نواندیش
افغانستان از سی سال بدینسو محور آشوب های خونین بوده که در مقاطع مختلف بد ترین فاجعه ها را تجربه نموده و در نتیجه قامت های هزاران هموطن ما در این نبرد های خونین ، در هم شکسته و با تاسف که این فرایند تراژیک تا هنوز ادامه دارد.
حوادث شبرغان تکانه ای دیگری بود که بار دیگر اندیشه ای نابهینه ای استحاله ء ملی را در شمال به نمایش گذاشت و گویا روح محمد گل خان مومند ، اینبار در کالبد جمعه خان همدرد حلول کرد و او در روز روشن به سربازهایش امر داد تا بالای مردم بی دفاع ، غیر نظامی که مشغول تظاهرات مسالمت آمیز بودند ، فیر نمایند. فیر اجرا شد و به اعتراف رسمی دولت ۱۳ نفر کشته و ۵۰ نفر زخمی گردیدند.
حال باید نگاهی به ریشه های این حوادث انداخته شود ، تا مسئله روشن گردد که این برخورد نه بر سبیل تصادف ، بلکه کاملاً سازمان یافته واز قبل پلان شده بوده است. نخست باید توجه داشت که اربابان قدرت در کابل والی های غیر محلی را بر سرنوشت ولایات شمالی حاکم ساختند و بازهم نه اتفاقی ، بلکه اکثر این والی ها ناف شان به ناف حزب اسلامی گلبدین حکمتیار گره می خورند. در واقع حکمتیار اگر از پشت نوارها و رادیو ها شعارهای تند ضد امریکایی می دهد ، اما قوماندان هایش در شمال حکومت میکند. در اینجا خاطره ای به یادم آمد که نقل آن خالی از فایده نیست . دوستی قصه می کرد که :
زمانی که آقای حکمتیار در جمهوری اسلامی ایران مقیم بود ، روزی نزد اورفتیم . او دریک خانه ای دو منزله وبسیار مجلل می زیست که از لحاظ معیشتی در حد بالای آن قرار داشت. از وی پرسیدیم که :
چرا حزب اسلامی با آن تشکیلات نیرومند، قوماندانهای جنگی و ساز و برگ سیاسی و نظامی ، پس از به قدرت رسیدن طالبان به سرعت افول نمود؟
آقای حکمتیار لبخندی زد وپاسخ داد که :
- شما نقش حکمتیار و نفوذ اورا در درون طالبان بعد ها درک خواهی کرد وفعلاً به همین حواب اکتفا میکنم.
حوادث بعدی نشان داد که حکمتیار بعد از ترک ایران به مناطق طالبان رفت و اساسا او خود از گریبان طالب سر در آورد و آشکار گردید که وی زمینه ساز تسلط طالبان در لوگر ، جلال آباد و تنگی سروبی بود.
حال آقای گلبدین ، از طریق قوماندان های خویش در شمال حکومت میکند و علی الظاهر بدون آنکه اسمی از او برده شود. من این حرکت گلبدین را " حرکت خزنده " نام میگذارم. در عقب بازی نظامی و سیاسی جمعه خان همدرد ، دست های پنهانی و جوددارند که شامل حکمتیار ، طالبان و تیم افغان ملت حاکم بر مقدرات سیاسی افغانستان میشود. بازی عمیق تر از آن است که در ظاهر دیده میشود. شمال افغانستان به دلیل موقعیت استراتژیکی خویش که در واقع در وازه ای شرق و غرب به شمار می آید ، برای گرداننده گان سیاسی " اتنو سنتریست " ها بسیار با اهمیت است. شمال کلید فتح افغانستان است. شمال گنجینه ای از معادن طبیعی از جمله : نفت ، گاز ، زغال ، آهن و غیره می باشد. محمد گل خان مومند ، نادرشاه ، هاشم خان ، طالبان و سایر قبیله سالاران سیاسی نسبت به استحاله ای ملی در شمال در حد اعلای آن تلاش کردند ، چنانچه محوری ترین پیام "دویمه سقوی " برای راهبردی سیاسی طالبان از سوی نویسنده ء این کتاب همین جابجایی پشتون ها در شمال افغانستان بود . این فرایند مستحیل سازی اقوام دیگر اکنون به گونه ای دیگری ادامه دارد. اتنو سنتریست ها از امکانات مالی ودولتی در جهت جابجایی پشتو ن ها در شمال استفاده میکنند. یکی از شیوه های این " استحاله " تقرر والی های پشتون تبار در شمال است تا زمینه های مساعدی برای این جابجایی فراهم گردد. زمین زرخیز شمال آب از دهان افراد مقیم در مناطق جنگلی و کوهی سرازیر می نماید. حال این پرسش را دولت آقای کرزی چگونه پاسخ می دهد که آیا اقوام چون تاجیک ، ازبک وهزاره کادر ندارند تا در مناطق شمالی به حیث والی منتسب شوند؟ در غیر آن تقرر والی های غیر محلی و بیگانه با فرهنگ سنتی این مناطق آیا حادثه ای خونین از نوع ۲۸ می شبرغان را بار نمی آورد ؟ اما گفتیم که ایجاد این گونه حوادث آگاهانه و سازمان یافته است. پس این خود برای ازبک ها ، هزاره ها و تاجیک ها هوشداری تکان دهنده نیست ؟ به ویژه این حادثه بلافاصله پس از آن رخ می دهد که آقای دوستم اعلام می نماید که او در صورت موجودیت قوت های نظامی به توافق دولت و جامعه ای بین المللی در فاصله ای شش ماه با نیروی تحت فرمان خویش ، القاعده و طالب را از افغانستان بر میدارد. آیا این خودش پاسخ معکوس به آقای دوستم نیست ؟ تا در زادگاهش برایش مزاحمت ایجاد نماید چه رسد به عروج او بمثابه یک رزم آور ضد طالبان والقاعده. تو خود حدیث مفصل خوان از این مجمل.
آخر اینکه باید به توافق ها ی پشت پرده توجه داشت ورنه همدردها این جرات را ندارند تا در روزروشن بالای مردم بی دفاع امر فیر بدهند. فقط پایه هارا در نظر گرفت که همدردها بدانها تکیه دارند و ریشه های این پایه ها را باید در بستر مساعد اتنوسنتریست ها ی داخلی جستجو نمود تا در بستر وتفاهم خارجی ها.