نویسنده : مهرالدین مشید
بلند پروازیهای نظامی امریکا درمنطقه جهان را به سوی چند قطبی شدن وجنگ سرد تهدید میکند
فروپاشی شوروی سابق :
درجهان امروز پس ازفروپاشی شوروی سابق و خاتمۀ جنگ سرد امیدواریهایی برای تحکیم صلح وهمزیستی مسالمت آمیز پیدا شده بود. مردم آسیب دیدۀ گیتی پس ازتجربۀ تلخ و روزهای دشوار رقابت های نظامی خونین آیندۀ شگوفا و آرامی را پیش بین بودند و برای استقبال چنین روزی موجی ازخوشی و سرور در قلبهای آنها نقش بسته بود. آرزو داشتند که دیگرکابوس زشت و وحشتناک جنگ روح آزادۀ انسانها را به گروگان نخواهد گرفت ، یاس و ناامیدی همراه با جور و نابرابری ازفضای گیتی برای همیش رخت خواهد بربست ، جهان مالامال ازعدل و داد خواهد شد و لبخند شادی درلبان جوانان وهوای بهترزیستی در روح کودکان جهان دامن خواهد کشود؛ ولی باتاسف که این آرزوها هنوز جان نگرفته بود ، رویاهای خاتمۀ جنگ سرد پایان نیافته بود ، یخ آرزوهای رشد متوازن سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی درجهان ذوب نگردیده بود ، شعارهای جهانی شدن و توسعۀ درحوزه های گوناگون زنده گی اعم ازاطلاعات و ارتباطات ناتفسیرمانده بود و لبها از زمزمه کردن جهان شیشه یی ودهکدۀ جهانی شدن خشک نگردیده بود که جهان را رقابت های نظامی و مسابقات تسلیحاتی درموجی ازلشکرکشیهای پرخرج و سفربریهای سنگین نظامی امریکا به سایرنقاط جهان سخت مورد تهدید قرارداده است .
کارشناسان سیاسی بدین باوربودند که با گذشت جنگ سرد، پروسه جهانی شدن سریعتر از گذشته راۀ خود را برای رفاۀ عمومی مردم جهان خواهد پیمود. توسعۀ اطلاعات وتکنولوژی اطلاعاتی رابرای پیوند دادن ملتها ونزدیکی بیشترآنها درعرصه های اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی وتحمل پذیری های فرهنگی موثر و مثبت تلقی میکردند.
همزمان بااین پیشرفتها ایجاد سازمانهایی چون سازمان تجارت جهانی را درکنارسازمانهای دیگربین المللی وسازمانهای جامعۀ مدنی ، نهادهای فرهنگی ، سازمانها اجتماعی و دفاع ازحقوق بشر را به مثابۀ فال نیکی تلقی مینمودند که همه در واقع مجموعه یی ازروابط اجتماعی اند که باپذیرش الگوهای خاص وشناخته شده درپیوند دادن انسانها در راستای رسیدن به دموکراسی ، آزادی ، رفاۀ همگانی وعدالت اجتماعی ازکارآیی خوبی برخوردارمیباشند. وجود این سازمانها را بدون توجه به منابع تمویل کنندۀ آنها چون اهرمهای فشار برای ساختن حکومتهای ملی و مردمی ارزیابی میکردند .
ذهن انسان مظلوم هنوز از دغدغۀ این رویاها رها نگردیده بود که امریکا با بلند پروازیهای نظامی خود تفکر یک قطبی شدن را در جهان ارایه داد و زیر چتر نظم نوین جهانی ، مبارزه با تروریزم و گسترش و توسعۀ دموکراسی جهان را به خطرجدی مواجه کرد. امریکا با فشارهای سیاسی و اقتصادی گویا سازمان ملل متحد را نیز به گروگان گرفت وازطریق این سازمان تمام آرزوهای استراتیژیک خود را درجهان قابل توجیه نمود و به تمام تصمیم گیریهای نظامی وسیاسی خود در جهان مشروعیت بخشید.
لشکرکشیهای امریکا :
لشکرکشیهای سنگین و پرهزینۀ امریکا به عراق و افغانستان و سفربریهای پرحجم به خلیج فارس وجاهای دیگرجهان همزمان با رکود اقتصادی این کشور قدرت های محلی ومنطقه یی راازخواب گران بیدارکرد و بلند پروازیهای نظامی وسیاسی این کشور را چلنجی دربرابر بقای خود درآینده دانستند.
تکرویهای امریکا نه تنها موتلفین سنتی این کشور را در اروپا وآسیا تکان داد و کشورهای اروپایی را دچارسردرگمی کرده است ؛ بلکه کشورهای آسیایی چون چین ، جاپان و هند به ویژه روسیه و ایران را وادار گرداینید تا درصدد آن شوند که آرام آرام در برابرسیاست های امریکا قد راست کنند ، توانستند تا اقتصادخود را توسعه بدهند و شگوفاسازند . دراین میان روسیه پس ازدوران فروپاشی سابق و ادامۀ کمک های مالی و اقتصادی امریکا به این کشورخواب سنگین اقتصادی این کشور را تهدید میکرد ، به زودی تکان خورد وورشکستگیهای اقتصادی دوران شوروی سابق رابه زودی جبران کرد وخود را زودترآمادۀ رقابت با امریکا گردانید.
آمارهای به دست آمده ازمنابع معتبر جهان حاکی ازآن است که کشورهای نامبرده به خصوص چین وجاپان با وجود ناتواناییهای که داشتند، توانسته اند تا از رشد اقتصادی چشمگیرتری برخوردارشوند و توانایی آنرا یافته اند تا درنزدیک مدت دربرابر تکرویهای امریکا قد راست نمایند.
پیشرفتهای اقتصادی کشورهای نامبرده شماری ازحلقات و گروهها درامریکا را نسبت به آیندۀ این کشورنگران گردانیده است ؛ زیراکه درعقب این لشکرکشیهای پرهزینۀ نظامی امریکا به بیرون ازمرزهایش چون شوروی سابق احتمال فروپاشی امریکا را نیزقابل پیش بینی میدانند . ازهمین روتلاش دارند تا این کشور را از باطلاق نابودی برهانند . رای گیری های اخیردرامریکا نشان داد که به چه میزانی مردم این کشورمخالف سیاست های بوش رئیس جمهوراین کشور هستند. وپیروزی حزب دموکرات درانتخابات مجلس سنای این کشورگواۀ این ادعا میباشد. این حزب پس ازپیروزی خود در انتخابات نامبرده به صورت فوری خواهان خروج نیروهای امریکایی ازعراق گردید.
جنگ جدید امریکا معادله های نظامی وسیاسی را در جهان عوض مینماید و صف بندیهای تازه را به وجود می آورد ؛ زیرا که این جنگ برفقر روزافزون ملتهای محروم بیشتر می افزاید ، فاصله میان غنی وفقیررا افزایش میدهد و نه تنها درسطح مردم عام ؛ بلکه درسطح کل جهان خلای اقتصادی بزرگی رامیان اکثریت فقرا و اغنیای جهان افزونترمیسازد. هزینه شدن ملیاردها دالر برای جنگ های ویرانگر نه تنها سرنوشت ملتهای درگیر را به چالش گرفته است ؛ بلکه بارگرانسنگ آن برفرق ملتهای بیچارۀ گیتی نیزبیشتر سنگینی مینماید. کشورهای محروم کمترازکمکهایی برخوردارمیشوند که به آن نیاز شدید دارند . امریکا صدها ملیارد دالر را صرف مصارف جنگی مینماید؛ درحالیکه این پولهای فراوان دربازسازی جهان برای رفاۀ اکثریت مردم خیلی موثراست . برعکس سیاستمداران امریکا کمتربه آن توجه دارند تا به جنگ. ازهمین رواست که جهان را رشد نامتوازن اقتصادی به صورت شدید تهدید میدارد و به شکل دوامدار بر فقر و بی روزگاری مردم میافزاید.
اوضاع جدید درجهان کشورهای فقیررا بیشتراز کشورهای غنی نگران گردانیده است . این حالت اضطرا ب ودلهرۀ زیادی را در اذهان جهانیان به وجودآورده است . تاثیرسؤ آن ایجاد نفرت وبرانگیختن خشم ملتهای محروم دربرابر کشورهای نیرومند به ویژه نیروهای درگیر در منازعۀ جهانی میباشد که همین حالا مشهود است واین نفرت به حس انتقامجویی تبدیل میشود که درآینده ها خیلی خطرناک میباشد.
شماری ازکشورهای پیشرفته هم آیندۀ جهان را درهالۀ زدوبندهای سیاسی امریکا تاریک و ناروشن می بینند و هراس دارند که سکوت بیشتر در برابر توسعه جویی ها وآزمندیهای امریکا مبادا اهداف ملی آنها را نیزقربانی بگرداند. ازهمین رواست که شماری ازقدرتهای عالم چون روسیه و چین به صورت جدیتر وادار به بازنگری درسیاست های داخلی و بین المللی خودگردیده اند . آرزومند اند تا درکنار دیگرکشورهای صلح دوست جهان سیاستهای خویش را درسطح جهان به گونۀ دیگری پیریزی و پایه گذاری نمایند. شماری ازتحلیلگران اظهارات اخیر پوتین را در کنفرانس جهانی" سیاست امنیتی "درماۀ فبروری درشهرمیونیخ آلمان به عنوان آغاز جنگ دورجدید سرد تلقی کرده اند وسخنان او را اعتراضی شدید در برابر سیاستهای امریکا و به مثابۀ چراغ سبزی به کشورهای ضد امریکا به ویژه مسلمان ارزیابی کرده اند . وی دراین کنفرانس امریکا را به اعمال قوانین داخلی خود درخارج ازمرزهای آن کشورمتهم نمود و باصراحت گفت که این سیاست امریکا خطرناک است و هیچکس نمیتواند در برابرآن احساس امنیت کند؛ زیرا که نمیتواند خود را درپناۀ قوانین بین المللی مصؤون یابد. این سخنان اونشان میدهد که روسیه با ورشکستگیهای اقتصادی دوران شوروی سابق راپشت سرگذاشته است و آرام آرام خود را آمادۀ رقابت با امریکا میدارد.
سخنرانی پوتین دراروپا گویا هوشداری بود برای امریکا که این کشور را پس ازاین پاافتاده دربرابرسیاست های خود حساب نکند و برای امریکا فهماند که روسیه خود را برای رقابت با آن فربه میسازد. پوتین زمانی این گونه اظهارات رابه عمل آورده است که امریکا زیر فشارشدید اقتصادی به سرمیبرد وبودجۀ این کشورکسر40 ملیارد دالری را نشان میدهد؛ زیرا که بارسنگین جنگ درعراق و افغانستان به مثابۀ بزرگترین ضربۀ به پیکراقتصادی امریکا این کشورراازلحاظ اقتصادی آسیب پذیرگردانیده است . چنانچه ارقام به دست آمده ازمنابع سازمان ملل متحد رشد اقتصادی امریکا را به مراتب کمترازچین ، جاپان وحتا هند نشان داده است . این بررسی ها نشان میدهند که نه تنها امریکا را درآیندۀ نزدیک در برابرحریفان وغولان اقتصادی پرقدرتی چون چین وجاپان این دو کشورآسیایی نشان میدهند؛ بلکه فروپاشی های سیاسی و اقتصادی را درسیمای نظام بیمار امریکا نیز پیش بینی مینامیند . استراتیژیست های نظامی وکارشناسان اقتصادی جهان درعقب لشکرکشیهای پرهزینه وسفربریهای کلان نظامی امریکا با بارهنگفت مالی، با آیندۀ خطرناک ارزیابی میدارند و آنرا باظاهری نیرومند و مهاجم چون ببرکاغذی تشبه مینمایند که هرلحظه ازداخل درحال خالی شدن است . ازهمین رو دانشمندان باوردارند، هرگاه حلقات قدرت درامریکا جلو خودسریهای نظامی زمامدارن این کشور را نگیرند، شاید این کشور درآینده های نه چندان دور به سوی فروپاشیهای بزرگ اقتصادی و سیاسی سوق گردد.
امریکا درمبارزه با تروریزم نه تنها به توفیقات مزیدی دست نیافته است ؛ بلکه جنگ نوین این کشورزیرعنوان مبارزه با تروریزم مخالفان آنرا نیرومندترگردانیده و توانسته اند ازاین جنگ خونین وپرخشونت درسایۀ فعالیتهای خودسرانه و بی بندوبار سربازان امریکایی انرژی ازدست رفتۀ خود را دوباره بدست آورند و پرجاذبه ترازگذشته خود را به ضد نیروهای این کشور بسیج نمایند و جبهۀ قوی را به ضد امریکا درسطح جهان به وجود آورند. چنانچه طی چندسال اخیرمخالفان امریکا به شمول القاعده توانسته اند تا حمایت شماری ازکشورهای منطقه چون چین ، پاکستان، ایران ، حتا روسیه و شماری دیگر از کشورها را به صورت مخفی فراچنگ آورند که در ظاهر در مبارزه با تروریزم هم پیمان امریکا میباشند. این چرخش پنهان به نوبۀ خودگویای صف آرایی های جدید درمنطقه میباشد که القاعده را درمبارزه اش به ضد امریکا درعراق ،افغانستان وحتا اروپا و امریکا نیرومندترگردانیده است .
زمامداران امریکا درمبارزه با تروریزم به ویژه پنتاگون وزارت دفاع این کشورزیر فشارشدید مردم آن قراردارند تا درمبارزۀ خود با ترویزم تجدید نظرنمایند. جنگ امریکا پنتاگون ووزارت خارجۀ این کشور را با حزب دموکرات آن در رویارویی قرارداده است که نمیتوان این رویاروییها را تنها رقابت محض داخلی برای رسیدن به کاخ سفید خواند. ازهمین رو وزارت خارجۀ امریکا تلاش دارد تا روی سازشکاریهای پاکستان درمبارزه باالقاعده سرپوش گذاشته و به نحوی ازبن بست به وجود آمده میان دوحزب جمهوریخواه ودموکرات امریکا دراین زمینه بکاهد.
تلاشهای اخیر وزارت خارجۀ امریکا جهت کاستن فشار دموکرات های این کشوربالای زمامداران کاخ سفید مبنی برتوجیۀ مبارزۀ پاکستان با تروریزم گویای این ادعا میباشد. چنانچه چندی قبل بروکر سفیر امریکا در پاکستان ازحمایت پاکستان درمبارزه با تروریزم یادآوری کرد. افزود که کشته شدن صدها نظامی پاکستان دربرابرالقاعده شکی رادراین زمینه درمیان نمیگذارد. وی اضافه کرد که امریکا با دشمنی مصمم درجنگ قراردارد ، شکست آن آسان نیست وحل نزدیک آن هم ناممکن میباشد . سفیرامریکا زمانی این سخنان را گفته است که مجلس سنای پاکستان مسوده ییرا مبنی برقطع همکاری ویا تجدید نظراین کشور درمبارزه باتروریزم درپاسخ به فیصلۀ مجلس سنای امریکا مبنی برقطع همکاری های نظامی این کشوربه پاکستان ، به مجلس سنای پاکستان ارایه داده است .
بازیهای سیاسی امریکا همراه با مبارزه با تروریزم نه تنها کشورهای منطقه ؛ بلکه هم پیمانان او را هم شگفت زده کرده است . سکوت دیرپای امریکا دربرابر پاکستان پیش ازمعاهدۀ وزیرستان هم محسوس بود ؛ زیراکه درآنزمان نیز پاکستان برای تمویل ،تجهیز و تربیۀ طالبان ملیونها دالر امریکایی را که به خاطرمکافات درمبارزه با تروریزم ازامریکا به دست آورده است، صرف مصارف نظامی طالبان می نمود ونظامی های پاکستان روزانه دهها موترسلاح ومهمات را برمصداق حرف "خرسوارازپیش چشمان امریکایی ها" ازمرزهای این کشور وارد افغانستان میکردند واین پروسه هرروزادامه دارد ؛ ولی امریکاییها دربرابر این رویدادها سکوت اختیار کرده بودند. سکوت و بی تفاوتی زمامداران کاخ سفید را اعتراضات حزب دموکرات شکستاند. باوجود اینهم جورج بوش رییس جمهورامریکا لجوجانه برسیاست های خود نسبت به پاکستان حاضربه تجدید نظرنیست. درحالیکه همکاریهای نظامی و اکمالاتی پاکستان برای تمویل، تربیه وتجهیز طالبان چون آفتاب نمایان ومعاهدۀ وزیرستان گواۀ علنی آن میباشد.
این فشارها همراه با بازیهای" گاه برسم وگاه برنعل" به مثابۀ نیروی خورد کننده درشکننده گی هم پیمان های نظامی امریکا نه تنها تاثیر گذاراست ؛ بلکه درجدا شدن حلقۀ نیروهای ایتلافی ازیکدیگرتا سگلیدن آخرین حلقه آنها نیز اثرگذارخواهد بود.
جنگ امریکا زیر چترمبارزه با تروریزم نه تنها معادلات قدرت درجهان را دگرگون کرده است؛ بلکه اوضاع جهان و منطقه رانیز به آشوب کشانیده است . درآتش این بحران نه تنها کشورهای منطقه؛ بلکه بالاخره امریکا هم خواهد سوخت.
دراین شکی نیست که امریکا روی برنامه های استراتیژیک خود درمنطقه کارمیکند و برای رسیدن به اهداف بلند مدت آنقدرها در نزدیک مدت برای تامین امنیت درافغانستان علاقۀ جدی ندارد. زیرا که برنامه های استراتیژیک و بلند مدت امریکا درمنطقه حداقل برای اضافه تر از سی سال آینده طرح شده است.
جنگ جدید امریکا منطقه را به حالت نظامی درآورده است و این جنگ کشورهای چین ، جاپان ، روسیه وایران وحتا اروپا را روزتا روز در مورد سیاستهای امریکا شاکی گردانیده است و آیندۀ این جنگ را در زیر صفیر گلوله های سربازان امریکایی ، افتادن منابع خام به ویژه منابع نفت و گاز منطقه به کام این کشورتلقی میدارند. از اینرو کشورها درفکرصف آراییهای تازه یی گردیده اند، کشورهای آسیایی بیشتراز دیگران نگران این مسأله اند و برای حفظ منافع منطقه یی خود مصروف سر و ساماندهی تازه یی برای راهکارهای سیاسی ونظامی خود میباشند.
جنگ جدید امریکا تمام موسسات مالی، صنعتی و نظامی این کشور را در راستای تقویۀ سیستم تسلیحاتی این کشورسوق داده است که این روند مستلزم نظامی کردن جهان وعاملی اساسی برای دامن زدن به رقابتهای تسلیحاتی درمنطقه و جهان است.
به کارافتادن کمپنی بزرگ صنعتی برای تولید سلاح نه تنها ازخدمات بشری به صورت سرسام آوری میکاهد و بیش ازدیگران محرومان گیتی ازآن متاثرمیشوند ؛ بلکه بابه کارافتادن کمپنی سلاح سازی دردیگرنقاط جهان بحران شدید اقتصادی تمام جهان را فرا خواهد گرفت و نتیجۀ آن جزرکود اقتصادی سراسری درجهان چیزدیگری نخواهد بود.
حادثه آفرینی های امریکا وعواقب ناگوارآن
ازاینکه رکود و بحران از ویژه گیهای نظام سرمایه داری است . تراست ها و کارتل ها صاحبان کمپنی های بزرگ فراملتی برای مبارزه با رکودهای اقتصادی درصدد حادثه آفرینیهای جدید درسطح جهانی میشوند. حادثه آفرینی هایی چون مبارزه با القاعد وامثال آن دراصل پایان دادن برای بحرانهای اقتصادی است . ازهمین رواست که شماری ازکارشناسان جنگ جدید امریکا را نتیجۀ ترغیب شرکتهای بزرگ سلاح سازی میدانند ، البته به هدف رهایی سرمایه داران ازچنگال رکود وبحران اقتصادی پی درپی که از ویژه گی های نظام سرمایه داری است ؛ زیرا که سرمایه داران راجع به سرنوشت بیچاره گان عالم چندان علاقه یی ندارند وهرآنچه درتوان دارند، ازآن برای فعال نگهداشتن پروسۀ تولید استفاده مینمایند. آرزو دارند تاسرنوشت انسان های روی زمین را قربانی چرخهای ماشینهای نظامی خود نمایند. عواقب چنین روندی جزدامن زدن به رقابتهای تسلیحاتی است که جامعۀ بشری راتهدید به نابودی میکند.
بنابراین جنگ با تروریزم نه تنها فقر و گرسنگی را درسطح جهان افزایش میدهد؛ بلکه جهانرا به پرتگاۀ بحران وسقوط حتمی نیز سوق میدهد . ادامۀ چنین روندی راجز رفتن جهان باردیگر به گودال جنگ سرد که هنوز خاطرۀ جانگداز آن در ذهن انسان امروزی موجود است، چه میتوان ارزیابی کرد.
شماری ازکارشناسان جنگ جدید امریکا را درهمیاری وهمکاری باهم پیمانان حیاتی آن در درازمدت به مستعمره کشاندن کشورهایی چون چین ، جاپان وحتا هند، ایران وعراق تلقی میدارند. امریکا برای توجیۀ مبارزه با تروریزم شعارجهانی شدن راعلم کرده است وتوسعۀ دموکراسی وآزادیهای تیپ غربی را حلال مشکلات کشورهای مشرق زمین میخواند و تمام دستگاه های اطلاعاتی و تبلیغاتی خود را درخدمت آن قرارداده است .
امریکاخود را پیشقراول جنگ با تروریزم نامیده است و میخواهد که کشورهای جهان راخواسته وناخواسته ازطریق زور ویا اصلاحات اقتصادی ویرانگر در زیر یوغ سیاست های خود درآورد. ازهمین رواست که دانشمندان باوردارند که جنگ نوین امریکا طوریکه دراستراتیژی جادۀ ابریشم درسال 1999 به آن تاکید شده است. درصدد آن است تا با بهم زدن جغرافیای منطقه یی درامتداد این خط پل ارتباط میان شرق وغرب را یکسره ازمیان بردارد و طرح دیگری براندازد. درحالیکه مسیراین خط به مثابۀ گهواره یی تمدن های بزرگ باستانی رادرخود بارورگردانیده است و به حیث پلی درارتباط دادن ، آشتی دهی وآمیزش فرهنگها نقش حیاتی راداشته است .
امریکابرای پیروزی خود درجنگ نوین پولهای کلانی رادرکشورهای منطقه سرمایه گذاری کرده است تا ازطریق حلقات ، سازمانها و حامیان سنتی و گوش به فرمان خود زمینه های استقرار نظام دلخواه این کشور را در منطقه فراهم بگرداند.
امریکا با هزینه کردن ملیونها دالرازطریق شبکه های استخباراتی منطقه درصدد بهم زدن وتضعیف اقتصادی منطقه است ومیخواهد ثبات اقتصادی نسبی درمنطقه را ازمیان بردارد و بحران وآشوب غیرقابل کنترول را درمنطقه حاکم بگرداند. با از بین رفتن ثبات اقتصادی درمنطقه زمینه برای جولان اقتصاد امریکا درمنطقه میسرمیگردد. ازبین رفتن ثبات اقتصادی درمنطقه خود به خود راه را برای ورود کالاهای امریکایی به منطقه فراهم میسازد که با به کارافتادن زرادخانۀ نظامی این کشورتولید رو به رشد میگذارد و بازارسرمایه داران رونق دوباره مییابد.
امریکا در زیرچترمبارزه با تروریزم تعصبات دینی ، مذهبی وفرقه ییرادرمنطقه دامن میزندو آنرا تشدید نیز میبخشد که زمینه ساز قیامها وشورشهای خطرناک و ویرانگر در کشورهای آسیایی به ویژه اسلامی میباشد .
درحالیکه برای همزیستی مسالمت آمیزکوتاه آمدن امریکا ازبلند پروازیهای انحصارگرانه و جاه طلبانه و توزیع عادلانۀ ثروت میان کشورهای غنی وفقیر براساس شناخت واقعی حق ملتها درچهارچوب اعطا و شناخت حقوق و آزادیهای واقعی بشری برحسب ایجابات فطرت امری حتمی به شمار میرود. برای رسیدن به چنین مامولی قبل ازهمه احترام به حق انسانی ملتها بدون درنظرداشت تعصبات قاره یی ، نژادی ، دینی ، فرقه یی وقومی میباشد. این شناخت زمانی تحقق مییابد که برمبنای دیدگاههای انسان شناسانه وجامعه شناسانه باشد . حفظ حقوق حقۀ انسانرا در چهارچوب عدالت اجتماعی همواربگرداند و ضمانت روشنی برای تامین رفاۀ همگانی نیزباشد.
کارشناسان بدین باوراند که طرحهای بلندپروازانۀ امریکا چون خاورمیانۀ بزرگ وغیره زیرشعارتامین نظم جهانی نه تنها دراعادۀ دموکراسی آزادی سراسری درجهان نقش کارا را به جا کرده نمیتواند؛ بلکه با درهم کوبیدن نظامهای قانونی کشورها چون عراق و جاهای دیگر و تاسیس حکومتهای فسادآلود و ضعیفی درآنها با استخدام افراد مورد اعتماد خود نه تنها موفق به تامین نظم وثبات درکشورهای نامبرده گردیده است ؛ بلکه ثبات نسبی دراین کشورها را نیزازمیان برده است وبر نفرت و انزجارمردم آنها به ضد امریکا نیزبیشترافزوده است . ازجمله به عراق وافغانستان میتوان اشاره کرد که درحلقۀ جنگ نوین امریکا درمنطقه حیثیت کلیدی را دارند .باتاسف که هردوکشورنمونه های انگشت نشانی ازحکومتهایی به شمار میروند که فساد اداری درآنها بیداد میکند. فقر و تنگدستی درکنار بدامنیها همه آرامش وآسایش را درآنها ازمیان برده است و نسبت به دورنمای آنهانه تنها نمیتوان امیدواربود ؛ بلکه ادامۀ این روند را میتوان خطری برای صلح درجهان تلقی کرد.
امریکا برای اعتماد به مخالفان خود بایست باگذشتن ازسیاستهای مقطعی وسازشکارانه واتخاذ سیاستهای رک و راست وصادقانه وخودداری ازبرخوردهای مخفی ومعامله های پنهان و صدور دموکراسی و آزادی های تیپ غربی به بهانۀ اعادۀ نظم جهانی، کشورهای جهان رافرصت بدهد تا به اساس ویژه گی های تاریخی ، ملی و فرهنگی خویش برای ساختن نظامهای ملی خویش گامهای عملی رابگذارند.
کارشناسان سیاسی هم بدین باوراند که هرگاه امریکا نسبت به حل مسایل مهم جهانی نظرنیک معطوف بدارد. ازهمه اولترباید با کنارگذاشتن حمایتهای یکجانبه ازاسراییل ، برای حل اساسی مسالۀ شرق میانه به ویژه فلسطین گامهای عملی رابگذارد ؛ زیراکه مسألۀ فلسطین کلید اصلی حل دشواریهای منطقه است و نقطۀ داغی برای تغذیۀ جنبش های ضد امریکایی درمنطقه میباشد. پس ازاین راه برای حل قضایای دیگرمنطقه چون عراق و رفع کشیده گی هایش با ایران نیزمیسرمیگردد. امریکا با فراخواندن نیروهایش ازخلیج فارس ، بحیرۀ عمان , عراق ، کویت، سعودی وجاهای دیگرفرصت خوبی برای حل اساسی قضایا با جهان اسلام پیدا خواهد کرد.
دراینصورت است که میتوان نسبت به بهبود اوضاع جهانی به خصوص محو بحران درمنطقه که مردم آن هر لحظه در خاموشی قبل ازطوفان به سرمیبرند، امیدوارشد و مردم جهان ازسقوط حتمی به سراشیب چند قطبی شدن و از رفتن در ورطۀ جنگ سرد رهایی خواهند یافت.
Mobile: 070659886
Kabul, Afghanistan