نوشته ا. پولاد از هالند

 

دولت انگلیس و طالبان

 

 

مملاعمراین جاسوس آی اس آی پاکستان کس دیگری بجز ملای لنگ دوران امان اله خان غازی نیست. هما اندازه ئی از همدگر فرق دارند که سیاست دولت انگلیس آن زمان با سیاست امروز دولت  مداران انگلیس.  این یک زنگ خطر است برای ما.

 

با استفاده از روند زمان (تاریخ) نه چندان دور ما ،  مبارزات مردم ما علیه انگلیس و کینه توزی های انگلیس به سرحد محو کلتور، اقتصاد ، سرک ها و معارف ما این یادداشت را روی کاغذ ریخته ام. و امید وارم تمام قلم به دستان بیشتر ازانکه درمورد زبان، قوم، دین و مذهب، ستم های طبقاتی، ستم های ملی ، ستم های طبیعی خود را مصروف سازند در مورد سیاست های روز جهانی در مورد منطقه و بخصوص افغانستان وقت خود را صرف و نیرنگ های جدید استعماری را به هر شکلی که  لازم میدانند روشن سازند تا ما مودل کامل اطراف سیاست های شیطانی در منطقه را پیدا کرده بتوانیم. درغیر آن نسل های دیگر به همین شیوه فنا میشوند.

 

هیچ افغانی شاید با من مخالفت نداشته باشد اگر بنویسم که عبد الرحمن خان نه تنها یک آلت دست انگلیس بود بلکه جاسوس و گماشته آنها بود. از این امیر ها ما زیاد در تاریخ خود دیده ایم اما نه به این کثافت و هشیاری. امیر عبدالرحمن سرک ها را ویران میکرد. معارف را میبست، سران را میکشت  و هر آنچه دار وندار وطن بود در بدل یک جیره ناچیز بشکل جیب خرچ امیر به انگلیس و دیگر سلطه جویان جهانی میفروخت.

 

ازین شخص که بگذریم و از وجود امیران کثیف کذشته که تعداد شان در تاریخ ما بخصوص تاریخ سه صد سال اخیر وطن زیاد یعنی در بین  17یا 18 شاه و امیر که 8 دانه آنها امیربودند(اشتباه نشود من آگاهانه کلمه دانه را به این کثافات بکاربرده ام) سه شاه با تمام اشتباهات شان در تاریخ ما مقام ارزشمند دارند وشاه چهارم هم میتواند در بین بد نامان نگنجند اما بقیه همه کثافت بودند. آن سه اولی را در رآس امان اله خان غازی و در قدمه دوم شاه زمان و در قدمه سوم (1) احمد شاه ابدالی پر میکند. پسر احمد شاه ( تیمور) توانست بصورت نسبی دوره ساخته پدر راه به آرامی حفظ کند بقیه به شکلی از اشکال در عقب گذاشتن، عقب بردن و ظلم و تعدی ، فحاشی و عیاشی ، وابستگی وخیانت دوره سیاسی خود را طی کرده اند. اما در بین این کثافات نیز مقام های کثیف ترین را نادر غدار، عبداارحمن ، دوست محمد و شاه شجاع اشغال کرده اند. دوره جمهوریت محمد داؤد یکی از دوره های نسبتا" بهتر وطن ما است.

 

این بدان معنی نیست که من تاریخ افغانستان را به خوانند گان عرضه کنم، تاریخ نویسان چیره دست این کار را کرده اند و خواهند کرد اما من به استناد نوشته های شان خلاصة از سیاست انگلیس را مینویسم و با سیاست امروز آن با شما یکحا به صحبت مینشینم.  بحق که تاریخ نویس روشن ضمیر ما میر غلام محمد غبار درمورد سیاست انگلیش در افغانستان عمق تحلیل، تجزیه و منطق را بکار برده است. مراجعه کنید به صفحة 411کتاب  افغانستان در مسیر تاریخ  عنوان سیاست انگلیس در افغانستان .

 

این خاصیت انگلیس ها ذاتی است و طبقه حاکمه انگلیس همیشه اینطور بوده اند و اینطور خواهند بود زیرا تا زمانیکه نفع شخصی آنها را به قاپیدن مردم میکشاند آنها همان میما نند که بودند. در بازار رقابت هر کسی و هر معامله داری در پن گیر و دار است اما به مثل مردم ما هرکسی گوشت را دوست دارد اما پشک بیشتر.

  

اگر ضرور باشد درمورد سیاست انگلیس در افغانستان چیزی را بدانید و یا دوباره بخاطر بیاورید همان کتاب افغانستان در مسیر تاریخ را  از صفحه 411  تا 481  تکرار و با دقت بخوانید یعنی 70 صفه را تکرار در تکرار بخوانید هر بار چیز نوی دران می یابید. خواننده جوان را لازم است این را بداند که مردم انگلیس چنانچه سیاست مداران و دولت مداران آنها بوده اند نه بوده و نیستند. آنها نیز در گرو زورگوئی های حاکمان خود قرار داشته و قرار دارند. اما شکل این قرار داشتن نظر به زمان فرق کرده است.  همین دولت مداران انگلیس بود که سرخ پوستان کانادائی را قتل عام و نسل آنرا از بین برد اما امروز بنام نسل کشی کشور هارا زیرفشار استعماری نوع جدید خود در می آورد. هیچ گاهی در تاریخ سیاست دولت مداران انگلیس در مقابل مردم نسل ها و کشور های  غیر انگلیسی تغیر نکرده است و حتی در بین خود کشور های انگلیسی زبان و یا هم تشکیل روش صادقانه ئی نداشته اند، بر خورد های کینه توزانه شان در مقابل آئر لندی ها و سکاتلندی ها اگر در قرن های قبل با شمشیر نشان داده میشد امروز با نیش زبان این عمل به پیش برده میشود. هند وستانی کمتر از سگ که در قاموس انگریزهای قبل تا نیمه قرن بیست بود تغیر نکرده، اما جبرزمان این چوب را به طرف خودش نشانه گرفته است.

 

انگلیس ها تشکیل شیطان خانه ئی را بنام پاکستان برای این بوجود نیاورده اند که امروز تخریبش کنند. این چتلستان برای کثافت پراگنی در مقابل هند و افغانستان و بسا کشور های دیگر که انگلیس طمع بهره کشی از آنها را دارد بوجود آمده است. بنا بران سهم دادن انگلس در مبارزه بنام تروریزم آنهم به دفاع افغانستان وافغانها وبر علیه طفل حرامی خودش یعنی همان چتلستانی که برای انگلیس پاکستان نام گذاری شده است بسیار تعجب آور و ابلهانه است.  انگلیس در کنار امریکا نیز صادقانه قدم نمیزند.

 

اگر پای انگلیس در جنگ عراق شامل نمیبود هر کز این جنگ به وقوع نمی پیوست. انگلس هم مردم خود را فریب میدهد و هم مردم جهان را صرف نظر از آنکه بر اریکه قدرت حزب کارگر باشد ویا حزب محافظه کار تاریخ نشان داده است که در راه نسل کشی ، طمع و شیطنت هر دو دست همدیگر را در کارهای عملی و تاریخی خود از پشت بسته اند. چه خوش مردم ما گفته اند که : (سگ زرد برادر شغال است) دفتر شیطانی  آی اس آی

پاکستان جزئی از دفاتر دولتی انگلیس است و این دستگاه کثیف است که منطقه را به خون کشیده و هزاران توطئه را سازمان میدهد. همین دستگاه سازنده ملای لنگ و ملا عمر است. همین سازمان بت های بامیان را ویران کرد همین سازمان دیوبند را رهبری و بعوض دین مسلک شیطانی را به مردم آموزش میدهد. همین دستگاه است که گادر های کهنه تعمیرات کابل و دیگر شهر های افغانستان را به قیمت بالا تر از گادر جدید خریداری مینمود تا کشور نیمه ویران ویرانه شود که شد. همین دستگاه مکاتب را میسوزاند تا بتواند از مردم بی سواد هر آنچه دلش میخواهد درین کشور انجالم دهد.  همین دستگاه فارسی زبان و پشتو زبان ساخته و در دری را به شکل تیغ در کف بی سوادان و بیخبران تاریخ نهاده تا آب صاف مردم مارا گل آلود سازد. همین دستگاه است که ازبک ، ترکمن، بلوچ، عرب، تاچک، پشتون و غیره اقوام مارا در بی دانشی فروبرده و از این عدم آگاهی هم خود را ستر اخفا میکند و هم تمام پلان های بادار خود آمر خود و کومانده ده خود یعنی دولت انگلیس را برآورده میسازد. پس انگلیس در پلان دارد که این کار هارا بکند:-

 

-  با استفاده ار موضع ضعیف سیاست امریکا اورا بکشاند تا بر عراق حمله کند و دران مرداب بماند و به این طریق طفل حرامی و چتلستان خود را حمایه و حفاظه کند.درعین حال از غنیمتی که امریکا به آن چشم دوخته است  نیز عقب نماند. مگر همین کار را انگلیس درمقابل فرانسه ، هالند و پرتگال در هندوستان چند قرن پیش نکرد؟ اینکه امروز یهودان امریکائی به سرمایه گذاری سرشار خود سیاست امریکا را میچرخاند کاردیگری است  تشکیل دولت یهود نیز مایه انگلیسی دارد. و دولت مداران این کشور یعنی اسرائیل هم موقف بالاتر پاک و یا نا پاکستان را در بین اعراب دارد. جای شک نیست که سرزمین مو جود اسرائیل ملک اسرائیلی ها است. یعقوب اسرائیل در همین سر زمین میزیست. اما با فلسطینیان، سوریائی ها، بابلیونها، جبشها، ایدمها ، موابها آمونها در صلح و صفا، بعد از برگشت موسی پیغامبر اسرائیلیان و جانشینش (یوشع پیغمبر)هزاران شهر و قصبه ازین قوم و ملیتها را ویران و تمام سر زمین شان را با اموال و احشام شان از بین برده آنهم بنام اینکه اسرائیلیان قوم خدا اند و خدا  همرایشان کمک میکند تا اقوام غیر خدا را از بین ببرند. درینجاست که دشمنی با یهود پایه گرفت و تا امروز ادامه دارد. محمد پیغمبر مسلمانان نیزکه فکر میکرد یهودان یگانه مردمی خواهند بود که دین عرضه شده اش را قبول و تقویه کنند که بر خلاف برعلیه آن برخواستند روی این آتش روغن ریخت و مسئله قوم و قبیله را به روباروئی  ادیان تغیر داد. وقتی یهود ها یا اسرائیلیان با مبازرات انتقام جویانه اقوام متذکره بالا روبرو شدند به تدریج ضعیف گردیده و با هجوم امپراتوری روم دولت یهود از بین رفت. به تدریج این مردم از سرزمین آبائی خود به تمام دنیا پراگنده شدند. هزاران سال از کشور یهود و یا اسرائیلیان نامی نبود تا آنکه روی دوره  های استعماری انگلیس ، فرانسه و دیگر کشور های مستعمره دار اروپائی  سوال ها بمیان آمد و جنبش های رهائی بخش قد علم نموده و در کنار شان روسیه نیز بشکل کشور شوراها درآمد و با یک تکیه گاه ضد استعماری تبدیل گردید. اینکه این کشور تکیه گاه خود تغیر مسیر داد و در سیاست جنگ سرد سر برآورد داستان و صحبت دیگری است . درین زمان است که انگلس برای خواب دیدن کنجاره نقاط متشنجی را در جهان برای آرزوی محو شوروی و از سر گیری بهره بردن از مردم و سر زمین دیگران از خود باقی گذاشت. یکی ازین تخمه ها ایجاد دوباره سرزمین یهود است که حد اقل سابقه تاریخی دارد. و دیگری کشور پاکستان است که هیچگونه سابقه تاریخی ویا سیاسی ندارد. اگر مالک این سرزمین ها را بشناسیم آنهم تا دریای سند  کسی دیگر بجز همان پنجابی های دوران مرته و جیسا سنگه و امثال آن  نیست.  تشکیل کشوری در دو طرف هند بنام پاکستان چه مفهومی را بجز زیر فشار قراردادن هند از دوطرف را ارائه میکند؟ اینکه هندی های عاقل به مو قع به ندای بنگالی ها لبیک کفته و کشور مستقل بنگله دیش را بنا نهاد خلاف آرزوی انگلیس بود و امروز هم سر بلند کردن هند به نام یک قدرت در جهان از درون روان دولت مداران پر طمع انگلیس را میسوزاند. بعضی پیش بینی های سیاسی منطقه را در کتاب خود بنام(جهان در خیالات من) که در سال 1992نوشته و چاپ  شده و در سال 2001 با ایزاد بعضی جملات از واقعیت های به وقوع پیوسته مطابق به پیشبینی دران کتاب تجدید چاپ شد  با تمام کاستی هائی که دارد به یکبار مطالعه می ارزد نوشته ام.

 

بنا بران انگلس برای رسیدن به مقاصدی که قبلا" روی آن سرمایه گزاری سیاسی نموده است دست بر نمیداردو کماشتن قوای انگلیس در سر حدات جنوبی افغانستان برای دفاع بیشتر ازان مثل مردم ما نیست که (گربه را محافظ گو شت مقرر نمائیم) بودن قوای انگلیس در افغانستان کار خرابی نیست . بشرط آنکه آن قوا تحت رهبری قوماندان های امریکائی ، آلمانی ، فرانسوی و دیگر کشور های ناتو عمل نماید.  قوماندان ها و سیاست مداران انگلیس را از مداخله در امور سرحدی افغانستان به معنی مهر تائید زدن و روشن کردن یکبار دیگر خط نام نهاد دیورند است که بعضی ها به اساس کو ته نظری منطقوی آنرا غیر لازم میشمارند. در حالیکه حل این معضله می تواند کشور ما را به پا خیزاند و اقتصاد مارا به سویه جهانی ارتقا بخشیده و عدم درک و تفاهم را بین اقوام مختلف افغانی به حد اقل رسانده و محو نماید. در آنصورت است که دیگر کوته نظری های منطقوی جای خودرا به دانش و تفاهم می سپارد. خوب به خاطر داشته باشید که بدون عاید، سوادنیست، و بدون سواد دانش. بدون دانش حال ما ازین بد تر خواهد بود نه بهتر(2) بنا بران چه خوب خواهد بود که سیاست مداران و حکومت داران ما بیشتر از آنچه در مورد قوای دفاعی و نظامی میاندیشند در مورد تعلیم و تربیه بیاندیشند زیرا دانش کلید ساختن قدرت و راه رفتن به سوی قله های آرامی است.  اگر شما با تمام کوشش از بیسوادان ارتش بسازید ، ممکن است اما این ارتش هیچ زمانی قدرتمند نخواهد شد. در شرایط  کنونی بهتر است وظیفه دفاع ار سرحدات به قوت های بین المللی سپرده شود تا کمک کشور ها بعوض صرف نیروی نظامی به راه دانش و فرهنگ به درد بخورد، زیرا ساختن ارتش و نظام در حالت موجود به هیچ صورتی مارا قادر به دفاع ار سرحدات ما ساخته نمیتواند زیرا کشور های متعرض همجوار تا دندان مسلح اند و با استفاده از منابع کمکی آواره گان افغان بی خبر از همه امور سیاسی و علمی جهان در طول این بیست سال خود را به جائی رسانده اند که آنچه داشتیم آنرا از ما گرفتند و آنچه باید می شدیم آنرا ویران کردند. بنا بران باید هشیارانه گام گذاشت. زیرا قوی ترین دشمن که پاکستان را در مقابل هند به دندان زروی رساند بنام مدافع در از بین بردن امکانات رشد ما از هیچ نوع شیادی و فتنه گری دریغ نمیکند.  اما امریکائیان با وجود بیراهه رفتن های زمان وبعد زمان  سقوط داگتر نجیب اله در منطقه سیاست های دیگری دارند که با دید سیاست های انگلیس فرق دارد. بیشترین استفاده علمی را که ارزان تر میسر باشد میتوان از کشور دوست هند بدست آورد بشرط آنکه با اراده انگلیس ها و عمل پاکستانی ها انجنیران و معلمین هندی ترور نشوند. حتی دولت هندوستان با تمام قوا می کوشد که افغانستان را با وجود تلفات همچنانی ازین ورطه هولناک نجات داده و شر کشور شریر را در منطقه از بین ببرد. بنا بران معتمد ترین کشور کمک کننده برای کشور ما هندوستان است.

 

-- راه دیگری که انگلیس در پیش دارد به کرسی نشاندن ویا مهر تائید کداشتن بر خط نام نهاد دیورند است. برای همین کار به اصطلاح هم در نال میزند و هم در میخ.  طرح سیم خاردار، ادعاهای بلند بالای پرویز بیشرف

کارهای پشت پرده جنرال حمید گل این انگلیس مسلمان روی و شیطان صفت از مغز و درون خود شان نشئت نه میکند این پلان های تعقییبی بسیار سالهای قبل است که دولت های زمان انگلیس آنرا از حکومت هند برطانوی بسوی کشور ما سازمان میدادند بطور مثال عین کار ملای لنگ بر علیه نو آوری های علمی شاه امان اله غازی و انسان والائی چون طرزی از طرف انگلیس ها توسط آی اس آی پاکستان و دولت پرویز مشرف و دیگر دولت های قبلی پاکستان بنام ملاعمر پیش برده میشود. از همین سبب است که هنوز طفل حرامی عقب گرای دومی شان تولد نگردیده نام آنرا مظفر گذاشته اند. ( ما نمی گفتیم که طالبان پیروز میشوند.) آری آگر انگلیس درین سرزمین قومانده بدهد همین مظفر خان تولد  خواهد شد.

 

--- اختلاف امریکا با انگلیس در منطقه روی یک کشور شدن افغانستان و پاکستان بسیار عمیق است. امریکا ئی ها با عملی شدن چنین یک پلانی هژمونی خود را در منطقه و حتی در جهان از دست میدهند.  به همین سبب شر طالبان را امریکائیان با استفاده از نام اسامه و القاعده از سر خود کم کرد یعنی اشتباه خود را اصلاح نمود. حال به هیچ وجهی دوباره به آن سیاستی که امکان از دست رفتن هژمونی را به او به ارمغان میآورد بر نمیگردد. انگلیس هم توان صریح عمل کردن را ندارد. از همین سبب است که بلر با تمام قوا از درستی عمل خود برای سیاست انگلیس یاد میکند اما اثبات آنرا برای نسل های بعدی حواله میدارد یعنی به صراحت کفته نمیتواند که عملش یا سهم گیری  نظامیان انگلیس با قومانده قوماندانان انگلیس در عراق و افغانستان بسته و  تضمین کننده سقوط کشوری بنام افغانستان و تشکیل حکومتی است از پاکستان و افغانستان آنهم بنام آریانا. این نام برای ما عزیز است اما نه از سایه انگلیس و شیطان های پنجابی. خوب دفت کنید پاکستان چرا راکت های خود را بنام غزنوی یک ، غزنوی دو و بسا از سیاست های خود را با سلطان غزنه در میآمیزند؟  امریکائیان بخوبی درک کرده اند که با یکجا شدن این دو کشور و حدود بی توازن نفوس از دو طرف خط پله را بسوی پاکستانی های وابسته به انگلیس سنگین تر ساخته و با ادعای ریفراندم که خاصه ادعای دموکراسی امریکائی است. مانند انداختن حلقه داراست به دست خود و به گردن خود. اگر این کار عملی شود توازنی که حالا انگلیس و امریکا را  دوست ساخته است به رقابت و تقسیم قدرت مبدل می سازد. یعنی این سر زمین ها  کاملا" با حق ریفراندم متعلق به انگلیس میگردد. با تجربه انگلیس در مورد نیم بندی  کشور های کانادا و آسترالیا که فعلا" هشتاد فیصد از حیطه اختیارش خارج است  درین مورد با ارمغانی که زمان برایش آورده است دوباره آفتاب را بر قلمروش (نه تنها بر پرچمش) می تا باند.

 

مقایسه کنید تظاهر  پاکستانی ها بنام مبارزه بر علیه تروریزم با چه نیرنگ و فریبی همراه است که حتی می خواهند به چشمان باز جهانی که اعمال شان را می بیند خاک بپاشند. و اعمال نظامیان انگلیس در بصره و هلمند با آن اعمال پا کستانی ها متمم کار همدگر شان است. سپردن یک منطقه به سران قوم آن مگر صاف و ساده سپردن اختیار به طالبان نیست؟  همین سران اقوام آ« مناطق است که برای نفع شخصی خود ها همیشه خون جان بازان وطن را در بیع و شرا قرار داده اند. همین ها اند که حکومت طالبی را حاکم ساختند همین ها هستند که برای  آی اس آی پاکستان در بدل چند کلداری سر تعظیم فرود میآرند. همین هستند که تبانی های پشت پرده با دشمنان وطن دارند. در تاریخ افغانستان همیشه چنین بوده است. کور ساختن شاه زمان مگر با دسیسه همین سران به وقوع نه پیوست؟ سران قوم مردمان بی سواد و در پیچیده ئی هستند کمتری ازین مردمان در حالت بی سوادی خود بصورت طبیعی مغز تفکر سیاسی دارند و به موقع خدمات شایانی به وطن و مردم ما هم نموده اند اما اکثرا" نا آگاهانه طرف دشمن را گرفته اند. بنا بران تا زمانیکه تعلیم و دانش حاکم نشود بهتر است چنین اعتماد هائی را بکار نبریم. زیرا این کار دو دسته تقدیم کردن منافع کشور است به دشمن.

 

عملیات نظامی امریکا بر علیه عراق منشه انگلیسی دارد. عملیات نظامی در افغانستان و از بین بردن طالبان که سلاح خود امریکائی ها بوده و به تدریح به نفع کامیابی سیاست انگلیس در منطقه می انجامید یعنی سلاح دست امریکائی کار و مرام انگلیس را پیش میبرد از بین رفت. انگلیس آرزو های دیرینه خود را که با وجود طالبان جان گرفته بود بر باد رفته میدانست بنا بران با استفاده از نا آگاهی سیاست مداران امریکائی  با علم به اینکه کشور عربی عراق خانه زنبوری است(3) طرف بوش را تضمین نموده و اورا آگاهانه تحریک کرد تا بر علیه صدام دست بکار شده و پای خود را خود دران غرق آب فرو برد. همین امر سبب شد که مسایل افغانستان از اهمیت بیفتد و راه پیروزی طالبان هموار گردد.

 

مشکل این اقدام نیز کار آسانی نیست. اما در وجود وزیر خارجه با فهمی چون سپنتا مبتوان گره های بسیاری ازین مشکل را باز نمود. کسان کابینه  موجود آقای کرزی ولو تعداد شان اندک است اما راه برون رفت ار معضله را بهتر از هر زمان دیگر میتوانند در یابند بشرط آنکه مغرضین منطقوی وسیاست مؤثر انگلیس بر کابینه موجود امریکا اثر نگزارد و این امید های افغانی را از عمل باز ندارد. به امید دفن مفکوره طالب و طالبی .

 

 

(1) چرا احمد شاه ابدالی را که  جمع کننده کشور پراکنده و از هم کسیخته بود در مرحله سوم حساب میکنم: دلیل من این است که احمد شاه با همه کارهائ خوبی که کرد دو مسئله عمده را با تمام درک عملا" فراموش کرد و سبب شد تا نیم قاره هند به کام کمپنی انگلیسی فرو رود. اول اینکه کشور با نام و نشان تاریخی را دریک نام قومی چنان پوشاند که تا امروز اقوام مختلف این سر زمین را بر علیه یک دیگر قرار داد. چنانچه امروز اگر مردم این سر زمین گذشت نکرده و به این نام به جان هم بیشتر افتیده و مصروف شوند دشمن ازان استفاده نموده و بیشتر وطن مارا به عقب می کشانند تا آنکه بتوانند بر آن خود یا نوکران شان حاکمیت کنند. دوم اینکه با آگاهی از کمپنی هند شرقی انگلیس در هند و اعمال آن به عوض اینکه خود اداره امور را به دست بگیرد به سران محلی هند و آنهم آنهائی که بخون یکدیگر تشنه بودند سپرده ووحدت مرته را که یگانه قوه چشم سوز برای انگلیس و کمپنی هند شرقی بود برهم زده و به حال خود گذاشت.  در حالیکه انگلیس در همان شب و روز پیروزی احمد شاه خود و آینده خود را در نیم قاره هند زیر سوال برده بود.  اما احمد شاه که در رکاب نادر افشار و بعدا" خودش بارها به هندوستان عملیات نظامی نموده و از تمام کم و کاست سیاسی زمان باخبر بود باز هم چرا به چنین خبط سیاسی ئی دست یازید؟  این اعمال همیشه زیر سوال تاریخ قرار خواهد داشت. شاه زمان نواسته اش تلاش کرد تا این نقیصه را که از پدر بزرکش باقی مانده بود جبران کند اما افسوس که دیگر انگلیس چنان جان گرفته بود که غلبه بران کار مشکلی بود و در بین سران دون صفت سر زمین ما انگلیس ها چنان نفوذ نموده بودند که بدست مردم خود ما انسان والائی چون شاه زمان را کور ساختند. چرا کور ساختند؟ این هم یک سوال تاریخی است. انگلیس ها فکر میکردند که در جسد زنده شازمان میتوانند در آینده سیاست شیطانی خود را در منطقه پیاده سازند که به این آرزوی شان شا زمان مهر ختم نهاد. اما آنها عین روش را در مورد شاه شجاع، امیر دوست محمد، امیر افضل، امیر عبدالرحمن و امیر حبیب اله سراح المله و امیر حبیب اله خادم دین عملی نمودند.

(2) افغانستان محاط به خشکه نیم سرمایه و اختیار خود را خود نمی داشته باشد. همین حالا ملاحظه کنید که کشور هند بهترین همکار و کمک کننده مردم وطن ما است اما نمیتواند کمک های خود را بدون مشکل به ما عرضه کند. از جانب دیگر هند آرامش خود را میخواهد ویگانه راه آرامش هند از دسیسه سازان انگلیسی هما نا تقویه افغانستان و محو پاکستان است که محو پاکستان بدون همکاری و تقویه افغانستان ممکنن نیست زیرا افغانستان با یک ادعای قانونی بین المللی بر علیه  پاکستان در رو بارو و بر علیه انگلیس در متن سیاسی ایستاده است. و این سلاح هند را کمک میکند تا آب رفته را به جو باز گرداند.  اگر ما افغان ها این باز گردانیدن آب را علاقه مند نباشیم هندوستان نیز بر علاقه خود در مورد ما تجدید نظر خواهد کرد و اگر نکند بسیار تضعیف خواهد شد. اینحاست که ما غیر مستقیم در راه خود گو دالی حفر میکنم که خود بدست خود خود را دفن مینمائیم.

(3) آرشیف دولت انگلیس با روحیات و اراضی مناطق حنوب آسیا و شرق میانه پر است و تجربه سه صد ساله انگلیس برایش مشکل حمله به عراق را بخوبی توضیح میکرد اما باز هم بلر با سفر خود به امریکا و تضمین جانب امریکائی او را تشجیع کرد تا به ندای بین المللی پا بگذارد و بدون سنجش به عراق یورش ببرد. آینده این کار برای امریکا بسیار درد ناک است و خواهد بود اما امریکائیان نیز متوجه این خلای بزرک شده اند وممکن نیست افغانستان را دو دسته تقدیم پاکستان کنند. با این امید واری حد اقل من امید زیادی به محو کشوری بنام پاکستان دارم.

 

 

 


بالا
 
بازگشت