ميرزايي
اين «ملاثابت»كه است كه، باخرد بيگانه است
بدسگال طالب انديش يا كه او، ديوانه است !
دانشمندان گرامي ، فرهنگيان فرهيخته ووارثين فرهنگ كهن واداء كنندگان واژه هاي مادري،زبان فارسي دري ، درود برشما ! من دراين نبيشته جسارت بخرج داده ام تا پيرامون بعضي ناهنجاريهاي كه دركشورنسبت به فرهنگ ومردمان سرزمين تاريخي ما صورت مي گيرد، مطالب چند خدمت شما ياران تقديم بدارم واز تمام قلم بدستان با احساس توقع دارم كه بي تفاوت دراين زمينه نباشند وحقايق را طوريكه است بيان بدارند تا جامعه ومردم در روشنايي قراربگيرند.
قسميكه از گزارشات كتبي ورسانه هاي خبري ديده وشنيده ميشود، جداليكه فيمابين تلويزيون طلوع ودادستان كل كشور، آقاي جبارثابت صورت گرفته است، بخش بيشتراين جدال را مسله اي بيان واژه هاي فارسي دري از سوي دست اندر كاران تلويزيون طلوع در اخبار وگزارشاتشان در برميگيرد كه اقاي دادستان كل را ناقرارساخته ، آنهارا متهم به رايج ساختن واژه هاي فرهنگ بيگانه دراين كشور ميسازد.من تلويزيون طلوع را نديده واخبارش را نشنيده ام ، ولي از دوستانيكه آنرا ديده وشنيده اند پرسيده ام كه اين تلويزيون چرا واژه هاي بيگانه را دارد ، دركشورما رواج ميگرداند ودوستان هركدام گفتند كه طلوع فقط واژه هاي ناب فارسي دري را دارد بيان ميكند واين كار باعث رنجور بخش از كارمندان حكومت آقاي كرزي گرديده است وهر روز در صدد اند كه از كدام راه چاره بسنجند تا دروازه هاي اين رسانه نو نگر وفرهنگ دوست را ببندند.
فرزندان با مسوليت آن آب وخاك ! شما خودتان برقضاوت بنشينيد وكاركردهاي اين اقاي دادستان را نظراندازي كنيد كه از چه نتيجه وتآثيري دراين جامعه برخوردار گشته است؟ تا هنوزاين اقا، كدام وزيرسركش حيف وميل چي ويا آستاندارقاچاقچي ويا قاتلان هزاران انسان بيگناه كه دسته دسته گوردسته جمعيشان در بدخشان يافت ميشود وقاتلين اين مردمان بيگناه زنده ودر دستگاه اين حكومت ايفاء وظيفه ميدارند، را از وظيفه بركنار وبه محاكمه كشانيده باشد؟ به جز چند مامور بيچاره اي كه به نان شكم محتاجند ! اين يار گلبدين خان را دراين پست آورده اند كه انتقام رهبرش را از مردم بيچاره وحريفانش بگيرد. كسانيراكه برضد تجاوزگران ووطن فروشان گلبديني وطالبي رزميده اند، به شكل از اشكال بدنام كند وراه را براي آمدن گلبدين خان هموارگرداند. اين اقا با اداء واژه هاي دانشگاه ، دانشكده ، بيمارستان، دارو خانه، پزشك ، دادستان ودادگستري ،فرهنگ ، دبير، دبيرستان وغيره سردشمني دارد وكسانيكه اين واژه هارا در بيانشان اداء ميكنند، در نظر اين دادستان عجله پرور، نفس اماره، گنهكار بحساب مي ايند وتمام درد بيدرمان اين آقاي پرتعصب، فرهنگ گريزرا همين مسله اي زباني در برميگيرد واين تاخت وتازهاي ظاهريش همه بهانه اند وبس !
من در قدم نخست بقدريكه توان دارم ، به اثبات ميرسانم كه اين واژه ها قدمگاه وگهوارشان سرزمين خراسان ويا افغانستان امروزي است وهيچكس حق ندارد كه درقرن 21 بازهم شمشير بروي اين فرهنگ وفرهنگيان اين سرزمين بكشد وگويندگان ونويسندگان اين فرهنگ را تهديد نمايد.
اقاي ثابت در جباري! كمي اگر از كتابهاي كهنتراين فرهنگ بياموزيد، خواهيد دريافت كه انديشه وتفكرشما نسبت به اين واژه ها كاملآ براه تركستان روانه است وخودت پيش وجدانت كم خواهي آمد. وبه بيان شاعرهمين زبان كه ميگويد:
توانا بود هــــــر كه دانا بــــود زدانش د ل پيـــــــربــــرنابود
ازاين پرده برترسخنگاه نيست زهستي مرانديشه را راه نيست
خرد ، دانش ، انديشه ، سخن ومليونها واژه ايكه دراين زبان سر ميخوريم، از چندين دهه ويا چندين سال وماه وجود ندارند، بلكه از هزاران سال است كه اين واژه ها دراين زبان موجود بوده وبه تكامل خويش ادامه ميدهند. اين زبان ساخته وپرداخته اي كدام تولنه ومولنه نميباشد اقاي ثابت در جباري كه شما را خدشه دار ساخته است. اين زبان ريشه در تحت خاك وشاخه در اسمان اين گيتي دارد وازاين زبان ديگر زبانها سركشيده اند وزبان پشتو هم يكي از شاخه هاي همين زبان كهن نوجوانيست كه نه جوانيش را كسي واقف است ونه از پيري اين زبان هم خبري است . در زبانيكه هزارويكصد سال پيش مانند شاهنامه وهزاران كتاب ديگر تدوين يافته است واز پختگي لغات وادبيات بسيار بالا هم برخورداربوده است، شما قدامت آنرا تعيين بداريدكه اين زبان از چه گذشته اي برخوردار بوده واست؟
وباز در باب دانش ودانايي سراينده سخن چه خوب گفته است:
چودانا توانابدو داد گر ازيرا نكرد ايچ پنهان هنر
آقاي ثابت در جباري وديگرانيكه نيت بد وانديشه انگل دراين باره داريد، واداء واژه دانشگاه ودانشكده را بروي گويندگان اين فرهنگ ممنوع ساخته ايد، خود بگويد كه واژه دانش دراين زبان از چه قدامت تاريخي وكهني برخوردار است؟ وگويندگان وفرهيختگان اين فرهنگ چگونه بدون تعصب همه را براي فراگيري دانش تشويق ميدارند.
در باب واژه فرهنگ فردوسي شيرين سخن هزارسال پيش چنين گفته است:
گرانمايه را نام هوشنگ بود توگفتي همه هوش وفرهنگ بود
اين هوشنگ واين اداء واژه فرهنگ دركدام سرزمين صورت گرفته است؟ آقاي ثابت خان شما كمي تاريخ راستين كشورامروزي را بخوانيد واز خواندن تاريخ جعلي ودر باري غرور كاذب ومنم سازي ماهيت خالي ، ديگر چيزي نصيبت نخواهد گرديد. ودر جاي ديگرواژه داد را نظركنيد كه دراين فرهنگ ازكدام ايام وجود داشته است:
جهاندار هوشنگ با راي و داد به جاي نيا تاج بر سر نهاد
اين داد وده از امروز درايام زمامداري نه شما ونه باباهاي تحميليت بميان نيامده اند، بلكه از هزارسال وپيش ازآن وجود داشته اند ودادستان هم از اينجا آمده است . وشما ريشه وقدامت واژه سارنوالي را با معناي آن براي ما بيان بداريد كه از چه ريشه وتاريخ دراين فرهنگ بر خوردار ميباشد؟ ودر باب واژه پزشك هم توجه به اين بيان موزون فردوسي بزرگ نمايد:
پزشكي ودرمان هردردمند در تندرستي وراه گزند
اگر كدام شخص ويا نويسنده اي اين زبان در بيان واژه پزشك مبادرت ميورزد، روي كدام اصل ودليل آنرا متهم به بيان واژه بيگانه ميداريد؟ مگراين واژه هزار سال قبل با اين نام زيست نداشت كه امروز شما اقا، نا انديشمندانه اين واژه هارا بيگانه ميخوانيد؟ چندين قرنيكه جفاكرديد ايا بسنده نيست كه در پي پاي عبدرحمان خان ونادرخان وگل محمد خان مهمند وصدها متعصب ديگر تباريتان پاي ميمانيد واز عصركنوني وقرن خرد گرايي هم شرم نداريدو مانند طالبان خرد ستيز، خرد ستيزي ميكنيد وزبان مردم را با استبداد تباري وقبيله سالاري ميبنديد وجبارانه وستمگرانه از موقف كه باد وباداران خارجي برايت داده است، اينقدر مغرورانه سوي استفاده ميبريد ورسانه هاي خبري وصوتي را دراين قرن دروازه سد ميگردانيد. ودر ميزگرديكه آقاي بهزاد نماينده مردم دانش پرور هرات با يكي از راديوهاي برون مرزي داشت، بجاي اينكه سخنان ستمگرانه اين اقاي دادستان بي خبر از داد را محكوم بدارد، سخنان اقاي سنچاركي را انتقاد كرد كه گفته بود ، نشود كه احكام وسخنان ملا داد الله از استين ملا ثابت برآيد. اين اقاي بهزاد هميشه در گفتارش سوي زورمندانرا گرفته است وقضاوتش بر مبناي زور پرستانه واز دريچه قضاوت راديو آزادي، آشنا وبي بي سي همانند بوده است با تآسف. تا هنوز فرق وتار پيوند ملا داد الله را با اقاي ثابت در جباري، درك نكرده ويا پله اي زور نزدش اهميتش وافر است. ويا مانند استاد ناظمي عادت رنجاندن ستمگرانرا ندارد.
ودرجاي ديگرپيروحكيم سخندان توس چنين ميفرمايد:
زبيم سپهبد همه راستان برآن كارگشتند همداستان
ياران فرهنگ دوست! اين واژه سپهبد وسپاهدار وسپهسالاردراين سند وتذكره هويت ملي ما كه شاهنامه است از هزارويكصد سال پيش نوشته گرديده است واين واژه ها را فردوسي بزرگ اختراع نكرده است ، بلكه شايد صدها سال پيش از آن وجود داشته اند وما چرا به اين واژه هاي با معنا وقابل پذيرش ذهن وانديشه نباليم وافتخار نكنيم وهم براي جباران ثابت درخرافه پرستي، ديگر پروانه ندهيم كه در حريم فرهنگ با اعتبار وتاريخساز وتاريخ كهن ما دست نا محرمشان را دراز نمايند. زمان ستمگريهاي فرهنگ ستيزانه گذشته است وبرهمه دانشمندان وفرهيخته گان اين مادرزبان است كه دراين باره بي تفا وت نباشند وازخود يا درقدم ويا در قلم عكس العمل قابل درك ودندان شكن نشان دهند. مردم را برانگيزند تا فريب اين دغلكاران تاريخ زده را نخورند وخود را بشناسند واز حريم فرهنگي وتاريخي خويش نگهباني نمايند. اين اقاي جبار ثابت گماشته گرديده اي اجانب است وكسيكه بدستور اجنبي گماشته شده باشد، وظيفه دارد كه بيشتر ناقراري را دامن بزند وبيشترجلو فرهنگ خودشناسي را بگيرد تا شيوه هاي مزدورمنشي ودنباله روي تقويه ومردم بيچاره ما براي بارها زيربارننگين عملكردهاي اين چهره هاي نا آشنا وآمده از بيرون قرار بگيرند وفرهنگيان فرهيخته اي ما نتوانند كه بازبان مادريشان سخنان دلشانرا بيان بدارند. اين چهره ها را بايست كه براي مردم شناساند و بادارانيكه اينهارا گماشته اند خوب نيك بدانند كه اين مزدوران دراين قرن كارايي ندارند وبهتر است كه نه مردم را فريب دهيد ونه وقت تانرا ضايع گردانيد ، وگرنه سرنوشت شورويها ومزدورانيكه وابسته آنها بودند ، درانتظارتان خواهدبود. دنباله روي ومزدورمنشي سرخ وسياه وسفيد ندارد، سلب اراده وازخود بيگانگي ووطنفروشي نتيجه كارش ميباشد. ودر جاي ديگر بازهم حكيم توسي خراساني چنين ميفرمايد:
به روزخجسته سرمهر ماه به سربرنها د آن كياني كلاه
قضاوتگران دانشمند! ببينيدكه منظور فردوسي از مهرماه كدام ماه است كه امروز مارا با اين مهرماه بيگانه ساخته اند واين نام ازماست واز بلخ برخيسته است ودر حريم كيانيها كه شاهان كهن ديار ما بودند مورد استفاده قرار ميگرفته است وواژه خجسته را هم اين اقاي سرمه برچشم وطالب انديش- نا انديشانه،بيگانه واين كيانيها را هم جز اين كشور نميداند. من فقط از شاهنامه برهانم را پيشكش ميدارم وبه ديگر كتابهاي تاريخي نمي پيچم. وهرگاه اين واژه هارا شما اقاي وزير فرهنگ ودادستان، بيخبر از داد بيگانه تلقي ميداريد، يك دليل كه وجدان شما هم باور داشته باشد، پيشكش مردم اينديار بداريد تا مردم قناعت شان حاصل وپلان شما هم تحقق پذيرد. ومن شمارا با استدلال شاهنامه ايكه هرگز رويش را باز نكرده ايد بازهم چنين در اثبات اينفرهنگ وديگر داشته هاي تاريخي آن ،آگاهي ميبخشم:
بزرگي كه فرجام او تيرگيست برآن مهتري بر ببايد گريست
شما همان بزرگ ساختگي هستيد كه فرجام شما تيره گي آور است وروشناي از شما با هراس گريزان است، زيراكه خصيصه اي شما وباورمنديهاي تنيده در تاروپودشما با فرهنگ وزيست بهي نا سازگار ميباشد.اين كار ازشگردنا انديشانه اي شما دراين ايام وظيفه داريتان براي همگان مشخص وروشن گرديده است. خصلت خشونت پرور وكشنده خوي اگراز دانش بالا ومسلكي توانا هم برخوردار باشد، عاقبتش همينست كه شما ايد وطالبان وتحصيلكرده اي امريكايي مشرب شما اقاي« حفيظ الله امين» ، با خونخواري ودرنده مجازي قدرت را در نابودي ديگران وديگر انديشان غير تبارش تصور ميكرد ويك روزهم در فكراين نبود كه خانه ظلم خراب خواهد شد وشما گرفتاراين بد كنشيهايتان خواهيد گرديد وبا كشتن وبستن آيا ميشود حافظ قدرت بود؟ شما اقاي ثابت عين تفكر ابلهانه ونا بخردانه را در سرو هوس آزمندانه اي خويش ميپرورانيد وفكر ميكنيد كه دراين چار روزه قدرت وحمايت اجنبيها ميتوانيد يكسره جامعه ومردم رابه دلخواه خويش پاكسازي نمايد ومانند شعارستمگرانه اي امين خان با چند مليون طالب وفرهنگ ستيزجامعه را بسنده ميدانيد كه به زندگي تاريك انديشانه زن ستيزانه وغيرقابل پذيرش ديگران ادامه دهيد. ودر جامعه دلخواه شما بازهم نتيجه كار اينست كه فردوسي بيان كرده است:
جهانا سراسرفسوسي وباد به تونيست مردخردمند شاد !
در جهان شما خرد خوار ودانش همه مرده است،خردمند نه تنها شادنميباشد بلكه درعذاب جهالت پروري شما گرفتارناهنجاريهاي عجيب وغريبي خواهد بودو شيوه زنندگي بروجود شما با برداشتيكه داريد غلبه دارد وخوشداريكه نا انديشانه بر ديگران امرنمايد وبگويد كه والله اگر بمانم ونابودت ميكنم ويا محاكمه ات ميدارم وبس !!! اينست جهان شما كه با جهان پراز داد ودانش وعدالت فرهنگ پنجهزار ساله اي خراسان بزرگ، تفاوت گرانسنگ دارد. دراين فرهنگ نفي وتهديد وترس ووهم اصلآ وجود ندارد. كسيكه رهروي راه حق وعدالت خداوندي وانساني باشد، از چه بترسد وازكه هراس داشته باشد؟ مگراز اهريمن وشيطان ناخردمند. شما در قرن 21 در دهكده اي جهاني از يك تلويزيون هراس داريد، روي چه دليل؟ اگر اين تلويزيون را دربستيد، ايا درانترنيت را هم توان بستن خواهيد داشت؟ امروزاين زبان واين فرهنگ در سطح دنيا جايگاه تاريخي خويش را دوباره پيدا كرده است، با چنين جفاهايكه شما داريد انجام ميدهيد، بد نگري وفرهنگ ستيزي شمارا برملا ميكند وبه اين فرهنگ هيچ تآثيرنا گواري نخواهد كرد. دراين قسمت بازهم از فردوسي بزرگ ياري ميگيرم كه با شيوه شما صدق ميكند:
توبيماري اكنون وما چون پزشك پزشك خروشان به خونين سرشك
بلي ياران فرهيخته ! رهروان اين فرهنگ در طول سالهاي كه هزاران جفا وبد كاري درحق اين فرهنگ تحميل داشتند، كسي سر بلند نكرد. يا ترس بود ويا روسوزي وشرم چهره ها ويا از خود بيگانگي وزورپرستي ومادي انديشي ويا واژه اسباب كار كه همان وحدت ملي باشد مدنظر بعضيها تصور ميشد. اما امروز فرزندان خراسان ويا افغانستان امروزي ديگراين يخپاره هارا دارند ميشكنند وسنت شكني ميكنند، با وجوديكه هنوز هم بعضي دانشمندان اين زبان درچمبره اي شرم وحيا قلم بر ميدارند واول خودشان را ملامت ميكنند وبعد از اكادميسنهاي تراشيدگي دشمن اين فرهنگ توصيف دانشوري ميدارند وبعد طلب معذرت مينمايند وهمزبانشان را تا ميتوانند درتوهين واژه ها ميپيچانند وزهره اي بيان راستي واز خود دفاع را هم متآسفانه ندارند. اما امروزما نا گزيريم كه از حقانيت وبعد تاريخي اين سرزمين واين فرهنگ از دل وجان دفاع نماييم ودر برابرهرانسان هرزه وبيهوده هويت گم كرده بيستيم وبه اراجيفگويهاي آنها پاسخ انساني ومستدل بدهيم. ديگرتوهين بس است وديگرتلقين بس است وتقليد دروغين را ما ديگر نمي پذيريم. اين تلقينات آفت آفرينند واگردربند اينها باشيم بالاخره از هويت وتاريخ خويش ميگسليم. وبه باور من بر نسل امروزي است كه از انديشه وجسارت خويش كار بگيرد وآنقدر هم در بند كسانيكه كلاسيك نگر وتلقين پذيرند نباشند. اگركسي به جاي واژه افغان، افغانستاني ميگويد، غيرافغانها بيشتر برآشفته ميشوند واينها كساني اند كه زير بار تلقين كه در وجودشان به آفت فراموشكاري وخود بيگانگي مبدل شده است، رفته اند وحاضر نميباشند كه هويت خودشانرا بشناسند وبه هويت پيوندي خيليها هم افتخار دارند. اين همه نتيجه كار كلاسيك انديشان است كه نه زهره اي بيداري خود را داشتند ونه در بيداري ديگران زره اي تلاش كردند. تمامشان عاشق واژه صاحب وپرستيدن بودند. ودراين باره بازهم فردوسي شيرين كلام چه خوب گفته است:
هرآنكس كه با تو نگويد درست چنان دان كه اودشمن جان تست
براي ما هيچكس راه درست وسخن راست ريشه اي را نگفته است، با وجوديكه بسياريها نا آگاه نبودند وبودند كسانيكه دراقليت قرار داشتند وبسا حقايق را گفتند ولي پله اي تلقين آنقدر وزمين بود كه مورد باور كسي قرار نگرفت. فرهنگيان ما كمتر دراين باره جم وجوش داشتند واگر اينها جسارت بخرج ميدادند وحقايق تاريخي وفرهنگي را يكصداو بدون كتمان بيان ميكردند امروز اين ثابتان در جباري واين طالبان كشنده خويي هرگز توان بستن كمر ويراني فرهنگ وبنمايه هاي تاريخي اين سرزمينرا نميداشتند ومارا با آبدات وگذشته فرهنگي مان جدا نميكردند. كوه از ظلم اين خايينان هم درامان نماند، از انسان اينديار چه بگوييم كه چگونه زندگي تلخ وپرمشقتي را طي كرده است. بازهم گوشه اي ستمگريهاي اين قماش ظالم پيشه را بيايد از زبان فردوسي به بررسي بگيريم:
نهان گشت كردارفرزانگان پراگنده شد كام ديوانگان
هنرخوارشدجادويي ارجمند نهان راستي آشكارا گزند
شده بربدي دست ديوان دراز به نيكي نرفتي سخن جزبه راز
به به! ما چگونه به اينفردوسي شيرين سخن افتخار نكنيم وبزرگترين مركز كابل زمين وجايگاه مهرابشاه كابلي را بنام نامي اين هويت افرين نام گذاري نداريم كه به نام اجنبي گسسته با كابل زمين وبيگانه با مهرابشاه كابلي رقم بزنيم. آقايون دانشمند ايا فردوسي حق بيان يك واژه را دراين راستا هم بالاي شما ندارد كه بزرگترين منطقه كابلشاهان را بنام پشتونستان وات نام گذاشتند وشما زبانتان هم آراي بيان ني را نداشت. آخيراين وزن وقافيه هاي مصليحتي وگل وبلبل براي اين سرزمين وگذشته وحال ما چه سودي خواهد داشت؟ چرا زهره از شما سلب گرديده است وكلاه برسروچيلك بر كتف خودرا هزار من ميتراشيد وجرات بيان يك واژه را هم نداريد.از مرگ وكشتن وبستن آقاي جبار ثابت ميترسيد ويا از وحشيگريهاي طالب فرهنگ ستيز؟ از چه؟ امين خون آشام وكودتاچيان خرد باخته اي نا انديش هفت ثوريها ديگرتوان ستمگري وكشتن انسانهاي بيگناه را ندارند واگردر قالب طالبان فاشيست باز هم تعصبشان دامنگير شود، دست به حملات انتحاري خواهند زد، ويا ديگر اجيرانيكه بدستور بيگانگان بهترين فرزندان خوب اين سرزمين رامانند مارزيرسنگ سرشانرا جويدندوبدرياها قلاچشان كردند كه اين همه سببش زيربارقرار گرفتن بيگانه است كه لذت تلخش را تا امروزنسل سرگردان كشورما دارد ميچشد، بيايد كمي بخروشيدكه زمان تلف خواهد شد وعمر شما هم عمر ابدي نخواهد بود. فردوسي واربينديشيدكه گفته بود:
ببريم پي اژدها را زخاك بشويم جهان را زنا پاك پاك
نخواهيم برگاه ضحاك را مرآن اژدها دوش ناپاك را
فرزندان پاك بين كشور! پيرامون اين مسايل وشيوه هاي نا پاك اين اژدهاي چشم پرسرمه، بينديشيد كه اين را وظيفه داده اند تا گلبدين وارفرهنگ وآزادي بيان را خفه كند وراه را براي آمدن گلبدين قاتل وبدشگون روزگارهموار سازد وطالبان زن ستيز انسان گريزهم دراين پلان آمدن هستند واين جبارگمنام گماشته شده اي بيگانه آمده است كه دهن هارا بدوزد تا مردم ورسانه ها گپ از جنايات طالب وگلبدين نزنند. طلوع دشمن است ، زيراكه اين رسانه تصويري در بيان حقايق بدون هراس كوشش ميدارد وفرهنگ ريشه اي را ميخواهد دراين سرزمين آفتابي زنده بسازد ومردمان پراگنده را باهم پيوند وصل بدهد. ازاين رسانه پشتيباني كنيد ودشمنان بيان آزادي وآزاد انديشي را دربيان ودر تصويربراي مردم بشناسانيد. اينست رسالت فرزندان واقع نگرافغانستان امروزي. به ارزشهاي ورجاوند فرهنگ ،خراسان باستان وافغانستان بيماريكه هزاران فرسنگ با تارهاي فرهنگيش فاصله داده شده، مكث نمائيد وحركات بيمارگونه اي دست اندر كاران حكومت اقاي كرزي را هم خوب مد نظر داشته باشيد كه سيركار ما به كجا كشانيده خواهد گرديدواين كشور واين فرهنگ از چه عواقب بر خوردار خواهد شـــــد.ودرقسمت مذاكره با طالبان بايد گفت كه اين حكومت يا طالبانرا نشناخته است ويا با اين سخنها مردم را فريب ميدهد ويا حريفان خويش را ميترساند ويا اينكه بيخبر ازاين است كه اين طالبان با سازمان تروريستي القاعده خلط شده اند واگراينها داراي استقلال ميبودند درقدم نخست پيش ازوقتيكه امريكا با اين گروه مزدورداخل جنگ شود، بن لادن را تسليم آن ميكردند واينبار ازكدام طريق وبدستوركه اين طالبان با حكومت آقاي كرزي شامل گفتگو خواهند گرديد؟ اگرملل متحد خواستار مذاكره با طالبان است، لازم است كه اول با سازمان تروريستي القاعده به مذاكره بپردازد واين طالبان در كشور خودشان اجير سازمان تروريستي القاعده هستند ويك وجب هم بدون دستور اين سازمان اراده اي پاي ماندنرا ندارند واز سوي ديگر سازمان جهنمي آي اس آي پاكستان هم مربي وايجادگري گروه خرد ستيز وفرهنگ دشمن طالبان ميباشد ودرتعيين سرنوشت خوب وبد اين گروه رول سازنده دارد. طالب= القاعده وسازمان آي اس آي پاكستان ! دراينصورت تمام گفتار وبيانات حكومت آقاي كرزي بيهوده ومردم فريبانه است، هر روزيكه ميگذرد ولسواليهاي جديد بدست القاعده ومزدوران طالبشان در گوشه وكنار مناطق پشتونشين كشور يكي پي ديگري سقوط ميكند واقاي كرزي خاطر روي سران قبيله را بالاتر از تآمين امنيت ملي ميداند وهم جامعه بين الملل را فريب ميدهد وهم مردم بيچاره ومحروم مناطق جنوبي وجنوب غربي كشور را . تا هنوز ما شاهد محاكمه يكنفر طالب جنايتكار نميباشيم ولي شاهد كشتن صدها مردم غير نظامي مناطق جنوبي هستيم با تآسف ! اين سازمان ويا حزب افغان ملت كه سالها سنگ برسينه دفاع از فرهنگ وزبان پشتون را ميزنند ولي در عمل يكروز نشده است كه كشتار بيگناهان اين مردم مظلوم را محكوم كرده باشد ويا آقاي تني ويا صدها پشتونوال در لفظ واستفاده جوكه اين مردم را بخاطر مرام شومشان چگونه استفاده ميكنند وهيچ بدردشان درهيچ عرصه زندگي نخورده اند. اين اقاي دادستان كل هم يكروز نشده است كه مجرمين كشتار مردمان بيگناه هلمند ويا جنوبي را تحت پرسش قانوني قرار داده باشد وتمام زور وبازويشرا بالاي چند نفر ژورناليست بي دفاع وآگاهي بخش ملي تلويزيون طلوع نشان دادوبس. اين شخص آمده است كه مليت با اعتبار پشتونرا يكبار ديگر دچار گرفتاري با ديگر برادرانش بسازد. اما اين مردم هوشيار شده اند وحالا اين گماشتگان بيگانه را خوب شناخته اند واين كار ازجمع نا چيز طرفداران اين آقا در جلال آباد معلوم گرديد كه چند نفر بيكار سرچوك ديگر هيچكس درتظاهرات شركت نكرده بود.
روي اين دلايل است كه به نظر من هرفرهنگ حق دارد كه دراين عصراز داشته هاي خويش بدون هراس استفاده كند وهر واژه ايراكه مناسب ميداند بيان بدارد. يك پشتو زبان همانقدر حقيكه در بيان واژه پوهنتون دارد، يك فارسي زبان هم حق دارد كه دانشگاه بگويد. اين نه تعصب را بار ميآورد ونه اعصاب خرابي ونه تند خويي را . آسانترين طريقه عدالت به مردم حق قايل شدن است واين همگرايي آفرين ونزديكي بخش بين مليتهاي گوناگون است وهرقدر كه ما دروازه هاي تعصب را باز كنيم، همانقدر دچار نا هنجاريهاي اجتماعي وملي خواهيم گرديد. يك قانون اساسي بخاطر چند ماده ايكه تعصب آورداشت، در نزد بسياريها بي اعتبار است واين قانون را بسياريها بچشم سند ملي نميبينندوحق هم دارند. اگر ما از خرد كارنگيريم به سختي سردچار ميشويم. نه جهان ، جهان ديروزاست ونه افغانستان، افغانستان ديروز. دولتمردان كه قصد خدمت به مردم را داريد با چنين شيوه ايكه شما اختيار كرده ايد، هرگز نميتوانيد خدمتگار بشمار آييد. تا زمانيكه انديشه هاي مليگرايي در جامعه فرا قومي وفرا مليتي نشوند، روز اين سرزمين را تندرست نخواهيم ديد.به اميد آنكه خرد بر جهالت غلبه كند وهمگرايي جاي منمگرايي وغرورهاي كاذب را بگيرد، آنجاست كه به همه حق قايل شدن واحترام شهروندي به تمام شهروندان كردن رواج جامعه ميگرددواين برتري جوييهاي خرافه پندارانه رخت بر ميبندند وجامعه بسوي ملت شدن با وجه قابل پذيرش براي همه راهش را خواهد پيمود. به اميد آنروزگفتارم را بسنده ميدانم وميگويم كه آزادي بيان كليد دركشايي دموكراسي است. زنده باد آزادي وجاويد بادخراسان زمين ويا افغانستان زمين! اگركدام غلطي وناموزوني ديده شود، پيش از پيش مرا معذوربداريد ورهنمايي فرمايد.