مهرالدین مشید

 

مبارزه با تروریزم درهاله یی از واقعیت وابهام

 

درکشورما مبارزه با تروریزم درسایۀ شوم و وحشتناک جنگ درهاله یی از واقعیت وابهام فراتر از مرزهای خط قرمز برمصداق حرف هایی چون " سوزن را درجوال کاه جستجوکردن " ویا" تیررا درتاریکی رها کردن" لنگ لنگان گاه افتان وگاه خیزان به پیش میرود و یا به تعبیرنویسندۀ کتاب" بن لادن حقیقت ممنوع "که مبارزه با تروریزم را به مثابۀ زنده گی آنهایی تشبه کرده  است که نبرد با تروریزم را درسایه دنبال میکنند.  

پیش ازآنکه برسرعلتها، انگیزهها  واسباب مبارزه با تروریزم بحث صورت بگیرد. این  سوال درذهن هرخواننده تداعی میشود که آیا مبارزه با تروریزم میتواند گره کشای مشکل فعلی جهان باشد و یا برعکس این مبارزه نه تنها رهکشای دشواریهای بزرگ اقتصادی، سیاسی واجتماعی موجود جهان نیست؛ بلکه این مبارزه باهزینۀ هنگفت آن بربسیاری ازسختی ها و پیچیده گیهای موجود درجهان نیزمی افزاید وآیا مبارزه با تروریزم ازفرازۀ تبلیغات تا فرود واقعیت های تلخ اجتماعی جهان ما به اصطلاح باحرکتهای کجدار و مریز و حتا مرموزآن هنوزهم درهاله یی  ازشگفتی ها مخفی مانده است. ویا به تعبیری دیگرمبارزه با تروریزم سیمای حیوانی چون" تانژیرو " را ماند که که گاه درسیمای شیر و زمانی هم  درسیمای روباه خودنمایی میکند. شماری ازکارشناسان مبارزه باتروریزم را حربۀ نیرومندی دردست امریکامیدانند که آنراچون چماقی به فرق دشمنان ومخالفان خود درهرجا و درهرزمانی که خواسته باشد، فرود می آورد و ازهمین روشماری ازآگاهان آنرا حربۀ سیاسی ونظامی امریکا به ضد مخالفان آن تلقی میدارند که درجهت تامین منافع بلندمدت وحیاتی این کشوربه ضد دشمنان آن به کاربرده میشود. به این استدلال که امریکا درمحورمبارزه با تروریزم منافع خود را جستجومینماید و بنا به ضرورت با آن برخورد مینماید.

درراستای  این تحلیل حمایت بی دریغ امریکا را ازمجاهدان پیش ازخیزش طالبان وترک مجاهدان سابق وحمایت طالبان پس ازسالهای دهۀ 90 ارزیابی مینمایند.  

پیش ازآنکه به تحلیل بیشترموضوع پرداخته شود. نگاۀ کوتاهی می افگنیم به روابط القاعده وطالبان با امریکا ومطالعۀ پارامترهاییکه درنشیب و فراز در روابط  اینها تاثیرگذاربوده است. شماری ازتحلیلگران بنابه رابطۀ دیرینۀ اقتصادی پدربوش باخانوادۀ لادن وسهم مشترک  آنها درکمپنیهای بزرگ فراملیتی ماهیت جنگ با تروریزم رابه صورت کامل اقتصادی آنهم برسرمنافع خاص ارزیابی میدارند که بعدها این جنگ خانواده گی به جنگ جهانی برسرمنافع بلندمدت  مبدل گردیده است. ازهمین رو پایان این جنگ هم رسیدن به منافع اقتصادی طرفهای درگیر در ابعاد منطقه یی وجهانی آن تلقی شده است . البته به این استدلال که امریکا میخواهد تا درزیر چتر این مبارزه تمام مخالفان خود را سرکوب نماید تا بتواند پس ازسرکوب آخرین پایگاۀ دشمن وفروریختاندن آخرین موانع به اهداف حیاتی خود درمنطقه وجهان نایل آید که  با پیاده شدن طرحهای بلند و استربیژیک امریکا درجهان مبارزه با ترویزم مفهوم خود را از دست خواهد داد.

  شماری ازتحلیلگران چنان مبارزه با تروریزم راچون کلافۀ سردرگم بررسی میدارند که به اصطلاح سروپای این مبارزه راچون اژدهای هزارسروهفتادهزار دم وحتا ازآن پیچیده تر میبینند.

پیش ازآنکه میان القاعده وامریکا اصطکاک منافع به وجودآید . حامیان این سازمان با امریکا برسرمنافع مشترک با یکدیگرکنارآمده بودند وبه ضد شوروی سابق مبارزۀ مشترکی رابه راه انداخته بودند که درآنزمان منبع تمویل القاعده  دولت سعودی ومنبع تجهیزآن امریکا بود.

پس ازپیروزی جهاد افغانستان معادلات سیاسی درجهان عوض شد ، درقبال مسایل بین المللی اندیشه های جدید به وجود آمد و پیرامون اوضاع جهان افکار تازه یی آبستن گردید. دربحبوحۀ این تحولات امریکا در رابطه به اوضاع افغانستان تغییر موضع داد و به باد فراموشی گذاشتن وارثین جهاد افغانستان،  باهمکاری نزدیک بادستگاۀ اطلاعاتی پاکستان برای رسیدن به منافع حیاتی خود درصدد ایجاد جنبش طالبان گردید. درعقب ایجاد طالبان طرح کمپنیهای بزرگ نفتی چون یونوکال ، بریداس ودلتا قرارداشت . هدف اساسی این طرح دستیابی به نفت وگازمنطقه به ویژه بحیرۀ خزربود که کتاب"جنگ نفت "نوشتۀ آقای بشیراحمد انصاری دراین زمینه اشارات واضحی دارد.  پشتوانۀ مالی این حرکت به دوش کمپنیهای نامبرده وپیشقراول آن پنتاگون (وزارت دفاع امریکا) به یاری نزدیک وزارت خارجه ودستگاۀ اطلاعاتی این کشورقرارداشت که به صورت مشترک درهمکاری نزدیک بااستخبارات پاکستان به محورمنافع واحدی با یکدیگرکنارآمدند.فاجعۀ طالبانی رابالای مردم افغانستان به بارآوردند وجنبش القاعده رابه اصطلاح هارنمودند. بالاخره اوضاع جهان طوری دگرگون شد که خلاف انتظارحامیان سابق القاعده وطالبان ازکنترول همه بیرون گردید.

درعقب طرح ایجاد طالبان به مثابۀ  کارگذاران فعال طرح نامبرده  آقایانی  چون  زلمی خلیل زاد، حامدکرزی مشاوران کمپنی یونوکال ، دیک چینی سابق مدیرشرکت "هالی برتون "عرضه کنندۀ خدمات به صنعت نفت وحالامعاون رییس جمهورامریکا، خانم" رایز" و زیرخارجۀ امریکا که سابق منیجرومدیر بزرگترین کمپنی "شورون" ازسال( 1991-2000 ) بود .هرکدام پس ازحادثه  یازدهم سپتامبربه مقامهای بلندی رسیدند.

ازآنچه گفته آمد برمی  آید که کمپنیهای بزرگی با مدیران ماهر، تردست وکارکشته یی درعقب این درامۀ مبارزه با تروریزم ازگذشته ها تا امروز قرار دارند که درهرشرایطی بنا براقتضای وظیفه تغییرمقام میدهند، برای چرخانیدن ماشین کمپنیهای نفت وگاز از امکانات گوناگون استفاده میبرند و با بازیهای خطرناک وشگفت آوری گویا با به گرو گرفتن افکارجهانیان براوضاع عالم مسلط میشوند. بنابرسیطرۀ وسیعیکه بررسانه ها، تکنالوژی پیشرفتۀ اطلاعاتی درکنار نیرومندیهای سیاسی ونظامی دارند،  نه تنها درتوجیۀ رویداد ها به نفع خود موفق اند؛ بلکه افکارعامه راهم دراستخدام خود قرارمیدهند. بااین بازی شگفت آور بر مقدرات ملتها حکومت میکنند و آرمانهای ملتها را با حادثه آفرینیهای جانکاه درسیلابهای خونین غوطه ورمیکنند. برفراز اجساد مرده گان مظلوم عالم مبارزه با تروریزم را درهاله یی از زدوبندهای دوپهلو و حتا چندین پهلو با دهل وسرنا به اهتزاز در می آورند و بر مرگ عزیزان ما رجزخوانی مینمایند. حیات انسان عجمی و یا عربی مسلمان ویا غیرمسلمان شرقی را در بدل پرداخت پول ناچیز و بهای اندک به عنوان جبران خساره معاوضه مینمایند.  

بیرابطه نخواهد بود تا دراین رابطه از کتاب "بن لادن حقیقت ممنوع " نوشتۀ "ژان شارل بریراز" و "گیوم داسکیه" ، ترجمۀ عبدالحسین نیک گهر که ظهورطالبان را درسال 1994 به گونۀ تفکیک ناپذیری با منافع نفت وگازمنطقه درهم آمیخته ارزیابی میکند وازنقش کمپنیهای بزرگ نفتی جهان چون بریداس ، یونوکال ودلتا یادآورشده است ومنافع این کمپنیها را دراستقرارنظام طالبانی تشریح میدارد. البته درآنزمان درتامین رابطۀ طالبان با امریکا هیچگاهی حضور و عدم حضوراسامه بن لادن مطرح نبود وحتا موضوع بحث هم نبود؛ زیرا که کمپنیهای نفتی تنها به منافع خود فکرمیکردند نه درمورد چگونگی نظام طالبان . تمام تلاشهای آنها صرف برای استقرار هر چه زودترامنیت وثبات درافغانستان بود. نکاتی را اقتباس کنم تا باشد که درمحورمبارزه با تروریزم اندکی ازروی زدوبندهای سیاسی پرده برداشته شود. دراین کتاب درمقاله یی زیرعنوان "لیلاهلمزلابی کارطالبان " نوشته است که چگونه لیلاهلمزبرای گسترش بیشتررابطۀ طالبان با امریکا فعالیتها چشمگیری نموده است که این کشورازسال( 1998-1994 )طالبانرا جنبشی ناشی ازمشیت الهی تلقی میکرد و نسبت به آن نیت خیرخواهانه یی ابرازمینمود. این خانم ازسال1995به بعد درمیان مدافعان طالبان درواشنگتن حضورمییابد. این کتاب به ادامۀ تلاشهای لیلاهلمزازملاقات یک مسؤول بلند پایۀ وزارت خارجۀ  امریکا با سفیرطالبان عبدالسلام ضعیف  درپاکستان یادآورمیشود و از ادامۀ تلاش های این خانم درتحکیم مناسبات طالبان با امریکا حتا پس ازسالهای 1996 نیز یادآورشده است که این زمان برابراست به قطع رابطۀ رسمی امریکا با طالبان بنا بر دلایل  اعدامهای دسته جمعی رهبرطالبان.

کارشناسان سیاسی دست داشتن لیلاهلمزرا در سروساماندهی رابطۀ امریکا با طالبان نه تنها درسطح ترغیب وزارت خارجۀ این کشوربا فرستادن معاون وزیرخارجۀ آن درآنوقت " ستروب تالبوت "به اسلام آباد و ملاقات او با نماینده گان طالبان دخیل میدانند؛ بلکه بعید نیست که او درموازات این گفت وگوها با طالبان درچهارچوب گفت وگوی دیگری موسوم به گروۀ (6+2 )به ابتکار روسها و امریکاییها و فعالیتهای وسیع اخضرابراهیمی برای میانجیگری جهت آشتی دادن طالبان با امریکا و جهان وملاقاتهای پیهم اودرقندهاربا مقامات طالبان ودرفبروری  1999با ترکی الفیصل رییس استخبارات سعودی نیزنقش داشت . همین طورازنقش این خانم درملاقات "ماوی البرایت "معاون وزیرخارجۀ امریکا درآنزمان با متقی وزیراطلاعات وفرهنگ وسعید محمدمتقی سفیرطالبان درپاکستا، همزمان باملاقات "کارل ایندرورث" با پرویزمشرف دراسلام آباد میتوان یادآورشد که کتاب نامبرده هم به گونۀ ازآن یاد آورشده است.

نویسندۀ این کتاب ازنقش این خانم دربرگزاری کنفرانس عبدالرحیم زاهد معاون وزیرخارجۀ طالبان در27 سپتمبرسال2000درانستیتیوت خاورمیانه درواشنگتن واعلام رسیده گی به مسؤولیت اسامه بن لادن درحملات تروریستی ازطرف مقامات دینی  کشورش برای دلگرمی بیشترامریکا تا تایید ماهیت کارگروۀ (6+2) ومذاکرات با طالبان برای برقراری صلح در18 اکتبرسال 2000 یادآورگردیده است وحتا پس ازبهم خوردن تعادل دیپلوماتیکی میان طالبان وامریکا در12 دسمبر2000 واظهارات خشمگینانۀ" میکاییل شی هان " درکمیتۀ امورقضایی مجلس نماینده گان امریکا به نحوی ازنقش این خانم  یادآوری کرده است.

ازآنچه گفته آمد واضح میشودکه به چه میزانی این خانم درآشتی دادن طالبان با امریکا نقش بازی کرده است که به گونه یی ازرابطۀ تنگاتنگ امریکا با طالبان درگذشته  نیزپرده برمیدارد. ممکن این خانم هنوزهم درپیوند دادن طالبان باامریکا ازدیپلوماسی فعالی برخوردار باشد.

هدف اساسی این تلاشها صرف عبور لوله های نفت وگاز از فراز تلهایی ازکشتۀ انسان افغان و قبرستان ناپیدا وشهدای گمنام  انسان مظلوم افغان بوده است تا باشد که چرخهای ماشین سرمایه داری به حرکت درآید.

امریکا برای رسیدن به چنین مامولی بازهم با وجود سگلیدنهای پیهم رابطه اش باطالبان، ازمجاری گوناگون دیپلوماتیکی دست به کارشده است تا باز هم سرنخ رابطه با طالبان را دو باره بگشاید. درحالیکه سازمان ملل متحد در 19دسمبرسال  2000تصمیم جدی برای مجازات طالبان رااتخاذ کرده بود، بازهم نیروهای حاکم درامریکا ازطریق لیلاهلمز باب مذاکره را با طالبان گشودند. دراین هنگام باردیگر زمزمۀ تازه یی مبنی برتماس های غیر رسمی امریکا با قاضی حسین احمد رهبرجماعت اسلامی پاکستان بلند شد ومسؤولیت تماس با طالبان به دوش " خانم کریستناروکا" مدیرامور ادرۀ آسیایی و یکی ازکارمندان کهنه کارسازمان" سیا" سپرده شد . وی درصدد ایجاد پل جدید گفت وگوها میان کابل و واشنگتن گردید. بنابرهمین انگیزه بود که خانم" نانسی سودربرگ" سفیرامریکا درسازمان ملل متحد به درخواست "فرانسس وندرل" اعلام کرد که امریکا آرزو دارد تا گفت وگوی پایداری را با طالبان آغازنماید. به اساس همین اعلامیه وندرل دراپریل 2001 چهارباربه کابل و قندهار سفرکرد .

پس ازسه نشست به ریاست وندرل درآلمان هنوزدورسوم اجلاس به صورت سری دایرنشده بود که هفته نامۀ "فوکوس" ازملاقات  میان وکیل احمدمتوکل وزیرخارجۀ طالبان با داکترعبداله نمایندۀ جبهۀ متحد خبرداد؛ ولی نمایندۀ طالبان دریک نشست اضطراری در 15جون 2001 دربروکسل اعلان کرد که اوحاضرنیست تادراجلاسی شرکت کند که درراس آن سازمان ملل متحد باشد؛ زیراکه درآنزمان سازمان ملل متحد رژیم طالبان رابه رسمیت نشناخته بود. پس ازاین رابطه میان طالبان وامریکا، درظاهربه تیره گی گرایید ، باب های مذاکره بند شد و اقدامات امریکاییها به ضد طالبان ازطریق سازمان ملل متحد سریعترشد و ازطریق سازمان ملل متحد شاۀ سابق را برای جمع کردن نماینده گان جامعۀ افغان یاری رسانیدند . کتاب نامبرده درموارد فوق اشارات صریحی دارد . به تاسی ازهمین برنامه ها بود که طالبان پس ازبه قدرت رسیدن دربرابر بازگشت شاۀ سابق به کابل عکس العمل نرمتر نشان دادند و پس ازاستحکام یافتن پایه های نظام آنها حتا به وی هوشدارهم دادند.

کارشناسان سیاسی باور دارند که درعقب دیپلوماسی طالبان پاکستان نقش تعیین کننده را داشت ودرهربرهۀ ازگسستهای دیپلوماتیکی بازهم ازمجرای دیگری دست به کارمیشد . این نقش پاکستان دررابطه به امریکا و طالبان هنوزهم به نحوی ادامه دارد و یکی ازعلتهای اصلی شکست امریکا درمبارزه با تروریزم تن دادن این کشوربه مشورتهای پاکستان میباشد که امریکاییها هنوزهم به آن وفا داراند.

چنانچه درکتاب "جنگ اشباح"آمده است  که پیرامون رابطۀ امریکا و جبهۀ متحد همیشه میان وزارت خارجه و دستگاۀ استخبارات این کشوراختلاف موجود بوده است . گرچه حلقات ضعیفی  درمرکز"سیا" بودند که طرفدارکمکهای مالی ونظامی این کشوربه جبهۀ متحد بودند؛ ولی جناحهای حاکم درآن به دلیل عدم ایجاد توازن وبهم خوردن آن به نفع طالبان هرگز متمایل به کمکها به جبهۀ متحد نبودند؛ درحالیکه تا آخر جبهۀ متحد ازامریکا تقاضای کمک نظامی کرد ؛ ولی امریکا به آنها پاسخ مثبت نگفت. حتا در زمانیکه برسر دستگیری اسامه ارتباط وسیع اطلاعاتی میان امریکا و جبهۀ متحد برقرارگردیده بود و به اساس آن نزدیک بود که اسامه به وسیلۀ گروپهای جبهۀ متحد در سروبی کشته شود ؛ ولی امریکا به دلیل زنده گرفتن اسامه مانع تصمیم جبهۀ متحد شد.

درآخرین ملاقات نماینده گان جبهۀ متحد وامریکا دراسلام آباد زمینه های توافق میان هردو به کلی ازبین رفت پس ازآن مسؤولان استخبارات مرکزی امریکا آخرین تصامیم خویش را درمورد سرنوشت شخص کلیدی آن (احمدشاه مسعود )اتخاذ کرد. طوریکه درکتاب جنگ اشباح نوشته شده است که نمایندۀ سازمان" سیا" پس ازآخرین ملاقات او با نمایندۀ جبهۀ متحد گفت که تا زمانیکه مسعود زنده باشد احتمال هرگونه توافق میان امریکا و جبهۀ متحد بعید است. امریکا حتا در حالتهای اضطراری به دلیل افشای طیارههای جاسوسی بدون سرنشین آن حاضر به استفاده ازاین طیاره ها برای نابودی اسامه نگردیده است تا اسامه را درسرحدات پاکستان وافغانستان مورد تعقیب قراربدهند. دراین تصمیم های امریکا هرگز نمیتوان نقش استخبارات پاکستان را به تاثیرارزیابی کرد. شاید درمعادلۀ "سیا" برای ایجاد توازن قوا میان طالبان ، پاکستان وامریکا از یکسو و جبهۀ متحد و متحدان منطقه یی آن ازسوی دیگرپارامترهای موجودباشد ؛ ولی آنچه مسلم است ، اینکه امریکا هیچگاهی حاضرنبوده است تا درترکیب معادلۀ سیاسی ونظامی پله ترازوی قدرت به ضد اسامه وطالبان وبه نفع جبهۀ متحد سنگینترگردد واین تصمیم امریکا درمورد فوق وحتا درسطح کل دررابطه به افغانستان به کلی متاثرازسیاست پاکستان تلقی شده است ؛ درحالیکه پاکستان افغانستان راعمق استراتیژیک خود میخواند . حمایت ازنیروهای االقاعده وطالبان را برای رسیدن به هدف خود ضروری میپندارد وبرای رسیدن به چنین هدفی امریکا را متحد استراتیژیک خویش میداند. امریکا هم برای تطبیق برنامه های منطقه یی خود پاکستان را کشوری مساعد یافته است.  

ازاین برمی آید که امریکا حتا درآنزمان که درظاهر امرتصمیم جدی برای نابودی القاعده وطالبان داشته است .دربرابرآنها ازیکنوع مسامحه کارگرفته است وهمین مسامحه کاری امریکا با طالبان است که درهرزمانی به گونه های مختلفی آشکارمیشود و حتا ازآغاز مبارزه با تروریزم تا حال . اینگونه برخوردها در برابر طالبان والقاعده در وزیرستان پاکستان وهلمند افغانستان نیز به مشاهده رسیده است.  

این تلاشها هنوز در بتۀ آزمایش مانده بود که به صورت غیر مترقبه حادثه یازدهم سپتمبراوضاع جهان را به حالت شگفت آوری دگرگون کرد. برخورد امریکا با طالبان والقاعده چنان پیهم با زدوبندهای سیاسی نشیب و فراز را میپمود که حتا شماری ازکارشناسان این حادثه را تراژیدی دردناکی برای رسیدن به اهداف بلندپروازانۀ امریکا درجهان تلقی میدارند.

امریکا پس ازاین حادثه فربه ترازگذشته  با چنگ ودندان وارد میدان گردید. خواست تا برای فصل دیگری طالبان را کنارگذارد و حملۀ نظامی برای سقوط طالبان را ازطریق سازمان ملل متحد مشروعیت ببخشید. باکمکهای سخاوتمندانۀ خود برای پاکستان این کشور را فرصت داد تا صدها طالب را درکمپهای نظامی درقبایل سرحدی میان افغانستان وپاکستان تربیه، تجهیز و تمویل نماید. طالبان بااستفاده ازاین فرصت توانستند که به یاری پاکستان با سربازگیری ازکشورهای عربی وجوانان قبایل خود را چنان نیرومند بسازند که حتا توان چه زنی دربرابر ولی نعمتان خویش را پیدا کنند.

 

ازاشارات کتاب" جنگ اشباح" برمی آید که امریکا در مبارزه با تروریزم برمصداق حرف" گاه برسم و گاه برنعل" عمل کرده است . شاکی بودن امریکا درمورد نیروهای دیگرافغانی  البته به مشورۀ پاکستان نه تنها عاملی برای عدم استقرارثبات درکشورگردیده است ؛ بلکه این برخورد یکجانبه ومنفعت گرایانه مبارزه با تروریزم راهم با چالشهای بزرگ و دشواری مواجه کرده است .گرچه قوماندانهای این جبهۀ پس ازورود به کابل دست به خودسریها زدند و ازامیدواری شهروندان کابل نسبت به آنها بیشترکاسته شد. بااینهم اینگونه برخوردهای امریکا را کارشناسان به صورت کامل به اصطلاح شخصی ویکطرفه ارزیابی میدارند وعلت اساسی عدم موفقیت  مبارزه با تروریزم رادرهمین نکته میدانند؛ زیرا که حتا نزد شماری از موتلفین امریکا هم مبارزه با تروریزم ازبسیاری جهات شکل معما را به خود گرفته است. این بینش معماگونه این روند را درسطح جهانی به چالش کشیده است واختلاف نظرهای موتلفین این جنگ هم درهمین نکته نهفته است.چنانچه نظر به گزارش رادیو آزادی آمارهای تازه درامریکا شمارطرفداران این جنگ را در امریکا به 56 درصد و درآلمان به  60درصد نشان میدهد.  زیرا که این جنگ به ویژه  درعراق تمام همپیمانان امریکا را حوصله شکن گردانیده است . حادثۀ سپتمبربا تحمیل تلفات زیاد جانی ومالی به امریکا به مثابۀ ضربۀ جبران ناپذیربه حیثیت زمامداران این کشورتلقی گردید. آنهم درکشوریکه پس ازسقوط شوروی سابق خود را آسیب ناپذیرترین کشوری میخواند. این حادثۀ نابهنگام بوش راواداشت  تا دیوانه وار جهان را چون تیغ برهنه بروی القاعده بزند . احساسات ضدالقاعده را درسطح جهان برانگیخت وازآن احساسات تااکنون استفاده میبرد؛ ولی آن احساسات حالا در حال فروکش کردن است .برعکس احساسات  ملتهای شامل درجنگ امریکا درعراق به ضد بوش درحال شکل گیری است و روزتاروز ازجاذبۀ آن کاسته میشود.

دراین شکی نیست که کاخ سفید باهراس از زمینگیرشدن کشورهای غربی درمبارزه با تروریزم به صورت هیجانی دست به کارشد وبرای دور راندن جنگ ازخیابانهای نیویارک ، لندن ، پاریس ، برلین ،روم ومادرید به شکل شگفت آوری جهان رامتوجۀ جنگ باالقاعده درعراق وافغانستان گردانید. جورج بوش توانست که دراین جنگ بریتانیا این وارث دولت استعماری قرن 19 رابیشترازدیگران به خطوط اول جبهۀ جنگ با ترویزم بکشاند؛ ولی بانگاۀ ژرف به ابعاد گوناگون این جنگ با درنظرداشت پیچیده گیهای آن نمیتوان تنها به این تحلیل اکتفاکرد.

این جنگ فرسایشی هرروزبه نارضایتی مردمان شامل درجنگ می افزاید؛ زیرا که آنها سرنوشت این جنگ را درمیان زدوبندهای سیاسی و نظامی امریکا نه تنها مبهم ؛ بلکه باخته حساب کرده اند .ازاینر و افزون طلبی های امریکا در این مبارزه مشارکت سیاسی ونظامی راپیرامون آن به دشواری روبرو گردانیده است ؛ زیرا که هرکشور درگیر دراین مبارزه برای خود امتیازی را آرزودارد . بزرگ خواهی های امریکا در موازات  مبارزۀ به اصطلاح "کجدارومریز" این کشورآنها را به شک افگنده است که مبادا ثمرۀ این جنگ به صورت کلی به چنگ امریکا افتد. ازهمین روکشورهای دیگر درگیر دراین مبارزه دچار یکنوع شک اند ودرشماری ازآنها حتا این شک دارد به یقین مبدل میشود.

شماری ازکارشناسان باوردارند که امریکا از اول درمبارزه با تروریزم برخورد تاکتیکی کرده است . باتوجه به هدف خاص خودش  نیازهای اصلی کشورهای قربانی این مبارزه را ازنظردورداشته است و با ساقط کردن فکتورهای لازم در این جنگ سرنوشت آنرا نیززیرسوال برده است . ازسویی هم بازیهای دوگانه ومقطعی امریکا دراین جنگ آنرا به چالش بیشترکشیده است . امرکا این جنگ را با شوری ازاحساسات وبا باری ازناباوری ها و بی اعتمادیها آغاز کرد و مقدرات آنرا هم درزیر این ناباوریها به اغماض کشاند. به گواهی کتاب "بوش درجنگ " ونقل قول ازآن درکتاب "امریکادرافغانستان " نوشتۀ اکرام اندیشمند پیش از وارد شدن "گیری شرون "یکی ازافسران ونمایندۀ باصلاحیت" سیا"جهت ملاقات با سران جبهۀ شمال ، برسرنحوۀ تصمیم گیری درقبال قوماندانهای جبهۀ متحد میان زمامداران کاخ سفید اختلاف موجود بود. وی پس ازتصمیمگیری مبنی برخریدن قوماندانهای جبهۀ متحد به عوض کشتن آنها باکیسه یی پر ازدالرامریکایی  وارد پنجشیرگردید .آقای فهیم درآنوقت جانشین احمدشاه مسعود را برای دوری وکنارگذاشتن استاد ربانی تشویق کرد ونسبت به استاد سیاف او را مطمین گردانید و برای رفع وسوسۀ فهیم به اوگفت :" او( استادسیاف ) ازخود ما است چای صبح را با او میخورم وموضوع  راهمرایش حل میکنم ". وی با ابراز این حرفها برناقراریهای فهیم به اصطلاح مرهم گذاشت . کارقوماندانهای این جبهه را با خریدن به وسیلۀ پول آغاز نمود. وی درواقع بااین تصمیم خشت اول مبارزه  با تروریزم را کج گذاشت  . برمصداق شعرشاعر بزرگ زبان دری حضرت بیدل " خشت اول گرنهد معمارکج    تاثریامیرود دیوارکج " . سرنوشت این مبارزه را تا نجام به کجی آن به ابهام کشاند. ازاین معامله هدف او روشن بود که امریکا در نظرداشت تا با خریدن قوماندانها کارجبهۀ متحد را در درازمدت یکسره کند. همینطورهم شد ؛ زیراامریکا درواقع تشخیص داده بود قوماندانهای این جبهه پول رانسبت به هرچیزدیگری بیشتردوست دارند و به آن  اهمیت خاصی قایل اند. وی پس ازتشخیص ضعف سران این جبهه کارآنها را یکسره کرد.

 خاطرۀ آن افسر امریکایی  جنرال" تامی فرانکس " درکتاب" سربازامرایکایی"پس ازملا قاتش با فهیم وسپردن  پولها برای اوپس ازچنه زنیهای زیاد خیلی جالب است ، البته بااظهار اینکه اوگفت "من فهمیده نتوانستم که آیا ما اسپی سودا کردیم ویاقالینی خریدیم " . به معاملۀ خود پایان داد وبزرگترین حماسه های تاریخ را قربانی تراژیدیهای دردناکی نمود. درواقع با این کار نه تنها بزرگترین ارزش دینی ، ملی وتاریخی یک کشور  دربدل پول ناچیز به معامله گذاشته شد؛ بلکه بزرگترین افتخارات یک ملت به صورت سخاوتمندانه یی درتختۀ شطرنج قمارسیاستهای زمامداران کاخ سفید گذاشته شد که با بازیکنان ماهر و کهنه کاری  هرروز پیادۀ های بیشتر را به قربانی میگیرد، حتا آهی هم ازدل بیرون نمیکند وعطش انتقام 3000 کشتۀ امریکایی درحادثۀ یازدهم سپتمبر دربرابراضافه ترازصدهزارانسان عراقی که ارقام رسمی آنرا اضافه ترازشصت هزارانسان نشان میدهد هنوزهم  فروکش نمیکند. 

مبارزه با تروریزم درمحدودۀ جنگ با القاعده وطالبان پایان نمی پذیرد. درعقب وپیشاپیش این جنگ تهاجم فرهنگی قدرتمندی زیرنام تامین دموکراسی ، حقوق بشر و آزادیهای دیگرانسانی برای به اصطلاح" ایجادنظم نوین جهانی" به صورت دوامدارادامه مییابد. این تهاجم تنها در زیرپوشش فرهنگ باقی نمیماند، ازآنهم پا را فراترنهاده وتا آنسوترازخط قرمز، به تجاوز به حریم مقدس انسانی تبدیل میگردد و انسان متمدن مغربزمین  تراژیدی های دلخراش ابوغریب بغداد را درقرن 21 بالای ملت مظلوم عراق تحمیل میدارند. ازاین هم بدتر و وحشیانه تر تا سرحد تجاوزگروپی به عزت دختر عراقی که وجدان آدمی راتکان میدهد ادامه پیدامیکند.

اینجااست که مبارزه باتروریزم نه تنها سردرپردۀ ابهام میگذارد؛ بلکه ازخط قرمزهم عبورمیکند و به قیمت تجاوزدردناک به زن ومردعراقی نیزتمام میشود . درفرهنگ مبارزه با تروریزم نه تنها این عمل خیانت وجنایت علیۀ بشریت شناخته نمیشود؛ بلکه حامیان آن  این حرکت راچاشنی دموکراسی وجلوه های پرزرق وبرق آزادی بیان نیز میدانند ونهادینه شدن آنرا درجامعۀ مسلمان شرقی رازی برای پیروزی دموکراسی وتحقق هرچه عاجلتر آن عنوان مینما یند. درزیرچترآن اسارت رابه مفهوم آزادی و وحشت را به معنای تمدن تفسیرمینمایند. این است سرگذشت دردناک مبارزه با تروریزم درهاله یی ازابهام که مقدرات انسان مشرق زمین را بیرحمانه به گروگان گرفته است. مبارزه ییکه پایان روشنی ندارد وادامۀ آنهم جز باری گرانسنگ به شانه های انسان مظلوم شرقی که دراین جنگ نابرابر هرروز درزیرتانکها، توپها و رگبارمسلسلها قربانی میشوند. درواقع این نبردانسان شرقی را قربانی میگیرد، هستی مادی ومعنوی اش را نابود میسازد وهرروزیکه ازآن میگذرد . بزرگترین ارزشها را که همانا انسانیت انسان است ، آنرا کم بهاتر میسازد و حیات انسان شرقی چنان درقماراین نبرد به چالش رفته است که هرروزازبهای آن بیشتر کاسته میگردد. آن ارزش بزرگ انسانی راکه حافظ شیرازی به تاسی ازباربزرگ معنوی ماندگار پیامبران ابراهیمی وغیرابراهیمی چون بودا ، موسی  (ع) ، عیسی (ع) ومحمد(ص) ودیگراسلاف خود به ارث گرفته بود،  باگامهای استواردرپی غنای آن بود و با سرودن این شعر "پدرم رضوۀ رضوان به دوگندم بفروخت     ناخلف باشم اگرمن به جوی نستانم " تلاش پایان ناپذیر انسانرابرای رسیدن به مطلب مقصود انسانی ممکن میشمرد . امروز برج و باروی استوار آن درزیربارمبارزه با تروریزم درحال فروریختن است .

هرگاه جهان به رهبری امریکا به صورت واقعی درآرزوی رهایی ازخطرتروریزم میباشند بایست به کاربردهای شفافتر، روشنتر وصادقانه تری درقبال مبارزه با تروریزم  دست به کارشوند. البته دراین مبارزه باتوجه به اهداف بلندمدت خویش به صورت قطع منافع کشورهای منطقه راازنظردورنداشته باشند. باتن دادن به حق واقعی ملتها وشناختن منافع آنها درچهارچوبۀ توزیع عادلانه ثروت ممکن است که راۀ واقعیتربرای پیروزی دربرابراین مبارزه فراهم گردد. همچنان میتوان باتوجه به فکتورهای دیگریکه هنوزروی آن کارنشده است . ممکن خواهد بود تاجهان را ازشرمبارزه باتروریزم رهانید . بایست تلاش کرد تا درمحور واقعیتهای عینی جهان به دورازطفره رویها راۀ مناسبی برای آن جستجوکرد تا باشد که درجهان  صلح وثبات دایمی حاکم و رفاۀ مادی ومعنوی که نیازحتمی انسان امروزاست درآن فراهم شود. 

 

منابع :

1- ژان- شارل وبریرازگیوم داسکیه      ،  بن لادن حقیقت ممنوع           ترجمۀ عبدالحسین نیک گهر

2- ستیف کول      ،  جنگ اشباح         ،    ترجمه وتلخیص انجنیر محمداسحاق منتشره درجریدۀ پیام مجاهد

3- باب وود     ،    بوش درجنگ     ،        بااستفاده از تجمۀ این کتاب در جریدۀ پلوشه وجراید دیگرکشور

4- محمداکرام اندیشمند       ،    امریکادرافغانستان        

5- خواجه بشیرالدین انصاری   ،           افغانستان درآتش نفت 

6- تامی فرانکس     ،    سربازامریکایی          ،  با استفاده ازسایت انترنیتی نیما  

 

nordin_mashid@yahoo.com

Mob: 070659886

کابل،  افغانستان

   

 

 


بالا
 
بازگشت