نواندیش                        

اخراج افغان ها از ایران

 

ژاندارم ، دستگاهای امنیتی و حتی در برخی موارد ارتش جمهوری اسلامی ایران به   گونه ای همآهنگ شده در تکاپو افتاده اندتا صدها هزار مهاجر افغانستانی را با جبر و اکراه از ایران اخراج نمایند. افغانها مانند مجرمان جنگی از کوچه و بازار ، کارخانه ها ، دکانها ودفاتر جمع آوری میگردند و در محلات مخصوصی زندانی میشوند و پس از " انگشت نگاری " رد مرز میشوند. ظاهراً مقامات امنیتی ادعا دارند که صرف در ردیف اخراج شونده گان افغانهای مجرد قرار دارند ، اما این فقط یک ادعا وروپوشی بیش نیست. در میان اخراج شونده گان ، زنان ، اطفال ، جوانان و پیرمردان تا سن ۹۰ سالگی هم قرار دارند. در نخستین اطلاعیه ی دولت ، روزانه باید پنجهزار افغان مهاجر جمع آوری وبعد از تثبیت موقف وانگشت نگاری ، از ایران باید اخراج شوند. حال شما خود میتوانید تصور کنید که چه وحشت و اضطرابی در میان افغانهای مهاجر در ایران حاکم اند.

   دولت نا کار آمد افغانستان ، وزارت های خارجه و امور مهاجرین فقط به ادای چند کلمه ای  خیرخواهانه اکتفا کرده و جمهوری اسلامی را به شکیبایی و حوصله مندی دعوت میکنند. اما سفر چندی قبل وزرای مهاجرین و خارجه افغانستان به ایران وپس از آن تشدید عملیات گسترده برای اخراج مهاجران افغانی از ایران ، این گمانه را تقویت میکند که در زمینه توافق پشت پرده ای وجودداشته است. چنانچه بارها جمهوری اسلامی ایران ادعا نموده که آنها مقامات افغان و کمیساری عالی ملل متحد را در جریان اخراج افغانها قرار داده اند. جمهوری اسلامی ایران از طریق رسانه های داخلی خویش دست به تبلیغات وسیع زده است. در تلویزیونهای دولتی ، روزنامه ها، رادیو ، نشرات و مصاحبه های پیاپی ، مردم ایران را دعوت مینمایند تا برای ادای دین ملی ، تکلیف اسلامی و شرعی خود، به خاطر اخراج افغانهای مهاجر ، با ارگانهای امنیتی همکاری نمایند.در واقع دولت برای اخراج افغانها به مردم فراخوان میدهد تا افغانها را در هر جایی که قرار دارند ، نشانی نموده وبه دست مقامهای امنیتی بسپارند. از سوی دیگر جمهوری اسلامی در زمینه ، تحلیل های نیز بیرون میدهند که گویا برای رهایی از جرم ، جنایت ، تامین امنیت ، ایجاد مصئونیت اتباع ، کاریابی و اشتغال هم میهنان ، باید افغانها از ایران اخراج گردند. با این گونه استدلال تلاش دارند که تمام نارسایی های اجتماعی ، فقر ، بیکاری و جرم وجنایت که در ایران وجوددارد به افغانها منتسب سازند و اخراج آنهارا به عنوان یک تکلیف ملی وادای یک رسالت میهنی به خورد مردم بدهند. در دنیای که رسانه ها از قدرت سرسام آوری بر خوردار اند ، طبیعی است که این نوع پرو پاگند در ذهن میلیونها ایرانی فوق العاده اثر گذار می باشد. گذشته از آن دولت اسلامی ایران با چنین تبلیغات میخواهد مجوز اخراج جبری افغانها را داشته باشد وبرای ملت خویش بگوید که اگر افغانی ها را به زور هم اخراج نماییم ، کدام عیبی ندارد زیرا میزان جنایت را کاهش میدهیم و نا بسامانی های که عامل آن افغانها میباشد ریشه کن میگرددو شغل های که آنها در اختیار دارند از آن ایرانی ها میشوند و میزان بیکاری در کشور در حد نازل خود قرار میگیرد وسطح رفاهیت اجتماعی مردم بالا میرود. حال اگر با چشمان حقیقت بین به کارکرد های سی ساله ی افغانها در ایران نگریسته شود ، برهمه آشکار است که این افغانها بودند که با نیروی کاری فو ق العاده ارزان خویش در ایجاد هزاران در هزار ساختمان و فابریکه ها ی غول پیکر در ایران نقش محوری داشته وهیچ ایرانی حاضر نشده ونمیشود که نیروی کارش را چنان ارزان بفروشد. امروز سیمای شهر های عمده ء ایران اگرتغیر نموده ، ساختمان های بلند منزل و مدرنی اگر اعمار گردیده از فیض نیروی کاری ارزان افغانها بوده که با شدت تمام از سوی مالکان وصاحبان این ساختمانها بهره کشی گردیده اند. همچنان کارهای در سطح پایین که ایرانی ها به آن نام " کارهای پست " را داده اند ، از سوی افغانها انجام یافته است ودر این جا نیز ثر وتمندان ایرانی از مجبوریت ، فقر و غربت افغانها به حد اعلای آن سوء استفاده کرده اند. ولی امروز که گویا دیگر نیازی به افغانها وجود ندارد ، تصمیم گرفته شده است که افغانها به گفته ی ایرانی ها باید " گور شان را گم کنند " و به کشور خود بروند. جالب است که در میان این گونه تبلیغات دستگا های دست اندر کار اخراج افغانها ، تبلیغ میکنند که در افغانستان امنیت و صلح بر قرار است و هرکی درآنجا بر گردد از زبان وزیر مهاجر افغانستان نقل قول میکند که به برگشت کننده گان دولت افغانستان زمین ، خانه وکار  میدهد. کدام خانه ؟ کدام زمین ؟ امروز در شهر کابل هزاران طفل خیابانی وجود دارند. در پایتخت افغانستان اطفال مکتب در روی خاک می نشینند ودر س میخوانند. در این پنج سال با سرازیر شدن میلیارد ها دالر ، هنوز حکومت قادر به خرید میز وچوکی برای اطفال پایتخت خویش نشده اند ، چه رسد به اینکه به مهاجر اخراج شده از ایران ، کار ، خانه و یا زمین بدهد.

   اخراج جبری افغانها از ایران کاملاً آفتابی است و حتی در برخی موارد ، مهاجران افغانی مورد ضرب و شتم قرار گرفته اند که جنازه های شان تا به هرات و کابل رسیده اند. آنهای که عاشقان سینه چاک ایران بودند وهی داد از مذهب مشترک میزدند و عدل الهی را در ساختار حکومت اسلامی تبلیغ میکردند ، باید برای شان روشن گردیده باشد که چه بر سر جامعه ء مهاجر شان در ایران آمده که آن شعارها را بسیار کمرنگ وحتی خجل ساخته است. از سوی دیگر در برابر این گزینش اخراج جبری افغانها از ایران ، مجامع فرهنگی ، نهاد های مدنی ، احزاب وسازمانهای مدافع حقوق بشر در افغانستان خاموشی اختیار کرده اند. به ویژه هادیان جامعه ای که اکثریت مهاجران در ایران از همین جامعه اند ، چنان سکوت کرده اند که گویا آب از آب تکان نخورده است. یک حرکت بجا اما در مقیاس بسیار ضعیف از سوی بخشی از درد مندان این جامعه به عنوان واکنشی در برابر اخراج جبری افغانها از ایران صورت گرفت که به هیچ عنوانی پاسخ گوی این برخورد سخت گیرانه ای جمهوری اسلامی ایران در قبال مهاجران افغان نبود. اما هادیان جامعه خاموش اند ، ورنه میشد که با این مارشهای مسالمت آمیز و گسترده ء شان در افغانستان ، عمل اخراج جبری افغانها را به شدت محکوم نمایند. واین مارشها ی گسترده ومسالمت آمیز می توانست  این پیام را با خود داشته باشد که خروج افغانها  از ایران در چوکات قوانین مدنی ، انسانی و حقوق بین المللی صورت بگیرد و نه اینکه صدها هزار افغان با جبر و اکراه رد مرز شوند و در افغانستان هم هیچگونه زمینه های اشتغال آنها وجود نداشته باشد واین خود معضل دیگری در کنار صدها معضله در کشور خواهند بود.

  آرزومندیم که این سکوت بشکند و آواز صدها هزار مهاجر آوره ، مضطرب ووحشت زده به گوش مردم افغانستان ، جهانیان ، مقامات افغان و مدافعان حقوق بشر برسد تا مقامات جمهوری اسلامی ایران از شدت برخورد خود با مهاجران افغان بکاهند و خروج افغانها را طبق موازین بین المللی عیار ساخته وبه کرامت انسانی افغانها ی مهاجر حرمت بگذارند.

                                   ۱۶ ثور ۱۳۸۶

 


بالا
 
بازگشت