پولاد

حقیقت اعدام صدام

 

صدام کسی نیست که درتاریخ سیاسی جهان بتوان او را مثمر ثمر نیکی درسرزمینش و یا ضایعه زمان بدانیم. اما همین کفن کش قدیمی ازین دزد چراغ بدست کرده برای مردم عراق به هزاران مرتبه مفید تر و در سطح دفاع از منافع جهانی بهترین دزد شناس ماهر بود. او خوب میدانست که این شیطان بزرگ چه میخواهد ودوستی او با کشورهای عربی با کدام وزن بسته است. اوخوب میدانست عاقبت این گرگ زاده بجزدریدن کشورهای عر ب مفهوم دوستی دیگری را ارائه نمیکند. او در دل هشیار اما در عمل تحت تاثیرخود خو اهی های بلند پروازانه خود چنان غرق شده بود که خود را روئین تن میشمرد. امید، به داررفتن این کله گرگ گله های گوسفند را که عیسی به اشتباه به مسیحیان نسبت داده بود حالی سازد که در تفسیم بین خود درگیر نشوند و فریب  روبای مکار تاریخی  این پولیس دزد وچراغ به دست بین المللی را که مانند فلم های بالی وود نقش مسخره را بازی میکند نخورند. افسانه ویرانی خواهران دوقلوی مرکز تجارت جهانی ، آوردن وبرچیدن طالبان، سروصدا های القاعده و اسامه بن لادن ، حمله به افغانستان که در مجموع شیطانی ها خوردن مار دمش را نیکوباید گفت و به دارآویختن صدام از یک دست آب میخورد.

تا خواهران دو قلو ویران نمی شد حکومت جدیدالورود یونیکال، بوش و شرکا مجال حرکت  را در خود نمیتوانست بیابد. همان زمانیکه گروپ جنگجوی جمهوری خواهان امریکا که در جمله کته سران آن دیک چینی، رامسفلد، کاندولیزا رایس و بوش قراردا شت و دارد برای نمایش قدرت جهانی خود قوه محرکه را پلان نموده و به مجرد به قدرت رسید ن یکی از حلقه نامیمون، پلان ویرانی خواهران همدل با گروه صيهونیستان عملی  و بلا درنگ بعوض گماشته گان بی اراده و کودن خود که به عوض بادار اصلی تابع سگ بادار شده بودند با یک يورش جانانه سگ وشغال را در جال،  یکی را به بهانه مخفی و دیگری را دست نوازش کشید، تا بتواند بلند گوی خود را برای شعار محور شرارت آماده سازد، که ساخت. یعنی اعلان محور شرارت ادامه پلان نشان دادن قدرت نظامی امریکا و یک دست ساختن منابع انرژی درجهان بود که تا هنوز هم با وجود افتضاح همان ترانه را گروپ بی شرم ها زمزمه میدارند.

صدام حسین که روزی با همکاری و کمک خود امریکا میخواست دولت مذهبی آیت اله خمینی را که با شعار نمونه بودن شکل حکومت مذهبی ویا رو حانیون سربلند کرده ومی خواست این متاع نا باب خود را به کشورهای همجوارسودا کند زیر ضربه قرارداد. ازاین بی خبر بود که این دام برای گرفتاری آینده خودش گذاشته شده تا در روند پلان جهان کشا ئی اولین قربانی سیاسی باشد. او که زمان را با چشم تلاسیمی دارش قطع قطع میدید فراموش کرده بود که زمانی شعار مستقل شدن کشور های عربی را سر داده و سرازیر شدن دارائی های اعراب را به بانکهای امریکا که از حاصل تیل بوجود میآمد،  خیانت به امر داعیه عربی اعلام کرده بود،  ضربه گیچ کننده ئی بود به سرمایه داران هیولا، ماننـد اضلاع متحده امریکا . این ادعا نمیتوانست بدون بدار کشیدن سر صدام و شرکا آه جگر و سوز دل آن ضربه خوردگان را شکل دیگری تسکین بدهد. بنا بران صدام خود با فرامو شی رجزخوانی های سابقه خود در دام افسون اژدها رفت.

به همان اندازه ئی که سرو صدا های صدام به تشویش کمپنی های زالو جوش و غلیان داده بود ضرورت سر بریدن صدام را جز عمده پلان گروپ جنگجویان ساخته ودر رآس مهمترین کارهای نا میمون نامردان قرار داده بود. زیرا این عمل چندین زمینه را برای پلان های بعدی هموار میکرد. که تا هنوز گروپ جنگجو در حالت شکست و نزع هم هما ن کنجاره را بخواب دیده و لعاب دهن را میچرخانند.  این پلان تحت نام پیاده کردن دموکر اسی در شرق میانه این طور پلان شده بود که:

واقعه ئی را در امریکا باید سازمان داده ملت امریکا را در حالت وحشت آماده آن سازد تا بنام دنبال تروریستان اول یک جانب ایران را که در اشغال  شعال  و سگش بود خود سکان آنرا بدست گیرد. و بعد ازان با اعلام محور های شرارت یک به یک هر کدام را از صحنه سیاست جهان خارج ومراکز انرژی را یک دست نموده وبه این وسیله کشورهای صنعتی را بدون درد سرو بدون هیچ مانعی تحت  اراده خود قرارو تابع منافع جهانی خود سازد. یعنی همان راهی را که هتلر درپیش گرفته بود و نسل بر تر را بر جهان تحمیل میخواست بکند اینبار نسل برتر را کمبنی های بر تر در شکم خود میخواست خورد وخمیر کند. قرقر روده و معده سران کمپنی های بحرنوش تا هنوز هم حکایت همان خواست طعام دلخواهش را دارد.

به این اساس اگر صدام به دار آویخنه نمی شد رسواشدن همکاری های شیطان بزرگ در محاکمه های دیگری که صدام باید از سر میگذشتاند بر ملا و پلان تطبیق قورت نمودن خاور میانه نقش برآب میشد. به همین سبب و هم به سبب اینکه چشمان صدام ناظربلعید ن کشورهای نفت دارخاورمیانه نباشد تا بازهم گلویش خارش نکند نگوید که من فهمیده بودم و بشما حالی  نموده  بودم  که امریکا  با این کم و بیش از شما دل خوش نمی  یابد بلکه با دهل شتر دوانی شما را به آن سرابی مصروف میسازد تا دار وندار شما را بدزدد اما شما حرف های من  را نشنیدید.  گرچه این صدای صدام با همه آن کجروشی هایش دیگر از بازار کساد پان عربیش بهره ای نمیتوانست ببرد اما ترس دزد همان  است  که باید باشد. بنا بران بدار کشیدن صدام را در صدر ضروریات اولیه دزدی قرار داد.

گام بعدی به دار آویختن صدام تر تیب بهانه برای بلعیدن ایران بود و است که امید وارم با شرایط و جو سیاسی زمان این نقشه دیگر نه تنها به تاریخ بلکه به زباله دان خودخوا هی های بشری افتاده باشد.  اما اگر بازهم جلو کو دنی های سیاسی جهان گرفته شده نه تواند قبل ازینکه گرمایش زمین ویا گازهای گلخانه ای ویا خرابی طبقه اوزون به سراغ زمین و ساکنانش برسد و یا سیاره دیگری که ممکن است در سال 2038  به پیش بینی علما با زمین بر خورد و آنرا پارچه پارچه سازد خود این انسانهای (من هیچ جهان هیچ) به عمر غم بارزمین خاتمه دهند.

پیش بینی پلان های شوم جهان پرتوقع را اگر نشود صد فیصد حدس زد به اساس گذشته عملیات آنها  و زائی که کوزه گلی سیاست شان از خود بروز میدهد چنین میتوان فهمید:

تغیرحکومت ایران مد نظر نه بلکه احتیاجی و به زانو در آمدن ایران مانند افغانستان  و عراق است.  تا امریکا با دست باز و دلایل انسان دوستی رهبری این سرزمین نفت خیز را خود بدست و ازین طریق نه تنها تیل ایران را بلکه تمامی دار و ندار آسیای مرکزی را نیز بلع کند. بجز به زانو در آمدن ایران  هیچ نفشه ئی از ایالات متحده امریکا و انگلیس در شرق میانه، آسیای مرکزی و شبه قاره هند نمیتواند جامه عمل بپوشد. بنا بران بهانه های ایران اتمی درحالیکه اسرائیل مسلح با سلاح اتمی و پاکستان گرسنه مجهز به سلاح اتمی در  دو طرف ایران  قرار دارد  نمیتواند موجه باشد.  اما فوران آب  زور تا کجا بالا خواهد رفت آقای آینده میتواند پاسخ این سوال را بدهد.

سرو صدای مخالفت های دموکراتها و جمهوری خواهان فریب زمانی است. (نالیدن بلبل زنو آموزی عشق است.) سرو صدای جمهوری خواهان از نو آموزی منطق سیاسی شان است ورنه دموکراتها مهمترین حامیان صهونیست ها و داعیان تمام شرق میانه در منافع اقتصادی و سیاسی امریکا اند.  فریب های این  پرهای طاووسی  سرمایه  چیز  دیگری نیست بجز همان سراب فریب  زای زرق و برق دار جهان سرمایه داری که مارکس آنرا مطرح و لینین جهانیان را ازان فریب پر حذر داشت.  آنها شرط بلاغ را کرده اند اینکـــــه ما جهانیان گوش داریم یا خیر؟ سر ما به عقل ما می ارزد یاخیر؟ سوالهائی اند که آینده زور آزمایشی های انسانی و طبیعی به آن پاسخ خواهد گفت.

اما ما اگر خود را دران آینده با حساب برابر نمودن گوشه های منطقی این سر کلاوه ها قرار دهیم علما" ، منطقا" و عقلا" به این نتیجه میرسیم که :  تازمان مسلط شدن ا ین دو زالوی خون خوار بر سرزمین ایران نه عراق روی آرامش را می بیند و نه افغانستان زیرا با آرامش این دو اضطراب از بین میرود. با از بین رفتن اضطراب  آب سیاسی پاک و شفاف گردیده جائی برای فریب باقی نمی ماند. بنا بران تا ایران آزاد است. اسامه بن لادن نه می میرد و نه گرفتار میشود. ولو هم بمیرد و مانند همیشه هم کاسه بوش باشد. پاکستان هیچ زمانی محکوم به تربیه تروریستها نخواهد شد ولو کثافتش جهان را آلوده سازد. کشوریکه  تمام همسایگانش ازو ازیت میشوند هیچ توجه امریکا و انگلیس را جلب نمیکند. اما ایرانی که حتی در مراحل مختلفه مناقشات منطقوی سمت همکاری با آن دو شیطان بزرگ را ولو بنا به ضرورت و منافع حیاتی منطقوی خودش هم بوده گرفته است، با آنهم زیر سوال و تحت فشار است. بنا بران هم سوئی با این دجال ها کاری را از پیش نمیبرد تا اینکه حلقه غلامی شانرا رسما" در گوش نکنند و به گردن نیاویزند وبه حد کافی به ساز شان نرقصند. اگر چنان شود مانند سران نه تنها  دکتاتور بلکه  نمونه های عصر حجری عربستان سعودی نیز در جمله دوستان قابل حمایه حساب میشوند. این حقیقت را چیز فهمان ایالات متحده بعضا" بازگو مینمایند اما نه سیاست مداران آن. برای نمونه نوشته توماس فرید من را که بی بی سی بشکل گنگ و مختصر نشر نموده است برای شما پیشکش مینمایم:

 

 متحد طبيعی آمريکا در خاور ميانه کيست؟

توماس فريدمن، نويسنده ستون آزاد روزنامه نيويورک تايمز که از صاحب نظران برجسته درباره مسائل جهان به خصوص خاورميانه و برنده سه جايزه پوليتز است، مقاله ای درباره سياست خارجی آمريکا در خاورميانه نگاشته که روز چهارشنبه در اين روزنامه چاپ شد. در زير ترجمه اين مقاله را می خوانيد.

برايتان يک آزمون کوچک درباره سياست خارجی دارم: دو کشور را - که کشور الف و کشور ب می نامم - برايتان وصف کنم و شما بگوييد کدام يک متحد آمريکا هست و کدام يک نيست.

اجازه دهيد شروع کنم: کشور الف فعالانه به آمريکا کمک کرد طالبان را در افغانستان شکست دهد و به جای آن يک دولت منتخب متشکل از مسلمانان ميانه رو که حامی آمريکاست بنشاند. زنان کشور الف رای می دهند، در سمت های دولتی خدمت می کنند، اکثريت دانشجويان کشورشان را تشکيل می دهند و به طور کامل در نيروی کار جذب شده اند.

روز يازدهم سپتامبر، شهروندان کشور الف از جمله معدود کسانی در جهان اسلام بودند که به گونه ای خودجوش تجمعی در حمايت از آمريکا برگزار کردند. رئيس جمهور راديکال کشور الف اخيرا برای افزايش محبوبيت خود کنفرانسی درباره اينکه چرا هولوکاست هرگز اتفاق نيافتاده برگزار کرد. يک ماه بعد، کشور الف انتخابات سراسری شوراهای محلی را برگزار کرد و همان رئيس جمهور شاهد بود که رای دهندگان نامزدهای دلخواه او را به نفع محافظه کاران معتدلتر کنار گذاشتند. کشور الف برای منافع استراتژيک خود می خواهد شاهد موفقيت دولت تحت هدايت شيعيان عراق که طرفدار آمريکاست باشد. هر چند اين کشور يک کشور مسلمان درست در مجاورت عراق است اما هرگز بمبگذار انتحاری به عراق نفرستاده و از ديرباز از جوامع يهودی و مسيحی خود حفاظت کرده است. کشور الف به طور سرانه بيش از هر کشور ديگری در خاور ميانه اسلامی، وبلاگ نويس دارد.

آن شاخه از اسلام که اکثريت مردم کشور الف پيرو آن هستند به زنان احترام می گذارد، در پرتو مدرنيت درهايش به روی قرائت های تازه باز است و پوچ گرايی از نوع القاعده را رد می کند.

اکنون کشور ب: 15 تن از 19 هواپيماربای 11 سپتامبر از اين کشور آمدند. کشور ب به زنانش اجازه نمی دهد رانندگی کنند، رای بدهند يا نامزد انتخابات شوند. در کشور ب ساختن کليسا، کنيسه يا معبد هندو قدغن است. کشور ب مسئول حمايت مالی از طالبان بود.

موسسات خيريه کشور ب به بقای القاعده کمک می کنند. مردان جوان در مساجد کشور ب مرتبا اجير می شوند تا در عراق بمبگذاری انتحاری انجام دهند. مساجد و موسسات خيريه کشور ب پول جمع می کنند تا به شورشگری در عراق کمک کنند. کشور ب نمی خواهد که دولت منتخب تحت هدايت شيعيان در عراق موفق شود. درحالی که رهبران کشور ب طرفدار آمريکا هستند، نظرسنجی ها نشان می دهد که بسياری از مردم آن با آمريکا خصومت می ورزند -- برخی از آنها 11 سپتامبر را جشن گرفتند. شاخه ای از اسلام که در کشور ب بيشترين پيروان را دارد، به مساجد سراسر جهان صادر می شود و بيشترين ضديت را با مدرنيته و ساير اديان دارد.

سوال: به نظر شما کدام کشور متحد طبيعی آمريکاست: الف يا ب؟

البته که الف. کشور الف ايران است و کشور ب عربستان سعودی.

عجله نکنيد. می دانم که ايران هم درگير تروريسم عليه آمريکا شده و اينکه سعودی ها در مواقع حساس در برخی زمينه ها از آمريکا حمايت کرده اند. با اين حال نکته ای که می خواهم به کرسی بنشانم اين است که خصومتی که از زمان سقوط شاه در سال 1979 ميان ايران و آمريکا وجود داشته خصومتی طبيعی نيست.

به اقتضای فرهنگ، تاريخ و جغرافيا ما عملا منافع مشترک خيلی بيشتری با مردم ايران داريم. و من تنها کسی نيستم که متوجه اين مساله شده ام.

محمد حسين عادلی، سفير سابق ايران در لندن، در مجمع داووس به من گفت از آنجا که آمريکا دو عدد از بزرگترين دشمنان ايران - طالبان و صدام - را نابود کرده "بحثی در ايران درگرفته که می گويد آيا واقعا ما همچنان بايد با اين شدت مقابل آمريکا عمل کنيم... اکنون آمادگی بيشتری برای ديالوگ با آمريکا وجود دارد."

مهمتر اينکه وقتی مردم می گويند "مهمترين کاری که آمريکا امروز می تواند برای ايجاد ثبات در خاور ميانه انجام دهد حل مناقشه اسرائيل-فلسطين است"، آنها اشتباه می کنند، اين دومين کار مهم است. مهمترين کار اين است که مناقشه ايران و آمريکا حل شود.

اين کار کل خاور ميانه را عوض خواهد کرد و راه را برای حل مناقشه اسرائيل و فلسطين می گشايد، زيرا ايران حامی کليدی حماس، جهاد اسلامی، حزب الله و سوريه است. کمک های فعال ايران همچنين می تواند برای ثبات عراق اهميت حياتی داشته باشد.

برای همين است که با جنگ با ايران مخالفم. من از مذاکره طرفداری می کنم. منزوی کردن ايران مانند حکومت کاسترو در کوبا تنها به توليد همان چيزی که در کوبا شاهد بوده ايم منجر می شود: تقويت کاستروهای ايران. اما برای آنکه گفتگو با ايران مثمر ثمر باشد، بايد از اهرم ها استفاده کنيم.

می پرسيد چه اهرم های موثری وجود دارد؟ ابهامی نگذاريد که ايران نمی تواند کاری کند که ما را از نظر نظامی از خليج (فارس) بيرون براند؛ قيمت نفت را که در خودبزرگ بينی رهبران تندروی ايران نقش کليدی دارد پايين بياوريد. از نظر مالی تندروها را زير فشار بگذاريد. اما همه اين ها بايد با اعلام آشکار اين موضوع همراه باشد که آمريکا قصد تغيير رژيم در ايران را ندارد، بلکه خواستار تغيير رفتار ايران است. همچنين روشن کنيد که آمريکا می خواهد فورا سفارت خود در تهران را بگشايد و اينکه اولين کاری که خواهد کرد دادن 50 هزار ويزای دانشجويی به ايرانی ها برای درس خواندن در دانشگاه های آمريکاست.

فقط همين کار را بکنيد - و بعد عقب بنشينيد و شاهد باشيد که چه بحث خارق العاده ای در ايران درخواهد گرفت. می توانيد خانه تان را روی آن شرط ببنديد.

 

خوب دقت کنید که این امریکائی هم حقیقت را نوشته است و هم حقیقت درون خود را افشا کرده است. یعنی بهر صورت به زیر تور آوردن ایران از نهاد هر یک ازین زالو ها میرقصد اما با اشکال مختلف. بنا بر همین استناد میتوانم بگویم که سروصدای همکاری علمی و تخنیکی ریاکتور های غیر نظامی اتمی هند با امریکا نیز ما نند کلچه زهر داری است به طفلی که میرود به بلوغ برسد.  اما سیاست مداران کار کشته و تجربه دیده هند بعضا" آرامش فکری را به انسان زمزمه میکند اما ترس همچشمی دو کشور چین وهند نیز این زمزمه ها را زیر سوال میبرد.  اگر کشور های هند و چین ازین ورطه بدر آیند در آینده جهان نقشی خواهند داشت که دیگر این زوالو گری های چهارصد ساله مهر ختم خواهند خورد. اما اگر مانند اتحاد شوروی شکار مگس  شوند خود  نیز مزه ئی  ازین زندگی خیالی چند روزه نخواهند چشید.

یعنی پلان اصلی بلع و از بین بردن تمام امکانات علمی از همه این سر زمین ها ی آسیائی است بشمول جاپان.  به این اساس اگر کشور های جهان مانند بعضی کشورهای مخالف قطب بادار خواهی و با دار منشی همدگر را درک نکنند به تدریج و به بهانه های متنوع از زندگی طبیعی و انسانی ئی که در آرزوی آن هستند دور گردیده و به کام نهنگ زمان خورد و خمیر خواهند شد.

اعدام صدام مانند داخل نمودن کلید است در سوراخ قفل دروازه  محکم آسیا که اگر باز گردد دشمن میتواند تا عمق خانه و ذوایای اطراف آّن نفوذ کند. بنا بران اینست حقیقت اعدام صدام برای باز نمودن قفل دروازه آسیا و اگر کشور آسیائی به شکست دروازه آسیا که ایران است چنین به خواب غفلت بروند آینده شومی را آسیائیان استقبال خواهند نمود.  اینست سلسله منطقی کارهای شیطانی دزد های پشت دروازه آسیا.

 

  


بالا
 
بازگشت