در موردهفتم وهشتم ثور

                                                                                                              

                                                                                                                                                                                                                                           

 

 

جليل پرشور

 

 

نهمين بخش                                                                                              

 حاکميت ششم جدی وموجوديت قوای شوروی

 

کابل پيوسته مورد اهداف کورراکتی قـرارمیگرفت ومتحمل تلفات جانی ومالی میگرديد، ترس وخوف بيشتر می شدولی زنده گی مردم ازگرمی، اطمينان واميد نسبت به فردا برخورداربود.  اما دولت وقت

مجبور شده بود که برای مقابله باحملات مجاهدين که آخرين تلاش های های شان را برای  سقوط آن درحالی بکار می بردند که خود به بيهوده بودن تلاشهای جنگی شان اعتقاد پيداکرده بودند وازاين ناحيه زير فشار شديد مقامات پاکستانی ، امريکايی وساير متحدين شان قرار داشتند تا کاری را بر ضد دولت انجام دهند ، نيروهای مختلفهً حد اقل تعليم ديده ، سربازان دورهً احتياط ، متعلمين ومحصلين کارگران مامورين دوايررا  با افراد ی که در طی عمليات ها ويا تلاش های مداوم افراد موظف جلب واحضار گرفتارمی شدند وبه پشکیهای گريزی شهرت يافته بودند وصاحب هيچ نوع آموزش عسکری نبودند به جبهات اکثراً بی برگشت اعزام میکرد وباديوارگوشتی ساخته شده از گوشت وخون بهترين فرزندانش جلو تهاجمات وپيشرویی دشمنان آشتی ناپذيرش را می گرفت.

در آن ايام خونين ، که روزانه ده هاتن ازشهريان ملکی وبیدفاع کابل ، درگوشه وکنارشهر،باثرانفجار  راکتهای کورسکرساخت چين وسايرکشورهای مخالف درسرکها ، ايستادگاهای سرويس، مکاتب ومحلات  کار وزنده گی شان شهيد وزخمی می گرديدند ويا ترور واختطاف می شدند، دولت نيز به دفاع وحملهً متقابل می پرداخت ومواضع دشمنانش را درهم میکوفت وباعملياتهای تصفيوی وتلاشی باغها ومنازل  که به يقين بدون اشتباه وپارهً اضافه رويی ها واقدامات سختگيرانه وحتا غير قانونی نبود تلاش می ورزيد که خسارات وارده و بخاک وخون کشيده شدن مردم وضايعات اقتصادی دولتی ومردمی رابه حد اقل ، تقليل دهد وجلو راکت پرانیها را ازکوه صافی وپغمان بگيرد .اما مجاهدين نيزآن آدم های جنگی  سابقه ومعمولی باقی نمانده بودند ، آنها تمام مهارت های جنگی از جمله حملات برق آسا وگريزهای آنی را از مدرسه های عسکری مشاورين نظامی پاکستانی ، امريکايِی،چينايی وسايرين بخوبی فرا گرفته بودند.

 

شوروی ها که دوشادوش سربازان وفعالين حزبی ما می جنگيدند،کم ، کم از جنگ ودادن تلفات خسته شده،تلاش می کردند که در خط اول جنگ رفقای ملکی ونظامی حزب را گسيل دارند تاضربات اول متوجه آنان خودشان نشود. آنها همچنان محاسبات کاملا ً جديدی، بعد تماسهای که با بعضی ازرهبران وقوماندانان جهادی بصورت مستقلانه گرفته بودند داشتند وازينرو درجريان عمليات ها ، ساحه ونحوهً عمليات را می خواستند که  مطابق ميل خودشان باشد وپا فشاری می کردند که کی ها بايد ضربه ببينند وکدام ها نی! زيرا آنها روابطی را با مخالفين بوجود آورده بودند که جانب دولت درابتداازآن معاملات پنهانی اطلاعی نداشت.

اردوی شوروی که بنابردلايل متعدد از جمله عدم آشنايی به اراضی وطن ما ، ساده گی وکم تجربه گی سربازانش، وسيع شدن دادوستد نظاميانش با گروه های مختلفهً مردم ومجاهدين ،آلوده شدن بعضی ها به مواد مخدر ، تمايل زياد به نوشيدن شراب های وطنی( کشمش او) که مخالفين آن را با مواد زهری

آلوده می کردند ، نزديک شدن شان با مجاهدين تاجک ، ازبيک وترکمن افغانستان بخاطر مسايل زبان ومذهب وکمين هاييکه افراد استخبارات غربی ، پاکستانی ،عربی ومجاهدين،برای گرفتاری ،اختطاف ويا کشتن آنها افراز میکردند محتمل تلفات بزرگ جنگی شده بود حد اکثرسعی خودرا میکرد که کمتر کشته وزخمی دهد . ازينرو بار مسووليت مدافعين دولت روزتاروز سنگين تر میشد وگراف تلفات شان بالا می رفت  وازهمين سبب قبرستانهای زيادی را با پيکر های آغشته بخون شان پر کردند وهزاران فاميل را درغم وماتم خود سيه پوش نموده ودرماتم واندوه دايمی قراردادند.

 

دولت با وجود سعی وتلاش شباروزی نمی توانست ، اهداف غريب نوازانه  واقدامات عادلانهً خودرا برای سعادت وخوشبختی مردم   وترقی وطن عملی سازد ، زيرا انفجارات پی درپی راکتها وبمبهای ساعتی وماين ها  در بسياری مناطق کاررا فلج ساخته ويا به مشکل مواجه کرده بود. بآنهم زنده گی،کار  مبارزه وخدمتگذاری بمردم ، خاصتاً برای کارمندان ، کارگران واقشار زحمت کش شهری واطرافی ادامه داشت وپرسونل نظامی وملکی حزبی وغير حزبی دولت در بسياری مناطق مواد غذايی را به قيمت خون وجان شان به محتاجان انتقال می دادند واکثراً کارتن های روغن وبوری های آرد وبوره با خون اين مواد رسانان قهرمان وگم نام، رنگين ونشانی می شد.

دولت از جهات مختلفه به دوستی خود با شوروی ها پافشاری می کرد. بزرگترين عوامل دوستی با شوروی ها ، ويا سويتيزمی که تا حال طرف طعنهً مخالفين ما قرار دارد عبارت بودند از : 1- اعتقاد وباور ما مبنی بر اينکه نظام سوسياليستی ، درجهان نسبت به امپرياليزم وسرمايه داری جهان خوار که ادامه دهنده گان استعمار کهن وخون ريز می باشند، به نفع مردمان زحمت کش وطبقات تهيدست وغارت شده جهان ومنجمله وطن ما می باشد. 2- شوروی ها اولين کسانی بودند که نهضت استقلال طلبی وآزادی خواهی وطن ما را حمايت نموده وبحيث اولين دولت مقتدر جهان دولت امير امان اله خان وبعداً جمهوری داوود خان وجمهوری دموکراتيک افغانستان را برسميت شناختند وبمردم ووطن ما در ساحات مختلفهً اقتصادی ، علمی ونظامی کمک های فراوان نمودند. 3- اتحاد شوروی دارای طولانی ترين سرحد با وطن ما بود . 4 – اکثريت قريب باتفاق کادر فنی ومسلکی وطن ما باثر مساعدتهای فرهنگی شوروی ها وبا امکانات مالی رايگان شان  تربيه وبجامعه تقديم شده بودند .5- ما بسان ساير دول مسلمان ديگر جهان ،دشمنی وعناد شوروی ها را از ناحيهً دينی ومذهبی عليه خود وهيچ کشور ديگر اسلامی احساس نکرده بوديم ، در حاليکه ابر قدرت فعلی، جنگ خودرا دربسياری از مناطق اسلامی از جمله عراق جنگ مقدس اعلان نموده است.6 – ما نوکر، مزدور واجير شوروی ها نبوديم ،ما با هم مواضع مشترک سياسی در بعضی از مسايل وقضايای جهانی داشتيم واين مشابهت های فکری ما به قبل از انقلاب ثور ويا تغيير هفتم ثور بر می گردد. ضد امپرياليزم بودن ورزميدن بخاطر رهايیِ زحمت کشان ، نبرد بخاطر عدالت اجتماعی ،برابری وبی نيازی انسانها واز ميان برداشتن امتيازات ظالمانهً طبقاتی وملی وتامين تساوی حقوق زنان با مردان  وساير اهداف نيک وانسانی حزب ما ، پل ارتباطی ما نه با اتحاد شوروی بلکه باتمام جنبش ها واحزاب انقلابی ومترقی جهان از جمله نيروهای عدالت خواه امريکا واروپا نيز بود . آن تشابه نه صد درصد بلکه در مواردی با اختلاف ودوگانگی ، پيوند های فکری ای بودند که محصول نبردها ومبارزات آن دورهً رويا رويیِ فرهنگ ها ونظامات سياسی واقتصادی جهان بود که اکثريت مردمان جهان سوم، جنبش غير متعهد ها وتمام رزمنده گان ضد استعمار ، اپارتايد ، تبعيض نژادی وهواداران راه رشد غير سرمايه داری ودشمنان ستم وسرمايه رابا هم متحد ساخته بود.

نوکری آنست که حزبی وگروهی به اساس امر بادار،ازآرمانها واهداف خود بگذرد ، برعقايد ، وباورهای خود نفرين کند ويا آنها را لگد مال نمايد وبا نبود ويا شکست جيزگر وممول ، ديگر نام ونشانی از آن حزب ، افراد ، شخصيتها ورهبرانش  چيزی باقی نماند . درحاليکه حزب ودولت  ما بعد فروخته شدن نظام وسيستم شوروی در طی قراردادی بنام پروسترويکا که کمتر از معاهدات گندمک وديورند امضا شده بدست سرداران سلطنتی بدنام وطن ما ،ننگين وبوی ناک نبود،خوب مقاومت کرد وازاهداف وآرمانهای انسانی وعدالت خواهانه اش تا کنون دفاع میکند ودرحاليکه دشمنان ديروز روسها دروطن ما ، ازهمان سال 1990 تا کنون وباشکال مختلف ، آقايون گرباچف ، یلتسن وپوتين را ملاقات کرده وبه ديدارکريملين مشرف شده اند، فرزندان حزب ما در قلمروروسيه که به حيث مهاجرزنده گی می کنند صدها بار بوسيله پوليس روسيه مورد ضرب وشتم قرار گرفته ومحصول رنج وعذاب کار شان را که در سرمای تحت چهل درجه کمايی می کنند چور وغارت نموده است.

 اين ظلم وناروا دربرابر نوکران (!) قديمی شوروی ها وروس ها در حالی صورت می گيردکه دشمنان قسم خورده وقاتلان سربازان روس در افغانستان ، همين اکنون از امنيت مالی وجانی در مسکو وساير شهر های روسيه برخوردار بوده وقراردادهای علنی ومخفی زيادی را با مقامات رو زمينی وزير زمينی روسيه منعقد ساخته اند وماشا اله خوب مفاد می برند. خدا شاهد است ومی بيند که کيها از دروغ وکذب کار گرفته ومی گيرند.

7 – شوروی ها باساس دعوت رسمی دولتی به افغانستان آمده بودند .البته آن دولت طرف تاييد وحمايت تمام مردمان وطن ما قرار نداشت وتعداد زيادی ازمخالفين حزب ما ، جنگ وجهادرابرای سقوط دادن آن  آغاز کردند . در اينجا سوال پيدا می شود که دولتهاييکه بعد حاکميت حزب ما بوجود آورده شدند ، قانونی بودند ؟ وازحمايت تمام مردم برخوردار گشتند؟ اگر بلی ، چرا با آمدن چند عراده از موترهای تويوتای طالبان ، باهمه لشکريان کابل را در ظرف چند ساعت تخليه وفرار کردند وباعث عظيم ترين تلفات بعد مسابقهً راکت جنگی بين کابل وچهار آسياب گرديدند. در حاليکه تلفات خودشان ،متحدين شان ومردمانی که در وقت   امتياز گرفتنها، از آنها به حيث مردمان هم زبان ، وطندار ومظلوم ياد می کنند ،صدها مرتبه بيشتر از تلفات احتمالی ای بود که شايد بخاطر دفاع از کابل در جنگ عليه طالبان  متحمل می شدند وضرورت نمی افتاد که بخاطر جلو گيری از پيشرويی های طالبان در موقع عقب نشينی ، قوتهای دولت اسلامی از مناطق شمال ، تمام پل های بزرگ ، بشمول تونل سالنگ را منفجر وبا خاک يکسان سازند وخسارهً عظيم مالی را بر اقتصاد ورشکسته وبرباد رفته وغارت شدهً وطن تحميل کنند.

چرا قابل سوال نباشد که بلند گويان ومبلغين هميشه فعال ديروز ،که تمام افتخارات شان را درقديفه ها ودستمالهای خارجی ستيزی وکفر ستيزی می پوشانيدند وشعار های توام با اشک وگريهً  وای اسلاما ، وای وطنا را سر می دادند، اکنون خاموش نشسته اند وهمه چيز ها ياد شان رفته است. اگر آنهاصاحب ديد وسيع شده باشند ، ازتعصب های کور فاصله گرفته واز تقارب ونزديکی ملتها واديان حمايت نموده

وکشتن کافر ونا مسلمان را ديگر جايز نمی دانند واسلام مصالحه جوی ، با نرمش ،معتدل وغيربنياد گرا را قبول ومورد تطبيق قرار می دهند، برای شان تبريک می گوييم وخود نيز با وجود دردها ورنجهای بيکرانی که از ايشان داريم ، شکرخدارا بجا می آوريم واين تغييرات  مفيد را بهمه صميمانه تبريک می گوييم.

ولی اگر اين خاموشی مصلحتی وبخاطر حفظ قدرت وبدست آوردن امتيازات مزيد باشد،بايدهوشيار بود وفرصت را برای شناخت عوامل بازدارندهً مهار چنين حرکتهای محيلانه از دست نداد، زيرا می تواند عواقب فاجعه بارتری را درقبال خود داشته باشد که برای همه اوليای امور ، نيروها ی مطرح ودر مجموع مردم ما زيانبار خواهد بود.

 

8 – برای دولتی که عليه او اکثريت کشورهای غربی ، اکثريت کشورهای عربی واز جملهً چهار همسايهً آنوقت، سه همسايه جنگ را اعلام کرده بودند وبا تمام قوا برای محو فزيکی تمام حاميانش تلاش می نمودند ، چه راهی باقی بود جز اتحاد شوروی که ازآن برای دفاع ازخودش دعوت می کرد ومناسبات نيکی را با او در کليه زمينه هابرقرار می ساخت. مگر امروز مناسبات دولت افغانستان   با امريکا وغرب ده مرتبه قوی از مناسبات دولت ما با شوروی ها نيست؟ مگر روابط سرکرده گان ، جهادی و دولت مجاهدين با پاکستان، اين دشمن واقعی مردم ووطن ما هزار مرتبه قوی تر ازمناسبات خلقی ها وپرچمی ها با شوروی ها نبود؟

9 – شوروی ها ،برای لشکريان شان در افغانستان ، حتا نان ،کچالو وساير مايحتاج زنده گی شان را از قلمرو خود می آوردند ومقادير هنگفت آن را مفت ورايگان بمردم توزيع می کردند ويا سربازانش دربدل قيمت نا چيز آنرا می فروختند وصدها هزار فاميل نيازمند ازهمين طريق امرار معيشت می نمودند. به بيان ديگر لقمهً نان مردم را طوری که خود افغانهای بی نفس دزديدند وغارت کردند، نمی دزديد ونمی بلعيد.

10 – شوروی ها در جنگ افغانستان متحمل خسارات عظيم مالی وجانی شدند وآن خسارات وزيان ها دولت شوروی را مجبور ساخت که نيروهايش را از افغانستان فرا خواند وبعد مدتی نظام سياسی اش را نيز در قماری احمقانه  ببازد وايادی استخبارات يک ابر قدرت ديگر، صلاحيت دولت پهناوری را در دست گيرد که باوجود عدم دل خوشی تعدادزيادی ازمردم ما ازآن کشور ،شوروی تکيه گاه عظيم جهان اسلام ترقی خواه ،عدالت پسند وآزادی طلب بود وحامی مردم قهرمان فلسطين.

اگر دولت شوری وجود می داشت بالای عراق، فلسطين، سوريه، ايران ،افغانستان،وساير دول اسلامی فاجعه های مختلفه وتجاوزات خونين، پيروزی طالبان ، قدرتنمايی القاعده وتهديد های نظامی صورت می گرفت وتحقق پيدا می کرد ؟ابدا ًنی.

آن لاف تاريخی را همه بياد داريم که ( ماديوار برلين را چپه کرديم ،ما کاخ کريملين چپه کرديم وما شوروی را نابود ساختيم )همهً آن ادعا ها را قبول می کنيم ولی می پرسيم که آن مناطق چپه شده ، ويران شده واشغال شده را بکیها تسليم کرديد؟ برای وطن خودتان چه مفاد وارمغان آورديد ؟شما بخوبی می دانيد که درلحظاتی که سربازان شما مصروف تخريب ديوار های برلين وکريملين بودند (!)پاکستان بکمک مستقيم وحمايت بيدريغ مالی ونظامی  همان کشوری که شما به نفع اوآن دو ديواروآن سيستم شوروی را سرنگون وچپه کرديد، خانه ًپدری خودتان را ، خانهً نشيمن فاميلها، اقوام ومردم  تان را، تاج وتخت تانرا  وهمه چيزهای باقی مانده از چور وغارت اولی را بوسيله طالبان پاکستانی، عربی ،خارجی وداخلی اشغال کرد ونه تنها که برای لشکريان اعزام شدهً شما به مسکو وبرلين مجال برگشت باقی نماند که شما همه ،يکجا ، با آشتی وبرادری مجدد با صدراعظم قوای عظيم راکتی وتوپچی چهار آسياب ، قدم بقدم به عقب رفتيد وسر انجام به لشکريان تان در خارج از وطن پيوستيد.

عجب دنيايی بی وفايی است که يگان وقت بزرگترين جهان گشايان وامپراطوران ، جايی برای زنده گی کردن پيدا نمی کنند!. بايد از تاريخ درس گرفت وبحقايق ولوبرضد ما باشندتن داد وازلجاجت ها وياوه سرايیها دست کشيد وحقيقت زنده گی امروزبشريت ، خواسته های معقول انسانی ، اهداف نيک وآرمانهای مقدس دينی وسياسی مردم را بباد مسخره وبی اعتنايِی نگرفت وبا عينک هاشيشه خراشيده شده ، شکسته، غير طبی،عاريتی ، نمره بدل ، تيره ومال ديگران جهان پيرامون را مشاهده نکرد .

11 – همه بچشم سر مشاهده می کنند که هيچ رهبر حزبی ومقامات ارشد دولت وحزب  دموکراتيک خلق بوسيلهً مسکو ،بعد سقوط دولت حمايت نشد ، استقبال نگرديد واز امتتيازات حداقل برخوردار نگرديد ونه تنها که صاحب قصر وويلا نشند ،بلکه اپارتمان عادی يی برای شان داده نشد. درحاليکه در صدها کوچهً پاکستان ودر نقاط مختلفهً ايران عادی ترين قوماندانا جهادس وطالبي  ورهبران شان دارای ويلاها وقصرهای سلطنتی بوده واز جمله در پشاور کوچهً بنام آقای ربانی مسما گرديه است چون تعداد زياد تعمير های آن کوچه از خود ايشان ،فاميلها وافراد وی می باشد وبهمين سان در مورد سايرين نيژ چنين است.

12 – مردم ما که بدست برادران همدين پاکستانی شان ، بدست آنانیکه روزی بوسيلهً رهبران سرکرده گان وقوماندانان ارشد جهادی وروحانی ، بزرگترين حامی اسلام ، جهاد ومردم مهاجر وطرف تجاوز قرار گرفتهً کفروکمونيزم شوروی جازده می شد، چور وغارت شد وهنوز وطن زخمی وخراب شده ً ما  طرف تجاوزات رنگارنگ مجموع متجاوزين جديد از جمله پاکستان وساير بنيتد گراهای وابسته به آن وساير مراکز تخريبی قراردارد، از شوروی ها جای گله باقی نمی ماند .

از آنجاييکه هدفم از بحث امروزی برايت شورویها نيست بلکه هدف رد اتهامات ناوارد مغرضين است،با وجود مطالبی که در بالا تذکر داده شد آيا ما نيز کوتاهی ، گناه وقصوری در ارتباط با عملکردهای شوروی هادر افغانستان داريم ياخير؟

با وجود همه ناگزيریها ، روابط دوستانه وقديمی ، اتحاد سياسی ونظامی و تقارب نسبی فکری در مسايل جهانی با شوروی ها وحمايت شوروی ها بقيمت جان فرزندان شان از دولت دموکراتيک خلق افغانستان، به برداشت من ، ما اشتباهات زيادی را نيز در زمينه مرتکب گرديديم که بايد به آنها معترف باشيم.

1 – ما در شوروی دوستی های خود بيشتر از ضرورت افراط کرديم.

2 – ما نبايد تبليغات مانرا در کليه سطوح برای ضرورت تحکيم مناسبات افغان – شوروی بيش از حد ضرورت وسيع می ساختيم.

3 – ايجاد اتاقهای دوستی افغان – شوروی در دواير دولتی يکی از اشتباهات ديگر ما بود.

4 - ما به مشاورين شوروی بيش از حد فرصت مداخله داديم  .

5 – اعتماد بيش از حد ما بدرست بودن نظرات شوروی ها اگرچه ناشی از صداقت وطنپرستانه وترقی خواهانهً ما بود ولی در هر صورت قابل انتقاد است .

6 - ما به هيچ صورت مکلف نبوديم که بار گناهان واشتباهات شوروی ها رابدوش می گرفتيم ، بدوش بگيريم وحمل کنيم.

7 – مابدرستی درک نکرده بوديم که خوب ترين خارجی ، بازهم خارجیيست ومنافع خودرا می خواهد .

8- ما بعدا ًفهميديم که هر کشور منافع ملی خودرا می خواهد ولو آن منافع در ضديت وتقابل با منافع کشور ودولت طرف حمايت قرار گرفته، قرار گيرد.

با اينکه تعداد زيادی از کادر رهبری حزب ودولت ما ازمداخلات مشاورين در هرمورد ، ناراض وعصبانی می شدند وواکنش نشان می دادند ولی در بسياری موارد ،شوروی ها کار خودرا می کردند .اين اختلافات وعکس العمل های جانب افغانی  در مقابل شوروی ها ،سر انجام باعث برکناری وتبعيد ببرک کارمل گرديد.

9 – تبليغات خطر کمونيزم ونفوذ شوروی بوسيله ً پاکستانی ها وبعداً ايرانی ها از اساس دروغ وفريبکارانه بود. اگر شوروی ها به افغانستان يورش آورده ووطن مارا اشغال کرده بودند ، پاکستان در حق امت مظلوم مسلمان ما چه کرد ؟ برای ما آزادی بخشيد ويا خود روزی سرزمين مقدس مارا اشغال کرد وهمه داروندار مردم مارا دزديد وغارت کرد. چرا عليه اشغال گری پاکستان فرياد بلند نشد واکنون که همان مداخلات قديمی برای تحقق اهداف شوم جديدش ادامه داردبازهم چرا خاموشی وبی تفاوتی وجوددارد؟.

10 – مگرهمين اکنون حامی درجه اول ايران همان روسها نيستند،همان فرزندان ووارثين بالاستحقاق  شوروی ها ،نيستند که تمام ذرادخانهً اتمی ايران را اعمار وسر پرستی می کنند وجلو حملات امريکا وغرب را تا حال بکمک چين گرفته اند .

11- آيا درهمين هفتهً قبلی پرويز مشرف اعلان نکرد که با روسها قراردادهای مهم را امضا می کند وآقای پوتين دوست شخصی وخوب اومی باشد. پاکستان با عقد قرارداد نظامی با شوروی ها ، میخواهد مليونها قبضه تفنگ کلاشينکوف،انواع راکتها ، هزاران چين تانک ، زرهپوش ، لاری های نفر بروجرکن عسکری وملکی، انواع توپ های ثقيل اردوی ملی منحل ساختهً وطن را که   ساخت شوروی بودواز طرف مجاهدين وطالبان برايش تحفه داده شده بود ، از انبارها بيرون آورد وبمانند پولهای مواد مخدر که با نيرنگها سفيد می گردد ونام پول شويی به آن داده اند ، اسلحه شويِ کند. مردم ما اين نيرنگهای ،شيطان زاده گان را خوب می دانند.!

12- امريکايی ها ومقامات افغانی مشغول در نبرد عليه تروريستان وبنياد گرايان خون ريز بايد به اين عقيده رسيده باشند که اگر حاکميت حزب دموکراتيک خلق افغانستان ادامه پيدا می کرد، گروه های تروريست سلفی آشتی ناپذي با تمدن وفرهنگ معاصر چنين قوت نمی يافتند وجهان را به اين بد بختی ها مبتلا نمی کردند. مگر جنگ ما وجنگ شوروی ها عليه بنياد گرايیِ وافراطيت نبود؟

حرف آخر اينکه ،نيروی خارجی ،خاصتاً ابر قدرت ها ی ديروز وامروز به هيچ صورت بخاطر سايرين تلفات نداده ونمی دهند،. آنها اهداف ،منافع سياسی ، اقتصادی وجيوپوليتيک خودرا دنبال می کنند ولی آنهارا پوشش سياسی وانساندوستانه می دهند.بقول وقصهً همان ملا( مارا خوگرفت ،شما خودرا نگاه کنيد).

 اميدوارهستيم ، اشتباهات ما بوسيلهً قدرتمندان فعلی در رابطه با امريکايی ها وبيشتر از 20 کشور ديگر خارجی مصروف جنگ با القاعده ، طالبان  ومهاجمين پاکستانی تکرا نگردد . زيرا درکشوری سنتی، با پيشينهً تبليغات وسيع کفر ستيزی وحکومتهای جهادی وطالبی که خارجی ستيزی وآشتی ناپذيربودن با غير مسلمانان امر مقدس ووجيبهً دينی واسلامی شمرده می شدوهنوزعوامل معلوم وغيرشناسايیِ شده ًآن را شعله ور نگهميدارند، دارای مشکلات فراوان است.

با اينکه گفته می شود که صلاحيتهای امريکايی ها در تقرر افراد بمقامات متوسط و بلند دولتی بدون مشوره وابراز نظر امريکايی ها صورت نمی گيرد وتنها کلمهً امتحان را به آن اضافه نموده اند ولی در حقيقت نقش امريکايیها در مسايل مختلفهً داخلی وطن ما ،قویتر از نقش شوروی ها دردولت طرف حمايتشان می باشد. با اين فرق که شوروی ها درهنگام سبقت گرفتن موترهای شخصی ودولتی در جاده ها بروی مسافرين آتش نمی گشودند ولی امروز درجاده های  تنگ وطولانی ،ولو بفاصلهً يک صدها کيلومتر نيز باشدکسی حق گرفتن تقدم از وسايل عسکری وملکی باسرعت کم امريکايی ها وايساف راندارد ، درغير آن فاجعه رخ می دهد.

ابراز آرزومندی می گردد که دوستان امريکايِی دولت افغانستان مجبور نگردند که بسان شوروی ها قريه جات ومحلات مختلف را طوريکه در ادعانامه های گوناگون درج است مورد بمباردمان قرار دهند تا خون مردمان مسلمان وبيگناه ما بناحق بريزد.

اميد جدی داريم که مردم ما با عکس العملهای غير قابل قبول شان برای امريکايی ها ،مسبب استعمال اسلحهً کمياوی واتمی نگردند چون مقدار اسلحهً استعمال شده بقول متخصصين امور کفايت آن را می کند که صدها هزار طفل در طی ساليان طولانی معيوب وناقص تولد گردند.

 

18/6/2006 

 

 

 


بالا
 
بازگشت