محمد بشير بغلانی
ضرورت بود و نبود « جبهه » در افغانستان جنگزده
ایجاد جبهه ی متحد ملی از احزاب، گروه های دارای مواضع مختلف سیاسی، شخصیت ها و حلقات مستقل آگاه ملی و فرهنگی بخاطر آزادی، تأمین صلح، امنیت،ثبات سیاسی پایداردرکشورجنگزده وپرآشوب ما که امواج خشونت ، قساوت وسیلاب خون کاهش نیافته است، نیازمبرم ، دَین و رسالت میهنی و انسانی همه روشنفکران وگرایشها وآگاهان سیاسی می باشد. البته زمانی جبهۀ توانمند وآینده ساز بوجود آمده می تواندکه قوم گرایی، خود بینی و خودمحوری گروهی ترک شود و با نگاهِ باز انسانی و با مساوات حق برادرانه درکنارهمدیگر ايستاده شد و متن مرکزی برنامه ی جبهه می تواند چنین باشد.
احترام به معتقدات دینی مردم، دفاع وحفظ استقلال کشور، حاکمیت ملی، وحدت ملی ، وطن واحد ، آزادی، پذیرش دموکراسی واقعی ، قانون اساسی که درآن حل عادلانه مسئله ملی با تامین تساوی حقوق ملیت ها درتمام عرصه های زندگی و با خود گردانی ادارۀ انتخابی محلات که اجرای آن درقانون تضمین شده باشد، رعایت اعلامیۀ جهانی حقوق بشر ومعاهداتی که افغانستان به آن الحاق کرده است ، تضمین حق آزادی بیان ، عقیده ، امنیت وحفظ هویت ملی مردمان باشندۀ وطن که ازجملۀ حقوق بشرشناخته شده است. فعالیت سیاسی احزاب ،احترام به اراده آزاد وآرای مردم مطابق به موازین بین المللی ، مبارزه با استبدادداخلی ، برتری نژادی ، حاکمیت تک قومی ومخالفت با اهداف استعمارگرانه کهنه ونو ، مساعی درجهت ایجاد نظام پارلمانی وتفکیک قوای ثلاثه ای که درآن قانون محورقدرت باشد، حمایت ودفاع ازملکیت مشروع مردم واقتصاد بازار، برقراری مناسبات نیک ودورازهرگونه تنازع با کشورهای همسایه وجهان برپایه احترام ومنافع متقابلأ مفید . اینست نگاه فشرده درمورد پرواگرام ایجاد جبهه واما دربارۀ «جبهه ملی» تازه بنیاد :
با ابراز احترام به شخصیت حقوقی واعتقادات همه دست اندرکاران « جبهۀ ملی » خاطرنشان میگردد که این نوشتار به هدف نقد و یا تایید نگارش نیافته است، جهات توضیحی دارد وتوضیح می خواهد و بازتاب برداشتها وتبصره های است که درباره جبهه مورد نظر بوجود آمده است . باید با فرهنگ مروت ومدارا به مسایل برخورد روشن شود که نتایج آن راه صلح ، آشتی وهمبستگی را به سوی جامعه دموکراسی بازکند.
این نخستین بار است که درکشور اندیشه ها وگرایش های متفاوت درعمل ازشکل دادان جبهۀ سیاسی دریک پروگرام مشترک مژده میدهد. اگر ادامه یابد ، نسبت به همه گروهها واحزاب سیاسی برنامه دار پیشین دارای اهمیت بیشتر خواهد بود، وبه ویژه اگر توجه نمایند که جنبش های خورد وبزرگی که درکشور و یا خارج وجود دارد، کنار نمانند وتلاش درجهت باز بینی وغنی سازی پروگرام جبهه با تعین وانتخاب بیشتر زعمای جوان تروتازه نفس صورت گیرد ، که دروجدان خود سرشت انسان ، برابری حق او ، دموکراسی وعدالت اجتماعی را پرورش وپذیرفته باشد، به آسانی می تواند به مثابۀ نیروی تعین کننده قد برافرازند و به جنگ وبحران غلبه نمایند، صلح وامنیت پایدار میسرمیگردد ودرفرآیند کار مشترک اعضای جبهه از نظر روانی با همدیگر وابسته تر ونزدیکتر میشوند وبر اوضاع کنترول می داشته باشند.
ا ما با تأسف وجود نزدیک به صد حزب و گروه سیاسی در کشور که اکثراً باهم وجوه اشتراک دا رند تعیين سرنوشت وطن و مردم را دچار مشکل ساخته است. آنها بخاطر اشتهای پایان ناپذیر قدرت طلبی ای که دارند نمی خواهند و نمی توا نند در جبهه ی واحد برای آزادی حاکمیت ملی و غلبه بر مداخلات غرض آلود خارجی ایجاد صلح و نجات وطن و مردم باهم کنار بیایند. این گروه ها بخواهند یا نخواهند نتیجه ی عملشان تایید، حمایت و نمایش دموکراسی دولت دست نشانده که درآن بر پايه ی قانون، انحصار قدرت در دست شخص شووينیست مورد باور اجنبی می باشد،که موجب زایش، افزایش و تداوم ستیزه های خون ریز است. وکشورهای همسایه و منطقه به این دولت خوش بین نیستند. و همچنان حلقات دیگری نیز به ایجادجبهه ی توانا مخالفت دارند. مثلاً :
1ـ شووينیزم قبیله گرای تاریک که با حضور جبهه ی نيرومند و فراگیر نمی تواند نقش سیادت داشته باشد.
2ـ زعما و شخصیتهای که قبلاً در جنبش ها مقام بالایی و اربابی داشته اند، در جبهه امکان و استعدادشان را توانا نمی بینند، به نحوی از انحا خودرا کنار می کشند و در مسیر جبهه سنگ اندازی می کنند، که پیروان شانرا از حقایق دور و نسبت به خود گرم نگه می دارند.
3ـ تندروان مذهبی و غیرمذهبی از رشد و بلوغ جبهه بیم دارند که نقش شان کاهش می یابد و یا مهار می شود.
4ـ دولت ودولتمردانی که به زور خارجی ها به دوران آمده اند، بیم دارند که جبهه ی توانا به میان آید، قدرت را از دست میدهند و نقش خودرا بیرنگ و رو به زوال می پندارند.
5ـ خارجی های که بخاطردستیابی به اهداف خاص خود، در کشور و منطقه دولت موجود را همچو ابزار دردست دارند، با جبهه ی که منافع و حاکمیت ملی افغانستان را بتواند بصورت فعال دفاع و تمثیل نماید، خوشبین نخواهند بود. بهر صورت :
تبصره ها،گمانه زنی ها و تحلیل های سیاسی که در مورد جبهه ی ملی در اینسو و آنسو به میان آمده است بخاطر آگاهی هموطنان بیان می شود :
ـ اربابان تاریخ ساز کنونی جهان بخاطر غبله با دشواری های فزاینده ی خود و برون رفت از بن بست موجود و برای مصروف ساختن ذهنیت ها به ایجاد جو جدید سیاسی و اپوزیسیون سازی اقدام نموده است، که در راستای اهداف استراتیژیک خود کارایی اندیشه ی تازه را آزمایش نمایند. جبهه ای که دست آموز بیگانگان باشد، عدمش به ز وجود.
ـ جبهه ی مورد نظر که از ترکیب بعضی اشخاص و گروه ها و احزاب دارای برنامه ی مدون و تفکر سیاسی مذهبی و غیرمذهبی چپ و راست که در دوران انقطاب جهانی به خارج وابسته بودند و باهم پیشینه ی ناسازگار خونین دیرینه دارند بوجود آمده است. این سازش اعجاب انگیز ولو اگر از ناچاری سیاسی، نظامی و یا درک ضرورت زمان یا نمایش فرهنگ سیاسی و یا هم نمایش قدرت و چشم سوزی نشان دادن به حریف زورگو باشد، دراین حالت که اوضاع کشور و منطقه پرآشوب و ناآرام است، باید با عقلانیت، خردگرایی و درک انگیزه های واقعی ایجاد جبهه و به اهمیت و موثریت اهداف آن توجه مبذول داشت. هرچند که اهداف آن محدود است، با صلح و دموکراسی و منافع ملی سازگار باشد، مخالفت به آن سوالهای سختی را مطرح خواهد کرد. باید در مقابل، نظریات اصلاحی ، تعدیل و تکمیلی پیشکش گردد. و نقد استادانه نیز صواب است.
ـ سقوط رژیم طالبان و راندن آنها کار مناسب بود، اما رفتار دولت سازی بعدی شفاف نبود. مثلاً اشتراک کنندگان و هواخواهان کنفرانس غیرانتخابی محدود « بن » که درآن نقش سازمان ملل متحد نمادین و پالیسی نظامی گرانه ی امریکا مسلط بود، دولت کنونی را بوجود آورد. این دولت بخاطر بقای خود حضور نظامی خارجی ها را بدون تعيین زمان خروج آنها جایز پذیرفت، این پروسه با لشکر کشی اتحاد شوروی وقت در افغانستان ماهیتاً همسان تلقی شده است.
ـ برخی اشخاصی که در ترکیب جبهه حضور یافته اند و در پروسه ی « بن » سهیم و جانبدار بوده اند، در مقام بالايی دولت قرار داشتند و دارند، با سوال تاریخ روبرو می باشند. با وصف آن اگر تشخیص شود که اهداف جبهه بمثابه ی سرآغاز، در جهت وحدت ملی، پایان بحران و ايجاد ثبات و پیاده سازی عناصر و موازین دموکراسی مفید و آینده ساز باشد، لازم خواهد بود که نسبت به عیب جویی ها، به آینده نگری اولویت داده شود، که وطن نجات پیدا کند.
ـ سازش ها و سرگوشی های زعامت موجود و اربابانش در پشت پرده با طالبان و حزب اسلامی تندرو و تقرر کادرهای آنها و دیگر گروه های شوونیست شناخته شده در پست های کلیدی دولت بصورت تدریجی به هدفِ راندن دیگران از صحنه و بازگشت به دکتاتوری و استبداد خشن و تصفیه ی قومی دوران عبدالرحمن خان، نادرخان و محمدگلخان مهمند تعبیر شده است. ایجاد « جبهه ی ملی » به مثابه ی واکنش و مقاومت در برابر چنان روند لازم و قابل حمایت پنداشته شده است. اما به شرطیکه جبهه ی ملی مسیر حرکت خود را بسوی آزادی ، دموکراسی واقعی وحاکمیت ملی بتواند نمایش دهد ، وبه خصوص حضور و سوق و ادارۀ نیروهای نظامی خارجی را تحت امرسازمان ملل متحد و عنداللزوم تعيین زمان خروج این نیرو ها را که جلوه بارز استقلال وحاکمیت ملی را گواهی دهد، به گونۀروشن مطرح وتقاضا کند، که نگرانی مردم ، روشنفکران ، کشورهای همسایه ومنطقه برطرف شود، جبهه بسیار شفاف ، توانا ومئوثر میدرخشد.
ـ دراهداف جبهه « نظام پارلمانی ووالی ها انتخابی» بیان شده است. هرچندکه این طرح بکرنیست وبا اصول دموکراسی همسان است ولی از تعارضات وبحران درون دولت ونا رضایتی انحصارقدرت دردست شخص که شوونیزم قبیله ازآن بهره گرفته ومی گیرد حکایت دارد. باید این انحصار به سود دموکراسی بشکند، کوتاه نظری رژیم ، کمبود نواقص قانون اساسی که بعد از تصویب نيز درآن تغیيرات آورده شد ، که با اعتراض اشتراک کنندگان لویه جرگه مواجه گردید، ارزش واعتبارآن مورد سوال قرار گرفت ، ولی پاسخ نیافت. باید چنین قانون برپایه ارادۀ آزاد مردم ونمایندگان انتخابی وبا صلاحیت شان تغیر یابد وطی مراحل شود.
ـ گفتن دارد که اهداف وپروگرام جبهه ، محدود به دوسه مورد، دموکراسی گسترده را بیان نمی کند، جامعه ای که دچار تنازعات گروهی ، قومی ، زبانی ، مذهبی وسیاسی خونین درازمدت بوده ومی باشد ، برای حل دشواری ها، پروگرام جبهۀ ملی نا رسا خواهدبود. باید پروگرام جبهه مرزها ودیوارتمایزات ، تنازعات گروهی ، قومی ، زبانی وسیاسی را به سود اهداف ملی دگرگون سازد ، که کشور ازجنگ وبحران بیرون برآید. اجرای چنین آرمان فرهنگ سیاسی بالا ، توانایی فکری ، استقلال عمل سالم و ایثارمیخواهد که بار مسولیت سنگین را به سود وطن وانسان آن بدوش بکشد. انتظار این است که داعیه داران « جبهۀ ملی» با توجه به آنچه که گفته شد ازجریان کار واز شیوۀ تمشیت وپروگرام اقناعی وآینده ساز جبهه توضیحات خواهندفرمود.
درپایان گفته می شود که حوادث کشور ، خونین وسرنوشت مردم بسیار غم انگیز است. آنهاییکه دراریکۀ قدرت نشسته اند ، نقش وحرف شان فریبنده فهمیده شده است، درکشور فساد ، فقر ، بی قانونی ، بی امنیتی ، ترور، اختتاف وبیکاری بیداد میکندبا این وضع فردا تاریک بنظر میرسد. احزاب برنامه دار، نوبازیگران سیاسی و آوازه گران که درتشکیلات جداگانه حضوریافته اند ، هرکدام ازموضع گروهی خود سخن های نقادانه وجالب میگویند، اما حرکت ها وتبلیغات سیاسی هنگامه سازشان درد مردم را درمان نکرده است. بقیه روشنفکرانی که مقیم ویا مها جر هستند ، پراگنده می باشند ، با شک وتردید به گفتمان ها ورسانه های خبری گوش فرا میدهند وتحت تاثیر آن گرم وبرانگیخته می شوند وسخن میگویند، که نتیجه کارشان ملموس نیست. البته درمیان روشنفکران وجوه اشتراک فراوان است، هرجناح ، گروه و شخصیت های آزاد، سنگ آزادی ، دموکراسی ،عدالت اجتماعی ،آرامش مردم ووطن را به سینه می کوبند، ولی با تاسف خلاف گفتارخود درتقابل ونفی یکدیگرعمل میکنند، که زیان آن به مردم وکشورمیرسد، پایان تراژیدی به فداکاری ، گذشت، صداقت نیروها وهمه روشنفکران که درجبهۀ واحد با هم گره بخورند ، تلازم دارد، به آرزوی چنین فردا.
آلمان ، دویسبورگ ، 27 اپریل سال 2007 میلادی