ادب شناسی (1) «رُمانِ سفرِ پرنده گانِ بیبال»

 

احمدشاه عبادی

 

يک اثرِ ادبی، آفريده ييست از تمامی عوامل جامعه شناسی، روانشناسی، سياست، اقتصاد، فرهنگ، سنتها، آداب و رسوم، اعتقادها و ايديالوژيها و در نهايت تمامی عواملی که نويسنده را در بر گرفته اند. کارِ نويسنده انتزاع پديده های مشخص و برخورد تجريدی با اين پديده ها و در نهايت ارايهء کُليتی مطابق با اهداف تعيين شده برای اثر است.

اين روند را اگر معکوس کنيم، ميتوانيم به نقد يک اثرِ ادبی بپردازيم، در غير اين صورت در انبوهِ حوادث، پديده ها و شخصيتهای اثر، در سطحی ترين نوع برداشت، در شخصيت خالق اثر، گُم خواهيم شد و هرگز راه خود را نخواهيم يافت و اثر را نيز نخواهيم شناخت.

رُمانِ «سفرِ پرنده گانِ بيبال» دارای 465 صفحه و 10625 سطر است(2)؛ دو- سومِ کُلِ رُمان «گفت» و «گفتگو» در قالبِ کلام فرهنگ عامه است؛ مانند: تمثيلها، امثال و حکم، فحش و متلک و قدری ترانهء عاميانه که يکی از نقاط قوت رُمان، همين گفتها و گفتگوهاست که ريشه در اعماق فرهنگ عامه دارد و هم اين که هيچ گاه بارِ وظيفهء ارتباطهای طرحريزی شده (Plot relationships) و بارِ وظيفهء توصيف و چهره پردازی (Characterization) را بر عهده ندارد.

«گفت» ها و «گفتگو» ها خود عنصری از عناصر رُمان اند و صرفاً بيانگر آواها، ايده ها و شخصيت (Personality) قهرمانهای داستان اند، چنين خصيصه يی را از جملهء در گفت- گو، های آثار داستايوفسکی ميتوان ديد.

امروز همه کسانی که کم و بيش به معنای واقعی هنر پی ميبرند و از ادبيات به مفهوم صحيح و واقعی آن درک دارند شکی ندارند که داکتر ببرک ارغند، اين هنرمند بی ادعا و فروتن که در رفتار و گفتار خود، کوچکترين تصنع و تظاهری ندارد چه از لحاظ شخصيت و چه از جهت آثار گرانبهايی که به وجود آورده است، نويسنده يی به معنای واقعی ميشناسند، نويسنده يی که تنها نی در مقياس افغانستان بل که در مقياس جهان دارای قدر و قيمت است، در آثار متعدد ارغند، («پهلوان مراد و . . .»، «کفتربازان»، مجموعهء داستانهای کوتاه: «شهرِ شکسته»، «مُرغ آمين»، «و سوم اين که»، «سايه»، «کليد هفتم»، «آيينه و خنجر»، «يلدا»، «شراره» و . . .، استحکام فنی و عميق مضمون، توصيف مختصات اخلاق متداول و رايج زمان، اطلاعات وسيع او دربارهء آداب، رسوم و مثلها و متلها و افسانه ها و ترانه ها و سرودها و معتقدات گوناگون مردم به او توان اين را ميدهد که به اعماق تاريک روح اجتماع نفوذ کند و در عين حال جنبه های زشت و غيرانسانی، مبتذل و نفرت انگيز آن را با بيان مؤثر خود در معرض انتقاد قرار دهد، با زبان نافذ و قوی خويش نقاب از روی رياکاران و ظاهرسازان برميدارد که کوچکی و حقارت آن ها را بر ايشان نشان ميدهد در کتاب «سفرِ پرنده گانِ بيبال» به صورت يک مبارز مثبت و اميدوار که تنها يک وظيفه دارد و آن خدمت به مردم است، ظهور ميکند، او کسی است که به سوی هيچ چيزی جز به سوی حقيقت نميرود با وجود صلاحيت کامل علمی و ارزش هنری در مطبوعات طوری که حقش است از او ياد نشده است زيرا نخواسته به زبونی و آستانبوسی و چاپلوسی و رياکاری تن دهد و به آن چيزهای که در نظر او غلط و ظالمانه و زشت باشد، تسليم شود. او افراد مبتذل امروزی را که اسير چيزهای عادی و بی مغز و گرفتار قيدها و نظامهای غلط و خودپسندانه است تحليل ميکند، او بشری را دوست دارد که نی تنها از فساد و بل که از ابتذال مبرا باشد او آرزومند يک دنيای زيبا و يک انسان وارسته و ارجمند است و شيفتهء زيباييست، نی فقط زيبايی طبيعی و جسمانی، بل که زيبايی در کُليه مظاهر عمل و ارادهء انسان، مثلاً زيبايی در اجتماع و زيبايی در حکومت کردن، ولی ارغند از مردم کشوريست که در آن حتی گوشه يی از آرزوهايش به حقيقت نينجاميده است مع الوصف او هيچ گاه سرخورده و نااميد نبوده و نميباشد از همين روست که در رُمان «سفرِ پرنده گانِ بيبال» و در همهء آثار هنری اش به صورت يک مبارز مثبت و اميدوار ظاهر شده است، خطا نيست اگر آثار او را به دليل اين که زشتيهای زنده گی عادی محيط را نشان ميدهد انتقادی، انتباهی و تربيت کننده بدانيم، او نی تنها معايب عادی و آشکار، بل که معايب آراسته شده و نقاط ضعف و تمام آن خصوصيتهای ناپسند را که در زير پوشش عرف و عادت و قيود و رسوم و آداب عصر پنهان است بيرون کرده و آن ها را برهنه ساخته انتقاد ميکند. او با کسی تعارف ندارد و با تعارف و مجامله به عنوان يک تقلبِ حيله گرا، مخالف است، قواعد اخلاقیِ را که برای تسهيل فريبکاری و دوروييست با روشنبينی و بی پروايی انتقاد ميکند، هر قرارداد اجتماعی که اساس دورويی باشد را با روشنبينی و با جسارت رد ميکند و با فکرِ بت شکن و آزادهء خود از مفهوم جديد انسان و انسانيت با تمام فضايل و مزايای آن دفاع ميکند، او به اندازه يی بی تظاهر و فروتن است که هرگز نميگويد با چه چيز دشمنم و از چه چيز دفاع ميکنم، ولی در همه جایِ آثار او پيداست که منفور کدام و مطلوب چيست! انساندوستی و آشتی ناپذيری با فساد و ابتذال صفتهايی که ناشی از روحيه ء عالی ارغند است و در تمام آثارِ او پديدار ميباشد، او به تجدد و جنبش تجدد و آزاديخواهی وطن ما با قلم خود و با قدمِ خود خدمت نموده، با زبانِ نافذ و قوی پرده از هرچه رياکار و ظاهرساز باشد برميدارد.

در «سفرِ پرنده گانِ بيبال» که تصويری صد در صد واقعی از افراد اجتماع است تک- گويانه کردن (Monologization) کار که به قصد تازاندنِ تخيل و بهره گيری از يک ژانر (3) ادبی و مقتضيات آن صورت گرفته است نی تنها قابل ايراد نيست بل که نشان از هنرمندی نويسنده دارد، در بررسی حاضر مسألهء اصلی اين است که ارغند بر اساس چه ساختار ادبی توانسته است دنيايی در «سفرِ پرنده گانِ بيبال» بيافريند که يکی از خصيصه های برجستهء آن به گمان غالب هنرمندانه بودن آن است يا به عبارت ديگر ارغند چطور توانسته است به بيانی چنين هنرمندانه از داستانمايه (تم) دست يابد که در داستان نويسی معاصر ما کم نظير است؟ بايد توجه داشت که داستانمايهء رُمان ارغند چنانکه، با درنظرداشت اين واقعيت که ارغند برخوردار از جهانبينی علمی ميباشد، برخوردِ جدی و انتقادی با خرافات و چيزهای سطحی و اعتقادات عقبمانده دارد. خطر لغزيدن نويسنده به دخالت و قضاوت سريع در جريان روايت و موضعگيری بلادرنگ، در مقام دارندهء ايدهء دست بالا و در نتيجهء تک صدايی کردن يا تک- گويانه کردن کار هميشه او را تهديد ميکند، حاصل اين عدم دخالت ارغند (که اقتضای «گويه» ييست که او از آن بهره گرفته است) نکتهء مهم ديگريست يعنی، استقلال شخصيتهای رُمان که سخنگوی اين و يا آن ايدهء نويسنده نيستند، محملی از برای نظر يا ايدهء نويسنده نيستند، هريک از آنان به لحاظ چهرهء ظاهری، رفتار و گفتار مستقل اند و خصوصيتهای خودِ شان را دارند، گويا بی اجازهء قبلی از ارغند در بخشی از مسيرِ زنده گی شان در تمامِ صحنه های رُمان، در سيرِ رُمان خود مستقل اند و در پلان کار هنری ارغند قرار دارند، در حالی که به شيوهء معمول خودِشان زنده گی ميکنند، از پلان و نقشهء نويسنده بيرون شده به زنده گی ادامه ميدهند، آنچه در اين کار مبتکرانه، آفريدن دنيايی هنرمندانه و بيان هنرمندانهء داستان (تم) مايه ناميده شده، استقلال (و در نتيجه، بديع و جاندار بودن) قهرمانان رُمان است، اين استقلال در عرصهء نقشهء هنری نويسنده در تمامی صحنه ها در سيرِ رُمان، هنرمندانه ترسيم شده اند و نشان ميدهد که اطلاعات وسيع دربارهء آداب، رسوم و مثلها و افسانه های مردم و معتقدات گوناگون آن ها با بهره گيری از کمپوزيسيون پاره بندی و انشأ هنر ادبی و سبکِ عالی توانسته است يکی از بزرگترين اثر خود و يکی از منسجم ترين داستانهای بلند فارسی را به لحاظ ساخت، زبان روايت و زنده بودن شخصيتهای رُمان بيافريند بازنمودن وضعيت و حالتهای نامعمول تمام قهرمانان رُمان، گلاب، شير، ستار، لالا ستار، مشتاق، بچهء ملک، بچهء ضابط، آصف سنگ کش، يعقوب آغا، عتيقه، طلعت، نازنين، نيلوفر و زنان يعقوب آغا، در کنار هم قرار گرفتن در رابطهء شان، حالتهای غيرِعادی اخلاقی و روانی و رابطهء عتيقه و طلعت و دو دختر ديگر و يا يعقوب آغا و حالتهای گلاب و عتيقه و رابطهء طلعت با آن ها، رابطهء مشکوک جنسی طلعت با يعقوب آغا، خيال پختنِ لجام گسيخته، خوابهای غيرِعادی، هواهای نفس تا به سرحد جنون، شهوانيتِ يعقوب آغا، رابطهء جنسی هم زمان با چند زن و جز اين ها، اين پديده ها يکپارچه گی ژانر و کمپوزيسيون نحوه های پاره بندی «حماسه» يی و «تراژيدی» يی يک شخص داستانی و تقدير او را تخريب ميکند، يعنی احتمال ظهور يک شخصيت ديگر و يک زنده گی ديگر در همان شخص داستانی (ستار، طلعت و گلاب) در «سفرِ پرنده گانِ بيبال» مغايرتها (کنتراستها) جدی و ترکيبهای ناسازگار (Oxymoron) مثلاً: (دردِ بيدردی،رنگِ بيرنگی) خصلتِ عفيف زنهای رُمان، انحطاطهای اخلاقی و تطهير نفسها، تعدادی از شخصيتهای داستان دارای يک يا چند نوع انحطاط اخلاقی اند، اما همه گی عبادت هم ميکنند (يعقوب آغا، صوفی پدر و صوفی داوُد، ستار و . . . شخصهای داستانی که در بام کفترخانهء بچهء ملک و افرادی که در قشلهء عسکری هستند، انواع و اقسام ازدواجهای ناشاد و نادرست، اقرارِ ازدواج طلعت با صوفی داوٌُد، ازدواجهای يعقوب آغا، ازدواج گلاب و طلعت.

رُمان سرشار است از کنايه به رويدادهای بزرگ و کوچک، مسيرهای تازهء تحول و نشان دادن سنخهای نوظهور در همهء لايه های اجتماع.

ما که از جمله کسانی هستيم که هنرِ درخشان ارغند را با تحسين تلقی کرده ايم و جداً تحت تأثير آن قرار گرفته ايم، آرزومنديم که کاميابی او در عالم هنر و اجتماع مضاعف شود و در راهِ سعادت مردم افغانستان که سعادت واقعی خود او است، جايگاهش و نقشش بيش از پيش مؤثر گردد.

 

زيرنويس و توضيحها:

1- Poetics سبک شناسی، ادب شناسی بنابر تعريف فرهنگ ادبی اکسفورد؛

2- سفرِ پرنده گانِ بيبال، داکتر ببرک ارغند، تابستانِ 1386خ.؛

3- genre (کلمهء فرانسه يی) ژانر، گونهء ادبی، اصطلاحی در ازای يک سنخ، يک نوع يا يک گروه پاره بندی و انشأ (کمپوزيسيون) يک ژانر ادبی، دسته يی مشخص و ديرينه از آثار نوشته شده، که با به کاربُردن قاعده های مشترکی خواننده گان يا بيننده گان را از عوضی گرفتن آن (دستهء مشخص و ديرينه) به جای دستهء ديگر باز خواهد داشت. سردرگُمی زياد پيرامون اين اصطلاح (= گونه- ژانر) به سبب اين واقعيت است که اين اصطلاح، به طور هم زمان برای تقريباً همهء سبکهای اساسی هنر ادبی به کار بُرده ميشود.

تايپ کامپيوتری، طارق پيکار،

 


بالا
 
بازگشت