ميران
پارلمان یا بستر ستیزه با سکولاریزم؟
پارلمان و نظام مبتنی بر آرایه های پارلمانی یکی از مبانی اصلی دموکراسی و نماد حاکمیت مردم برمردم تلقی میگردد. اما اینکه ارزشهای دموکراتیک وحاکمیت مردم برمردم چه گونه تعمیل و تطبیق میگردد، بستگی به سطح رشد فکری مردم ومیزان شناخت نخبه گان جامعه از معیارها و پیشفرض های دموکراسی دارد. وجود پارلمان دریک کشور و یا نظام مبتنی بر آرایه های پارلمانی به خودی خود نمیتواند ممثل حاکمیت مردم ، مروج ارزشهای دموکراتیک و تعریف گر رویکرد های جامعه باشد؛ مگر اینکه اعضای آن به اصول و ارزشهای دموکراتیک و منافع مردم متعهد وآشنا باشند. تاریخ معاصر، پارلمانهای بسیاری را تجربه کرده است که ظاهرا با آرایه های نظام وقواعد پارلمانی آراسته بوده اند اما درعمل چهره ی ناکارآمد ترین پارلمان را به نمایش گذاشته اند.
پارلمان موجود افغانستان، بدون هیچ تردیدی درردیف همین گونه پارلمانها قرار می گیرد که با دامنه ای عریض وطویل آن و امتیازات نامتجانس اعضای آن با واقعیت های جامعه، چهره واندام ناکارآمد آشفته ترین پارلمان را به تصویر میکشد. اکثر اعضای این پارلمان، به جای پرداختن به علایق حیاتی و نیازهای مبرم مردم و قانونمند ساختن متغیرهای اجتماعی درجهت آسایش، تامین رفاه وامنیت مردم و به جای ترویج و تبلیغ اندیشه های همبستگر و پیوستگر، عملا تعصب ساختاری شده دربرابر ارزشهای دموکراتیک و فراتر ازآن عقده های گره خورده ای ایدیولوژیک را به نمایش میگذارند. درتمام کارکردهای پارلمان از آغاز فعالیت آن تا اکنون، هیچ اقدام ومصوبه ی ثمر بخشی را نمیتوان سراغ گرفت، که مبیین اثر گذاری پارلمان دربهبود اوضاغ آشفته و درهم پیچیده ی موجود افغانستان باشد و یا به عنوان مرجع قانون گذار، پدیده های تعریف ناشد ه و قانون گریز را تعریف کرده و آنها را در پیرایه های قانونی آراسته باشد.
موضوع جدیدی که دراین روزها درمرکز مشاجرات اعضای پارلمان قرار گرفته است و از طرفی دگر، تعجبی توام با نگرانی را درمیان بسیاری ازمردم و کارشناسان مسایل افغانستان برانگیخته است، مسله ی کمیسونهای مستقل و بالاخص کمیسون حقوق بشر و اتهام وارده علیه تنی چند از اعضای رهبری این کمیسون است. آقای سیاف که تفکر ستیزه با سکولاریزم و نوگرایی را در پارلمان رهبری وهدایت میکند، مبتکر اصلی ی این گونه مباحث است که با طرح این گونه مسایل، هر ازگاهی خصومت وعداوت ساختاری شده اش را نسبت به ارزشهای دموکراتیک درمعرض نمایش قرار میدهد. آقای سیاف یکی ازمعدودکسانی اند که ریش و دستار ایشان درپشت بسیاری از بحرانهای نفس گیر و مصیبت گستر دراین سه دهه ی اخیر، قرار دارند. نقش جناب ایشان، درایجاد, تمویل و تداوم بسیاری از این بحرانها، برجسته تر ازآن است که نیاز به شواهد ومدارک داشته باشد. آقای سیاف یکی از طراحان اصلی دولت انتقالی مجاهدین است که جایگزین دولت داکتر نجیب الله گردید؛ طرحی که درنهایت زمینه تخاصم گسترده ونبردهای خونین میان احزاب و جناح های مختلف را فراهم آورد و درفرجام به مرگ هزاران انسان بی گناه و ویرانی کابل منتهی گردید (1). ایشان یکی از تمویل گران اصلی جنگ های داخلی ویکی ازحامیان اولیه طالبان می باشد که مساعدت های مالی و لوژیستکی ایشان، طالبان را تا دروازه های کابل همرای کرد (2). درکنار همه ی این ابتکارات، ایشان یکی از مبلغین قرائت " وهابی" ازدین اسلام است که همین پیوند زمینه را برای عناصر القاعده فراهم آورد تا با بهره داری از حضور و نفوذ ایشان، به شهادت فرمانده احمدشا مسعود مبادرت ورزند(3). سهم برجسته ی آقای سیاف در ایجاد، تمویل وتداوم بحران درافغانستان، عملا ایشان را در برابر تمام ارزشها، رویکرد ها و پیشفرض های دموکراسی قرار میدهد. البته این تنها ایشان نیست که پرچمدار ستیزه با سیکولاریزم و علیه ساختارمند شدن رویکردهای دموکراتیک است بلکه فراوانند کسانی که در بستر دولت وپارلمان لمیده اند وهم گام و هم نفس با ایشان معضل می آفرینند وفتوی صادر میکنند. اما آنچه که حساسیت آقای سیاف و حلقات همبسته با ایشان را دربرابر کمیسون حقوق بشر برانگیخته است، یک سلسله اقدامات نمادینی است که این کمیسون در مناسبت با عدالت انتقالی انجام داده است. این اقدامات اگرچه در برابر ستم های که درحق این مردم رفته است خیلی کم و کم رنگ بوده اما مخالفت و عکس العمل شدیدی بسیاری از افراد واشخاص سهیم در جنگهای داخلی را در پی داشته است. لذا برانگیختگی آقای سیاف و حلقات همسو با ایشان دربرابر کمیسون حقوق بشر و طرح کنترول پارلمان بر رفتار این کمیسون صرف یک هیاهوی سیاسی نیست که درچانه زنی ها و داد وستدهای سیاسی رایج اند. بلکه خصومت ایشان با کمیسون حقوق بشر و نهاد های از این قبیل که تاثیر هرچند ناچیز در وضعیت فعلی افغانستان دارند ، در راستای یک منافع کلان ودربستر یک طرزتفکر قابل تامل و بازبینی است.
اما باتوجه به سیر حوادث وتحولات درافغانستان وبا توجه به مصیبت های بی شماری که ذهن و زندگی مردم را تصرف کرده اند، سوال اصلی این جا است که مگر تمام معضلات ومشکلات مردم حل گردیده اند ؟ مگر نیازهای اولیه و مبرم مردم برآورده شده اند؟ مگر هزاران مصیت،ودرد، آلام و زخم ناسور ازقلب، جان و سفره ی زندگی مردم رخت بربسته اند که کمیسون حقوق بشر و نهاد های مستقل، مهم ترین اجندای بحث در دستور کار پارلمان قرار میگیرند؟ ویرانی های ناشی ازجنگ، اوضاع بحرانی و آشفته ی جنوب ، ناامنی روز افزون، ترور و تریاک ، فقر وبی کاری وهزارن مصیبت دیگر، چرا در دستور کار پارلمان قرار نمیگیرند که مثل تابلو بر پیشانی افغانستان آویزان اند؟ چرا پارلمان پدیده ها تعریف نا شده و قانون گریز را که با ترور وتریاک پیوند دارد تعریف وقانونمند نمی سازد که درعوض گاهی دست به یخن داکتر سپنتا می اندازد و گاهی بر قامت ملالی جویا پیراهن می دوزد و این بارهم برای چادر سیما ثمر ریشه می بافد. واقعیت این است که طرح این گونه مسایل درپارلمان، قبل ازهمه چیز در بستر یک فرهنگ و یک تفکر رادیکال ضدیت با جامعه مدنی و مبانی دموکراسی، ریشه دارد و فراتر ازآن میخواهد که براندام بسیاری از جرایم و جنایاتی که براین مردم رفته اند پرده آویزد. آقای سیاف نماد این طرز تفکر ومبلغ این فرهنگ است که ضدیت با ارزشهای دموکراتیک و باورهای انسانی وعناد با دگر اندیشی ازخصلت های برجسته ی این فرهنگ واین طرز تفکر میباشد.
منابع
1ـ صحبت حضرت مجددی در دیدار با نماینده گان شورای اتلاف سال 1991 پیشارو
2ـ مصاحبه حاجی شیرعلم از فرماندهان اتحاد اسلامی
3ـ مصاحبه انجینر عارف مسول امینت ملی