انجنیر سخی ارزگانی
به مناسبت روز جهانی معلولین
تو کجا نالی ازین خار که در پای منست؟ یا چه غم داری ازین درد که بر جان تو نیست؟
« سعدی»
اگر بگویم که از روز اول انسان با خشونت، زجر، جنگ، کشتار، دست بریدن، بردگی، تیل داغ کردن، اسارت، کله مناره و... نسل کشی ها با انواع گوناگون تا حال همراه بوده و می باشد؛ آیا اینها همه کارهای «آسمانی» بوده و هست و یا اینکه اصل کار «زمینی» مربوط به انسان ها و نظام های اجتماعی- سیاسی و... آنها از شروع تا حال بوده و می باشند.
مضاف بر آن به یک سخن، قابیل برادرش هابیل را کشت و با خانمش ازدواج کرد و از آن روز تا حال دشمنی، خشونت، جنگ و... کشتار به میراث مانده است. به قول دیگری ازوقتی که انسان چشم به جهان گشوده است، خصم، زجر، قتل و... تا حال ادامه دارد. نظر دیگری اینست که پس از سقوط نظام عادلانه مادرشاهی و ظهور پدر شاهی و شکل گیری نظام طبقاتی و دولت بوده که خشونت، حق تلفی، بی عدالتی، نزاع و... قتل تا حال بالای مردم ادامه دارند. و همچنین نظریات دیگری به همین مناسبت می باشند.
با هر گونه قصه ها، تصورات، نظرهای علمی و شواهد که بوده و می باشند؛ خلاصه از آغاز تا امروز انسان ها در کام دشمنی، توهین، آوارگی، شکنجه، سنگسار، گردن بردیدن، حلال کردن، تفصیه نژادی- قومی، تصعبات دینی- مذهبی ... نسل کشی تا حال قرار دارند.
کشورهای صنعتی جهان در رأس آن الایالات متحده امریکا که پس از شکست کمونیزم جهان یکه تاز میدان گردید، بازهم با انواع گوناگون با همقطاران خود خشونت ها، دشمنی ها، جنگ ها، قتل ها و... را بالای کشورهای زیر سلطه استعمار و خلق های اسیر جهان نیز تحمیل کردند. از جمله ناشی از آن میلیون ها معلول جنگی در افریقا، امریکا لاتین و... به خصوص در آسیا را بجاه گذاشتند تا زمینه های بهره برداری اقتصادی، سیاسی، نظامی وفرهنگی خود ها را گسترش دادند. اینکه میلیون ها انسان کشته، آواره و معیوب شدند و هنوز می شوند، هیچ ارزش برای سلطان جنگل و همکاران شان ندارد.
از جمله در امتداد سه دهه جنگ و بحران تحمیلی بالای افغانستان توسط دست اندرکاران جنگ سرد میان شوروی سابق و امریکا و عوامل بومی شان میلیون ها انسان های هموطن ما کشته شدند، بیش از دو و نیم میلیون معلول جنگی و معیوبین را به افغانستان تحفه دادند و در حدود هفت میلیون هوطنان ما در خارج آوره گردیدند که هنوز هم قسمت از این بی سرنوشتی ادامه دارد.
از وقتی که بالاخیره روز سوم دسمبر سال 1992 میلادی از سوی سازمان ملل متحد به نام روز جهانی معلولین به رسمیت شناخته شد؛ چه اندازه برای معلولین جهان و به خصوص برای معیوبین و معلولین افغانستان مساعدت نموند؟
زمانی که جامعه جهانی به خصوص سازمان ملل متحد که داد از حقوق انتقالی، برقراری صلح، رعایت حقوق بشر، تأمین امنیت، زدود خشونت، ختم جنگ و... کمک به معلولین جهان و به خصوص معلولین افغانستان دارد؛ به صورت مستند تا چه حد نیازمندی های اساسی معیوبین و معلولین را رفع نموده است؟
آیا کسانی که یک فرد از خانواده اش معلول نیست؛ چگونه با درد، مصیبت و خواست های یک معیوب جنگی آشنایی دارد؟ آیا این معلولین انسان نیستند که از دست گیری محروم مانده اند؟ و آیا این کلام سعدی در مورد انسان یاوه سرایی بوده و یا انسان دوستی می باشد. در این زمینه سعدی می گوید:
بنــی آدم اعضــای یکدیگرنــــد که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگـار دیگر عضوها را نماند قـــرار
تو کز محنـــت دیگــران بیغمــی نشایــد که نامــت نهــد آدمی
حال پرسش این است که در جریان سه دهه جنگ و بحران کشور با بی سابقه ترین نوع آن با این پیمانه معلولین و معیوبین در کشور وجود دارند؛ آیا تا حال مساعدت های لازم توسط این کرسی نشینان عالی مقام دولت کابل برای آنان صورت گرفته اند؟ این معلولین یکی هم حاصل سیاست های و عملکردها دست اندرکران جنگ و بحران افغانستان هستند که خیلی از آنان به خاطر جنگ های حزبی، ایدولوژیکی و بیگانه پرستی اشخاص و احزاب کشور می باشند. آیا این رهبران احزاب تا حال با این معلول جنگی گروه ها چه گونه کمک های اقتصادی، بهداشتی، فرهنگی، رهایشی، اشتغال و... را نموده اند؟ آیا حکام و رهبران که هیچ عضو خانواده خویش را در این سه دهه جنگ از دست نداده اند؛ چگونه از دل غمگین، بی سرنوشتی، هردم شهیدی و... این معلولین خودها را با مطلع ساخته و با آنان دست رسی نموده اند؟ آیا قسمت عمده ین معیوبین و معلولین کشور ما محصول جنگ های رقابت قدرت و بیگانه پرستی این گروه ها نمی باشند؟ آیا میلیون ها انسان میهن ما با اسلحه ها و خواست های استعماری ابرقدرت های شوروی وقت، امریکا، کشورهای غربی، پاکستان، ایران، عربستان سعودی و سایر کشورهای ذیدخل و اجیران شان در افغانستان شهید، آواره، معیوب و معلول نشدند؟
آیا این رییس جمهور کشور، اعضای کابینه، شورای ملی، مجلس عیان، قضاء و سایر مامورین عالی رتبه از بی سرنوشتی، گرسنگی، بی درمانی، بی خانگی، بیکاری، اندوه و... معلولین کشور اطلاع دارند؟ این کلام زیبای سعدی در این زمینه صدق می کند که با هم می خوانیم:
تن آسوده چه داند که دل خسته چه باشد؟ من گرفتار کمندم، توچه دانی که سواری؟
فرزندان دولتمداران افغانستان از خون شهیدان، آوارگان و معلولین مردم ما با هرگونه ناز و نعمت بادآورده عیش نوش می نمایند. ولی بازماندگان قربانیان جنگ، معیوبین، یتیمان، بیوه زنان، سالمندان، بیکاران، فقیران، کودکان و... معلولین میهن ما در برابر چشمان اشرافیت و زمامداران کشور با هرگونه هردم شهیدی فاصله حیات غم انگیز روزانه و قبرستان را طی می نمایند. آیا تا حال دولتمداران وقت با بی کفایتی خویش از جمله باعث سیه روزی معلولین و کلیه مردمان کشور نگردیده اند؟ آیا این زمامداران کشور ما با جامعه جهانی طی این چند سال اخیر عاملین فساد اداری، گسترش مواد مخدره، تروریزم، افزایش فقر، ناامنی و... بی سرنوشتی مردم در افغانستان نگردیده اند؟
بازهم به مشاهده می رسد که دولت افغانستان به خاطر تظاهر هم اگر شده، امروز سوم دسمبر سال 2007 میلادی را به نام روز معلولین تجلیل کرد. اما در عوض از همایش و عکس العمل های معلولین و معیوبین کشور خویش مشاهده نمودیم که از دولت کاملا ناراض هستند. امید است که دولتمداران افغانستان و جامعه جهانی بیشتر از این با سرنوشت مردم افغانستان بازی نکنند و برای مردم خدمات لازم را بر طبق اولویت ها در کشور ما انجام دهند.
سوم دسمبر 2007 میلادی/ آلمان