تاريخ، آميزه اى از افكار، عقايد و آداب و
رسوم در گستره زمان است و بيان واقعيات آن به واقع نگرى و روشن بينى نياز دارد.
پرداختن به مقطعى از تاريخ بدون درك و شناخت واقعيات حاكم بر آن، كارى به دور
از شيوه تحقيق بوده و پرداختن به تحلیل واقعيت ها و تحليل آن همراه با دخالت
حبّ و بغض ها هم شيوه كم اثر است. تحليل تاريخ چند دهۀ کشور از اين روش ها به
دور نمانده، و اين خط در منابع واقعه
نگارى افغانستان معاصر قابل مشاهده است. در اين فضاى مشوّش و مه آلود نگارش
حقایق، شناخت و تفكيك واقعيت ها از بافته ها و گره ها امرىیست نهایت دشوار و در
عين حال ضروری. که ما هم در زمرۀ سائرین درین زمینه
زبان خامه را بحکم واقعیت نگری بکار می بریم یکی ازین واقعیت های تاریخی در
کشور ما تشکیل جبهۀ سیاسی جدید است که زیر نام جبهۀ ملی در حال آبستن است. با
حفظ حرمت نام شاملین جبهه میخواهم نکات ضعف این تشکل را قدر موشکافی نموده ویاد
دهانی نمایم که، دوروزمان این إئتلاف های مقطعی , کم عمروبی اثربه پایان رسیده
است. بزرگان کشور میتوانند با در نظر داشت مصالح ومنافع واقعا ملی ببازی های
مفید تر ومؤثر دست زنند.
تر کیب نا متجانس جبهۀ ملی :
أحزاب سیاسی افغانستان که در تحولات چندین دهۀ
کشور بنوع اثر گذار بوده اند اخیرا به مانور جدید دست زدند که بزعم خود شان مرز
های دوئی ودشمنی را درهم شکستند ,
وخشت نخستین بنائی صلح وآشتی را در خانه برادی ودوستی کشور گذاشته اند. ؟ راست
گراهای مذهبی از چسپاندن کلمۀ اسلامی در آخر نام حزب شان وچپ گراهای سکولار هم
از اضافه نمودن قشر ، گروه واندیشۀ خاص صرف نظر نموده همه و همه به کلمه ملی
پناه برده اند، طوریکه امروز بیش از پنجا حزب ونهاد سیاسی در کشورأحزاب خودرا
با پسوند کلمۀ ملی آزین بخشیده اند، به گمان وخیال اینکه همه ملت با آنهاست.
چنانچه در گذشته أحزاب جهادی با چسپاندن کلمۀ اسلامی در آخر حزب شان گمان
میکردند اسلام را انحصار کرده اند. بازی های سیاسی ای را که زیر نام اسلام
انجام داده اند حال میخواهند در سایۀ کلمۀ ملی انجام دهند. تا اگر بتوانند
استفادۀ راکه از نام اسلام کرده اند بعد ازین از کلمۀ ملی بدست آورند.
باید تذکر داد که أحزاب گذشته هر چند تا هنوز
روی ملاحظات ودلائل از مؤثریت در کشور بر خوردار اند اما ملت به هیچصورت ازین
ساخت وساز های وتشکلات شان انتظار نو آوری وابتکار را ندارند.همه معاملات شان
را مردم بدیدۀ شک وتردید مینگرند وبه انتظار آزمایش دیگر نیستند.
باور مردم به جبهه:
افغانها از دیر زمانیست که حرکتهای افراطی ای
چپی وراستی را به تجربه گرفته اند ، حرکتهایی که نه بر اساس استراتیژی دوامدار
ومشخص واندیشه وتفکر خاص بلکه بر اساس حب و بغض ها مؤقتی وریاست طلبی ها
همواره با یک شکل وقیافه خاص تبارز نموده ودر هر مقطعی از تاریخ رنگ و مسیر عوض
کرده اند،چه بسا که در تضاد با مسیر قبلی قدم بر داشته اند. پدید آمدن چنین
جریانها و مجموعه ها در زمان جهاد وپس از آن از مثالهای بارز تاریخی کشور
است،وبه امتداد زمان بعد از به وجود آمدن حکومت های مؤقت,انتقالی تا انتخابی
تا امروز بازار بیشتر پیداکرده است.
تعداد شخصیتهائیکه در زمان جهاد از شعار های
دهن پر کن اسلامی و مدینه فاضلۀ اسلامی دم می زدند . ریشهای بلند می گذاشتند و
تسبیح های دراز می انداختند واز هر سبحان الله در زبان، کسب هزاران درهم را در
دل می پروراندند،امروز نه در شعار ونه در عمل دران مسیر قرار دارند.
أحزاب شیعه مذهب در تبارز وتظاهر پیروی از
ولایت مطلقه فقیه از یکدیگر پیشی می گرفتند وسنی ها هم در تظاهر وتمسک به پیروی
از راه اخوان المسلمین مصر به رهبری سید قطب گوی سبقت را از همدیگر می ربودند
. اما به یکباره دیده شد که این طیف از شخصیتها رنگ و شعار عوض کردند وبه طور
ساده وآسان با تغییر جهت در کنار دیموکراسی لجام گسیخته غرب قرار گرفتند، سر
سفره هفت رنگ غربی نشستند ، قبلا با جنس مخالف صحبت نمیکردند وحالا تماس وآمیزش
تا حد دموکراسی غربیست، با تغییر شکل یا ریش را کاملا تراشیده اند ویا اینکه
نمونه کوچک ازان در سیمائی شان مشهود است که گاهی انسان در شناخت ایشان به
اشتباه می افتد . کلمات وشعار هارا هم عوض کرده اند طوریکه به جای کلمات عربی
دیگر اصطلاحات وواژه های لاتینی وانگلیسی را بکار می برند وکوشش میکنند از
گذشته خود فاصله بگیرند.
احزاب ومجموعه های مسلمان نام قبلی را عوض
نموده نام جدید گذاشتند ویا پسوند اسلامی را حذف کرده کلمه ملی را قبل یا بعد
اسلامی اضافه نمودند . وبرخی حلقات ومجموعه ها هم نه تنها از اهداف وشعارهای
قبلی بریدند که موضع متضاد ومخالف سیر قبلی خویش اتخاذ کردند . که این همه نشیب
وفراز ها جز نا باوری چیزی دیگری را تحویل ملت نمیدهد.
ملت هم در بحر حیرت وتعجب فرورفته و همواره
این سؤال در اذهان عمومی خطور می کند که آیا رفتار قبلی این آقایون درست بوده
یا مشی وسیاست فعلی شان ؟.!! اگر قبلا درست عمل می کرده اند پس حالا چرا از راه
راست رو گردان شده ومسیر شیطانی را می پیمایند واگر امروز راه اصلی و وحقیقت را
بر گزیده اند ، دیروزچرا مردم را با شعار های پر رنگ و لعاب اسلامی وگذاشتن ریش
و پشم فریب دادند وبزرگترین مصیبت هارا بر مردم خود روا داشتند .؟
چنانچه گفته آمدیم ظهور وبروزاین جبهه در
عرصه سیاسی افغانستان چیز تازه ای نمی تواند باشد بلکه در گذشته ها هم روند
همآهنگی وهمکاری مقطعی افکار متضاد به خاطر مصالح شخصی وجود داشته که در نهایت
امربه تازه گی وبرای اولین بار به طور رسمی اعلام موجودیت نموده است.
انگیزه وخواستگاه جبهۀ ملی:
ارکان وأعضائی جبهه ملی بخاطر مصالح شخصی حاضر
به چرخش یکصد وهشتاد درجه ای اند ،اما از إجرائی یک اقدام کوچک وچرخش ساده که
تبلور از شهامت سیاسی، جرأت إخلاق إجتماعی ونشانه میهن دوستی وخدا پرستی است
طرفه میروند !؟ وآن اینکه از طریق رسانه واطلاعات جمعی به پیشگاه ملت حاضر شوند
واز گذشته که ایشان را از یکدیگر دور وآلۀ دست بیگانگان ساخته بود اظهار ندامت
وپشیمانی نمایند واز آتشیکه بر سر ملت ریختند وایشان را بر خاکستر سیه روزی ها
وبد بختی ها نشانند معذرت بخواهند، تا ملت بار دیگر به ایشان إعتماد کند و وحق
استفاده از نام ملت رااز خود ملت بگیرند نه اینکه باز هم خود سرانه به غصب نام
ملت بپردازند. واگر چنین نکنند به این معنی است که ملت را به گروگان گرفته اند
ومانند گذشته ها به توهین وتحقیر آن می پردازند.
سوال اساسی این است که انگیزه وخواستگاه تشکیل
جبهۀ ملی به مثابۀ معجون مرکب چه هست ؟ وکدام یکی از نواقص, کمبودات ونار
سائیها را در کشور جبران خواهد کرد؟ چه پیام تازۀ به ملت دارد؟ آیا واقعا تشکیل
این جبهه انگیزۀ ملی دارد ؟ آیا اینها از آدرس ملت وارد این مرحله شده اند ؟
الف مشکل امنیتی؟
وحدت ملی .؟
طرح نظام سیاسی .بر
مبنی عدالت اجتماعی؟
کاهش فساد اداری در
کشور؟
جلو گیری از تولید وقا
چاق ومواد مخدر؟
اصلاح قانون اساسی
وگشودن راه مشارکت ملی در تصمیم گیری؟
متوجه ساختن دنیائی غرب
به مسئولیت های شان در افغانستان.؟
ایجاد سنگر در برابر
فشار های دید بان حقوق بشر درکابل.؟
رساندن عدۀ از أعضائی
جبهه ملی به چوکی وتمثیل اقتدار سیاسی؟
واقعیت این است که اگر
از کلی گوئی ومعادلات مجهول ومبهم بگذریم اهداف تشکیل جبهۀ ملی روشن نیست.
وهیچکس نمیتواند وجه مشترک بین عناصر منسوب به جبهه را مشخص سازد.واینکه این
پارچه های کهنه و نا متجانس روی چه دلیل وانگیزۀ به هم پیوند خورده است؟
*
اگر درد ومصیبت نبود وحدت ملی است أعضای جبهه قادر به
حل این معضل نیستند چون عدۀ زیاد لز مدعیان ملت داری در پهلوی شان قرار
ندارد.حتی هم پیمانان پارلمانی شان چنانچه قانونی درین جبهه در پهلوی استاذ
ربانی قرار ندارد واز حزب وحدت هم کسی به این تشکیل نپیوسته است.
*
اگر هدف تأمین امنیت باشد این هم به نفع خود شان نیست
چون هرگاه روزنه های امید بخاطر ثبات و گسترش امنیت بچشم میخورد بازهم فریاد
محا کمۀ مجرمین جنگی با بر شمردن اسامی أعضای جبهه به گوش های طنین می
اندازد.واین امر باعث می شود تا ایشان به بهبود ی وضع امنیتی در کشور علاقمند
نباشند.
*
اگر منظور جبهه طرح شالوده های نظام سیاسی بر بنیاد
عدالت اجتماعی ومشارکت ملی باشد, ایشان طرح مشخص در جهت نظام سازی ارائه نکرده
اند. واز طرف ملت تجارب نهایت تلخ از نظام سازی ونظامداری او شان دارند که به
ندرت میتوان به این وریانت باور داشت.
*
اگرایشان بخاطر اصلاح نظام در جهت کاهش فساد اداری ومنع تولید وترانسپورت مواد
مخدر دست به تشکیل جبهه فراگیر وملی زده باشند بازهم این تلاش مرهون إعادۀ ثبات
وتأمین امنیت در کشور است که قبلا به آن اشاره شد.
*
اگر ایشان با تشکیل جبهۀ ملی در صدد تغییر در مواد
قانون اساسی کشور باشند باید بدانند که در کشور چون افغانستان هر اقدام در جهت
مخالف خواست رئیس جمهور ودستگاه حاکمه به شکست مواجه است .چون سیاستمداران
افغان با نظام های سیاسی تا سر حد کسب امتیاز مخالفت می ورزند وبا گرفتن امتیاز
دست به معامله میزنند وهمراهان خودرا در نیمۀ راه تنها ونا کام میگذارند. سنت
جلب ،تشویق وتطمیع نمایندگان در افغانستان سابقۀ مؤفق و تاریخی دارد.
*
اگر هدف تشکیل جبهۀ ملی مقاومت در برابر اظهارات دید
بان حقوق بشردر کابل ویا إعلامیه های سازمان جهانی حقوق بشر باشد ؟ این هم
آنقدر مؤثر نیست شاید بتوانند با چنین اقدام جریان عدالت انتقالی را به تعویق
بیاندازن. واما خط درشت جنایت وبی مهری را از لوح تاریخ حک کرده نمیتوانند.مگر
اینکه همت مردم رابا خود شریک بسازند وطی یک إعلامیۀ رسمی از آنچه اتفاق افتاده
از ملت معذرت بخواهند وبر برخی جراحات را مرحم گذاری کنند.وبا این اقدام اخلاقی
وإنسانی خودرا از دغدغۀ سازمانهای خارجی نجات دهند.
*
اگر منظور از تشکیل این جبهه آغاز انقطاب جهانی باشد که
طرح آن در افغانستان ریخته شده است واز طرف روسها ومتحدین شان حمایت میگردد تا
نشان دهند جبهه ضد غربی هم در افغانستان وجود دارد ؟ بازهم ضمانت به ادامه راه
وجود ندارد, چون غربی ها با دادن امتیاز اندک میتوانند در صف این جبهه اختلاف
ایجاد کنند. خلقی هارا نمیدانم واز مجاهدین شامل دراین تشکیل شناخت کامل دارم
که بخاطر گرفتن امتیاز به هر معاملۀ حاضر اند؛ وبا هیچ مسلک مخالفت بنیادی
واستراتیژیک ندارند میتوانند یک روز غربی ویک روز شرقی ویک روز جنوبی ویک روز
هم شمالی شوند. شمال پول وامتیاز ایشان را به هرطرف مائل میسازد. ومیتوان این
بازی ایشان را آخرین بازی در میدان سیاست کشور دانست. بازی سرد وبی ثمر.
هر حزب وحرکت سیاسی دلائل موجودیت ومسیر حرکت
خودرا مشخص وویژه گی های ممیزۀ خودرا از دیگران بر جسته میسازد،اما طوریکه
ملاحظه میگردد جبهۀ ملی جدید نه خواستگاه استثنائی دارد ونه شاخص های که ملت را
به آینده امیدوار بسازد.آنجه ازین جبهه انتظار میرود این است تا عدۀ از وزن این
تشکل استفادۀ شخصی نموده بر چوکی مورد نظرش دست یابد.
ولی به هر حال افراد وعناصر بی مایه واساس
همیشه درتاریخ پیدا میشوند که برای رسیدن به قدرت چند روزه دنیا همه شعار ها ،
احساسات ملی ومبانی اسلامی را به بازی بگیرند وبه ریش همه بخندند چنانچه طیفهای
مسلمان شامل در جبهه ملی نیز از همین قماش مردمانند وبا کنارآمدن با افرادی
اقدام به تشکیل جبهه ملی نموده اند که بنیاد بدبختی ها ومصایب افغانستان به
آنها بر می گردد. بازهم اگر بتوانند کاستی های گذشته را جبران وآینده بهتر را
به ارمغان بیاورند چشم بد بین کور..اما - زمین شوره سنبل بر نیارد * دراو تخم
عمل ضایع مگردان.
ذکر اوصافیکه در فوق برای آدمهای به ظاهر
مجاهد ومسلمان اشاره شد به معنای سر زنش کردن کل جهاد ومجاهد ومسلمانان
افغانستان نیست ونمی توان نا امیدانه همه را از میدان بیرون شده وبه انحراف
رفته پنداشت که بحمدالله حرکتهای وسیع اسلامی ومردمی همچنان در صحنه هستند که
میتوان به ایشان إعتماد کرد اگر چه طور رسمی تبارز عمومی نیافته اند،اما زمان
این حقیقت را به آزمایش خواهد گرفت.