاران تاجك بدست افراطيون تاجك وسايرين بدست قاتلين هم زبان وهم قريهً شان بقتل رسيدند ونابود شدند. مگر قاتلين صدها جنرال ، افسر ، سرباز وملكی پشتون ، امرقتل وتيرباران را بزبان پشتو قرايت نميكرد؟ مگر هزاران سرباز فارسی زبان بدست جوخه های مرگ‌‌آفرين فارسي زبان از حق زنده گی محروم نشدند ؟ مگرصدها روحانی وحتا مجاهدين هزاره وشيعه بدست هزاره ها وازبكها بدست ازبكها قتل عام نشدند؟ مگر قاتلين شهيد جنرال فيض محمد ، شهيد داكتر نجيب الله و برادرش وصدهاتن ديگر پشتون نبودند؟ مگر قاتلين جنرال احمد الدين شهيد وپهلوان احمد جان قهرمان تاجك نبودند.؟

بياييد بزرگ تر فكر كني . به تمام وطن عزيز وبرباد رفتهً مان فكر كنيم . بياييد تمام زبانهای مردم مارا زبان خود بدانيم ودررشد همه فرهنگ های ملی مان صادقانه وبدون تبعيض ، بدون بلند پروازیها وجاه طلبی های نفرت آور تلاش نماييم . افغانستان وتمام مردمان آن با زبانها ، فرهنگها ،گذشته ها ، با اقليتها واكثريتهای قومی و مذهبی آن ما ل همه ًما ، افتخار همه ً مااند. بياييد يكديگر را تحمل كنيم وصادقانه بپذيريم وبه تلاشهای تخريبی عليه يكديگر خاتمه دهيم .

حوادث گذشته ، مبارزات طولانی و قربانيهای بيشمار به مردم ما ثابت كرده است كه اتحادهای خون ريز وضد ملی و كليه ستمگران وظالمان داخلی وخارجی همه ازيك قماش اند وباهم اختلاف ندارند ولو زبانهای همديگر رابلد نباشند . ازطرف ديگر همهً اين دسته جات ظالم بامردمان وزحمت كشان وترقيخواهان ملی وبين المللی دشمنند ولو بزبان های مادری ولهجه های قشلاقی ما صحبت كنند. پس بايد قضاوتهای ما درحد ادعاهای ما باشد. ( گفته اند هم دلی از هم زبانی بهتر است )!!

سربلند باد افغانستان واحد وغير قابل تجزيه !

پيروز وموفق باد تمام مردمان شريف وطن ما كه به اقوام ، مذاهب ، زبانها ، مناطق وفرهنگهای گوناگون ومتفاوت تعلق دارند ولی پيكر واحدی بنام مردم افغانستان وتاريخ مشترك آن را ميسازند .

مرگ برتاجران مرگ ،سودجويان اختلاف برانگيز ان قومی ، زبانی وملی !

مردم ما مستحق دريافت آزادی ، عدالت ، دموكراسی ، رفاه ، ترقی ، برابری ، برادری، آرامش ،صلح وآشتی اند افتخار وعزت به گروه ها واشخاصی كه برای برآورده شدن اين اهداف مقدس انسانی صادقانه مبارزه ميكنند. !
 

بادرود واحترام

جليل پرشور

 

نگاهی به گذشته ها ی جبهه سازی واتحادهای رنگارنگ
سخنی چند پيرامون جبهه ها وايتلافهای سياسی در ديروز وامروزوطن ما

 


بالا
 
بازگشت