نویسنده: م . ی . احراری
مروری بر تحولات شش سالی که گذشت
درست شش سال از آن زمانی میگذرد که نیروهای امریکائی تحت عنوان مبارزه با تروریزم به افغانستان لشکر کشیدند و با رژیم طالبان که بطور غیر مستقیم تحمت الحمایه ایشان بود و آنرا از طریق کانال های استخباراتی منطقه (ISI) ایجاد و بر مردم ستمکشیده افغانستان تحمیل نموده بودند وارد نبرد شدند.
نبرد بزرگی در میان بادار نیرومند و متکبر و مزدوران خونخواری که از فرط نشئه خون بیگناهان نافرمانی را آغاز کرده بودند درگرفت. درین نبرد که تحت نام مبارزه با تروریزم آغاز شد، مزدوران به تروریست و دهشت افگن ملقب گردیدند و حامیان شان خود را پیام آوران صلح، آزادی و دموکراسی معرفی نمودند.
درین میان مردم ما هم که سالها بر علیه پدیده شوم طالب و هم قطاران خارجی شان مبارزه کرده بودند و از ظلم و اختناق ایشان بستوه آمده بودند ، به امید رهائی از جور و ستم و بهبود شرایط زندگی از این مبارزه پشتیبانی نموده و انتظار داشتند تا از مزایای شعار های به ظاهر رنگین و دلنشین دموکراسی ، حقوق بشر، آزادی بیان، مبارزه با تروریزم و ... مستفید گردند. در آن هنگام بعضی از مردم ما فکر میکردند که سربازان جوان انگلیسی و امریکائی که همه عیش و نوش و ناز و نعمت زندگی را در لندن و واشنگتن رها کرده و به افغانستان فرستاده شده اند ، شاید آمده باشند تا به زندگی فلاکتبار فقراء و مستمندانی که در کنار جاده ها دست احتیاج خود را بسوی هر کس و ناکس دراز میکنند سر و سامانی به بخشند.
اگر این طور فکر کرده باشیم تحلیل و اندیشه نادرستی بوده و از نگاه منطقی هم قابل باور و پذیرش نیست که سربازان خارجی از فاصله هزاران کیلومتر و با مصارف ملیون ها دالر بخاطر بهبود زندگی فلاکتبار یک فقیر و معلول هلمندی و ارزگانی و یا سعادت یک مستمند و علیل قندهاری و هراتی وارد کشور ما شده باشند.
واقعیت این است که در قضیه افغانستان هرکسی اهداف خاص خود را دنبال میکند، از نیروهای خارجی گرفته تا حلقات خاص رژیم تحت الحمایه شان و کشور های همسایه ، هر یک آرزو های خام و خاص خود را در سر می پرورانند و این فقط تنها ملت افغانستان است که بیچاره و بی پلان بوده، از همه حقوق و مزایای اولیه زندگی محروم گردیده و ارزشهای انسانی، اسلامی، ملی و فرهنگی آن همه روزه توسط داعیان صلح و آزادی و مزدوران خود فروخته شان بنام روشنفکر و تکنوکرات بصورت سیستماتیک مورد حمله قرار میگیرد و در جهت نابودی این ارزشها بر طبق پلان های از پیش طرح شده گام برداشته میشود.
اما مثل اینکه بیگانگان و مزدوران شان حافظه تاریخی خود را ازدست داده اند و نمی دانند که آتش افروزی و بی حرمتی به مقدسات و ارزشهای این کشور در طول تاریخ چه نتایجی را در قبال داشته است. تاریخ نشان داده است که همواره آتش افروزان در آتشی که خود افروخته اند سوخته اند و مزدوران شان نیز به خاک سیاه نشسته اند که نتیجه اشغال کنونی و سرنوشت مزدوران فرومایه شان هم اگر به اراده و باور های مردم ما احترام نگذارند چیزی جز این نخواهد بود. بهتر است تا به عنعنات و معتقدات مردم ما احترام بگذارند و ازین بیشتر در تحت نام آزادی و دیموکراسی ، با اشاعه فساد و رذیلت به سلب آزادی ها و متلاشی ساختن فرهنگ و باور های مردم ما اقدام ننمایند.
اگر نقطه آغاز و انجام شش سال گذشته یعنی هفتم اکتوبر سال 2001 که نیروهای بیگانه با شعار های فریبنده و نوید های میان خالی وارد خاک ما گردیدند و هفتم اکتوبر سال 2007 که تا حدود زیادی از نیات و ترفند های ایشان پرده بر داشته شده است بمقایسه گرفته شود به آسانی دانسته میشود که گراف امید ها و اعتماد های مردم ما نسبت به تحولات بوجود آمده سیر نزولی خود را طی کرده و روز بروز به جانب صفر تقرب مینماید و بجای اینکه بر اعتماد مردم نسبت به حرف های اشغالگران و مزدوران شان افزوده شود بر نفرت و انزجارمردم نسبت به ایشان افزوده شده و تقریبا میتوان گفت که رژیم حاکم در مجموع حمایت مردمی را از دست داده است.
در طول شش سال گذشته هیچ تحول چشمگیر و قناعت بخشی در هیچ یک از عرصه ها صورت نپذیرفته و همه وعده ها و نوید های داده شده دروغ و بی بنیاد از آب بر آمده است. دولت هنوز نتوانسته مشروعیت و اقتدار لازم را بدست بیاورد. بی امنیتی بیداد میکند. از خدمات تعلیمی ، صحی ، اجتماعی ، باز سازی و زمینه های اشتغال و کار برای مردم خبری نیست و
در زمینه کاهش فقر در جامعه کاری صورت نگرفته است. قدرت دولتی بدست یک حلقه کوچک فاقد پشتوانه مردمی قرار گرفته که از آن برای تحمیل افکار قبیلوی خویش استفاده مینمایند و حساب ملیارد ها دالر کمک به خاطر باز سازی افغانستان غیر شفاف و نامعلوم میباشد.
از آنجائیکه تحولات شش سال گذشته چه از نگاه جریانات مثبتی که امیدوار کننده بوده و چه از نگاه انکشافاتی که مشروعیت نظام را زیر سوال برده و باعث سقوط اقتدار و پایگاه مردمی حکومت گردیده در یک نوشته مختصر نمیتواند مورد بر رسی قرار گیرد بهتر است تا بصورت بسیار خلاصه بر این تحولات و انکشافات مروری داشته باشیم.
قابل یاد آوری میدانم که تحلیل ها و نظریات من بعنوان یک فردی از اتباع این کشور کاملا دلسوزانه و بی آلایشانه بوده و هدفی جز سعادت کشور ومردم ما در آن نهفته نیست. شاید بیان حقایق انکار ناپذیر و مستندی که درین نوشته آمده است عده را متاثر سازد اما در واقع تذکر اشتباهات ، تحلیل ناکامی ها و ارائه راه حل های برای بیرون رفتن از بن بست کنونی بنفع مردم ما و همه طرف های ذیدخل در قضیه افغانستان است. روشن ساختن نواقص و اشتباهات گذشته جهت باز نگری در سیاست ها و پالیسی های آینده در زمینه رسیدن به فردا های روشن و با سعادت یک امر حیاتی بشمار میرود و میتواند از مصائب و خطرات احتمالی در آینده جلوگیری نماید. بناء روشنگری بخاطر رسیدن به فرداهای درخشان نه تنها رسالت من بلکه رسالت همه اتباع سرزمین واحد ما افغانستان عزیز میباشد.
نوشته کنونی درسه بخش جدا گانه تقدیم میگردد که بخش اول به تحولات مثبت وامیدوار کننده در طی شش سال گذشته اشاره دارد و بخش دوم جریاناتی را که بر اعتبار حکومت کنونی صدمات جبران ناپذیری را وارد نموده است مورد بحث قرار خواهد داد و بخش سوم آن هم با نتیجه گیری و ارائه پیشنهاداتی این نوشته را اختتام خواهد بخشید.
بخش اول : تحولات مثبت و امیدوار کننده:
در طی شش سال گذشته تحولاتی اساسی و بنیادی بزرگی در کشور ما رو نما گردیده که مایه امیدواری و دلگرمی مردم ما بوده است و ذیلا به عمده ترین آنها اشاره مینمائیم:
با وجود همه کمبودیهای موجود از موارد فوق میتوان بعنوان تحولات و دست آورد های بسیار بزرگی نام گرفت چون امکان دارد دولت با ایجاد تغیرات و تعدیلات و توجهاتی در راه اصلاح و بهبود موارد فوق گام های سازنده را بر دارد.
بخش دوم : جریانات و انکشافاتی که بر مشروعیت دولت صدمات جبران ناپذیری را وارد نموده است:
الف: اشتباهات هسته تصمیم گیرنده دولت:
ب : پارلمان نتوانسته ممثل اراده مردم افغانستان باشد:
1. فیصله های پارلمان بطور شاید و باید عملی نشده که این خود یک توهین بزرگی به ملت افغانستان است.
2. پارلمان نتوانسته مسئولین تلویزیون های اجیر را قانع سازد تا برنامه های شانرا مطابق عقاید، فرهنگ و عنعنات مردم افغانستان عیار نمایند.
3. به طرح های پارلمان در جهت بهبود اوضاع امنیتی کشور بطور لازم گوش فرا داده نشده است.
4. پارلمان نتوانسته وزرای دارای تابعیت مضاعف را از کابینه حذف نماید.
5. پارلمان موفق به اصلاح تشکیلات اساسی دولت نشده است.
6. اعضای پارلمان همواره از طرف رسانه های مزدور به اشاره حلقات خاصی از داخل و خارج رژیم بدون ارائه اسناد و مدارک لازم متهم و مورد حمله قرار گرفته اند.
7. در طول مدت وزنه فاروق وردک در تصمیم گیری ها به تنهائی از تمامی اعضای پارلمان سنگین بوده است. او گاهی با اعضای پارلمان مذاکره نموده که چگونه فیصله نمایند و گاهی هم تصمیم های پارلمان را ویتو مینماید. و حتی آصف ننگ سخنگوی فاروق وردک از جسارت لازم برای تحقیر پارلمان و فیصله هایش برخوردار است طوریکه چندی قبل مطلبی را تحت عنوان "پارلمان تشکیلات اساسی دولت را سنت میکند" به چاپ رسانیده بود که اهانت بزرگی به نمایندگان مردم افغانستان بود. درحالیکه آصف ننگ بنابه نوشته هفته نامه معتبر امید(شماره 794 مورخ 9 جولای 2007) بعد از دستگیری به وسیله مقامات امنیتی افغانستان به جاسوسی به پاکستان اعتراف نموده است. جالب است که جواسیس یک کشور همسایه میتوانند در قلب تشکیلات یک دولت جا بگیرند و بر پارلمان آن هم جسارت تاخت و تاز را داشته باشند اما افراد سالم و وطندوست آن کشور یکی از پی دیگری متهم و از کار کنار گذاشته شوند.
8. افراد بی هویت و بی شخصیتی همانند ملالی جویا پارلمان را طبیله خوانده اند و پارلمان بر اساس قانون به اصطلاح آزادی بیان ( قانون آزادی اهانت به مردم و فرهنگ افغانستان) حق دفاع از حیثیت خود را نداشته در حالیکه ملالی جویا بر اساس همین قانون حق توهین به صد ها نفر از نمایندگان ملت افغانستان را دارد.
9. سلب اعتماد پارلمان از وزیر خارجه و وزیر مهاجرین عملی نشد که این خود نشاندهنده سیستم استبدادی حلقه حاکم و بی احترامی ایشان به رای نمایندگان ملت افغانستان است.
10. تا حال پارلمان نتوانسته است در مورد قانونمندی حضور نیروهای خارجی ابراز نظر نموده و تصمیمی را اتخاذ نماید و تا کنون که شش سال از وارد شدن قوت های خارجی به کشور ما میگذرد، نیروهای خارجی خو دشان در زمینه ادامه و مدت حضور خود تصمیم گیری مینمایند.
با آنچه گفته شد چنان بنظر میرسد که فقط تائید خواسته های دولت از وظایف پارلمان است و تائید خواسته های پارلمان از وظایف دولت بشمار نمیرود و بر این اساس باید با کلمه های زیبا و سمبولیک آزادی و احترام به اراده مردم خداحافظی کرد.
ج : نقض مواد قانون اساسی :
دستکاری در قانون اساسی و نقض مکرر مواد این قانون از طرف رئیس جمهور و اطرافیانش ، اعتبار قانون اساسی کشور را به پائین ترین حد آن رسانیده است. موارد ذیل نمونه های از دستکاری ها در جریان تصویب قانون اساسی و نقض آن بعد از تصویب این قانون میباشد:
موارد دیگری از نقض قانون اساسی نیز وجود دارد که لازم نیست با تذکر آنها این بحث به درازا کشیده شود و به موارد فوق بسنده میکنیم.
د : تفسیر غلط از دموکراسی و آزادی بیان:
تا جائیکه دیده میشود فکر میشود که نسخه غلطی از آزادی و دیموکراسی به جامعه ما اعطا شده است یعنی چیزی که صادر کنندگان آن در کشور های خود روا نمیدارند و بدین وسیله میخواهند بر همه ارزشهای ملی و دینی کشور ما با وسایل گوناگونی تاخت و تاز صورت گیرد که ما از انکشافات شرم آوری که در تحت لوای دموکراسی و بنام آزادی بعد از سال 2001 بوقوع پیوسته بطور مختصر نام میگیریم.
آیا مردم انگلیس و امریکا هم بما این حق را میدهند تا در کشور شان از افراد هرزه ئی مانند ملالی و... پشتیبانی نمائیم و تمامی شخصیت ها، تاریخ ، فرهنگ و عنعنات شان را به تمسخر بگیریم و پارلمان شان را طبیله بنامیم. آیا آنها بما اجازه میدهند که به جای کلیسا ها و ... شان به اعمار مساجد و منابر به پردازیم. خوب معلوم است که نمی پذیرند . پس وقتیکه آنها نمی پذیرند و چنین حرکتی را مغایر فرهنگ و عنعنات و مذهب خویش قلمداد مینمایند چرا فرهنگ، شخصیت ها و معتقدات ما را با چنین افراد هرزه ئی مورد حمله و استهزاء قرار میدهند.
ه : جریانات و انکشافاتی که مبارزه با تروریزم و طالبان را بزیر سوال برده است:
تداوم جنگی که بنام مبارزه با تروریزم و طالبان در افغانستان آغاز شد با اهداف اولیه آن که آوردن صلح و عدالت و مردم سالاری عنوان شده بود فرق نموده است چون در پایان ششمین سال اشغال کشور خود می بینیم که تمایلات داعیان مبارزه با تروریزم با ترورستان بیشتر است تا نسبت به تمایلات شان با مردمی که خود به تنهائی سالهای سال در مقابل این پدیده شوم یعنی تروریزم و طالب رزمیده بودند و بدلایل ذیل بر پیکر مشروعیت این جنگ ضربه محکمی وارد شده و باور و حمایت مردمی را از دست داده است:
و : ادامه مشکلات امنیتی:
ادامه جنگ و مقاومت در مقابل رژیم کنونی نتیجه ناکامی رژیم و از دست دادن پشتیبانی مردم میباشد که تنها به طالبان خلاصه نمیشود. در جریان شش سال گذشته حقوق، حیثیت و عزت هزاران در هزار هموطن دیگر ما که از طالبان نفرت داشتند نیز مورد حملات غیر منصفانه حلقات خاصی از داخل رژیم و یا گماشتگان شان از طریق سازمانهای در واقع حمله به حقوق بشر قرار گرفت که آنها را نیز در صف مخالفین دولت قرار داد. به صراحت میتوان گفت که مقاومت و نارضایتی کنونی منحصر به طالب نبوده و مردمی که حقوق خود و ارزشهای ملی این کشور را نیز مورد تاخت و تاز دیده اند به طور جداگانه بخشی از نارضایتی ها و مقاومت های امروزی در مقابل سیاست های استبدادی رژیم را تشکیل میدهند.
درواقع عده زیادی که امروز در کنار طالب قرار گرفته اند و یا بطور جداگانه به مخالفین دولت مبدل شده اند کسانی بوده اند که در ابتدا با جان و دل و ابراز سرور و شادمانی به حمایت از تحولات و دولت کنونی پرداخته بودند.
در اثر نا امنی ها و ناتوانیهای رژیم در کنترول این بی امنیتی ها مشکلات زیادی در برابر مردم ما قد علم نموده است که اگر به آن توجه نشود مردم و کشور ما آینده دردناکی را پیشرو خواهند داشت. برخی ازین مشکلات از قرار ذیل است:
ز : مشکلات اجتماعی و بی توجهی به بهبود زندگی اتباع کشور:
ح: عقده گشائی ها و ترور های شخصیتی در تحت پوشش حقوق بشر و آزادی بیان:
سازمان و تشکیلاتی که بنام حقوق بشر در افغانستان بفعالیت آغاز کرده و گفته میشود که در انحصار شعله جاوید قرار دارد از هما ن آغازین روز های کارش اعتبار خود را از دست داده است چون همواره افراد و شخصیت های خاصی را مورد حمله، توهین واتهام قرار داده و از اهانت به ارزشهای ملی و اسلامی ما بنام آزادی بیان حمایت نموده است.
این سازمان هیچگاهی سوابق افراد جناح های چپ و طالبانی را که عملا با حاکمیت در جنگ قرار دارند مورد سوال قرار نداده است. ازین جا است که باور عموم مردم ما این سازمان چیزی جز ابزاری که در جهت تحقق خواسته های بیگانگان و یا حلقات خاص رژیم مورد استفاده قرار میگیرد نیست و آهسته آهسته به یکی از جناح های درگیر با ملت افغانستان تبدیل شده است طوریکه از همه کسانیکه فرهنگ اصیل و رجال بزرگ کشور ما را مورد حمله قرار دهند حمایت نموده و اگر افراد و سازمانهای کشور ما از حقوق حقه شان بدفاع برخیزند ابراز نظر های ایشان را غیر وارد دانسته و حتی دفاع متهم شده گان را که ادعا های این سازمان را تکذیب نمایند نیز نقض حقوق بشر میداند.
بعبارت دیگر به عقیده این سازمان هر چیزی را که وابستگان مغرض آن بر علیه ارزشها، شخصیت ها و رجال نامدار این کشور ابراز میدارند عین واقعیت بوده و هر چیزی را که ملت افغانستان در دفاع از ارزشها و رجال نامدارش بیان نماید و اغراض و اتهامات جانب مقابل را زیر سوال ببرد نقض صریح و آشکار حقوق بشر تلقی میگردد.
درین جا یک سوالی بوجود می آید که آیا کلمه بشر از دیدگاه این سازمان چگونه تعریف شده است. آیا تنها افراد خاصی همانند احمد بهزاد، محقق نسب، ملالی جویا، رمضان بشردوست همراه با افراد دیگری در چوکات رژیم حاکم و حامیان خارجی شان بشر هستند یا اینکه ملت افغانستان هم با اعتقادات ، و فرهنگ پربار شان که ریشه در تاریخ چندین هزار ساله دارد بعنوان بشر محاسبه شده میتواند؟؟؟
نویسنده دانشمند جناب مسیح ارزگانی در طی یک مقاله تحلیلی صلاحیت و شخصیت چنا ن افرادی را که مورد حمایت این سازمان قرار دارند چه زیبا و جالب تعیین و معرفی نموده است. او در باره این افراد مینویسد: " ملالی جویا ، احمد بهزاد ، واعظ محقق نسب ، سید میرحسین مهدوی ، گهگاه وتاحدودی رمضان بشردوست ، عبدالرحمن کاتولیک وتعداد دیگرازروزنامه نگاران ، فیلم سازان ، اصحاب رسانه ها ودیگراقشار وافراد جویای نام ونان مفت ویامتقاضی پناهندگی به غرب ، اینها قورباغه های جامعۀ ما هستند که تنها دهان بزرگ وصدای بلند دارند ومی توانند غوغا وبلوابپا کنند ؛ اما هیچ سود وثمری برای مردم وکشورندارند.[10]" و در خاتمه نوشته خود در یک جمله از ایشان چنین تعریف نموده است: " اینان کوتوله هایی هستند که آرزوی غول شدن ویاجیره خوارغول غرب شدن ، آرام وقرارازکف شان ربوده است." که در حقیقت بهترین تحلیلی است که تا حال در مورد این غورباغه های مورد حمایت سازمان به اصطلاح حقوق بشر ارائه شده است.
یکی دیگر از تلاش های این سازمان متلاشی ساختن شیرازه خانواده و عمومیت بخشیدن و بلند بردن میزان طلاق در جامعه ما میباشد. این ها که بخود حق داده اند که در عین موجودیت محاکم و حضور خارنوالی ها در اکثر ولایات کشور به استماع مشکلات و اختلافات خانوادگی مردم به پردازند و به آن رسیدگی نمایند بدفعات مکرر دیده شده است که جهت حل اختلافات خانوادگی - زنان را تشویق به گرفتن طلاق نموده اند. آیا هدف خصمانهء در عقب این قضاوت ها و فیصله های شان که توسط مردمی غیر مسئول، غیر مسلکی و بی تجربه صورت میگیرد پنهان نیست؟
بنا به دلایل فوق سازمان مستقل حقوق بشر بنا به سیاست های ضد ملی و جانبدارانه اش مشروعیت خود را بطور کل از دست داده است و بهتر است کار مندان این سازمان بخاطر پیدا کردن روزی حلال بدنبال کار دیگری بروند.
ط : تاثیرات منفی پروگرام های تلویزیونی:
تلویزیون ها که آز آنها بعنوان تلویزیون های اجیر نام برده میشود ابزار های دیگری هستند که بمنظور شکستن فرهنگ و معتقدات مردم ما مورد استفاده قرار میگیرند. مسئولین این تلویزیون ها با دیده درائی کامل به پخش برنامه های ادامه میدهند که کاملا با فرهنگ، سنن و معتقدات مردم ما مغایرت دارد و هیچکسی ، حتی اکثریت آراء پارلمان کشور نیز یک فیصد در پخش این برنامه ها تغیری وارد نموده نمی تواند.
مصارف این تلویزیون ها که هم در داخل و هم در خارج افغانستان به نشرات می پردازند رقم سرسام آوری است و دانسته نمیشود که از کجا و چگونه تهیه و تر تیب میشود. تنها پخش برنامه های خارجی هر یک از این تلویزیون ها که از طریق ستلایت های خارجی در نقاط مختلف جهان پخش میشود روزانه بین 5 تا 10 هزار دالر امریکانی مصرف دارد. در واقع مبلغ مذکور جدا از مصارفی است که در زمینه پخش برنامه های شبکه های داخلی این تلویزیون ها به مصرف میرسد و غیر از مبلغی است که درجهت پرداخت معاش کارمندان و گزارشگران و مصارف متفرقه دیگر شان از قبیل کرایه خانه و خرید وسایط و وسایل مورد نیاز و سفرخرج ها مورد استفاده قرار میگیرد.
این پول ها از کجا می آید و این نشرات برای چی و برای کیست؟ اگر برای ملت افغانستان است که تا حال این ملت به مراتب متعدد فریاد انزجار خود را نسبت به آن سر داده است و حتی مسئولین این تلویزیون ها جهت ایجاد تغیراتی در برنامه های شان به پارلمان احضار گردیده اند اما دیده ایم که در طول مدت همه فریاد ها و مخالفت ها هیچ سودی را ببار نیاورده است و حتی در جریان ماه مبارک رمضان هم تغییرات چندانی در برنامه های این تلویزیون ها به مشاهده نرسید.
درین صورت سوالی بوجود می آید که چرا گردانندگان این تلویزیون ها با وجود این همه مصارف گزاف و نفرت عامه مردم کشور حاضر نیستند تا کوچکترین تغیری در نحوه پخش برنامه های خود ایجاد نمایند؟ جواب واضح و مبرهن است چون دانسته میشود که این برنامه ها برای ملت افغانستان نبوده و در خدمت منافع جریان های خاصی در داخل و خارج کشور قرار دارد که هدف شان نابودی ارزش های اعتقادی ، عنعنات و فرهنگ مردم ما میباشد.
وقتی تلویزیون های خود را مردم روشن میکنند طلوع معاشقه و فساد اخلاقی را غیر مستقیم تدریس میکند، آریانا سریال هندی دارد و تلویزیون شمشاد هم غرق در تعصبات قبیلوی است و هیچکدام آنها چنان یک برنامه ندارند که برای بیننده آموزنده و مفید باشد. رقص تاجیکی، عربی، هندی، امریکائی و انگلیسی از برنامه های دیگر این تلویزیون ها است. در یکی از برنامه های طلوع روزی دیدم که در پروگرام "چای با عزیز یار" بچه جوانی که هنوز خودش به سن قانونی نرسیده بود از زنی در باره عشق می پرسید و سوالش این بود که آیا عشق کردن قبل از ازدواج لذت بیشتری دارد و یا بعد از ازدواج ؟ که آن زن با عشوه های فروان جواب میداد که نمیتوانم چیزی بگویم و منظورش این بود که هر کدامش لذت خاص خود را دارد.
خوب ازین برنامه که مستقیما به تعلیم فساد می پردازد جوانان ما چه چیزی را خواهند آموخت؟ جواب واضح است که چنین برنامه های جوانان ما را از فرا گیری علم ودانش دور ساخته و به مزخرفاتی مصروف میکند که از پیشرفت دور نگه داشته خواهند شد. اگر در برنامه های تلویزیون آریانا نظری افگنده شود دیده میشود که فرقی با طلوع ندارد بجز اینکه در مورد بعضی از مسایل روز های مذهبی افراط مینماید.
شمشاد تلویزیون دیگری است که در کنار برنامه های مزخرف دیگر خود از قبیل "گولای" و "دانداس" و امثالهم تمام افتخارات افغانستان را به چند تن خلاصه میکند که از احمد شاه بابا شروع و به داود خان ختم میشود که این غیر منصفانه است. وقتی بیننده شمشاد را تماشا میکند به فکر می افتد که گردانندگان این تلویزیون هم مانند علیشاه پکتیا وال آمر جنائی کابل سوگند یاد کرده اند تا به دری صحبت نه نمایند و همیشه حتی با شنونده دری زبان هم سوالات خود را به پشتو مطرح مینمایند و او به دری جواب میدهد. بصراحت میتوان گفت که چنین تعصباتی ریشه در جهالت و بیدانشی دارد و رنه اشکالی ندارد که با شنونده دری زبان به دری صحبت شود.
یکی دیگر از مشخصه های همه این تلویزیون ها ساختن میز گرد های است که بصورت آگاهانه و مغرضانه افراد خاصی را جمع مینمایند و بنام میز گرد جریانات و افراد خاص دیگری را مورد حمله و اهانت قرار میدهند. تا جائیکه در این میز گرد ها بمشاهده رسیده است اکثریت کسانی که بعنوان صاحب نظر در اطراف یک میز جمع میشوند و در مورد وقایع کشور و راه حل های آن ابراز نظر مینمایند اهلیت و صلاحیت ابراز نظر را ندارند و حتی از حل مسایل و مشکلات فامیلی خود هم عاجز هستند.
با در نظر داشت آنچه در زمینه فعالیتهای این تلویزیون ها گفته شد میتوان نتیجه گرفت که این ها هم چیزی جز ابزار های نیستند که بدستور حلقات خاصی – جریانات خاصی را مورد حمله قرار میدهند و در جهت تاخت و تاز بر معتقدات، سنن و فرهنگ مردم و کشور ما مورد استفاده قرار میگیرند که این حرکات و فعالیت های شان – صداقت دولت را در دفاع از ارزشهای اسلامی و ملی کشور ما بزیر سوال برده است.
ی : دست آورد های بی حاصل:
در طی شش سال گذشته همواره رسانه ها بخصوص بی بی سی خواسته اند با تبلیغات دوامدار خویش از ضد ارزش های که با فرهنگ و عنعنات پسندیده مردم ما سازگاری ندارد بعنوان دست آورد های بینظیر حکومت آقای کرزی نام ببرند و در جهت موفق بودن آقای کرزی به تبلیغات به پردازند. دست آوری های که هیچ تاثیری در بهبود زندگی مردم ما نداشته و هیچ دردی رامداوا کرده نمی تواند که ذیلا به برخی از آنها اشاره میشود:
تبصره در باره دست آورد های تبلیغ شده :
طوریکه دیده میشود تما م دغدغه مطبوعات در طی شش سال گذشته در مورد آواز خوانی زنان، رانندگی زنان، آرایش زنان، ورزش زنان، فوتبال دختران، جراحی پلاستیک بخاطر زیبائی و برطرف ساختن لکه ها و خال های اضافی صورت خانمها، مد گرائی ، تامین شدن روابط نامشروع بین دختران و پسران ، از بین بردن حجاب، معرفی والنتین یا به اصطلاح روزعشاق و ترویج فساد بوده است.
اما در مورد کاهش فقر ، کاهش مرگ و میر مادران ، تحصیل و آموزش زنان، مساعد ساختن زمینه کار برای زنان، ایجاد سیستم صحی رایگان برای زنان، ایجاد دانشگاه ها و مراکز آموزش حرفوی برای زنان، رسیدگی به مشکلات اجتماعی زنان، توجه به بهبود زندگی زنان بی سرپرست، توجه به بهبود زندگی زنانیکه مسئول تامین معیشت فرزندان یتیم شان هستند، ایجاد سیستم قرضه دهی برای زنان جهت براه اندازی کار و حرفه مستقل، توزیع نمرات زمین برای زنان بیوه، ساختن شهرک های برای فامیل های شهدا و ده ها و صد ها مورد نیاز دیگر زنان جامعه ما بحث، تلاش، حرکت و حرفی بمیان نیامده است.
در بالا دیدیم که در قسمت از بین بردن حجاب تحت عنوان خداحافظی با برقع اجباری خانم پرلیکا کسانی را که حجاب را کنار گذاشته اند قهرمان خطاب کرده است. خوب از خواهر شاه محمد دوست وزیر خارجه رژیمی که امروز همه مصیبت های افغانستان محصول وطنفروشی ایشان است چی انتظاری بالاتر ازین میتوان داشت. این ها در زمان حاکمیت خود هم در همین آرزو بودند که با قهر و انقلاب مردم ما روبرو شده اند و روسها را به خاک ذلت نشاندند و باز امروز همانند پرازیت های خود را در دامن امریکائی ها چسپانیده اند تا از آنها در جهت تحقق خواسته های شکست خورده خود استفاده نمایند و بعید نخواهد که این ها امریکائیها را هم با درگیر ساختن با مسایل عنعنوی و اعتقادی مردم افغانستان بروز سیاه روسها به نشانند.
در جای دیگری می بینیم که خانم حبیبه سرابی ورزش را به زنان توصیه میکند د رحالیکه باید به فکر شکم گرسنه ملیون ها زنی باشد که در سراسر افغانستان در بین مرگ و زندگی دست و پا میزنند. و اقعا ابراز نظر های مغرضانه، جاهلانه و شرم آوری است.
در جای دیگری می بینیم که بی بی سی با ابراز سرور و شادمانی از تامین شدن روابط نامشروع دختران و پسران بوسیله موبایل خبر میدهد، عملیکه مخالف فرهنگ، دین، عنعنات و در مجموع مخالف نظر همه پدران و مادران افغان است.
از گردانندگان رادیوی بی بی سی باید پرسید که آیا آواز خوانی زن ، فوتبال زن ، روز والنتین ، تامین روابط نامشروع بوسیله موبایل، مدگرائی، جراحی پلاستیک، حجاب زدائی و.... چه دردی از درد های زنان افغان را که در طی سی سال جنگ زندگی شان از هم متلاشی شده است دوا خواهد کرد؟ آیا بهتر نخواهد بود مصارفی را که در راه مد گرائی و جراحی پلاستیک و کارت های موبایل به مصرف برسد - در زمینه های خرید کتاب و قلم و مصارف آموزشی در کورس های تعلیمی و مسلکی و مسایلی از همین قبیل به مصرف رسانیده شود ؟ و آیا مداخلات بی شرمانه بی بی سی و اظهار نظر عناصر مغرض آن در مسایل دینی و کلتوری ما بس نیست؟ هرچیزی را که این ها بنام ارزش مطرح مینمایند چیزهای بجز ضد ارزشها نیست و از تبلیغ دست آورد های فوق بصراحت معلوم میشود که شکستن و متلاشی ساختن مفاخر دینی و کلتوری ما در صدر برنامه های بعضی از حلقات خارجی و مزدوران داخلی شان قرار دارد. این ها بعوض اینکه منتظر تحقق آرزوهای خود بنشینند بهتر است تاریخ این کشور را یکبار دیگر ورق بزنند تا با فرهنگ و عنعنات مردم ما بیشتر آشنا شوند.
بخش سوم : نتیجه گیری و پیشنهادات:
الف : نتیجه گیری:
از آنچه در بخش دوم این نوشته تحت عنوان " جریانات و انکشافاتی که بر مشروعیت دولت صدمات جبران ناپذیری را وارد نموده است " ذکر گردید میتوان بعنوان عوامل شکست سیاست های دولت در راه ایجاد ثبات، حصول مشروعیت و کسب حمایت مردمی نام برد. در کشوریکه:
چگونه مردم میتوانند به شعار های فریبنده حکومت و آینده خود شان اعتماد نمایند. ممکن است حلقات خاص داخل رژیم بتوانند برای مدت دیگری هم با فریب مردم و جامعه بین المللی وضع را زیر کنترول جلوه بدهند اما این کار برای همیشه ممکن نیست و شاید روزی فرا رسد که کنترول اوضاع هم از دست خود شان و هم از دست حامیان خارجی شان برود.
ب: پیشنهادات و نظریات:
برای بیرون رفت از معضله کنونی لازم است تا هم دولت و هم جامعه بین المللی اگر در مبارزه با تروریزم و آوردن صلح و ثبات در کشور ما صادق هستند در سیاست های شکست خورده شش سال گذشته شان باز نگری نمایند چون این غیر عاقلانه خواهد بود اگر هنوز هم به تجربه اشتباهات شش سال گذشته خود بر اساس احساسات و اعتماد های غلط ادامه دهند. بهتر است با پذیرش واقعیت های عینی و ذهنی جامعه ما با انعطاف های لازم از سقوط دوباره کشور در منجلاب بدبختی جلوگیری نمایند یعنی وقتی که او ضاع نه به نفع ملت افغانستان خواهد بود، نه به نفع جامعه بین المللی و نه هم به نفع حلقات قوم پرست حکومت کنونی. برای شکستن بن بست کنونی ضرور است تا: