عـظيم بـابـک
جبههء ملی : گامی در مسير وفاق همگانی يا تعميق بعدی انقطاب سياسی ؟
افغانستان درگير بحران است. فقدان ثبات سیاسی و امنی ، توسعهء ابعاد و دامنه های بحران اقتصادی و فقر که پيامد منطقی سیاستها و روشهای دولت حامد کرزی است، کشور را به سمت لجنزاراستيلای اختناق و ترور و برگشت دوبارهء نیروهای واپسگرا میکشاند. درافغانستان کنونی کشتی شکستهء سیاست و نظام در میان امواج سرکش رویدادهای درونی و اعمال نفوذ خارجی بوسيلهء "چهره های سياسی" هدایت ميگردد ؛ نه بواسطه احزاب و نهاد های سیاسی. این یکی از خصيصه های سیاستسازی های جديد صادر کننده های" دموکراسی " درکشورهای در گير بحران مانند افغانستان و عراق است. چهره های کلیدی تیم زلمی خلیل زاد که پس از کنفرانس بن مهره های اصلی حاکميت جديد را میسازند ديگر به محور اصلی مافیای سیاسی تکنوکرات مبدل گرديده اند .آنها افغانستان را درگير بن بست سیاسی ، فساد اداری ، معضلات عميق اجتماعی و فقر بيمانند تاریخی ساختند. مافيای تکنوکرات که بوسیله رسانه های غرب و بويژه بی بی سی بعنوان "سیاستمداران "، اقتصاد دانها و اساتيد دانشگاه های شرق و غرب رکلام گرديدند نه تنها با وضعيت اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی افغانستان بيگانه بودند بلکه اندوخته های آنها برای ایجاد اداره و نظام سالم سیاسی در افغانستان ناچيز و سطحی از آب بدر آمد. آنها فاقد دانش سیاسی برای تحلیل وضع و سمتدهی دگرگونیها و رفرمها اند. امريکايي ها سیاست پردازان اصلی درافغانستان کنونی ااند . درک وشناخت آنها از افغانستان در سه دههء اخير مبتنی بر ديدگاه های انحرافی و بعضا تعصب آميز همين تکنوکراتهای افغانی شانست. از جانب ديگر آنها در سیاستهای خود بیشتر دنبال منافع حیاتی خود در منطقه اند تا بهبود وضعيت در افغانستان. بدينسان این تناقصات در تحليل و شناخت منجر به نتيجه گيريها و سیاستها یي گرديد که برای مردم افغانستان زيانبخش اند.
از مدتها بدینسو مافیای تکنوکرات برای تحکِم پایه های اجتماعی وبقای سِاسی خود ميکوشد ودرین راستا طالبان و حزب اسلامی حکمتیار را برگزيده است. طبعا چنين تلاشها بدون پاسخ نميماند و تاسیس جبههء ملی تحت زعامت برهان الدين ربانی و با عضويت چهره های کلیدی "جهاد و کمونيزم" مانند احمد ضیا مسعود، محمد قسیم فهیم ، اسماعیل خان، یونس قانونی، عبدالرشید دوستم، سید منصور نادری، مصطفی ظاهر( نوهء ظاهرشاه)، مصطفی کاظمی، محمد اکبری، ، سید محمد گلاب زوی و نورالحق علومی پاسخ سیاسی به جناح احياگران حاکميت طالبان در نظام موجود است. اما بايد ياد آور گرديد که به استثنای محترم علومی وآقای مصطفی ظاهر، ساير چهره ها خود در ايجاد بحران کنونی و وضعيت دشوار اقتصادی موجود سهيم اند. درین جبهه فقط سياف ، محقق و خليلی از جبههء قديم یا ائتلاف شمال حضور ندارند وتنهاعلومی ، مصطفی ظاهر وگلابزوی دران تازه واردند. از همين رو رییس جمهور پيشين برهان الدین ربانی در بيانيهء نخست خود در همایش جبههء ملی گفت: هدف جبهه مخالفت با دولت کرزی نيست و مصطفی کاظمی سخنگوی جبهه اظهار کرد: "من فکر می کنم که فشار روی اين حکومت فعلا متناسب با روحيه حرکت جبهه نيست. به خاطری که ما چيزی را از حکومت طلبکار نيستيم که حالا در وسط کار از آقای کرزی بخواهيم که مقامی را به ما بدهد." فقط سید محمد گلابزوی مخالف قسمی خود را تلويحا با حکومت کرزی چنين بیان کرد: در برنامه ما تذکر رفته که بايد در قانون اساسی بعضی تغييرات ايجاد شده و سيستم پارلمانی ايجاد شود، والی ها و شهردارها از طريق انتخابات تعيين شوند. براساس قانون اساسی وقتی ما اين تغييرات را وارد می کنيم بايد لويه جرگه برگزار کنيم. تاکيد ما بيشتر روی ايجاد سيستم پارلمانی است چون در کنار رييس جمهور، نياز به حضور نخست وزير نيز احساس می شود." طوريکه می بینیم از نخستين روز موجوديت جبهه فقدان برنامهء مشخص سیاسی برآن سایه افگنده است و بیم آن میرود که بسان جبهات قبلی چون جبهه متحدملی و جبههء تفاهم ملی يک نهاد زودگذر و ناپايدارباشد. جبهات قبلی پاسخی کوتاه بر اقدامات دولت مبنی برکنار زدن جهادی ها از حاکميت بود. اگر این جبهه نيز همان اهداف را دنبال کند اثر آن در سیاست سازیهای بعدی ناچيز باقی ميماند. تا کنون چنین گمان میرود که اتهام نقض حقوق بشر برعده ای از اعضای این جبهه و مصوبهء شورای ملی در مورد عفو ناقضين حقوق بشر انگيزه های اصلی تاسیس جبههء ملی را میسازند . برمبنای حدسيات نقش روسیه هم در ایجاد جبهه جديد بمنظور حفظ توازن بین کشور های دخیل در بحران افغانستان هم بعيد از امکان نيست .اما در حقيقت امر، روسیه درافغانستان درچنان موقعيت مساعد سیاسی نيست که بر تاسیس چنین نهاد اثر بگذارد. در عين حال این نکته هم وضاحت دارد که روسیه ، هند ، ایران و آسیای میانه سیاست برگشت طالبان و اتحاد آن با دولتمردان کنونی را تحمل نميکنند.
دولت کرزی در نخستين واکنش خود عدم رضايت خود را با جبهه اعلام کرد. روشن است که سياستهای نا سالم این دولت زمينه را برای ایجاد چنین جبهه فراهم گردانيد. ديگر ناکامی این سیاستها وضاحت بیشتر کسب میکند. تاکنون دليل این ناکامی ها مداخلات پاکستان قلمداد ميگرديد .اما سیر رويداد ها روشن ساخت که دولت حامد کرزی خود با نيروهايي به معاملات پشت پرده ميپردازد که از حمایت گستردهء پاکستان برخوردارند. آخرین قطعه ایکه دولت برای اغوای مردم بازی کرد ، قطعهء دیورند و پشتونستان بود که در پايان آن پاکستان برنده گرديد. توافقات اخير حکومت پاکستان با سران قبایل وزیرستان مظهر روشن این حقيقت است. درحالیکه زمامداران کنونی متهم بر تحریک احساسات و تعصبات قومی بمنظور منفعت جويي سیاسی اند ، حضور شخصيتهای سیاسی از اقوام مختلف در جبههء ملی وزنهء فراقومی آنرا در برابر دولت کنونی بيشتر ساخته است.
به این جبهه عده ای از مفسرین و تحلیلگران رسانه ملی و بین المللی اتحاد جديد مجاهدین با رهبران خلقی و پرچمی نام داده اند. اما وارثين اصلی خلق و پرچم و چپ دموکراتيک مانند نهضت فراگير دموکراسی وترقی افغانستان به رهبری شیرمحمد بزرگر و حزب ملی به رهبری عبدالرشيد آرین درآن عضويت ندارند. از جانب ديگر پيشينهء سیاسی شخصيتهای عضو در جبهه نبايد دلیلي برای عضويت خلقی ها و پرچمی ها تلقی گردد .
هرگاه سياستها دراين جبهه صراحت بیشتر کسب کند ، جبههء ملی میتواند نخستين گام سیاسی در مسير وفاق همگانی پنداشته شود در غيرآن جامعه ء بحران زدهء افغانی را به انقظاب جديد و بحران بیشتر میکشاند. در آنصورت مهره های مافیای تکنوکرات دولت کرزی برنده خواهند بود. زيرا آنها از ظرفيتهای جديد نا سالم داخلی و حمایت خارجی برای بقای خود در حاکميت کار میگيرند.
بـرگرفـته شـده از سايت "پنـدار"