انجنیر: خلیل الله روًوفی

              جرمنی

 

 

 

چگونه میتوان بحران را مهارکرد ؟

 

پیداکردن راه حل مناسب دربرابراین پرسش حیاتی مسًله ایست سنگین ودشوارکه نمیتوان بساده گی از عهدهً آن بدرآمد ویابدون یک تصمیم شجاعانه ویک دگرگونی عاجل درستراتیژی مملکت سازی به آن دسترسی پیداکرد.

                    قلهً فتح بلنداست وشب حادثه شوم           درستیغش نرسد جز پرش شهبازی

بحرانیکه همین اکنون دولت را درکام خودکشیده و متحدان نیرومند خارجی اش را که درازای یک تعهد بین المللی درین راه گام گذاشته اند  نیزبه چالشهای سردرگم ونگران کنندهً مواجه ساخته است.

این بحران ازکجا ناشی گشت وچگونه درین اواخر راه خودرا دردرون جامعهً افغانستان با ابعاد بیسابقهً گسترش داد !

حقایق تاریخی نشان میدهد که درکشورهای عقب مانده ومحتاج ، نظامهای وابسته به قدرت های بیگانه بخاطرحفظ منافع مشترک یکجا با ولینعمتان خود، ملتهای مظلوم را همیشه به حا شیه  های محرومیت کشانده، حقوق شهروندی وسرنوشت آنهارا درقمارسیاست بازیها ی « کج دارومریز»  به معامله گرفته اند. وهمین ها بوده اند که درتبلیغات رسانه یی وشعارهای عوام فریبانهً خود همیشه   فریاد کشیده اند که دولت به مردم تعلق دارد، مردم با ماست ،  ارادهً ما ارادهً ملت است.  اینگونه حرفها وسیاست بازیها ئی که امروزنه تنها درجهان سوم به ابزار استثماردر آمده است بلکه بلاک سرمایه نیزازان به عنوان مساعدترین حربهً استعمارنوین، ازمنابع حیاتی ونفتی جهان به بهره کشی مصروف است.

درینجا اگر شکل بندیهای سیاسی وروند کاری دولت مصلحت گرای موجود درافغانستان را درارتباط با مردم وبازسازی کشورمطالعه کنیم می بینیم که برنامهً  آن نیزازسنگستان همین ستراتیژی میگذرد. زیرا همین دولت بود که دریک برههً سنگین پنجساله درمراحل مختلف عبوری ، انتقالی وبعداً انتخابی در وجود کابینه های قومی، تنظیمی وسلطنتی با هزینهً ملیاردها دالر کمکی آنگونه ازپهنهً حوادث به کندی وفقدان ظرفیت عبورکرد که سرانجام طشت سرنوشت ملت را خالی ازآب برون آورد وجامعه درگیر بحرانی شد که امروزنمیداند این گردباد خطراورا بکدام استقامت پرتاب خواهد کرد.  بازهم سرنوشت سیال، اورا به سوی حلقهً ملاعمرها وهوا خواهان تیم دولتی شان خواهد کشاند ویا درجهت دیگری که گشایشگرنوید تحرک وروشنی درجامعه باشد!

امروزملیونها انسان بی سرنوشت کشور با آرزوهای گسسته ،  این سوال را مطرح میکنند که آخرنظام بر سرقدرت ودولتمداران مسًول بچه کاری مشغول اند ! درطول پنجسال تمام ، ازهزاران گل ملت یک گل آن هم به شگوفائی نرسید . غریبه ها غریب ترشدند و ثروتمندان ثروتمندتر. تا چه زمانی ستراتیژی نا کام دولت حلقهً زنده گی را برمردم تنگ وتنگ تر خواهد ساخت !

واقعیت امرهم درینجاست که درسیستم رهبری دولت یک شاخصهً بارزی که میتوانست با یک برنامهً روشن و شفاف بسوی دگرگونیهای مثبت حرکت میکرد بوضاحت آشکار نیست. تنها یک مسًله روشن است وآن اینکه حقوق و آرمان های سوختهً یک ملت ستم زده ، قربانی زدوبندهای مافیائی ، جبن مصلحت نگری ودستورالعمل های وارداتی میگردد وسرنوشت آن بازهم به قسم گذشته ها به  باطله دان تاریخ سپرده میشود.  این علت تلخی است که خط فاصل میان غریبه ها وثروتمندان جامعه را ، روزتا روز بر وسعت خطرناک وغیرازعدالت انسانی خود میافزاید.

چه روزگاربدفرجامی که نه متکی بخود گردیدیم و نه ظرفیت اتکا بدیگران را داشتیم ، نه درست طالبی شدیم ونه هم جهادی ، نه تمدنی ونه دموکرات. نه نوشداروی سیستم ریاستی درد ملت را دوا کرد ونه ازپارلمان دیگرامیدی برجا ماند. اکنون می بینیم که ازترکیب این عناصرنا متجانس وآشتی نا پذیر گرد بادی فضای کشوررا درهالهً خود فروبرده که ازمیانهً آن تنها برجهای ثروت وقدرت ومافیای مواد مخدر را، میتوان نظاره کرد که درمجموع رنگ وماهیت نظام حاکم را درخود انعکاس میدهد.

اینست عواملی که بدبختانه ریشهً بحران اصلاً ازبطن دولت به نطفه بندی آغازکرد، تابالا ها سرکشید وتدریجاً فراگیرشد. بحرانیکه درفرونشاندن آن امروزهمین صدرنشینان منبراقتدار با مسًولیت تاریخ روبرو اند.

 

مگرمسًولیتی که فعلاً ازجادهً اسفلتی آنها بی هیچ مقاومتی میگذرد برعکس درسنگلاخ معصیت بارخود ملت بیچاره یی را خورد وخمیرساخته است.

تجربهً پنجساله نشان داد که پس ازفروپاشی طالبان ازهمان گامهای نخستین ،  دولت به مسًلهً بازسازی حیاتی جامعه وستراتیژی مستقلانهً مملکت سازی توجه به خرچ نداد واصلاً آنرا به بهای کم گرفت. کشوری که بمانند ققنس آتشین اززیرکوها وتله های خاکسترسربرون کرده بود وهرچه سریع تربه جان بخشیدن ومرمت نیازداشت مگردولتمداران که بیشترازهمه بخود مصروف بودند، حل همهً مشکلات را دروجود دوستان ومشاوران امریکائی محاسبه میکردند، باخاطرآرام ازکنارهرقضیهً سرنوشت سازغیر مسًوولانه وعاقبت نیند یش گذشتند وچانس  بزرگ تاریخی و اعمارمملکت سازی را درموجودیت ملیاردها دالرکمکی ، بباد فنا دادند.

دراواخرچشم امید ملت به پارلمان بسته شد اما مجمع نماینده گان مردم هم آنچنان درپی امتیازات بی حد وحصرشخصی خود برامدند که که با آرمان ملت درتقابل قرارگرفت.

با آغازتشکل پارلمان وانتظارات خوشبینانهً مردم ازآنها من دریکی ازمقالات خود دررابطهً مکلفیتهای شورای ملی درقبال اصلاحات جامعه ودولت ،  درجائی نوشته بودم : علی رغم بحران شدید اقتصادی درکشورکه مردم درتنورهً بیکاری وبی نانی به سختی نفس میکشند برای یک وزیربرعلاوه ازمعاش ستندرد، ماهانه شصت هزارافغانی خرچ دسترخوان پرداخته میشود. سنت شرمناکی که عدالت انسانی را درهمچو جامعهً فقرزده جریحه دارساخته است. جای نگرانی است که پارلمان نیزخدای ناخواسته چنین امتیازات خاص درباری را برای خودبه تصویب برساند. درین پیام همنوا با آرمان مردم نیازمند از پارلمان توقع به عمل آمده بود تا با درنظرگرفتن فقرتباه کن درکشورنه تنها به  این امتیازات ننگین سفره بازیهای وزرا خاتمه داده شود بلکه درتصمیم گیری امتیازات پولی ومعاشات اعضای خود نیز ترجیحاً حد انصاف را ملاک عمل ووطنپرستی قراردهند تا بد ینوسیله تالار پارلمان، بمثابه خانهً واقعی ملت ویک الگوی پیش قدم درجامعهً افغانستان سر بلند کند . ومن ساده دل که انتظارداشتم این صداهای پردرد حتمی شنیده میشود وسرانجام نتایج مثبت آن بخشی ازنیازهای مردم را برآورده خواهد ساخت. مگرحال که دیده میشود همان حدسیات روزاول درمورد امتیازات باورنکردنی اعضای سنا وپارلمان حتا بالاترازحد تصور، جامهً عمل پوشید. آقای بشر دوست اگرگفته است که « درقدم نخست خانهً ملت نیازبه پاکسازی دارد » ،  واقعیتیست انکارناپذیر.

اگرپس ازواقعهً 11 سپتامبروسقوط گرماگرم طالبان ارکان رهبری دولت با یک بینش آینده نگر، برنامهً کاری ودرونمایهً ظرفیتی خودرا با آنهمه مساعدتهای سرسام آور، بداخل یک ریفورم مترقی ، شفاف وحسابی،  که زمینهً دستبردها به هزینهً بازسازی را با قاطعیت ریشه کن میساخت ومنبع کشت خاشخاش درمقابل بدیل معشیتی که پول هنگفتی درین راه سرازیرشد، با منطق اسلامی ووجدان جامعهً سنتی و بکاربرد اقتداردولتی یکسره نابود میگردید ، ظرفیت کاری هریک ازوزرای یک تابعته ودوتابعته با تعهدی که دربرابر خدا، میهن ومردم سپرده بودند با یک مقررهً منضبط ، جداً مورد بازرسی قرار می گرفت وبه همین گونه ده ها مسایل قابل توجه وحیاتی دیگر ، مسلماً بحرانی که با این ابعاد امروز به بهای سنگین تمام میشود، وجودنمیداشت .

اگریک نسل قربانی جنون ووحشت قدرت طلبان جنگ سالارگردید ویا درزیرتیغهً گیوتینی طا لبان تاریک اندیش ، درخاموشی زمان جان داد، سزاوار آن بود که  نظام تازه بقدرت رسیده درراستای یک حشرسراسری اعم ازداخل وخارج نسل دیگری را به فراخوانی جهاد مقدس درراه مملکت سازی، اتحاد وهمدلی وپیشرفت بسوی یک تحول نوین وامیدبخش دعوت داده میشد ، نه دعوت به یک تیم خاص و کوچک که تا کنون ازظرفیت چنین کارائی یی به دوربوده است. به همینگونه کارانجوها با پلانهای پروژه سازی دولت وسایرنهادهای عام المنفعه مشترکاً همگونی می یافت درغیرآن صدای این پدیده های خیانت باربه آگاهی همان کشورهای دونر رسانده میشد که این نماینده گان شان درافغانستان ویران درگیر چنین تبه کاریها بودند. ازینکه دولت درین عرصه ها حرکتی ازخود نشان نداد وازرسیده گی به همچو قضایا ی حیاتی کشور عاجزبرآمد ، ذهنیت مردم را شدیداً بسوی خودبرانگیخت که یا خود در گنداب این دستبردها سهیم بوده ومداخله را دران راه صواب نه پنداشته است ویا اینکه برداشت چنین ظرفیتی ازتوان و کفایتش به دوربوده است. مگردرهردو صورت با بارمسسًولیت فراوان دربرابرتاریخ وملت افغانستان پاسخگو خواهد بود.

هرچند مشکلات وویرانی چند دههً افغانستان درهرکجائی چشم گیروقابل درک است اما درحل مسایل و پرابلمهای اساسیئ که دربالا ازان تذکاربعمل آمد هم ، معجزهً درکارنبود که خارج ازطاقت وامکانات دولت میبود، درینجا فقط بیک مدیریت متعهد وشفاف، مردم سالار و کارآگاه سیاسی درسطح رهبری اشد ضرورت بود تا میتوانست بدون تبعیض چرخ زنده گی جدید را یکجا بادیگرنهادهای ملی ، احزاب پیشرو جامعه ودرمجموع نزدیکی بامردم بسوی ترقی وسازنده گی بحرکت در می آورد.

ناگفته نماند که وابسته گی های سیاسی نیزدرزمینهً پیدایش ورشد بحران اثربخشی بسزائی داشته است. تصامیم خود سرانه وناکارآمد مشاوران خارجی ودخالت مستقیم آنها درامورمهم لشکری وکشوری آن گونه مطلق الاراده گشت که هرخواستی شتابزده برکرسی عمل نشست وهردستوری واجب الا حترام شناخته شد. اگرفرمان دادند درموجودیت نیروهای ما ارتش زمینی و هوائی افغانستان یک باراضافی است آنرا یکجا با دانشگاهای نظامی ، اهل تخصص ومسلک که « به درد بخورنیست » میباید تجزیه و منحل کرد، بی هیچ ملاحظهً چنین کردیم .  اگرخواسته شد که اردوی جدید ملی مرکب ازهرتباربا سواد وبی سواد جهت فراگیری آموزش مسلکی کافیست درکورسهای سه ماهه تنظیم وسپس برق آسا بخدمت زیربیرق استخدام وحقوق ماهوارآنها بایک هزینهً گزاف دالری ازکمک های بازسازی پرداخته شود در برابرآن که این هزینهً سنگین درآینده های زود بدوش دولت افغانستان محول میشود، هرگزدلیلی ارایه نکردیم .  اگرتوجه به بازسازی کشورمبذول نگشت وازمافیای انجوها اژدهای دوسرساخته شد ما هم تماشاگرحوادث شدیم  ظرفیت ویا جرئت بازجوئی آن را نتوانستیم دروجودخود پیدا کنیم .  اگرپلانهای خودساخته وخودبافتهً  نظامی را بدون مشورهً دولت وآگاهی وزارت دفاع  بمنصهً اجرا درآوردند، ما در ازای آن سکوت کردیم ونسنجیدیم کشوری بمانند افغانستان که ازچارسو در جغرافیای بدبختی پرسه می زند وازسوی جنوب با تخطی های آشکارمرزی، آماج ترور، تخریب وشبخون دشمنان صلح وآرامش دست وگریبان است چگونه ممکن خواهدبود بدون داشتن یک اردوی منظم ملی، بدفاع مستقلانه از حراست وآزادی  خود برخیزد و تاچه زمانی دردفاع ازخود به نیروی بیگانه گان چشم امید دوخته باشد.    امروزدردرگیریهای اخیردرمناطق جنوب وجنوب شرق قوتهای ناتو وامریکا با چالش های دشواری با دهشت افگنان مقابل شده اند که بخاطرسرکوب آنها تنها ازطریق بمبارد هوائی عملیات دفاعی را انجام میدهند ولی نتیجهً آن درکسب پیروزی وایجاد ثبات درمنطقه موفقیت آمیزشمرده نمیشود . زیرا ازیکسو طبعاً تلفات مردم ملکی را باخوددارد که ازهمه بیشترازطرف طالبها وعناصرمخالف نیز سخت سبوتاژ میشود وازسوی دیگرقوت های مجهززمینی که میتوانست همزمان با اشغال مناطق، حاکمیت دولتی را تا آرامش سراسری درآنجاها استقرارمی بخشید، بحد کافی وجود ندارد.  ارتش وپولیس فعلی افغانستان هم که تشکیلی ازگروهای غیرمتجانس را دربرمیگیرد و به اساس اجرت بخدمت گماشته شده اند،   مسلم است که اینگونه اردوها،  نی  با روحیهً ملی ومعنوی درپای مادروطن بدفاع برمی خیزند و نی ازآموزش اکادمیک درعرصهً تکتیک نظامی وممارست های مسلکی بهره یی اندوخته اند . 

بناءً مشکل مینماید که قوتهای ناتو بدون ارتش مجهززمینی مانورهای عملیاتی خودرا به آسانی درین مناطق دشوار گذر، درعمل پیاده سازد.

ازسوی دیگرمردم کوران دیدهً افغانستان بازهم با سردرگمی  سرنوشت وآماج سیاست بازیهای غیر شفاف ازخود وبیگانه قرارگرفته است. ما دیدیم که درمذاکرات سه جانبهً واشنگتن جنرال مشرف با آن همه سیاست بازیهای مداخله گرانه درمسایل داخلی افغانستان وحمایه ازتجهیز دستگاهای طالب سازی وتروریزم درمناطق پشتون نشین دوطرف خط  دیورند که بخاطرنفوذ هرچه بیشترخود دست بکاراست با آنهم درپالیسی بازیگران سیاست نفتی کاخ سفید، حرفها ودلایل بی بنیاد او نسبت به تراژید کشور افغانستان خوبترشنیده  شـــــد  و بیشتربرکرسی حقیقت جا  گرفت .   کشورهای ناتو وامریکا که به درستی میدانند منابع اینهمه طا لب پروری وآشوب ازدامان استخبارات نظامیگران پاکستان سرچشمه میگیرد ،  مگر این کشورها  بخاطرافغانستان فقرزده  که همیشه تخته ًخیزابر قدرت های هوس باز و استعمار طلب بوده است ، نمی خواهند درین قضایای مرگبار با  جنرال مشرف ، این متحد وفادار

ودست آزمودهً خود ، خودرا مواجه سازند ویا لااقل  صدای حقیقتی را درمحکومیت میزبانان تروریزم   

منطقه ،  بلند نمایند.

هرچند فرمانده عمومی قوتهای ناتو بخاطر رفع تشنجات منطقوی و وادارساختن جنرال مشرف به عدم همکاری با طالبان ،  درهمین تازه گیها سفری به پاکستان داشت اما تا جائیکه ازفضای سیاسی این دیدار آشکارگردید ،  جریان  مذاکرات  جدی وهشدار دهنده مطرح بحث قرارنگرفته ، بلکه   تنها به ابراز حسن نیت زبانی رئیس جمهورنظامی پاکستان اکتفا گردیده است. بناءً نتیجهً که بتواند پیام آور ثبات وامنیت درمنطقه باشد ازانتظاربه دوراست.

درینجا بادرنظرداشت اینهمه واقعیت ها که دربالا ازان یاد کردیم به این نتیجه میرسیم که ارکان رهبری دولت با آموزش از  تجارب تلخ وغیرسازندهً  گذشته خود ، بخاطر مهارکردن بحران موجود درکشور میبایست عمل کرد سیاسی خودرا، آنگونه که کار شناسان عرصهً سیاسی ونظامی آن را مطرح میسازند روی یک چرخش نوین وبازنگری دیگری متمرکزسازد.  بازنگری شجاعانه ومتعهدی که به نا بسامانیهای گذشته روپوش نهد و زمینه ساز استقرارصلح وثبات درمنطقه گردد.

·        نخست ازهمه درحل بحران جاری  کشوربه هرقیمتی که تمام شود باید مفکورهً ستراتیژی امریکا وکشورهای ناتو به حقانیت داعیهً افغانستان کشانده شود. هرچند آنها خود نیز با صراحت تمام میدانند که ریشهً این نا امنی ، کشتارانسان های بیگناه وشیوع دوبارهً طالب والقاعده، زیرنظرنظامیان پاکستان وازبطن دستگاه استخباراتی آن سازمان داده میشود. معضلهً که تنها ازطریق وارد ساختن فشار دپلوماسی امریکا بالای حکومت پاکستان میتواند راه حل پیداکند مگرآقای بوش درین باره سکوت را موجه دانسته وتا حال گام موًثر وعملی را درزمینه نبرداشته است. سکوتی که بیشترممد روحیهً جنگی جنگجویان طالب گردیده ونتیجتاً  درحملات خونبار آنها سربازان امریکائی ، ناتو، پلیس افغان وانبوهی ازمردم غیرنظامی همه روزه بکام مرگ فرومیروند.

مسًولیت امریکا والزامیت ناتو درجهت امحای تروریزم ، تاًمین امنیت وثبات درافغانستان تعهد سنگین وبزرگی است که درکنفرانس های بین المللی رسماً به آن مهرتائید زده شده است اما عملکردها از حلقهً محافظه کاری وسیاست پشت پرده ها هرگز بازتاب برونی ندارد.  دولت وپارلمان افغانستان مکلف و مسًول است تا درین راستا ازداعیهً برحق مردم افغانستان با تلاشهای پیگیر، جهان را درروشنی حقایق قرارداده ونگذارند نظامیگران  پاکستانی برف بام خودرا در رهگذارمناطق مرزی کشورما بیندازند. امروزکه افغانستان باموقعیت جیوپولتیک حسا س بمثابه شاهرگ سیاسی قارهً آسیا دراستفادهً عام وتام امریکا قرارگرفته است میبایست ازامتیازات بزرگ عمرانی، احیای بازسازی، امنیت وقانونیت بحد کافی برخوردار میبود مگردرین پنجسال تمام امریکا بجزازچند پروژهً کوچک ، ازکنار اینهمه ویرانیها گذشته برعکس امتیازات هنگفت دالری به گاو صندوق های حکومت پاکستان سرازیر میشود. حال دیگرزمان آن رسیده که آقای بوش موقف همکاری خودرا دررابطهً افغانستان و پاکستان به روشنی برجسته سازد.

·        ناگفته نباید گذاشت که  ساختار نظام  دولتی به سیستم « ریاستی » که قانون اساسی مشابه دولت امریکا ، اختیارات کل کشور را تنها بدست یک رئیس جمهورواگذار میکند ، خود عامل مهم زایش بحران ، در شرایط  کنونی کشور به حساب می آید . درکشورهای عقب مانده منجمله  افغانستان این شیوهً اداره سرانجام منجر به ایجاد بحرانها وبسا نابسامانیهای اجتماعی میگردد.  فساد اداری بیداد میکند، رکود وایستائی نظام درهمهً عرصه ها چشمگیر میشود وروان ملت را به یاًس و بی باوری میکشاند. آنچیزی که ما امروز شاهد چنین اداره ناسالم درافغانستان هستیم .  زیرا رئیس جمهوربا تیم کوچک ونا مجرب خود نمیتواند کشوری را با این پراگنده گی وبدون ادارهً پارلمانی «  صدراعظم  » به درستی رهبری کند. بناءً ایجاب مینماید درسیستم ساختاری نظام  یک دگرگونی مثبت وکاری یعنی گذار دولت به سیستم پارلمانی به اساس تعدیلات چندی درمواد قانون اساسی، بمنصهً اجرا قرا گیرد.

صدراعظم درمسًولیت نزدیک با کابینه وپارلمان میتواند بهتراز امروزدرستراتیژی مملکت سازی و ریشه کن ساختن فساد اداری بمثابه یک بازوی قوی نظام به قضایا رسیده گی کرده وروح قانونیت را در جامعه، به سنت شایسته سالاری مروج سازد ودرعین زمان ممد قابل اعتماد برای رئیس جمهور قرارگیرد.

ازینجاست که شرایط زمان ازآقای کرزی می طلبد تابخاطرایجاد نظم وامنیت « نسبی» درکشور، با یک شجاعت تاریخی ازسیستم پارلمانی دولت استقبال کرده وبا یک استقلالیت اراده وعمل ، فرمان آنرا

ازطریق شورای ملی افغانستان، صادرنماید.

·        عامل عمدهً و سومی اوج گیری بحران درکشور، همانا نبود یک اردوی مجهز وکارسازدر درچوکات دفاعی مملکت است.  زیرا کشوری با آنهمه مبارزات درخشان تاریخی که درحال حاضردر دفاع ازحیثیت وتمامیت ارضی خود فاقد قوتهای دفاعی وتسلیحاتی بوده ودرشرایط دشوارامروز، در انتظار دست نگری نیروهای طلبی دیگران به سربرد ، مایهً خجلان ونگرانی عمیق است. امروزتشکیل و تمویل اردوی اجیربا این هزینهً گزاف ، عملی بوده خارج ازمنطق سالم وتفکردوکتورین نظامی.  آنگاهیکه سرانجام میعاد خدمت قطعات ناتو و امریکا درافغانستان بپایان خود برسد آیا همین اردوی فعـــــــلی « اردوی ملی » که ماهانه صدها ملیون دالر، ازکمک های بازسازی هزینه برمیدارد ازکدام منبع تمویل ویا با کدام روحیهً ایثارووطنپرستی، نگهدارندهً امنیت وشوًنات ملی مملکت خود خواهند شد. ازینجاست که ضربهً این اقدام تحمیلی که با وابسته گیهای سیاسی گره خورده است، افغانستان جنگزده را هنوزهم بسوی فقردفاعی، دست نگری وبیجاره گی ، به پیش میراند. درعدم موجودیت اردوست که کشورهای ضعیف همیشه پامال تاخت وتاز قدرتهای متجاوزگردیده ودرفرجام ، هستی واستقلالش به تاراج برده میشود.

ولی هنوزهم که کارازکار نگذشته است دولت میتواند با استفاده ازمنابع کمکی خارجی ازیکسو وفراخوانی سیستم مکلفیت ازسوی دیگر،  به تجدید حیات یک اردوی مجهزونجات بخش دست به اقدام شود، آموزش گاه ها، دانشگاها وسایرموسسات تعلیمی نظامی را دوباره فعال وبه پرورش افسران ومنسوبان نظامی به شکل اکادمیک وبنیادی هرچه سریع تر آغازکند. تا ازین طریق دردفاع مستقلانه

وظفربخش کشورخود به قسم گذشته ها، ارجحییت وبرتری های رزمی را نسبت به دشمنان آزادی و عزت افغانستان عزیز، ازان خود کرده باشیم .

این بود معروضه های چندی  به پیشگاه دولتمردان مسًول که بخاطربهبود اوضاع سردرگم کشور پیشکش شد به امید اینکه آنها به اشتباهات زیانبار سیاسی واجتماعی گذشته وحال خود که باعث ایجاد چنین بحرانی درکشورگردیده است، درنگی کنند وهرچه قوی ترکمرهارا به مرمت آن ببندند. ولی اگر بازهم احوال بدینمنوال درگذرباشد. درآن صورت شعرشاعرتیرباران شدهً امریکای لاتین را نباید ازیاد ببرند که گفته است:

              «  روزی خواهدآمد

              که ساده ترین مردم میهن من

              روشنفکران ابتر کشور را استنطاق خواهند کرد وخواهند پرسید،

              روزی که ملت به مانند یک بخاری کوچک وتنها ،

              فرو می مرد ،

              به چه کاری مشغول بودید » .

 

 

                                                                                                                                                                                   انجنیر خلیل الله روًوفی   

                                                                                                                               سپتامبر2006   جرمــــنی       

    


بالا
 
بازگشت