خوشه چين

 

القصه که نجمان

 این سخن هارا بگفت

 

جنگ ا نسا نیت را می بلعد

انسانی که حیوان بود، دارد که دو باره به وحشت رو بیا ورد.

- جنگ منطقوی آ غاز شده است. قضاوت بعد از پایان جنگ قابل شنیدن است.

- بدا به حال ما افغا نها که همه درین آ تش جنگ می سوزیم و نتایج جنگ را نخواهیم دانست.

 - ترس ازین وجود دارد که زیرعنوان جنگ با تروریزم ا شغال دا ئمی افغا نستان هدف اساسی بوده باشد.

- زما نیکه تعمیر به سر می رسد. بیل و کج بیل، لا ش پیل، زنبیل و کلنگ، از ین جمله همه خیل  به وسایل نا به کار مبدل می گردند.

درپا کستان یک بار دیگر

 گل بد بختی بشگفت

زمانی که بی نظیر بوتو

نزد پر ویز مشرف بشرفت

بم انفجار کرد و بغرفت

ده ها نفر مرده و زخمی

به زمین تیت و پرک بخفت

بلی

زنگ خطر به صدا در آ مد

 این هنر پیشۀ طالب ساز

راه میرود

روی مین و روی قوغ

با عشوه و طناز

دیروز پا غنده ساخت

امروز تیار می کند دوغ

خانم پا کستان

مسلح سا خت تا به دندان

ساخت طالب

تا که شود بر حریف غا لب

اول دشمنی را خلق افغان کرد

عده را زیر قم چین

و عده را تیر باران کرد

درو دروازه مکتب بسته شد

از شعبه و از دفتر

زنهارا

رخصت به سوی خانه روان کرد

دشمنی را با زن افغان کرد

برای درک این مطلب

خیره شوید

به خطوط پایان

وطن داران برای تان میگویم که

 داستان از خط دیورند تا به خط سیاه را بخوانید که

پند و عبرت

 از شکار گاه

 کله گو ش آ مده است

ببین که در داد  گاه خلق

خا ئنین به ارمان های انسانی

کسی ، بینی بریده

و عدهء دیگر بی گو ش آ مده است

 میان مردم

 از خنده به کفیدن

 گردهء

 تود های خا موش آ مده است

بخاطریکه

خشم خلق در پا کستان

 به جوش آ مده است

و میگو یند

که کردی به دست

بگیر به گرد ن

فرق نمی کند

گناه

 اگر باشد

به خروار

و یا باشد

به ار زن

هجوم مردم

بالای دیگ

 بی سر پوش آ مده است

مشرف سقوط  میکند

خجالت و افسرده گی

 در سیاست های منطقوی

به استقبال

رئیس جمهور بوش آ مده است

اینطرف لب قاق

رنگ زرد

به چهره

کیسه مالان ، کا سه لیسان

وچا پلوسان آ مده ا ست

بلی

 درطول تاریخ

 ظلم در آ نجا بیداد کرد

به ما نند

نمروت و شداد کرد

روشنی رفت

تا ریکی غمید

فرق مردم سوخت

دل توده رمید

چشمان خلق نمید

آ ری

دشمنی را

با فرهنگ

کی کائوس کی قباد کرد

اخلاق آ ریا نارا

((گفتارنیک،پندار نیک، کردارنیک))

  را بر باد کرد

 

کنون

شنیده بود یم که آه بی گناهان، دیرگیرد، سخت گیرد، جان ظالم را در با لای تخت گیرد.

این مثا ل زنده را بخوا نید، که کا کا یم برایم قصه کرده بود: خدا وند متعال جنت هار ا نصیبش بگردا ند.

در زمان های قدیم  ، زمین فراوان بود، گندم حاصل دست دهقان بود، برنج وماش در کند و و در کمبه تو ت و تلخوان بود، گوشت لاندی فراوان، روغن دنبه در روغن دان بود، تکه و پا پوش همه اش حا صل پتی پلوان بود، زیربازو پشتی،پا ها دراز زیر صند لی د ر ماه زمستان بود، روز کو تاه شب دراز ، واس و اس ، شیطان بود، قصهء از قصه های گاو کشی بود، هر کسی یک قسمت گاورا می گرفت از سر تا به می گرفت.

 فردای آ ن شب یعنی شب دیگر نوبت  رسید برای مادر کلان.

طفل کو چک از مادر دلایل همه چیز را مپرسد که ، مکتب خوب است یا خا نواده و یا دو ستان و ....

ماد ر کلان مشغول کیک پختن بود، از نو اسه پرسید چطور کیک خو ش تو می آ ید، درین بار ه پا سخ  جو ابش مثبت آ مد.

- روغن چطور؟

- نه!

- وحالا دو تا تخم

- نه مادر کلان

-آ رد چی ؟ ا ز آ رد خو شت می آ ید؟ شیر ینی باب چطور؟

- نه مادر کلان ! همه اش د ل مرا زده است.

بلی همه این چیز ها به تنها ئی ، مزه خراب  دارند. اگر و قتی با هم یکجا شوند و مخلوط مر کب گردند. ا ز شان یک کیک مزه دار درست میشود.

 با ر دیگر نوبت به نو جوا نی میرسد و پیر پخته کار ا ز ا و می پر سد.

-  شعلۀ جا وید چطور؟ نه خیر ازنامش میترسم، آ نهامی گفتند که سیاست از لوله تفنگ بیرون میشود.

-  خلق ( خلق و پرچم)

چطور؟

 نه کُل

بلکه یک بخش از این ها در ا بتدا گشنه بودند.

 زما نیکه کو دتا کردند

 روی منافع و ا متیاز

به خون یکدیگر تشنه بودند.

 درجنگ ها ی تن به تن

به روی همدیگر چنگال کردند.

 خیانت به نام رفیق و اندیوا ل کردند.

 حریفان و متحدین سیا سی خود را زدند و کشتند، بد نام و پا مال کردند.

 بلی هر گاه به تنها ئی،نام هرکدام ازین ها را بگیر ی چهره های د لخراش به نظر آ دم می آ ید، این ها اگر به تنهائی زیر هر نامی در روی صفحه تلویزیون ظا هر شوند، اگر بنام دفاع از کرزی ظا هر شوند و یا از شخص دیگری و یا زیر نام قومی عذر بد تر از گناه است. اگر همه این ها دریک مرکز با هم مخلوط و مرکب شوند ، از او شان چهره مقبولی به میدان می آ ید.

 نو بت به کا کا ی خدا بخشیده میرسد که میگفت.

 ما در هرزمستان ، دو زمین به نام های زمین محمد جان و زمین نور کلان را ، که هردو زمین در حدود 25 جریب زمین کمتر یا زیاد تر ازان بود، نور تیار می نمو دیم، تا باشد درا یام شکار ، بعد از 18 دلو که بنام هژده گانه هم یا د میشود، شروع ا لی ا خیر ماه ثور و اوایل ماه جوزا ، انواع مرغا بی ، پرنده هایکه در آب شنا می کنند. وکلنگ شاه کلنگ و قره قره اقار، واق، و از خا نواده چو چلی و غیره را شکار نما ئیم .

 ولی عا قبت بد این نور را کسی نه سنجیده بود. زیرا مو قعیت این نور بزرگ طوری قرار گرفته بود که بلند تر نسبت به قریه  طرف سمت جنوب قرار داشت ، فکر نمی شد اگر زمانی نور را آ ب ببرد ، قریه زیر آ ب میشود و تمام زمین های زراعتی  را میشوید.

  با آ نکه در یک قسمت نور پر چاو ی، برای پیش گیری از حا دثه سا خته شده بود. مگر در حالات فو ق ا لعاده دردی را دوا نمی کرد. خلاف و فق مراد آ نچه آ رزو نبود، بند نوررا آ ب برد، شکا ر چیان که هرکدام در باره های خود نشسته بود ند هرکدام سرا سیمه و وار خطا برای نجات قریه از آ ب و سیلاب، شاخ های درخت را بریدند کا ر را به کار جا ی نر ساند، هر آدم در مقا بل جریان آ ب خودرا قرار میداند ، آ ب با همان شدت و قو تی که پیدا کرده می پراند و با خود می برد تا ا ینکه لحاف های صند لی  گلیم و نمد های خانه را در مقا بل جریان آ ب قرار دادند، وهم پر چاب آ ب ر ا رها کردن و دیگر منبع که ازان جا آ ب به نور می آ مد ، کو ر سا ختند. بدین تر تیب تو انسند که بند نو ر را بسته نما یند و قریه را از فا جعه نجات دهند. بعد ازان دیگراز زمین محمد جان و زمین نور کلان را به حیث محل برای شکار کا ر نگر فتند. مثال های بالا گرچه ساده است و لی اثباتی است برای آ مو زش و فهمیدن علاج و اقعه قبل از و قوع، مو جو دیت پا کستان ، به منزله همان نوری ا ست که شکار چیان آ نرا شصت سال قبل به منظور به دام ا ندا ختن طمع ایجاد کرده بود ند( ا نگلیس). اکنون همه بند های ریگی تو سط مو ش ها سورا خ شده است. این منبع فسا د، خالق خود را حلق آ ویز می سازد. برای جلو گیری ازین فا جعه بشری که جهان بشریت را در خود می پیچاند.

    باید که راه ها ی خروج  ازین بن بست را باز گذاشت تا مقا بله به آ ن و هم منبع که این ها را تمویل و تغذیه مینما ید ، بسته نمود. سر انجام کو شش شود که ا زین به بعد در افغا نستان  تمام کشو رهای جهان از دست زدن در معا ملات سیا سی  اصل معادله را فرا مو ش نکنند و ا زد ست زدن به نفع کشور خود خود دار ی نما یند و اصل منافع متقا بله را از نظردور ندا شته با شند و هم باید تجربه گرفته با شند که افغا نستان به هیچ و جه حضور بیگانه گان را نه پذیرفته اند، اگر می پذ یرفتند، چنگیز هرات را قتل عام نمود به جز یک نفر ، با لا خره بیگانه را ه فرار در پیش گرفت، همین طور سکندر مقدونی شکست را پذیرفت، انگلیس خود داستان خودرا بیان میدارد. همین حا لا عسا کرش قبر های شهدای میوند را پا مال مینما یند ارتش سرخ  باا شتبا هات خود پی برد ، همین اکنو ن دل وا پسی دارد. در شیر سو خته است. اما آ ب خودرا پف کرده می خورد. در آ خرین تحلیل خلق افغا نستان تحمل حضور نظامی انگلیس این دشمن پدر کشته و امریکارا به هیچ و جه ندارندو همان طور یکه این خلق آ زاده آ ماده گردیدند برای راندن ار تش سرخ، از امریکا ئیان و متحدینش کمک بگیرند. برای راندن امریکا ئی ها از کشور شان از هر و سیله ممکنه ا ستفاده می گیرند.

 مگر خبر ه گان همیشه از منافع متقابل و احترام به ار زش های معنوی و ملی متقا بل کشور ها تآ کید ورزیده اند  و می ورزند.

 

 


بالا
 
بازگشت