احمدشاه عبادی
هالند
چپ و چپ نما ها
بررسی تاريخ جنبش چپ در کشور ما وقتی اعتبار علمی و جامع بدست می آورد که مبتنی بر بررسی مستند و بيغرضانه سير اين جنبش در چارچوب مشخصات زمانی و مکانی آن باشد. بررسی اين تاريخ برای ستايش يا نکوهش ياران نيمه راه نيست ، اين بررسی از آن جهت دارای اهميت است که از آن عبرت اندوزی کنيم ، دلايل موفقيت ها و شکست ها را به وقت بررسی کنيم و قضاوت های گذشته را بررسی نموده و جايگاه دوست و دشمن را بدرستی نشان دهيم. اين بررسی بايد مبتنی برعوامل عينی از جمله مختصات تاريخی تکامل جامعه در سده اخير ، نقش امپرياليزم و عمال آن ، ترکيب طبقاتی جامعه افغانستان ، موقعيت طبقه کارگر ، سطح انديشهً مدنی و فرهنگی جامعه ، روحيات و سنن سازمانی ، موازين رهبری ، شيوه های مبارزه و ساير عوامل بدون دشمنی و غرض و رزی دشمنانه با رقبای سياسی خويش باشد. لذا هر تلاشی دراين زمينه اگر در سمت درست و عملی آن انجام شود قابل ستايش و قدر است و درغير اين صورت کوششی است عبث و بدون نتيجه. هدف از نوشتن مقاله هذا نه اينست که جنبش چپ و نيروهای چپ را بشگافد بلکه آينست که چپ ما بهتر همان که چپ باقی بماند و در مبارزه ای بشريت برای رهايی از استثمار ، بی عدالتی و دست يابی به آزادی واقعی انسان از بندهای سرمايه داری در تکامل جامعه نقش پيشاهنگ خود را ايفا کند. اصطلاح چپ از طرز نشستن نمايندگان " مجمع طبقات فرانسه " در سال 1879 م ناشی شد. دراين مجمع " اشراف " در سمت راست پادشاه تبلور يافت ، نمايندگان چپ مخالف و نمايندگان محافظه کار موافق و ميانه روها يا کسانی که در مرکز بودند پيشنهاد مصالحه ميدادند ، و در نتيجه تفاوت ميان مساوات طلبی و بيعدالتی و نابرابری ، اصلاحات در برابر سنت گرايی ، بين المللی گرايی در مقابل مليگرايی نمايان گرديد.
پس از جنگ جهانی اول نگرش های سياسی با آن شدت در چارچوب تقسيم بندی سابق معدود نماند معنی آنها دستخوش تحول و تغييرهای گوناگون گرديد ، برخی از گرايش های متناقض سابق بصورت ترکيب های جديد ظاهر شدند ، راست ديگر نمونه ای محافظه کاری و نمونه ای دفاع از وضع موجود نبود بلکه ميتواند خواهان اصلاحات باشد. در درون احزاب تقسيمات داخلی نيز ديگر هميشه به اعتبار چپ و راست توصيف نميشد.
تجديد نظر طلبان پولندی خود را در مقابل کومولکا چپ ميدانستند اما او آنان را به انحراف به راست متهم ميکرد ، چينايی ها مائوئيست نيز به همين ترتيب تجديد نظر طلبی " شوروی" را به عنوان خيانت جناح راست به کمونيزم محکوم ميکردند. حال آنکه کمونست های شوروی اين مائوئيست ها را " ماجراجويان چپ گرا " و " مليتگرايان خرده بورژوازی" می ناميدند.
ظهور چپ نو بيش از پيش به اين آشفتگی و تغييرات در معنی راست و چپ دامن زد. اين ادارک از سياست بصورت يک طيف دشوار شد و تعريف از " چپ " بر طبق نگرش های سنتی و همساز مشکل تر شد . چپ نو بمثابه ای شاخه ای از چپ کهنه و انتقاد از آن در دههً 1950 م طيف بزرگی از گرايش های سياسی را در بر گرفت که سوسيالزم ، انارشيزم ، سنديکاگرايی ، تروتيسکيزم ، مائوئيزم و کمونيزم نو مارکسيستی را شامل ميشود. در بريتانيا چپ نو در سال 1956 م ، بدنبال ضربهً مضاعف مجارستان و سويس پيدا شد. سخنرانی خروشچف برخی اعضای حزب کمونست بريتانيا را چنان تکان داد که به چاپ نشريهً نيوز ريزنر نشريه ای انسان گرای سوسيالستی پرداختند و در همان زمان گروهی از افراطی های دانشجوی غيرکمونست نشريهً يونيورستيز ريويو را منتشر کردند. ادغام اين دو به انتشار مجله ای نيولفت انجاميد که اولين ارگان رسمی چپ نو بود. در ايالات متحده امريکا فعاليت چپ نو از اوايل دهه 1960 م با توسعه حقوق مدنی شروع و با ادامه جنگ ويتنام رزمنده تر شد. چپ نو در همه جا اساسا جنبش دانشجويی بود که در فرانسه به وقايع ماه می 1960 انجاميد و در آلمان به شورش های دانشجويی که سبب بسته شدن چندين دانشگاه شد ، چپ نو با وصف موفقيت های که داشت ، شيوه های خشونت آميز آن قشر متوسط و طبقه کارگر را به واکنش برضد آن واداشت ، افراطی های اين جنبش در صدد " سرنگونی سيستم " به شيوه های معروف به راهپيمايی طولانی ازطريق سازمان ها و نهاد های مستقر سياسی رو آوردند. چپ نو در اواخر دهه شصت از حرکت وسيع بازماند و بصورت جنبش جوانان فعاليت ميکند. گذره از فورماسيون های گوناگون اجتماعی از برده داری وفيوداليزم به سرمايه داری قرنها طول کشيد ، سرمايه داری با توليد خود طبقه کارگر را نيز بوجود آورد ، با رشد و قدرت گرفتن گام به گام سازمانهای صنعتی کارگران مسلح شدن طبقه کارگر به سلاح آيديالوژيک خود در قالب جهانبينی علمی ، دوران گذاری آغاز شده است که به لحاظ تاريخی متوقف ناشدنی است ، دانشمندان و متفکرين بزرگ جهان با درايت تمام و با تحليل های صحيح از مبارزه طبقاتی ، اقتصاد سياسی ، نقش مهمی در تدوين جهان بينی طبقه کارگر و ترسيم مشخصه های مسير تکامل حرکت تاريخ ايفا کرده اند.
مبارزه ای بشريت برای رهايی از استثمار ، بی عدالتی و دستيابی به ازادی واقعی کار از بند های سرمايه ، مبارزه ايست عينی که خارج از ذهن اين يا آن نظريه پرداز در جوشش و پويش دايمی است. دياليکتيک حرکت جامعه ای بشری در پهلوی دياليکتيک تاريخ اين حرکت که طول و گذشته هزاران سال شاهد تکامل جامعه بشری از يک صورتنبدی به صورت بندی ديگری بوده است و دليل انکارناپذيری عينی بودن اين روند و ادامه ای آن علی الرغم تحولاتی است که عده ای شياد سياسی بخواهند آنرا به عنوان " پايان تاريخ " به توده های مليونی که موتور اين حرکت جهانی هستند قالب کنند. چپ راستين تحول طلبانی واقعی و پيشآهنگان اصيل پيشرفت جامعهً بشری بسوی تکامل هستند. در طول قرن گذشته کمتر حرکت يا تحول مترقی را ميتوان يافت که براثر نفوذ انديشه های مترقی انجام نگرفته باشد، از مبارزه برای آزادی زنان تا حرکت صلح و نجات جهان ، از خطر نابودی سلاح های اتمی تا مبارزه برای رهايی صدها مليون انسان که در بند استثمار اسيربوده اند. بخشی از کارنامه پرافتخار و درخشانی است که به آن به حق ميتوان باليد. در شرايط هجوم دستگاه های عظيم تبليغتی امپرياليستی پافشاری و اصرار برای تحول و حرکت و عقايد و اصول کار مردانه و شايسته ای ميباشد. چنين پافشاری در چارچوب های جزم گرايانه مذهبی نبوده بلکه اعتقاد عميق به علمی بودن انديشه و حقانيت نبرد و درست بودن راهی متکی است که تا به امروز مليونها انسان شريف در راه تحقق آن فداکارانه رزميده اند و برای آرمان های مقدس انسانی به اين نبرد مقدس ادامه خواهند داد. زندگی هر انسان سرمايه ای بی همتا و گرانبهاست، نبايد که آنرا با ديوانه سری سوخت و نابود کرد. بايد آنرا با دقت و احساس مسئوليت در جهت تکامل تاريخ ، در جهت آن لحظه ای تاريخ و آن گوشه ای که بما سپرده شده است برای تکامل آن تا سرحد فداکاری صرف کرد.
چپ در افغانستان از سابقهً شصت تا هفتاد سال برخوردار است. موفقيت های بيشماری هم داشته است، زمانيکه در اپوزيسيون بوده اند خوب درخشيده اند فقط وقتی که به آنطرف ميز رقتند و مرتکب اشتباهات شدند از جمله در مقابل مخالف عقيده خويش سختگيری ها نمودند. نمونه های نارسايی آنانی که به دشمن جنبش و مردم مبدل شدند ايمجا و آنجا می نويسند ، در توفان سهمگين نوبتی کشور ما که مانند خانه ها ، مراکز فرهنگی ، موسسات صنعتی و زراعتی و انهدام شهرها و راهها ، اذهان ، عقول و باورهاووجدانها نيز ويران شده اند. چپ نما ها سرگرم گشودن عقده ها و کمبود های ساليان شان بر سر همديگر که از هم جدا شده اند ميباشند ، گويی ميخواهند جای بنيادگرايان را محکم تر کنند ، اسلام گرايان ايکه به پاداش عمل آنها هزاران انسان را رهسپار گورستان و يا خارج کشور نمودند ، آنانيکه به گورستان رفتند روان شاد شاد باد ! اما آنانيکه به خارج آمدند تا آنجائيکه توان دارند بجای يگانگی با خود و با ديگران چنان با هم درافتاده اند که اگر خواسته باشيم تعداد گروه های " چپ " را بشماريم از دهها گروه بيشتر ان آنهم با اين عقيده که هرکدام فقط خود را چپ ميدانند و بس ! در ميان اين چپ نما هايی که بهتر است آنها را " مدعيان گزاف گوی " بخوانيم هستند که آرمان های آزادی ، برابری و عدالت را گناه بزرگ ميدانند و ميخواهند وطنداران را به " جهنم" روان کنند در حاليکه ادعای مخالف با " جهنم " را دارند.
در مجلسی دانشمندی بزرگوار ساليان پيش در کابل از حاضرين سوال کرده بود سانسور چند رقم است؟ چند نفر گفتند سه نوع و نام بردند " کارگر ، دهقان و رنجبر" که آنرا سانسور ثلاثه ميخوانند يعنی در زمان شاهی روزنامه نويسان حق نداشتند در سه مورد اشاره شده مطلی بنويسند مگر با اجازه!! گفت : يک سانسور مشهور ديگری هم هست ، آن کدام است؟ همه به فکر فرورفتند ، چون نمی دانستند ، سکوت کردند . آن بزرگوار چون دانست که کسی آن سانسور را نمی شناسد گفت : سانسور از خود ! و ادامه داد وقتی مطلبی را می خواهيد بنويسيد پيش خود فکر ميکنيد مبادا نوشتن اين مطلب برای من درد سر توليد کند! و يا اينکه فلانی بدش بيايد ، يا هرچيز ديگر!! و بدين ترتيب خود تان ، خود را سانسور ميکنيد.
من وقتی اين مطلب را می نوشتم به درد همان خود سانسوری دچار شدم چون فکر کردم فردا است که " چپ نماهای " گرامی مرا مقابل ديوار اتهام خواهند قرار داد و با گلوله های دشنام " چپ وراستم" خواهند کرد ، يا دوستان " چپ " که برای بدست آوردن شان تلاش فراوان کرده ام ـ را ازخود ناراض خواهم کرد و بدين ترتيب بود که در جامعه ازاد از " ترس " خود را سانسور کردم تا مبادا کسانی از من دلگير شوند. و ...