مهرالدین مشید

 

آیامداقعین حقوق بشرمیتوانندبه فریادهای مظلومانۀ انسان شرقی پاسخ واقعی ارایه کنند

 

قسمت اول

مباحث حقوقی ومفادقوانین که درهاله یی ازبرداشتهای وسوسه انگیزواختلاف آلودضجه میکشندوحتاشماری نظریه پردازان درغرب باآمیختن مباحث حقوقی باحوزۀ اندیشه مباحث حقوقی رافراترازمفادقوانین ارایه کرده اندوباعقب زدن وحی ،درسایه وروشن دیدگاههای عقلی محض مرزمیان اندیشه وقوانین رابه ابهام کشانده اند.آیاباچنین نگرشی ممکن است،مدافعین امروزی حقوق بشربتوانند،به فریادهای مظلومانۀ انسان شرقی پاسخ واقعی ارایه کنند.  

 

 درچنین شرایطی که جهان رابیش ازهرزمانی تشنج فراگرفته است ،جنگ نوین امریکابه نحوی ازانحاچه مستقیم وچه غیرمستقیم به گونه یی کشورهای سراسرجهان رابه خودمصروف نگهداشته است ومردم جهان راناگزیرانه درطلسم حیرتی فروبرده است که نه تنهاخواب آرام راازچشمان آنهادرتاریکترین زوایای کرۀ خاکی ربوده است ؛ بلکه به صورت عمدی چنان فضایی آماده شده که تودههاراباوجودقربانی دادنهای خونین وخطرناک  درفضای وهم آلود واختاپوسی خودنظاره گررویدادهاگردنیده است وحتا ازدست آنهاکاری ساخته نیست . گویی هرنوع تلاشهای آنهابرای گشودن پنجرۀ کوچکی ازصلح هم عقیم گردیده است وناگزیرانه درسایۀ بازیهای خونباروآتش افروزقدرتهای اهریمنی وانسان دشمن دست وپامیزنندونابودیهای ویرانگروتباهکن سیاسی ، اقتصادی واجتماعی رابه نظاره گرفته اند. میبینندکه چگونه ارادۀ ملیونهاانسان مظلوم روی زمین به مرمیهاوآتشپارههای هولناک بسته میشودوومقاومت انسانی آنهابه وسیلۀ بمب های آتشزاشکستانده میشود.

جالب تراینکه این همه کشتارهاووحشت افگنیهازیرنام دفاع ازحقوق بشرصورت میگیردوحقوق بشردرخم وپیچ سیاستهای جنگ طلبانه وجهانخوارانۀ امریکاوحامیان بین الملل آن زیرعنوانهای گوناگونی چون مبارزه باتروریزم وتامین دموکراسی وآزادی انسان خیلی محرومانه ترازهرزمان ذبح میشود. گویی امریکاحقوق بشر، دموکراسی وارزشهای آنرابه بالهای طیارههابسته وآنهارادرکشورهایی چون عراق ، افغانستان وجاهای دیگرجهان پرتاب مینماید. آشکاراست که اینگونه دموکراسی وحقوق بشر به اصطلاح "پرتابی" زمانی زمینۀ عملی شدن رامییابدکه درکشورهای خط مقدم جبۀ جنگ نوین امریکاآنچه ازموجودات زنده اعم ازانسان وحیوان موجوداند ، به کلی محوونابودشوندتانسل تازه یی اززیرآوارهای خون وآتش سربیرون نمایندوبه استقبال حقوق بشرودموکراسی امریکایی بشتابند.

گیریم که اندیشۀ حقوق بشربحیث یک نظام حقوقی دراعلامیۀ جهانی حقوق بشردرسال (1948م)، میثاق بین المللی حقوق اقتصادی ، اجتماعی وفرهنگی ومیثاق بین المللی حقوقو مدنی وسیاسی درسال (1966م)صراحت یافته است که دراعلامیۀ جهانی حقوق بشربرای هرانسان به حق برابری ، نفی هرگونه تبعیض، حق حیات، حق آزادی، حق انتخاب شغل وآزادی اشتغال برای زن ومرد و حق برابری دربرابرقانون تاکیدشده است . معاهدات آن درسه بخش فهرست حقوقی،  مشخصات توافق کننده گان ونظام نظارت وپایبندی به توافقات نامبرده رااحتوامینماید.

دراعلامیۀ جهانی حقوق بشرچنین ذکرشده است: "تمام افرادبشرباشان وحقوق برابربه دنیاآمده اند( مادۀ اول)"،  "هرکس بدون هیچ گونه تبعیض به ویژه ازحیث دین ازتمام حقوق وآزادی های مذکوردراعلامیه برخورداراست (مادۀ دوم )" ،  "هرکس حق حیات ، آزادی وامنیت شخصی دارد(مادۀ سوم )، "همه دربرابرقانون مساوی هستندوحق دارندبدون هیچ تبعیضی ازحمایت یکسان قانون برخوردارشوند. همه حق دارنددرمقابل هرتبعیضی که ناقض اعلامیۀ حاضرباشدودرمقابل هرتحریکی که به منظورچنین تبعیضی صورت گیرد ، ازحمایت یکسان قانون برخوردارشوند ." دراین شکی نیست که یک معاهدۀ حقوق بشری به صورت معمولی حاوی سه بخش است "
: 1- فهرست حقوقی ؛2- مشخصات آنچه که امضاکننده گان توافق می کنند درمورداین فهرست انجام دهندو3-  یک نظام نظارت وارتقای پایبندی به توافق . طوریکه فهرست حقوق مندرج درمیثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی وفرهنگی (آی ، سی ، اس ،سی ،آر) به این قراراست :"عدم تبعیض وبرابری اقتصادی واجتماعی زنان (مواد2و3)، آزادی اشتغال وانتخاب شغل (مادۀ 4)، پرداخت عادلانۀ مزدوشرایط کاری مناسب (مادۀ 7)، حق تشکیل اتحادیۀ کارگری واعتصاب (مادۀ 8)، امنیت اجتماعی (مادۀ 9) ، حمایت  های ویژه ازمادران وکودکان (مادۀ 10)، حق برخورداری ازتغذیه ، پوشاک ومسکن مناسب (مادۀ 11)، حق برخورداری ازخدمات صحی پایه (مادۀ 12)، حق آموزش (مادۀ 13) ، حق مشارکت درحیات فرهنگی وپیشرفت علمی (مادۀ 15) ومادۀ 1و2 میثاق بین لمللی "آی ،سی ، اس ، سی ،آر"ازامضاکننده گان میخواهدکه " به تنهایی وازطریق مساعدت هاوهمکاری های بین لمللی ... باحداکثرمنابع موجود، باچشم اندازتحقق تدریجی تمام حقوق مندرج دراین کنوانسیون ... گام بردارند". گرچه برعکس این معاهده ، "آی، سی ،سی ، پی ، آر"به ساده گی امضاکننده گان اش رامتعهدمینمایدکه "فهرست حقوق مندرج دراین کنوانسیون را... محترم بشمارندوبرای همۀ افرادداخل درسازمان حدودحاکمیت شان راتضمین کنند" (مادۀ 1و2)، باوجودآنکه این گونه تضادهامیان این دوسطح ازتعهدمطالبات این معاهدههارازیرسوال برده است وحتا برخی رابرآن داشته است که بگویند، حقوق اقتصادی واجتماعی درواقع اهداف هستند ونه حقوق وبازهم این گونه تضادهاآنقدرسبب کاهش ارزشهای حقوقی وبشری آن نمیشود  ؛ ولی آنچه که درموادمندرج میثاق های بین المللی صراحت دارد. همانا احترام به حق انسانی افرادجامعۀ بشری میباشدکه درمادههای بالاصراحت یافته است. اماآنچه که مایۀ نگرانی است ، پشت پازدن به مطالبات موادمندرج میثاق های بین المللی است که ازهمه اولترازطرف کشورهای تضمین کنندۀ این میثاقها نفی میشوند وبه بهانه های گوناگون نقض میگردند. اگرپذیرفته شودکه حقوق بشر هنجارهای اخلاقی پایۀ مشترک میان همه ، یابه صورت تقریبی همۀ اخلاقیات پذیرفته شدۀ انسانهای روی زمین است . دراین شکی نیست که این دیدگاۀ جالب وگیرایی است ؛ ولی دشواریهای زیادی رادرقبال داردکه دربرگیرندۀ اختلافات درحوزۀ اخلاقیات، عدم توانایی هنجارهای مشترک برای صیانت افرادومکلفیت دولتهادرقبال تامین حقوق بشرمیباشدکه مردم عادی ازاجرای آن عاجزاند. بنابراین تبیین دیگری برای حقوق بشراین است که گفته میشودحقوق بشرحقوقی هستندکه دراخلاقیات درست یاقابل توجیه وجوددارند. باتوجه به گوناگونی اخلاق های جوامع گوناگون سازمان ملل تلاش کردتابرمبنای میثاق "یو،دی ، اچ آر" برای بیرون رفت ازاین بن بست صورت بندی اخلاقیات سیاسی موجه تلقی شود. هدف اساسی این اعلامیه نه تنها تلاشی برای بیان اتفاق نظرهای اخلاقی است که ازپیش موجودنمیباشند؛ بلکه تلاشی بوده ، برای ایجاداتفاق نظردربارۀ اینکه دولت هابایدچگونه رفتارکنندتاعمل آنهامتکی برمستحکم ترین عقلانیت عملی واخلاقی باشدواین رویکردمستلزم عینی دانستن عقلانیت اخلاقی وعملی است که این خودباچالش هایی روبرواست.  گفتنی است که باربیش ازحدعقلی برسرودوش این اعلامیه ازوزنۀ اخلاقه آن کاسته است. 

ازآنچه گفته آمدبیانگرفیصله های سازمان ملل متحداست که بروی کاغذنوشته شده است ؛ ولی آنچه مهم است اینکه توافق کننده گان به این معاهدات به ویژه آنهاییکه خودراسردمداراین توافقات  میدانند. تاحال چه کارهایی رادرحوزۀ عمل انجام داده اندوازاین پس انجام میدهند. عمل کردآنهادرسطح جهانی به چه میزانی حقوق بشررادستخوش آشوب ونابودی کرده است. هدف اصلی این معاهدات فراهم سازی زمینه های تامین وگسترش پایه های نظام مردمی ومردم سالاردرراستای رفاۀ مادی ومعنوی جوامع بشری میباشد.

حقوق بشرنه تنهادرسطح بین المللی ازطرف طراحان وحامیان به اصطلاح سرکنده ویخن کندۀ آن درزیرپوشش جنگ نوین یامبارزه باتروریزم به صورت صریح نقض میشودوروزانه صدهاانسان بیگناه درزیردودوآتش به خاک وخون میغلتند ؛ بلکه قدرتهای اهریمنی بااستفادۀ نادرست ازحقوق بشربحیث حربه مفهوم واقعی حقوق بشررادرکشورهای دیگر به چالش کشیده اند، استفادۀ ابزاری ازحقوق بشر راه رابرای تامین واقعی آن ناهموارگردانیده است وازسویی هم موسسات حقوق بشردرکشورهای دیگرزیرفشارگرایشهاومصلحتهای سیاسی وسلیقه یی چنان ضجه میکشندکه کارکردهای واقعی آن رابه کلی زیرسوال برده اند . به ویژه درکشورهای چون افغانستان وعراق که مردم ازحق حاکمیت قانون برخوردارنیستندوبادشواریهای زیادی روبروهستند.آشکاراست که این حق یکی ازاصلهای مهم برای تعمیم حقوق بشراست . چه رسدبه اینکه با برخوردهای گزینشی برای تامین وتعمیم حقوق بشردرکشورهای نامبرده دست یازید؛درحالیکه این گونه برخوردهانه تنهازمینه های حاکمیت آنهاراازمیان میبرد؛بلکه برای فرصت طلبان موقع استفاده جوییهای بیشتررانیزفراهم مینماید. به گونۀ مثال درافغانستان به صورت واضح دیده میشودکه حقوق بشردرزوایای تنگ ومحدودی به مانورمی پردازدوتاحال نتوانسته است درسطح بزرگی فعالیتهای خودرابه صورت موثروچشمگیرتربراه بیندازد. فیصلۀ مهم آن زیرعنوان عدالت انتقالی ناکاراباقیماند،جهت اجرایی پیدانکردونه تنهاحامدکرزی رییس جمهورافغانستان بنابرمصلحت اندیشهاکه باتاسف مصلحت اندیشیهای بیش ازافزون به کارروزمرۀ سیاسی اومبدل شده است ، ازبه اجرادرآمدن آن خودداری کردوبه صراحت گفت که هنوزوقت تطبیق آن فرانرسیده است ؛ بلکه این فیصله راه رابرای آن جنایت کاران درپارلمان کشوربازکرد که خودرادرمعرض حملۀ این فیصله میدانستند، ، افرادمتهم به جنایت درپارلمان کشور پس ازصدوراین فیصله به سرعت دست به کارشدندوهمه جنایتکاران وخیانتکاران راازتعقیب قضایی معاف نمودند. این لایحۀ تقنینی که ازطرف رییس جمهورکشورهم باتعدیلاتی برمصداق حرف"بینی خمیری" به امضا رسید، ازجمله 162فرمان تقنینیی به حساب آمدکه ازافتخارات کارکردهای سال تقنینی 1386هجری شمسی شورای ملی کشورخوانده شد وقانونی رییس پارلمان کشوردرروزپایان روزکاری شورای ملی تصویب فرمانهای نامبرده راازستاوردهای مهم این شوراخواند.

پیشینۀ حقوق بشر

دراین شکی نیست که قدامت آموزش های حقوق طبیعی یافطری وحقوق بشرباقدامت انسان گره خورده است و حتاپیش ازآنکه نقش مذهب ، جامعه ، اقتصادودولت درمحدودگردانیدن حقوق طبیعی بشرکارگرافتد،حقوق بشربه مثابۀ ودیعۀ الهی به شکل مادرزاددرانسان وجودداشته است .

شماری ازدانشمندان دردوران باستان غرب راگهوارۀ آرمانهای بشردوستانه میدانندوحقوق بشرراازخدمات ودستاوردهای فلسفۀ یونان تلقی میدارندکه انسانرابه عنوان موجودی مستقل وخودمختاردرعرصۀ کشمکش بادولت وجامعه کشف کرده است.گرچه بنیانگذاران اصلی حقوق بشررواقیون هستند؛ولی پیشروان این اندیشه راافلاطون وارسطومیدانندکه انسان راهدف آنهامردان بودنه زنان موجودی تعریف کرده اندکه برخوردارازموهبت خردمیباشندکه صرف سعادت خودرادرنقش داشتن دردولت میتوانددریابندوبس. ازهمین رومعیارهرنظام سیاسی داشتن حقوق طبیعی افرادبرشمرده شده است که ناشی ازسرشت وجوهرطبیعی انسان میباشد. درهمین رابطه به گونه یی درحقوق وضع شده ازطرف انسان به صورت بدیهی نابربری انسانهارادرراستای توجیۀ برده داری تایید میکردند. "سیسرو" وجودبرده داری رادرجامعه اجتناب ناپذیرمیدانست، به نظراوپرداختن به شماری ازحرفه هادرمقام شهروندآزاد نمیباشد. (1)

به باورشماری دانشمندان برای اولین بارتصویر انسان بحیث شهروندآزادرومی یایونانی درفلسفۀ رواقیون زیرسوال رفته است که درآنزمان آزادی وبرابری انسانهابرمبنای طبعیت آنها(آزادوبرده ) آموزش داده میشد. باوجودآنکه آنهاتفاوتهامیان عین وعقل رادرک میکردند؛ولی میکوشیدندتااین تفاوت وتنش راازطریق تزکیۀ ومهارکردن امیال شخصی محونمایندونه ازراۀ دگرگونیهای فعالانۀ درجامعۀ بشری.باآنکه فلاسفۀ های مشهوریونان چون سقراط، افلاطون وارسطو تلاش کردندتااندیشۀ رواقیون رادرراستای تامین واقعی حقوق بشرحل نمایند، پس ازفاصله ایجادکردن میان زن مردوباآزادوبرده خواندن انسان به گونه یی درچالۀ افکاررواقیون افتادند. 

مسیحیت برمبنای  این حرف انجیل که خداوندانسان رامانندخودش خلق کرده است وبااین استدلال آزادی وبرابری تمامی انسانهارارنگ دینی دادوازاینطریق خواست تامسیحیت رابااندیشۀ رواقیون پیونددهد؛ولی به دلیل ناهمخوانی جهان زمینی باآرمانهای دولت الهی حقوق بشربرخاسته ازاصل تابعیت ازخدابرای شگوفایی انسانهاناممکن دانسته شد.هنگامی مسیحیت به دین دولتی تبدیل شدتاحدودی تصورات باستانرادرمواردگوناگون پذیرفت وبه همین اساس سیستم زمینداری رابه شکل ارباب رعیتی آن قبول کردکه درسیستم نامبرده دهقان درهنگام تنگدستی ازحمایت ارباب خودبرخوردارمیشد. به این ترتیب تعهدارباب برای تامین حیات وحداقل ضرورتهای زنده گی دهقانان تضمین شده بحساب میرفت. بااینهم به اساس دستورات کلیساکه به نحوی اندیشه های عدم تساوی راپخش ویاری میرسانید، تنهاشمارمحدودی قادربه استفاده ازحقوق بشری وآزادی های فردی خودبودند. دشواریهای اجتماعی ازاین هم سنگین تربودکه حتامرتدان دین مسیحی درقرون وسطی ازحق مالکیت وحق حیات محروم بودند.اوضاع این دوره طوری بودکه اندیشه هاوافکاردانشمندان مشهورقرون وسطی چون "توماس فن آکین "(2) که درحوزۀ علوم دینی متاثرازاندیشه های فلسفی ارسطوورواقیان بودوبه اصل آزادی وجدان برای تمام انسانهاصحه میگذاشتند،نتوانست دراین عرصه کارگرافتد.

پس ازظهوراسلام چون سایرعرصه هادرحوزۀ حقوق بشرهم تحولاتی بوجودآمد. پیامبرباپیام الهی خوددرخم غدیردرهنگام حجت الوداع به همۀ بشریت علان کرد که دردایرۀ دین اسلام انسانهابدون درنظرداشت  رنگ ونژادحق مساوی دارند. هیچ سفیدی برسیاهی وهمین طورهیچ زردی برسیاهی برتری ندارد. وجودشعبه هاوقبایل گوناگون رابرای شناخت بهترملتهاازیکدیگرعنوان کردودرضمن تاکیدکردکه معیاربزرگی دراسلام تقواست . پیامیراسلام بااین پیام جاودانۀ خودمشت کوبنده یی به طرفداران تبعیض نژادی زدوترجیح دادن  به رنگ نژادراپدیدۀ شرک آلودخواند. انسان راموجودی دانست که تنهادربرابرخداوندمکلفیت داردوبرمبنای مکلفیت الهی برمسؤولیت اودربرابرهمنوعانش تاکیدکرد. اسلام برای اولین باردرتاریخ بشری گامهای موثری رادرراستای محوبرده داری برداشت وباتوجه به اوضاع اجتماعی آنروزطرحهای اساسی ییرابرای نابودی کامل اصول برده داری ریخت. چنانکه درزمان پیامبراسلام (ص) درمدینۀ منوره واطراف آن مشرکان ، یهودیان ، مسیحیان ومنافقان درکنارهم میزیستند؛خانه های آنهادرنزدیکی یکدیگربود؛بایکدیگربه دادوستدمیپرداختندودرسایه اسلام باعزت واحترام دررفاه وصلح زنده گی داشتند. درزمان یاران پیامبرهم نمونه های روشن همزیستی مسالمت آمیزمیان پیروان ادیان گوناگون وجودداشت . چنانچه علی (رض) درکلام زیبای خودبه مسلمانان گفت :"مردم (نسبت به شما) دودسته اند:یابرادردینی توهستندویاهم نوع تو." (2)درتاریخ آمده است که درزمان یاران پیامبر مردم از آزادی های زیادبرخورداربودند. چنانچه روزی حضرت علی مردم رانصیحت میکردتابه سوی زنان دیگربه چشم بدنگاه نکنند. درآن هنگام درمحضرعام خوارجی برای حضرت علی گفت:"خدااین کافررابکشد، چقدردانااست."آنحضرت مردم راازاذیت آن منع کرد. ین است نمونه یی ازآزادیهای حقوق بشری درزمان یاران پیامبر(ص) که آرزوداشت تارهروان راستین اوباگذشت زمان آنراغنی تروباعظمت تربه نمایش بگذارند. ؛ولی باتاسف که این پروسه چون سایرروندهای سیاسی واجتماعی عقیم ماندوباازمیان رفتن رسم خلافت دراسلام وافتادن آن به دامن ملوکیت همه چیزبه بادرفت وارزشهای بلنددینی که بایدشگفته میگردید ، ناشگفته باقیماندوتداوم حکومت عدل الهی که تضمین محکمی برای اعادۀ عدالت اجتماعی وتوحیدکه گرزاستواری بود،درراستای نفی هرنوع شرک دینی ونابودی هرنوع شرک اجتماعی ، اقتصادی وسیاسی زمینه های عملی شدن راپیدانکرد. درنتیجه حقوق بشرهم درزیرهالۀ نظام ملوکیت به خاک وخون کشیده شد.

تحول حقوق بشرپس ازدوران رونسانس

پس ازقرن پانزدهم میلادی همزمان باجنبش رونسانس(نوگرایی یانوزایی) دراروپاجنبشهاانساندوستانه (اومانیزم )هم جان تازه گرفت. هدف اصلی جنبش رونسانس رارهایی علم ، هنروفلسفه ازبندکلیساتشکیل میداد. مکتب انسانگرایی اروپابه یاری خردموفق شدتاکاخهای عنکبوتی کلیسارافروریزدوراه رابرای خردکشودتادرسایۀ آن انسان به درجۀ والای انسانی نایل آید؛ولی ازآنجاکه فعالیتهای این جنبش محدودبه حلقۀ کوچکی بود، نتوانست راهگشای نهضت فکری تازه گرددوآزادی فردراازقیمومت کلیساتضمین کند.  ماکیاول (1547-1469) (3)متفکرفلورانسی باطرح نظریۀ "تعقل دولتی" توانست تادولت راازمقام الهی بودنش بزیرافگندوخلع قدرت نماید. ازدیدگاۀ اودولت تنهانهادی به شمارمیرودکه وظیفۀ آن حفاظت انسانهادربرابریکدیگروپیریزی نظمی مطلوب است. اوبه این باوربودکه هدف وسیله راتوجیۀ کننده است.این اندیشه برای زمامداران فرصت دادتابرای بقای قدرت خودازهروسیلۀ نامشروع نیزبهره بگیرندتاآنکه چنددهه بعدحقوقدان فرانسه یی "ژان بودن" اندیشۀ استقلال(استقلال دولتی یاحاکمیت مستقل) رامطرح کرد که به اندیشۀ "قهردولتی " هم مسمااست که ازهرنوع تعهدبه قوانین آزاد است؛ولی خودرامتعهدبه رعایت حق الهی میدانست. این دوتیوری باآنکه بنیادتجدددردولت سازی رابوجودآوردند؛ولی درواقع بنای نظری حکومت مطلق گرایی راپیریزی کردندکه نمیتوانست ضامن احقاق حقوق واقعی درجامعۀ بشری باشند. به همین ترتیب دانشمندان دیگری دراروپاچون لاوازیه ، دیدرو،ولتر،مونتسکو،کوپرنیک ،روسووغیره یک پی دیگری بااندیشه های خودبه نحوی آموزههای حقوق بشرراغنابخشیدندتاآنکه پس ازانقلاب کبیرفرانسه درسال 1789میلادی منشورتازۀ حقوق بشربه تصویب رسید وموردپذیرش شماری ازکشورهای جهان قرارگرفت واین منشورگام تازه یی بود درراستای تامین حقوق بشری .

پس ازآنکه تعقل دولتی مجالی برای حاکمیت خردنداد، برعکس درراستای استیلای دولت انجامید. خودکامگیهاواستبدادراه رابرای ایجادفلسفۀ دولت جدیدبرمبنای حق طبیعی انسان به نفع فردبازکرد که سبب ایجاددونظریۀ بنیادین چون "قراردادهای اجتماعی" و"قراردادهای حکومتی"گردید.این نظریه هاتیوری "توماس هابس"رابرمبنای "جنگ همه باهم"که واگذاری تمامی حقوق رابه یک فردتوجیه میکرد، نقطۀ پایان گذاشت. (4)این نظریه انسانراکه ازفرط نابالغی فکری به تقصیروادارشده بود، رهایی بخشید. دوفیلسوف مشهوراروپاچون "جان لاک"بانوشتن دورساله درموردحکومت (1690)و"ژان ژاک روسو"بانوشتن"قرارداداجتماعی یاقواعداساسی قانون عمومی دولت"درسال 1762درایجادتیوری های نامبرده نقش بسزایی بازی کردند. اینهابانوشته های خوداصل "حاکمیت ملت"راپایه گذاری کردند. به اساس این تیوریهاملت حق یافت تامیثاق خودرابادولت نقض نمایدوتوان چنه زنی بادولت رادریابد. "مونتسکو"بانوشتن کتاب "روح قوانین درسال 1748 میلادی باطرح تیوری جدایی قوای قضاییه ، قوای مقننه وقوای  اجراییه ابزارهای اساس رابرای نگهبانی ازحقوق شهروندی تکمیل نمود.

 

این گونه فعالیتهاپس ازدوجنگ ویرانگرجهانی درسالهای (1914-19718)و(1938-1945)راه رابرای "اعلامیۀ سی ماده یی سازمان ملل درسال 1948هموارگردانیدگرچه این اعلامیه درآنروزگامی درست وپاسخی حسابشده  بود، برای تامین حداقل تامین حقوق وآزادی های بشری؛ولی شماری ازحقوق دانان به لحاظ ناتوانی های این اعلامیه درترسیم تصویر تمام جوانب حقوق بشرآنراجامع نمیدانند. این اعلامیه ازبساجهات هنوزهم بنابربردلایلی چون اختلاف  فرهنگی وتاریخی ملتهای گوناگون به دشواریهای روبرواست ؛حتاکشورهاییکه درپای این منشورامضاکرده اند تاحال قادرنگردیده اند، طورشایدوبایدبه آن جامۀ عمل بپوشند.

 

 


بالا
 
بازگشت