محمد امین (فروتن)
پشت صحنه یک سناریوی تراژدیک و غم انگیز در افغانستان
و مرورکوتا هی بر " جبهه ملی افغانستا ن "
ما یلم به کسانی که از مخالفت من با جنگ انتقاد می کنند ،بگویم که آنها نیز باید چون من به مصائب مردم آشناشوند که از آن رنج می برند نه تنها به مردم هند بلکه مردم سراسر جهان ، بنگرند.
من نه می توانم به این قصابی و کشتاری که در جهان وجود دارد بابی اعتنایی بنگرم ، به عقیده من در شأن وشائستگی انسان نیست که به کشتارمتقابل یک دیگر بپردازدو تردیدی ندارم که بالاخره راهی برای خروج از این مصیبت بزرگ جهانی را خواهیم یافت. .
« مها تما گا ند هی رهبربزرگ
واصلاح طلب نیم قاره ء هند »
1 :
مسخره ترین و در عین حال دردنا ک ترین معامله ای که تا اکنون دیده ایم و شنیده ایم این است که پس از گروگان گیریی یک تن از خبرنگاران ایتالوی بنام ماستروگیاکاموی همراه با سید آ غا راننده وآقای نقشبندی مترجم افغان از سوی جنگجویان طالب در مسیر راه لشکرگاه ، هلمند مقامات ایتالیا جهت رهائی آقای ماسترو گیا کامو از چنگ آدم ربایان تن به یک معامله ای خونینی دادند . ظاهرآ طالبان در همان نخستین روزهای این حادثه غم انگیز با بسیار آسانی و بدون کوچکترین دغدغه واضطراب " سرِ " سید آغا شهر وند افغان همان راننده بی گناهی را به اتهام همکاری به "کافران اشغالگر!" ازتن اش جدا کردند . شاید هم این عمل فجیعی را برای آن انجام داده باشند تا خواه مردم این زمان و خواه مردم زمانهای آینده بدانند که عده ای هم همنوعان شان را چگونه با چه بهانه ای و با چه آسانی ای سر می بُریدند و آینده گان ما روزی خواهند دانست که ما وگذشته گان ، برای چه شکنجه دیدیم و به چه موجوداتی دل بسته بودیم ؟ راستی پشت صحنه این معامله ننگین که همچون ده ها معا مله رسوا و پنهان در جامعه ما بنام نیروهای چپ وراست این سرزمین به انجام می رسد از کدام جنس معامله ها است ؟ و چه نیروهای آنرا سازماندهی کرده بود ؟ و آیا راستی هم مقامات امنیتی افغانستان که آقای رحیمی سخنگوی ریاست جمهوری این معامله را یک استثنأ نامید و به پیشگاه مطبوعات داخلی و رسانه های خارجی در پاسخ به سوال یک خبر نگار گفتند که این معامله یک استثنا بوده و هیچگاه تکرار نخواهد شد !از جزئيات و چگونگی اجرای آن اطلاعی در دست داشتند ؟ ممکن است کس یا کسانی فکر کنند که اجرا ی چنین معاملات سیاسی و پیدا کردن یک راه حلی که در عرف کنونی بین المللی از« مشروعیت کاذب» اما کافی برخوردار است ازمجراهای مدنی و قانونی صورت گرفته باشد ، با دریغ فراوان ، حکم تجارب تاریخی تنها از سه دهه حوادث و واقعیات گذشته حکایت دیگری دارد ! به نظر من این معامله خیلی سطحی و نهایت کودکانه طرح ریزی شده است در حالیکه تاریخ گذشته ملت مان بخوبی نشان می دهد که چگونه دست های پنهانی و خطر ناک در حساس ترین دوران حیات ملت مان از آستین« شبه قانون و دموکراسی» بیرون می آیند و برای ظلم و جنایت لباس« مشروعیت قانون» بر تن می کنند ! قدرت های بزرگ اجنبی همیشه تلاش کرده اند تا با استقرار پایگاه خویش در میان اقشار و طبقات مردم دست به چنین معامله ها گری های کودکانه بزنند . لذا طبیعی است که انجام چنین معاملات پشت پرده به هیچوجه دور یا تصؤر نا پذیر نیست . در یک روز نسبتأ بارانی ششم مارچ 2007 موتر حامل « دانیل استرو گیاکومو » که به عنوان خبر نگار روزنامه مشهور ایتالوی « لا ریپبلیکا » جهت تهیه گزارش مفصل با همراهی یکتن از مترجمان افغان بنام اجمل نقشبندی ، و راننده ء وی سید آغا به ولسوالی ناد علی ولایت هلمند سفر کرده بود توسط افراد مسلح به اسارت در آمدند .آقای دانیل کومو شهروند کشوری ( ایتالیا) بود که آخیرأ پیشنهاد برگزاریی یک کنفرانس صلح در باره افغانستان در روم پیتخت ایتالیا را نیز نموده بود که برای نخستین بارمخالفین مسلح دولت یعنی همانا طالبان و اعضای حزب اسلامی افغانستان را به میز مذاکره فرا خوانده بودند . این درحالی بود دولت حاکم بر افغانستان که خود را تنها دولت مشروع و قانونی افغا نستان محسوب می کند در برابر این پیشنهاد برخی محافل ایتالوی واکنش شدید نشان داد ، چنا نچه آقای دکتور سپنتا وزیر امور خارجه افغانستان حین بیان موضع رسمی دولت ،برگزاریی چنین کنفرانس ها را غیر مفید و بر ضد منافع ملی افغانستان عنوان کردند ، مگر علی الرغم این همه هیاهوی تبلیغاتی مقامات رسمی دولت افغانستان از اینکه حلقه های حکومتی در افغانستان از همان آغاز بوجود آمدن ، حتی در سطح وسیع آن هیچگاه یکدست و یکرنگ نبوده و طبیعی است که از همان ویژه گی های بافت متلون جامعه جهانی که بنام مبارزه با تروریزم در افغانستان حضور دارند متأ ثر می باشند . بی برنامه گی ها ، افکار و عملکرد های غیر عاقلانه ، مواضع متنوع فکری و عملی افراد وگروه ها ی مختلف وضعیت خاصی را فراهم آورده است و این وضعیت خود سبب شده تا هرنوع ابتکار عملی و سیاسی مبتنی بر منافع ملی کشور از دست حاکمان بومی افغانستان خارج شود ! بنا براین بیهوده نیست که معا مله آخیر هم با توجه به منافع کشورهای خارجی بویژه کشورایتالیا که با ما افغانها مناسبات« خویشاوندی سیاسی و سلطنتی! » از بسیار قدیم دارد بدون آنکه بلند ترین مقامات مسؤل کشور ما از اجرای آن اطلاعی داشته باشند در سرزمین ما مورد اجرأ قرار داده شد . آنچه می خواهم بدان اشاره کنم این واقیعت تلخ است که متأ سفانه این مرتبه هم مصداق گفته ء معروفی « کار دست ما ابتکار از ....» شده ایم ،آیا شرم آور نیست کسانی که اقلأ خود را انسان های متمدن و دموکرات می شمارند و خون غیرت افغانی و میهنی در بدن شان جریان دا شته باشد و علاوه بر این بر مسند قدرت هرچند مصنوعی جامعه ء افغانی نشسته اند خون شهر وندان مظلوم اش را اینگونه ارزآن قیمت گذاری کنند ! این معامله هوشداری است که اگر بر سر این شمشیر تیز که استاده ایم دیر بجنبیم خود ما و ملت بزرگ ما بیش از این زخمی خواهد شد ، نباید این د ست و آن د ست کرد ، " استخاره کرد " دیپلما تیک سخن گفت ، در چنین شرائطی و در برابر چنین قدرتی که هر گاهی چهره عوض میکند و به نرخ روز نان می خورد بیش از هر چیز برندگی ، قاطعیت و صراحت و سرعت لازم است که میتواند حریف را گیج کند ، تدبیر قاطع ، صریح وسریع ملت رنجدیده ء ما است که میتواند چهره مکار دلالان منطقوی را افشأ کنند . مردم مظلوم ما به خوبی درک می کنند که چگونه خون یک ژور نالیست ایتالوی رنگین تر از سید آقا است که مظلومانه وزیر چشم آقای ماستروگیاکاموی ژورنالیست ایتالوی سر بریدند و به شهادت رساندند . آیا کسانی که در بلند ترین رده های امنیتی کشورقرار دارند و حین اجرای چنین معامله ننگین غیرت نمک حلالی شان چنان گُل کرد که در نشه ء کاذب قدرت و به افتخار انجام چنین معامله ننگین بجای گوسفند کُشی انسان را قربانی ساختند . و جنازه آن جوان مظلوم و فقیری را که در امتداد هزاران سال بر شانه های تاریخ کشور ما سنگینی خواهد کرد در چشم نداشت ؟ وآیا در چنین شرائط وچنین مؤقیعتی در برج عاج " قدرت" بخاطر" قدرت" نشستن خیانت نیست ؟ مهمترین سوالی که نزد ملت و احادی از مردم ما بوجود می آید این است که آیا دلخوش ساختن به حمایت دولت ها نه به انگیزه ء حمایت آن دولت ها از منافع مردم بی نوای ما بلکه به انگیزه ء مناسبات فردی و یا هم گروهی ای خاصی که با دریغ وافسوس امروز بصورت مصنوعی نشان" منافع ملی" بر آن زده شده است نوع ساده لوحی نیست ؟ آنچه که ما را در برابر جبهه گسترده ء شیطان میتواند توان بخشد ، ارتباط گرم ، عادلانه ، شفاف ومستمر با توده های فقیر میهن ما است ، نه دلخوش ساختن به غریزه های اشباع ناپذیر قدرت های بزرگ که مانند گودال بزرگی از غریزه ها اند که در قاموس و فرهنگ آنها این نوع نمک حلالی ها هیچگونه جایگاهی ندارد . ! پس باید قبل از همه نبض مردم بیچاره و ستمدیده افغانستان مورد آزمائیش قرار گیرد و به آن ارج قا ئل شد . البته وضعیت عمومی جامعه ما نیز چنان پیچیده است که همسایه های در به دیوار ما از آن همه معاملات و حوادث درد ناکی که در " کربلای " میهن ما واقع می شوند خودرا به "کوچه حسن چپ " بزنند و گوئی که اصلأ آن همه حوادث خونین و غم انگیز بدون یک سازماند هی قبلی بصورت نا خود آگاه در جامعه ستمدیده ما بوجود می آیند . آخر عقل هم چیز خوبی است، چگونه ممکن است چنین معاملات حساس امنیتی بدون یک سازماندهی وسیع دولتی حتی بین المللی کار چند " طالب" و" ملُا " بوده باشد ؟ واضح است در حالیکه اکثر اسیران پیشنهادی طالبان برای تبادله ، در زندان های ائتلاف بین المللی نگاهداری می شدند و تنها در آخرین لحظات مراسم تسلیم دهی ، تصاویر آن ها چنان وانمود گردید که گویا این معامله نا عادلانه در چهار چوب صلاحیت های دولت افغانستان صورت گرفته است . راستی این چند مین بار است که در پیشگاه خدا و ملت بزرگ افغان ، قدرت های خارجی بدون توجه به معیار های پذیرفته شده حقوقی و بین المللی در غیاب ساکنان این سرزمین دست با چنین معامله های ننگینی زده اند و هنوز هم " این قصه سردراز ی دارد!" راستی کدام محصل سیاست و جامعه شناسی است که بوی تند و آشکار توطئه ها و نیرنگهای کثیف دشمن را علی الرغم غبار متعفن تبلیغاتی نشنود و نداند و در هنگامه ء جنگ و کشتاری که با چشمان خویش شاهد اند باز هم در دامی فرو افتند که با بسیار مهارت وزرنگی توسط دشمنان سوگند خورده افغانستان گذشته شده ا ند . جالب آنجا ست که وقتی جناب آقای کرزی رئیس جمهور افغانستان پس از اشتراک در اجلاس کنفرانس کشور های عضؤ سازمان همکاری های منطقوی جنوب آسیا که بنام " سارک " یاد میگردد به کابل بازگشت بصورت عاجل و فؤری در یک کنفرانس مطبوعاتی شرکت کرد و در پاسخ سوال یک خبر نگاردر باره ء چگونگی اجرای این معاملهء ننگین که بنام دولت افغانستان در صفحات تاریخ ملت غیور افغان درج خواهد شد ، چنین اظهار داشتند :« در مورد خبرنگار ایتالوی باید بگویم که افغانستان یک مجبوریت اساسی داشت صدراعظم ایتالیا چندین بار به من تلفن کرد و از من خواهش کرد که با ما همکاری کن . که نظام در آنجا حکومت اش که بازهم" حکومت پارلمانی" است به یک تزلزل شدید مبتلأ بود و رأی گیری در شورا باید می شد . وهر آن امکان آن میرفت که حکومت ایتالیا سقوط کند و حالت نازک خود حکومت ایتالیا و از یک مجبوریت بسیار خاص برادر عزیز ! با وجودیکه به تمامی معنی درک داشتم که عواقب آن چه خواهد باشد خبر نگار را " ایلا " کردند و همچنان بعضی کسانی که پیش ما بودند رها کردیم . این یک کار بسیار فوق العاده ، بسیار خاص این عمل هیچ گاه تکرار نخواهد شد » نمیدانیم جناب آقای کرزی و تیم همکار اش زحمت مرور بر گزارشهای را که لحظه به لحظه به گوش جهانیان میرسند متقبل می شوند یا خیر ؟ وقتی خبر آزادی آقای دانیل ماسترو جیاکو از سوی خبر گزاری های جهانی منتشر شد در نخستین عکس العمل آن یکی از نماینده گان مجلس ایتالیا که به قول جناب آقای کرزی عامل سقوط احتمالی حکومت ایتالیا دانسته می شد ، گفت :« تروریستانی که در برابر رهائی آقای دانیل ماسترو از زندان آزاد شده اند میتوانند جان صدها سرباز و آدم های بی گناه ما را مورد تهدید قرار دهند و این یک معامله خوبی نیست . ! این وکیل پارلمان ایتالیا اضافه نمود که انجام این معامله به مثابه لکه سیاهی برتاریخ ایتالیا باقی خواهد ماند .» اما هیچگاه و هیچکسی نه آقای کرزی که حین تنظیم این معامله در یک مسافرت کاری در اروپا به سر میبرد و نه هم دیگر اجرا کننده گان معامله متذکره ، به نقش" بیمارستان کمک های عاجل کشور ایتالیا" در ولایت هلمند و شخص آقای محمد کریم حنفی داکتر مؤ ظف در آن شفا خانه که پس از انجام این معامله از سوی مقامات امنیتی افغانستان باز داشت گردید اشاره ای نکرد ه اند و نه گفتند که " بابای ملت " پادشاه سابق افغانستان نیز در اجرای این سناریوی غم انگیز چه" با بائی" را کرده اند !! اما حقیقت مطلب این است که آنچه که تا اکنون از جریان این معامله هویدا می گردد اثبات این واقیعت تلخی است که متأ سفانه بلند رتبه ترین زمامداران این کشور در برابر واقعيت های روشن تاریخی و اجتماعی برخورد کودکانه و متناسب با قرون اولیه جامعه بشری انجام می دهند . اگر نه ، چه کسی حتی به شمول کسانی که همچون ماده های تلخ مگر بسته بندی شده در زرورق های رنگین و شرین تمدن معاصر از آن سوی آبها بر ملت مان نازل گشته اند ، نه میدانند که قول عدم تکرار آن در بستر تاریخ جامعه افغانستان نه ممکن است و نه هم قابل باور،زیرا چگونه ممکن است نسبت به آنچه که ازخیطه و توان مند ئی حاکمان داخلی نه تنها خارج محسوب می شود بلکه بر زیر بنا ها و سا خت های آن کوچکترین دسترسی نداشته اند . جای این سوال باقی است که مگر ما تا هنوز وبا گذشت چند سال توانیسته ایم حداقل چند بال هلیکوپتر را داشته باشیم ؟ مضافأ بر اینکه وقتی یک کشور آزاد بوده و دولت آن نیز خود را مستقل و در عین حال مسؤل در برابر سرنوشت تاریخی یک ملت بدانند ، چگونه ممکن است بلند رتبه ترین ارکان کشور به شمول رئیس جمهور " منتخب " آن بدون فراهم آمدن شرائط لازم استقلال با چنین قاطعیت از عدم تکرار چنین معامله گری ها صحبت کنند! بسیار خوب سایه چنین رئیس جمهور بر سر همه گان مستدام باد ! اما جای این سوال باقی است که چه کسانی درذیل حمایت این سایه خواهد غنود . و دائره ای که پیرامون آن می سازد چگونه خواهد بود ؟ بنا بر این با یک هوشدار بزرگی مواجیهیم و پرسش بسی سنگینی رویاروی ما ست . رئیس جمهور منتخب مردم تا اکنون روی کدام « خط » حرکت کرده و پس از این چه خط و جریانی را برای حرکت خود انتخاب خواهد کرد ؟ دست های اجرایوی وی کدام دستهاست و کسانی که همراه و یا در پی او از پِله های آرای عمومی صعود می کنند چگونه کسانی خواهند بود ؟ نکند دوباره همان آش و کاسه نظام طالبانی ، منتها از نوع " چپ " ش ! فقط زیر نام «میانه رو» بر سر سفره مردم مانده شود و بازهم نکند این حرکت غیر عاقلانه افراطی ، افراط دیگری را در پیش آرد و تنها علاج آن لبرالیسم طالبانی فاشیسم تلقی شود ! به باور ما ، پاسخ چاره ساز این افکار و ابهامات و توجیهات لعنتی و این سوالات شیطانی ! و این گونه « اظهارات » بی جا و این معاملات فضولی ، آن است که حاکمان مردم و جامعه ء ما دور نمای فضای پیرامون خویش را از هم اکنون در برابر ملت افغانستان بصورت روشن و شفافی ترسیم کنند . آنچه را که به عنوان واقیعت های تلخ در جامعه ما قرار دارند با آسانی و صداقت پذیرا شوند . تا مردم ما آرام ، آرام آن واقیعت درد ناکی را تحمل کنند
با دریغ فراوان که حین نگارش این سطور از وسا ئل ارتباط جمعی اطلاع یافتم که آقای محمد اجمل " نقشبندی " ژورنا لیست بی گناه افغان توسط گروه طالبان به شهادت رسیده است . هرچند یک مؤسسه بازهم ایتالوی خبر داده اند که نه می توانند گزارش قتل آقای نقشبندی را تا ئید نمايد.
انا لله و انا الیه راجعون
2 :
هنوز چندی از اعلام منشور مصالحه ملی نه گذاشته بود که برخی از شخصیت های معروف به گروه « معتادان!» سیاسی طرح یک جبهه ملی افغانستان را اعلام کردند . آن روز همان جنرال کمونیست و چپ گرا و یکی از باز مانده گان نسل پیشین مارکسیسم در افغانستان که روزگاری « شُبح سرگردان کارل مارکس » را به سر می پیچاند و هرکه به اندازه ء یک موی از" ارشادات !" داهیانه مارکسیسم عدول می نمود سر اش را از تن اش جدا می کرد یکجا با بسیاری از دیگر مردانی که پس از چند سال " سکوت مصلحت آمیز! " با قلب های مملو از غریزه های " قدرت خواهی و شهرت طلبی " پس از گرفتن عکس های یادگاری بروی پرده های تلویزیونی ظاهر شدند و در پهلوی هزاران سازمان و گروه و جبهه که از برکت همین نظام شبه دموکراتیک لحظه به لحظه درمیهن ما افغانستان جوانه میزنند !!تشکیلات تازه ای بنام " جبهه ملی افغانستان " را به سمع جهانیان رسا ندند ! تا بدین وسیله تأ ثیرات عملی نسخه " منشور مصالحه ملی افغانستان " را در وجود ؛ فرد فردی از کسانی که در گذشته ء نه چندان دور ، میان هم می جنگیدند آز مايش کرده باشند ! و بالاخره ، گام به گام زمینه خروج نیروهای بیگانه را بصورت قانونی فراهم آورند ! بدون شک همین مسأ له و اعلام نا به هنگام مگر با یک مقدمه کوتاه و فوری " جبهه ملی افغانستان " الهام بخش تمامی یادداشت نویسان منجمله این حقیر گردیده است . بر همین دلیل نیز به عنوان یک راهرو صادق و دوست سابق اکثر عزیزان بزرگوار این " جبهه ملی " جدید التأ سیس برخلاف شیوه ء رائج و مرسوم در جامعه ء ما که هرگونه نقد سیاسی و فرهنگی بزرگترین دشمنی و عداوت تلقی می گردد عرائضی را به عنوان یک درد دیده خاموش ، چنانچه من در خود احساس می کنم و از خود میشناسم بیان کنم ! ، اجازه می خواهم که به حرمت حقیقت و خطیر بودن مسؤلیت که در برابر خدا و مردم این عصر و همه نسل ها ی که بر شانه های خسته ومجروح ام حمل میکنم ، ا د ب الفاظ و رعایت آداب و القابی را که از سنت های اشرافی و رسوم درباریی و خلق و خوی عصر برده گی و نظام طبقاتی و استبدادی محسوب می شوند د ر این یادداشت گونه کنار گذارم . و از این قیود ظاهری و تشریفات لفظی که غالبأ چهره ء حقیقت را مسخ می کنند و همچون پرده های تاریکی ، درخشنده گی حق و صفای راستی و صراحت را مانع می شوند ، معاف باشم . و به جای آن تعارفات لفظی ، مراتب احترا می را که برای مقام هریکی از شما عزیزان در جامعه فقیر و بینوای ما قائل هستم به دینگونه ابراز دارم ، و شما را از وضعی که برایتان بوجود آورده اند آگاه کنم ، و بدون هرگونه مداهنه و ظاهرسازی و مصلحت بازی ، صریح و صمیمی ، با فریادی که ازاعماق روح درمند " دین وملت " و تافته ء آتش ایمان برمی خیزد ،به شما اعلام کنم
در یک روز نسبتأ بهاری مرد روحانی و دانشگاهی با عمامه محلی و محاسن سفید در حالیکه دوره ظاهرأ دوری از قدرت را می گذاراند و در جایگاه یک وکیل منتخب مردم در پارلمان حضور داشت به بهانه دیدار با آقارب وخانواده اش راهی امارات متحده عربی شد و در آنجا برعلاوه دید وبازدید های شخصی و خانواده گی با برخی از شخصیت های مهمی که به بهانه های مشا بهی وارد آن جزائر جادویی می شوند دیدار های دوستانه داشت ! و به یقین که هیچکسی از محتوای آن مذاکرات سر به در نیاورد ، اما فردای آن منابع اطلاعاتی و امنیتی کشور امارات فاش ساختند و روزنامه های نزدیک به منابع امنیتی امارات در یک خبر کوتاه پرده از یک نشست مهم سیاسی و امنیتی با حضور آن عضو پارلمان و چند شخصیت دیگرسیاسی برداشتند وبه گمان اغلب اوضاع آشفته افغانستان و ارتباط آن با برخی از کشور های منطقه فصل مهم آن گفتگو ها را تشکیل می داد که پیوست به آن یک نهاد متشکل از گروه های گوناگون زیر نام " جبهه ملی افغانستان " در شهر تاریخی کابل اعلام موجودیت کرد
چنانچه به ملاحظه میرسد اکثریت مؤسسان این جبهه ملی افغانستان که برهبریی جناب استاد برهان الدین ربانی و سخنگوئی آقای مصطفی کا ظمی و حضور آقای مصطفی " ظاهر " نوه ء اعلیحضرت پادشاه سابق که اکنون به حکم قانون اساسی جدید افغانستان به عنوان " بابای ملت " یاد می گردد اعلام موجودیت کرده است که با اندک تفا ؤتی از همان ارکان اساسی کنفرانس تاریخی " بن " محسوب می گردند . البته برای تزئین ظاهری این گروه برخی چهره های " چپ نما " و کمو نیست نماهای ساخت پاکستان که از رژیم اتحاد جماهیر شوروی سابق به وام گرفته شده اند نیز با اضافه برخی لبرال های که تازه غریزه ء شهرت طلبی در وجود شان جوانه زده است جا به جا شده و جایی هیأ ت "جبهه صلح و وحدت ملی افغانستان" موسوم به گروه پشاور برهبریی محترم پیر سید احمد گیلانی را که در کنفرانس " بن " حضور داشتند به اقتضای شرائط این زمان در جبهه ملی جدید افغانستان برهبریی استاد برهان الدین ربانی را با مهارت خاصی پُر کرده اند .
طنز تاریخ آنجاست که این عزیزان هیأ ت مؤسسان جبهه ملی افغانستان با گذشت پنج سال و چند ماهی که از وضع آشفته ء ملت و کشور سپری می گردد بدون توجه به اصل مسؤلیت پذیری نسبت به حضور شان در کنفرانس تاریخی " بن " که این حالت تار و تاریک بر ملت و مردم فقیر این سرزمین در همان کنفرانس تاریخی بنیاد گذشته شد . واکنون که مبارزان راستین راه عدالت و صلح هرقدر زور میزنند ، کوچکترین زره جائی را نه می گیرد دست به این گونه جبهه سازی های جدید ی میزنند . امروز تمامی ملت ما می دانند که ترس اکثریتی از این آقایون که هرصبح وشام منبر و دفتر عوض میکنند از چیست ؟ و میدانند که نه وهم و دغدغه دفاع از اسلام و ارزش ها را دارند و نه هم از فقر و گرسنه گی مردم ناله می کشند ؛ بلکه آنچه این عزیزان بزرگوار را وادار کرده اند نگاه داریی چند قِران سرمایه سیاه و پلیدی است که به ایمان وعشق شان تبدیل گشته است . و می ترسند که نکند این عشق و ایمان شان دستخوش تیره گی و شیفتگی شوند . و مبادا این مردم فقیر که سالها دست بوس نسل در نسل این ها بودند فریب خورند وبر سر دار الخلافه های شان بشورند . !! من فکر نه می کنم که برای اثبات بی کفا یتی و بی درایتی زمامداران " نظام جمهوری اسلامی افغانستان " که همین آقایون بخش عمده ء آنرا تشکیل میدهند با این گونه مباحث کج دار رو آوردن نیاز باشد ، زیرا حضور این" موجودات متحرک " که در بلند پایه ترین مقامات این اداره حضور دارند خود نشان مهمترین بحران است . ! وقتی حرف از بحران به میان آمد نا گزیر باید به عدم درک صحیح و مشترک هیأ ت مؤ سسان جبهه ملی افغانستان اشاره شود که چگونه و از کدام زاویه به بحران موجود در جامعه می نگرند ؟ آیا واقعأ مؤ سسان محترم جبهه ملی افغانستان بحران در جامعه فقیر و نادار ما را که بیشتر از نبود و کمبود نظام غیر عادلانه سیاسی و اقتصادی در کشور افغانستان منشأ می گیرد یکسان میدانند ؟ و با یک درک مشترک به این نتیجه رسیده اند و درک کرده اند که تنها راه حل این فاجعه ، ایجاد " جبهه ملی افغانستان " است و بس .؟ راستی چه کسی نه میداند که کارد به استخوان ملت رسیده است و با این کودک بازی های تشکیلاتی البته نه در قرن 19 و بیست بلکه در اوج مدنیت و تکنو لوژی قرن بیست ویکمی که قرن " تبدیل ایمان با الغیب بر ایمان با العین " نا میده میشود ؟. و باز هم چه کسی نه می فهمد و نه میداند که فردای بشریت ، همچون امروز تار وتاریک نیست بلکه نسل فردا و مذهب فردا و سرنوشت فردا فارغ و آزاد از این همه خرافه پرستی ها و بت پرستی های قبیلوی و نژادی و زبانی خواهند بود . زیرا مردم ما و جامعه ما و فردای ما همه در انتظار اند تا آنانی که خطر ها را ، درد ها را ، توطئه ها را ، ریشه ها را و سرنوشت شوم فردا را تشخیص می دهند و پیام را نیز میدانند ، پیامبر وار به جای خشونت و خون ریزی اصلاحات بنیا دی و ساختاری را ابلاغ می کنند واین گروهی از روشنفکران جامعه و ملت ما هیچگاه به چنین نسخه های خام و مقطعی دل خوش نه میکنند . بالاخیره نکته سوم اینکه چه بخواهیم و چه نه خواهیم ما جزی از کشور های هستیم که در همین قرن بیست ویکم ارتباطات و روشنگری و روشنفکری که منجمد نه می اندیشند ، روشن وباز فکر می کنند ، مؤقیعت خود شان و کشور شانرا و مسائلی که در جامعه شان مطرح اند به کمک یک جهان بینی علمی و توحیدی تشخیص میدهند و میتوانند تحلیل کنند ، عقب نگاهداشته محسوب می شویم و این وضعیت عمومی جامعه ما بر عموم کار زار سیاسی و تشکیلاتی این جامعه تأثیر گذشته است . لذا بی جهت نیست که برخی از چهره های نامدار قشر روشنفکر جامعه ما رسالت مرتب ساختن اولویت ها ی جامعه و ملت بزرگ ما را که به عنوان نطق قبل از دستور باید در اجندای کار شان قرار گرفته باشد به فراموشی می سپارند و نسبت به حساس ترین مسائل کشوربی توجهی نشان می دهند . بطور مثال ، نبود مواضع روشن و صریح هیأ ت مؤسسان جبهه ملی افغانستان نسبت به حضور نیروهای خارجی در افغانستان و عدم ارائیه یک برنامه جامع و استراتیژیک سیاسی و امنیتی که در برگیرنده کلید حل منطقی ومعقول تمامی بحرانها با کشورهای همسایه بوده باشد البته این نوع کمبودی ها نیزکه عند الضرورت از سوی سخنگویان مختلف این جبهه با روایات ، تأ ویلات و سلیقه های شخصی هر سخنگو به اطلاع عامه مردم افغانستان رسیده است .خود بر هزاران مشکل جامعه ء مان افزوده است
از اینکه بحران ها نیز همچون جوامع انسانی از رگه ها ی پیشرفت و رویکرد های خاص تکامل اما قابل شناختی بر خورداراند و روی همین اصل نیاز مند یک پژوهش عمیق جامعه شناختی و روان شناختی ملت بوده اند ؛ که این امرخود مستلزم یک تفکر و اندیشه نسبتأ واحد ی برای حل بحران ها ی موجود در جوامع بشری میباشد که با تأ سف این نقیصه مهم وبزرگ تنها با بیان هد ف تغییراساسی در نظام سیاسی کنونی از شکل ریاستی کنونی آن به نظام پارلمانی مرفوع دانسته شده است ، در حالیکه هرگاه چنین مفاهیم مهم بصورت جزئی مطرح گردد هیچگونه معنای نخواهد داشت ، متأ سفانه همه مباحث مربوط به " جبهه ملی افغانستان " به این خاطر به نتیجه نه میرسد که از سوی بلند رتبه ترین مقامات و سخنگویان این جبهه یک بعدی مطرح می گردد . البته بارزترین رگه های یک پارادُکس تاریخی و اجتماعی در این جبهه ملی افغانستان زمانی خوبتر روشن می شود که نخست بر عدم شناخت دقیق ، عالمانه و نا باوری مبهم چهره های مهم در هیأ ت رهبر ی این جبهه بر اصول واضح و روشن آن پی برده شود . همین مسأ له نوع نظام ریاستی و پار لمانی را دقت فرمائید ، تعداد قابل ملاحظه ای از چهره های که اکنون ازتربیون " جبهه ملی افغانستان " از تغییر نظام به شیوه پارلمانی صحبت میکنند ؛ حین تصویب قانون اساسی افغانستان از هوا داران سرا پا قرص نظام ریاستی محسوب می شدند و به رأی همین آقا یون هوا دار نظام پارلمانی کنونی بود که در همان لویه جرگه قانون اساسی افغانستان نظام جمهوری اسلامی افغانستان با توجه به ماده یکصدو سى وهفتم : حکومت با حفظ اصل مرکزیت به منظور تسریع وبهبود امور اقتصادی ، اجتماعی وفرهنگی وسهم گیری هرچه بیشتر مردم درانکشاف حیات ملی ، صلاحیتهای لازم را مطابق به احکام قانون ، به اداره محلی تفویض می نماید. نظام ریاستی به تصویب رسید . واضح و طبیعی است که نزد این عزیزانی که امروز راه حل بحران و خروج از این فاجعه را در نظام پارلمانی می دانند بر " هویت بحران " پی نه برده اند . زیرا به عقیده و باور اکثریتی از بحران شناسان و دانشمندان جامعه افغانستان نبود عدالت اجتماعی وتقسیم نا عادلانه ثروت های به باد آورده و منابع تولید است که سبب ایجاد و ازدیاد فاصله طبقاتی گردیده و کارد را به گوشت توده های از مردم رسانده اند ! بنا براین در اینجا توضیح این نکته لازم است که چنا نچه" مهندسی تاریخی و اجتماعی "یعنی طرح و نقشه عملی و مقطعی برای بنای رفتار اجتماعی یا نهاد و سازمان سیاسی متناسب با اندیشه و مکتب سیاسی باید باشد با دریغ و تأسف که در " جبهه ملی افغانستان " از این قبیل مفاهیم خبری نیست . مسأ له چه باید کرد؟ و پارادایم ملت سازی و" بازگشت به خویشتن" را برای آینده ودر به یک فرصت دیگر موکول میکنم .
یا هو