در موردهفتم وهشتم ثور

                                                                                                              

                                                                                                                                                                                                                                           

 

 

جليل پرشور

 

 

بخش اول

 

مردم وطن ما باساس برداشت ها، باور ها وشايد اعتقادات شان از مدتهای طولانی باين سو در مورد روزها،واعداد قيمت گذاری های مخصوص خودرا دارند. بعضی ازين باور ها دارای ريشه های  اعتقادی ودينی اند وبعضی ناشی از تداوم یافتن بدون تغيير شگون های قبلی اجداد ونياکان ما است که روزهای هفته را نيز به روز های خوب وبد تقسيم کرده اند وتا هنوز تعداد زيادی به آن اعتقاد دارند.

یکی از علل اساسی تقسيم روز های هفته ، بروز های مبارک ،خوش قدم ونحس از باورها وتعبییرات دينی ومذهبی مردم ما ، ناشی می  گردد.هفت طبقه بودن آسمان وهفت طبقه بودن جنت فردوس، هفت سين ،هفت نفر بودن اصحاب کهف  وهشت طبقه بودن دوزخ یا جهنم نيزريشه درهمان اعتقادات و تعبيرها دارند.  درين مورد بی جا نخواهد بود با وجود آنکه بقول اعراب (مشبة عين مشبة بهِ) نيست   و لی از روی قياس وتشبيه نزديک به تقارب  ومقارنه ، می توان هفت ثور را در برابر عدد هشت که هشت تنظیم وهشت ثور را در خود منعکس می سازد ، اندکی ببرسی گرفت .

ادعا هرگز بر بی عيبی وخالی از خطا بودن هفت ثور نيست وکسی نمی تواند منکر پيامد های ناگوار آن شود . ولی تصادفا ً هفت ثوردر زمرهً روز هاویا اعدادی پهلو زده  وثبت نام کرده است که در اعتقادات وفلکلور مردم ما از جايگاه شايسته ای برخوردار اند ، ازجمله هفت آسمان وهفت طبقهً فردوس برين ،تعداد اصحاب کهف وهفت سين. ولی در مورد هشت ثور فقط هشت طبقهً دوزخ را می توان مثال داد که هشت تنظیم ساخت پاکستان قبلا ًدر آن رديف برای خود جا ريزرف نموده بودند وبنا بر همان وابستگی به اوصاف عدد هشت ، در روز هشتم ثور به داخل افغانستان ، غرض تسليمی قدرت ديسانت وحاکم ساخته  شدند .

اينکه قضاوت مردم ما، سازمانها وگروه های مخالف حاکميت های بعد ماه ثورسال 1357 ، در بارهً حوادث ماه ثور وانکشافات مثبت ومنفی بعدی آن از چه قرار است ،نوشته های فروان وکتاب های قطور متعددی چاپ وپخش گرديد ه است  که ضرورت به تکرار آن ها نمی رود

اما چيزی که بايد به آن اشارهً مکررومجدد صورت گيرد اينست که اشتباهات وخطاهای بزرگ دورهً حاکميت ظالمانهً  حفيظ اله امين را که

يکی از مسببين اصلی بحران آفرينی ها وتعميق آن می باشد نمی توان فراموش کرد.

 در آن وقت ها ، نه تنها نيروها وشبکه های چپی، گروه های راستگرا ومذهبی وطنی و تنظيم های جهادی وابسته به خارج از حوادث ورويداد های مثبت ومنفی آن دوره  بشدت انتقاد می کردند بلکه  گروه ها وشخصيت های متعدد  شامل حاکميت آن زمان ويا گروها وشخصيت های که درپروسه های بعدی با حاکميت آن زمان متحد شد ند و یا شکل گرفتند نيز حوادث دل خراش آن  روزگار را در ابعاد وسيع مورد مطالعه قرارداده وبعد تحليل کليه جوانب اقدا مات وعمل کرد های آن  روز ،نقاط  نظر جدا ً انتقاد ی ومخالف  خودراپيرامون اقدامات شتاب زده غير عملی وغير مفيدآن دوران، بيان داشتند.

کی می تواند انکار کند که نيروهای سالم فکری ، مردم دو ست ومعتقد به دموکراسی در آن زمان وفضا،برای جلو گيری از تند رويی های بيجا ، اضافی، غير عملی ، تحريک آميز روزهای اول انقلاب ثور، چه قدر سعی وتلاش کردند ، مخالفت نمودند وسر انجام در فضای متشنج واحساساتی آن روزهای داغ سياسی که کمتر افرادی مسايل وانکشافات را عقلانی ارزيابی می کردند،در اقليت قرار گرفتند ، متهم به خيانت شدند، بد نام گرديدند وبزورو تهديد به نام سفير از وطن تبعيد گرديدند ودر محل وظايف شان نيز روی آرامش را نديدند . آنها برعلاوهً نگرانی های بيشمار شان نسبت به سر نوشت وطن وانقلاب، نگران سرنوشت هزاران تن از همرزمان بدام افتادهً شان وده ها هزار انسان ديگر وطن از چپی ها ومذهبيونی نيز بودندکه عده ای از ايشان بدون گناه وجرمی باسارت در آمده بودند.

چقدر بی انصافيست که مخالفين ما،هزاران قربانی وشهيدحزب ما را که بدست دژخيمان حفيظ اله امين،سر بريده شدند وتير باران گرديدند فراموش می کنند وناديده می گيرند. در حالیکه ما برای مبارزه عليه خونتای فاشيستی امين وبرای جلو گيری از قتل وکشتارمردم  جانکنی وزحمت کشی فراوان نموديم وکفارهً عظيم آن اعتقادات ومبارزات خودرا بيشتر از هر گروه ديگر پرداختيم.

گروه های وسيعی از رفقای ما در زير شکنجه های وحشيانهً آن دورهً بیدادخورد وخمير شدند، توهين گرديدند، مثله شدند، معيوب گشتند (معيوب شدن ونا بينا شدن جنرال خوش قواره، با دانش وفداکار غلام نبی قوماندان سابق اکادمی پوليس یکی از نمونه های آن روزهای دشوار است که بعدا ًبه مشکلات شديد صحی وخانواده گی نيز مواجه شد.)وجان دادند واين قربانی ها همه برای لجام زدن به ديو سر کش خودخواهی وجاه طلبی های امين وباند تبه کارش بود که اکنون بنام مخالفت با تجاوز شوروی طرف حمايت شوروی ستيز ترين حلقات سلفی وبنياد گرا قرار گرفته اند.

حفيظ اله امين که برخلاف رای تعدادی از خير انديشان وسالم انديشان حزب که تا آخرين لحظه برای تغيير نظام می گفتند بلی ولی برای مرگ وقتل داوود خان وخانواده اش، نی ،داوود خان را بيرحمانه به قتل رسانيد ومخالفين مرگ اورا به خيانت ،اشرافيت ودر باری بودن محکوم کرد واز آن نظريات دلسوزانه حد اکثر استفاده را بخاطر آن نصيب گرديد که احساسات بر عقل بسياری از فرزندان حزبی وانقلابی غير حزبی غلبه داشت.

در وطن ما چه خوب گفته اند که : خون ناحق دست از دامان قاتل برنداشت    ديده باشی لکه های دامن قصاب را    و همه شاهد بوديم که امين بوسيلهً نيروهای که غرض حمايت از رژيم وحاکميت خودش از آنها دعوت نموده بود نابود گرديد . او که نه تنها داوود خان و هزاران انسان ديگر وطن را خودسرانه وبدون تثبيت جرم وفيصلهً محکمه سر به نيست کرده بود ، استاد وولينعمت خودش را که در ملای عام از روی مکاره گی وفريب کاری بسر وروی او دست احترام می کشيدوخودرا شاگرد وفادارش می دانست به فجيع ترين شکل به قتل رسانيد وبسياری از کادر های مخالف خودش را در حلقهً خلقی ها نيز نابود کرد، بزندان افگند وبيکار ساخت.

 قابل ياد آوريست که در قطب بنديها وجبهه گيری های آن زمان، نسبت حاد بودن اختلافات عقيدتی وايدولوژيک حاکم درعرصهً جهانی  بيداد جنگ سرد وزور آزمايی کشور های امپرياليستی ، همه چپی ها ی ميهن ما نتوانستند برای ادای نقش اثرمند شان در جهت تامين عدالت وترقی در وطن ، باهم متحدانه عمل کنند وجبههً متحد را تشکيل دهند. با وجود آن جز يکی دو سازمان چپی  به شمول جريان چپی دموکراتيک نوين ( شعلهً جاويد  با بخش های آن)وگروه تماميت خواه افغان ملت ، ساير سازمان های چـپی  وملی در مراحل بعدی حاکميت حزب دموکراتيک خلق افغانستان ، نه تـنها همکاردولت شدند بلکه با کل ايثار وفداکاری عليه مداخلهً  خارجی وعوامل  داخلی آن در پهلوی رفقای جديد شان  در ادارهً دولتی مشارکت وسهم گرفته وبه عضويت حزب حاکم درآمدند ويکجا با حزبی های قديمی عليه دشمنان حاکميت آن وقت جنگيد ند قربانی دادند  وفدا کاری کردند . اين گره ها در جنگ مسلحانه عليه حاکميت جديد برای آن قرارنگرفتند که بچشم سرخود مشاهده می کردند که  تمويل کننده، تسليح کننده، سازمان دهنده و ذينفع نهايی آن جنگها، شورشها وخرابی های بيشمار جز پاکستان،  جهان امپرياليستی ،ارتجاع  سياه عرب وعجم کس ديگری نبود.

 حاکميت شکل گرفته درهفتم ثور 1357 باثر عدم توجه واحساس مسووليـ ت شخص امين وافراد گوش بفرمانش، به مخالفت ها ی معقول و طرحهای سازندهً گروهای متشکلهً خود حاکميت جديد وتر قی خواهان خارج حاکميت اصلا ًگوش نداد  و آن نظريات نيک ،مطابق شرايط وطرف نياز جامعه رابا جنگ ها ، انفجارات، تجاوزات خارجی واعمال تروريستی قيمت يکسان داد وزمين وزمان را بخود دشمن ساخت وهر چه از دستش آمد در حق حزبیها  ، غير حزبيها وضد حزبيها انجام داد.

طوريکه در نوشته های قبلی نيز بارها اشاره شده است،برعلاوه ًخطاهای بزرگ واشتباهات دورهً اول تغییرات ثور، کجرويیها واشتباهات متعدد ديگری بوسيله ًحاکميت های بعدی  نيز صورت گرفت که ابراز نظر های مختلفهً  دشمنانه ،مخالف وجانبدارانهً فراوانی در زمينه بعمل آمده است .در اين بحث من عملکرد های حاکمیت های  قبل هفت ثور هفت ثور وهشت ثور را بدون تحلیل، ارزيابی وجانبداری در حدود توان بروی صفحه می آورم وقضاوت را برای هموطنان  واگذار می گردم  با اينکه من در پيشگفتار موضوع فقط بر اشتباهات وخيانت های عمدی ويا سهوی مرحلهً اول حاکميت 7ثور  توضيحات مختصری انداختم وازده ها هزار گلی را که مجاهدين وطالبان به آب دادندکه کوچک ترين خار آن گلها ی بوی گين شان بمانند کارد وشمشير سر وسينهً مردم را شگافت وقطع کرد،يادی بعمل نياوردم.

 اين مسايل را برای آن ياد می کنم که تعدادی بی انصاف همه جنگها،بی امنيتی ها وتعصبات قومی را بدوش حاکميت حزبدموکراتيک خلق افغانستان  می اندازند وهميشه از جنگهای 27 سال اخير ياد می کنند وچشمان شان را بروی خيانت ها، وطن فروشیها ، تيل داغ نمودن های بهترين وطن پرستان، فقر وگرسنگی مردم وظلم واستبداد شاهان وامرای جلاد ذکری بعمل نمی آورند. لذا مشت نمونهً خرواریاد آوری می گردد.

وقايع مهم وکارنامه های قبل از هفت ثور 1357 شمسی : بطور موًجز

* کشتار امرا بدست امرا

* ترور وکور شدن شهزاده ها بدست برادران

* قتل پادشاهان بدست پسران شان

* حاکميت مطلق فرنگی بر وطن ما

* جنگها وحملات استقلال طلبی مردم آزادهً وطن عليه استعمار

* نوکر صفت بودن شاهان افغانستان

* قتل وزير اکبر خان غازی بدست خانوادهً خودش بخاطر خشنودی انگليسهاو حفظ قدرت شاهی.

* نشر اولين جريده واساس گزاری مطبوعات بشکل بسيار ابتدايی ولی مفيد

* نزديکی شاهان افغان با امپراطوری روسیه برای تصاحب مجدد قدرت

* خيانت بوطن وقبول تجزيهً  وطن در شمال وشرق به نفع استعمار روسی وانگليسی از طرف خانواده های حاکم شاهی محمد زايی ویا اسلاف بابای ملت

* ستم ، جفا وناروا در حق گروه های قومی

* تبعيد اجباری داخلی بزرگان اقوام وشخصيتهای مشروطه خواه

* حبس وزندان واعدام وطنپرستان وآزاده گان وطن.

* تصفيهً فزيکی بقايای مشروطه خواهان نامدار وطن

*   فقر ومسکنت مردم

* بقتل رسيدن حبيب اله خان بهمد ستی پسر آزادی خواهش بوسيلهً شجاع الدولهً غوربندی

* جنگ سوم آزادی بخش مردم ما عليه استعمار خون ريز انگليس

* اعلان استقلال وطن بوسيلهً امير امان اله خان

* ارزش گزاری بمقام زن وتاسيس نهضت نسوان بنا بر توجه شخص امان اله خان وملکه ثريا

* مخالفت ملايان فرنگی عليه افکار ترقی خواهانه وعصری گرايانهً نهضت امانی

* اتحاد خلل ناپذير استعمار زخمی ورانده شده از وطن با عمال عمامه بسر داخلی اش ،برای سقوط دولت استقلال

* خیانت ارتجاع داخلی واستعمار فرنگی به امان اله خان وحکومتی که مردم وطن ما در تداوم آن صاحب عزت ووقار جهانی ورفاه وخوشبختی داخلی می شدند .

* براه افتيدن شورشها وبغاوتهای جهال وتاريک انديشان متحجر ودور از فرهنگ وتمدن بشری عليه پديده های رشد وانکشاف عصری که متاسفانه با وجود کل عشق واخلاص بوطن وترقی از شتاب زده گی برخوردار بود.

*فريب خوردن تعدادی از کاکه ها، خراباتی ها وستنگهای کابل وحومه بوسيلهً روحانيون وابسته به فرنگی وموسسهً دينی ديوبند که در تحت رهنمايی انگليسها کار می کرد ند وکشانيدن اين افراد در جنگ قدرت وسقوط دولت امانی

* قيام ملای لنگ در دشمنی با افکار واجراات ارقی خواهانه.

* اغوانمودن وفريب دادن حبيب اله کلکانی وافراد وابسته به ده وقریهً او در اين ماجرا وبسته شدن کمرش بوسيلهً دوسه فرد کاملا ًسفيد  پوش درون قيره گون ، بنام فرستاده گان رسول خدا(!) که منجر به فاجعهً عظيم وخيانت بزرگی گرديد و پيامد های آن بسيار شوم بود.

* جواب رد دادن امان اله خان به قوای شوروی ونپذيرفتن کمک نظامی آنها، که غرض حمايت از او که تا تاشقرغان آمده بودند.

* عقب نشينی امان اله خان بسوی قندهار ورد کمک مردم قندهار برای لشکر کشی مجددبکابل برای تصاحب سلطنت.

* در نتيجهً تبانی استعمار ،شياطين داخلی، افراد خود سر،خاينين استفاده جو ومترصدان فرصت طلب،خوش باوری مردم واعتتماد های بی جا وبی حدود شان به لباس سفيد های ناشناس خارجی وداخلی دولت امان اله، امير زادهً عاشق پیشرفت، ترقی ورفاه مردم ووطنش سقوط داده شد وحکومت بدست افرادی افتيد که اهل دولتمداری وحکومت نبودند،چيزی بنام سياست واداره نمی فهميدند،وبا وجود عدم داشتن نام نیک و شهرت خوب فقط دو امتياز داشتند که یکی چور وغارت نکردند وديگر اينکه در حق مردم بی ناموسی ننمودند. با وجود همه نمی توان حاکمیت حبيب اله کلکانی را مورد حمايت قرار داد. طوريکه در مورد اکثريت شاهان قبل از امان اله خان وبعد از آن، غير خودش نزد اکثريت وطن پرستان اين برداشت مشترک وجود دارد.

* سقوط حکومت امير حبيب اله کلکانی، در نتيجه ً امضای قرآن بوسيلهً او وسپه سالار نادر خان غازی وشهيد که برای رسيدن بقدرت قبلاً آماده شده بود وحمايت بادار استعماری را با خود داشت، منجر به دارآويختن حبيب اله کلکانی وهمرکابان اوگرديد .

* جلوس نادر خان بر عرش پادشاهی.

* از تيغ گذشتاندن تمام عاشقان آزادی واستقلال.

* در حبس وزندان کشيدن تمام همکاران وياران امان اله خان وطرفداران نهضت ترقی خواهی امانی.

باز گذاشتن دستان مردمانی که در رکاب نادر خان وشاه ولی خان کابل گيروک بکابل  آمده بودند ، برای چور وغارت واعمال ننگينی که همه در مورد چيزهای می دانيم.

* آغازدورهً بيداد، ظلم هاوستم های رنگارنگ بر تمام رعيت شاهانه .

* آغاز موسم سر بُری  انسان های که سر شان به تن شان می ارزيد ويا فراردادن ،به حبس وسياه چاه کشانيدن هزاران شخصيت آگاه وطن.

* اعدام ميدانی وعلنی نادر خان بوسيلهً عبد الخالق مکتبی بچهً با احساس در جواب قتلها وکشتارهای نامحدود نادر خان خاصتاً در مورد خانوادهً غلام نبی خان چرخی  ،يار با وفای شاد روان ودايما ً زنده نام  ،امير امان اله خان .

* قتل عام اقارب دور ونزديک قاتل بی ترس نادرخان وقطعه ً قطعه کردن خود او خلاف تمام نورم های قانون وشريعت که باساس آنها فاميل وباز مانده گان مقتول تنها حق داشتند بعد محاکمهً ثلاثه وشرعی اورا اعدام می کردند نه زجر کش وپارچه پارچه.

* آغاز سلطنت، نوجوانی، بنام محمد ظاهر(پسر نادر خان )

* نتقال قدرت مستقيما ً به پادشاه حقيقی آنزمان سردار سربر، سرشکن ،سر سوز(ازطريق تيل داغ) هاشم خان جلاد وبی رحم .

*  تشديد آزار،تعقيب، گرفتاری، به حبس وزندان کشانيدن وطن پرستان وديگر انديشان ، شکنجه های وحشيانه مردم وزندانيان ونابودی فزيکی مخالفين وده ها نوع توطته ودسيسه های شيطانی وجديدی که اختراع آن  ديو وحشت بود.

* بزرگ شدن شاه نوجوان ورسيدنش به سن بلوغ جوانی ونه بلوغ رهبری وسلطنت ولی با آنهم شروع حکمروايی در سايهً کاکای قصابش.

* سپری شدن آن دوره ها وآمدن شاه محمود خان در مقام صدارت.

* دوام اذار واذيت، شکنجه واعدام بهترين وطن پرستان وترقی خواهان بنام کودتا های ساخته گی که درطی آن اقدامات پوليسی * ازبدو خيانت به دولت امانی وبوسيله! افراد مهم سلطنت آل یحيا، شخصيت های با ارزشی مثل محمود طرزی، ولیخان دروازی سرور جويا،عبد الرحمان لودی،عبد الرحمان محمودی، غلام محمد غبار،عبدالهادی داوی،میرعلی گوهرغوربندی ،پسران گاو سواروصدها تن ديگر،توهين،تحقير ،زندانی واعدام گرديدند ومردم از ترس حکومت حتا بين هم گشه کانی نمی توانستند تا پوليس آنها را به آن جرم زندانی نکند.

* در اين زمان کارهای سرک سازی وبعضی پروژه ها نيز پيش برده می شد.

* تکميل شدن پروسه سرداريزه شدن تمام ماشين دولتی وحکومتی .

* پرانچه شدن چهرهً جديد قدرت وريزرف قدرت بنام سردار عبد الولی ، پسر شاه ولی وداماد بعدی ظاهر شاه که بعداً خط سياسی ونظامی کاکايش سردار هاشم خان  را تعقيب کرد وبه کسی گزارشده  نبود واورا سردار خودسر نيز می گفتند.

* رسيدن نوبت صدارت به داوود خان.

* تاسيس مکاتب ومدارس ، بند وانهار، بعضي فابريکه ها، تدارک سلاح عصری واوج گرفتن اختلافات بين افغانستان وکشور جديدی که تحت نام پاکستان در نتيجهً قطع قسمتی از پيکر جنوبی هند وبريدن قسمت شرقی وجنوب شرقی افغانستان،بوسيلهً استعمار فرنگی رويا نده شده بود تا امر سفر بری عسکری ورویارويی نظامی.

*  مخالفت شديد قشريون مذهبی با آزادی های نسبی وخاصتا ًمحکوم کردن آزادی وروی لچی زنان بوسيلهً آنها که در قندهار با واکنش شديد عسکری دولت مواجه شد وسر کوب گرديد.

* فشار مردم بر حکومت شاهی، اوج گرفتن مبارزات دموکراسی خواهی وسقوط حکومت داوود خان.

* تدوين قانون اساسی ، انتخابات پارلمانی وتعین داکتر یوسف بحيث صدراعظم .

* مساعد شدن حد اقل زمينه های فعاليت های سياسی، تظاهرات وواکنش در برابر حکومت بعد نافذ شدن قانون جديد.

* تاسيس جريان دموکرتيک خلق افغانستان وبعداً جريان دموکراتيک نوين وساير گروها.

* بخاک وخون کشانيده شدن مظاهرهً سوم عقرب

* سقوط حکومت داکتر يوسف،اوج گيری مظاهرات محصلين. ورويکار آمدن ميوندوال، داکتر ظاهر ، نور احمد اعتمادی وموسی شفيق

در راس حکومت.

*  تاسيس سازمان دموکراتیک زنان افغانستان بابتکار ح.د.خ.ا وتلاشهای خسته گی نا پذير داکتر انا هيتا راتب زاد،مبارز زن انقلابی وطن.

* راه يافتن نيروهای چپ در پارلمان وتشکيل فرکسيون پارلمانی جريان دمو کراتيک خلق افغانستان برهبری مرحوم ببرک کارمل.

* توسعهً نسبی سرک سازی وخانه سازی وشهر سازی وساير پروژه های دولتی  وخصوصی.

* لت وکوب وشکستن سر وبينی ببرک کارمل ونور احمد نور وزخمی شدن داکتر اناهيتا راتب زاد بوسيلهً عمال دولت در شورا.

* باوج رسيدن قحطی وقيمتی، بيکار ومرض ،فقر وتنگدستی اکثريت قاطع مردم وطن.

* اولاد فروشی نمودن محتاجان وقحطی زده گان دربازار وکوچه بخاطر زنده ماندن .

* تشديد اعتراضات مردم ومظاهرات دوامدار سازمانهای چپی وترقی خواه برضد ظلم وبی توجهی سلطنت وحکومت،دربرابر مردم.

* تشديد اختلافات درون فاميلی خانوادهً سلطنتی خاصتا ًبين داوود خان وسردار ولی که به رقيب جدی اومبدل شده بود.

*  فعال شدن گروه های افراطی مذهبی ، يورش شان به فعالان چپی  وتکفير کردن  وطن پرستان ودعوت به قتل آنها.

* مارش ظفر آفرين کارگران نفت وگاز شبرغان بسوی کابل به رهبری جريان دموکراتيک خلق افغانستان(ح.د.خ.ا) ورسيدن شان تا    پلخمری ، که در طول راه از طرف ده ها هزار از اقشار مختلفهً زحمت کشان بدرقه وحمايت شدند.

* نشر جرايد مترقی خلق، پرچم ، شعلهً جاويد ،يک شماره کمک،وجرايد متعدد ملی ومذهبی مثل، صدای عوام ، مساوات ،افغان ملت  کاروان،افغان ولس  ترجمان، گهيحً وديگر نشرات آزاد ونيمه آزد با افکار وعقاید متضاد .

* لشکر کشی سراسری ملاها بکابل وتجمع شان در مسجد پل خشتی در ظاهر گويا در ضديت با يک قطعه شعر ولی در حقيقت برای ابراز مخالفت ودشمنی با نيروهای ترقی خواه که با تحريکات حکومتی همراه بود ولی وقتی افراد بی خبر از پلان شعار های ضد حکومتی سر دادند  از کابل اخراج شدند.

خلاصه :

با اينکه در دورهً شاهی،آرامی بود، جنگ وجود نداشت،گروه های ترقی خواه و وطنپرست مخالف دولت ازفرهنگ نسبتا ًبهتری برخوردار بودندودر فکر کشتن ونابودی فزيکی همديگر نبودند ولی گروه های افراطی مذهبی خاصتا ًحزب اسلامی ، مخالفين چپی خودرا هم می زد وهم می کشت. طوری که در لغمان عبد الرحمان پرچمی را قطعه قطعه کردند، در هرات عبد القادر خلقی را شهيد ساختند ودر کابل سيدال سخندان شعلهً جاويدی را در صحن پوهنتون ودر مقابل چشمان محصلین پاره پاره کردند وده ها بارباکارد وقمه وخردُم بر مخالفين شان  حمله کردندوملای مشهور شان ملا گل محمد بالای زنان روی لچ تيزاب پاشی می کرد ویا درکفيتريای پوهنتون وپولی تخنيک بالای چپی ها آب جوش می ريختاندند.

دولت شاهی با اينکه شان وشوکت وزرق وبرق شاهان همسايه را نداشت ولی عملا ً فاقد ابتکار ودلسوزی بحال مردم ووطن بود، ارتجاعی ترين افراد را حمايت می کرد، رشد اقتصادی وصنعتی کشور بسيار پايين بود، فقر وبيکاری بيداد می کرد، تبعيض ملی وزبانی را تشديد می ساخت. کورس های زبان پشتو را از روی فريب فعال ساخته بود ومعاش مامورين را با رفتن در آن کورسها مربوط می دانست ولی در عمل تعدادی از معلمين بی سواد ويا کم سواد ماهانه پول ناچيزی رشوه می گرفتند وبه کسی کار نداشتند واين يکی از عوامل بدبينی مردمان غير پشتون نسبت بزبان پشتو که جز فرهنگ ملی ماست گرديد.

دولت برای کاهش بيکاری، تقليل بی سوادی ، کاهش فقر، مرض ، بی خانگی اکثريت مردم یا توجه نداشت وياصاحب پلان دقيقی در زمينه نبود وامراض بسيار عادی باعث تلف شدن مردم می گرديد.در آن آرامش قبرستانی مردم ما از عادی ترين وسايل زنده گی محروم بودند وحتا شهر نشينان وتحصيل يافته گان وطن از انکشافات عديدهً تخنيکی وصنعتی بی خبر بودند .

باوجود تغييرات بزرگ درساحهً ارتباطات ومخابرات شهر های اساسی وطن از طريق تیلفونهای ( انده له کی) (!) باهم وصل می شدند ، موتر های سرويس کمتر پيدا می شد واکٍرا ً مردم در موتر های بارکشی وبالای بار موتر مسافرت می کردند .

بهترين ووسيع ترين زمينهای زراعتی ، باغها ومناطق شکار وتفريح جز ملکيت شاهانه ويا متعلق به نزديکان دربار وفيودالان زير چتر حمايت ملوکانه قرار داشت واکثريت دهقانان زحمت کش ونان آور همهً مردم ، صاحب زمين وباغ شخصی نبودند وخود واعضای فاميلهای شان بطور دسته جمعی برای بادار وارباب ستمگر کار می کردند ودر حقيقت اختيار دار پسران ودختران خود نيز تعدادی از ايشان نبودند.

آن وضعيت دشوار، هر روز دشوارتر شده میرفت وفاصله بين حکومت که خدمتگار مردم نه بلکه بادار وآمرمردم بود ،روز بروز عميق تر می شد، مردم ازشاه وحکومت اومايوس شده بودند ، بدروغها ووعده های حکومت باور نمی کردند . واکنش منفی محصلین به سفر سپيرو اگنييو  معاون رييس جمهور امريکا در کابل، مخالفت ح.د.خ.ا با تقسيم آب دريای هلمند با دولت فاسد شاهنشاهی ايران ، محکوم کردن  وقايع خونين بده بيره ، واکنش در برابر سفر هويدا صدراعظم ايران که غرض امضای موافقت نامهً تقسيم آب هلمند آمده بود، مظاهرات کارخانجات جنگلک وساير موسسات صنعتی کابل وولايات ، مظاهرات بلا وقفهً محصلين پوهنتون کابل درواکنش به قوانين خشک و غير دموکراتيک پوهنتون ،تظاهرات وميتنگ های عظيم در پارک زرنگار وجاده های کابل برای مطالبهً توشيح قانون احزاب که پادشاه آن را بقول معروف در زير زانوی خود قايم کرده بود، مارش وميتنگ عظيم بمناسبت بازگشت پاچا خان به پشتونستان، مارش عظيم وميتنگ با عظمت در سر قبر خونين عبد الرحمان شهيد در قريهً محمد پور لغمان  وصد ها مارش، ميتنگ ومظاهرهً ديگر در کابل وولايات از طرف کارگران ، مامورين ومتعلمان ومحصلان به اشتراک رهبران وفعالين حزب ما ، مظاهره ومارش عظيم اعضای حزب بخاطر ابراز همدردی با مردم مصر بخاطر مرگ نابهنگام وسوال بر انگيز جمال عبد الناصر بزرگترین شخصيت ترقی خواه وملی جهان سوم وساير فعاليتها واقدامات افشاگرانهً حزب ما وساير نيروهای وطن پرست، در افشا نمودن چهرهً واقعی وستمگرانهً آن دولت نقش جدی خودرا ايفا کرد وبمردم مظلوم که تا آن وقت يکعده روحانی نماها، پادشاه را برای شان نايب ونمايندهً خدا معرفی نموده بودند جراًت بخشيد که برای بدست آوردن حقوق تلف شدهً شان بپا خيزند وزنجير های غلامی را بدور افگنند، عليه تبعيض، بيعدالتی وانواع ستم های موجود در آن زمان ابراز خشم ونفرت کنند وبرای تساوی حقوق شهروندی شان مبارزه نمايند.

قابل ياد آوری جدی است که نيروهای خلقی ها، شعلهً جاويدی ها، افغان ملتی ها، صدای عوامی ها،مساواتی ها وسايرین مطابق توان وظرفيتهای کمی وکيفی شان ،مارشها، ميتنگها واعتصابات مختلفه را سازمان دهی نموده عليه حکام ستمگر زمان مبارزه وافشاگری نمودند ونقش خودرا در ارتقای سطح درک وآگاهی مردم ايفا کردند که هر گز کسی نمی تواند قهرمانی های آن روز ايشان را ناديده وکم اهميت بداند. امااينکه بعدا ً چه شد همه شاهد هستيم.

گروه های مذهبی  در آن دوران پر تلاطم بيشتر در وجود جوانان مسلمان که بعداً به گروه های اسلامی وجمعیتی منقسم گرديدند دست به مظاهره می زدند . آنها در خطابه های آتشين شان که پيوسته با آيات قر آنی واحاديث نبوی پوشش می يافت بيشتر فتوای مرگ وقتل چپی ها را صادر می کردند وکافر بودن وبی دين بودن رهبران گروه های چپی وکادر ها وفعالين اين احزاب رامی خواستند ثابت کنند ولی يگان باری اگر دولت ونظام را تخريب می کردند ،نه بخاطر فقر مردم وظلم وبی عدالتی حکومتی ها بود بلکه دولت را برای آن نکوهش می کردند که چرا زمينهً فعاليت را برای احزاب چپی وگويا بی دين مساعد ساخته است.

 درنهايت عوامل اشاره شده در بالا ووبيزاری روبه تزايد مردم از سيستم سلطنتی بی تفاوت نسبت سرنوشت مردم ووطن، بی تفاوتی سيستم در برابر انکشافات عظيم علمی وفرهنگی جهان وبسته نمود ن دروازه های وطن بروی فن آوری ودست آوردهای بزرگ صنعتی وپيشرفتهً جهان در عرصه های مختلفهً کار وزنده گی بهتر وعصری وادامهً سياست روزگذرانی دولت ونشنيدن درد ورنج مردم ، دست بدست هم دادند وباعث فراهم شدن زمينهً واکنش جدی مخالفين دولت شاهی گرديد . وباعث سقوط سيستم قابل زوال سلطنت گرديد.

تشديد اختلافات سياسی ،  پرابلمهای اقتصادی مردم ،مبارزات حق طلبانهً توده ها برای پيدا کردن کار ،نان، صحت ومسکن، تعليم وتربيهً اولاد های شان ،وبرخورداری ازتساوی حقوقی وقانونی در جامعه ازيکطرف وازطرفی عميق ترشدن اختلافات فاميل سلطنتی برای غصب

قدرت وسرکوب طرف مقابل ، زمينه ساز شکل گيری وقوت يافتن اپوزيسيون مسلح برخوردار از حمايت بخشی از کاخ نشينان داخل حرم ملوکانه گردد ودر نتيجه از غيابت شاه در حال استراحت در کنار مديترانه استفاده شـده، کودتای نظامی ای بوسيله محمد داوود خان کاکا بچهً شاه ،براه افتید وبدون مشکل پيروز گردد.

داوود خان که عمری انتظار می کشيد وسخت عقده مند شده بود بيشتر متوجه سرکوب امکانات وتوانايی های سردار ولی شد وخانهً اورا به گلولهً تانک بستند وحتا مارشال اعزازی سلطنت، شاه ولی خان را محبوس ساخت وازينجاست که به اختلافات درون خانواده میتوان پی برد  وآمدن داوود خان را بقدرت ناشی از سازش ارزيابی نکرد.

* سقوط سلطنت بزرگترين دست آورد مردم بود که با تعميق دموکراسی ورشد فکری مردم ، یکروزی حتماً شايسته ترين افراد با تقوا ووطن پرست ادارهً امور وطن رابدست می گيرند.

* اقدامات اولی حکومت داوود خان طرف حمايت اکثريت مردم چشم به انتظار آزادی، دموکراسی وعدالت قرار گرفت .

* مردم خاصتاً بخش های اساسی تر قیخواهان جامعه با جمهوريت جوان اعلان همبسگی نموده ودر تحکيم جمهوريت نقش فعال گرفتند._

* دولت جمهوری برای رشد اقتصادی واجتماعی جامعه پلان های دقيق تر پنجساله را ترتيب ودر منصهً اجرا قرار داد .

* موسسات اقتصادی، پروژه های صنعتی ،زراعتی وموسسات تعليمی جديدی ساخته شد.

* اصلاحات ارضی وماليات مترقی بر زمين تطبيق ونافذ گشت.

* قراردادهای مختلفهً اقتصادی، صنعتی وفرهنگی با دول مختلفه عقد شد .

* دارايی های خانوادهً سلطنتی مصادره گرديد .

* محمد ظاهر پادشاه تاج وتخت از دست داده، رسما ً از پادشاهی استعفا داد ونظام جمهوری را به شوهر خواهرش تبريک گفت.

* قوانين مختلفه ونسبتا ًعصری تر جا گزين قوانين ولوايح گذشته شد.

* دولت به تعدادی از نيروهای چيی امکان مشارکت در ادارهً دولتی را مساعد ساخت.

* بيانيهً خطاب بمردم داوود خان از حمايت بيدريغ گروه های وسيع ترقی خواهان برخوردار گرديد.

* در راه حل مشکل پشتونستان وبلوچستان ، با جانب پاکستانی مذاکراتی آغاز گرديد.

* عليه رشوت وخيانت در ادارات دولتی گامهای بلندی برداشته شد.

* به نقش قاطع وفيصله کن روحانيون در مسايل دولتی خاتمه داده شد وتقريبا ًحکومت غير مذهبی بوجود آمد.

* فعاليت های پالمانی متوقف ساخته شد وديگر انتخاباتی صورت نگرفت

* برادر داوود خان سردار نعيم ، بقايای سلطنت وافراد استفاده جويی را که اطراف رييس جمهور را گرفته بودند،بصورت مداوم داوود خان رالحظه به لحظه از تحقق وعده های داده شده بمردم مانع شده وحرکت اورا در راه پدری واجدادی اش مسير داده وتشويق می کردند.

* قدير نورستانی وزير داخله، عبدال اله وزير ماليه، حيدر رسولی وزيردفاع،سردارنعيم ،وتعدادی ديگر ازحلقات حکومتی وسلطنتی بحيث هرکارهً دولت در تغيير فکر رييس جمهور نقش کليدی ايفا کردند.

* دولت جمهوری ،بعد استعفای پادشاه برای مصارف او وخانوده اش که چندی قبل به او پيوسته بود معاش ماهانه تعين کرد.

* روابط خوب داوود خان با شوروی ها که در دورهً صدارتش شکل گرفته بود در دوران رياست جمهوری اش مستحکم تر گرديد.

* ح.د.خ.ا هزاران نسخه طرح پيشنهادی برای تدوين قانون اساسی را نشر وتوزيع کرد حتا در سر ميز های حکومتی ها.

* تعدادی از کادرها وفعالين حزب به زندان رفتند.

* لويه جرگه دعوت شد وقانون اساسی وتعين مجدد داوود خان را تصويب کرد.

* گروه های افراطی مذهبی به تحريک پاکستان عليه دولت دست به اقدامات تبليغاتی ونظامی زدند.

* چندين بار کودتا های از طرف گروه های بنياد گرای مذهبی صورت گرفت که ناکام شد وسرکوب گرديد.

* هاشم ميوند وال نيز دست به کودتا زد وسرکوب شد.

* تعدادی از نخبه ترين کادر های حزب اسلامی وموسسين نهضت اسلامی که دولت آنهارا کودتا چی اعلان کرد محاکمه وکشته شدند.

* دولت که خودرا بعد تصفيه حساب با نيروهای راست افراطی فارغ بال احساس کرد متوجه نيروهای چپ شد ودر تصفيهً کادرهای آن حتا از عادی ترين پست ها آغاز نمود .

* رييس جمهور داوود به ليبیا، عربستان سعودی وايران مسافرت کرد تا کمک های مالی آنها را برای تمويل پروژه های شامل پلان پنجسالهً دولتی جلب کند. در آنوقت معمر القذافی اسلاميست راديکالی بود که خودرا رهبر اسلام انقلابی جهان می دانست. سخنان او، فرمايشات شاه سعودی ومنتر های پادشاه مکار ايران داوود خان را شستشوی مغزی نمود ورييس جمهور داوود با وعده گرفتن چند مليارد دالر، همينکه به هرات رسيد ، آخرين پل های همکاری وارتباط را با متحدين ومدافعين خودش تخريب کرد وتحت نام مخالفت با ايدولوژی های وارداتی،در پی تحقق اهدافی برآمد که آرزو  وپِيش شرط شاهان ايران وسعودی ورهبر ليبيا، برای در يافت کمک بود .

* داوود خان همرزمان خودرا از وظايف شان سبکدوش کرد.

* شاد روان غلام جيلانی باختری وزير زراعت، شادروان فيض محمد وزير داخله، عبد الحميد محتاط وزير مخابرات، پاچا گل وفادار وزير سرحدات،خليل خان قوماندان لوای توپچی ،عبد الصمد ازهر قوماندان عمومی ژاندارم وپوليس وصد ها کادر ديگر ملکی ونظامی حزب را از کار اخراج نمودند.

* تعقيبات پوليسی عليه روشنفکران چپی روز بروز قوی تر می شد.

* لحن کلمات وجملات ، يادداشت هفته که بوسيلهً داکتر اکرم عثمان نوشته ودکلمه می شدبرضد نيروهای مترقی تغییر کرد.ياد داشت هفته که با ادبيات بالا وزبان شيرين داکتر اکرم عثمان نوشته وگوينده گی می شد بيا نگر نقاط نظر دولت در عرصه های مختلفه بود .

* سرداريزه شدن پست های مهم دولتی از سر گرفته شد.

* تاًمين وحدت دوبارهً حزب دموکراتيک خلق افغانستان.

* عدم تغيير در زنده گی مردم وتشديد بيکاریبر ما يوسيت مردم می افزود.

* عدم وفا بعهد از طرف پادشاه ايران وسعودی در مورد تمويل مصارف پلان پنجسالهً منظور شده مشکلات دولت را بيشتر ساخت.

* سقوط ولسوالی پنجشير بدست نیروهایی که خودرا مجاهد می ناميدند بمثابه زنگ خطر جدی داوود خان را واداشت که انتقام بگیرد.

* فرار مجاهدين  سقوط دهندهً پنجشيردوباره به پاکستان ،جاييکه در آنجا تعليم ديده وتوظيف شده بودندو دربين آنها برهان الدين ربانی، گلب الدين حکمتيآر واحمد شا مسعود نيز شامل بودندافشاگر آن شد که پاکستان پلان های شومی بر ضد داوود خان دارد.

* حکومت هر چه بيشتر  پوليسی می گردید.

* هر سازمان وگروهی غیر حزب ملی غورحًنگ حکومتی جز دشمنان دولت حساب می شد.

* مرتجعين وفيودالانی که در ابتدا از اجراات دولت در خوف بودند دوباره سر بلند کردندودست به فعالیت سياسی وتبليغاتی زدند.

* حزب واحد دموکراتيک خلق افغنستان نيز بر فعاليتهای خود می افزود.

* فاصله بين اميدواران احتمال تغییرومنتظرين کار وآرامش با دستگاه دولتی بيشتر می شد .

* علی احمد خرم وزير پلان به قتل رسید.

*  اردو بار ديگر از وجود مخالفينی که افشا بودند تصفيه شد.

* در جريان چند سال حکومت داوود خان کارهای بزرگی نيز به نفع جامعه وترقی صورت می گییرد.

* مکاتب،مراکز صحی ، پروژه های آبياری، سرکها وپلهای متعدد ساخته شدند.

*برای اولين بار در تاريخ وطن تلويزيون آغاز به نشرات کرد.

* رشوه خوری وحق تلفی از سر گرفته شد وعلنی گرديد.

* خانوادهً داوود خان وفرزندانش هر گز به بد اخلاقی وخوش گذرانی معروف نبودندوتبصرهً بد در مورد شان وجود نداشت.                     

تا بالاخره واقعهً جداً نا گواری رخ داد که همه چيزها را دگرگون ساخت وآن شهادت استاد عزيزومحترم حزبیها شهید مير اکبرخيبر بود که تمام جامعه را تکان داد وهمهً رفقا ومخلصينش را سراپا در آتش سوخت ويکباره صدای انتقام در روح وروان همه  پيدا شد، جان گرفت ومتبارز گرديد.

آنروز را خوب به ياد دارم که هزاران حزبی وغير حزبی با وجود شرايط نا امن آن ايام، خودرا بمنزل استاد شهيد در مکروريان کهنه رسانيدندوچون موسم گلهای لاله بود صدها دسته گل لاله وساير گلها تابوت آن مرد متواضع ودانشمند پر تلاش وبا تقوا را بمانند خون های ريخته شدهً آن شهيد بزرگوار ورفقای هم قافله اش گلگون ساخته بود.  چمن مقابل اپارتمان وبلاک های همجوار پر از مردمان سوگواربا چشمان اشکباری بود که در سوگ رفيق بزرگ شان نوحه سرداده بودند وباعضای خانوادهً داغدار آن مرد بزرگ ،برهبران عزادار حزب نورمحمد تره کی ،ببرک کارمل وسايرين تسليت می گفتند ودر اطراف تابوت می پيچيدند.

روز بعد که مراسم وداع با شهيدحزب بود،زمين وزمان را انسان گرفته بود. هزاران نفر حزبی ودوستان حزب از دورترين ولايات خودرا بکابل رسانيده بودند ودر آن مشايعت هزاران نفری ، باوجود اطلاع از موقف خصمانهً دولت در برابر حزبی ها،اشتراک کردند ، گريه نمودند، شعار سر دادند وابراز خشم کردندو همه صدا می زدند ،انتقام، انتقام وانتقام !!!

کابل ، اين قلب خونين وطن وگرامی برای همهً مردم شريف ما، هرگز جنازهً را تا آنوقت به چنين شکوه وجلال، نظم وترتيب با هزاران شعار وپوستر وعکس بخود نديده بود ودر حافظه نداشت. آن تشييع جنازه بيانگر قوت وحدت حزب بود ، بيانگر صميميت بين رهبران واعضای حزب بود وتجسم نيرومند بودن حزب در ميان مردم جامعه بود.

مارش عظيم سوگواران ،بمانند سيل خروشان که از مکروريان کهنه آغاز شده بود ، از راه چار راهی پشتونستان وجاده ًميوند به شهدای صالحين رسيده بود ولی آخرمارش هنوز در مکروريان باقی بود. شهريان کابل دسته ،دسته به سيل انسانهای سوگوار می پيوستند واز خود تاثر وهمدردی نشان می دادند.

در ابتدای شهدای صالحين جاييکه برای دفن شهيد مير اکبر خـيبر، در نظر گرفته شده بود، ميدان وسِعی وجود داشت که همه در آنجا ، درميدان وبلنديهای دور ونزديک آن گرد هم آمدند  وبه سخنان رهبران حزب گوش دادند. شادروان نورمحمد تره کی، شادروان ببرک کارمل، کريم ميثاق وتعدادی ديگر  صحبتهای داشتند .سخن ران اصلی مرحوم ببرک کارمل بود که طی سخنان بسيار دقيق، سنجيده وهمه جانبه وجداً جذاب ، در مورد ارزش واهميت استاد مير اکبر شهيد ، کارنامه های ايشان وخدماتی که در عرصهً حزبی ومبارزه بخاطر بيداری وسعادت مردم، مطالب بس باارزشی را بيان کردند.

در آن ميتنگ از حکومت بطور جدی خواسته شد که بايد هر چه زود تر قاتلين بی رحم استاد شهيد پدا وبه مردم معرفی شود. اين تقاضا بوسيلهً تمام شرکت کننده گان آن ميتنگ مورد حمايت قرار گرفت وهمه يکصدا از دولت خواستند که هرچه زودتر بايد وظيفتا ًاين کار را انجام دهد.

وضع بحرانی شد ،دولت مغرور نتوانست وضعيت را درست ارزيابی کند، چاپلوسان اطراف قاب شرينی برای خوش خدمتی ،دولت وشخص داوود خان را تشويق به واکنش شديد در برابر رهبران وکادر های حزب دموکراتيک خلق افغانستان  نمودند. گرفتاری ها آغاز شد ودر همان شب اول تعداد زيادی از رهبران ارشد حزب گرفتار شدندوابلاغيهً رسمی دولت در مورد گرفتاری رهبران، حزب طوری صادر شد که گويی گروهی از دزدان وغارتگران را گرفتار نموده باشند و حتا ايشان را باين شکل معرفی نمودند(امروز تعدادی از آشوب گران گرفتار شدند که در بين شان اشخاصی بنام نورمحمد مشهور به تره کی ، ببرک مشهور به کارمل  و.. شامل اند...).

دولت اشتباه بزرگی را مرتکب شد وبا گرفتار نمودن رهبران حزب اين استنباط صورت گرفت که قاتل خود دولت است  درغيرآن مکلفيت قانونی واخلاقی دولت بود که تدابير احتياطی خودرا می گرفت وقاتل ويا قاتلين را پيدا وبمردم معرفی می کرد ومحاکمهً علنی می نمود.در حالی که دولت بر عکس فاميل سياسی شهيد ومقتول مظلوم را زندانی وتوهين کرد ودر برابر اکثريت اعضای حزب سه راه باقی ماند ، فرار، مخفی شدن ويا واکنش بهر قيمت.

از آنجاييکه فرار دسته جمعی امکان نداشت وچرا بايد مظلومين فرار کنند واگر فرار هم می شد بکجا وتا بکی وچرا؟ اگر مخفی می شدند در کدام جاها وکدام خانه ها اين قدر توان وامکان داشتند تا هزاران انسان را هم نان بدهد وهم پناه وآن هم تا بکی ؟ زيرا دير يازود افشا وگرفتار می شدند. لذاواکنشدر دل عدهً قوت يافت وبا اينکه اراده وتصميم جمعی در زمينه وجود نداشت وارتباط بين رهبران واعضای حزب قطع شده بود،يک بخش نظامی حزب به هدايت حفيظ اله امين از نام رهبری جمعی حزب در زندانامر حرکت نظامی در برابر دولت را چنين دريافت کرد که اگر عاجل اقدام نشود ، دولت تمام رهبران را اعدام وهمه صفوف را زندانی وبه قتل خواهد رسان.

وقتی مسالهً بقا وبودونبود همه مطرح شد ويا بود، دلاورمردان حزب دراردو برای گوشمالی دولت مغرور که خود نيز غير قانونی وبا کودتا  رویکارآمده بود بسوی کابل حرکت وباعث سقوط دولت شدند ولی با تاًسف شديد که تغيير جداًخونين صورت گرفت. وباين سان به حاکميت خانوادهً یحيا خان که هيچ کدام شان باساس ارادهً مردم روی کار نيامده بودند وهميشه با کودتاها ،شورشها وبلواها بر قدرت تکيه زده بودند خاتمه داده شد وبا اينکه حاکميت جديد مرتکب اشتباهات ونارواييهای بيشتر از دوره های گذشته شد ولي یکی از صدها کار ماندگار آن خاتمه دادن به سيستم سلطنتی بود که اکنون آقای کرزی بر مسند آن تکيه زده است.در غير آن بابای ملت که اکنون مصروف فروش دارايی ها وجايداد خانوادهً سلطنتی  وجايداد ورثهً امان اله خان مرحوم است ودر حقيقت همهً آنها مال مردم ودارايی عامه می باشد بر عرش ملو کانه بحيث اعلی حضرت معظم همايونی  فرمان می راندند واين ملاهای رهبر شده حتماً درمساجد مرکز وولايات  ملای مسجد می بودند وصدقه وسرسایه ،خيرات، ذکات  واسقاط جمع می کردند. واين يکی از گناهان حزب دموکراتيک خلق افغانستان است.

وبدين سان فصل جديدی در حيات سياسی وملی مردم ما آغاز گرديد که خود هزاران قصه وداستان تلخ وشرينی دارد که با اشک وخون ولبخند وخوشی همراه است واينک آن را ببرسی می گيريم.

هفتم ثور 1357 شمسی

اين روز دومين پيروزی همهً مردمان وطن ما بعد کسب استقلال،  در راه ترقی ، تمدن، پيشرفت ورفاه همگانی بود که متاسفانه باثر اشتباهات بزرگ نيروهای انقلابی از يکسو واز طرف ديگر خيانت جفا پيشه گان ، مرتجعين وگروه های ستمگر وجابر داخلی ومداخلهً ارواح خبيثهً منطقوی وجهانی، به آن خيزش وقيام عسکری ،که طرف حمايت قاطبهً مردم قرار گرفت وخصوصيت انقلاب را کمايی کرد  ولی باثر تشديد جنگ داخلی برای کسب قدرت باثر حمايت بی دريغ پول وسلاح مقتدرترين قدرتهای جهانی به بيراهه کشانيده شد وبجای تحقق اهداف بزرگ انسانی حزبی که يک عمر با قبول قربانی ها وفداکاری های بی نظير برای نجات وطن از چنگال اهريمنان تحجر وعقب مانده گی مبارزه نموده بود، وضعی را در وطن مسلط  ساختند که تا کنون از مردم وفرزندان ايشان انتقام می گيرند وهر روز خون است وانفجار ودوام تجاوز ومداخلات رنگارنگ.

بلی متا سفانه....

 

 


بالا
 
بازگشت