سیداحمد شاه دولتی فاریابی
 

کوچی ها زیربیرق افغانستان اند یا پاکستان؟

 

سیستم کوچیگری بازگوکنندۀ زنده گی بدوی دورۀ اول تاریخی بشریت روی زمین است که بیشترازبیست هزارسال قبل ازمیلاد مسیح بنام دورۀ سنگ وصیقل سنگ ازان یاد گردیده واین کوچیگری وزنده گی گله یی آدم ها با حیوات اهلی شان تا برقراری مناسبات تجاری ناشی ازصنعتی شدن کشورها درتمام قاره های مختلف ادامه داشته است وهنوزهم درکشورهای عقب مانده نظیرافغانستان با همان مناسبات عشیره یی وقبیله یی دوره های قرون وسده های قبل ازمیلاد ادامه دارد اما آنها به دولت های افغانستان درطول تاریخ ما لیات نپرداخته ودرکتاب احصائیۀ مرکزی آن ثبت نشده اند ومعلوم نیست که آنها خودراتابع پاکستان میدا نند یا افغانستان ؟
درمادۀ چهارم قانون اساسی افغانستان آمده است : (ملت افغانستان عبارت است ازتمام افراد ی که تابعیت افغانستان رادارا باشند ، برهرفرد ازافراد افغانستان کلمۀ افغان اطلاق میشود ) ودرمادۀ سی وسوم قانون اساسی آمده است : اتباع افغانستان حق انتخاب کردن وانتخاب شدن را دارامیباشند) درمادۀ سی ونهم آمده است : (هرافغان حق دارد به هرنقطۀ کشورسفر نمایند ) درمادۀ چهل ویکم قانون اسای آمده است :(اشخاص خارجی درافغانستان حق مالکیت عقاری را ندارد ) درمادۀ چهل وچهارم قانون اساسی آمده است :( هرافغان مکلف است مطابق به احکام قانون به دولت مالیه ومحصول بپردازد)
بنا به دلایل قانوی فوق الذکر، کوچی های قبایلی تذکرۀ تابعیت افغانستان را نداشته باشند درشمارملت افغانستان نمی آیند لهذ ا ازافغانهای افغانستان شمرده نمیشوند ، حق انتخاب شدن وانتخاب کردن را ندارند ، درداخل افغانستان بیدون اخذ مجوزازمقامات مسئول کشورحق سفرخود سرانه به مناطق افغانستان را ندارند وچون تذکرۀ تابعیت افغانستان را ندارند لهذا حق مالکیت عقاری درافغانستان را ندارند ، کوچی ها که به دولت افغانستان مالیه نمی پردازند لهذا ازسهولت ها ی داخل افغانستان وامداد پولی ومالی که ازطرف جامعۀ جهانی بنام شهروندان و بازسازی وعمران آن تادیه میکنند قانوناً برخوردارشده نمیتوانند .
تحول درزنده گی کوچی ها درجهان :
پس ازاختراع وبه کار گیری قوۀ بخاردرامورکشتی رانی درقرن 16میلادی درکشورهای پیشگام آن دوران مانند : ( امپراتوریهای اسپانیا ، روم ، پرتگال ، بریتانیا وبعد ترامپراتوری روسیۀ تزاری ، فرانسه ، امریکا وجاپان ) تحولی چشمگیردرمنا سبات اقتصادی وسیاسی درعرصۀ جهانی بعمل آمد ه درپهلوی راه های تجارتی وکشورکشائی ها درخشکه های روی زمین ، راه های رفت وبرگشت ازیکجا به جای دیگرازروی آب بحرهای موجود دروی زمین نیزکشف ومورد استفا د ه قرارگرفت که درعصرحاضریکی ازراه های تجارتی جهانی برای حمل ونقل کا لاهای تجارتی ونظامی بشمار میرود .
اینهم قابل یاد دهانی است : دراواخرقرن 17میلادی که استفاده ازآهن وپولاد برای ساخت وسازوسایل ترانسپورتی اغاز گردیده بود امپراتوران جهان بخاطرسرعت بخشید ن به انتقال نیروهای جنگی شان درمناطق مورد نظرخویش ، با عملی نمودن نظریات دانشمندا ن به تمدید خط آهن ، ساخت ریل برای انتقال نیروهای نظامی ، اموال لوژیستیکی ، اموال تجارتی واشخاص ازیکجا بجای دیگرازمناطق خشکه روی زمین آغازنمودند وازآغازقرن 20میلادی که تیلفون ، تیلگراف وطیاره اختراع شده درقدم نخست درخدمت امپراتوران جهان قرارگرفت که حتی تا آغازنیمۀ دوم قرن بیستم ، طیاره مختص به دولت ودرانحصار مقامات دولتی بود که ازسالهای 1960 به اینطرف به حیث وسیلۀ ترانسپورتی درخدمت عموم قرار گرفت وحتی اشخاص ثروتمند اجازه یافتند طیارۀ شخصی به اختیارداشته باشند وطیاره خریداری نمایند .
توجه به حیات کوچیها ودهـقـانان:کشورهای جهان با دست یافتن به راه های بری ، بحری وفضائی ، به مالداران وچاروا داران مناطق تحت قلمرو قضائی شان توجه خاص مبذول داشته و زنده گی مشترک آنهارا با حیوانات شان جدا ساختند ومناسبات انسان با حیوان را تغیر دادند ، میلیونها گاو قلبه یی را اززمین های زراعتی دورساخته وبرای شخم زدن وکشت وزراعت ، ما شین آلات زراعتی را طبق یک میکانیزم خاص بدسترس کشاورزان ودهقانان قراردادند ، میلیونها حیوان مثل مرکب ، اسپ ، شتر، قاطرو فیل که صاحبان آنها درحمل ونقل اموال وانسان ازان استفاده میکردند با اکمال راه های ترانسپورتی سه بعدی (بری ، بحری ، هوائی ) وتامین مناسبات جدید انسانی وشهری ، رها شده و رابطۀ آنهارا با وسایل ترانسپورتی مدرن پیوند دادند واستفاده ازلبنیات ، پشم وگوشت قابل استفادۀ حیوانات را با استفاده ازامکانات اقلیمی وجغرافیائی مناطق تحت فرمان شان با ایجاد پروژه های مؤثرتهیۀ منابع آب آشامید نی وکاربرد برای تهیۀ مواد قابل تغذیۀ حیوانات را با میکانیزم خاص تنظیم وبه بهره برداری سپردند ، دربعضی ازکشورها که ازادامۀ کوچیگری با داشتن زنده گی مشترک با حیوانات شان بهبودی درزنده گی شان متصور نبود وایجاد پروژه ها ی مالداری ودام پروری نظربه موقعیت های خاص جغرافیائی واقلیم نا منا سب برای دام پروری ، سود قابل کفاف برای خانواده های مصروف به دام داری ( مالداری وگله داری) بدست نمیداد ، فکر استفاده ازاین مصروفیت کم فایده ویا بی فایده را ازسر دورنموده این دام داران( کوچی هارا) درمنطقۀ آبائی شان باساختن شهرک های مناسبی برای زنده گی کردن با تمام ضرورت های زنده گی مثل آب گرم وسرد ، مکتب ، سینما ، بازارومارکیت برای عرضه وخرید اموال وراه های ترانسپورتی با موتروغیره به اختیاراین خانواده های همیشه سرگردان(کوچی های آواره) گذاشتند وآنهارا متوطن ساختند ، کودکان آنهارا به نهاد های آموزشی جذب نموده برای خدمت به وطن وهموطنان شان آماده نمودند .
اما درسرزمین باختروخراسان که حتی قبل ازدوران سنگ ، گله های آدم ها با اهلی ساختن بعضی حیوانات ونباتات قابل تغذیه بصورت کوچی ونیمه متوطن ازحاصلات ناشی ازدام داری وزمینداری استفاده مینموده اند که با گذ شت قرون متمادی نظر به تغیر اوضاع واحوال ومناسبات اجتماعی دراثرتداوم جنگ ها به سرعت تغیرمینموده ، که درنتیجه شرایط تقسیم کسب وکارتوده ها بحیث یک ضرورت مبرم عرض وجود کرده علاقمندان حبوبات پروری وزمین داری بحیث بومی های سرزمین شان که به نظم اجتماعی آشنا ترونیروی جنگی مدافعین منافع قومی ومنطقوی یا به اصطلاح سیاسی امروز( اتنی سکتاریستی ) شان قویتر بوده است دربهترین زمین های حاصلخیزوخوش آب وهوامسکن گزین گردیده اند وعلاقمندان با دام داری که جرئت زیستن دریک منطقه را نداشته اند ویا شرایط را برای متوطن شدن بخود مساعد نمید یدند وابسته به حیوانات خود ما ند ند واین میراث تا امروزازسببی درکشورزنده مانده است که حکومت های مستبد وبی کفایت افغانستان درتمام دوره های فرمانروائی خویش درفکرآسایش رعیت وآبادی وعمران کشورنبوده اند که میتوان آنهارا بیغم باش ، ناکاره وبی علاقه به عمران کشوروبی تفاوت درمقابل مرد مانی دانست که همیشه درجریات حملات وتهاجم کشورکشایان ازوطن وسرزمین زیست شان به دفاع برخاسته اند .
تا جائیکه قلم بدستان پرورش یافته به دربارشاهی مطلقۀ افغانستان نوشته اند وهنوزهم اقدام داود خان را درسرنگون ساختن رژیم استبدادی ونا کارآمد شاهی درافغانستان با آه وافسوس ناخردمندانه نکوهش مینمایند که این مطلب بیانگرتمایلات این آدم نما های خوکرده به استبداد دارای خوی وخصلت ضد مردمی وضد عمران وآبادی کشوراست ، این فقیران اندیشۀ سالم واین هوسمندان رقص درآوای دولک ودمبک) رژیم مطلقۀ شاهی میگویند دوران شاهی ارام ترین دوره درافغانستان بود .
سردم داران رژیم شاهی که مدت چهل سال مردم افغانستان رازیر پاشنه های آهنین خود قرار داده وازهیچگونه ستم درحق مرم دریغ نکرده است ازلحاظ تیوری این گونه وضعیت را نمیتوان صلح وآرامی نام گذاشت بلکه چنین وضعی یک بن بست سیاسی است که رژیم شاهی درمنجلاب آن دست وپامیزد وهیچ تغیری درزنده گی ساکنین کشوروعمران مملکت بوجود نیامد حتی پاکستان بحیث یک کشورنوظهوربه مراتب ازافغانستان پیش رفت وایران نیزکه ازلحاظ مبارزۀ مشروطه خواهی با افغانستان همگام بود ازلحاظ عمران وانکشاف چهره عوض نمود وکشورهای آسیای میانه که راه کمونیزم را درپیش گرفته بود درکمترین زمان لازم با بیشترین تحول کیفی وعمرانات چشمگیرهمراه شد آنرا با افغانستان نمیتوان مقایسه نمود .
عا د ت به عقب مانده گی : تاریخ نشان میدهد درهربرهه یی اززمان که افراد سیطره طلب به حمایت خارجی ها درافغانستان به اریکۀ قدرت تکیه زده اند یا به سازسنفونی آنها به حرکت افتاده اند وازآزادی های نسبی هم که برخورداربوده اند برای بیشترماندن براریکۀ قدرت ، همیشه برای خوش خدمتی به حامیان خود آنقدرمصروف گردیده اند که بجزافراد وابسته بخود تمام افراد واقوام ساکن درکشور(رعیت) رافراموش کرده اند ونسبت عادت داشتن درعقب مانده گی زیستن ، به عمران کشور توجه نکرده اند وفکرنموده اند که ادارۀ ساکنین کشور، درحالت عقب مانده گی با حفظ همان سیستم عشیره یی وقبیله یی ومناسبات پوسیدۀ ماقبل تاریخ آسان وبی تکلف است وهنوزهم زیر شعاردموکراسی همین راه سخیف ازطرف سیطره طلبان تعقیب میگرد د .
همین عادت ناخوش آیند سیطره جویان است که با تبلیغات فریبکارانه وانجام اعمال مزورانه تلاش مینمایند که گاهی مردم را با هیپونوتیزم سیا سی با شعارهای انتزاعی وروبنائی آرام نگهدارند وزمینه را برای قاپیدن وچاپیدن فراهم نمایند وآوای شیپورمانند مخالفان سیاسی خود را با پارس های حیرت آوروتوطئه آلود عقیم سازند .
دولت موجودۀ افغانستان برهبری رئیس جمهورکرزی که ازحمایت مالی ونظامی ائتلاف جهانی برهبری ایالات متحدۀ امریکا برخورداراست وجا معۀ جهانی ازسال 2002 تا 2007 میلادی حدود ده میلیارد دالربنام بنیاد گذاری دموکراسی وباز سازی وعمران به افغانستان داده است ، اگرعادت کهن بی ثمر، عشیره وقبیله گرائی را کنارمیگذاشت وبرای درهم شکستن مناسبات موجود وبرقراری مناسبات جدید اقتصادی وسیاسی با طرح میکانیزم های مؤثرومفید کمرمی بست وقوۀ مقنا طیسیت دولت مرکزی را با مشارکت دادن نخبگان کلیه اقوام کشوربیشتر میساخت ، ازنیرو وتوان همۀ اقوام برای تامین امنیت وثبات درکشوراستفاده مینمود شاید غم وماتم موجود درجنوب وسایر نقاط کشور، اینقدرتداوم نمی یافت ودرهمان مراحل اولیۀ سازما ندهی وتبارزمجد د طالبان وتروریستان درسال 2003م خنثی میگردید پلان تهاجم ویا عملیات چریکی وانتحاری آنهاعملاً عقیم میماند .
عده یی ازپیروان خط نژاد پرستانۀ طالبان ، رژیم شاهی و امیرعبد الرحمن خان هنوزهم با همان عقب مانده گی فکری آنها همنوا ئی داشته اعمال استبدادی وغیرانسانی آنهارا میخواهند تد ا وم بخشند ، بصارت این تیپ افراد باغلظت احساس نژاد پرستا نه تارگرد ید ه قدرت تشخیص واقعیت های عینی جا معۀ افغانستان وجهان را ازدست داده است .
درزمان حاکمیت رژیم های قبلی درافغانستان متهم کردن مبارزان ومخالفان حکومت به کفر والحاد بهترین حربه برای به حبس کشیدن وقتل آنها بود اما امروزهم مبارزان راه دموکراسی وعدالت خواهان کشورگاهی به کفرگوئی متهم میشوند وگاهی وابسته به طالبان وتروریستان قلمداد گردیده به بند کشیده میشوند مثل (محقق نسب ، میر هزارودیگران) . این خفه کننده گان آوای عدالت خواهی وضد دموکراتیزه سازی با ید متوجه باشند که امروزنمیشود به شیوه وشگرد های منسوخ گذ شته بر مردم حکومت کرد ، بایست با راه های جدید دولتمداری اشنا شد وبا مشارکت دادن بلا استثنای همۀ اقوام به قدرت سیاسی ، زمینه های تامین امنیت وثبات وتعمیم دموکراسی وعدالت گام برداشت ، کشور ومردم را ازبحران خشونت جنگهای قومی بین کوچی ها وبومی های مناطق مرکزی نجات داد به جنگ وکشتاروتروریستی طالبان والقاعده درجنوب کشورنقطۀ پایان گذاشت وبه رنج وعذاب مردم بایست خاتمه داد .
باید یاد آور شد که عامل اصلی بروزخصومت قومی درافغانستان دردوران سه رژیم ( دورۀ کارامیرعبدالرحمن ، رژیم شاهی آل یحی ، رژیم طالبان ) بیشترازهروقت دیگرآگاهانه وفاشیست مآبانه دامن زده شده است ، جنگ هزاره ها که درمقابل اعمال خصمانه واستبدادی عبدالرحمن خان درسال 1308 قمری (1891م) بصورت پراگنده آغازشده بود وقتی درسال 1893میلادی(1310ق ) جنگ شدت یافت وهزاران نفرازطرفین درگیر جنگ کشته شد که تعداد افراد مسلح کشته شدۀ طرفداران امیرنیزنگران کننده بوده است وحتی او دلهره داشته است که مبادا لشکرش بیدون موفقیت ازهزارستان خارج گرد د وازهمین سبب با پیروی ازتیوری (ماکیا ویلی) که گفته بود : برای رسیدن به هدف باید ازهرشیوه ولو که طرف پسند مردم نباشد استفاده گرد د ، به دستورامیرعبد الرحمن خان ازطرف اعضای محاکم کابل وبامیان حکم تکفیرهزاره ها صادرگردید به قول تاریخ امیرعبدالرحمن فرمان داده بود (بنیاد این بی دینان هزاره کنده شود واملاک شان بین اقوام غلجائی ودرانی تقسیم گردد ) درحقیقت التواریخ نام صا درکننده گان حکم تکفیرهزاره ها به این شرح تذ کار یافته است (میرفضل الله ، امیر محمد ، عبدالملک ، عمرا خان ، میرسید ظاهر، عبدالحمید منشی های شرع نبی محکمۀ کابل و محمد اسلام منشی نبی محکمۀ بامیان ودرویش محمد قاضی ) . پس ازصدورحکم تکفیرهزاره ها ، عبد الرحمن خان توانست پشتون تباران دوسوی خط مرزی دیورند امروزی را که دران زمان هنوزرسماً امضا نشده اما بصورت شفا هی بین امیرعبدالرحمن خان وگورنرهای گماشته شده ازجانب استعمارانگلیس حد بخشی هائی به وجود آمده ومناطق شامل درقلمرو او درجنوب کشورمعین شده بود به جنگ هزارستان سوق دهد .
درسال 1310قمری که جنگ درمناطق مختلف مرکزی با ملیشه های قومی عبدالرحمن خان به شدت ادامه داشت اوزبیک ها وتورکمن ها به اتفاق هزاره های ساکن دربادغیس نیزبه سرکرده گی محمد شریف خان میمنگی( فاریا بی) برضد عمل مستبدانۀ امیرعبدالرحمن خان قیام کردند ونامه های دوستی وهمبستگی به سرکرده گان هزاره ها فرستادند که با لشکرغنیمت طلب امیرعبدالرحمن نژاد پرست مشغول جنگ بودند وبه آنها مورال بخشید ند ، امیرعبدالرحمن که جنگ قومی را براه انداخته بود به قول تاریخ یکصد هزارنفرپشتون تباران دوطرف دیورند شامل 77 قبیله وچهل فوج پیا ده وسواره نامی تحت فرمانش را به جنگ هزارستان وارد کرده بود ، ابعاد گسترده وخشن این جنگ را میتوان ازمطلب آتی درک کرد : { درص249 حقیقت التواریخ با نقل ازکاتب هزاره آمده است : وقتی که فرهاد خان ازکمبود باروت وگلوله برای ایلجاری های تره کی وعلی خیل به کابل احوال کرد ، پروانه خان سپه سالارازکابل دستوریا فت : ده خروارگلوله معادل (5600 کیلوگرام ) و پنج خروارباروت معا دل (2800 کیلوگرام ) برای ایلجاری های تره کی وعلی خیل درمحاذ جنگ برساند } جنگ باز هم دوسال ادامه یافت هزاران نفرازطرفین کشته شد وسرانجام نسبت کاهش واتمام سلاح ومهما ت ونبود افزارکافی جنگ دراختیارمخا لفین ، درسال 1312قمری(1995م) لشکرمهاجم امیر، برقیام کننده گان غلبه یافت وکوچی ها به پا داش کشتارمخالفان عبدالرحمن خان اجازه یافتند ازسرزمین وسیع متعلق به هزاره ها وسایرتورک تباران مثل تا تا رها ، برلاس ها ، اوزبیک ها ، تورکمن ها وغیره برای چراند ن حیوانات خود استفاده نمایند ، کوچیها درهمان سال تمام کشتزاروعلوفۀ مغلوبان را توسط حیوانات شان نابود کردند ، مردمان مغلوب این مناطق نسبت افزایش استبداد وفشار فاشیستگونه وعدم دسترسی به مواد خوراکۀ قابل کفاف ، به کشورهای همجوارمهاجرت کردند ، درتاریخ آمده است که دران دوران دراروزگان (هزارقلعه) درزاولی ومناطق پهلوان وسلطان احمد جمعاً (سه صد قلعه) وجود داشت ودراجرستان نیز(هفتصد قلعه) پناه گاه مردم بود ، تمام این قلعه ها توسط افراد مسلح طرفدار عبدالرحمن خان یا با توپ تخریب گردید ویا به آتش کشیده شد وحتی تمام جلگه های خلج درمنطقۀ گیزاب به آتش کشیده شده ونابود ساخته شد .
قبل ازقیام ساکنین هزارستان ، محمد اسحا ق خان پسر محمد اعظم خان که بحیث رئیس تنظیمۀ تورکستان دربلخ توظیف شده بود درسال 1305 قمری(1888م) ازفرمان عبدالرحمن خان که کا کایش میشد سرپیچی کرد و جنگ را علیه امیرآغازنموده وسی هرار مردان جنگی ازتورک تباران وتا جیک ها را گردآورده مسلح ساخته بود ، درهمین اثنا بقول مورخین ، هزاره ها ، خلجی ها وسایرسربا زان غیر پشتون درهرات د ست به شورش زدند ، قورخانه(جبه خانه وسلا ح کوت) را چورکرده به پیکارجویان ضد عبدالرحمن خان پیوستند ، ساکنین مناطق تحت فرمان محمد اسحاق خان رئیس تنظیمۀ تورکستان که مرکزآن بلخ بود دربرزخ قرارگرفته به بن بست عجیبی مواجه گردید ند ، ازیکطرف اطاعت نکردن ازرئیس تنظیمه را که قبلاً به فرمان امیرعبدالرحمن خان مقررشده بود بمثل خود کشی می پنداشتند وازطرف دیگردرصورت لبیک گفتن به آوای اسحا ق خان که با لشکرامیرمواجه میگشتند ازموفقیت درسرنگون ساختن رژیم عبدالرحمن خان مطمئین نبودند وفکرمیکردند که هردو(امیرورئیس تنظیمه)برای حفظ قدرت میجنگند وغم رعیت را ندارند وضرب المثل(قوچ با قوچ میجنگد پای بزمیشکند ) هرلحظه بیاد شان می آمد ، سر انجام عده یی ازمردم ( نه همه) ازرئیس تنظیمه اطاعت کرده وارد جنگ شدند .
عبدالرحمن خان برای تخریب شخصیت وبی اعتبارکردن اسحاق خان پسر محمد اعظم خان تبلیغات گونا گونی را براه انداخته بود که نا رواترین این تبلیغات آن بود که عبدالرحمن خان به زبان خود دراجتماع مردم گفته بود : محمد اسحاق حرامی وحرام زاده است او فرزند یک دخترتا تار است که به دربار پدرش (محمد اعظم خان) کنیزبود ، عبدالرحمن خان با این سخنان خود نا جوانمردانه محمد اعظم خان رانیززنا کارمعرفی کرده بود که البته اینگونه تبلیغات ، آنهم توسط خود امیربرمردمان صادق ومسلمان تورکستان وتحریک حس نفرت آنها علیه اسحا ق خان و والدین او، بی تا ثیر نبود اسحاق خان که پس ازیکسال جنگ بالشکرعبدالرحمن خان ، احساس کرده بود خواب هایش درمورد رسیدن به امارت افغانستان تعبیرخوب درقبا ل نخواهد داشت بناءً درسال 1306 قمری تقریباً با هشت ونیم هزارافرد طرفدارخود مخفیانه ازدریای آموگـذ شته درمنطقۀ شیرآباد وقرشی واقع درقلمروامیر بخارا خودرا رسا نید ه به اصطلاح امروزازحکومت بخارا تقاضای پنا هنده گی نمودند .
درص236 حقیقت التواریخ آمده است : (امیربخارا محمد اسحق خان رئیس تنظیمۀ تورکستان را با سه صد نفرخاصش به چهارباغ سمرقند مسکن وجا داد ومتبا قی همرا هان اورا به شهر های مختلف متوطن ساخت ویک مقدارپول را نیز به عنوان مصا رف برای شان داد وآنهارا تشویق کرد مثل بخارائی ها خودشان کاربکنند وبه زنده گی آرام خود ادامه بدهند ) .
بعضی ها معتقد اند بعد ازانقلاب بلشویک ها در1917م عده یی ازمردم ازمناطق قرشی ، نوائی ، سمرقند ، خجند وغیره مناطق آسیای مرکزی به افغانستان آمدند وحتی امیرعالم خان پادشاه بخارا باافراد خاصش درسال 1920م به کابل آمد وامان الله خان باغ محمد حسین خان را درشمال کابل به اختیاراوگذاشت واورا بحیث مها جر پذیرفت که این باغ امروز بنام حسین کوت یاد میشود ، اگراین گفته ها حقیقت داشته باشد به استثنای پاد شاه بخارا وچند نفرخاص او، سایرین شاید عده یی ازسلالۀ همان بومی های تورکستانی اند که همراه محمد اسحاق خان به آسیای مرکزی فرارکرده بودند با مساعد شدن شرایط ، دوباره به موطن اصلی آبا ئی خود برگشته باتبارواقران شان یکجا شده اند .
سیا ست پاکسازی قومی ونژادی امیرعبدالرحمن خان درزمان امیر حبیب الله پسرش نیزتداوم یافت که درسال 1901م پس ازفوت او زمام امورافغانستان را بد ست گرفته وتا 1919 میلادی باعیاشی ونا کاره گی زمام دارافغانستان بود ، ده هانفر ازمبارزان مشروطه خواه به دستوراوبه دهن توپ بسته شده وصدها نفر دیگربه زندان ها وسیه چال ها انداخته شد ند واوکوشش داشت ثابت کند که پسرارشد امیرعبدالرحمن خان است وهمیشه میگفت ( پسرگرنبا شد به مثل پدر+ توبیگانه خوانش،مخوانش پسر) هدف این شعرسعدی که جنبه بیولوژیک داشته به ژن انتقال وراثت ساختارجسمانی پدربه پسرارتباط میگیرد ، مثل رنگ چشم ، موی ، ابرو وامثال آن ، این ژن منتقل کنندۀ وراثت بیولوژیک ازپدربه پسر، ازسال 1952 به بعد بنام کروموزوم ها وازسال 1980به اینطرف بنام (DNA) مسمی گردیده است ، اما حبیب الله خان به جنبه های اخلاق وعادات اکتسابی خود ازپدر، مثل کشتن وزندانی ساختن مبارزان ضد استبداد می بالیده است !!
درزمان زمام داری شاه امان الله که پس ازقتل مرموزا میرحبیب الله خان درسال 1919م زمام کشوررابرعهده گرفته استقلال عام وتام افغانستان را اعلام نمود ه برده گی وآدم فروشی را ممنوع کرد ، سیاست نژاد پرستی را کنار گذاشت ونخبگان جامعه را ازهرقوم وتباربه ارگانهای دولتی جذب نمود ودروازۀ مشارکت به سیاست ودولتمداری را بروی کلیه ساکنین کشوربازکرد ، حبیب الله کلکانی نیزدردوران سلطنت9ماهۀ خودآنرا تعقیب کرد ، اما سیاست نژاد پرستانۀ قبل ازدوران شاه امان الله ، پس ازبه قدرت رسید ن نادرشاه وپسرش دوباره رنگ تازه گرفت آنها بصورت علنی خیل هائی از پشتون تباران را بنام قبا یلی ازپراداخت مالیات به د و لت ودورۀ سربازی زیربیرق معاف ساخته وعلاوتاً برای آنا ن معاش مستمری نیزبه تناسب نفوس خانوارشان ازبودجۀ بیت المال تخصیص داد ند که این امتیازدهی تا ختم دورۀ حاکمیت دادود خان نیزادامه داشت چنانچه درص526 حقیقت التواریخ نوشته است سردارهاشم خان صدراعظم حلقه های سیاسی مشروطه خواهان را سرکوب کرد ومستبدانه ومطلق العنا ن وظیفۀ صدارت را پیش برد تبعیضات نژادی وقومی فزونی گرفت ) به شهادت تاریخ هاشم خان نیز مانند عبدالرحمن خان به نا بودی فرهنگ وزبان اقوام غیرپشتون ازطریقه های گونا گون اقدام کرد وحتی برای تعمیم زبان پشتودروس مکاتب ولایات شمال افغانستان بخصوص مناطق اوزبیک و تورکمن نشین را پشتوساخت وبرای مامورین ملکی آموختن زبان پشتورا ازطریق کورس پشتوبراه انداخت وهزاران پشتوزبان کم سواد را بحیث معلمین کورس پشتو توظیف کرد که این کورس پشتو حتی درزمان حاکمیت داود خان نیزدرکشور رواج داشت اما فرایند این تلاش برای شان خجالت آوربود که تلاش برای پشتونیزه کردن نه تنها ثمرنداد بلکه مردم شمال را بیشتر به رژیم شاهی وزبان پشتو بدبین ساخت ازهمین سبب کورس پشتووبعضی امتیازات دیگر دوستان سلطنتی پس ازانقلاب ثورکه مخالیفنش آنرا کودتا میگویند ملغی گردید زیرا که تلاش برای بنیاد دموکراسی ، تامین عدالت اجتماعی وبرابری حقوق تمام ملیت های ساکن درکشوربه جریان افتاده بود وامتیازدهی به یک قوم مغایر با اصول اساسی دموکراسی تلقی میشد ، متاسفا نه شرایط طوری تغیرکرد که آرزومندی های انقلابی ودموکراتیزه سازی کشورعقیم ماند ومردم افغانستان باردیگردرمنجلاب رنج وعذاب افتا د ند وحتی پس ازخروج قوای شوروی نیز جنگ های داخلی شدید ترازگذشته تداوم یافت ، زمانیکه طالبان به حمایت پاکستان ومتحدان او درقسمت هائی ازافغانستان حاکم شدند همان جنگ هارا درهرمنطقه علیه مخالفان خود شکل قومی وزبانی داده روح عبدالرحمن خان را شاد ومردم افغانستان رابرباد نمودند یعنی راه زورگوئی ونژاد پرستی را که ازعبدالرحمن خان بحیث میراث کثیف درتاریخ یاد گارمانده بود ، درپیش گرفتند وقدم به قدم برای عملی کردن بی چون وچرای آن پرداختند که حتی انوارالحق احدی رئیس حزب افغان ملت که فعلاً وزیرمالیه درکابینۀ رئیس جمهورکرزی است درنوشته هایش ازدوران حاکمیت طالبان درافغانستان به نیکی یا د کرده است .
درزمان پیشین امیروشاه صلاحیت داشت هرزمین مزروعی ومالچررا بنام زمین لاما لک برای خویش وتبارخود تقسیم نموده به هر منطقۀ کشورکه دلش خواست آنهارا مسکن گزین نماید وازهرکس که بدش آمد اورا به جرمی متهم کرده زمین وملک اورا ضبط وپعداً بنام ملکیت دولت به افراد مطلوب خود توزیع نماید ، اما امروزکه افغانستان قانون اساسی به اصطلاح دموکراتیک دارد ورئیس دولت انتخابی است ، وزرای کابینه نیزبا کسب آرای نماینده گان ملت به پست وزارت میرسند صلاحیت ومجال امتیاز دهی به خویش وتبار، ازقدرتمندان دولتی سلب شده است ، درمادۀ چهلم قا نون اساسی آمده است ( ملکیت هیچ شخص بدون حکم قانون وفیصلۀ محکمۀ با صلا حیت مصادره نمیشود ) درمادۀ شصت وششم قانون اساسی آمده است :( رئیس جمهورنمیتواند بدون حکم قانون ملکیت های دولتی را بفروشد ویا اهدا کند ) به اتکای این دلایل قانونی فوق الذ کراکنون رئیس دولت ویا وزیران کا بینه حق اهدای زمین به خویش وتبارونورچشمی های شان را ندارند اما مسئولیت دارند باتشویق سرمایه داران وشرکت های خانه سازی ، پلا ن پروژه های شهرک سازی وخانه سازی را روی د ست گرفته برای اسکان کوچیها ی آوارۀ که تابعیت افغانستان را قبول ودردفتراحصائیۀ مرکزی درکابل ثبت نام کرده باشند اقدام نمایند .
مشورۀ من این است : اکنون که نمیشود مانند دوران استبدادی امیرعبدالرحمن خان ومستبد ین وحکومت بعدی آن مرد م را اداره نمود ، ونمیشود ازامداد مالی وپولی که بنام بنیا د دموکراسی وباز سازی ازطرف جامعۀ جهانی به افغانستان سرازیرمیگرد د به نفع یک قوم ویا خویش وتبارخود استفاده کرد بناءً شیوه وشگرد دولتمداری را مطابق خواست زمان باید تغیرداد ودامن اجراات کهن دولت ها ی استبدادی را لزوماً بایست کنارگذاشت وبه مسئلۀ رفع مشکل کوچی ها ی مهاجم و غم واندوه بومی های محلات که همه ساله درفصل معینی باعث بروزتشنج وتخاصم میگردد عطف توجه لازم داشت :
افغانستان با گذ شت سده ها وکثرت نفوس وباداشتن اقلیم گرم وخشک ازحیطۀ مستعد به دامداری بودن تقریباً خارج گردیده است. دامداران افغانستان نیزدرایزای سال های متواتر خشکسالی وجنگ های دوام دار، نسبت به چند دهه قبل ضعیف شده وحد اکثر بز وگوسپند وحتی شترهای خودرا ازدست داده اند یقیناً که درزمان حاضرعایدات این دام ، مصارفات سالانۀ آنهارا تکافو نمیکند بناءً دولت دوراه دارد : اگر بخواهد که کوچی هارا بنام دام پرورودام دارنگهدارد لازم می افتد دشت های وسیعی را مانند دشت بکوا ، دشت دلارام ، دشت های وسیعی که درقندهار، هلمند و پکتیا وزابل وجود دارد طی پروژه های بزرگ عمران وسرسبزسازی در نظرگرفته و توسط متخصصان امور، زیرسروی وکا د ستر قراربدهد واگرنتیجه مطلوب بود یعنی ازطریق حفر چاه های عمیق واستفاده ازآبهای تحت الارضی برای سر سبز سازی وتهیۀ آب آشامیده نی برای کوچی ها وحیوانات شان با مصارفات مساعد اقتصادی میسرمیگردید با طرح پلان ومیکانیزم خاص این پروژرالزوماً باید پیش ببرد .
اگراین پروژه بعد ازسروی ازجانب متخصصان امورکم ثمروغیر اقتصادی تشخیص گرد د آنگاه درفکرتعویض سیستم دام داری بدوی درافغانستان به سیستم صنعتی باید شد وبا استفاده ازتجارب دنیای دیگربا توسعه بخشیدن امورخانه سازی کوچیها ی آواره ومهاجرین وفقرای بی سرپناه ، خانه بدوش وخیمه نشین را درقدم نخست بایست ازرنج بیخانگی نجات داد .(والسلام

 

 

Email : sasdolati@hohmail.com
Wiblak : dolati23.blogspot.com
 

 


بالا
 
بازگشت