محمد عوض نبی زا ده
مردم هزاره قربانی تفا سیرعوامانه ونا همگون وحدت ملی در کشور
افغانستان , وطن عزیز ما پیش از اسلام بنام آریانا ودر دوره اسلامی به اسم خراسان کبیر شناخته میشد .و از نيمه قرن هژدهم تا به امروز اقوام وقبایل مختلف زیر نام واحد و غير مشترك در جمع ناموزون و ناهمگون در يك ساختار اداري و دولتي بنام ( افغانستان ) جمع شده اند. بعد از آنكه در اين سرزمين يك حكومت سياسي بشكل ابتدائي درسال 1747 ميلادي برهبری احمد شاه دراني تشکیل شد، دولت های مستبد خاندانسالاري ، و قبيلوي چون زخم ناسور در بدنه جامعه چندين مليتي و بخصوص جامعه هزاره جا گرفت به اينترتيب ، وحدت ملي و منافع ملي مردم کشور ما نثار و قرباني برتري جوئي هاي خانداني ، قبيلوي و قومي گرديد. تبعيض قومي ، مذهبی ، و بيعدالتي اجتماعی ناشي از برتري جوئي ها و خودخواهي ها ی خاندانی و دیکتاتوری فردی با ابعاد گسترده درطول ساليان متمادي محسوس بوده است . تشکیل افغانستان درچهارچوب جغرافیائی کنونی، مشخصات ملی ـ اتنیکی باشندگان آن و فرایند تاریخی کشور در رابطه به برخورد به هویت ملی بخصوص درسالهای اخیر ضرورت حل این مسأله را با مضمون دموکراتیک در زمینه مشارکت همگانی مردم، به پیش میکشد..از گذشته تا امروز مسئلۀ قومی – ا تنیکی در افغانستان به عنوان شگاف فعال اجتماعی کارساز تمام مسایل سیاسی و فرهنگی شمرده شده است. از آنجائیکه تاهنوز بنابرعوامل گوناگون اعم از اقتصادی – اجتماعی و سیاسی در افغانستان ملت واحد بوجود نیامده است بناء بکار گیری مفاهیم وحدت ملی ومشارکت ملی کلیمات اند که در جامعه ماتا هنوز انطباق کامل پیدا کرده نمی تواند. چون تا اکنون آمیزیش های لازم درابعاد مختلف زندگی اجتماعی واقتصادی میان اقوام وقبایل گوناگون کشور بوجودنیامده است وتا آن سرحد رشد طبیعی اجتماعی خویش نرسیده اند که ملت واحد و یک پارچه را بوجود آورند. مفهوم وحدت ملی در تاریخ سیاسی صد سال اخیر افغانستان، یک مفهوم گنگ سیاسی بوده که به منظور پنهان نمودن خلای وحدت ملی در کشور استعمال شده است؛ چون در تمام دوران این تاریخ سیاسی، همانطور که رژیم های سیاسی کشور مظهر سیاسی برای وحدت ملی ملت نبوده، همانطور؛ با تقدس بخشیدن تصنعی برای وحدت ملی، واقعیت محرومیت سیاسی و بیعدالتی اجتماعی را در تمام اشکال روابط اتنی ها، گروه ها و اقشار مردم کتمان نموده اند . ما باید به وحدت ملی برخورد عوامانه نکنیم، که هنوز ما ملت نشده ایم، وهرگز هم وحدت ملی پیش از تشکیل و تکمیل عناصر ملت بوجود نمی آید. ملت شدن ماحصل بلوغ فکری و رشد فرهنگی، با شالوده های زیر ساخت استوار در حوزه ی اقتصاد و مناسبات اجتماعی است.
بنآ وحدت ملی عبارت از وحدت سیاسی و اجتماعی تمام اتنی ها، گروه ها و اقشاری است که با ترکیب خود ملتی واحد را به وجود میآورند و از طریق جامعه واحد سیاسی (حاکمیت سیاسی) روابط عادلانه سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی خویش را در سطح ملی اداره می نمایند. بنابراین، برای داشتن وحدت ملی به فرهنگ ملی و سنت های ملی ضرورت داریم که روابط اقتصادی تمام جوامع را به شکل عادلانه آن ضمانت نمایند.
از بکار گیری مفهوم وحدت ملی درافغانستان تعبیر ها ی گوناگون وحتی بهره برداری سیاسی به نفع گروه حاکم مربوط به اقوام دارای قدرت انحصاری در حاکمیت ها طی مدت د وونیم قرن اخیر بعمل آمده است . سر دمداران انحصارگر قدرت با استفاده ازنام قبیله وقوم معین - تبعیض وخصومت را میان اقوام گوناگون کشور دامن زده و بعضی اقوام وملیت های محروم از حاکمیت را تحت ستم واستبداد ظالمانه قرار داده است که تاریخ خون بار دوونیم قرن اخیر وطن از آن گواهی میدهد.مبارزین وابسته به اقوام زیر ستم به قیام های دادخواهانه علیه مظالم حاکمیت های خاندانی وتک قومی دست زدند که متاسفانه از طرف مستبدین وقت بصورت بسیار بی رحمانه سرکوب میشده است.در گذشته ها مردم زیر ستم حق نداشتند که از قوم – ملیت و مذهب خویش به آزادی نام بگیرند درصورت نام گرفتن از قوم ومذهب خودها به جرم ناقضین وحدت ملی از طرف هیات حاکمه محکوم و مجا زات میشدند. و حتی درگرفتن تذکره تابعیت نیز مجبور ساخته میشدند که از قوم ومذهب خویش صرفنظر نمایند اما در زمان حال درشرایط به اصطلاح دموکراسی و جامعه مدنی و داشتن قانون اساسی جدید مردم وطن ما باید حق نوشتن نام اقوام خود ها را درتذکیره های جدید شهروندی تثبیت هویت پیدا نمایند..که این میراث شوم از رژیم های سابق در جامعه ما باقی مانده و نباید هنوز هم مانند گذشته این جریان تداوم پیداکند. گرچه در ماده بیستم قانون اساسی جدید از اقوام گوناگون کشور در سرود ملی نام گرفته شده ودرتوزیع تذکره درج نام اقوام مختلف بصورت قطع نمیتواند مشکلات را بوجود آورد زیرا کشور ما دارای جامعه کثیرالقومی است وباید در تذکره جدید شهر وندی کشورما نام هر یک از اقوام که فرد به آن منسوب است درج گردد طبیعی و عاملانه خواهد بود که هر شهروند کشور خود را متساوی الحقوق احساس نماید در غیر آن حساسیت های قومی را بوجود خواهد آورد . امیدوارم مقامات دولتی درین زمینه برخورد واقعبینانه وعینی انجام داده وهویت جعلی را نباید جبرآ بالای مردم کشور تحمیل کنند.
مردم هزاره نسبت به سایر اقوام کشور زیر نام و مفاهیم وحدت ملی - تبعیض ملی –مذهبی وبی عدالتی های گوناگون سیاسی و اجتماعی وحتی انسان درجه چندم بودن را درطی مدت دونیم قرن اخیر متحمل گردیده و به نام مخربین وحدت ملی برزگترین و دشوارترین مظالم غیر انسانی از طرف هیات حاکمه بالای شان عملی شده است که تاریخ خونین مبارزات داد خواهانه آنان در دونیم صدهء اخیر از آن حکایت دارد.حکام جابربا تفاسیر عوامانه و دلخواه ازوحدت ملی وبهره برداری مستبدانه از آن علیه بعضی اقوام تحت ستم و بخصوص مردم هزاره جان هزاران انسان بیگناه را گرفتند و اعمال خشن وضد کرامت انسانی را دربرابر آنان انجام دادند. با درنظر داشت برخورد ظالمانه وستمگرانه ء هیا ت حاکمه اقتدارگرای گذشته درکشور تامین وحدت ملی را دشوار میسازد چون گذشته خونین میان اقوام همرا ه با انتقام گیریهای قومی درجامعه ما رخ داده که باعث بی اعتمادی های ملی گردیده است . وحدت ملی زمانی تامین شده میتواند که مشارکت واقعی اقوام گوناگون میهن ما در حاکمیت بصورت واقعی فراهم ومیسر گردد. در غیر آن تبلیغ وحدت ملی در حرف نمیتواند جوابگوی خواسته های ملی اقوام کشور ما باشد. جامعه هزاره صادقانه وصمیمانه خواستار وحدت ملی از طریق مشارکت واقعی در قدرت بر اساس شعاع وجودی و حضور فزیکی خویش میباشد. و درین راه از هیچگونه تلاش داد خواهانه دریغ نخواهد کرد.بخاطر تامین صلح وثبات در کشوربا هر نیروی سیاسی که درجهت استقراردموکراسی و مشارکت ملی و ایجاد واقعی ملت واحد و وحدت ملی صادقانه کار نماید تا وطن ما از بحران انقطاب ها - بی اعتمادی های ملی و قومی رهائی یابد. گرچه مردم هزاره تاهنوز بخاطرتامین وحدت ملی قربانی های زیادی را داده است وحالا نیز آمادگی کامل دارد که درین امر گام های مشترک را با دیگران یکجا بردارد.
ولی در شرایط کنونی بخوبی میتوان کم کاری وبی توجهی مسوولین دولتی را در اجرای امور کاری شان درک نمود که چه گونه برای تامین مشارکت ملی وعدالت اجتماعی ما نع تراشی و بهانه گیری مینمایند و چند نمونهء آن ذیلآ یا آوری میگردد.:- مقامات دولتی در کاراعمار سرك كابل ـ هرات از طریق هزارستان تعلل و بهانه جوئی های گوناگون بخرچ میدهند تا مانع احداث این سرک حیاتی کشور گردند طوریکه از عمر نصب تابلوها ی آغاز کار سرک مذکور پنج سال مي گذرد وگرد وخاك موتر ها ي كه از كنار سرك خاكي باميان عبور مي كنند كم كم جلو اين عناوين فريبنده را مي گيرد ،تاديگر مردم باميان اميد وار نباشند ،مسئولين دولت هم شرمنده نشوند ؛ از اينكه اين پروژه اي عاجل بعدازپنج سال تحقق نیافته بلكه تبديل به يك معما شده اند،زيرا تاكنون چندين باركار اعمار اين سرك با يك طمطراق وتشريفات خاص شروع شده است گاه از باميان ،گاه از ميدان شهر؛ گاه توسط كرزي وگاه توسط خليلي ومقامات ولايات باميان ووردک ولي کار آن از ادامه با ز مانده است .گاه مسئولين ومقامات دولت مشكل را در كمبود بودجه وگاه در نبود امنيت جستجو ميكنند، چنانچه در دوشنبه هفته قبل24/2/86 13- ش.در جلسه شوراي وزيران آقاي سهراب علي صفري وزير فوايد عامه خواهان تاءمين امنيت براي كاركنان اين سرك گرديد ودولت نيز به وزارت داخله وظيفه سپرد تا امنيت لازم را براي اعمار آن فراهم نمايد درحالي كه در نا امن ترين مناطق كه انجينران گاه كشته ميشوند وگاه اسير ولي كار اعمار سرك ها به پايان رسيده است و بر مناطق هزارستان جز در قسمت ميدان شهر هيچ مشكل امنيتي وجود ندارد.
بودجه اعمار سرك كابل ـ باميان راكشور ايتاليا به عهده داشت كه ظاهرا 30 مليون دالر را قبلا پرداخت كرده بود واين يكي از بهانه هاي دولت بود كه.هميشه در مصاحبه هاي شان مي گفتند بودجه لازم را نداريم واين مبلغ كار ي را از پيش نمي برد اما طبق آخرين گذارشها كه رسانه ها نشر كرده است « ماسيمو دليما» معاون صدر اعظم ووزير خارجه ايتاليا در ديدار كه بتریخ31/2/86 13-ش .با حامد كرزي داشت وعده نمود كه كشورش علاوه بر تعهد قبلي مبلغ 60مليون يورو ي ديگر را براي تكميل سرك كابل ـ هرات ازطریق هزارستان مي پردازد . اما اينكه اين بار اين مبلغ به كجا مصرف خواهد شد و یا اينكه به معما ئی تبديل ویا به يك پروژه عملی شده مبدل خواهد شد يانه؟ آينده و زمان جواب خواهد داد .
باوجود سرازیر شدن میلیارد ها دالر کمک جامعه جهانی به افغانستان بخاطر باز سازی وعمران وطن ما - با کمال تآسف درین قرن بیست ویکم هنوز هم بیش از ششصد خانواده فقیر مردم هزاره در مغاره ها زندگی میکنند و این کمک ها کدام اثری برزندگی مشقت بار مردم این ساحه وارد نکرده است و زندگی مردم مناطق هزاره نشین بد تراز دوهزار سال قبل که نیاکان شان که درین منطقه زیست مینمودند گردیده است. گرچه مسوولین دولتی وجامعه جهانی همواره ازبازسازی وتامین عدالت اجتماعی وجامعه مدنی حرف میزنند مگر در عمل مردم هزاره اثرات باز سازی رابه زندگی خودها احساس نکرده اند پس چگونه میتوان بالای کارکرد های دولت کنونی ومفاهیم مشارکت ملی باور واعتماد نمود.
درین فوتو- زندگی یک فامیل فقیر مردم هزاره را دریک مغاره وسموچ کنار بودا ی بامیان که تقریبآ دو هزار سال قبل بوسیله نیاکان شان ساخته شده اند مشاهده مینمائید.
درطی مدت شش سال نه تنها در مناطق هزاره نشین کشور وبخصوص در ولایات بامیان و دایکندی نه تنها بازسازی و آبادانی صورت نگرفت بلکه بلای دیگری بنام هجوم کوچیهای مسلح طالبی درمنطقه بهسود ولایت وردک نازل شد .که منجر به تخریب - حریق و غارت بیش از سی قریه وکوچ اجباری بیست هزارنفر وقتل دوازده نفر وزخمی شدن چند تنی دیگر در ولسوالی های بهسود ولایت وردک گردیدند. وتجارب خونین گذشته را میان مردم هزاره و کوچیها تازه نمود. توقع برده میشود که با عقلانیت -واقعبینی و عادلانه به نفع مردم عذاب دیدهء بهسود این معضله بطور اساسی و ریشه ء حل وفصل گردد.
یکی از تغیرات بسیار عمده در عرصه عملی در تمام نقاط دنیا در زمینه مناسبات ملی است که مسلما" دراندیشه وتفکرانسانها جای قابل ملاحظه ای را اشغال کرده است.در دو دهه اخیر وحشتناکترین جنگها وجدائی با استفاده موذیانه از این واقعیت از جانب دنیای ستم وسرمایه بره افتیده ونه تنها کشور ها از هم پارچه شده بلکه دراکثر نقاط جهان از قریه وروستا گرفته تا شهر وکشور در برابر هم قرار گرفته اند.از جانب دیگرسطح آگاهی انسانها درین مدت در اثر عملکرد پیشرفتهای علمی وفنی بنحو بیسابقه ای ارتقا یافته وبی عدالتی در عرصه مناسبات بین گروه های قومی وملی که هیچ کسی وجود آن را نمیتواند انکار کند، منبع بروز جنگها واختلافات بوده است . امریکا به عنوان نماینده خود منتصب بشریت و نمایندۀ منحصر به فرد آزادی و دموکراسی به لشکر کشی در هر کجا که لازم دید بپردازد.جهان الزاما تحولات و تغییرات زیادی را پذیرفت اما در روابط بین کشور های قدرتمند و ملت های ضعیف نه فقط تغییر اساسی به وجود نیامد که اوضاع از خیلی جهات بد تر هم شد. فقر، فساد، استبداد، نفاق اجتماعی و آدم کشی در اثر سیاست های مخرب و ویرانگر اعمال شده توسط قدرت های بزرگ ابعاد وسیع به خود گرفت و بد تر از همه آن اشباحی که به مثابه یک توهم، عامدانه و جهان فریبانه بزرگنمایی شده بودند. بنیاد گرایی، تروریزم و هراس افگنی و مافیای مواد مخدر مثلث منحوسی است که در آغاز مصلحتی بی خطر تلقی میشدند کم کم از کنترول خارج شدند و در برابر آفریدگان خود ایستادند. درکشور ما نیز این پدیده بطور بسیار بیرحمانه صدمات عظیمی بر مردم ما وارد ساخته است.
مناسبات میان گروه های قومی وملی در روح وروان روشنفکران ما با شدت عمل می کنند.عده ای به شیوه افراطی این موضوع را مطرح میسازند وعده ای بیرحمانه نسبت به آن بی تفاوت هستند.هردوی این راه حل نیستند. در طول تاریخ استبدادی افغانستان مبارزات خونین ظاهرا زیرنام گروهای سیاسی که در حقیقت کرکتر وخصوصیت قومی را دارا بودند صورت گرفته است و مبارزین سیاسی اقوام تحت ستم خاصتآ جامعه هزاره درین مبارزات دادخواهانه سیاسی و اجتماعی بزرگترین قربانی و تلفات انسانی و مادی را پرداخته اند که حوادث خونین سه دهه اخیر گواه این امر میباشد.. مشکل اصلی درارتباط به مسأله ملی هنوز حل ناشده باقی مانده است و در اوضاع و احوال کنونی مبارزه بخاطر رفع بی عدالتی ملی و سد کشیدن دربرابر بازگشت درحال بروز گرایشهای برتری جویانه ملی به شیوه های پیشین و نوین و شناخت اصل حقوق ملیتها و اقوام کشور محتوای اصلی آنرا تشکیل میدهد. فرهنگ خرد مدار، برابری- باور، فرا تباری، اندیشه گستر، شایسته پسند، نخبه گرا، تجدد پذیر و مناسب با ویژگیهای ملی و نسبت یافتن به ارزشهای جهانی وانسانی! میباید در مردم آزار کشیده و نا بسامان افغانستان نهادینه گردد وحدت ملی باید براساس اتحاد واقعی تمام ملیتها، اقوام و گروه های اتنیکی درکشور بوجود آید. این چنین وحدت درصورتی تأمین، تضمین و تحکیم میگردد که برپایه تحقق دموکراسی و عدالت اجتماعی، در نظامی دموکراتیک تا همه ء مردم بتوانند آگاهانه و داوطلبانه گردهم آیند، علایق مشترک نسبت به مسایل عمده کشوری تبارز بدهند و برای حل مسایل اساسی ملی مشارکت عملی و برابر داشته باشند. بنابرآن، وحدت ملی صرف میتواند بربنیاد تحقق عدالت اجتماعی و دموکراسی درکشور به امری ممکن و تضمین شده مبدل گردد.
تاریخ دو ونیم سده اخیر نمونه این همگرایئ های عمومی ، ملی را در قبال تهاجمات خارجی شاهد بوده است.واما در بعد داخلی بخاطر رفع پرابلم ها وبن بست ها برخورد مشخص صورت گیرد.در این حالت شعار ها ومفاهیم ترکیبی عام وکلی چسپ ندارد وباید جامعه بصورت عینی ومشخص به تحلیل، نقد وارزیابی گرفته شود، وتمام تضاد ها وتناقضات که باعث بروز بحران وبن بست گردیده بصورت قانومند شناسایئ وراه های حل آن جستجو شود.یعنی در حالیکه ستم سیاسی اجتماعی،ملی وفرهنگی،بی عدالتی اجتماعی وجود داشته باشد.حاکمیت دولتی باید منافع اکثریت مردم کشور را در نظر گرفته با مشارکت طیف های وسیع مردم ونماینده های سیاسی آنان پرابلم های عایده را رفع گردانند.
برخورد کاذب وگمراه کننده این شیوه توسط حاکمیت های اقتدار گرا که خود را نماینده کل جامعه میدانند وایدیالوژی سیاسی،مذهبی وقومی خود را بر مردم تحمیل میکنند وقتی که منافع شان از طریق جبر واعمال فشار کار ساز نباشد وبه مقاومت مردم روبرو شوند وسراپای حاکمیت را بحران وجنگ فرا گیرد در آنصورت با تاکتیک های مزورانه وسیاستهای سازشی،عقب نشینی ومصالحه ،عفو عمو می ،وفاق ملی با پسوند اغوا کننده ملی دست به ترفند های جدید بخاطر حفظ قدرت خود میزنند.که تاریخ نمونه های آنرا در کشور های مختلف وحاکمیت های ضد مردمی به تجربه گرفته است. تجارب تلخ وواقعیت های عینی تاریخی نشان داده که درطی سی سال اخیر در مقاطع مختلف کشور ما دستخوش یکسلسله وقایع ناگوار قرار گرفته که در اثر اشتباهات وانحرافات وعدول از اهداف برنامویئ کشور دچار بحرانات عمیق تر ملی گردید وزمینه ساز مداخلات وسیع تر خارجی به کشور ما مساعد گردید.ومردم ما خسارات بزرگ مادی ومعنوی را متقبل شدند.وتداوم جنگ وبحران باعث رنج ها وعذاب بیشمار برای مردم بی گناه ما گردید.
برخوردهای اتنیکی درافغانستان درسالهای اخیر به مسأله حاد و خطرناکی تبدیل گردیده بود و اکنون صرف از لحاظ سطحی و ظاهراً فروکش کرده و روی آن سرپوش گذاشته شده است و نه اینکه جای خود را به وفاق و همکاری واقعی داده باشد. بخاطر دستیابی به همزیستی و همبستگی سراسری ملی راه دیگری بجز حل این معضل وجود ندارد. راه های رسیدن به این هدف را برآورده ساختن مطالبات زیرین هموار خواهد ساخت:
- به رسمیت شناختن تنوع و تکثر قومی، مذهبی و نژادی درکشور.
- اذعان به نقض حقوق ملی برخی از ملیتها و اقوام کشور درگذشته تاریخی، وجود پدیده ستم ملی و سرکوب فرهنگی ـ سیاسی و مطالبات آزادی طلبانه ملی مردم افغانستان.
- قبول این واقعیت که کوچاندن گروه هائی از قبایل به بخشهای دیگری از کشور، بویژه درشمال و غرب وعدم اسکان کوچیها و تشویق کردن آنان به پایمال کردن حقوق و ملکیتهای دیگران، بویژه در مناطق مرکزی (هزارستان) از لحاظ تاریخی موجب نارضایتی شدید وبروز تشنج درمیان مردم در مناطق وسیعی از افغانستان گردیده است.
- پذیرش حق تعیین سرنوشت ملی با راهبردهای خود ارادیت، خود مختاری و خود گردانی ملی درچهارچوب کشور واحد افغانستان.-
کمک به مردم کشور برای دستیابی به هویت ملی و فرهنگی خویش و برخورداری از آزادی های ملی.
- راه ندادن به تبارز و تعرض گرایشهای برتری جویانه ملی که غیرعادلانه و تشنج زا است و تحمل و تساهل دربرابر آزادی خواهی ملی که عادلانه و دادخواهانه است.
- درنظرگرفتن خواستهای برحق مردم برای تحقق آزادی و عدالت اجتماعی درکشور.
- برانداختن سیاست تبعیض جویانه دربرابر برخی از ملیتها و اقوام کشور و منسوبین آنها و نه پذیرفتن امتیازطلبیهای ناموجه و غیر قانونی بعضی از اقوام و قبایل و افراد با نفوذ منسوب به آنها.
- تسلیم نشدن دربرابر خواستهای برتری طلبانه ملی که هدف آن درهرحال سلطه جوئی قومی و زبانی است. علاوه برآنکه دریک کشور واحد هیچ قومی حق ندارد که برتری جوئی را عنوان نماید، این امر درطول تاریخ بیش از دوقرن اخیر افغانستان باعث بی عدالتیها، بیرحمیها، کشتارها و جنگهای خونین گردیده است.
- بررسی کردن ویژه گیهای وجوه اشتراکات ملی و تأمین حق مشارکت مردم متشکل از تمام گروه های اتنیکی و قومی درقدرت و اداره دولت اعم درحاکمیت مرکزی و درحکومتهای ملی و منطقوی بعنوان یک حق انکارناپذیر و ضرورت قاطع برای تحقق عدالت اجتماعی، تبلور و تبارز روان اجتماعی مردم برای نزدیکی و همبستگی.
- اذعان کردن به حق طبیعی مردم برای خود ارادیت در کشور کثیرالمله افغانستان از طریق تحقق نظام دموکراتیک فدرالی.
بدینقرار لازم پنداشته میشود که ضمن بررسی تاریخ سیاسی افغانستان، سیمای اتنیکی و هویت ملی باشندگان آن مشخص گردد و راه های منطقی برای حل مسأله ملی دریافت شود. لویه جرگه قانون اساسی افغانستان که از آخرین روزهای پایانی سال پار تا نخستین روزهای سال ٢٠٠٤ میلادی درکابل برگزار گردید، مسایل گوناگونی را در رابطه به محتویات پیشنویس آن قانون پیش کشید. مسایل ملی و قومی و جایگاه ملیتها و اقوام درساختار قدرت از نخستین ساعات و روزهای این برگزاری مطرح گردید و در آخرین روزها به مسأله محوری و اساسی مباحثات مبدل شد.
طرح مسأله بدینگونه، درلویه جرگه - بعنوان هسته اصلی بحث ها و سخرانی ها، مذاکرات و مشاجرات، خواستها و مطالبات، موضعگیریها و برخوردهای فکری میان نمایندگان مردم، شخصیت ها و گروه های ملی و قومی - شناخته شد. این مسأله در جرگه متذکره و روزهای بعد توجه مردم را نه تنها درافغانستان، بلکه درخارج ازکشور وسیعاً جلب نمود و درمطبوعات کشور و در رسانه های گروهی جهانی نیز بازتاب گسترده یافت.
کشاکشهای سیاسی در رابطه به مسایل ملی و قومی درلویه جرگه خصلت علنی و بگونه ای بحران قدرت را بخود گرفت. این بحران هنگامی آشکار گردید که مطالبی جدی در رابطه به مسأله نظام سیاسی و دولتی، ریاستی یا پارلمانی و نقش ملیتها و اقوام گوناگون افغانستان درساختار قدرت در لویه جرگه مطرح گردید و این موضوع سرتاپای جلسات را فراگرفت. بالا گرفتن تشنج روی مسأله زبانها یکی از مظاهر برجسته این بحران بود که سازشها روی آن تاحدودی سرپوش گذاشت. ولی مسأله اساسی که عبارت از نحوه و حدود شرکت نمایندگان سیاسی و قومی ملیتهای گوناگون درساختار قدرت از بالا تا پائین باشد، حل ناشده باقی ماند. ، اما اشتیاق مردم بخاطر ازمیان برداشتن تبعیض، تضمین وفاق ملی وتشکیل دولتی استوار براصول دموکراسی و مبتنی برمشارکت یکسان نمایندگان واقعی ملیتها و اقوام گوناگون درقدرت دولتی، درسطوح مرکزی و محلی، تاحدودی به سستی و بی میلی گرائید و به حق تشکیل اداره های خودگردان مردم در ولایات و محلات اذعان نگردید و برپایه برخی از مواد قانون اساسی جدید، شیوه کهن اداره محلی بار دیگر محل تطبیق پیدا کرد.
برابری ملی درصورتی متصور است که همه ملیتها و اقوام برسرنوشت خویش مسلط باشند و امکانات شرکت آزادانه درانتخابات عمومی و عادلانه را دردست داشته باشند، هرگونه تبعیض و امتیازطلبی قومی، زبانی و منطقوی ازمیان برداشته شود و همه اعضای جامعه امکانات برابر برای مشارکت عملی درارگانهای قدرت دولتی را بدست آورند. افغانستان کشور واحد و خانه مشترک تمام مليت هاي ساکن آن ميباشد که بعداز سه دهه جنگ خانمانسوز وارد مرحله نوين بازسازي سياسي و اقتصادي و اجتماعي گرديده است . مردم ما در آستانه دگرگوني هاي عميق و سرنوشت ساز وطن ويرانه خود قرار گرفته در جستجوي طرق و ميکانيزم مناسب حل منازعات قومي قبيلوي وفرهنگي قرار داشته و راه هاي رسيدن به اين آرمان ملي را جستجو ميکنند . فعالان سیاسی و روشنفکران ما باید با شدت با تمام انواع بیداد گری های ملی واز جانب دیگر با طرحهای افراطی دور از واقعیت مخالفت داشته وعلیه آن ها صادقانه مبارزه کنند کم بها دادن واز کنار این واقعیت به بزرگی کوه ها گذشتن کار عاقلانه نیست همان سان که طرح افراطی این مساله باعث صدمات جبران ناپذیر میگردد. که از یکسوطرح موضوع نه تنها مشروع و ضروری بلکه طفره رفتن از آن اشتباه عظیم است، فعالین سیاسی و روشنفکران ما باید ،عدالت وبرابری رابرای تمام مردم افغانستان بخواهند و در برابر بی عدالتی درین زمینه مبارزه کنند. در نتیجه از طرح موضوع مساله ملی طفره نرو ند که یکی از واقیتهای دوران ما است ما فورمولهای لازم را هم در اختیار داریم تا از افراط در زمینه جلوگیری شده بتواند.داشتن برخورد صادقانه وسیاست شفاف درین زمینه صادق بودن روشنفکران را دربرابر مردم نشان میدهد. حوادث افغانستان ومنطقه همیشه در نوسان قرار دارد. اما یک پیام روشن برای نیروهای سیاسی آگاه ، متعهد و مومن به مصالح مردم دارد که تا دیر نشده برای نهادینه گی دموکراسی ، عدالت اجتماعی وحدت ملی و حقوق شهروندی ونظام عادلانه ای انتخابی از سوی شهروندان افغانستان ، همدیگر را دریابند ، برای ایجاد مشارکت ملی به مفهوم واقعی آن تلاش و مبارزه نمایند. نیروهای آگاه ، روشن ، مدنی وهدفمند بسیاراند ، اما پراگند گی ، آنهارا در عرصه ء سیاست افغانستان ، اندک نشان میدهد. تنها تفاهم ومشارکت ملی متشکل از جنبش های نوگرا ، میتواند برای تحقق دموکراسی وعدالت اجتماعی در افغانستان متعهدانه و مسئولانه عمل نماید. و کشور را بطرف صلح وثبات سوق و اعتماد ملی را میان اقوام گوناگون تامین کرده تا مفاهیم وحدت ملی و مشارکت ملی صبغه عملی بخود اختیارکنند.
ماخذ:-
- افغانستان -تاريخ مداخله خارجی و تغييرو تحولات اجتماعی ديويد ميظر نشريه »کريتيک« شماره ۳۴ سال ۲۰۰۳ ترجمه ياسمين ميظر
-سایت کابل پرس تحت عنوان هژمونیزم قومی در افغانستان نوشته: سید یعقوب ابراهیمی
- سایت آریائی زیر عنوان نه فدرالیزم ونه سنترالیزم نوشته :عبدالقدیر علم
- سایت مهر تحت عنوان جنگ وصلح در درازنای تاریخ نوشته:محمد انور پویان
-ویبلاک بامیان زیرعنوان سرك كابل ـ باميان يك پروژه يا يك معما؟ نوشته برهاني تاریخ 31 -2 – 1386 - شمسی
- یادداشت های شخصی صاحب این قلم - - 5 ما ه - اگوست- سال - 2007 - میلادی