محـمد بشيربغلاني واجيران توطه گر،

وابسته به فاشيزم !

 

به توجه نيك همه فرهنگيان وفرهيختگان برون مرزي ودرون مرزي كشور رسانيده ميشود كه، فاشيرم ورهروان آن در مراحل مختلف حيات خويش با شيوه هاي گوناگون وطرزوطرقهاي رنگا رنگ زهركشنده گرييش رابرپيكر جامعه وافراد جامعه ريختانده واز هروسيله نا مشروع وپليدانه ووطن فروشانه بخاطر رسيدن به هدف شوم ونا انسانيشان كار گرفته اند.

       زمانيكه كم قوت شدند، به اجانب پناه برده واز بيگانه ها مدد گرفته اند، وماداميكه به قدرت رسيده واطمنان حاصل نمودند، دست به نيستي وويراني بنيه اي فرهنگي زده، نخبگان ودانشمندان سواد آموخته را دانسته وآگاهانه راهي زندان وبعدآ به قتل آورده اند. وازهيچنوع خشونت وانسان ستيزي وفرهنگ ويراني دريغ نكرده اند. البته اين خصلت فاشيزم وخود پسندان هژمونيست است كه با شيوه  هاي نا جوانمردانه وعهد شكنانه وسوگند زير پا كنانه، با بزدلي وزبوني وترس از قدرت مردمي، دست به نابودي فزيكي هم ميهنان در طول تاريخ زده وميزنند وخواهند زد.

       فاشيزم با بي شرمي يار است ووطن فروشي برايش افتخار، اگرچنين نيست ، در وطن ما با تآسف چنين بوده است. وامروز كه بازار دموكراسي وارداتي گرم است وفاشيزم توان نا بودي فزيكي فرندان اين آب وخاك را، نظر به بيداريكه مردم را نصيب شده است، ندارد، از شيوه اي كار ميگيرد كه همان ترور شخصيت وبدنام سازي نخبگان وفرزندان راستين ميهن است. فاشيستها قراريكه ما همه شاهيديم، رنگ برنگ بودند واز وحشت مشاركت ملي وتقسيم قدرت در جامعه وكارآيي اهل كار، همه در يك رنگ يكجا شده كه رنگ حفظ دايمي قبيله گرايي وعقب ماني فرهنگي است ، تا امكان دروغين كمكهاي جامعه بين الملل را كمايي نمايند وديگران را كه حريفشان ميدانند به نامهاي عجيب وغريب معرفي بدارند. داد از وحدت ملي ميزنند ولي مفهوم راستين وحدت را يا چشم پت ميگذرند ويا اصلآ نميدانند. به نظر ايشان وحدت ملي تابيعيت اقليت از اكثريت است. اين نمونه فهم دموكراسي فاسيزم ميباشد. كاشكه رمق اين را ميداشتند كه طي شش سال، حاكميت قبيله گرايان آورده شده توسط بيگانگان، نفوس كشور وشهروندان شمال وشرق وجنوب وغرب را مشخص مي ساختند. من تعجب دراين دارم كه وزير ماليه ورهبر افغان ملت ، آقاي احدي چگونه در كشوريكه نفوسش نا معلوم است، بودجه تعيين وپارلمان كشورآنرا تصويب ميدارد؟ اينها همه تلاشهاي اند كه فاشيزم دولتي اكنون بخاطر اصل بقاي قبيله وفرهنگ قبيله گراي كار ميگيردوبود وتعميم اين فرهنگ را در سيستم  پا برجايي قبيله گرايي ميدانند وگرنه نظر به تشويشي كه اقاي احدي داشت ، اگر اين سيستم انكشاف نمايد مانند محمد زاييها امكان دارد فرهنگ بسياريها در معرض خطرمنحل شدن وفراموشي قرار بگيرد. خوب اين حقشان است كه دراين باره نگران باشند وبقيه مردمان اين سرزمين در طول تاريخ حد اقل 260 ساله اي اخير، به همين علت عقب مانده اند وهميشه منتظر رشد قبيله گرايان بوده اند كه براي آنها هم اجازه حركت داده شود. تا زمانيكه برق تاجيكستان در خوست نرود، مردم قندورحق گرفتن برق را ندارند ! تا زمانيكه با جوريها سواد وصاحب مكتب واهل كتاب نشوند، فرزندان ميمنه بايد كه در زير درختان درس بخوانند وبلرزند ومكتب گريز شوند ! اين تكتيك بخش از فاشيزم است كه نه مناطق خودشانرا تلاش فرهنگ پذيري دارند ونه به ديگر مناطق اجازه رشد فرهنگي مبدهند. مكتبها به قيمت گزاف از خون مردم افغانستان ساخته ميشوند وبعداز يك هفته طعمه آتش ميگردند وباز آفريني ميشوند وشكل دوراني را بخود ميگيرد ولي نه پارلمانيست كه چشم باز كند واين بيعدالتي فاشيزم را بررسي نمايد ونه مطبوعاتي كه درد راستين مردم را بگوش عالميان برساند.

         حالا شيوه توطه چيني فاشيزم تغير كرده است واين بار خودرا ياروياور ديدبان حقوق بشر ومحكمه بين الملي هاگ ساخته است وهمه قاتلين ملت رايزن اين سازمانهاي دست پرورده اي حكام زورمند جهان شده اند وهركسي كه به ميلشان نيست فورآ بنام ناقض حقوق بشر مي ترسانندش ويا به اين سازمانها معرفيش ميدارند، در صورتيكه خود اين اقايون وابسته ويا عاملين سرسخت نقض حقوق بشر هستند وتا اكنون كه جنگ در مناطق جنوبي شعله ور است ، حقوق بشر را نقض كرده وبخود هم نمي آورند. اين فاشيستان سفاك از زمان عبدالرحمان خان الي جبيب الله كلگوشي ونادر غدار وپسربيكارش وامين وترك خونخوارش وعمروحكمتيار جبارش وكرزي ودارو دسته اي آمده از غربش، تا هنوز غرق نقض حقوق بشرهستند واين بي شرمان دم از حقوق بشر ميزنند ، در صورتيكه روزانه اكنون در مناطق جنوب وجنوب غرب ومشرقي دهها انسان بيچاره وپاي لچ وشكم گرسنه بيجان كرده ميشوند ويا فداي انتحاريان جفاكاريهاي كابينه ورايزنان چورگر اقاي كرزي شده ويا زير خونپاره هاي بم افگن خارجيان به نيستي كشانيده ميشوند ولي يك روز نشده است كه ديد بان حقوق بشر ادعاي نقض حقوق بشر كرده باشد واقاي « ظريف» از كارمندان حقوق بشر در بي بي سي لاف از شناخت كشور افغانستان زد ونا قضين حقوق بشر در افغانستان را كساني خطاب كرد كه از تماميت ارضي وحاكميت مليشان در دو تجاوز دفاع كرده اند. من مي پرسم از اين آقا كه زمانيكه طالبان كرام در مزار شريف ويكاولنگ وقيسار ميمنه مردم وباشنده گان آنجايي را يكسره قتل عام كردند ودر مزار هركسيكه با نام علي نامش پيوند داشت ، كشتند شما در كجاي خاك اين گيتي قرار داشتيد وچه عكس العمل از خود نشان داديد وچند نفر ناقض حقوق بشر آن دوره را گرفتار ويا تحويل محكمه كرده ايد؟ اگر شما براستي استقلال عمل داريد، وزير خارجه رژيم تروريستهاي طالب در پهلوي اقاي كرزي جفت آن شده است ، چرا محكوم به نقض حقوق بشر نمي شود ويا عمل ترويج كننده وقاچاق ترياك توسط برادر آقاي كرزي گوش عالم را كر ساخته است، ولي اين حقوق حاميان بشر بيچاره نام اين اقا را پف كرده بر زبان مي آورندوآقاي كرزي مانند يك انسان نا توان از كابينه مقرركرده اي خودش بدست خودش در پيشگاه ملت شكايت دارد وشرم هم نه از مردم ونه ازجامعه جهاني به پيشانيش هويدا ميگردد، مرد حسابي! چرا اين خايينان را از پهلويت دور نميسازي وچرا از برادرخودت نام نمي بري كه رهبرمافياي ترياك در منطقه وصاحب ملياردها پول حرام بدست آمده از فروش خاشخاش كه به خون فرزندان هلمنديهاي درمانده آبياري ميگردد،ميباشد. وبر عكس كساني متهم به نقض ميشوند كه در برابر تجاوز طالبان وپنجابيان از خود وتماميت ارضي خود دفاع كرده اند واگر طالبي در مزار ويا شيرغان به قتل رسيده است، تجاوزگر وبه قصد قتل مردم آن ديار رفته بودند ودر برابر مقاومت دليرانه مردم آن ديار قرار گرفتند وكشته ويا اسير شدند ، اما تمام اين اسيران تجاوزگر پاكستاني وطالبان اجير تروريست فاشيست ، بدست اقاي كرزي خان رها وراهي سرزمين ترورپرورشان گرديدند كه دوباره در صف القاعده تنظيم ودر برابر مردم بيچاره افغانستان مي جنگند وجواب اين كارها را كيها بايد كه بدهند؟

       مجريان حقوق بشرآنقدركوته بين ويا دستورپذيرند كه ، اين همه جانيان حزب خلق وگلبدين وطالب تروريست را مانده ، كسي را متهم به نقض حقوق بشر كرده اند كه خود وهمراهان سازمانيش همه فداي درنده خويي فاشيزم وامينيهاي آدمخوار گرديده اند وحدود سه الي چهار هزار اعضاي با سواد وتحصيلكرده ويا متعلم ومعلم ويا دانشجويش در باستيل قتلگاه امينيها از دست داده وشخص بشير بغلاني نيز تا زمان شش جدي در زندان حفيظ الله امين بسر مي برد ودر انتظارمرگ ونوبت نابودي لحظه شماري ميكرد، مانند هزاران انساني ديگريكه به اين سرنوشت گرفتار بودند. اين فاشيستانرا تا هنوز ما شاهد نيستيم كه ديدبان حقوق بشر از اينها اسم به زبان آورده باشد.

     آقاي بغلاني ، بلي وزيرعدليه اي دوره اي كارمل ومدتي هم در زمان داكتر نجيب بود. اين كار بخاطر ايتلاف دولتي كه سازمان سازا بعد از تلفات زياد اعضايش در زندان امين سفاك صورت گرفته بود، بحيث وزيرعدليه به شكل سمبولك وكم صلاحيت مقرر گرديد وشخص آقاي بغلاني ميگويد كه دراين دوره اگر به كسي آزار ويا كدام نفرتحت نظر وامضاي اين وزير ازيت ويا خدا نا خواسته كشته شده باشد وبر آن ثابت شود، حاضر است كه محاكمه را بپذيرد، در غير آن روي كدام دليل اين اجيران بي شناخت از جامعه ومردم آن ويا ناقضان حقوق بشر، اگينتوري ميكنند وروي خودشان را دراين دنيا وآن دنيا سياه ميگردانند؟ من يكي از شاهدان بر حال دوره وزارت آقاي بغلاني وساحه اي صلاحيت ايشان هستم كه تازه از صنف دوازدهم فارغ شده بودم ودولت براي فارغين ليسه هاي مسلكي سال 1364 تعجيل داده بود واز قضا من ويكي از همصنفيهايم را در وزارت عدليه تقسيمات كردند ومجرديكه ما هردو دراين وزارت رفتيم، با اسناديكه از شوراي وزيران آن وقت برايمان داده بودند، بدفتر ريس اداري مراجعه كرديم وريس اداري گفت كه شما موافقه دفتر حزبي را بايد كه بگيريد وما بدفتر حزبي رفتيم ومنشي آن زمان اين وزارت شخصي بنام رسول خان بود وبدون كدام سوال وجواب براي ما گفت كه ما به عسكر ضرورت داريم ، نه به مامور! اسناد مارا بدستمان داد وموافقه نكرد. گپ ما توسط دوستانيكه مي شناختيم به وزير عدليه اقاي بغلاني كشانيده شد وخدا شاهد است كه اين اقاي وزيرزورش به منشي نرسيد وبراي ما جواب منفي دادند، بخاطريكه درآن زمان حزب دولت را رهبري ميكرد وخاد رژيم صلاحيت نابودي گنهگاران به فكرآنها وضيد رژيم را داشت واين وزير ايتلافي غير حزبي رانه كسي برايش صلاحيت در بند آوري مجرمين را ميدادند ونه صلاحيت مقرري يك مامور غير حزبي را داشت ! شما خود قضاوت كنيد كه چگونه اين اقا را شياطين اهريمنگرايان عقده مند فاشيستهاي چپ، راست ، راديكال، سياه، سفيدوسرخ، بنام ناقض حقوق بشرمعرفي وحقوق بشر با چشم پت اين عمل توطه گرانه را باور نمايد؟ هرگزگل خشك به ديوارنچسپيده است. من اين كارها را توطه بخاطر ميگويم كه جانيان راستين وناقضين واقعي حقوق بشر در كشور ما كساني هستند كه در رژيمهاي وقت سردمداران ويا قوماندانان ويا وزيران نظامي واطلاعاتي بودند. ازاين قسم مردمان بازهم نام كسي شامل بند نامه نقض حقوق بشر است كه با طالبان مقاومت كرده واز وطن وناموس سرزمينش نگهداري كرده بودند. مثلآ از نبي عظيمي ياد شده ولي از شهنواز تني، قاتل هزاران انسان هرات ووزيردفاع رژيم وقت وكوديتاگرتباه كننده وپناه برآغوش گرم آي ايس آي وآغوش نشين گلبدين خان، يادي به عمل نيامده است ويا ازولسوال گرفته تا والي ومنشيان حزبي ،حزب خلق وامينيهاي فاشيست كه صلاحت كشتن انسانهاي كه به نظر اين جلادان مخالفشان، بودند ويا ني، امين صلاحيت كشتن برايشان در محل مربوطه داده بود، چرا اسمي به زبان اين مدافعين بر حق حقوق بشرنمي آيد؟ واين جانيان چرا جستجو نميشوند وچرا ريس كام واكساي دوره اي خلقيها افشا وگرفتار نميگردند؟ منظورم ريسان اگسا وكام ولايات ومركزكشور است كه يكي نبودند وسي ودونفر در ولايات وصدها نفر در ولسواليها بودند، تنها  خان اقا عامل نقض حقوق بشر است، بخاطريكه تاجيك است ؟ وزير عدليه امين وتركي چرا بنام ناقض حقوق بشرشامل لست اقاي ظريف نيست ؟ نشود كه تحت دستور آقاي خليلزاد قرار داشته باشيد وهركسي را كه ايشان به شما معرفي كرد آنرا بنام ناقض حقوق بشرگرفتار ويا تحت نگراني وتشويش قرارش بدهيد؟

        به قول مولوي بزرگ باور كنيد ودقت كار داشته باشيد:

         آن دروغ است وكژوبر ساخته            سرآن كژ راتو هم نشنا خته

يا اينكه مانند آقاي حسن اميري ، گلو پاره ميكند وبه زبانش كساني را مي آورد كه جدا از تبار قبيله اي مادريش باشد. ماما هاي اين آقا بي جرم وجنايتند وهر مجرميكه است يا هزاره است ويا ازبيك است ويا تاجيك ! خلقيهاي ماما خيل اين آقا بسيار نيكو كار وخدمتگار ملت بودند وخود اين شخص هم در امريكا نشسته وبه قول حضرت مولانا:

       گردوسه ابله ترا تهمت نهد               حق براي توگواهي ميدهد

تهمت پراني ميكند واز اين گلو پاره كردن نان منت پر، دونان را به گلو مي ريزد. فارغ از افشنده گي در فكربرباديست او ! خدا انسان را اجير نسازد واگر نان بيگانه دستوري را خورد،به هر تباهي ونا جوانمردي وحس انتقامجوي دست مي زند وانتقام كي را ميگيرد، اين اقا دربستر گرم غرب ولق لق كنان ژاژ بي انديشگي ميخايد ونان بي غيرتي را از دستارخوان قبيله گرايان به نرخ روز داخل گروميكند واز اثرگاه اين بيان مولوي بي خبر است"

         تخم تو بد بوده است واصل تو                 با درخت خوش نبوده وصل تو

         شاخ تلخ ار با خوشي وصلت كند             آن خوشي اندرنهادش بر زند

                                     هست با ابله سخن گفتن جنون

ويا در جاي ديگر:

         فكرآن باشد كه بكشايد رهي               راه آن باشد كه پيش آيد شهي

..................

        دانه بي مغزكي گردد نهال                صورت بي جان نباشد جز خيال

آري ! ياران انديشمند وانديشمندان بينشگر، برشما وبر همگان است كه راه توطه وتفتين اجيران بيگانه را باهوشياري بر بنديم وچهره اي خشونت بار ودستوري ايشانرا با قلم وبيان افشا بداريم ونگذاريم كه مردم بيچاره اي ما بيشتر ازاين درنيرنگ خام وفريب دهنده اين  بيگانه شده گان قرار گيرند وزمينه همگرايي ملت را با واگرايي مبدل سازند واهداف شوم وپليد مردم گريزانه اي گروهي وبيگانه سالاري را بر جامعه وبينش مردم رقم زنند. واژه مردم تمام باشنده گان خوب وآزاده اي كشوركنوني افغانستان را در بر ميگيرد واين درز اندازان فتنه طلب با وجوديكه خودشان هيچ چيز را از دست نداده وآرام درسرزمين غرب زيسته اند وبا واژه مردم وملت بازي وپول خرچ قيمار ورستورانتشانرابدست مي آورند، ميخواهند كه دوباره سرزمين ما بخاك وخون كشانيده شود، تا باداران اين رمق سوختگان بتوانند كه به گسترش نفوذ منطقويشان ادامه دهند وهر روزانتحار وهر روزكشتن وبي جان كردن مردم ادامه بيابد وسرزمين ما در دنيا عقب مانده وبدنام ترياك و،وحشتگرايي به جهانيان معرفي شود كه نه كسي را جرات بيان نام كشورباشد ونه فرهنگ بريده شده اي ما دوباره بر اصلش پيوند حاصل نمايد. منظورم از فاشيزم، البته حاكمان ظالم پشتون تبار ويا هرظالم وتنگ نظر است ونه مردم شريف پشتون ويا مردمان شريف ديگر اقوام اين سرزمين ! اين حاكمان ودلالان سياسي از نام قوم ومليت هميشه سوي استفاده كرده اند ودر هيچ زمان اين داعيه بر زبانان خيرشان براي مردم نرسيده وحتا يك اعلاميه ايكه از درد مردم بيچاره پشتون نماينده گي كند اينها تا هنوز از خود بيان نكرده اند ويا يكروز نشده است مه صادقانه بامردم رنجوروكم سوادمنطقه رفته باشند وبراي آنها آگاهي وخودشناسي را با زبان كه اينقدر دلبستگي ظاهري نشان ميدهند، داده باشند، وهميشه قوم ومليت وسيله اي غصب قدرت بوده است واز زمان نادر غدار تا امروز كه افغان ملتان وداعيه داران پشتونگرا در لفظ ،ما شاهد بر بادي قبايل ودر مجموع مليت شريف پشتون بوده ايم،نه پيشرفت وترقي ايشان ! هر روز درمناطق جنوبي شهروندان كشوركشته مي شوند وجان ميدهندولي انورالحق احدي ريس حزب افغان ملت، در خواب خرگوش فرو رفته ويا گوش به كري زده واگر روزي امنيت رو به خرابي رود، دستكولش با پول باد آورده بي حساب ملت آماده وداخل هواپيما گرديد ه، در خاك بادارخارجيش پاين خواهد شد واين مردم افغانستان خواهند بود كه بيكديگر وبدرد، درد وبيماري وتشنگي وسيري ودر بدري همديگر خواهند خورد. بيدار شويد وفريب هر كس وناكس را نخوريد، همبسته شويد ودست توطه گران اجير شده را از سرنوشتتان كوتاه گردانيد. برابروبرادرواربه زندگي انساني وحق تعيين سرنوشت خودتان بدست خود وبينش خود، ادامه دهيد.اين باورمندي وهمگرايي را بار مي آورد وحس اعتماد ملي را ميشگفاند.جزاين راه راه برون رفت نيست. با يكه تازي ومنم گرايي وسرتمبه اي نه جامعه بجاي ميرسد ونه مردم حالشان بهبود خواهد يافت. بياييد اين ميهن را به بدان نسپاريم وبدان را وادار كنيم كه راه خوبي ونيكو انديشي، راه انسانگرايست، دراين راه بايست كه قدم گذاشت. با كشتن ونابودي وانتقام وبربادي به كجا خواهيم رسيد؟ به تباهي وقهقرايي ! كسي كه كشته است ما او را بكشيم، فرق در چه باقي خواهد ماند؟ انديشه نيك سرچشمه اش راهگشايي براي حركت وگفتار نيك است. بدي را با بدي وخون را با خون شستن كارعاقلانه است ؟ با وجوديكه من خيلي ياران ونزديكانم را از دست داده ام وآنهارا دست جلاد بي خرد كشت ولي من بازهم در صدد بي جان سازي جان كه جانان داده است برآيم؟ جنايت وجنايت كار مستندبر ملا گردد، ولي انتقام كارخردمندي نيست.جامعه را بايست كه انساني كرد ووقوع حادثه را پيش ازپيش جلوگيري نمود، واز فساد قدرت دوري ولي دست ازبيداري ورهنمايي جامعه ومردم نبايد دور ساخت. در هر كار صداقت باشد،فرايند دارد .وزيران آقاي كرزي بخاطري نا كامند كه تعهدمردمي وصداقت كاري بسياريهايشان ندارند وكارشان بي نتيجه ومردم ازشان ناراضي هستند.

        بنابرين بر حاميان حقوق بشر وسازمانهاي موظف است كه، بدول هركس نرقصند واز بينش وتحقيق همه جانبه خودرا با شناخت كلي كشوروخواص وفرهنگ آن بياغازند واب را نا ديده به گفته اي هر آدم عقده كار وعقده بار، موزه خود را نكشند. در افغانستان حاكمان وقت وسردمداران ظالم، درطول تاريخ چند قرنه براي مردم وشهروندان افغانستان حق بيان ، حق تعيين سرنوشت ومشاركت در دولت وبرآمد اجتماعي وگفتار وكردار مستقلانه، نداده بودند واين مردم بيچاره آنقدر سركوب گرديده اند كه از گذشته اي صد ساله اي خويش هم آگاهي ندارند. بي حافظه شدن ملت چه مصيبت را با ر مي آورد؟ مصيبت دنباله روي ومزدورمنشي واز خود بيگانگي را ! تا امروزكه آقاي كرزي ريس منتخب مردم افغانستان است، براي مردم نظربه خط سياه انديشانه تباريش اجازه نميدهد كه آزادانه والي وولسوالشانرا خود، از فرزندان خودشان كه خدمتگار باشد ، نه سركوبگر،بر گزينند واز اين كار صد درصد انساني اين رژيم منتخب ملت ترس دارد، روي كدام علت؟ مگراين كشوربسوي آبستن دموكراسي كه زايش يابد روان نميباشد؟ مفهوم دموكراسي از نظر اين اقايون چه خواهدبود؟ تحميل واليان بيگانه وسركوبگر؟ يا احترام به ارادة پاك مردم وحكومت مردم بر مردم ؟ حق دادن وبه اراده ملت احترام وباور داشتن كار مشكيل است ؟ نيست ، اما به شرطيكه صداقت در لفظ ودر دل يكسان باشد. تا زمانيكه مردم خودشان صاحب تعيين سرنوشت خودشان نشوند واين تحميل واليهاي سركوبگر درسرلوحه كار اين حكومت ودر مجموع اين دولت قرار داشته باشد، نه آرامي ونه زندگي مردم بسوي بهتر شدن روان خواهد شد. با نيرنگ تا بكي ميتوان زيست ؟ جامعه جهاني امروزبه دهاتي ميماند كه از سر وراز آن همه با خبرند. ديكتاتوري وشيوه انتخاب ديكتاتوري در جهان به كار ابلهانه وابله گرايانه مبدل گرديده است. مانند اينست كه در اروپا واژه كافروخطاب آن شرم آور شده است واز ورد كلام انسانها افتيده است. هيچ كليسا اين واژه را حتا براي بيدينان هم خطاب نميكند واز رواج افتيده است، زيراكه تحت تاثير اين واژه مليونها انسان به نيستي كشانيده شد وواژه ديكتاتوري هم دارد دراين دنيا مانند تحميل نظريات وتحميل رهبري جامعه بي رنگ ميشود واز رواج زمان مي افتد. لاكن اقاي كرزي با تيم كاريشان كه بيشتراز غرب آمده اند ولي با خيال قبيله گرايانه وانديشه حاكميت اكثريت بر اقليت مانند گذشته، ميخواهند كه براي چند دهه اي ديگر تحميلكاري سنت گذشتگانشان رابراين جامعه واين مردم از نو رواج سازند ووالي به مردم بفرستند كه زبان مردم را ببندد وبالاتر ازآن به تيرآلوده با تعصب ، استحمارمنشي ، دهها فرزند بي گناه مارا به قتل بياوردو قاتل نه تنها به جزاي اعمالش رسانده نميشود، بلكه بازهم اين آقا را تلاش است كه دوباره والي ديگر منطقه تعيين وبر مردم ديگر منطقه تحميل بدارد. وما افتخار كنيم كه دموكراسي است !

      به گفته  اي حضرت سعدي شيرين سخن"

      كسي نيكي بيند به هردو سراي         كه نيكي رساند به خلق خداي

آقاي كرزي ، بهتر است كه اگرتوان نيكي رساندن را به مردم نداري، بدي هم نرسان، بگذارمردم منبعد واليهايشان را خودشان ، از بين نخبگان وخدمتگارانشان برگزينندواين كار بار وزمين بزرگي را از شانه اي شما دور خواهد ساخت ! از منت مردم خلاص ميشوي ونماد دموكراسي هم همين است كه مردم مشاركت در دولت داشته باشند وبه صداي برحق مردم گوش بايد داد.اگر چنين نينديشيد ودر عمل آنرا پياده نسازيد، دچار فرموده اي گفتار ديگر سعدي شيرين سخن خواهيد شد ومرا غرضي نيست ديگر بيشتر ازاين!

       نماند ستمكاربد روزگار                بماند براو لعنت پايدار

 

                                                             درويش نقد گر

 


بالا
 
بازگشت