انجنیر سخی ارزگانی

 

مکثی بر گفتار آقای حامد کرزی مبنی بر زراندوزی دولتمداران

امروز در قلمرو دست دست تست     خواهی عمارتش کن و خواهی خراب ساز

آقای حامد کرزی رییس جمهور دولت اسلامی افغانستان با استفاده از سخنرانی خویش در «کنفرانس ملی شورای انکشافی روستاهای افغانستان» نارضایتی خود را بنا بر هر انگیزه ای که بوده از دولتمداران اظهار نمود که سایت بی بی سی یک قسمت آنرا چنین گزار می دهد:

« حامد کرزی رئیس جمهور افغانستان از مقامات عالی رتبه دولتی و اعضای پارلمان کشور، به دلیل بی توجهی به زندگی مردم انتقاد کرد.

آقای کرزی که در کنفرانس ملی شورای انکشافی روستاهای افغانستان سخنرانی می کرد، گفت دولتمردان افغانستان در خانه های مجلل زندگی می کنند و کسی حساب پول آنها را ندارد، درحالی که مردم همچنان فقیر هستند و هیچ کسی هم توجهی به آنها ندارد.

او همچنین گفت که جامعه جهانی به افغانستان آمد تا تغییری در زندگی مردم این کشور ایجاد کند، اما تنها دولتمردان از این حضور سود بردند و پول، مقام، آسایش و قدرت نصیب آنها شد.» منبع: سایت بی بی سی 13:07 گرينويچ - سه شنبه 13 نوامبر 2007 - 22 آبان 1386

در این سخنران آقای کرزی از حیات اشرافی و طاغوتی دولتمداران جمهوری اسلامی افغانستان ظاهرا انتقاد صورت گرفته و رییس جمهور دل سوزی و ترحم خویش را نسبت به فقر که دامنگیر مردم است، ابراز داشت که این مسأله به صورت ذیل به  کند و کاو گرفته می شود:

 

1- عدم رهبری سازنده دولت:

شوربختانه که آقای کرزی از آغاز ادارهء مؤقت تا حال از خود یک رهبری مستقل ملی و دموکراتیک را عینا تبارز نداده یا نخواسته و یا نتوانسته است؛ و در عوض تسلیم «مصحلت های» زیانبار کشورهای تمویل کننده خارجی، ناقضین حقوق بشر و قومگرایی ویژه ای خویش گردیده است. کسانی که با امضای آقای کرزی در کرسی های کلیدی دولتی مقرر گردیده اند، یا مهره های دلخواه حلقات خاص مساعدت کنندگان جامعه جهانی هستند و یا مربوط احزاب و یا گروه قومی شخص آقای کرزی می باشند. و در ضمن حضور انگشت شمار نیروهای مستقل، صادق، مجرب، ملی و دموکراتیک خیلی کم رنگ در دولت کنونی می باشد.

یکی از انگیزه های نیرومند و عمدهء ارتشاء و فساد اداری در درون دولت همین کسانی هستند که با دست باز نه تنها عامل رشوه ستانی و فساد اداری گردیده اند، بلکه با مافیای بزرگ جهانی، منطقه و همسایگان نیز در انحصار چپاول کمک های جهانی، گسترش تولید تریاک، قاچاق و حتا با تروریستان طالبی، القاعده نیز با انواع گوناگون همکار و شریک هستند که رییس جمهور دقیقا از آن اطلاع دارد. اگر چنین نیست، پس اینقدر تمرکزی سرمایه های نامشروع در دست مقامات عالی رتبه دولتی در داخل و خارج در برابر چشمدید آقای کرزی از کدام مراجع می باشند؟ همه خوب به حافظه دارند که آقای کرزی در آغاز حاکمیت خویش تأکید کرده بود که تمام دارایی مامورین دولتی باید به صورت دقیق در نزد دولت ثبت گردند تا در آینده دارایی های مشروع وغیر مشروع آنها به صورت شفاف برای مردم کشور معلوم باشند؛ چرا آقای کرزی تا  حال در جریان شش سال دولتمداری خود دارای  مامورین عالی رتبه دولت خویش را تثبیت و ثبت دفاتر رسمی دولت نکرده است؟ و یا چرا آقای کرزی قبل از همه دارای شخصی خویش، برادران و سایر متعلقین خود را ثبت ادارات دولت نکرد؟ آیا این خود دلالت بر عدم مسؤلیت و تعهد وی در زمینه ندارد ؟ و یا آقای کرزی توانایی تطبیق آنرا ندارد و اینکه کسانی که کرسی ریاست جمهوری را به آقای کرزی لطف نموده، وی را از مقام ریاست جمهوری بر کنار می نمایند؟

آیا خیلی از بحران های عمده، غارت انجوها از کمک های جامعه جهانی، عدم شغل ها، قومگرایی های جدید، نفوذ مجدد تروریستان طالبی، عملیات انتحاری، بی سرنوشتی عودکنندگان، غارت دارایی ملی، فقر روز افزون اقتصادی مردم، بی امنیتی های تازه، گسترش بیکاری، سلب اعتماد مردم از دولت و جامعه جهانی، ظهور دزدان مسلح، ترورها، اختطاف ها، اشغال برخی از ولسوالی ها توسط  طالبان با حمایت مرموزانه باندهای قومگرای دولت و حلقات خاص ناتو وغیره؛ ناشی از عدم رهبری مؤثر دولت تحت مسؤلیت آقای حامد کرزی و دولتمدارانش نمی باشند؟

تا جائیکه «یکی» از عوامل اصلی بحران های چند سال اخیر که عملا به دستگاه بیکاره دولت و حکام سود جوی کنونی افغانستان بر می گردد و آقای کرزی نیز بدان معترف است، آیا قابل اغماض است؟ اگر از آن اغماض می گردد، پس چرا آقای محترم کرزی رییس جمهور، مردم کشورما ، مطبوعات ملی و خارجی و حتا برخی از مقامات رسمی ناتو، اتحادیه اروپا، سازمان ملل متحد، نهادهای مدنی و همچنان گاهی هم تعدادی از قصر نشینان ممالک جهانی از عدم تطبیق قانون، توسعه فساد اداری، گسترش تولید تریاک، ناکارآمدی دولت، عملیات انتحاری، تصاحب ولسوالی های توسط طالبان، سعود فقر و بیکار، غارت انجوها از کمک های جامعه جهانی و... شکایت و انتقاد می نمایند؟ آیا هنوز هم نمی پذیریم که دولت را مافیای انحصاری قبیله گرا در زیر «پوستین» مشارکت ملی، رعایت حقوق بشر و دموکراسی رهبری می نمایند که همراه با قدرت های خارجی به مکیدن خون مردم و تداوم بحران کشور ما مصروف هستند؟

و همچنان زمانی که آقای کرزی به مقام رهبری افغانستان نامزد گردید که توانایی رهبری مستقل ملی و سرنوشت ساز را به خود نمی دید؛ پس چرا این وظیفه خطیر را قبول نمود؟ اگر آقای حامد کرزی بعدتر در جریان آزمایش قرار گرفت و درک نمود که زیر فشارهای بین المللی، کشورهای کمک کننده، ناقضین حقوق بشر و نژادپرستان قرار دارند و به صورت مستقل به نفع مردم و مصالح کشور کار کرده نمی تواند و یا اینکه اصلا توانایی رهبری لازم و مدیریت کاری را ندارد؛ پس چرا از وظیفه اش به نفع مردم و کشور «استعفا» نکرده و هنوز هم نمی کند؟ از قبیل این چنین پرسش ها زیاد می باشند.

 بازهم برمی گردیم به اینکه آیا از متن سخنرانی آقای کرزی به صورت شفاف درک نمی گردد که دولت کنونی «فاقد رهبری» شایسته ملی و دموکراتیک در کشور می باشد؟ آیا با گلایه کردن از غارت دارایی مردم و کمک های جامعه جهانی توسط  از برخی حلقات خاص دولتمداران عالی رتبه به خاطر چه اهداف و تکتیک های ناسالم کنونی استوار می باشد؟

ضرورت این نمی رود که آقای کرزی از رشوه ستانی و زراندوزی نامشروع دولتمداران خویش گلایه و شکایت نماید. زیرا همه مردم می دانند که دولتمداران خادم کشور و جامعه نمی باشند و همه به فکر زراندوزی به جیب خودها می باشند. منطقی، ملی و قانونی این خواهد که همه کسانی که خون مردم را مکیده، سرمایه های نامشروع را از کمک های جامعه جهانی بدست آورده، غصب دارای ملی وغیره را نموده اند؛ همهء آنها باید توسط آقای کرزی به دادگاه ملی و بین المللی معرفی گردد. در ثانی باید تمامی آنها از کارهای دولتی برکنار گردد، در عوض شخصیت های صادق، شایسته سالار، مجرب و دموکرات مقرر شوند، تا حد اقل مردم در همین رابطه از نظر روانی خودها را قدری تسکین بدهند. و اگر آقای کرزی توانایی اینکار را ندارد، بهتر خواهد بود که به سود مردم وکشورش استعفا بدهد.

دیگر اینکه مردم کشور که از دست بیدادگری و رشوه ستانی های والیان، قاضی ها، قوماندان ها و... دولتی از روستا گرفته تا پایتخت کشور به جان آمده، شکایات و تظاهرات را به راه می اندازند تا دست چنین مامورین ضد ملی و ظالم دولتی را از یخن مردم مظلوم کوتاه نمایند. اما به عوض اینکه این چنین مامورین مفسد و ستمگر مورد محاکمه و مجازات قانونی قرار گیرند؛ بازهم در جاهای دیگری افتخار تقرر را از سوی دولت جمهوری اسلامی افغانستان حاصل می نمایند. آیا شخص رییس دولت و سایر دولتمداران کلیدی دولت در تقرر دوباره این چنین مامورین مفسد و ضد ملی مقصر نیستند؟ جای خیلی تعجب است که از یک سو، مامورین که با فساد اداری آلوده هستند با عین مقام و یا بالاتر از آن مجددا جذب ادارات دولتی می گردند. و از سوی دیگر یک امر مسلم است که چنین مامورین عامل عمده ارتشاء، رشوه ستانی و تداوم بحران کشور می باشند.

من در تابستان گذشته برای مدت شش ماه که در افغانستان بودم؛ که نه تنها از دست آوردهای مثبت و انکار ناپذیر و ناچیز دولت و کمک های جامعه جهانی در نبشته های خود انعکاس دادم، بلکه انتقادات بی غرضانه و صمیمانه خویش را از کاستی ها و ناکارآمدی های اداره مؤقت، حکومت انتقالی و جمهوری اسلامی تحت رهبری آقای حامد کرزی و جامعه جهانی طی چندین شماره «هفته نامه مشارکت ملی» ارگان نشراتی حزب وحدت اسلامی مربوط آقای محمد کریم خلیلی معاون دوم ریاست جمهوری تقدیم خوانندگان نمودم. در ضمن هرهفته حد اوسط  سه مقاله انتقادی من از گسترش اوضاع نابسامان کشور و بحران رهبری، عدم ستراتژی و نبود برنامه خردمندانه دولت و جامعه جهانی در زمینه بازسازی و انکشافی وغیره امور کشور در «روزنامه افغانستان» و «هفته نامه جامعه»، «هفته نامه بانو» و «هفته نامه مشارکت ملی» نیز به نشر می رسید.

مضاف بر آن، از آغاز اداره مؤقت و تا کنون صدها نویسنده، پژوهشگر، تحلیلگر، سیاستگر، روزنامه نگار داخلی و خارجی و مردم عامه از ناکارآیی دولت شکایت، اعتراض و انتقاد نموده اند؛ اما بالای دولتمداران نه تنها تأثیر مثب نداشته اند؛ بلکه غارت دارای ملی، رشوه ستانی، زراندوزی علنی مقامات عالی رتبه دولت با حامیان خارجی شان با اشکال گوناگون ادامه داشته و دارند که بالاخیره آقای کرزی نیز از آن شکایت می کند.

به قرار گذارشات منابع شنیداری، دیداری، تصویری و سایر مراجع مطبوعات داخلی و خارجی تا کنون بیش از پانزده میلیارد دالر امریکایی به افغانستان به مصرف رسیده است. اگر با چشمداشت این مبلغ بزرگ که به کشور ما کمک شده است با مقایسه بازسازی، ایجاد نهادهای مدنی، نوسازی وغیره که تا کنون در افغانستان صورت گرفته اند، نهایت ناچیز می باشند. در همین رابط است که شکوه آقای کرزی از حیف و میل کمک های جامعه جهانی توسط مقامات دولتی کاملا صحت دارد که  یک نوع اعتراف خودش بر «عدم رهبری» دولت در امور جامعه کشور ما می باشد.

اگر گاه گاهی دولتمداران از عدم تطبیق قانون در محضر عام شکوه را سر می دهند، آیا مجری قانون همین دولت جمهوری اسلامی است و یا کدام مراجع دیگری؟ پس عملا ثابت است که در قدم نخست این مامورین عالی مقام دولتی هستند که باعث نقض قانون در کشور گردیده و در همین بعد هم یکی از عامل بحران به مسخره گرفتن قانون، اعلامیه حقوق بشر و سایر نهادهای حقوق ملی و بین المللی در کشور شده اند.

اگر زمانی دولتمداران از نفوذ روز افزون تروریزم طالبی اعتراض می نمایند، آیا در قدم نخست مسؤل برقراری امنیت ملی و حفظ صلح در سراسر کشور دولت افغانستان است و یا منبع دیگری؟ این را همه به خوبی می دانند که طالبان تسلیم شده و طرفداران قومی ملا محمد عمر که در کرسی های کلیدی دولت هستند، آرام آرام زمینه های احیای مجدد و نفوذ طالبان را در کشور مساعده نموده و اکنون به صورت مستقیم و غیر مستقیم اکثر منانطق جنوب، شرق و حتا برخی از مناطق غرب و مرکزی کشور را هم به طالبان در حال نبرد واگذار کردند.

 اگر دولت از ارتشاء و گسترش فساد اداری در ظاهر امر با شدت انتقاد می نماید تا مردم  را بیشتر تحمیق کنند، آیا بازهم غیر از ماموریت عالی رتبه دولتی کی عامل رشوه ستانی و فساد اداری و خانه خرابی طبقات ستم دیده و توده های فقیر در کشور گردیده است؟ چرا تا حال از سوی مقام ریاست جمهوری؛ لست غارتگران دارایی ملی، رشوه ستانان و متخلفین رسمی دولتی از دهات گرفته تا مقر ریاست جمهوری به مردم و محاکم ملی و بین المللی افشاء و معرفی نمی گردند؟

 اگر دولتمردان از گسترش تولید تریاک و قاچاق نارضایتی خودها را انعکاس می دهند، آیا یکی از عوامل اصلی آن همانا عدم مسؤلیت انسانی، اداری و ملی دولتمداران از روز اول تا حال در قبال افزایش مواد مخدر در کشور نمی باشند؟ آیا با قرار گزارشات ملی و بین المللی و شاهدان عینی مردم از ولایات جنوب و شرق کشور مافیای قدرت انحصاری در دولت ما در تولید تریاک، قاچاق و... با مافیای داخلی و خارجی شریک نیستند؟ این چیزیست که حتا گاه گاهی از طرف برخی از مقامات رسمی دولتی نیز شنیده شده و آنرا گاه به صورت ضمنی و زمانی هم شفاف بیان می دارند که یک نوع اتمام حجت نیز می باشد، ولی کدام اقدام مثبت در زمینه نکرده و نمی کنند.

پس از تجارب شش سال عملا به اثبات می رسد که دولت «فاقد رهبری» مستقل ملی و دموکراتیک می باشد و هسته های مرکزی دولت در انحصار مطلق قومگرایان و ناقضین حقوق بشر هستند که همه و همه منافع ملی مردم و کشور را قربانی خواست های غیر حقوقی خود و حامیان جهانی، منطقوی و همسایگان کشور ما می نمایند.

 

 2- میکانیزم ناقص دولت:

خشت اول گرنهد معمار کــــــــج     تا ثریا می رود دیوار کـــــــج

پای سنگ ادارهء مؤقت، انتقالی و جمهوری اسلامی بر اساس خواست ها، نیازها و آرمان والای انسانی، ملی، حقوقی، مدنی و دموکراتیک مردم افغانستان گذاشته نشده که ناکارآمدی و عدم موفقیت دولتمداران از همین نکته ناشی می گردد. در واقعیت امر، شکل گیری دولت بناء بر ائتلاف های مصلحت اندیشانه غیر مفید در قبال کشور ما بوده که برخی از فاجعه نوین ملی در همین نکته ارتباط دارد.

هرچند که در برگذاری انتخابات ریاست جمهوری آقای حامد کرزی برنده اعلام گردید و کسانیکه بنا بر گرایشات قومی، منطقوی، زبانی، ائتلاف ها، امتیازگرفتن ها، روشوه ها و یا هر انگیزه دیگری رأی دادند؛ مردم عامه انتظار خدمات سازنده و رهبری لازم از آقای کرزی و دولتش را در مدت شش سال داشتند که متأسفانه سنگ ناامید بر سینه های شان کوبیده شد و اکنون مردم از دولتمداران و جامعه جهانی روی گردان گردیده اند. و عده ای هم بنا بر فقر روزگار و عقده های ناشی از عدم رهبری و ناقص بودن دولت مجبورا به جبهه طالبان می پیوندند و در مقابل دولت و ناتو اسلحه می گیرند.

عملا خشت میکانیزم دولت بر بنیاد شایشسته سالاری با سهمیه عادلانه مشارکت ملی اقوام به صورت دموکراتیک گذاشته نشده و در عوض انحصار حاکمیت خاص حلقات مختلف قومی، طبقاتی، حزبی، زبانی، سمتی وغیره استخوان بندی نظام سیاسی کنونی را شکل داده که عملا تا حال ممثل اراده، خواست ها مردم و مصالح ملی کشور نگردیده است که انتظار نمی رود و بلکه عامل بحران های چند سال اخیر افغانستان نیز گردیده است.

این مقامات عالی رتبه دولتی که رشوه ستانی، غارت دارایی ملی و زراندوزی نامشروع معروف هستند، بخش عمده ای بافتار دولت را تشکیل می دهند که در قدم نخست باعث ارتشاء، فساد اداری و چپال کمک های خارجی در کشور می باشد که تا کنون حد اقل حکم قانون ملی و بین المللی بالای آنها تطبیق نگردیده  و در واقعیت امر اینها تابع قانون جنگل خویش  می باشند. زیرا آنها از پشتوانه قدرتمندان محلی، مافیای داخلی، خارجی، نظامی، اقتصادی و کشورهای کمک کننده نیز برخودار می باشند.

پس تا زمانیکه ساختار دولت از ریشه طبق اراده، خواست طبقات محروم، عامه مردم و مصالح ملی کشور ما اصلاح و نوسازی نگردد و شایسته ترین، مجرب ترین، مبتکرترین، صادق ترین، مسلکی ترین و دموکراتیک شخصیت ها از تمام اقوام مناطق کشور در رأس دولت طبق اراده و خواست مردم کشور ما قرار نگیرند و عناصر مفسد و ضد ملی از دستگاه های دولت تصفیه  و محاکمه نشوند؛ از کاهش بحران، خدمت به مردم، ترقی، زدودن ریشه های تروریزم طالبی، نابودی تولید مواد مخدر، کاهش تعصبات، بی اعتبار سازی قدرت قومگرایی و... به حکم خواب و خیال خواهد بود.

وقتی دولت یک ابزار است که توسط آن هم «خدمت» و هم «خیانت»  به مردم و کشور صورت گرفته می تواند؛ پس چرا با وجدان انسانی، ملی و خرد دموکراتیک از این وسیله در خدمت  عامه مردم و مصالح ملی کشور استفاده صورت نگیرد؟

اگر دولت را بر پایه دانش عصری یکی از عنصر مدنی به نفع انسان و ترقی قبول داریم و به عنوان یکی از ابزارهای مهم خدمت گذاری به مردم و کشور می دانیم؛ باید که ساختار دولت جمهوری اسلامی افغانستان از اساس بر پایه خواست عادلانه طبقات استثمارشده، مردم محکوم و منافع ملی کشور تغییر مثبت یابد و به مثابه یک دولت کارا و شایسته سالار شکل گیرد و عملا ممثل اراده، خواست و آرمان های والای مردم کشور باشد. تا زمانیکه این ابزار خدمت گذاری که دولت است، مطابق نیازمندی عصر و اراده دل انگیزانه مردم تأسیس نگردند و یکی از عامل اصلی ترقی، پیشرفت، مدنیت و... در کشور ما نگردد؛ جامعه به طرف شاهراه مدنیت، خردورزی و تکامل زیربنای مادی، اجتماعی و معنوی گام نخواهد گذاشت.

 یعنی تا وقتی که ساختار دولت از ریشه مبتنی بر علم روز، منطق، خرد دموکراتیک و همچنان طبق اراده و خواست های لازم مردم مجددا شکل نگیرد؛ زمینه ها و انگیزه های فساد اداری، تاراج دارایی ملی، استفاده نامشروع از کمک های بین المللی، کسترش تولید تریاک، تقویت عملیات انتحاری و تروریزم طالبی، فقر اجتماعی مردم و... تداوم بحران کشور بازهم بیشتر خواهند شد.

 

3- نقش استعماری کشورهای کمک کننده در افغانستان:

این کلام عبرت انگیز و آموزندهء سعدی در مورد سیاست ها و عملکردهای کمک کنندگان جامعه جهانی در قبال مردم و کشور افغانستان کاملا صدق می کند که من قبلا در خیلی مقالات انتقادی خویش از نقش منفی جامعه جهانی از این شعر استفاده نموده ام. و حال هم مکررا این شعر شیخ سعدی با هم می خوانیم که در مورد سیاست ها و عملکردهای جامعه جهانی مطابقت دارد:

شنیدی گوسفنــدی را بزرگــی    رهانیــد از دهان و دست گــرگی

شبانگه کارد بر حلقش بمالیـــد    روان گوسفنــــد از وی بنالیـــــد

که از چنگال گرگم در ربودی    چو دیدم عاقبت خود گرگ بودی

به تعداد 37 کشور تحت نام جامعه جهانی در پوشش مبارزه علیه تروریزم طالبی، القاعده، تولید مواد مخدره، قاچاق و همچنان به نام کمک، اعمار مجدد و حل بحران آمادگی گرفتند و آنهم رسما با موافقه سازمان ملل متحد وجبهه متحد ملی افغانستان وارد کشور ما گردیدند. از آنجائیکه از زن ستیزی، جنایات، تمدن ستیزی و نسل کشی های که طالبان به خصوص در مورد اقوام غیر پشتون  در افغانستان انجام دادند، تمام مردمان که زیر تیغ جلادانه طالبان قرار داشتند به جان آمده بودند. همه و همه با یک صد از تصمیم و گسیل نیروهای نظامی جامعه جهانی در افغانستان استقبال نمودند و عواقب آن را هیچ کسی درست نمی دانست و یا اگر تعداد انگشت شماری پی آمد این سیاست استعماری را می دانست؛ اما باز هم نه با این خصوصیات نادر آن که کشورهای خارجی حال در افغانستان عمل می کنند. به این ترتیب کشور ما توسط یک کشور به صورت معمولی اشغال نگردید؛ بلکه جامعه جهانی با چنان پالیسی های جدید استعماری تازه بدوران رسیده بالای افغانستان لشکر کشی نمود که تا حال در تاریخ نظیر نداشته است. این چنین اشغال افغانستان را نباید یک اشغال نظامی کلاسیک و یا نو استعماری معمولی دانست، بلکه این یک اشغال کم نظیر از سوی جامعه جهانی است که باید برای آن «واژه» جدید را سراغ نمود تا تعریف مشخص خود را در قبال اشغال فوق العاده جامعه جهانی در افغانستان ثبت تاریخ نماید.

در تاریخ استعمار به مشاهده رسیده که یک کشور با نظامی گری، تطاول اقتصادی و استعماری خود بالای یک کشور دیگری مورد نظرش لشکر می کرد و آنرا مستعمره می ساخت. اما در افغانستان چنین استعمار نیامده است، بلکه یک جمع از کشورهای استعمارگر اروپایی، استرالیایی، امریکایی، آسیایی و حتا کشورهای افریقایی و همسایگان ما در زیر نام مبارزه با تروریزم طالبی، القاعده، تولید تریاک و همچنان جهت بازسازی، نوسازی و... کمک بالای افغانستان لشکر کشی قانونی کردند. بدین معنا که جامعه جهانی با حمایت جبهه متحد ملی افغانستان و مجوزه ای سازمان ملل متحد رسما کشور ما را اشغال نمودند و مهره های دلخواه شان را به کرسی های دولتی نصب نمودند.

در این اشغال بینظیر کشور ما همه کشورهای استعماری اروپایی، امریکایی، استرالیایی، آسیایی، همسایگان  ما و حتا برخی از ممالک افریقایی نیز ذینع هستند که هدف همه ای شان مسأله غارت «اقتصادی» در قدم نخست کشور ما می باشند. و در مرحمله بعدی بهره برداری اقتصادی، سیاسی، نظامی و فرهنگی جامعه جهانی در این منطقه آسیا بوده که بازهم از افغانستان به عنوان یک «تخته پل» استفاده خواهد نمود و کشور ما را هم در این رابطه هم قربانی آزمندی های استعماری خودها خواهد کرد.

فلهذا، جامعه جهانی در ظاهر امر مردم افغانستان از چنگ طالبان و حامیان خارجی شان رهانیده، ولی در واقعیت امر اصلا به خاطر «شکار» منابع زیر زمینی، ثرؤت، آثار تاریخی مردم ما وارد افغانستان گردید. بهره برداری جامعه جهانی از یک سو از افغانستان کاملا یکطرف بوده و همه هست و بود کشور ما در حیطه تسلط استعماری طرازنوین قرار گرفته است. و از سوی دیگر، جامعه جهانی تکیه بر یک قوم باعث تشدید تعصبات مذهبی، قومی، زبانی، سمتی، روانی وغیره بیشتری در بین اقوام شریف افغانستان گردیده که نهایت فاجعه آفرین خواهد بود.

 افزون برآن، از یک طرف کشور ما را از هر لحاظ به استعمار و سایر کشورهای بیگانه وابسته می سازد. و از طرف دیگر، استعمار کشور افغانستان را به مرکز بازار فروش کالای های مصرف خودها مبدل می نماید. چنانچه هم اکنون کالای وارداتی ایران، پاکستان، چین، کوریا و... بازارهای افغانستان مطلقا به انحصار خودها در آورده اند. در اینجا به خوبی درک می گردد که در عوض اینکه کشور ما تولید کننده و خود کفا گردد؛ برعکس به حیث کشور مصرفی و تهیه کننده مواد خام برای برای کشورهای چپاولگر تبدیل شده است که این فاجعه بزرگ اقتصادی، آینده مردم و کشور ما را بیشتر سیاه تر خواهد نمود.

 

گپ اخیر:

اصلا منبع تمام بحران ها، جنگ ها، سیه روزی های مردم، ویرانی کشور و... در درون افغانستان بوده و می باشد که از اثر سیاست ها و عملکردهای استبدادی دولت های طبقاتی، قبیلوی، قومی، خداندانی وخود فروخته افغانستان از چند قرن به این طرف می باشد. اما حال با تسلط استعمارگران جامعه جهانی در افغانستان بوده که نقش خارجیان در تمام امور کشور ما بیشتر از بعد داخلی «تعیین کننده تر» می باشد. جامعه جهانی بر تمام ارگان های کلیدی دولتی، مدنی، نظامی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و... کشور ما حاکم است و حرف اول و اخیر را می زند. مهرهای عالی رتبه و کلیدی دولت اصلا با خواست کشورهای تمدیل کننده  نصب و عزل می گردند.

عامل احیای مجدد طالبان، ناامنی، خون ریزی، ادامه جنگ و همچنان گسترش تولید تریاک و قاچاق بازهم جامعه جهانی بوده که از طریق حامیان داخلی، جهانی، منطقوی و همسایگان در افغانستان ادامه می دهند که طول عمر استعمارگران در کشور ما بیشتر تمدید گردد. پس حال دولت افغانستان اختیار خود را ندارد و هیچ چیزی را بدون امر و نهی جامعه جهانی کرده نمی تواند. مثلا آقای جنران عظیمی سخنگوی وزارت دفاع افغانستان در  یک مصاحبه خود گفت که اردوی ملی ما بدون اجازه قوای ناتو حتا مواد سوخت را به طیاره و وسایل نقلیه انداخته نمی تواند که در برابر تروریستان طالبی به نبرد بپردازند. آیا این خود دلالت به این نمی کند که همه هست بود دولت، مردم و کشور ما در اختیار مطلق جامعه جهانی و ناتو می باشند؟

پس در اخیر پیشنهاد می گردد که در قدم نخست باید سیاست ها و عملیات استعماری جامعه جهانی از کشور ما کاملا قطع گردند؛ و حضور و کمک های جامعه جهانی و ناتو باید بعد از این بر مبنای اراده وخواست مردم افغانستان استوار باشد.  و در ثانی اینکه میکانیزم دولت باید طبق خواست، اراده و نیازمندی های مردم ما جدیدا شکل گیرد تا زمینه های همه جانبه حل تمام بحران های کشور تدریجا در دستور مداوا قرار گیرند.

يکشنبه 4 قوس 1386 خورشيدی برابر با 25 نومبر2007 ميلادی/ آلمان

 

 


بالا
 
بازگشت