پولاد
جهان درراه دگرگون شدن
استراتیژی های نظامی و یکه تازی های جهانی به سرعت جهان را بسوی دگر کون شدن می برد. این دگر گونی ها به اشکال مختلفی امکان پذیر است که میتواند هم بسیار بد و هم بسیار خوب باشد.
سخنرانی پوتین با همان اندازه نشان دهنده دگر گونی است که حرکا ت سوق ا لجیشی امریکا دراروپا و شرق میانه. جهان مریض ما ازشش سال به اینطرف تحت عملیات شدید باز سازی روند استعماری نوین قراردارد. ترسیم چهره های قدرت در جهان امروزه ما برگشته است به چهره مدخلی که کودکان نو پا درآنجا به نمایش میگزارند. یکی را ستیزه جو و خود خواه می یابید و دیگری را لمیده در کنج تنهائی و غرق بخود. جمعی را مصروف بازی های بچه گانه می بینید وطفل دیگری را دربگو و مگو با همقطاران. یکی می دود و شانه را به یکطرف خوابانده با اعما ل وحرکات خود نشان میدهد که او یک هواپیماست وآنجا که دلش میخواهد میتواند برود و دیگری خوابیده چنان پا ها را به هوا می کوبد
که گوئی با این عمل هفت آسمان خدای خود را میلرزاند. آری طوفان را از دو راه می تـوان حدس زد، یکی از خموشی قبل از وقوعش و دیگری ازتنزل و سر نشیبی اش. جهان ما درفلسـفه شناخت زمان بحد کافی سقوط کرده است. این بدین معنی است که فلسفه "بگزارهرچه میخواهنـد بکنند " دیگر به پایان رسیده وزمان مسئولیت واحساس دردا نسان برای انسان طوریکه هفتصد سال قبل سعدی فر مود وامروز برای تنها نمایش و تظاهر در مدخل مقر ملل متحد نصب شـده است جامه عملی بپوشد. این سه فرد فلسفی و بلند معنی که آنروز بیان شده تا حال درجهان مورد آزمایش قرار نگرفته است:
بنی آدم اعضای یک پیکرا ند که در آفرینش زیک جوهر اند
چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضو ها را نمانــــــد قرا ر
فرد سوم که توان گوش های عادی ما برای شنیدن آن خیلی ها دشوارو در سلسله اعصاب مریض تشنج ایجاد میکند به مشکل میتواند همیشه با دید روشن در کنار دوفرد بالا با چشم های عادی ما که بیشتر از نابینایان نیست جائی در مغز بشر امروزی برای خود سراغ کند. یعنی فضل و مقام انسانی سعدی در قرن 14 به آن مقامی بود که امروز نمیتوان جای مناسبی در بین سروصدا های بشر دوست های امروزی وحقوق بشرپیدا کرد. زیرا بر علومقام و درک سعدی عاراست تا درین مجمع جا گیرد.
تو کــز محنت دیگران بی غمـــی نشـــــاید که نامـت نهند آ دمــی
اگر آدم بودن و آفرینش اورا با انسان ، انسانیت و روند تکامل انسان در روند فلسفی علمی زمان خود مورد کاوش قرار دهیم در می یابیم که او چنان بزرگ و دورا ندیش بوده است که حال مارا با تجربه های علمی ای که از بشر وبشریت داریم به این نتیجه میرساند که شعر خودش را به خودش نسبت دهیم و بگوئیم: بلغ العلا با کماله.
این کره لاجوردی یعنی مدخل امروزی ما با چهره هائی که بشما نوشتم به این شکل قرارگرفته است.
امریکا : با سیاست همیشگی امریکا در مورد جهان و بخصوص اسرائیل و ویتو کردن بیش از دوصد مرتبه از قطعنامه های جهانی که تقریبا" یکصدو هشتاد مرتبه آن به پشتیبانی اسرائیل صورت گرفته جهان را به سخره گرفته است. لگد مال کردن ویا اهمیت ندادن سازمان ملل متحد توسط انگلیس وامر یکا نشان داد که پا بند به قوانین بین المللی بودن تنها و تنها بسب وجود شوروی در جهان ازطرف کشور های مستعمره دار سابق به نمایش کذاشته میشد. ورنه بدست آوردن منافع شخصی شان بالا تر از هرگونه قوانین و مقررات بین المللی است. یعنی به گفته آیت اله خمینی امریکا شیطان بزرگ است با فرق اینکه او تنها امریکا را گفت و بیچاره از دیگرانش خبر نداشت. درحالیکه همین امروز جهان از فتنه گری های انگلیس بیشتر در مشکل است تا از زور، قدرت و بازوی اجاره شده امریکا توسط انگلیس و اسرائیل. خوب دقت کنید مگر به سرکسی شباهت ندارد که ملت دوصدو پنجا ملیونی امریکا شخصی را با چنین بی دانشی از جغرافیه، تاریخ و سیاست خود امریکا چه رسد به جهان در انتخابات دو بار سر قدرت نگه دارند؟ اگر کشوری مانند افغانستان که %99 بی سواد دارد به این عمل بی بند و بار دست زنند جای تعجب نیست، اما ملت امریکا ملت هشیار و با سوادی است. پس ایت اله العظمی حضرت خمینی درست گفته بود که امریکا شیطان بزرگ است. باز هم باید بگویم که بهتر بود میگفت سرمایه دارها شیطان های بزرگی اند. حتی ملت ها را فریب میدهند وچیز فهمان را به نا فهمی میبرند. وقتی گفته های این رهبر اکثریت مردم ایران را می بینیم که با تمام غیض وعقدة بجا نتوانسته تعریف درستی از کشورهای ستیزه جو، مستعمره طلب و انسان فروش بکند پس باید ما به تعریف درستی را که مارکس و انگلس از جهان سرمایه داری نموده است اتکاکنیم. سرمایه دارها خاصــــیت درنده خوئی دارند و به هر رنگی که خود را انسان و انسان دوست معرفی کنند در درون خود همـــا ن درنده خویان اند که اگر زمان برای شان میسر شود از هیچگونه پستی و رزالت دریغ نمی نمایند.
روسیه بعد فوت شوروی که نسبت سکته مغزی به عمرانحراف ازایده های مارکسیستی - لینینی خود پایان داد اول با حالت سرگیچه از باز سازی (پری استرویکا) آغازوبه عوض باز ساختن به نقطه باز ویران کردن رسید. هنوزمرده ها دفن نشده بود که سلی محکمی از حریف هم پیمانش به ا ورسید.
یلسن حکومت شکسته و ریخته را یگانه کشور با قدرت بعدازلنین معرفی و با یک قلم توش روی
هشت نام رهبر قبلی شوروی که در زمان هفت آن یکی از پاور های جهانــــی بود خط بطلان کشید. حال پو تین میخواهد کم کم از عمق چاهی که دران پرتاب شده بودند یگان بــار سر برمی آرد و نشانه هائی از ابر قدرت بودن را به نمایش میگذارد. آری همین کار را باید هم بکند زیرا قبل ازین اطمینان نداشت که چین توده ئی با شیوه کاسبی نو خود سنگر مطمئنی است برای بازهم سرخ کردن نیم نقشه آسیا، سر برآوردن از چاه حالا خطر ناک نیست.
انگلیس با هزاران فتنه هنوز هم خاک نه تنها به چشم جهانیان میزند بلکه با هما ن مثل معروف مردم افغانستان این گاو پیر کنجاره خواب دیده و هم پیمانان و همراهان خود را چنانچه روبا شیر را فریب داده به آب انداخت بالای استخر بزرگ جهانی برده و در حال تیله کردن است. خبر ندارد که میراث این فیل بی عقل به او دیگر نمیرسد و جهان امروزی جهان دیگری است، نه زمان رفتن بسوی ساحل جهت جمع کردن نمک بحری. حالا مردم جهان خاک انگلیس را مانند یک خریطه نمک مینگرند نه یک قدرت سیاسی . درکنار فیل رفتن و سایه فیل را از خود شمردن به معنی فیل بودن نیست.
فرانسه که زمانی انقلاب کبیرش توجه جهان را به او جلب کرد و با سرداری به بسیاری از کشورهای جهان به جهانیان آموخت که کشور فرانسته مهد تمدن است. با نمایشات گفتن و پس گرفتن ، کشتن انسان ها درجاده های پاریس و غیره بنام پناهنده های خارجی صاف و پاک آبروی فرانسه را برده است. یکروز بر علیه ریاکتور های اتمی انگشت انتقاد می گذارد و کشور های نا مطمئن را مستحق داشتن بم اتمی نمیداند اما روز دیگر خود عزت نفس و اعتماد بخود را فراموش و کشور مورد نظر خود را به بمباردمان اتمی تهدید میکند. آری باید چنین بی حافظه باشند ورنه در عمر خود همین رهبرفرانسوی هیروشیما و ناکازاکی بمبارد اتمی شد. آنهم برای تجربه، زیرا جنگ جهانی اول دیگر به پایان رسیده بود. و ضرورتی به خاکستر کشیدن مردم بیگناه و ساکنین یک شهر نبود.
جــــرمنی درین روز ها دایه مهربان تر از مادر شده است. شما مگر نمیدانید که هتلر به تنهائی در جنگ ها نرفت، چنانچه امروز امریکا یعنی (بوش) به تنهائی برای غارت کشور ها نمیرود. حتی برای همین غارت مردم امریکا به او رأی دادند تا بار دوم رئیس جمهور شود و دزدی خود را تکمیل کند که نتوانست. حال که نتوانسته است از او متنفر اند و شکایت دارند. شما آلمان ها هم همینطور. اگر هتلر موفق میشد امروز نه سرو صدائی از هلو کاست بود ونه از دوستان همراه. آن رژه های نظامی خیره کننده اس اسها تنها هتلر نبود شما همه در همان صفوف بودید. (های هتلر) (های فورر)
امروز اگر دنیا به او جانی خطاب میکند و شما میترسید که اورا جانی نگوئید بازار تجارت تان خراب میشود حداقل اینقدر از دیگران سر و گردن بیشتر نشورانید. شما خوب به خاطر داشته باشید که به همان اندازه ئی که اروپائیان نسبت همان جنگ های اول و دوم از شما متنفر اند. و هتلر را خائن ترین شخص در اروپا و دنیا میدانند در بسا ازکشور های آسیائی ، افریقائی و امریکای لاتین جرمنی شما به پایه دوستی با همان هتلر حساب میکنند. زیرا آن مردم اورا سرکوبگر همه کشور های ظالم ومستعمره جو میدانند. حق هم دارند زیرا آنها از همان ساحه دید کوچک خود بییشتر نمی توانند فکر کنند. این ساحه دید کوچک نه از نکاه سرکوبگری او بلکه آنها فکر میکنند هتلر نظام جهان را یک دست می ساخت. خبر نداشتند که هتلر با فلسفه نسل بر تر به جهان کشائی پرداخت . اینکه اول به اروپا پرداخت علتش در اروپا بودن و بودن مستعمره چی های بزرگ در اروپا بود تا با سرکوب آنها بتواند باداری و سیادت خود را به تمام جهان پخش کند. شاید پخش کردن سیادت او به تمام کشورها باز هم در دید مردم دوستدارش دران کشور ها بهتری داشت تا اینکه امروز بوش و بلر این کاررا بار دوم مزه میکردند. من شخصا" به آن جنایات بخصوص به کشتار نسل یهود و کمونیست ها که بیشتر ین قربانیان را داشت تا امروز از یاد اوری آن یکه میخورم. تو آلمانی که امروز خود را بهترین کس در راه انسان دوستی میدانی یا خودت یا پدرت در همان کوره های آدم سوزی سهم سوزاندن انسانها را داشت. اگر نداشت به شانتازی های آنها مباهات میکرد. هر آنکسیکه آنچه در توان دارد میکند.
جـــــــا پــــــان بازهم خاصیت شرقی دارد. همان آدم کشان ملیتاریستی خود را رفت و روی قبر شان گل گذاری کرد. یعنی با توجه به بر هم زدن مناسبات دوستانه با کشور نو سر به صنعتی کشیدن مانند چین که با سابقه کلتوری وعظمت تاریخی خود اگر با سلاح مدرن و به کفته امریکا ئیان هشیارامروز مجهز شود که تقریبا" شده است خطر بزرگی برای جاپان است اما بازهم بدون ترس از سوابق کشور خود طوری یاد میکند که نه دروغ گفته باشد ونه آنرا تائید نماید. لازم به یاد آوری میدانم که رهبران چین نه اینکه همین ها باشند هر یکی که باشد با سابقه عظمت فر هنگی که دارند و نظامی را که به ان ولو بشکل دو رنگ آن پا بند هستند هیپچگاهی در فکر تسخیر جهان نمی افتند. اما عظمت کلتوری و فروتنی با عظمتانه آنها که خاصه اکثر چینی ها هست جهان را بدون زور دور او جمع خواهد کرد. (کشورهائیکه ازحمله تاتارها(چنگیز) خاطرات بد دارند باید بدانند که چنگیزیان منگول بودند نه چینی و منگول ها هم در حهان با غضب انتقامجوئی لشکر کشیدند که بعد از خو گرفتن به آن نتوانستند بر گردند. اما نسل های بعد از چنگیز و اولاده شان دوباره درکشورها به خاصیت اولی تغیر خورده و در تاریخ سهم خوبی از خود بجا گذاشته اند. جاپان در حالت فعلی در صدد پیدا کردن بازار برای تولیدات نا متناهی خود است. سر وصدا های سر شورانی با بعضی کشور ها نیز برای حفظ بازار شان است بنا بران اینها درین مدخل همان لمیده در کنج تنهائی و غرق درخود اند.
چین این کشور یک و نیم ملیاردی را میتوان کشور مردمان دستان طلائی نامید. کنفسیوس درکتاب تاریخ خود به حق این مردم را آموزش پذیر و سخت کوش گفته است. تا امروزاین نسل به صفا ت همان زمان کنفسیوس مجهز هستند. بعضی کشور های جهان در ترس این کشور و رشد آن چنان به دست و پا افتاده اند که راه را از چاه فرق نکرده در هر گودال و کردابی خود را میزنند تا جلو این مردم سرسخت و کوشا را بگیرند. مشکل است، اژدهای خوابیده را میتوان کشت اما اگر بیدار شد تلاش برای کشتن آن بسیار بیعقلی است. اژدهای چین آموزش دهنده است نه چور کننده. بروید از نوشته های مارکو پولو بخوانید. چین در راه صنعتی شدن مانند غول هزار سر پیش میرود. این کشور واقعا مستحق ستایش است. رهبران نرم، با تحمل، زمان سنج ، وطن دوست، مردم دوست و انساندوست چین میتواند برای جهان قابل تحمل باشد.
هنـــــــد( بهارت) این کشوربا سابقه تاریخی که دارد تجربه های تلخ و شیرینی را با گوشت وپوست خود احساس کرده ا ست. ملت هزار پاره و هزار ریشه ئی که توانست دوباره بیاد تاریخ تمدن کهن خود خود را جمع نموده و سازمان دهد یقین است که خود را در شاهراه تمدن به عالی ترین درجه های علمی و انسانی میرساند. کشمکش های سرحدی هند و چین زود است که به افسانه بپیوندد. اری دو سرزمین متمدن و با فرهنگ بسیار قدیمی ممکن نیست بیش ازین بجان هم افتند. راهی را که هند پیش گرفته است با جنجال و جنگ نمیخواهد به دشمن تسلیم کند. با وجود اختلافات عمیق سرحدی این دوکشور همسایه دشمن همدگر نیستند. دشمن نا شناس هم نیستند، زیرا تجربه کافی ازجهان پـــر فریب گرفته اند. فلسفه عدم خشونت هند هنوز به پایان نرسیده است. هنوز بر روی گاندی،نهر و، شاستری، اندیرا و راجو حساب میکنند. قانونی را که مهاتما گاندی فقید پایه گذاری نمود با تمام قوا و قدرت روی تطبیق است. ( بگذارکلتور هر سرزمینی بر روی کشور من چون باد ملایم بوزد.) آری همانطوریکه ملت یک پارچه چین به سنتر توجه دارد و میشود ازان طریق به مردمان آن سرزمین کار همه جانبه نمود برای ملت هزار پاره هند باز بودن کلتورها مانند نسیم خوشگوار آنرا تازه نگله می دارد. پس درین جا تجمع ضدین که برای ما هیچ زمانی محال نبوده است برای محال اندیشان بهترین نمونه و مثال در تاریخ بشریت خواهد بود.
اگر هریک از کشور های دیگر را نام ببریم درین مختصر نمی گنجد و اگر گنجد برحوصله گرانی می افزاید بنا بران با همین مقدار مثال زنده بر میگردم به اینکه جهان درحال تغیر دادن چهره است. مردم ما یک مثل دارند: " وقتی ایام نزول مورچه میرسد بال میکشد." چقدر بجا گفته اند. تب وتلاش وهذیان میرنده حاکی حالت بیقرار مرگش است. کشور های امریکا، انگلیس و دیگران به گفته خود شان "اژدها بیدارمیشود" ترس و لرز در اندام خود را نمیتوانند پنهان کنند. بحالت سرگیچه افتاده اند. حرکات ناشیانه آنها گویای ترس شان است. با این ترس دو راه را میتوان دید. یا کره زمین را پا یانی خواهد بود ویا سرنوشت جهان عوض خواهد شد. این نبشته هنوز تکمیل نیست و تکمیل آن زمان میخواهد من هم با گام زمان آنرا تکمیل خواهم کرد.