نگارنده: دکتوراندوس م. نبی هیکل
پرتوی بر نکات نیمه روشن
این بار دوم است که در نوشته یی در سایت آریایی به مهمترین و در واقعیت حیانی ترین موضوع برای مردم، کشور و روشنفکان متعهد، بر میخورم. این به معنای آن نیست که تنها در دو مقاله به این مساله تماس گرفته شده است.
من همواره با سایت آریایی بمثابه محل تبادل نظر و مباحثه برخورد کرده ام و مبتنی بر آن نه تنها بر برخی از مسایل مطروحه مانند تعصب فکری، وحدت عمل رو شنفکران و از این گونه مقا له هایی به نشر سپرده ام.
این بار سخن بر نوشته ی آقای بشیر بغلانی میچرخد.در همین نوشته میخوانیم که:
ايجاد صلح، امنيت و دموکراسی درکشور بستگی به آن دارد که مداخلات خارجی قطع گردد، آزادی و استقلال افغانستان اعاده شود و از انديشه بنياد گرايی راست و چپ سياسی، به سود صلح، دموکراسی و عدالت اجتماعی انصراف شود و عوامل برافروختگی ها و عداوت ها خصوصاً تفکر تبعيض و حاکميت شووينيستی رفع گردد و با تامین تساوی حقوق مليتها در حيات سياسی، وحدت ملی و حا کميت ملی بوجود می آيد در غيراينصورت زمينه دموکراسی تنگ و تاريک و نا هموار است.
http://www.ariayemusic.com/dari4/siasi/baghlani4.htm))
همین بیان میتواند چهارچوب ی را برای وحدت عمل روشنفکران تشکیل دهد. مقاله یی که به قلم نویسنده این سطر ها نگشته شده و در سایت آریایی (http://www.ariayemusic.com/dari4/siasi/haikal3.html) به نشر رسیده، این موضوع بیان گردیده است.
در همین مقاله میخواهم با استفاده از فرصت کنونی در رابطه با چند نکته مهم دیگر نیز ابراز نظر نمایم.
1 ) نویسنده مینگارد که
با رعايت دو اصل زير دموکراسی شفاف تبلور می يابد :
الف :
حق اشترا ک مستقیم و آزادانه مردم و يا بواسطه اشتراک نماينده گان انتخابی شان در تصميم گيری دولت.
ب :
حقِ داشتن نظارت همگانی از عملکردهای دولت و در صورت لزوم تاييد، نقد، تعديل و رد آن. دولت دست نشانده و نامشروع لاف از دموکراسی می زند و به رعايت دو اصل بالا گردن نمی گذارد.
میخواهم توجه را در گام نخست به پیچیدگی موضوع "اشتراک مستقیم آزادانه مردم..." و" نظارت همگانی از عملکرد های دولت" و سپس به موضوع اقلیت ها در جامعه برگردانم. بحث بر این دو موضوع چون بحث بر دموکراسی عمر دارد.
به بیان کوتاه اشتراک مستقیم راه را برای دموکراسی مستقیم باز میکند و اشتراک نمایندگان مردم به معنای شرکت غیر مستقیم مردم است. نخستی محدود و دومی مشروط است. در کتاب اکتویسم سیاسی که به زودی برای نشر اماده خواهد شد بر این مساله با تفصیل صحبت شده است.
در جای دیگر از مقاله میخوانیم که
"دموکراسی ايديولوژی نيست که با اعتقاد سياسی، مذهبی و غيرمذهبی ديگران در تقابل و ستيزه قراربگيرد."
دموکراسی را میتوان یک میکانیزم دانست یا یک شیوه زندگی(هابرماس) پنداشت. دموکراسی هر آنچه تعریف گردد، بر اساس دید گاهی استوار میباشد. به همین لحاظ از دموکراسی لیبرال، مستقیم، غیر مستقیم، کولکتیویستی ،پولیارشی و از این گونه صحبت میشود. با چنین بیانی ما بصورت آگاهانه یا غیر آگاهانه نه تنها نورماتیف بودن مساله را از دید خواننده پنهان میسازیم، بلکه به نورمها و معیارها کم بها میدهیم.
هرگاه بپذیریم که " دموکراسی ایدیولوژی نیست که با اعتقاد سياسی، مذهبی و غيرمذهبی ديگران در تقابل و ستيزه قراربگيرد." ، پس تضاد و تقابل اعتقادات سیاسی، مذهبی و ... در کشورهای پیشرفته دموکراسی را چگونه توجیه مینماییم؟ تصادم کنونی فرهنگ به اصطلاح شرق و غرب که در غرب به clash of civilization معروف است در کدام معرکه صورت میگیرد؟
بدین ترتیب ا صل مهم حیات"مبارزه اضداد" را نیز نادیده میگیریم.
نکته بعدی عبارت از این است که نویسنده معتقد است:
دولت دموکراتيک بايد استقلال وطن، آزادی رای، عقيده، صيانت نفس انسان و تساوی حقوق مليت ها را دور از هرگونه تعصب، تبعيض و ترفند سياسی بپذيرد و در قانون به گونه ای تسجيل نمايد که ضمانت اجرايی داشته و به آن پابند باشد که انسان وطن وادار به عصيان و قيام نشود. تاحال چنين دموکراسی در کشور ره نکشوده است که مردم لبخند آنرا می ديدند.
قبول دموکراسی از نگاه انتخاب درست همانند قبول سیستم توتالیتیر است. آنچه را هردو مشترک دارند عبارت است از اتخاذ یک جهت معیین. سخن بر سر این است که کدام یک از جهتگیریها بهتر است و کدام یک بد تر. قضاوت بر خوب بودن و بد بودن باید بر بنیاد نورم و معیاری صورت گیرد. اندیشه و پندار این یا آن گروپ سیاسی، این یا آن مکتب سیاسی میتواند بمثابه معیارمورد استفاده قرارداده شود.نتایج اندازه گیری با چنین معیارها را اکنون نیز احساس و لمس مینماییم. این پرسش که کدام نورم ها راباید برای گزینش این یا آن سیستم سیاسی یا چارچوب فکری اساس قرار داد؟ نباید کم بها داد.
گذشته از آن دموکراسی نیز نمیتواند بدون بایس bias فعالیت نماید. ویدرو ویلسون پدر فدرالیستهای امریکا که هم از ظهور دکتاتوری اکثریت و هم از ظهور دکتاتوری اقلیت در هراس بود ، به سیستم CHECK AND BALANCE میاندیشید. در سطوح میسو و میکرو بصورت ناگزیر با mobilization of bias که من آن را" بسیج تعصب" ترجمه مینمایم روبرو میگردیم. این مساله را دانشمندانی که رفتار سازمانها را مطالعه مینمایند کشف کرده اند. همه ی ما میدانیم که شهروندان در جوامع دموکراتیک نیز با سازمانها و نهاد ها روبرو اند و حکومت و دولت از گریبان چنین تشکیلاتی سر بیرون میکشند.
لازم است از رابرت دال متفکر برجسته ی امریکای یکی از متفکرین ومدافعین پولارشی نفل قول نمایم که دموکراسی را " a sorry alternative " خوانده است.
نکته شاید هم آخری بر بیان آتی میچرخد.
روشنفکرانيکه در احزاب و سازمانهای سياسی گذشته پيوند داشتند و پرورش ديده اند باوصف مشابهت های فکری هنوز پراگنده هستند و تاحال عادتهای گروه بازی پيشين و داوريهای کوتاه نظرانه و تبارگرايانه را ترک نکرده حمايت و باور خودرا با ارزشهای اعلاميه جهانی حقوق بشر درعمل نشان نداده اند.
باید روشنفکران را به اتحاد عمل سیاسی فرا خواند و آنان را به این حقیقت متوجه گردانید که برای نجات کشور فرصت را از دست ندهند. نکته اساسی بر سر مشابهت های فکری دور میزند. روشنفکران چپگرا هم همفکر و هم پراگنده اند و عده زیاد روشنفکران تازه از مدزسه سیاسی تاریخ معاصر فارغ گدیده اند. طرح نگارنده این سطور در مقاله " بحثی برضرورت وحدت عمل فعالین سیاسی" مطرح گردیده و از خوانندگان دعوت بعمل آمده پیرامون آن بحث نمایند.
در این مقاله بخشی از این طرح را ارایه مینمایم.
به نظر من هر گونه کار سودمند سیاسی مستلزم پیش شرط های زیر خواهد بود:
1 ) آزادی از قید تعصبات فکری
2 ) رعایت فرهنگ تفاهم و همزیستی مسالمت آمیز
3 ) اتخاذ شیوه جدید ا ندیشه و عمل
این پیش شرط ها به معنی این است که بدون تفاهم و پذیرش دیگران بحیث افراد یا مجتمع های دارای حقوق مساوی و در صورت پیگیری شیوه اندیشه وعمل معمول دیروز نه میتوان به موفقیت دست یافت.
در معرکه سیاسی در حال حاضر تمامی تشکل های سیاسی با وظایف مهم 1 ) کسب باور سیاسی 2 ) رقابت در مارکیت سیاسی و 3 ) صراحت و استواری در موضعگیری رو برو اند.
هردو پیشنهاد – هم تشکیل یک تشکل سیاسی چپگرا و هم تشکیل فعالین سیاسی بازنگر- باید عاری از تعصبات فکری( تفکرات گروپی و کتلوی، کوررنگی سیاسی و دگمای ایدیولوژیک و...)،با آماد گی برای دیالوگ وهمریستی مسالمت آمیز و امادگی برای وداع با شیوه کهن اندیشه وتفکر بحیث شرایط ضروری (ولی نه بسنده ) در عمل پیاده گردند. به شرایط یا شرط تکمیلی نیاز وجود دارد تا آنچه مورد نظر است وافع شود. ا ین شرایط لازم است که درمعنا وهم در ماده- دراندیشه و عمل- تبارز یابند. به عباره دیگر آنچه با زبان بیان میشود با عمل باید بران صحه گذاشته شود.
ازفرهنگ تفاهم منظور فرهنگ مذاکره، دیالوگ و پذیرش مخالفان و دیگر اندیشان است. ممکن است به مذاکر با دیگران حاضر شویم ولی حاضر به همزیستی با آنان نباشیم، لذا امادگی برای همزیستی مسالمت آمیزموافقان و مخالفان برای مبارزه صلح آمیز در یک کشورضروری پنداشته میشود.
پیش شرط سومی به معنای دوری از شیوه مسلط اندیشه وتفکر است که در محافل و حلقات سیاسی و حاکم از دیر زمان بدینسو بر جامعه ما حاکمیت مینماید. تعصب فکری، ایدیولوژی پرستی، شخصیت پرستی،لجاجت سیاسی، تفکر گروپی و ... از مشخصه های بارز این شیوه اندیشه و عمل شمرده میشوند.
برای کوتاههی سخن بر میگردم به بیان نمونه یک چهارچوب صریح وروشن برای مبارزه سیاسی در شرایط کنونی. در اینجا قسمتی از طرح چهارچوب فکری مربوط به پیشنهاد دومی ارایه میگردد. این طرح همه ی آنانی را به اتحاد و مبارزه مشترک فرامیخواند که:
1 ) با بازنگری و بدون تعصب به مسایل بر خورد مینماید،
2 ) در تاریخ مبارزات سه دهه و اند گذشته ستم کشیده و بر دیگران ستم روا نداشته،
3 ) از تاریخ مبارزات سه دهه واند آموخته و اماده ا ست با شیوه جدید اندیشه وعمل وارد معرکه سیاسی گردد،
4 ) متکای مبارزه را در میان مردم جستجو مینماید،
5 ) میخواهد به دور مفکوره هاو ارزشهای مشترک ملی متحد گردد،
6 ) میخواهد خدمت به مردم را به مبارزه سیاسی و مبارزه سیاسی را به کار مردمی مبدل سازد و
7 ) از منافع اکثریت مردم دفاع مینماید.
اصول فکریی که این طرح بران بنا یافته عبارت اند از:
1 ) برخورد علمی به مسایل بر بنیاد پوزیتیفیزم + پست پوزیتیفیزم،
2 ) کار برد پارادگم تضاد و تصادم و سایر پارادگمها به منظور شناخت کاملتر پدیده ها،
3 ) کاربرد کریتیکال تیوریز Critical theories
4 ) احترام به منافع ،مفکوره ها و ارزشهای مشترک ملی بمثابه حریم واجب الاحترام برای همه.
طرح همه ی نورمها و اهداف( دراز مدت و کوتاه مدت) را تعریف و به متغییر های قابل کاربرد تبدیل مینماید تا به صراحت آنها ودر نتیجه جلوگیری از ابهامدر تطبیق آنها در جلوگیری صورت گیرد.
در این شکی وجود ندارد که این طرح مستلزم کار بیشتر فکری ، مباحثه و تبادل افکار میباشد. بحث بر چنین چهارچوبهامیتواند مشخص، جهت دهنده وامید وار کننده بوده دانسته شود.
امید وارم این طرح بتواند مورد توجه فعالین سیاسی در خارج از کشور نیز قرار گیرد.
محترم بشیر بغلانی
از همه روشنفکران وطن خواه و عدالت پسند انتظار اين است که با تصفيه حساب وجدانی و با وداع به انديشه های ناکام و دردآلود پيشين بايد بتوانند با اتحاد گسترده در يک خط فکری و سياسی تازه مطابق به واقعيت های تاريخی و ويژه گی های جامعه و ترکيب ملی کشور و همآهنگ با اصول راستين انسانی و اعلاميه جهانی حقوق بشر، بمثابه يگانه نيروی نجات بخش وآينده ساز، خود را مطرح نمايند، رفع مسئوليت در برابر تاريخ و آينده گان خواهد بود.
این بیان نیزهمان صدای اتحاد روشنفکری است که در طرح بالا با تفصیل بیشتر مطرح گردیده است.
همگونی فکری در موارد یادشده تنها این حقیقت را میرساند که این تفکرات ناشی از شرایط و ضرورت تاریخی میباشد و بس. هزاران روشنفکر متعهد با عبرت گیری از مبارزات سیاسی گذشته چنین می اندیشند.
بیایید باهم به دو مفکوره ها و ارزشهای ملی متحد گردیم.
پایان