افغانستان در باطلاق توطئه ودسایس سیاسی

 

نوشته:جمشید پایمرد

تأمین وحفظ استقلال،حاکمیت ملی  وتمامیت ارضی اهداف وآرزو هایئ بوده وهستند که مردم کشور ما وجریانات سیاسی وطنپرست در طول تاریخ چه قبل از حصول استقلال وچه در مراحل بعدی تاریخ معاصر تاکنون برای آن قربانی هایئ فراوان داده اند ومیدهند.ولی بد بختانه بر اساس پلانهایئ شوم استعمار وبا سازماندهی توطئه ها ودسایس، جنبش های مردمی وملی از اهداف اصلی شان به بیراهه کشیده شده ودشمنان مردم ما توانسته اند گاهی با پخش اکاذیب ،شایعات زیر نام کفر والحاد وزمانی هم با راه اندازی پلانهابئ شوم ضد افغاانی نفاق افگنانه وسازماندهی مخالفت ها موجب تفرقه های قومی،زبانی،محلی،مذهبی،سیاسی وغیره گردیده ودر راه تأمین وحدت واتحاد ملی،پیشرفت وترقی اقتصادی،اجتماعی پیوسته موانع ایجاد کرده اند.

عقب مانده گی اقتصادی همراه با مداخله غرض آلودخارجی سبب گردیده است که کشور ما از لحاظ اقتصادی متکی بخود نبوده وبه پای خویش نه ایستد،از منابع طبعی وزیر زمینی وحتی از آب وخاک خویش استفاده مطلوب بعمل نیاورده وهمیشه بحیث یک کشور مصرف کننده دست طلب وکمک اش برای کشور های خارجی دراز بوده است.که این حالت مانع خود ارادیت دولت ها در تعین سیاست داخلی وخارجی سالم وملی گردیده ونگذاشته است تا کشور مستقلانه در مسیر ترقی وپیشرفت قرار گیردوخودحاکم برسرنوشت خویش باشد.

با یک نظر اجمالی میتوان گفت که طی سه دهه اخیر شرایط جنگ سرد وسایر عوامل خارجی وتآثیر گذاری ابر قدرت ها ،جریانات سیاسی در دو قطب متضاد ایدیالوژیک،استراتیژی های حزبی وتنظیمی فوندمنتال،کاپی کاری وطرح نسخه های غیر عملی سیاست های وارداتی بدون درنطرداشت واقعیت های تاریخی،اجتماعی،اقتصادی وفرهنگی جامعه افغانی ،که در نتیجه نه تنها هیچکدام این آرزو ها برآورده نشدند بلکه برای جلوگیری از تحقق این اهداف موانع فراوان وجدی نیز ایجاد گردید.ودر تقابل ابر قدرت ها وهمسایگان وحمایت مادی ونظامی آنها از جریانات متخاصم وادامه جنگ خانمانسوزکشور عزیز ما افغانستان به ویرانه مبدل گردید واین ویرانه ای سراپا آغشته بخون،بحیث مرکز تروریزم بین المللی،مافیادر ساحه کشت وترافیک مواد مخدر وقاچاق اطفال جای اول را درجهان احراز کرد.آیا آرزو ها واستراتیژی هایئ هردو طرف متخاصم در جریان جنگ های سه دهه اخیر همین بود؟

هرگاه تجارب تلخ تاریخی این مرحله را به ارزیابی بگیریم بخوبی درمیآبیم که مشکل اساسی در نسخه های بیگانگان (دوستان افغانستان) ولو بقول خود شان از دیدگاه بشردوستانه هم بوده باشدنهفته بوده و است.نه دیروز !نه امروز! درد ملت ما را دوا نکرده ونمیکند ونخواهد کرد.برای آنکه از یکطرف سطح رشد اقتصادی وفرهنگی این کشور،خصوصیات،سجایا،باورها،سنن واعتقادات مردمان این سرزمین نامور با راه وشیوه های که آنها برای علاج درد این ملت ارائه وتعمیل کردند زمین تا آسمان تفاوت داشته ودارد واز طرف دیگر در عقب این نسخه ها پلانها واهداف طویل المدت خود این طراحا ن نسوخ (کشور های بزرگ وهمسایگان افغانستان)مطرح بوده است.بنآ به عوض علاج درد ها باعث ایجاد وشیوع امراض خطرناک اجتماعی گردیده اند.

اگر تاریخ همین سه دهه اخیر را ورق بزنیم میبینیم که:

اولین رئیس جمهور کشور مرحوم محمد داوود ایدیالوژی ملی را مطرح ساخت وپلانهای انکشاف اقتصادی – اقتصادی را رویدست گرفت.وی مجدانه آرزو داشت تا سیمای کشورش را تغیر دهد،اما نسبت عدم توازن در تعین سیاست های داخلی وخارجی دولت، مداخلات همسایگان در امور کشور ما وبلأخره در نتیجه مسابقات ابر قدرت ها برای تسلط بر نقاط استراتیژیک جهان با همه پلانهای ترقی خواهانه اش قهرآ سر به نیست گردید.

قیام ثور وحاکمیت باندحفیظ الله امین (اپریل ١٩٧٨ )مرحله خونینی را در پی داشت وسر آغاز جنگ فرسایشی در کشور گردید.حفیظ الله امین با تقاضاهای پیهم وکشانیدن پای روسها در افغانستان آتش شعله های این جنگ ومداخله راشدت بخشید.اگر چه بعد از شش جدی سال ١٣٥٨ (١٩٧٩) تحت رهبری  مرحوم ببرک کارمل رئیس دولت ومحترم سلطان علی کشتمند رئیس شورای وزیران در دها عرصه هایئ زنده گی اجتماعی،اقتصادی ،فرهنگی وسیاسی دستآورد هایئ چشمگیری بدست آمد.اما حضور قوت های نظامی اتحاد شوروی وقت در کشور ما وتعمیق جنگ تحمیلی شیرازه حیات اجتماعی واقتصادی جامعه را تا آنجا به تشنج ووخامت کشانیده بود که حتی تلاش های پیگیر ملی وبین المللی دوکتور نجیب الله برای ختم جنگ،تأمین صلح  وآشتی ملی در کشور نیز به ین بست وبلأخره به دسیسه وتوطئه آشکار مواجه گردید.شهید داکتر نجیب الله میگفت:

"جنگ جاری در کشور ما جنگ افغانها نیست وافغانها در هیچ طرف این جنگ چیزی بدست نمی آورند.این جنگ به یک چیز خواهد انجامید وآن متوطن شدن تروریزم بین المللی در افغانستان است."

وحقا که چنین نیز شد.

رویا رویئ وجنون وحشی جنگی ابر قدرت ها طبق اهداف استراتیژیک (سیاسی،نظامی واقتصادی)شان بخاطر فتح کامل جهان آنها را واداشت تا برای رسیدن به (بام آسیا،شاهراه ابریشم ،چهارراه شرق وغرب وبه منابع سرشار نفت آسیای میانه)از طریق جنگ وبرادر کشی افغانها به مقابله بپردازند.بنأ افغانستان بحیث محور اساسی این استراتیژی ها در منطقه به لابراتوار آزمایشات تسلیحات خطرناک جنگی مبدل گردید،که در نتیجه این جنگ لعنتی ونفرین شده نیمی از ملت با شهامت ما را شهید،معلول  وآواره کمپ های دوزخی بیگانگان کشور های همسایه ومهاجرت اجباری متخصصین وتحصیل کرده گان به سراسر گیتی گردیدوکشور ما به ویرانه مبدل شد.حیثیت وشرف مردم،آزادی،استقلال وتمامیت ارضی کشور مان زیر سوال رفت ودر نهایت تسلط نیرو هایئ قرون وسطایئ بنام طالب وملا وچلی واجرای قوانین خود ساخته شان بنام شریعت طبق سناریوی از قبل آماده شده باداران پاکستانی شان ،جامعه ما وجهان را به وحشت انداختندوبرای طراحان سناریوی این جنگ بهانه (سرکوب تروریزم) وبنیاد گرایئ طالبی را بدسترس قرار داده وسر انجام شرایط را برای یک مداخله دیگر خارجی چون قوت های ناتو وآیساف به کشور ما مساعد ساخت وبه قول تونی بلیر صدراعظم انگلیس با رسیدن قوت های انگلیس وامریکایئ به افغانستان بازی بزرگ  در آسیاخاتمه یافت.

اکنون که ملت بلا کشیده ما هولناکترین چهره جنگ خانمانسوز را با گوشت وپوست خود لمس میکند وبه مثابه یک تراژیدی فراموش نا شدنی تاریخی روان وحافظه شانرا می آزارد.ما مردم افغانستان میدانیم که اختلافات ودشمنی در خانه واحد آبایئ مان چه بلا هایئ را برای ما به ارمغان آورده است وهمه این سوال را تکرارأ بیان میداریم : از خود بریدن وبرای بیگانه خمیدن تاکی!!؟ به هم خون وهم وطن خویش به چشم حقارت ودشمنی دیدن وهمدیگر را از عرصه زنده گی مشترک زدودن تاکی!!؟ فکرمیکنم هر انسان وهر افغان با وجدان خوب میداند که در این سه دهه غمبار چه فرصت هایئ را برای پیشرفت، سازنده گی،آشتی وتفاهم ملی آگاهانه ویا ناآگاهانه از دست دادیم وچه جفا هایئ نبود که بر خویش وبه برادر هم خون وهم وطن خویش روا نداشتیم .در نتیجه همین خود خواهی ها وخویشتن پروری ها بود که جزء بد بختی برای خود وملت خویش چیزی دیگر نصیب نشدیم.با هر عقیده،مسلک،دین وآینی که بودیم سوختیم وملت خویش را نیز در آن سوختاندیم وآب به آسیاب دشمن ریختیم.

اینک یکبار دیگر شانس بزرگ تاریخی در موجودیت (میلیارد ها دالر) کمکی بخاطر ساختن افغانستان عزیز با پشتوانه نیرو های بین المللی ایجاد شده است.هرچند دستبرد های مافیای داخلی وخارجی درحیف ومیل این پول های کمکی یه همگان آشکار است که از بحث این مقال خارج میباشد اما اگر بازهم غافل بمانیم وخاموش بنشینیم ویا در خود خواهی،یکه تازی ،خود بزرگ بینی،خود محوری ونفی دیگران باقی بمانیم ودر راه نجات وطن وعمران آن دستان توانای یکدیگر را بازو نشویم با اتحاد وهمت بزرگ ملی در پی آشتی ملی وختم مخاصمت اقدام نکنیم از امکانات وضرفیت های داخلی وخارجی مساعدبرای آبادانی میهن خویش استفاده نکنیم،در حقیقت گناه بزرگ نابخشودنی را مرتکب خواهیم شدکه تاریخ ومردم ما هر گزما را نخواهد بخشید.

دوستان برادران عزیز هموطن!

 به هر عقیده واندیشه،مسلک ودن وآئینی که اعتقاد دارید،به هرسازمان ویا جریان سیاسی که عضویت دارید ویا ندارید،چشم همه داغدیده گان وطن بسوی شماست اگر شما اختیارأ راه تانرا در پروسه رستاخیز ملی،اتحاد تفاهم ویکپارچگی نیرو های وطندوست وملی نیابید ومتحد نشوید،فردا دیگران جبرأ شما را یکه، یکه  تار ومار خواهند کرد.ویا با تطمیع وحیله ونیرنگ وصد ها فریب مانع اتحاد ویکپارچگی شما گردیده.سازمانها واحزاب نام نهادبیگانه را زیر نام های طالب وچلی بر سرنوشت شما فرمانروا خواهد ساخت وآنگاه دیر خواهد بود ودیگر این نسل بالنده هم وجود نخواهد داشت.

بنأ برای تحقق آرمانهای فوق میتوان دوشیوه ساختاتر سیاسی طرح وپیشنهاد کرد:

١­ آنعده گروه ها، سازمانها ،احزاب وجریانات سیاسی همسو که دارای برنامه وطرز تفکر همگون وروشن اند،بخصوص اعضای خانواده حزب وطن دیروز وهر جریان سیاسی وطنپرست دیگرمیتوانند وباید بتوانند با تآمین وحدت ارگانیک وحدت عمل ونظر در چوکات یک حزب واحد به وحدت ساختاری ،تشکیلاتی وسیاسی بپردازند. تا جائیکه به حزب متحد ملی افغانستان تعلق دارد این حزب از روز تأسیس مطابق به اصول مرامی خویش آماده گی اش را برای تحقق ریفورم ها ی سیاسی از ائتلاف تا وحدت سازمانی صریحأ به وضاحت بیان داشته وبرای تحقق این پروسه تلاش پیگیر کرده ودایمأ بر تعهد خود پابند واستوار میباشد.

٢­  آنعده احزاب وساختار هایئ سیاسی که بنابر معاذیر جدی وتفاوت عقیدتی نتوانند در یک حزب سیاسی واحد وحدت کنند،بسیار ارزشمند خواهد بود تا در جبهه ملی افغانستان بحیث یک سازمان واحد درراه منافع ملی رسالت ودین خویش را برای نجات وطن از نابودی،حفظ استقلال وتمامیت ارضی کشورکه خواست بر حق فرد فرد این کشور میباشد به انجام برسانند.که در هر دو حالت از تعدد بی حد تشکیلاتی،سازمانی،انارشی فکری پراگنده گی وافتراق سیاسی جلوگیری شده با تمرکز نیرو ها برای تحقق واجرای وظایف بزرگ ملی فعالیت شانرا منسجم تر ساخته پرتوان تر ،کاررآ تر امور را به پیش خواهند برد.حکایتی مشهور کتاب درسی دوران طفولیت ام را بیاد می آورم که چگونه پدری در حال نزع فرزندانش را به شکستاندن دسته چوب هائی می آزماید،فرزندان رشید وجوان هرکدام برای شکستاندن دسته چوب ها تلاش نافرجام میکنند ولی پیر مرد در حال نزع با دستان لرزان هریک از چوب ها را ازدسته جدا کرده وآنرا میشکند وبه این ترتیب به پسرانش می آموزاند که اگر یک مشت واحد باشند هیچ قدرتی آنها را شکستانده نمیتواند ولی اگر متفرق باشند دستان لرزانی هم بسیار به آسانی آنها را از بین برده میتواند.پاشنه آشیل ما در نفاق ما واتحاد ما مایه سربلندی این ملت با شهامت خواهد بود.

جبهه ملی (اتحاد اراده وعمل نیرو های میانه) بریدن از افراط گرایئ راست وچپ:

طوریکه شاهدیم بلأخره وضع آبستن تغیر واقعی در طرز تفکر،اراده وعمل نیرو های سیاسی کشور است .نشانه های واقعی بودن این تحول در آن نهفته است که مسایل اصولأ جدید وضروری پیش کشیده شده که خواست همه نیرو های سیاسی سالم اندیش وملی میباشد.عظیم بودن این تغیردر آنست که نیرو های سیاسی را از جا برکنده از دگم گرا یئ ،خود پرستی وخود محوری بسوی همگرایئ مجدد ملی بسوی خط فکری واحد نسبت به مسایل اساسی وکلیدی وسرنوشت ساز جامعه ما پیوند میدهد واینست واقعیت انکار ناپذیر راهی که بسوی گفتگوی بین الافغانی توسط نیرو های شامل جبهه ملی افغانستان باز شده است.

من فکر میکنم انگیزه اصلی این تفاهم بین الافغانی نه ضوابط وروابط افراد وشخصیت ها،نه مسئله دفاع شخصی وگروهی  افراد وسازمانها مطرح بوده بلکه انگیزه اصلی تشکیل جبهه را برون رفت کشور از از باطلاق توطئه ودسایس سیاسی تشکیل میدهد.ما نباید باور،اعتماد وخوشبینی را از دست بدهیم ونا امید ومتردد وشکا ک باشیم.من باور دارم که ما همه افغانها از هر ملیت وقومی که هستیم به هر جریان سیاسی که عضویت وروابط داریم از قضایا ومسایل که طی این سه دهه بالای وطن ومردم ما گذشت بخوبی درس عبرت گرفته ایم. چه خاصه جنبش ها وجریانات سیاسی که با دادن قربانی های فراوان از میان دود وآتش  وخون برخاسته اند.

پس باید یقین کنیم که ماهیت وجودی جبهه ملی بر بنیاد مستقل سیاسی وطنی ومصلحت ملی بنا نهاده شده است.وجبهه ملی میدان جدید تأثیر مندی سیاسی را بوجود آورده است که هدف اساسی آنرا صف بندی نیروهای ضد جنگ تشکیل میدهد.که مهمترین وظایف والزامیت های تاریخی این جبهه وسایر نیرو های ملی ووطنپرست عبارت خواهد بود از:

١­ تلاش هدفمند وبنیادی بمنظور ختم جنگ سازمان یافته از خارج کشور که هدف عمده جنگ را حفظ وادامه تشنج وبی ثباتی درافغانستان تشکیل میدهد.

٢­ ختم مخاصمت ها وصف بندی های متخاصم سیاسی،عقیدتی ،ملی(قومی،محلی،زبانی) نایل آمدن به وفاق ملی .

٣­ تأمین اتحاد ومشارکت ملی ومردمی بمنطور برقراری و حفظ صلح وثبات در کشور ودر نهایت تأسیس جامعه مدنی .

باید به صراحت گفت که وضع موجود در کشور در بروز اشتباهات پیهم نیرو های خارجی ،احساس بی پروایئ آنها به سنت ها وآدات پسندیده جامعه افغانی،مداخلات غرض آلود همسایگان وبخصوص مداخلات پیهم سیاسی ونظامی جرنیل ها وکرنیل های پاکستانی در امور داخلی افغانستان،نیرو های سیاسی کشور را جدأ برآن واداشته است تا اوضاع رقتبار گذشته وحال را بصورت عینی وواقعبینانه باز نگری کرده وبا درک رسالت وطنی برای پایان بحشیدن به درد ورنج مردم کشور بیشتر از این بی تفاوت وپراگنده نبوده به آرایش جدید سیاسی بپردازند که این حرکت از سنگلاخ پراگنده گی موجود راه خود را بسوی همگرایئ واتحاد نیرو ها در جبهه ملی،با شهامت وجسارت کامل وبا تعهد مانده گار وخلل ناپذیر باز کرده است.

طوریکه هویدا است ایجاد جبهه ملی بمثابه ابتکار عظیم سیاسی با شرکت احزاب،شخصیت ها ونیرو های ملی کشور با طرح برنامه واهداف واحد،الترناتیف واقعی وضعیت بحرانی کنونی وضرورت زمان بوده است.شرکت کننده گان در جبهه ملی با درک وجایب ومسئولیت های ملی،تاریخی،تفاهم،مصالحه،آشتی ووحدت ملی را مقدم بر منافع شخصی ،گروهی،قومی،قشری، طبقاتی وایدیالوژیک دانسته وبرای کار ومبارزه مشترک معتقد شدند.واینست که طرفهای درگیر گذشته توانستند وقادر گشتندتا بضرب مفاهیم،باور ها ومدل های گذشته محاسبه نکنند وزنده گی را از نو ببینند.

پس میبینیم که تأمین اعتماد متقابل میان نیرو های شرکت کننده در جبهه ملی بمفهوم آغاز مرحله عبور از فرهنگ خشونت ودشمنی به فرهنگ تفاهم ودرک متقابل واعتماد به نفس نیرو های سیاسی،چسپیدن به خرد جمعی وتعقل وبریدن از خود پرستی،مخاصمت،دشمنی،کینه توزی ویکه تازی بوده راه را بسوی اعتماد همگانی در میان جریانات سیاسی وملی ومردمی برای باز یابی وحدت واتحاد ملی وبلأخره در جهت اعمار وپیشرفت کشور باز میکند.

حال که زمینه اتحاد وهمکاری،تفاهم وآشتی ملی مساعد گردیده دین ووجیبه ملی ووطنی وانسانی تمام نیرو های سیاسی (آنهایئ که رزمیده اند یاجهاد کرده اند)میباشدکه مسیر حرکت خود را باز نگری کرده بقأ وسرنوشت خود را با سرنوشت نیروهای شامل جبهه ملی افغانستان پیوند دهند.زیرا در پرتو اتحاد ملی است که این ملت سرفراز میتواند به تشخیص وتعین استراتیژی ملی والویت های آن در تمامی عرصه حیات اجتماعی ،اقتصادی،سیاسی ونظامی دست یافته،جامعه مدنی را اساس گذاشته وبحیث یک کشور مسلمان ودیموکرات دولت با صلاحیت مستقل ومتکی به اراده مردم را که بر بنیاد اتحاد دسته جمعی تمامی نیرو های سیاسی،ملی،قومی،مذهبی،اقشار وطبقات زحمتکش جامعه استوار بوده ومسیر آن در شاهراه ترقی جامعه وعمران وآبادی وطن وتأمین عدالت اجتماعی در حرکت باشد.بنیاد نهند.که در نتیجه تحقق این اهداف انسانی وافغانی نسل های موجود وآینده از مصیبت جنگ وزور گویئ در امان شده وافغانستان به کشور متمدن وسعادتمند ومفید برای منطقه وجهان مبدل خواهد گشت.

نا امیدی ومأ یوسیت وعدم باور به تأمین اتحاد ووفاق ملی از سایکلوژی دوران مخاصمت وجنگ منشأ گرفته و(روشنفکر)ما با ارائه تحلیل ها پرزرق وبرق غبر اکا دمیک واضافه گویئ های تخریشگرانه وتفرقه افگنانه با توضیح مسایل از دید وقالب های ایدیالوژیک گذشته بیگانه با فرهنگ افغانی ،استعمال وبکار گیری واژه ها وترمینالوژی شرایط جنگ سرد،فاصله ها میان جریانات سیاسی وملی وباورمندی آنها را نه تنها که نزدیک نمیکند بلکه خود باعث دوری فاصله ها گردیده وآب به آسیاب دشمنان مردم افغانستان که سالها تفرقه انداخته وحکومت کرده اند می اندازد.

نبرو های بنیاد گرا راست وچپ افراطی بنابر خصلت طفیلیگری،خود خواهی وایگایزم ذاتی،جاه طلبی وتنگ نظری،نخواهند توانست از قالب های دید دیروزی بدر آمده راه میانه واعتدال را انتخاب وبه اتحاد ملی،آرمان واهداف ملی وطنی بپیوندند.

عده از رفقا،دوستان وبرادران گوشه عزلت را غنیمت شمرده وبرای تغیر وضع اصلأ از جا تکان نمیخورند ودر امراض روانی مهاجرت وتبعید داوطلبانه دست وپا زده وفقط به دیگران تهمت نا روا می بندندوبا هر حرکت ملی سر مخالفت داشته ودر راه آن سنگ اندازی میکنند.آنها نسبت اینکه قدرت تغیر در خود را از دست داده اند همیشه به گذشته (به تیری ازکمان جسته) نگریسته ونمیتوانند واقعیت های حال ودور نمای آینده را ببینندبدین جهت از کاروان پیشرفت عقب مانده جاه ومنزلت خویش را در میان دوستان وهموطنان خویش از دست میدهند.

ایجاد جبهه ملی برای بعضی گروه ها وشخصیت ها که در مسایل بدون تعمق برخورد میکنند حادثه غیر مترقبه بوده بدین جهت با عجله به واکنش کوتاه نظرانه برخواسته از جمله آقای رئیس جمهور کرزی که شاید از موقف غیر مردمی خود در هراس است.زیرا از یکسو بامفکوره عقب گرایئ از اساسات دیموکراسی فاصله میگیرند واز سوی دیگر مخالفت او با اتحاد وتفاهم ملی عدم پابندی او را از اصول ومعیار های جامعه مدنی بر ملا میسازد.

سوال مطرح میگردد،آیا هر اتحادی که مورد نظر محترم رئیس جمهور نباشد غیر قانونی است؟

آیا مردم حق ندارندبخاطر اهداف شریفانه ملی با هم متحد گردند؟ وآنهم بخاطر تأمین صلح،ختم جنگ وبخاطر رفاه کشور ؟

آیا نطام پارلمانی صدارتی بجای حکومت ریاستی،انتخابی بودن والیان یک عمل ضد دیمو کراسی است؟

هرگاه محترم رئیس جمهور وبلند گوهای تبلیغاتی شان بخصوص از درون شورا که زمانی سر هایشان از یخن شوروی وقت بر آمده بود وحال از یخن دارودسته آقای بوش قامت نمایان میکنند،هرگاه خود توتالیتار وانحصارگر نمیبودند به تأسیس نظام پارلمانی (حکومت مردم بر مردم) سرستیز نگرفته واز این تغیر با شرایط عینی جامعه ما سازگار میباشد،ترسی بخود راه نمیدادند.زیرا نظام ریاستی یک نسخه امریکایئ بدرد نخور برای جامعه افغانی بوده ودر ضمن حاکمیت مطلق فردی رئیس جمهور وتیم کاری (غیر کاری) ناوارد وی را به مسایل وطنی افغانستان بیانگر میباشد.

واز طرفی دیگر انتخاب والی ها از طرف مردم نه به مفهوم فدرالیزم آنگونه که جناب کرزی ودارودسته تبلیغاتی شان آگاهانه وعمدی بررخ ملت میکشند،بلکه این خود نمونه از دیمو کراسی ومشارکت مردم در تعین وانتخاب واراده وحاکمیت بالای خودشان میباشدودرست در نقطه مقابل فدرالیزم قرار دارد.که از این طریق اعتماد متقابل میان مردم وحاکمیت تحکیم یافته،والیان مردمی از یکسو جوابگوی اراده وخواست مردمان محل بوده واز جانب دیگربحیث جزء ارگانهای قدرت اجرائیه وتمثیل کننده مطالبات حاکمیت مرکزی وتحقق قوانین در محل میباشد.

به باور من با تحقق این دو طرح جبهه ملی از یکطرف با تقسیم قدرت (پلورالیزم سیاسی) تعادل وتوازن در ارگانهای قدرت دولتی بوجود آمده واز سوی دیگر چون حاکمیت در نتیجه اراده وخواست مردم بوجود می آید(جوهرش را اراده مردم تشکیل میدهد) بنأ مشروعیت خواهد داشت واز این جهت مردم با حاکمیت همکار گشته با احساس مسئولیت خود را در حفظ نوامیس ملی وحفظ تمامیت ارضی وتحقق حاکمیت قانون دخیل وشریک ومکلف میدانند.حوادث ( ٢٨ – ٣٠ )  ماه می ولایت جوزجان دلالت بر درستی وصحت طرح جبهه ملی در مورد انتخابی بودن والیان کشور میباشد.اما آتش گشودن بروی مردم  بیدفاع جوزجان که بشکل مسالمت آمیزاجتماع کرده  خواسته های شانرا به سمع مسئولین امور میرساندندوهمزمان تدویر جرگه یکتعداد اشخاص مغرض در ولایت خوست در ضدیت با تضاهرات مردم جوزجان بیان صریح وساده مداخله اجنبی وعمال شان در امور کشور ما وپلانهای غرض آلود بخاطر ایجاد تشنج ،بحران ومخاصمت در سمت شمال کشور بحساب میرود.

از جمله مخالفان اصلی جبهه ملی افغانستان دشمن سوگند خورده مردم افغانستان یعنی حکومت نظامیگر پاکستان واستخبارات نظامی آن کشور میباشد.حکومت های کودتایئ وغیر مردمی پاکستان از روز تولد منحوس این مرکز شرارت وفتنه در جنوب غرب  آسیا تا کنون بنابر خصلت وماهیت فتنه گرانه اش همیشه چشم طمع وآز به خاک کشور مان افغانستان داشته اندواز تقویت وادامه شعله های جنگ وبرادر کشی ودامن زدن به اختلافات ملی در افغانستان سود های فراوان برده اند.مردم غیور افغانستان بخوبی میدانندوفراموش نمیکنند که این حکومت پاکستان بود که مردم ما را با استفاده از شعار هایئ کذایئ به ویرانی خانه آباد وطن شان تشویق وترغیب کردندوسیخ گول کهنه را که از بعد از تخریب تعمیرات مردم به پاکستان انتقال میدادند از قیمت سیخ گول نو بیشتر وگرانتر میخریدند.جنرال حمید گل رئیس استخبارات نظامی پاکستان سوگند یاد کرده بود که (کابل را به آتش کشیده وخاکستر آنرا به توبره میکشد) بلی نسل نسل افغان فراموش نخواهد کرد که هیچ همسایه ای با این قساوت وبیرحمی نسبت به همسایه اش برخورد نمیکند.پاکستانی ها واقعأ با بسیار بیرحمی کابل را به آتش کشیدند وفجیع ترین اعمال ضد بشری را در حق ملت بیچاره ما روا داشتندکه خاطره تاریخ کشور هرگز آنرا نیز فراموش نمیکند.

اکنون نیز رهبران نظامیگر پاکستانی توسط عمال ودست نشانده گانشان که اکنون در دستگاه اداره دولت وارگانهای ثلاثه کشورتعداد شان کم نیست تبلیغات زهر آگین را بمنظور مغشوش کردن اذها ن مردم وتخریب پروسه وحدت واتحاد ملی براه انداخته واز اتحاد نیرو های شامل جبهه اشک تمساح میریزند.زیرا اتحاد نیرو ها،بیداری ملت افغان،ایجاد جبهه ملی وسایر نهاد های ملی ومردمی با سیاست های سازمانهای جهنمی پاکستان در تضاد وتقابل بوده ومانع بزرگی در برابرفعالیت های تخریبی ضد افغانی شان میباشد.مردم غیور این سرزمین مرد خیز ومسلمان بخوبی میدانند که اجرای عملیات های انتحاری این زشت ترین عمل ضد بشری با اصول اسلام جدآ در مخالفت بوده ویک عمل کاملأ بیگانه با خصوصیات مردم با شهامت کشور ما میباشد.به گواهی تاریخ مردم ما طی سه دهه جنگ هیچگاهی از این شیوه در هیچ نوع جنگ ومقابله ای استفاده نکرده است .ولی پاکستانیان برای تشدید مخاصمت ها در کشور ما از این شیوه چون دسیسه ای کا ر میگیرد.

همین اکنون حکومت پاکستان برای بی ثباتی افغانستان،حفظ وتشدیدوخامت اوضاع در کشور مان تحت نام مبارزه با بنیاد گرایئ وتروریزم سالانه یک میلیارد دالر از حکومت امریکا بدست می آورد،در حقیقت این مبلغ صرف اهداف مداخله گرانه پاکستان در هند وافغانستان میگردد.

در رابطه به جبهه ملی افغانستان  ومناسبات آن با دولت اسلامی افغانستان باید تصریح کرد طوری که از برنامه جبهه ملی بر می آید:جبهه پلان تقابل وزور آزمایئ ودشمنی بادولت را نداشته ونیز با خشونت سر سازگاری نخواهد داشت.جبهه خود را مکلف میداندتا با درنطرداشت اعلامیه جهانی حقوق بشر ومیثاق های ملل متحد بحیث اپوزیسیون فعال ومنتقد درجهت تحقق دیمو کراسی وتأمین اراده مردم در حاکمیت وجلو گیری از روش های غیر دیمو کراتیک وضد ملی مبارزه کنند.

اهداف کوتاه مدت دولت ،جبهه ملی وسایر نیرو های سیاسی ومردم کشور این خواهد بود تا همه دست بدست هم داده واژه های زشت ووحشتناک،بی سوادی،جهالت،دشمنی،آدم کشی،مافیای مواد مخدر،بنیاد گرایئ،مرد سالاری،زن ستیزی،آدم ربایئ وامثال آنرا که در افکار جامعه جهانی بنام افغانها نمایش میدهند از جبین این کشور بدور سازند.مردم صحتمند،با سواد متحد،خوشبخت ودارای حاکمیت مستقل وملی را در سطح منطقه وجهان معرفی کنند.اینست اهداف مقدس که باید برآورده شود.

اجرای وظایف فوق در لحظه کنونی که جهان مردم افغانستان را حمایت مادی ومعنوی میکنند در عصری که تکنالوژی با قدرت سرسا م آوربرای پیشرفت جامعه بشری از تمام ساحات علم وتخنیک بستر انداخته است.مدت طولانی کار نداشته ودر کوتاه مدت این ملت روی پا ی خود می ایستد.افغانستان کشور غریب نیست در کشور ما منابع سرشار گران قیمت زیر زمینی وجوددارد.مردم ما توانایئ ونیروی فراوان،استعداد سرشار کار وزحمتکشی وآموزش را دارند.هرگاه این ملت سرنوشت خویش را به مثابه یک کشور مستقل وآزاد بدست خود داشته باشد ورهبران ومدیریت سالم با استعداد کاردان ودلسوز،با شهامت وفداکار را در رأس اداره امور برگزینند به یقین میتوانیم خانه خود را آباد سازیم واز دست نگری بیگانگان در امان یمانیم.

مردم افغانستان از جامعه جهانی که بخاطر کمک به وطن ما شتافته اند ومتحمل قربانی نیز میگردند.سپاسگذار بوده،اما نباید فراموش کرد که موضوع افغانستان مسئله ادامه مخاصمت وجنگ ویا تأمین صلح وآرامش با پلانهای ابر قدرت ها جهانی رابطه تنگا تنگ داشته ودارد.ودرهر صورت منافع ویا به اصطلاح خود شان امنیت ملی آنها نیز مطرح میباشد.چنانچه رهبران انگلیس همیشه تأکید داشته اند که:(  انگلیس ها نه دوستان دایمی دارند ونه دشمنان دایمی بلکه منافع دایمی دارند).پس وقتی که آنها به خود حق میدهند تا بخاطر منافع وطن شان در هر گوشه ای از جهان تحت نام تأمین دیمو کراسی سرگردان باشند،پس چرافرزندان افغان با احساس بی مسئولیتی محدوده جغرافیایئ مادری خود را فراموش کرده،اختیار این گنجینه را بدست بیگانگان بسپارند.بنأاز همه نیرو های سیاسی کشور از هر افغان با شهامت ووطنپرست،با وجدان تقاضا صورت میگیردتا به همدیگر ارج گذاشته،اتحاد،تفاهم،همکاری،اتفاق وبرادری رابرقرار سازند.تا باشد که با بازوان جوانان این نسل بالنده کشور وطن خود را آباد،آرام .سعادتمند سازند.وبه رنج های دل هر مادر بیوه وهر طفل بتبم به غم نشسته مرحم گزاریم وروح رفتگان مان را شاد گردانیم.

پاینده باد افغانستان یک پارچه،متحد،آزاد وسربلند.

 

 


بالا
 
بازگشت