محبوب الله زارع

گفتنی های برای یک دوست

 

چندی قبل نکته های در مورد ادامهﺀ بحران در کشور و وضع جنبش چپ روی کاغذ آوردم که در شماری از سایت های وزین انترنتی اقبال نشر یافت ٠ روزهای بعد مطلبی در فاروم نگاه خواندم که دوست محترم فواد پامیری به رسم پاسخ به عرایض من نوشته اند ٠ چون در آخر جوابیه "ادامه دارد" به چشم می خورد،خواستم انتظار بکشم تا جوابیهﺀ ایشان تکمیل شود  بعد پاسخ ارائه نمایم٠ ولی تا جائیکه دیده می شود  فاروم نگاه سرپناه ثابتی ندارد و متواتر از یک محل به محل دیگر سرگردان است لذا فکر نمی کنم به خوانش پاسخ مکمل آن دوست محترم توفیق یابم٠ به همین دلیل تصمیم گرفتم تا در بارهﺀ همان چیزی که تا کنون نوشته اند ابراز نظر کنم٠

از اینکه دوست محترم در اکثر موارد با برداشت های من موافق اند روحیه ام تقویه شد و اطمینان دارم که در بقیهﺀ موارد نیز رسیدن به تفاهم دور از امکان نیست٠

اگر ما درجستجوی حقیقتی نباشیم که خود در ذهن تصویر می کنیم بل حقیقتی که در دنیای خارج از خیال های ما حضور عینی دارد و برای رسیدن به آن دیالوگ و گفتمان سالم و شفاف را بجای طفره روی و کتمان واقعیتها انتخاب نمائیم بدون شک زمینهﺀ رسیدن به تفاهم برای همه آنانیکهﺀ روزگاری تعهد خدمت به زحمتکشان سپرده بودند و تاکنون باور خویش را از دست نداده اند فراهم خواهد شد٠

دوست محترم زیر پوشش مخالفت با نهضت آیندهﺀ افغانستان مسایلی را مطرح نموده اند که نیاز به بحث دارد:

به نظر ایشان، دیگر سازمان های" چپ دموکراتیک" وضعیت را از عینک حقیقت می بینند و هر حرکت ولو کوچک بسوی ترقی و تعالی جامعهﺀ  بد بخت مارا به دیدهﺀ قدر می نگرند که این مسئله بین آنها و نهضت آینده خط فاصل می کشد٠ تردیدی وجود ندارد که هیچ عقل سالم نمی تواند با ترقی و تعالی جامعه ولو اگر کوچک هم باشد مخالفت کند٠ اما بیائید که وضعیت افغانستان را ازهمان" عینک حقیقت" نگاه کنیم،برویم به جستجوو ببینیم که این ترقی و تعالی کوچک در کجاست؟

- حکومت از پائین تا بالا فاسد و در اختیار شبکه های مافیای عمد تأ بوجود آمده از بقایای جهاد قرار دارد که در بی عدالتی و بیداد گری مرزی نمی شناسند،محدود افراد تکنوکرات و از غرب رفته اگر قبلأ باور و اندیشه ای هم داشتند طی توبه نامه های آنرا تحویل دادند تا اعتماد سردمداران جهادی پارلمان را کسب کنند٠ در رآس حکومت شخصی قرار دارد که حتی حامیان خارجی اش برای اوتائید نامهﺀ بی کفایتی داده اند٠

- دستگاه عدلی و قضایی کشور نه تنها غرق در فساد است بلکه با متود های قرون اوسطایی جهادی-طالبی اداره می شود که سبب آزادی عام و تام جرم و جنایت گردیده است٠

- هشتاد - نود در صد پارلمان را افرادی تشکیل می دهند که سابقهﺀ جنایت و یا همکاری با جنایت کاران را دارند و خودرا به زور اسلحه و رهبر و قوماندان جهادی بودن  انتخاب کرده اند،نه از قانون و قانونیت چیزی می دانند و نه از انسانیت،آنها بیشتر در فکر ازدیاد معاش و ساختن زندگی مجلل برای خود اند تا خدمت به مردم٠

آنعده محدودی که به نام روشنفکران و یا به گفتهﺀغربی ها"کمونست های دیروز" آنجا نشسته اند نقشی بیشتر از بلی گویک ندارند٠

- پنج سال ازتربیه و پرورش نیروهای امنیتی و پولیس توسط کارشناسان غربی می گذرد، آنها  اکثرأ از بقایای جهاد اند و درین مدت تنها آموخته اند که چگونه امنیت غارت،تجاوز وبیدادگری های خود را به خوبی تامین نمایند٠

                           عاقبت گرگ زاده گرگ شود                     گرچه با آدمی بزرگ شود

- ملیشه های جهادی را تغیر لباس دادند و نامش را اردوی ملی گذاشتند،به استثنای یک دستگاه معاش بگیر بیروکراتیک در قرارگاه وزارت دفاع از ارتش منظم خبری نیست٠

ادارهﺀ ولایات و ولسوالی ها همه در دست فرماندهان و شبکه های مافیای جهادیست،اگر برخی تحصیل کرده های غیر جهادی در میان والیان دیده میشوند چون

صلاحیت و اختیار واقعی ندارند کاری از دست شان ساخته نیست٠ در سایت انترنتی بی بی سی  خواندم که ولسوال دختر یازده ساله را می رباید و با سگ جنگی مبادله می کند،نظیر اینگونه جنایت تا کنون در دنیا دیده نشده است، و قوماندان امنیهﺀ ولایت دختر جوان را صاف و ساده چور می کند٠  این جنایات و اعمال مشابه آن که فضای کشور را تیره و تار کرده است امیدی برای ترقی و تعالی باقی نمی گذارد٠

- وضع اقتصاد کشور در مقایسه با آنچه که پنج سال قبل انتظارش می رفت به حدی فاجعه باراست که اصلأ جستجوی ذرهﺀازترقی و تعالی در آن سودی ندارد، هیچکس نمی داند که ملیارد ها دالر سرازیر شده در افغانستان کجا به مصرف رسید٠

- قانون اساسی افغانستان که بزرگترین سند سمت دهندهﺀ زندگی حقوقی جامعه است بوی تعفن بنیاد گرایی می دهد٠ گرچه به علت موجودیت تعدادی از خارجی ها در کمیسیون تسوید این قانون چند کلمه " دموکراتیک" مانند آزادی احزاب،برابری حقوق زن ومرد و ازین قبیل حرف ها که سازمانهای ثبت شده ای "چپ دموکراتیک" دل خودرا خوش ساخته آنرا " ارزش های دموکراتیک " می نامند در متن گنجانیده شده است اما لطفأ جرئت کنید در مورد تعدد زوجه ها حرف مخالف بگوئید،یا پوشش دینی را از احزاب سیاسی دور سازید بعد ببینید که کارتان به کجا می کشد،و یا اعلان کنید که به اساس اصل ازادی عقیده از اسلام به مسیحیت گرویده اید، اگر عبدالرحمان نباشید که شمارا در تاریکی شب از زندان به ایتالیا انتقال دهند در پرتو"ارزش های دموکراتیک"قانون اساسی به زیر چوبهﺀدار خواهید رفت ٠

از دیگر "ارزشهای دموکراتیک" قانون اساسی تجمع احزاب در شهر کابل است٠ وقتی این احزاب دارای موثریت و کارآیی لازم در جهت حرکت دادن جامعه بسوی ترقی و تعالی و لوکوچک، نباشند "سیاهی لشکر نه آید بکار" ٠ شما می توانید هشتاد حزب نی هشتصد حزب بسازید، کدام درد جامعه را دوا خواهد کرد؟

فعالیت معدود کانالهای تلویزیونی و چند نشریهﺀخصوصی بدون شک پدیدهﺀمثبت در جامعهﺀنابسامان ما محسوب می گردد که با نشر برنامه های فرهنگی و تفریحی لحظاتی مردم را از نگرانی های ناشی از عذاب روزگار فارغ می سازند ولی آنها نمی توانند نقش موثری درارتقای آگاهی سیاسی - اجتماعی مردم داشته باشند چونکه سانسور جهادی در پرتو" ارزش های دموکراتیک " قانون اساسی چنین اجازه را به آنها نمی دهد  ٠ وقتی مجاهد حزب اسلامی گلبدالدین حکمتیار وزیر فرهنگ باشد،چه انتظاری می توان از فرهنگ داشت؟ وضع معارف هم بهتر از دیگر عرصه ها نیست٠

اگر به عینک حقیقت یک شیشهﺀذره بین دیگر را نیز اضافه کنیم چیزی بیشتر از آنچه گفته شد نمی توانیم مشاهده نمائیم ٠

من با تآسف درنشرات انترنیتی سازمان های" چپ دموکراتیک" که واقعیت را از عینک خود به مردم نشان می دهند موضعگیری قاطع، روشن و صریح در قبال اوضاع افغانستان و طرح مشخص راه های بیرون رفت از بحران موجود ندیده ام،هر چه که خوانده ام یادداشت ها ومقاله های مملو از کلی گویی،محتاطانه و محافظه کارانه بوده که گویا نخواسته اند یاری را رنجور سازند٠ اینگونه برخورد بیانگرفقدان جرئت و قاطعیت سیاسی بوده اعتبار چپ اندیشی را در برابر مردم ونزد آنهای که سروکار با سیاست دارند خدشه دار می سازد٠ طور مثال از نویسندهﺀ محترمی که مقالهﺀ شان به نام "وطندار"درسایت وزین خاوران نشر شده نقل قول می کنم:

"٠٠٠ هم اکنون وابستگی و وفاداری اغلب سازمان های ثبت شدهﺀ مخلوق ح د خ ا به رژیم دست نشاندهﺀ کرزی و حضور نظامی امریکا تا کجا می تواند داعیهﺀچپ دموکراتیک" را انعکاس دهد؟

در خطوط پروگرامی این همه احزاب چپ دموکراتیک کلمه و جملهﺀازآرمان ها و باورهای چپ وجود ندارد٠ پس دلایل و برهان این همه دغدغهﺀچپ بودن و اتحاد نیروهای "چپ دموکراتیک" چی می تواند باشد؟ و زمینهﺀعملی آن در کجاست؟ اما یک مسئله روشن است،که دلهرهﺀقدرت و سلطهﺀسیاسی تغیرات دراماتیک را در موضعگیری های سیاسی "چپ دموکراتیک" بوجود آورده است٠ وابستگی  بخاطرقدرت و اقتدارهیچ حد و مرز اعتقادی،آرمانی و ایدیالوژیک را نمی شناسد٠ از هرکه واز هر قدرت واز هرامکان در مبارزهﺀسیاسی سود جست٠ تغیر موضع از سوسیالیزم به کاپیتالیزم و از شوروی به امریکا پله های تکاملی !؟ "چپ دموکراتیک" را تشکیل می دهد٠ فردا معلوم نیست چپ افغانستان در مدار کدام محور خواهد چرخید٠"

با این نتیجه گیری نمی توان موافق نبود٠ این "چپ"ها نه تنها با عینک حقیقت خود منحرف نگاه می کنند بلکه به تشکل های که از همان ح دخ ا قد بر افراشته اند ومی خواهند صادقانه پیرو اندیشه های چپ دموکراتیک باشند جفا می نمایند٠

حال ببینیم نهضت آیندهﺀافغانستان چه می گوید: برخلاف تصور دوست محترم، نهضت آینده تا جای که من سری به نشرات آن زدم موضع صریح تر، قاطعانه تر وواقعبینانه تری در رابطه با مسایل مطروحه دارد٠ وضعیت افغانستان،جایگاه و مسئولیت جنبش چپ دموکراتیک کشور در برنامه و نشرات نهضت آینده نسبت به هر سازمان دیگر که خود را چپ می نامد به روشنی و صراحت لازم انعکاس یافته است٠ اینکه دوست محترم  جای تحلیل دقیق از شرایط عینی را در فعالیت نهضت آینده خالی می بینند نیزبه واقعیت نزدیک نیست، به گونهﺀمثال در " وضعیت بحرانی کشور و فراخوان نهضت آیندهﺀافغانستان " منتشرهﺀسایت وزین"آینده" چنین می خوانیم:

" تجربهﺀپنج سال سپری شده نشان داد که راهکارها و سیاست های موجود،جز جنگ و تباهی،فساد،غارت ثروت های ملی کشور،فقروسیاه روزی مردم ،ارمغان دیگری به همراه نداشته است٠ حاکمیت مصلحتی موجود توان و ظرفیت عمل ندارد و ترکیب مافیایی حاکمیت،مشروعیت نمایشیی را هم که با حقه وفریب بدست آورده بود از دست داده است٠ سوگمندانه باید اذعان کرد که یک الترناتف دموکراتیک نی تنها در وضعیت سیاسی حضور ندارد بل که حتی موجودیت اش نیز درچشم انداز نیست٠

٠٠٠ همه نیروهای دموکرات،ترقیخواه و تحول طلب وظیفه دارند تا صفوف پراگنده شان را برای مقابله با خطرها و ایجاد یک الترناتف دموکراتیک بسیج سازند٠

نهضت آیندهﺀافغانستان عقیده دارد زمینه های واقعی برای وحدت و اتحاد نیروهای دموکرات،ترقیخواه،چپ و تحول طلب وجود دارند:ما این نیرو هارا فرامی خوانیم تا خیلی دیر نشده و کشور در گرداب یک جنگ تباه کن وطولانی داخلی نیفتاده و نیروهای سیاه دوباره حاکم مطلق سرنوشت مردم نشده اند،این زمینه ها و امکانهارا عینیت بخشند٠"

جمله های بالا با نظریه های من که در" ادامهﺀبحران و وضع جنبش چپ" ارائه داشتم مشابهت فراوان دارند که دوست محترم نیز با آن اظهار توافق نموده اند،پس بیان ایشان مبنی بر اینکه نهضت آینده جنبهﺀتطبیقی طرح ها وتحلیل دقیق شرایط را از نظر دور انداخته است با واقعیت مطابقت ندارد٠ سازمان های دیگر حتی همان های که عینک "حقیقت" در چشمان دارند شاید  بخاطر خود داری از رنجاندن شرکای آینده در قدرت، شهامت نمی کنند مسایل را با چنین صراحت مطرح سازند،ازین جا سوال به میان می آید، چطور یک سازمان سیاسی که نتواند یا بر اساس مصلحت نخواهد منافع قبیله سالاری و فیودالیزم مسلح را از منافع ملیون ها انسانی که در سایهﺀاین نظام رنج می برند تفکیک نماید ، خودرا ناشر و ناقل اندیشه های چپ دموکراتیک می نامد؟

موضوع دیگری که می خواهم با آن تماس بگیرم برخورد با تیوری و تفکر است٠ دوست محترم فرموده اند که نهضت آینده به تیوری چسپیده و در انتظار جامعهﺀشگوفان است٠ درینجا تصمیم ندارم وارد بحث تیوریکی شوم چون این کار فرصت و زمان بیشتر می طلبد تنها یاد آورمی شوم که هر مبارزهﺀسیاسی هدف تغیر و تحول را دنبال می کند،چطور می توان جامعه را تغیر داد بدون اینکه آنرا شناخت و چطور می توان بدون تیوری و تفکربه شناخت جامعه و دریافت راه ها و متودهای تغیر آن نائل آمد؟

تجربهﺀح د خ ا به خوبی نشان داد وقتیکه یک حزب سیاسی از آموزش فاصله می گیرد،پرورش و تکامل اندیشه را رها نموده در دامن بی فکری می افتد و خودرا در وظایف ارکان اجرائیوی دولت غرق می سازد، یکجا با فروپاشی دولت فرو می پاشد٠

این اشتباه نباید تکرار گردد٠ البته برای احزاب و سازمان های "چپ دموکراتیک" که وسواس ودلهرهﺀقدرت دارند این مسئله بی ارزش است چون آنها درمسیر تغیر بنیادی مناسبات ناموزون اقتصادی- اجتماعی به نفع انسان زحمتکش حرکت نکرده صرفأ می خواهند در بازی های قدرت سهیم باشند٠ اما برای احزاب و سازمانهای چپ رسالتمند آنهم بعد از بروز بحران فکری ناشی از سقوط سوسیا لیزم دولتی شوروی،بازنگری پلاتفورم اندیشه ای بر مبنای جهانبینی علمی و جستجوی زمینه ها و جنبه های عملی آن مطابق شرایط دوران ما مانند آب حیات ارزش دارد٠ به پندارمن نهضت آینده درست در همین راه گام گذاشته که باید مورد حمایت نیروهای مترقی و چپ تحول طلب قرار گیرد٠ آنچه به من ارتباط می گیرد با قلم ناتوانم:

 

                           من طریق سعی می آرم بجا             لیس لل انسان الی ما سعا  

در آخیر جوابیهﺀ کوتاه دوست محترم سعی شده تا به نهضت آیندهﺀ افغانستان کرکتر چپ افراطی داده شود٠ این برداشت هم ناقص است: اگربه احزاب وسازمانهای، چپ افراطی گفته می شود که می خواهند از طریق اشاعه و گسترش اندیشه های مترقی ،تاکید می کنم اشاعه و گسترش اندیشه های مترقی نه تحریک شورش و بغاوت، ذهنیت جامعه را طوری روشن سازند تا مردم در نهادهای رهبری انتخابی خویش بجای عناصر تاریک اندیش ومکتب خوانده های معامله گرو منفعت جوی امروزی کسانی را انتخاب نمایند که شایستهﺀنماینده گی  اند و ازین راه سر نوشت خود را خود بدست گیرند  تا بتوانند تحولات ضروری را در تمام عرصه ها راه اندازی کنند ،  پس چپ دموکراتیک را چگونه تعریف کرد؟ آیا دموکراتیک تر ازین طرح که اشتراک شعوری و آگاهانهﺀمردم در حیات سیاسی کشور هدف اساسی مبارزه است وجود دارد؟

اگر هدف از "چپ دموکراتیک" اقتدارطلبی و شرکت در حاکمیت ارتجاعی موجود با شعار چپ باشد،پس این نه چپ دموکراتیک بل ارتجاع در لباس چپ ویک حرکت زاید و غیرضروری در وضع کنونی به شمار می رود زیرا در کشور به قدر کافی نیروهای ارتجاعی حضور دارند و نیازی به یک ارتجاع دیگر از سمت چپ بصورت قطع احساس نمی گردد٠

 

                                                                                                             بااحترام

 

 


بالا
 
بازگشت