بنام يزدان داد آفرين

 

      آزاده را جفاي فلك بيش ميرسد

                                      اول بلا به عاقبت انديش ميرسد

 

ياران گرامي وانديشمندان فرهيخته ! جشن خجسته  نوروز باستان وبهارخوش پسند را براي شما وهمه ي همميهنان كشور خورشيد تابان مبارك باد ميگويم.

    نوروز فروزنده ودرخشان ، پيام آوربهار وبرابري شب وروز وسرآغاز عدالت طبيعت وگوارايي هوا وگوهر مجاز وجود انسانيست ! نياكان ما اين روز را بخاطر اهميت ميدادند كه از فلسفه ي گران سنگ وارزشهاي فرهنگي خوبي برخوردار بوده واست. اين روزيست كه خداوند دنيا را بنياد آفرينش كرد وشروع زندگاني از همين روز بر روي زمين پيوند يافت.

    نوروز فرهنگي انساني را با شادماني آفريد، تا ابعاد انديشمندي وهم بينشي را در محيط فرهنگي بگستراند. اين روز تاريخي وپراز معجزه اهميت ديگرش در پيوند با بهاروفصل دل انگيز كار وشادابيست. ميانه پنداري وتعادل را در همه ميدانهاي زندگي پيشكش ميدارد، چنانيكه رستنيها در يك فضاي آزاد سرميكشند، برگ ميدهند و شكوفه مي شگفا نند، به انسانهاي انديشمند هم رمز آزاد زيستن وانديشه ي آزاد منشي را نيز مي آموزاند، وهوشدار ميدهد كه:

                     نكوگفت لقمان كه نا زيستن

                     به از سالها بر خطا زيستن

انسانرا نو روز هدايت مينمايد كه با خرد وعقل آزاد زندگي نمايد، نه اينكه قيد ديكته ي در بار وقدرت زور وزر ، در بي مايگي زيست نمايد. روي اين دليل در فرهنگ ما از نگاه تاريخي، آزادي وآزادگي جايگاه شايسته اي داشته ودارد وهر سا ل كه ميگذرد اين سنت پسنديده و پيرتر از تاريخ مدون، يعني نو روز بما باز آموزي مينمايد تا آزادگي را فراموش نكنيم . زندگي كه سراپا خطا باشد ، اهميت جوهري ندارد. كوتاه زيستن در آزادگي بهتر از آنست كه درزير منت و بندگي به زندگي پرداخت. خداوند انسانرا آزاد وبا خردآفريد. اينكه زير تاثير ناهنجاريهاي گوناگون قرار ميگيرد واز بهارونوروز ورويش آزاد دنياي ماحول هم نمي آموزد، به نظر من مشكيل در خواص وابسته گرايي خود انسان است. ما هميشه گناه خويش را بالاي ديگران خوشداريم بار كنيم ، ويكبار هم در خويش به انديشه فرو نرفته ايم كه چرا؟ قدرتيكه فساد مي زايد وقدرتمنديكه به چوكي رسيد غرور كاذب چشمش را كور ميسازد وانسانهاي اطراف واكنافش را با چشم تنگتر از پيش ميبيند، روي كدام برهان خود را زيرمنت آن، آنقدر فرو ميبريم كه مايه اي تنفر تن وجان خويش ميشويم. قدرتمندان در گذشت تاريخ كارشان استفاده ويا سوء استفاده بوده است . ما بخصوص در كشورمان شاهد يكنفريكه بخاطر مردم كمر همت به خدمت كردن بسته باشد را نديده ونشنيده ايم، صدها سال سپري وصدها بهار ونو روز آمده واز چشم كم بين واحساس خنك آنها گذشته است ، ولي اندكترين عاطفه خدمت به مردم وفرهنگ ما نشده است. اين مردمان وفرهنگ دوستان بوده اند كه با جان وتن خويش بازهم به سنتهاي پسنديده ونوروز تعادل نگرشان اهميت قايل شده اند وبا چنگ ودندان در برابرهرگونه جفا وتوطئه وبيگانه نگري خود پسندان درون خالي ، ايستادگی از خود نشان داده اند.

       نو روز مي آيد كه مارا ، از گرايشا ت زيربار رفتن ودستور پذيري ووابستگي نجات دهد، ودرس آزادي را براي ما بيا موزاند. كمي بخود آييم ونهايت در فراموشي بخواب فريبنده نگرويم ، دقت راستي به اين سنت خوب ما خواهد بود. ما تاريخ بسيار كهن داريم وبسا انسانهاي روي اين خاك پاك از كشور عزيز ما آريانا، خراسان و افغانستان امروزي ريشه ميگيرند. بر ما است كه در جهت ريشه واساس خويش بي تفاوت نباشيم وكوشش نماييم كه عادت نشنيدن راستي را از سرمان دور و نا بسامانيهاي تاريخي را برملا بسازيم وحقيقت پرست باشيم ، نه دستور پرست ! تلقين وتقليد جامعه وروشنفكران مارا بر باد كرده است ، همش در بند صاحبيم و صاحب را نمي شناسيم !

       به گفته مولاناي بلخ :

                                بنفشه پيش نيلوفــــــــــردرآمد كه مبارك باد

                                كه زردي رفت وخشكي رفت وعمر پايدارآمد

برماست كه از پي عمر پايدار باشيم واين پايداري را هويت ملي بدهيم وعمر پايدار همان حقيقت وراستي است وخردگرايي وبخود آمدن ! تا حد اقل به برگ سبز درختانيكه مارابه معرفت كردگار قريب ميسازند، دست توانا پيدا نما ييم.

       درين طرز تفكر نوروز، نو آفرين مارا ياري ميرساند، اگرما ريشه ي فكر كنيم وبه نوآفريني اين سنت تازه گر باور داشته باشيم ومانند ديگران در قالب رسميت وتقليدوار بي كيفيت، روزمانرا فداي هد ف ظاهري وسياست بافي وسياست بازي ننماييم.

      ما شاهد بسا جفا كاريهاي نو روز ستيزان هستيم ولي هيچ كاري دراين زمينه نتوانستند كه براي مدت درازتر انجام بدهند واين نوروز با همت فرزندانش پاسخ دهن، شكن براي گديان كوكي ورقاصان بيگانه تنبور دادند ونگذاشتند كه اين سنت ديرينه را مانند تنديسه هاي بوداي باميان از ما بگيرند. زيراكه اين سنت جمشيدي وروز برابري وتعادل در خون ووجود فرزندانش آميخته گرديده وتوان اجيران را برآن ممكن نيست .

     ما يكتعدادچشم ديد دانشجويان سابقه وجمع از مهاجرين مقيم بلغارستان ، در يك فضاي بسيار همدلي وهمباوري با سخنرانيهاي دلپذير وخوانش سرودهاي نوروزي وسا زو آواز هنرمندان خوب ، جشن نوروزي را بر پا كرديم واز سفارت كبراي جمهوري اسلامي افغانستان مقيم شهر سوفيه دعوت به عمل آورديم، نميدانيم روي كدام دليل بود كه به محفل نو روزي ما از سفارت محترم افغانستان مقيم شهر سوفيه هيچكس شركت نكرد واين كار ما را خيليها مايوس كرد. ما نه تنها انتظار اين چنين كم ارزش دادن را از سوي سفارت نداشتيم ، بلكه توقع تشويق وهمياري وبيان مباركي سال نو ونوروز باستاني را نيز داشتيم كه با تآسف دراين زمينه خود را كم ونا اميد احساس نموديم. سفارت كبراي ما بخش فرهنگي ندارد وفرزندان، شهروندان افغانستان كه دراين كشور زيست دارند به يك مكتب زبان مادري اشدآ ضرورت دارند واگر دولتي داريم واگر بودجه ايكه گپش به ملياردها رسيده است مربوط شهروندانش است، لازم خواهد بود كه دراين باره توجه فرمايند وحد اقل وظيفه اي سفارت وكارمندان سفارت را مشخص بسازند كه چگونه برخورد وشفقت ويا مهرباني با شهروندان مقيم كشور مربوطه داشته باشند؟ ما از جناب دانشمند گرامي واستاد سخن وفرهيخته سياست شناس وسياست مدار داكتر سپنتا توقع تغيرات فرهنگي وآزاد انديشي وتوجه بيشتر بحال مهاجر ودانشجو را داشتيم ولي با تاسف دانشمندان ما هم يك روز پرسان شهروند انشانرا نكردند كه فرقشانرا با پيشينيان احساس ميكرديم !در گذشته از يك همآهنگي وهمدلي بيشتر بر خوردار بوديم ، امروز اين همدلي وهمگرايي دارد از ما دور ميشود وجدا سازي در بينش فرهنگي خلق ميگردد. يكي را اصيل وديگرانرا نا اصيل، فرقگرايي ميكنند واين شيوه را ما خوب نميدانيم وآمدن اقاي سپنتا در سمت اين وزارت قلم بدستان وازاد انديشانرا خشنود ساخت ، اما يا بسيار مصروفند ويا مشاورين بي خبر از حال واحوال شهروندان وفرهنگيان خارج از كشور دارند كه كند وبي توجه در اين زمينه به نظر ميرسند. اميد واريم كه حكايت وشكايت مارا تا اينجا بسنده بدانند ودر بخش فرهنگي سفارت خانه هاي كشور مقيم خارج بذل توجه فرمايند ، زيراكه فرهنگ است كه مارا به ديگران ميشناساند وگرنه ما همان خواهيم بود، كه خشونت وانتحار مارا خواهد شناساند !

       عظمت نوروز بر ما خواهد خنديد كه از چه فرزندان بر خوردار است؟ در كشوريكه اولين قدمگاه پادشاهي واولين روزيكه اين پادشاهي كه نماد آزادگي وعدالت انساني بود، به چه روزگار سياه وتاريكي بينش دچار گرديده است. روح وروان جمشيد داد گروهوشنگ كشاف آتش بلرزه در خواهد آمد. رسالت ما دراين قبال چه خواهد بود؟ بلي گفتن ودنباله روي زورمندان بي بركت ؟ بادگارد ! اي مايه اي عيش جاويداني ! اگرما تحت تآثير شخص نيستيم، آيا خرد آنرا هم نداريم كه از حريم شخصيت خويش هم دفاع نماييم ؟ سياستمدار وديپلومات چرا انگيزه دهنده باشد؟ انگيخته آفريني در چوكات منفي چه بهره خواهد داشت؟ اراده چه معنا دارد؟ اگر كسي از اراده اي ديگري سوء استفاده كند،به « بندهش» جهان امروزي وآنيكه ايجاد گر خرد است چه بگوييم ؟

       صداقت وراستي از بنمايه هاي فرهنگ ماست ! وباز گو كردن راستي نيز پيوند نا گسستني با فرهنگ ما دارد. پيام آور راستين ما ميگفت كه من دشمن درغگو هستم ! بنا برين بر ماست كه راستگو باشيم وكسيكه از اين راستي هراس دارد، با فرهنگ ما ناسازگار است . نبايد كه از راستي در هراسيد !

        منافع!! بينش مادي مارا مانند سنگ ويا چوب سخت نگر ميسازد. اگر چه جنبه اي واقعي آنرابگذاريم كه بدرد ، درونمايه اي گوهر انساني نميخورد. پول ! به هرامكان وهر وسيله ايكه شود بدست آيد! تا چه وقت؟ ايا روان پاك انسان را اين پديده قناعت ميدهد؟ هرگز ني. روان انسان به چيزي ضرورت دارد كه جذب ان شود. به سنگ احترام زماني بايد كرد كه اين سنگ شايسته قدوم پاك انديشمندان راستين قرار گيرد. يعني اينكه پاكسازنده شود. استاد را بايد احترام كرد، زيراكه حقيقت را براي فرزندان معنويش باز گو ميدارد، نه اينكه بدستور كسان ويا خسان منكر حقيقت دست داشته ميشود!

       اميد وارم كه نو روز امسال ، نو روز راستين و نو روز پيروز بر باطل انديشان باشد. وهر روز شما نو روز وانديشه اي شما از قيد بند زور وزر آزاد باشد ! براي استاد وهر دانشمنديكه استاد است احترام دارم، ولي سخن استاد اگر با اراده اي نا بخردان وابسته باشد، بر ان استاد چگونه احترام بايد كرد؟ خود استاد برين باز بگويد سخني !! اي استاديكه داكتر رازق رويين ، شاعر ونويسنده شناخته شده اي كشور ، استاد امان الدين آموزگاروياران مهمانداريكه با سرفرازي سال نو ونوروز را برگزار كردند ودرتدارك و سازماندهي اين سال نو جناب سيد هادي گوهري واقاي استاد هدايت الله هدايت ومحترم كبير جان اختر وسيد امان وديگران حصه گرفته اند، سفره هفت سين وهفت ميوه رابر خوان راستين نوروزي، بر اين شخصيتهاي شناخته شده ، وقع نگذاشتن واز پي راهي رفتن كه نه كارايي ونه باز ارايي داشته باشد، ما را دچار چه بينش وچه نگرش خواهد كرد؟ شما خود قضاوت كنيد وراستي رابر نا راستي جدا سازيد!!!

            به گفته اي حافظ شيرين كلام:

                 چنين نماند چنان نيز هم نخواهد ماند !!

 

                                                                    ميرزايي

 

 


بالا
 
بازگشت