نگارنده: م. نبی هیکل
اکتوبر 2007
بحثی بر ضرورت وحد ت عمل فعالین سیاسی
این پیام همه فعالین سیاسی را که بصورت فعال وارد مبارزه سیاسی اند یا نیروی سیاسی پوتنسیال را در جامعه میسازند مورد خطاب قرار میدهد. زیرا این پیام همه این نیروهارا به انحام رسالت بزرگی فرا میخواند که هم به نفع نیروهای متذکره و هم به نفع مردم و میهن دانسته میشود.
بنا بر دلایل گوناگون ما باید به فعالیت های سیاسی ادامه دهیم. اگر به دلیل انجام اشتباهات در جریان مبارزه سیاسی، یا نه رسیدن به اهداف تعیین شده ویا هر دلیل دیگری باشد، مهم این است که زندگی عبارت از مبارزه است برای زیستن، زیستن به آنگونه یی که مورد نظر است و برای خوب زیستن. دلیل مهم دیگر برای مبارزه سیاسی این است که سیا ست نه تنها بر زندگی ما اثر میگذارد ، بلکه به گواهی تاریخ کشنده و ویرانگر نیز میباشد. دلیل سومی این است که در شرایطی مانند آنچه مردم و کشور ما با آن باید دست وپنجه نرم کنند ، این وظیفه انسانی و وجدانی هر افغان است تا در رابطه به نجات مادران و پدران، خواهران و برادران خود بشتابند. در شرایط کنونی زندگی بر دوش اکثریت مردم سنگینی مینماید: در یک سخن زوردار و زر دار هردو به جان مردم چسپیده اند. کشور به معرکه نبرد میان منافع حلقه ها ی داخلی ومنابع بین المللی مبد ل گردیده است. در مورد ضرورت مبارزه متحدانه سیاسی شکی بافی نمانده است. تلاشهای حلقه های فعالین سیاسی در داخل و خارج کشور گواه این حقیقت است. فقدان یا نبود یک چهارچوب قابل قبول برا همه یا اکثریت فعالین سیاسی مانع عمده در راه تحقق این آرمان بزرگ شمرده میشود. به عبارت دیگر دگرگونی های فکری موجب تعدد حلقه های سیاسی گردیده است. دو راه حل در حال حاضر دم دست قرار دارد:
1 ) باز گشت به سنگر های پیشین
2 ) اتخاذ مواضع جدید
مثالهای هردو را در داخل و در بیرون از کشور میتوانیم دریابیم. به نظر نمیرسد که این دو مساله مانع عمده یی بر سر راه مبارزه مشترک فعالین سیاسی باشد. از سالها بدین سوبرخی از فعالین سیاسی چپ گرا در تنگ اندیشی، تعصب سیاسی و کوررنگی سیاسی همپا با رقبای راست گرای خود سفر کرده اند. میان قبول این سخن تا رد لجوجانه آن تفاوت بزرگی وجوددارد.
مشکل اساسی در کجا نهفته است؟
نبود يک چهارچوب مورد پذیرش برای مبارزان چپ نه تنها به معنای تنوع اندیشه ها، بلکه به معنای اهمیت نکات مورد اختلاف از نگاه این حلقات نیز میباشد. آیا این نکات مورد اختلاف همانند اختلافات بلشویک ها و مونشویکها اند؟ ایا واقعآ نورماتیف و اصولی اند که نه میشود آنها را با مفکوره ها، منافع و ارزشها ی مشترک ملی معاوضه نمود؟ پس بیایید به این پرسش پاسخ دهیم که همه ی این ایدیولوژی ها و پارادیگم ها برای تامین رفاه انسان بوجود آورده شده اند یا انسان برای تجربه ،تحقق و اکمال آنها ؟ انقلابی منقلب پاسخ دومی را بر میگزیند و انقلابی واقعی اولی را.
اکنون که در به اصطلاح مارکیت سیاسی کشور جایگاه یک تشکل بحیث مبارز ملی خالیست و فعالین سیاسی کار کشته و نوکار بر ضرورت وحدت برای نجات مردم و کشور تاکید دارند باید به دوموضوع آتی اند یشید.
1 ) تعیین چهارچوب فکری
2 ) آغاز کار در مارکیت سیاسی در کشور
چگونه میتوان یک چهارچوب فکری قابل قبول برای اکثریت را طرح نماییم؟ منظور ما از اکثریت ( اکثریت مردم، اکثریت چپگرا یا اکثریت روشنفکران) چیست؟ زیرا این موضوع به خصیصه ملی بودن تشکل سیاسی ارتباط میگیرد. این چهارچوب باید دارای کدام عناصرباشد؟ مشخصه نخستی این چهارچوب باید
1) قاعده وسیع آن باشد. برای این کار باید به گونه جدید اند یشید: گونه یی که عاری از تعصب سیاسی وایدیولوژیک باشد. لازم است تفکر را از قید تفکر گروپی آزاد کرد. زیرا این شیوه تفکر درست همانند تفکر بر اساس قوم، زبان و مذ هب است. این شیوه تفکر، با کرکتر ملی بودن در تقابل قرار میگیرد.
2 ) چهارچوب فکری مورد نظر باید صرفنظر از وابستگی های تشکیلاتی( قدیم و جدید) به همه ی آنانی که در اصول همگون فکر مینمایند امکان دهد. به خاطر چنین داعیه بزرگ ملی لازم نیست هدف را قربانی وسیله سازیم.
پیروی از این یا آن ایدیولوژی و مبارزه برای تحقق آن حق مسلم هرفرد و تشکل سیاسی یا غیر سیاسی است. بحث کنونی پیرامون چهارچوب وسیع فکریی میباشد که مورد حمایت واقعی اکثرت میتواند قرار گیرد.
3 ) این چهارچوب باید این حقیقت را در نظر گیرد که هم- به اصطلاح تیوریسن های اقتصاد بازار آزاد- مشتریان مارکیت سیاسی و هم عرضه کنندگان امتعه سیاسی در مارکیت سیاسی دیگر آنهایی نیستند که د یروز بودند.
آنچه مهم است عبارت اند از پذیرش حق دیگران برای داشتن اندیشه دیگرو اجتناب از تعصب فکری.
4 ) این چهارچوب نه تنها چهارچوب فکری بلکه چوکات عملی و سازمانی را در خطوط اساسی آنها مشخص گرداند.
هر مقوله و هر مفهوم و متغییر ها باید نه تنها تعریف، بلکه به واحد های قابل پیمایش و اندازه گیری برگردانیده شوند. این موضوع نه تنها به صراحت موضوع کمک میرساند، بلکه به امر تحقق اهداف ووظایف نیز خدمت مینماید.
5 ) از صراحت برخوردار باشد. مواضع نورماتیف در سطوح مایکرو و میسو روشن و نمودار گردد.
در این رابطه لحظاتی بر یکی دو مورد در چهارچوب " نهضت تفاهم" به گونه مثال مکث مینمایم.
در جایی میخوانیم:
از آنجاييكه وجود فقر و عقب ماندگي در طبيعت خود پديدهء خشونت را نهفته دارند ناگزير در روبناي سياسي كشور هاي عقب مانده مانند افغانستان، احزاب و ساختار هاي چپ و راست افراطي ظهور و در جريان فعاليت هاي سياسي خويش به مثابه عاملين و افزار خشونت عمل كرده و مي نمايند . ممكن به همين علت بوده باشد كه افغانستان بخش اعظم دو قرن گذشته را در جنگ ها و درگيري هاي دوامدار داخلي و يا در چنگ رژيم هاي مستبد و توتاليتار سپري نموده است.
من چنین نتیجه گیری را بحیث یک پندار میدانم. زیرا در گام نخست هیچ پژوهشی چنین فرضیه یی را حمایت نمیکند. دوم این بیان این فکر را زنده میسازد که سرمایه فاقد خشونت است. آیا جهان سرمایداری فاقد سا ختارهای چپ یا راست افراطی میباشد؟
در پاراگراف بعدی از" تشکل وسیع ملی روشنفکری..." و " تلفيق ارادهء بالقوه و بالفعل مردم افغانستان جهت تأمين صلح و دموكراسي و بازسازي كشور،..." صحبت میشود. هردو بیان ها مستلزم توضیح بیشتر اند. بدون تعریف" تشکل وسیع ملی روشنفکری"وتعیین حدود این تشکل هدف متذکره صراحت نمییابد. بیان دوم با کاربرد "دموکراسی" مستلزم توضیح میباشد. از کدام نوع دموکراسی حمایت صورت میگیرد؟
بناء "نهضت تفاهم افغانها در اروپا براي صلح و دموكراسي و بازسازي افغانستان" كه در اين طرح بنام "نهضت تفاهم" ياد گرديده است، براي تلفيق ارادهء بالقوه و بالفعل مردم افغانستان جهت تأمين صلح و دموكراسي و بازسازي كشور، تشكل يك جنبش وسيع ملي روشنفكري را يك ضرورت عيني ملي دانسته و فعاليت سياسي در اين راستا را وظيفه اساسي خود مي شمارد.
نورمهاي تيوريتيکي و نورماتيف اين طرح پصورت زیگزاگ از یک طیف به طیف دیگر ره باز میکند و خصلت پراگماتیک بخود میگیرد. ممکن است همه روشنفکران را بتوانيم به دور یک داعیه ملی متحد سازیم ولی نه میتوان تنوع فکری آنان را نادیده انگاشت.
همیدون لازم است "ایدیالها ی روشنگرانه" را تعریف کرد. در رابطه به برخی از بیانها میخواهم به خطرات نتیجه گیری های تمامگیر و عام، وبر اهمیت توجه به تفاوت بزرگ میان "تیپ ایدیال" و "تیپ واقعی" یا" هست" و "باید باشد" توجه را برگردانم.
به عقيده "نهضت تفاهم" روشنفكران افغان كه پيوند عميق با ساختار اتنيكي و اجتماعي جامعه دارند نه تنها در ترويج و تبليغ ايديالهاي روشنگرانه كه منجر به تأمين فرهنگ تفاهم و پذيرش آن منحيث شايسته ترين ابزار براي زيستن در شرايط همسويي و هم صدايي نقش عمده را ادا كرده ميتوانند بلكه در از ميان برداشتن همه مصائب فاصله ها و مخاصمت هايي كه تحت تاثير عوامل و مظاهر منفي كه قبلا تذكر رفت بحيث عامل موثر براي تأمين وحدت ملي در افغانستان اجراي رسالت كرده ميتوانند.
پس از صحبت کوتاهی پیرامون طبقه بندی فعالین سیاسی مثالی خواهم آورد از یک چارچوب صریح و روشن.
من در کتابی که در سال 2007 از چاپ بیرون آمده برای سادگی موضوع فعالین سیاسی را به سه دسته ردیف بندی کرده ام. اینها عبارت اند از:
1 ) رهبران: رهبران سیاسی احزاب و سازمانهای سیاسی دیروزین و امروزین شامل این دسته اند. آنانی که رهبری را به ارث یا به ارمغان گرفته اند نیز در این دسته میتوان شمرد.
2 ) پیروان: آنانی که از مفکوره یا ایدیولوژی یا شخصیت سیاسی معیینی پیروی مینمایند شامل این گروپ اند.
3 ) ناراضیان: آنانی که از مبارزات سیاسی دهه های گذشته آموخته اند و به علت کردگی ها و ناکردگیهای احزاب و سازمانتهای سیاسی ذی دخل در تقسیم صلاحیتها و ارزشها در چند دهه گذشته از شیوه مبارزه سیاسی ناراضی اند. شاملان این گروپ را هم بصورت پراگنده و هم در صفوف احزب و سازمانها میتوان یافت( م . ن. هیکل. گذار فکری 2007، ص.15 ) .
در حالیکه تشکیل احزاب (حتی احزاب سوژه یی و موضوعی) وجبهه ها و ایتلاف های سیاسی را بعنوان گامهای سودمند درراستای پختگی سیاسی میتوان دانست، این فراخوان دو مساله را میخواهد مطرح نماید:
1) جایگاه اتحاد نیروهای چپ هم اکنون در مارکیت سیاسی خالی است. توازن سیاسی را باید برقرار نمود.
2 ) به وجود یک تشکل سیاسی مترقی و بازنگر به شرکت عناصر دسته سومی نیز در مارکیت سیاسی نیاز اشد احساس میگردد.
پیشنهاد نخستی فعالین سیاسی شامل دسته اول و دوم در ردیفبندی ارایه شده را احتوا میکند. و پیشنهاد دومی خطاب به آنانی است که با دید انتقادی به گذشته و حال به آینده مینگرند و از هر درس تاریخ مبارزات سیاسی آموخته اند و میخواهند با شیوه جد ید اندیشه و تفکر و با در نطر داشت معایب پوزیتیویزم علمی و ایمپیریسیزم منطقی عمل نمایند و مصمم اند کار مردمی را به مبارزه ی سیاسی و مبارزه سیاسی را به کار مردمی مبدل سازند. بدین دلیل هر یک از فعالین سیاسی موافق با این بیان را احتوا مینماید. این دو پیشنهاد همدیگر را نفی نمیکند.
بحث اساسی بر موضوع بر سر ارزشها میچرخد. ارزشها به نورم ها تبدیل ساخته میشوند. نورم های قابل قبول میچرخد.نورم ها را میتوان به چهاو دسته :فردی،اجتماعی، محیطی و رسمی تقسیم کرد که هر دسته شامل محدودیتها و امکانات اند. برخی چارچوب فکری را بر تیوری تصادم بنا میکند و برخی آن را بر پلورالیزم سیاسی. در پایان سخن اولی را میتوان به موضعگیری در دفاع از ستمدیدگان دومی رادر دفاع از زراندوزان خلاصه کرد. آنچه را چپ یا راست بصورت ریتوریک یا سمبولیک ابراز مینمایند باید در عمل و در زندگی واقعی به پدیده قابل احساس و لمس تبدیل نمایند.
در طرح دومی چارچوب با قاعده وسیع در نظر گرفته شده است. ممکن است اسدلال شود که دوسوم فعالین سیاسی –بر اساس طبقه بندی ارایه شده- خارج از چارچوب مطروحه قرار میگیرند و در این حالت نمیتوان از قاعده وسیع سخن گفت. در پاسخ میتوان گفت که گزینش بدست شاملین این دو دسته از فعالین سیاسی قرار دارد، در حالیکه چارچوب این امکان را باز میگذارد. دلیل دوم براین باور مندی استوار است عده ی دسته دومی اکثریت فعالین سیاسی را احتوا مینماید.
فکتور فرهنگ اساس ترین عنصر در فعالیت سیاسی میباشد. در سطح سازمانهای سیاسی ، فرهنگ نه تنها متشکل از آرم، نشان و علایم فارقه ظاهری، بلکه شیوه تفکر و عملکرد را نیز شامل میگردد. نه تنها فرهنگ تشکل سیا سی بلکه فرهنگ ملتی که بخاطر آن و به نمایندگی از آن مبارزه میشود، دارای اهمیت است. همانند گروپها و سازمانها کتله های انسانی نیز دارای سیستم حمایوی و مدافعوی در برابر حوادث و دارای حساسیت ها میباشند. کسب باور واعتماد و در نتیجه پیروزی در معرکه سیاسی از زمره مستلزم دقت به این نکات میباشد.
به نظر من هر گونه کار سودمند سیاسی مستلزم پیش شرط های زیر خواهد بود:
1 ) آزادی از قید تعصبات فکری
2 ) رعایت فرهنگ تفاهم و همزیستی مسالمت آمیز
3 ) اتخاذ شیوه جدید ا ندیشه و عمل
این پیش شرط ها به معنی این است که بدون تفاهم و پذیرش دیگران بحیث افراد یا مجتمع های دارای حقوق مساوی و در صورت پیگیری شیوه اندیشه وعمل معمول دیروز نه میتوان به موفقیت دست یافت.
در معرکه سیاسی در حال حاضر تمامی تشکل های سیاسی با وظایف مهم 1 ) کسب باور سیاسی 2 ) رقابت در مارکیت سیاسی و 3 ) صراحت و استواری در موضعگیری رو برو اند.
هردو پیشنهاد – هم تشکیل یک تشکل سیاسی چپگرا و هم تشکیل فعالین سیاسی بازنگر- باید عاری از تعصبات فکری( تفکرات گروپی و کتلوی، کوررنگی سیاسی و دگمای ایدیولوژیک و...)،با آماد گی برای دیالوگ وهمریستی مسالمت آمیز و امادگی برای وداع با شیوه کهن اندیشه وتفکر بحیث شرایط ضروری (ولی نه بسنده ) در عمل پیاده گردند. به شرایط یا شرط تکمیلی نیاز وجود دارد تا آنچه مورد نظر است وافع شود. ا ین شرایط لازم است که درمعنا وهم در ماده- دراندیشه و عمل- تبارز یابند. به عباره دیگر آنچه با زبان بیان میشود با عمل باید بران صحه گذاشته شود.
ازفرهنگ تفاهم منظور فرهنگ مذاکره، دیالوگ و پذیرش مخالفان و دیگر اندیشان است. ممکن است به مذاکر با دیگران حاضر شویم ولی حاضر به همزیستی با آنان نباشیم، لذا امادگی برای همزیستی مسالمت آمیزموافقان و مخالفان برای مبارزه صلح آمیز در یک کشورضروری پنداشته میشود.
پیش شرط سومی به معنای دوری از شیوه مسلط اندیشه وتفکر است که در محافل و حلقات سیاسی و حاکم از دیر زمان بدینسو بر جامعه ما حاکمیت مینماید. تعصب فکری، ایدیولوژی پرستی، شخصیت پرستی،لجاجت سیاسی، تفکر گروپی و ... از مشخصه های بارز این شیوه اندیشه و عمل شمرده میشوند.
برای کوتاههی سخن بر میگردم به بیان نمونه یک چهارچوب صریح وروشن برای مبارزه سیاسی در شرایط کنونی. در اینجا قسمتی از طرح چهارچوب فکری مربوط به پیشنهاد دومی ارایه میگردد. این طرح همه ی آنانی را به اتحاد و مبارزه مشترک فرامیخواند که:
1 ) با بازنگری و بدون تعصب به مسایل بر خورد مینماید،
2 ) در تاریخ مبارزات سه دهه و اند گذشته ستم کشیده و بر دیگران ستم روا نداشته،
3 ) از تاریخ مبارزات سه دهه واند آموخته و اماده ا ست با شیوه جدید اندیشه وعمل وارد معرکه سیاسی گردد،
4 ) متکای مبارزه را در میان مردم جستجو مینماید،
5 ) میخواهد به دور مفکوره هاو ارزشهای مشترک ملی متحد گردد،
6 ) میخواهد خدمت به مردم را به مبارزه سیاسی و مبارزه سیاسی را به کار مردمی مبدل سازد و
7 ) از منافع اکثریت مردم دفاع مینماید.
اصول فکریی که این طرح بران بنا یافته عبارت اند از:
1 ) برخورد علمی به مسایل بر بنیاد پوزیتیفیزم + پست پوزیتیفیزم،
2 ) کار برد پارادگم تضاد و تصادم و سایر پارادگمها به منظور شناخت کاملتر پدیده ها،
3 ) کاربرد کریتیکال تیوریز Critical theories
4 ) احترام به منافع ،مفکوره ها و ارزشهای مشترک ملی بمثابه حریم واجب الاحترام برای همه.
طرح همه ی نورمها و اهداف( دراز مدت و کوتاه مدت) را تعریف و به متغییر های قابل کاربرد تبدیل مینماید تا به صراحت آنها ودر نتیجه جلوگیری از ابهامدر تطبیق آنها در جلوگیری صورت گیرد.
در این شکی وجود ندارد که این طرح مستلزم کار بیشتر فکری ، مباحثه و تبادل افکار میباشد. بحث بر چنین چهارچوبهامیتواند مشخص، جهت دهنده وامید وار کننده بوده دانسته شود.
امید وارم این طرح بتواند مورد توجه فعالین سیاسی در خارج از کشور نیز قرار گیرد.