نو اندیش
از منشور مصالحه تا ایجاد جبهه
سازمان دیده بان حقوق بشر نام برخی از رهبران و قوماندانان جهادی را به عنوان ناقضین حقوق بشر در گزارش خویش آورده بود. این بار مجاهدین که پارلمان افغانستان را در اختیار داشتند واز آن به عنوان سکوی پرش علیه سازمان دیده بان حقوق بشر استفاده کردند. چند روز پس از نشر این گزارش ، منشور مصالحه ء ملی از سوی رهبران و قوماندانان جهادی در پارلمان پیشنهاد گردید. این پیشنهاد را چنان غیر منتظره مطرح کردند که تعداد از وکلای غیر جهادی ، فرصت نیافتند که حد اقل در باره ی آن به اندیشه بپردازند. مجلس با اکثریت ، منشور ۱۲ ماده ای مصالحه ء ملی را به تصویب رسانید. چند روز بعد مجلس سنا با اندک تغیر جملوی این سند را مورد تایید قرار داد. منشور مصالحه جهت توشیح به ریاست جمهوری فرستاده شد. سخنگوی آقای کرزی اعلام نمود که رئیس جمهور در حال مطالعه ء این سند است. افاده های تلویحی سخنگوی رئیس جمهور حاکی از شک و تردید های در قبال توشیح این سند بود.
سران و قوماندانان جهادی ، پس ازتصویب "منشور مصالحه " از مجلس شورای ملی ، فعالیت های چشمگیری را در انسجام دهی یک حرکت جدید که میتوان به آن نام " نمایش قدرت " را داد ، آغاز کردند. در شهرها وولایات افغانستان برای یک مارش بزرگ علیه سازمان دیده بان حقوق بشر آماده گی گرفته میشد تا از این طریق دو هدف را بر آورده سازند :
۱ - نمایش قدرت در برابر سازمان دیده بان حقوق بشر ، سازمان ملل متحد ، امریکا و کشور های غربی.
۲ - ارعاب آقای کرزی به خاطر توشیح منشور مصالحه ملی.
در روز موعود هزاران نفر با فوتوهای از رهبران مجاهدین به استدیوم ورزشی کابل سرازیر شدند. حضور هردو معاون رئیس جمهور ، رئیس پارلمان ، برخی از اعضای کابینه ، رهبران جهادی وکثرت مردم ، آقای کرزی را سرگیجه نمود. سیاف که همیشه در صدر لست ناقضین حقوق بشر در افغانستان قرار داشته است ، به عنوان متحد ومشاور سیاستگذاری های آقای کرزی ، بیانیه ای تندی علیه سازمان دیده بان حقوق بشر ایراد نمود. در جریان این مارش شعارهای ضد امریکا وغرب نیز داده شد. نمایش قدرت سران مجاهدین به هر شکل که دست وپا شده بود وبا چه عناوین و یا از آدرس اسطوره های ملی افغانستان ، مردم را تا استدیوم ورزشی کابل کشانیده بودند ، بحث جداگانه ای است که در این مقال نمی گنجد ، اما این " نمایش " توانست که آقای کرزی ومشاوران داخلی وبیرونی اش را به تامل وادارد و سر انجام پس از چند روز رئیس جمهور " منشور مصالحه " را توشیح نمود.
سران و قوماندانان مجاهدین برا ی اینکه نشان داده باشند که آنها پابندی به منشور مصالحه دارند ، و در راه وفاق ملی از سر پیمان " چپ " و " راست " گذشته اند ، "جبهه ملی " را اعلام نمودند. دانسته نشد که حضور سمبولیک سه فرد جدید ، یک شهزاده ، یک وزیر خلقی ، و یک قوماندان قول اردوی پرچمی ، چگونه میتواند ، دال بر یک " جبهه ملی " به مفهوم واقعی آن باشد. گذشته از آن که آقایان خلیلی ومحقق از رهبران جهادی جامعه ء هزاره وسیاف از متحدان اسبق ائتلاف شمال ، در این جبهه حضور ندارند. بلا فاصله باید گفت که نهادهای سیاسی مغرض همیشه سعی بر این داشته اند که غیر هزاره ها را به عنوان نماینده ء هزاره ها جابزنند ، چنانچه حضور سید کاظمی وسید منصور در این جبهه بیانگر این حقیقت است.
در کشور ما متاسفانه این را به یک قاعده ء کاذب مبدل کرده اند که ائتلاف وجبهه سازی درمحور افراد می چرخند. چنانچه وقتی جبهه ملی را اعلام کردند ، نگفتند که آقای ربانی به حیث رهبر جمعیت اسلامی ویا علومی به حیث رهبر حزب جبهه ء متحد ملی و... برخلاف نام افراد را ذکر کردند که جبهه ای جدیدی را تشکیل داده اند. در حالیکه جبهه ها در محور اتحاد احزاب شکل میگیرند نه افراد.
برای کسانی که هنوزهم باور های آیدیالوژیکی دارند شاید از موجودیت گلابزوی و علومی در کنار مجاهدین ، بهت زده شوند. اما این تعامل از فردای تصویب منشور مصالحه در پارلمان منشا ء نمیگیرد. این رشته سر دراز دارد واگر کش داده شود ، رد پای سیاستگذاری های کشور های همسایه ، آشکارا به مشاهده میرسد. افغانستان به ویژه از قرن ۱۹ بدین سو ، محل تلاقی و برخورد قدرت های بزرگ بوده است. اگر تا هنوز این مردم آسایشی نداشته وبه دستا وردهای نوین نایل نگردیده ، علاوه بر عوامل اثر گذار داخلی ، کشمکش امپراطوری های بیرونی در این ناتوانی تاثیر بسیار نیرومندی د اشته است . زمانی تقابل امپراطوری روسیه و انگلیس افغانستان را به میدان جنگ شان تبدیل کردند ، بعد تقابل دو اردوگاه متخاصم زیر رهبری شوروی وامریکا ، سلاح های مدهشی شان را در لابراتواری به نام " افغانستان " به آزمایش گرفتند وتبعات ویرانگر آن تا امروز از سیمای خاک آلود قلمرو ما هویدا می باشد. کنار آمدن گلابزوی و علومی با رهبران و قوماندانان جهادی در پارلمان برای همگان روشن بود. اما آنچه که ظاهراً در پرده ء استتار قرار داشته ، پیشینه ای این روابط است که عدم آگاهی بدان ، سبب حیرت زده گی که در اول از آن نام بردیم ، میگردد.
گلابزوی یکی از افراد مورد اعتماد شوروی وقت بود. چنانچه قبل از آنکه " شاگرد وفادار " ، " استاد نابغه اش " خفه نماید ، گلابزوی ، وطنجار و سروری بخاطر حمایت از تره کی و از ترس امین ، به سفارت شوروی پناهنده میشوند. سفارت که از سرنوشت مقربان خویش نگران بود ، حضور آنها را به مسکو اطلاع میدهد ودر عین زمان خواهان راه حل میگردد. حزب کمونیست شوروی چون طرح جدیدی به خاطر پیاده نمودن استراتژی خود در منطقه داشت ، امین را مانع تحقق این طرح میدانست ، بناً اورا باید از صحنه ء سیاسی و هستی برمیداشت. در جناح خلق روسها بهترین گزینه را بدست آورده بود. مسکو به سفارت خویش در افغانستان دستورصادر مینماید تا این سه نفررا بنام " افراد متوفای شوروی " در تابوت ها جاداده وبرای ایمینی ، چشمان شان راسبز نمایند واز طریق میدان هوایی کابل به مسکو منتقل سازند. همانطور شد این سه نفر با چشمان کذایی سبز ، به مسکو نقل یافتند که یکی از آنها گلابزوی بود. بعد از تجاوز ارتش سرخ در افغانستان ، برای همه روشن است که گلابزوی به عنوان وزیرداخله ء قدرتمند ، عرض اندام نمود. این قدرت مندی وی به حد بود که در برخی مواقع به ببرک کارمل ، هم تمکین نمیکرد. داکتر نجبب در روزهای نخستین جابجای خویش در قدرت از اتوریته ء گلابزوی به حد اعظمی استفاده نمود. اما او منتظر بود که جایگاهش را تحکیم نماید وبا اطمینان به استحکام خویش گلابزوی را از صحنه خارج نمود. گلابزوی در روسیه سمت سفارت افغانستان را عهده دار شد. بعد برای سقوط نجیب با کودتای تنی همگام گردید. با ناکامی کودتا از سفارت بر افتاد ، اما روسها از او حمایت نمود نه تنها به داکتر نجیب اورا تحویل نداد ، بلکه در مسکو منزل دولتی را در اختیارش گذاشت ، اینکه چگونه امرار معاش میکرد ، مبهم است . اما گلابزوی برای یک روز هم در بازارهای مسکو برا ی کار نرفت ولی با خانواده اش راحت میزیست. دردوران طالبان دومرتبه به ایران سفر نمود و آقای گلابزوی با استقبال اعلان ناشده و غیر رسمی مقامات ایران مواجه گردید. وقتی آقای قانونی در دوران وزارت تعلیم وتربیه اش به مسکو آمد در دوطرفش گلابزوی و قادر اولین وزیر دفاع بعد از کودتا ی ثور، قرار گرفته بودند. آقای قا نونی چنان زبان به وصف گلابزوی گشود که تصور میکردی اینها سالها در کنارهم بوده وازیک دستر خوان ، طعام خورده اند. توخود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
علومی ، سمت قوماندانی قول اردوی را قندهار را عهده داربود. با صلاحیت عام وتام کار میکرد ، مشاورین روسی زیادی داشت که این روابط به حدی تنگاتنگ بود که در برخی مواقع سکانداران قدرت در کابل را مشوش میساخت. چون مسابقه ء اصلی برای حفظ قدرت سیاسی نزدیکی وتقرب با مشاوران روسی بود که به گفته ء داکتر نجیب در کنار نلدوان ما نیز یک مشاور قرار داشت. در همان وقت گفته میشد که علومی روابط نزدیکی با مجاهدین دارد وحتی رفت آمد قوماندانان جهادی قندهار را در دفترش دیده بودند. از سوی دیگر آقای علومی در محلات بسیار خطر ناک میتوانست به مهمانی برود. در حالیکه برای دیگران قندهار ، گورستانی بود که هزاران انسان را در دل خود دفن کرده بود.
مصطفی ظاهر نواسه ظاهر شاه ، کسی که هم در روم وهم در کابل گویا نماینده اصلی ظاهر شاه بوده است ، دراین جبهه میخواهد بخت اش را بیازماید.اینکه چه عوامل سبب شده تا این وارث تاج وتخت را در کنار مجاهدین قرار بدهد ، فهم آن در حال دشوار است. اما یک نکته فراموش نشود که ظاهر شاه در دوران قدرت خویش گرچه خودرا بیطرف وحایل بین قدرت های جهانی میدانست. اما نفوذ روسها در افغانستان در دوران زمامداری او یک پیشینه ای تصادفی ندارد ، باید به دقت تاریخ این روابط را مرور کرد تا کنه مساله روشن گردد.
اشارات بالنسبه بلندتر ما پیرامون این سه نفر به خاطر بود که حضور آنها در جبهه ملی ظاهراً نو وبرای برخی ها غیر منتظره می باشد. اما باقی کسانی که در جبهه ملی جمع گردیده اند ، همان افرادی اند که سالها در کنار همدیگر بوده اند و در مواقع گوناگون یکدیگر را حمایت کرده وبه سود همدیگرعمل نموده و سخن گفته اند.قابل تذکر است که این افراد هر کدام به نوبه ء خود روابط تنگاتنگی با جمهوری اسلامی ایران داشته که از مساعدت فراوان نظامی و مالی این کشور بهره مند شده اند. توجه باید داشت که کشورهای همسایه چون : پاکستان ، ایران ، روسبه از طریق آسیای میانه ، به هیچ عنوانی حاضر به از دست دادن منافع خود در افغانستان نمی باشند و با تمام امکانات تلاش می نمایند که از مجاری مطمیین در جهت حصول منافع شان دست بکار شوند.
اما مهم این است که طرح نظام پارلمانی به جای نظام ریاستی ، و انتخاب والیها وشهردارها از سوی مردم ، یک طرح بسیار منطقی و متناسب با روح کشور موزاییک ما میباشد. ولی مشکل اساسی در این است که این طرح بجا توسط آنهای مطرح میشود که در دوران زمامداری شان حتی یکبار سخنی در قبال چنین طرحی نگفته اند. مشکل به نظر میرسد که انها در جهت تحقق چنین هدفی همت گمارند. این احتمال هم وجود دارد که این شعارهای بجا صرف برای یک بازی سیاسی به دقت اتنخاب شده باشد تا از این طریق میزان فشار بالای دولت را افزایش بدهند ودر عین زمان مانوری باشد برای به تامل واداشتن جامعه ء جهانی که خیال حذف آنهارا از سر بیرون کنند . سران مجاهدین با این حرکت میخواهند بگویند که برای حفظ منافع شان نه تنها به شعارهای زیبا متوسل میشوند بلکه به اصطلاح با سرسخت ترین دشمنان خویش کنار آمده میتوانند. درحالیکه گفتیم این دشمنان سرسخت از مدتها قبل به دوستان یک " خوان نعمت " تبدیل شده بودند.
در سرآغاز کار این جبهه جدید اختلاف نظر های وجود داشت. آقای گلابزوی خواستار نظام پارلمانی وانتخاب والیها و شهردارهامی باشد. اما آقایان ربانی ، مصطفی ظاهر و کاظمی بااحتیاط حرف میزنند و به همان شعارهای کلیشه ای اکتفا میکنند. تا هنوز هیچ مسئله ای جدی از زبان رئیس ، منشی هیات اجراییه و سخنگوی جبهه شنیده نشده است . منتظر زمان هستیم تا ببینیم که آیا این جبهه واقعاً این اهداف را پیگیری میکند ویا خیر ؟ ویا به آن گفته نواسه ی ظاهر شاه اکتفا میکند که : " ما در وسط کار نباید از کرزی چیزی بخواهیم و... "
نکته ای قابل تامل این است که عدم حضور آقایان خلیلی ، محقق ، سیاف نشانه ای از شکل گیری یک جبهه ء دیگر نیست ولو که به گونه ء رسمی اعلان نشود. تیم کرزی و حامیان بین المللی شان بدون شک تمام حرکات جبهه ء ملی را زیر نظر دارند. اما هرچه که باشد برای آقای کرزی این خبر خوشی نمی باشد ، چون این جبهه از منبع مطمیینی تقویت میشود که نام این منبع شورای ملی است که سکانداران اصلی آن در خدمت این جبهه قرار دارندو از مصئونیت پارلمانی برخوردار اند.
در آخر باید اشاره کرد که تشکیل چنین جبهه ای با ترکیبی که از آن سخن گفتیم ، شاید دیرپا نباشد چون حوادث افغانستان ومنطقه همیشه در نوسان قرار دارد. اما یک پیام روشن برای نیروهای سیاسی آگاه ، متعهد و مومن به مصالح مردم دارد که تا دیر نشده برای نهادینه گی دموکراسی ، عدالت اجتماعی وحدت ملی و حقوق شهروندی ونظام عادلانه ای انتخابی از سوی شهروندان افغانستان ، همدیگر را دریابند واگر نمیتوانند در یک وحدت تشکیلاتی گرد هم بیایند ، برای ایجاد یک جبهه فراگیر ملی به مفهوم واقعی آن مجادله نمایند. نیروهای آگاه ، روشن ، مدنی وهدفمند بسیاراند ، اما پراگندگی ، آنهارا در عرصه ء سیاست افغانستان ، اندک نشان میدهد. تنها یک جبهه ء فراگیر ملی متشکل از جنبش های نوگرا ، میتواند برای تحقق دموکراسی وعدالت اجتماعی در افغانستان متعهدانه و مسئولانه عمل نماید.