م. نبـــــــــــــــــــی هیــکل

رهبری و مدیریت

 

 آقای رییس جمهورکرزی از مقامات افغان و وضع ادارات در افغانستان  در کنفرانس شوراهای روستاها  انتقاد کرده است.  این بار اول نیست که رییس جمهور دلیرانه انتقاد میکند. ممکن است بسیاری از  هموطنان به یاد داشته باشند که  او حتی به این یا آن مناسبت چند باری الزامآ اشک (تمساح) نیز ریخته است. ریتوریک ها و سمبولیک ها ی  رهبر مردم یا ولس مشر و حقایق و واقعیت های انکار ناپذیر روزانه و شبانه روزگار در کشور این سوال را ایجاد مینماید که پرسیده شود  مشکل اساسی در کجا قرار دارد. آیا علل را در کیفیت و  رهبری  شخص به اصطلاح ولس مشر؟! باید جستجو نماییم یا در ماحول آن؟

 

اخبار شام پنجشنبه 15 نوامبر حاکیست که رییس جمهور در مورد قصرهای مجلل و تعلق داشتن آنها به  افراد بلند پایه ی حکومتی و و کلای مردم در پارلمان کشور صحبت میکرد.

 بیشتر از یکماه پیش همین رییس جمهور- که تا چندی قبل( ز)ورنالیزم افغانی به آن رییس جمهوری افغانستان میگفت و هنوز وی را به عنوان ولس مشر میخواند- در کنفرانس مطبوعاتی (ماه سپتامبر یا اکتوبر 2007 ) با رییس جمهورلاتویا در یک سخن از دستاوردهای ملی و بین المللی سخن گفت.

 هم  واکنش های موقوته و غیر موفوته  و هم ضد ونقیض پردازیهای آقای رییس جمهورمبین این حقیقت است که رییس جمهور آگاهانه و شعوری عمل مینماید. با رد فرضیه ی  رییس جمهور در جال عنکبوت میتوان از فرضیه ی عدم ا ختیار سخن گفت. فرضیه ها و تیوریهای دیگری را نیز میتوان به میدان بحث فراخواند.

 

فرضیه ی جال عنکبوت

از این فرضیه منظورم  این است که فرد صرفنظر از کیفیت و توانایی در موقعیتی  از جانب یکعده دیگر قرار داده میشود که یا به علت بی خبری ، مانیپولاسیون، اعمال نفوذ و اشکال دیگر اعمال قدرت، نه میتواند یا نمیخواهد کاری را انجام دهد.

آفای رییس جمهور هر که را هر جا که میخواهد  میگمارد و یا سبکدوش مینماید، میتواند فیصله ها و اختارهای (اولتیماتوم )شورا را نادیده انگارد و  اختیار دارد حتی حکم اعدام هرکه رابخواهد امضا کند یا خیر.

بدین دلیل در مورد رییس جمهور کنونی نمیتوان از چنین فرضیه استفاده کرد.

 

فرضیه ی عدم اختیار

 این فرضیه درنگاه اول به معنای فقدان اختیار یک فرد دست نشانده است. در پرنسیپ عدم اختیار به منافع حیاتی و ستراتیژیک قدرتی محدود میماند که فرد از جانب آن قدرت در دفاع  از منافع موردنظر گماشته میشود. این گماشته نیز از اختیارات یا خودمختاری نسبی برخوردار است. در این فرضیه  فرد یا افراد گماشته شده اند و در فرضیه ی قبلی این احتمال باز میباشد.

متحدین بین المللی مبارزه ضدتروریزم میدانند که از سال 2001 تاکنون چه کارهایی میتوانست انجام گیرد و چه کارهایی هم اکنون انجام میگردند. راپورهای سازمان حقوق بشر، سازمان ملل متحد و ناتو خود گویای نگرانی های عمده یی  مانند:

1 ) فساد اداری، 2 ) تشدید بی امنی و3 ) برگشت به قهقرا، اند.

 هرگاه این فرضیه درست باشد، آقای رییس جمهور تا انجام آخرین ماموریت هایش  باقی خواهد ماند. در غیر آن تحمیل یک ولس مشر بدون ولس برای مدافعان دموکراسی و حقوق بشر چه دلیلی خواهد داشت؟  برای جلوگیری از  اشاعه بیشتر آتش  بر افروخته شده تحولی را باید توقع داشت.

 از سقوط امارت طالبان در نوامبر سال 2001 شش سال میگذرد.از همان روز تا کنون مارکیت سیاسی  تاکنون قادر نگردیده از همرنگی سیاسی به رنگارنگی و پلورالیزم سیاسی به معنای لغوی آن تکامل نماید. در نتیجه آن امکانات گزینش برای هموطنان ما محدود گردیده. در مارکیت سیاسی تنها میتوان از واریانتهایی انتخاب کرد که در امتداد یک خط افقی از همدیگر فرق مینمایند. به عبارت صریحتر امکان انتخاب باید پاسخگوی ارجحیتها باشد. در شهری که تنها  به گونه ی مثال امتعه های وجود دارد که در کیفیت از همدیگر آنقدر نتفاوت نیستند، خریدار مجبور است  به کیفیت موجود بسنده کند. برهنه تر از این نمیشود گفت که مارکیت سیاسی باید  بدیل های خوب و بد، چپ و راست را برای گزینش رای دهندگان عرضه نماید و نگذارد رای دهندگان - که شاملان این مارکیت ادعای نمایندگی از آنان را مینمایند-  بیش ار این تنها ازمیان بد و بدتر و بدترین به انتخاب بپردازند. این وظیفه ی تاریخی و حیاتی باید انجام گردد.

ر وشنفکران جامعه نباید فرصت کنونی را با تعصب و کوررنگی سیاسی دربرابر همدیگر از دست دهند. باید این را نیز به یاد داشت که در شرایط کنونی چپ و راست امکانات  کمتری برای پیروزی دارند. یک دلیل عمده آن گذشته این احزاب است و دلیل دیگر آن این است یکی به تداعی دیگر منتهی میگردد. این به معنای انکار موجودیت آنها نیست و بدون شک در این رابطه از موثریت اقلیت سازمانیافته یاد آوری کرد.

فراهم آوری بدیل های مناسب و بسیج مردم برای گزینش خوب از میان خوبان امر لازمی پنداشته میشود.

 

 در این  کمتر شکی وجود دارد که رهبری و مدیریت شرایط ضروری و بسنده دارد. رهبر  یک کشور باید دارای سطح منیینی از دانش و شایستگی برخوردار باشد. بحث شرایط ضروری و بسنده رهبری  بحث طولانی است و  ساده تر این است که به آنچه یک رهبر نباید باشد توجه نماییم. رهبر در جامعه ی جنگ زده باید چون پدر مهربان از ملت و منافع آن حمایت نماید، به حیث پدر فامیل  خانواده رادر مقابل آفات (بربادی و ویرانی) حمایت مینماید.  درسیاست برای خادمان امور عامه اصول کاری وجود دارد. این اصول را من  جمعبنمدی و در چارت زیرین ارایه مینمایم.

 

 

 

 

 

 

 


 

رهبری کشور باید کم از کم پنجاه درصدد  از اصول فوق را در نظر گیرد. داشتن دانشی در این مورد  برای هر آنکه در مقام رهبری کشور قرار دارد روری میباشد.  رعایت اصولی که در بالا ار نها تذکر بعمل آمد وظیفه ی هر کارمند اداره ی عامه میباشد و کنترول و نظارت بر رعایت آن در گام نخست بر عهده ی رهبران و مدیران است. آقای رییس جمهور به حیث ارمند اداره ی عامه نه تنها از این امر مستثنا نمی باشد بلکه مسوولیت عمده ایجاد یک اداره سالم، رهبری سالم و کنترول از  سلامت  و شایستگی اداره یی است که  مسوولیت رهبری آن را دارد.

 

پایان

 

 


بالا
 
بازگشت