اکادمیسین  دستگیر پنجشیری

 

        پشتون وبلوچ وخلق ترکمان وطن

        تاجیک وهزاره گان جوشان وطن

        شاد م  که  برویــش نو آغاز   کند

        شاداب  شـود  دره  ودامان  وطن

       "فروغ هستی "

 

  

از همبستگی  و وحدت  کدام  ملت  دفاع کنیم ؟

        از  ملت  اکثریهای  محروم افغانستان   

یاملت  خشخا  ش سالارن ، امریکاییان  افغان تبار ،انجوها  

تنظیمهای  بنیادگرا   طالبگرایان ، " سادات "، سیطره جویان ملی سلطنت طلبا ن  

        واقلیتهای ممتاز غوطه ور در عالیترین امتیازات اجتماعی واقتصادی

 

دو ماه پیش مقالت  خیرخواهانه ای ،  بقلم جناب میر عبدالواحد سادات در سایت آریایی انتشاریافت . دران مقالت ا ز " وحدت ملی !" با آب وتاب وحرارت فراوان دفاع!  شده بود  ازدیدگاه آقای "میر عبدالواحد  سادات"  ، ملت ودولت ملی  همان ملت ودولتی میباشد که  پیش از جوانه زدن وپیدایی بورژوازی ملی درکشورما  ، از استعمار بریتانیای کبیر به شاه شجاع  درانی  ،امیر دوست  محمد خان   امیر عبدالرحمان  خاندان محمد نادرخان  وسر انجام به  جناب حامد کرزی به میراث ما نده است.

ایشان درین نوشته ء هیجان آلوده ء خویش  محترم  بشیر بغلانی   و دیگر نیروهای  ملی ، شخصیتهای مستقل اجتماعی و فرهنگی ای راکه این دولت را فا قد گوهر و  پایه های استوار  اجتماعی ، ملی ، سیا سی  ودموکراتیک ارزیا بی  ودر زمینه ء ترکیب اجتماعی وملی واپسگرایانه آن  شک وتردید وانتقا د اصولی داشته اند ، پیش از اقناع وتوضیح  اصو لی و دوستا نه  با کنایه و اشاره  بگونه  "  گژ دمهای غربت "  نیش زده  وبنام   " د شمنان وحد ت ملی نفاق افگن و.و.و .."  قلمداد  کرده اند   ولی با رعایت کما ل عفت قلم وبا صراحت کامل باید توجه آقای سادات را به این واقعیتها ی تلخ دوسه دههء گذشته جلب کرد که اگر  مسا یل  عمومی ملی  مردم ما با توسل به زور، خشونت وفرما نهای شورای انقلابی  حل شده میتوانست  ، ما وشما در گوشه گوشه ء جهان  چون  گیاهان  بی ریشه از وطن ومردم  میهن جدا و پراگنده وبیوطن  نمیشد یم . بهرحال نخست بایدگفت که  از آقای سادات  پیوند اجتماعی ملی سیاسی وکاری ایشان شناخت دقیق وصحیحی ندارم ولی از طرز نوشته تفکر  منابع ومدارک مقاله ء ایشان  به این نتیجه رسیده ام  که  نخست به تنظیمهای بنیادگرا  ،طالبان  پیوند قومی و تباری  ندارند  در وفاد اری وگرایش  ایشان به شیوه ادارهء  خا ندان نادر خان ،سردار محمد  داوود خان وحلقه های طرفدار قبیله سالاری واشراف کهن  ، حق دارم که شک فلسفی کنم.  ولی بدون ترس از اشتباه  آقای میر عبدالو احد سا دات از اخلاف  سرداران عرب تبار اند.  نیا کان  بزرگ ایشان  پس از اسلام ، ظاهرا  برای گسترش دین و لی عملا برای  بدست آوردن غنایم وتاراج  میراثهای فرهنگ مادی ومعنوی مردم فارس وخراسان هویت زدایی نژادی ، زبانی وجزیه گیری، تهاجم خویش را آغاز   وسپس در خراسان اسلامی و  افغا نستان دوران استبداد استعماری محترمانه  زنده گی میکرده اند  و آقای سادات نیز به خاندانهای عرب تبار خراسان وافغانستان دوران استعمار واستبداد  پیوند تباری داشته ودارند ودرحال حاضر در  دنمارک مهاجر میباشند.  براساس همین شناخت سطحی اینک درباره  تشویشهای خیر خواهانهء  آقای سادات  چنین می اندیشم که اصلا  ایشان مانند تمامی شاهان امیران دوران  استعمار استبداد استعماری احزاب دارای پسوند وپیشوند ملی  مبلغان  ونظریه پردازان  دولت  اسلامی کنونی  درباره ء ملت ودولت ملی  تعریف ودرک دقیق وصحیحی  ندارند.  درکشوری که  هنوز مرز مشخص ندارد  ودر 14 ولایت آن امنیت استوار نیست، اوزان واحد ونظام اقتصادی واحد  ندارد  ومردم آن درمراحل مختلف تکامل تاریخی  کوچنده گی ، مالداری ،اقتصاد طبیعی  قبیله سالاری ، زمینداری- اربابی زنده گی میکنند  و  پس از جنگ دوم جهانی اگر  در  بخشهای  دولتی مختلط    وخصوصی  سرمایه گذاری شد  وصنایع ماشینی  درشهرهای عمده ء افغاستان روبه پیدایی نهاد وطبقه کارگر جوانه زد ، شاهراهها ساخته شد، بادریغ ودرد  همه دست آوردهای این مرحله تکامل اقتصادی کشورما  توسط  بنیادگرایان ساخت پاکستان به یغما رفت.  من خود یکی از شاهدان  زنده ء این فاجعه  دردناک  بودم  که تمامی ماشین  آلات فابریکه  افزار سازی  جنگلک ، فا بریکه نسا جی بگرامی ، وسایط و ماشین آلات دستگا ههای ساختما نی وزارت فواید عامه   بد ستور  فیض محمد معاون حزب  اسلامی  حکمتیار  درچندین روز  بارگیری شد وزیر شعار ونام  "جهاد وغنیمت  " به پا کستان انتقال یافت  وموترهای دولتی ریاست جمهوری وکمیتهء مرکزی نیز به همین منوال توسط  نیروهای کریم قربه باغی درنخستین روز نفوذ وحضور ایشان درشهر کابل غنیمت گردید شاهراههای افغانستان  خراب شد ، دستگاههای تولید انرژ ی برق وحتا شبکه ها میترها ،پایه ها ولینهای برق وفابریکه های تولید نساجی  بدستور اد اره ء نظامی پاکستا ن وتوسط کارمندان بلندپایه ء دولت اسلامی امروزین  ، تاراج گردید، مکاتب  دانشگاهها ومراکز صحی وبیمارستان ها به سنگرگاهها مبدل وبه شیوه ء جنون آمیزی به آتش کشیده  شد.  بیک سخن روبنا وزیربنای دولتهای نیمه فیودالی  ونیمه سرمایه داری وبخش دولتی  کشور  دردوران کشمکشهای تنظیمی  بویژه در دوران  طالبان ظلمت بفرمان اداره ء نظامی پاکستان چپاول شد و قصد فروش آخرین بازمانده های این ملکیتهای دردستورکار وزارت ما لیه  دولت اسلامی قرار دارد.

باطرد ودفع تجاوز  طالبان ،القا عده  ونفوذ وحضور مستقیم اداره نظامی  پاکستان  وتشکیل کنفرانس"بن" ، لویه  جرگه ء تصویب قانون اسا سی وانتخاب رییس جمهور، کار بازسازی، نوسازی ملت ودولت سازی بکمک هزاران انجوی جامعه جهانی  اغاز گردید.  مبارزات  انتخاباتی  پراز  تقلب  وتزویر وخالی از شفافیت  برای پارلمان نیز  پایان یافت.  هنوز قوه قضاییه  وسنا زیرنفوذ  طالبان وبنیادگرایان امرونهی میکند. درچنین وضع آشفته  سخن از        " ملت "، " دولت ملی "  و" وحدت ملی " جز  شعار خود فریبانه وکاذب ملی  چیز دیگری بوده  نمیتواند.  برای ثبوت این ادعا اینک درزمینه ء شناخت  ماهیت این " ملت ودولت ملی ! " به ایجاز کامل  درنگ میکنیم .

ماهیت ملت و  دولت کنونی

دولت اسلامی  کنونی عملا  از ا ییتلاف  طالبگرایان افغان تبار امریکا ، تنظیمهای بنیادگرای ساخت پاکستان ، ایران آخوندی  ،پیشوایان طریقه ها ، سلطنت طلبان کهنه کار  ،  افغان ملت، سادات  سیطره جویان قومی وتنی چند  از علاقه مندان جبهه ء  پراگنده مقاومت و جنبش ملی با گرایشهای  مخالف مختلف  وناهمگون سازمانی وسیاسی  تشکیل گردید. پیچ ومهر ه های کلیدی  این  دولت غالبا  با   جنبش طالبان ،مولانا های پا کستان، شیخهای سعودی و اخوان المسلمین  مصر  ، آخوندهای خشک اند یش ایران ، شاه نیمه جان ومخلوع ، پیوندهای  تنگا تنگ مسلکی وفکری سیاسی  داشته اند.  این پیوندهای  مشترک آنان را  توانایی بخشید که  تمامی  ارزشهای  دموکراتیک قانون اسا سی را  با قو انین فرعی ضد دموکراتیکی  میخکوب  واز محتوای  دموکراتیک تهی کنند. این بنیادگرایان  وابسته به وهابیان سعودی ، بنیادگرایان  پاکستان ،  سلطنت طلبان  وپیشوایان طریقه ها ، با تکیه بر پشتیبانی  محا فظه کاران نو وکهن  امریکا وانگلیس و"جامعه جهانی "  از همان آغاز تشکیل کنفرانس "بن "  تلاش موذیانه  وتبلیغات  تب آلود کردند تا  جنبش ملی  -اسلامی  ،جبهه متحد ملی مقاومت  ونیروهای دموکراتیک خلق وتمامی شاخه های روینده  ومتحدین آن بیک سخن تمامی  طرفداران آزادی ، دموکراسی ، ترقی   ،اصول عدالت اجتماعی وملی وبرابری حقوقی زنان بامردان ،طرفئاران جدایی دین از دولت را  را بنام وشعار جنگسالار  وجنایتکار جنگی بدنام کنند  واز اشتراک در سیاست مقامات کلیدی قوای مسلح، اداره ، فرهنگ ورهبری اقتصا د ملی ونظامی  محروم سازند  واز پروسه نوسازی وباز سازی جامعه به حاشیه برانند.  با تعجب که  جناب  سادات آگاهانه  یا غیر آگا هانه  چنین دولتی  را دولت ملی  دموکراتیک ونماینده  ء همه طبقات واقشار اجتماعی و اقلیتهای ملی ومذهبی  ونماینده منافع ملی  می پندارند وبه   نیروههای ملی  دموکراتیک ترقیخواه وطرفدا ران جدایی دین  از دولت  وتشکیل اداره ء فدرالی  بگونه ء قاضی  طالبان امرونهی  صادرمیکنند که این دولت  را دولتی ملی  ونماینده منافع تمامی گروههای قومی  واجتماعی وسیا سی افغانستان  بشناسند .

 ولی خلاف دیدگاه محترم سادات من  به این باورم که  کشور ما  هنوز  در آغاز پروسه تشکل ملی ودولت سازی قرار دارد.

خلاف های وهوی تبلیعاتی قلمهای مزدور وتحلیلگران  دولت  و جامعه ء جهانی، هنوز زنان و نیمی از  نفوس افغانستان، با اندوه فراوان  در قدرت سیاسی نماینده گان آگاه وفعال  خودرا ندارند.  هنوز خلاف ارزشهای دموکرا تیک قا نون اساسی وارزشهای اعلامیه ء جهانی حقوق بشر ، زن افغا نستان  به حیث یک پایه ء مستقل اجتماعی ،ملی  ، مذهبی  وسیاسی جا معه برسمیت  شناخته نه میشود . همانگونه که مرد مرد است  زن  باید زن باشد. این دوجنس هردو در بقای زنده گی  تداوم مبارزه ء نسلها  مشترکا نقش آفریننده ایفا میکنند. همانگونه که جنس مرد بنام  مرد یا مردان یاد  میشود زن نیز باید  بنام زن وزنان در مطبوعات ورسانه ها یادشوند  . همانگونه که جنس مرد  انواع گونه گون جوان پیر طبقات  کارگر سرمایه دار ، دهقان ، زمیندار  واقشار  پیشه ور روشنفکر  نظامی وملکی  ودیگر لایه های  اجتماعی را در بر میگرد  جنس زن نیز  تمامی انوا ع خودرا  دربرمیگرد.  زن میتواند کارگر باشد میتواند سرمایه دار باشد میتواند  دهقان باشد میتواند  زمیندار باشد   میتواند قاضی باشد میتواند افسر نظامی پیلوت  وپولیس  وکارمند دولت  استاد دانشگاه دکتر  طب  سینماگر هنر مند سخنور نویسنده  باشد.   زن میتواند  مانند مرد  کارزنده گی ومبارزه اجتماعی سازمانی سیاسی کند وبه اساس قانون اساسی  وانتخابات آزاد وکیل، وزیر ، والی ، شهردار، صدراعظم ،رییس پارلمان  ورییس جمهور شود.   بنابرین استعما ل  واژه ء  قشر زن  وطبقه ء  زن  برای جنس  زن از نظر جامعه شناسی کاملا نادرست است. باید کارگر زن   دهقان زن  ومانند مردان بنام کارگر کارمند  وکیل وزیر استا د شاگرد   پیلوت جنرال  وبنام  رتبه های علمی ودولتی  والقاب رسمی خویش یا د شوند  وبه این  شیوه اندک اندک  جایگاه درخور شأن  برابر وحتا  برتر  خودرا در ملت ودولت  بیابند ودر تار وپود  جا معه حضور ونفوذ  مشخص واورگانیک داشته باشند. وبا حضور ونفوذ فعال خویش  نامهای قرون وسطا یی  : عاجزه ،عیا ل ،کوچ  ،کمپیر ، ناقص عقل ، سیاه سر و پیچه سفید   و..و و را به قاموس زبانهای مردم افغانستان بسپارند .

 همچنین نزدیک به پنج ملیون  از وطنداران ما  درگوشه گوشه ء جهان  بویژه درپاکستان وایران آخوندی  به گروگانان القاعده ، طالبان،تنظیمهای بنیادگرا، مافیای مواد مخدر ،پیشمرگان تیرورزم بین المللی وکارگران مزدور مبدل شده اند  وبیرحمانه استثمار وتحقیر  میشوند .

صدها هزار از کارمندان ملکی ونظامی  کارشناسان  و کارآگا هان رشته های مختلف  دانش وتکنالو ژی معاصر ،استادان دانشگاهها ،مراکز تحصیلات عالی ، هنرمندان، روشنفکران مبتکر و  دولتمردان با تجربه ء مردم ما ،   در وطن و  در گوشه  گوشه هء جهان  به کارهای غیر علمی  وفنی  زنده گی دردناک وغیر فعال  دارند، در دیگرگونیهای  اجتماعی سیاسی  فرهنگی   وسازنده گی کشور خویش  نقش فعال وشا یسته ء خودرا قهرا  ایفا نمیتوانند

در کنفرا نس  بن  ، تشکیل لویه جرگه ،تصویب قانون اساسی ،مبارزات پارلمانی، تشکیل دولت  ، پارلمان وقو ه ء قضاییه به این  اردوی دولتمردان لشکری وکشوری  کارمندان علم وفرهنگ وفعالان سیاسی وکار آگاهان  باتجربه وثروتهای ملی با ارزش مردم  کشور حق اشتراک آزاد ،  دموکراتیک وعادلانه به اساس تحصیل وشایسته گی  مهیا نشده است ونیمی از نیروهای محرکه تکامل جامعه  مستعد به تکامل ما  از اشتراک درلویه جرگه ء  تصویب قانون اساسی واشتراک  در اداره ء دولت آگاهانه وقهرا  محروم شد ه اند.  

درترکیب دولت جناب حامد کرزی  بطور کلی  طالبگرایان پشتون  تبار امریکا ،اروپا ،برتری خواهان قومی وقبیله یی  (افغان ملت ) ، سلطنت طلبان ، رهبران تنظیمهای بنیادگرای ساخت پاکستان خلاف قانون ،استحقاق وتخصص خویش مقامات کلیدی  دولت را انحصار کرد ه ا ند.

این  دولت به اعتراف  اکثریت قریب به اتفاق  رهبران بلند پایه ء حکومت ووکیلان ولسی جرگه  ازناقابل تر ین ، ناکرده کارترین ، بی کفایت ترین وفسا د پرورترین  دولتهای  روی زمین است.    کشت خاشخا ش ، تولید وقاچاق مواد مخدر را  ،  نه تنها  مهار نتوانسته است  بل به اساس احصاییه ملل متحد درکشت  تولید وترافیک آن  با همه مصارف هنگفت مالی ونظامی دولت  ، افزایش بیشتری نیز  پدیدار گردید.

     بنا بر بر خورد  خصمانه  تبعیض آمیز ومداخله گرانه  جامعه جهانی  ودولت وابسته ء آن  باجبهه  مقاومت ملی  ، جنبش ملی اسلامی  ونیروهای مسلح  بسته به ح..د.خ.ا  و شاخه های  روینده وانشعابی حزب دموکراتیک خلق ،و دیگر سازمانهای دموکراتیک  وملی ،  باردیگر وضع امنیتی  آشفته وآشفته تر  میشود .

با  طالبان وبنیادگرایان  دوسوی نوار مرزی ازهمان آغاز ،  مروت ومدا رای یکسو نگرانه دوام دارد. نیروهای نظامی  ناتو  به  این تمکینی که  آب  درگلوی  مردم جان بلب رسیده ء ما میریزند تا یکد دههءءدیگر مرداب بنیادگرایی مواد مخدر  وتیرورزم بین المللی کشور ومنطقه ء ما  احتمالا  خشک نمیشود. امنیت قابل اعتباری هنوز تأمین شده نتوانسته است.  درچند صد متری ارگ  ووزارت دفاع  سرقت مسلحانه  واختطاف  وکشتار بیگناهان صورت میگیرد.

اندیشه های  نژاد پرستانه ء سمسور افغان، سورغر و " خدای بخشلی محمد گلخان مهمند "  وگرایشهای سیطره طلبانه  نژادی  وطراز فاشیستی مبلغان  تهی مغز آنان  در فضا وهوای این دولت رنگ وبوی جلوه های  برتری جویانه  وانحصار طلبانه  نا مطبوع وزننده  دارد.  واژه ها ی ناب زبان فارسی  دری بگفته ء محترمه ثریا  دختر رزمندهء  سعد الدین  بها ء عضو برجسته  حزب وطن  زنده نا م  میرغلام محمد غبار  " محکوم به اعدام  وبدار آویخته میشود ".

 درچنین جوء  وهوای سیاسی ودرین برههء تکامل تاریخ  در  گلوی هویت  هر قومیکه تیغ  حلقه ء حاکمه  نهاده میشود  به اساس امرونهی آقای سادات  ونعره تکبیر وتکفیر مریدان دنباله رو ایشان باید  سر تما می گروههای قومی افغانستان  با شمشیر " وحدت ملی " از تنه وپیکر آنان جداشود  وبجای  نامهای هزاره  ازبک تر کمن  بلوچ  پشه یی ونورستانی وهندو  وتاجیک برین اندامهای بی سرو مغز بی اراده وشعور،  با ید نام "افغان " ،پیوند پلاستیکی شود  وبه این شیوه  اقلیتهای ملی و مذهبی  کشورما فاقد  هویت ملی  نام ونشان و بگونهء  ماهی های مرده  دنباله رو ا ین یا آن  نژ اد برتر وبرادر کلان شوند  ودر تنگنای  هویت باخته گی قهرا  درکنار  طالبگرایان  درون وبیرون  دولت اسلامی ،  زیر شعار ، نام  زبان و  نژاد افغان  قرارگیرند  وبه اسا س این  فتوای جناب سادات  زبان ادبیات  تاریخ وفرهنگ ریشه  دار  ومبارزات آزاد یخواهانه ء ملی  خو درا  قربان چنین ملت ودولت سست  پایهء  اجتماعی ملی و بی ریشه ء فرهنگی  کشور چندین قومی کنند .

از تصویر  وضع ملی  بین المللی ، درجه رشد ، ماهیت  وپایه های لرزان اجتماعی ،ملی ، سیاسی دولت اسلامی  کنونی افغانستان  چنین نتیجه گیری منطقی  میتوان  کرد که :

1 ) خلاف پژوهشهای کم عمق ونه چندان ژرف جناب سادات ، طی سه هزار سا ل  درمحد وده ء افغانستان  کنونی  دولتهای بافرهنگ  باختریان  ،کوشانیان  ،  شارها (شیران بامیان ) یفتالیان   ،تخاریان،طاهریان ، صفاریان ،سامانیان ،غزنویان، سلجوقیان ، غوریان  ، ملوک کرت هرات ،   تیموریان هرات ،هوتکیان ودرانیان  " افغان تبار " در خراسان  وافغانستان  ودرقرن بیست  باردیگر امیر حبیب الله  کلکانی  وپروفیسور ربا نی  بنامهای  تاجیکان  ترکان  مغول  و درنهایت گروه پشتون تبار (افغان ) ثبت تاریخ  میباشند . شاهان وامیران سلاله درانی به استثنای  احمدشاه ، تیمورشاه ، زمانشاه  و شاه  امان لله ، دیگران  غا لبا وابسته به استعمار بریتانیا ی کبیر وابرقدرتهای  دوران جنگ سرد  یا بگونه سردار  محمد هاشم صدر اعظم  بیطرف خنثی  بوده اند یعنی دولتهای مستقل ملی  نبوده اند .

2)   طی این مدت  ادیان زردشتی ، بودایی، اسلام  وبه قول  حافظ  شیراز " هفتاد ودو ملت"     دردل ودامان  این سرزمینها ی پر آشوب   پرورش  وگسترش یافته است .

3)  خلاف  اتهامات تنگنظرانه ء آقای اعظم سیستا نی ودیگر  نژادپرستان برتری جو، من به این باورم که همه  معادن  زمرد ، لاجورد ، یاقوت ،آهن ، مس ، آبها ی مست وخروشان عناصر طبیعی ، میراثهای تاریخی ، فرهنگی   وبیک سخن ثروتهای مادی فرهنگی تاریخی  زیر زمین وروی زمین افغا نستان ، به همه گروههای قومی واقلیتهای ملی ومذهبی سا کن  وطن واحد  و تجزیه ناپذیر ما  تعلق میگرد  وثروتهای مادی وفرهنگی سرشار  مردم ما اند.

4 )  گروههای قومی این کشور از صورت کسر های تشکیل یافته اند  که مخارج  آن کسور درهمسایگی ما  ودر پاکستان ،بلوچستان، تاجکستان ،ازبکستان ،ترکمنستان و فارس  (ایران )   وچین کار زنده گی  ومبارزه  میکنند .

 5 ) این اقلیتهای ملی ومذهبی علیرغم پیوندهای خونی ،نژادی وفرهنگی وزبانی خود باهمسایه گان  درسراسر تاریخ  ، درکنار یکدیگر  با احساس  دردها ورنجها  وافتخارات  مشترک تاریخی ازین آب وخاک  دربرابر تجاوز جها نکشایان استعمار گران  بریتانیا  حضور ونفوذ  اتحاد شوروی  و بازیگران بازیهای نو نفتی  و پا دوهای محلی ومنطقه یی گنجبران جهان  دفاع  کرده اند " سرداده اند و لی سنگر نداده اند " .

6 ) طبق قانون اساسی  حاکمیت ملی درافغانستان  بمردم  کشور  تعلق  میگیرد  این حاکمیت به اساس ارزشهای دموکراتیک قانون اساسی ، از طریق انتخابات  آزاد  سری دموکراتیک  وعادلانه   به نماینده گان  منتخب شوراهای محلی  ولایتی ، شوراهای شهری، شورای ملی و  به جمهوری  افغانستان  مستقل ،متحد ،دموکراتیک  بدون مداخله آشکار وپنهان  وتقلب وتز ویر  انتقال مییابد.

7 ) پایه های اجتماعی  ملی وسیاسی  جمهوری افغا نستان را : شهر وندان همه طبقات اقشار لایه ها   اجتماعی ، اقلیتهای ملی ومذهبی  ، احزاب سیاسی  اجتماعی فرهنگی ونهادهای مد نی تشکیل میدهد. هرشهر وند  افغا  نستان بدون تبعیض وامتیاز  جنس  زبان نژاد ،دین ،مذهب  ورنگ وشغل وطبقه  دارای حق "  یک ر أی "  میبا شد.

هیچ  فرد ، شخص ومقام حزبی  ودولتی از جمله وزارت داخلهء دولت اسلامی طبق قانون اساسی  وارزشهای اعلامیه ء جهانی حقوق بشر  حق  ندارد  که هویت  قومی  زبان  فرهنگ  اقلیتهای ملی ومذهبی شهروندان  را زیر شعار "و حدت ملی! "  سلب نفی وپنهان کند وهمه گروههای قومی کشور را  چون طالبان ظلمت سرزند ومحکوم به فنا  وزوال کند.

همه شهر وندان کشور براسا س ارزشهای دموکراتیک قانون اسا سی  حق دارند که  بخاطر رشد  وانکشاف زبان ،ادبیات ،سنن پسندیده ورشد وغنای فرهنگ ملی خویش  تلاش سازنده وخلاق نمایند. غنا شگوفایی  دوستی ادبیات ، زبانهای وفرهنگهای  پراز شگفتی همه گروههای  قومی  بدوستی نزدیک  وهمبسته گی ملی مردمان  ما  نقش فعال  معرفتی بجا میگذارد. این یکی از  شاهراههای  رشد مستقل ملی مردمان برابر  حقوق افغانستان  کثیرالمله  ما میباشد.

8 )  به  اساس منشور ملل متحد وموازین قبول شده ء بین المللی وقرار دادهای کهنه استعماری  نام کنونی افغانستان واین "تحفه لارد اکلند "  و " وسردار دیورند "  را بناچار باید  تایک نظر پرسی عمومی  درسطح ملی  وبه  اساس  حکم آقای سادات  واسناد وتوافقات ژنیو  برسمیت بشناسم  ولی باور دارم  که  نسل جوان وروشن بین خلق پشتون  ودیگر گروههای قومی  واقلیتهای ملی واجتماعی  افغانستان مستقل، متحد، دموکراتیک ونوین  سر انجام   دیوارهای ضخیم بی اعتمادی واین  " غرور کاذب ملی"  خودرا درهم خواهند شکست  وبنا ی باعظمت ملت  دولت ملی  خراسان را  در شرق نو و در " خانه  ء خورشید "  وتاریخی  خود داوطلبانه ،  آگاهانه و به شیوهء دموکراتیک  وعادلانه  پایه گذاری خواهند کرد  و درباغستان وطن واحد وتجزیه ناپذیر ما ، بارنگ وبوی  ویژه ء خود ، آگاهانه و داوطلبانه  کار زنده گی ومبارزه  خواهند نمود.  

باید دانست  که نام خراسان   خلاف  روایت بی  پایهء تاریخی  آقای سادات  تادوران  امیرافضل خان پدر امیر عبدالرحمان  به این الفاظ درسکه او  بازتاب روشن دارد: -

 سپاه مشرق ومغرب زهم  مفصل شد         امیر ملک خراسان  محمد  افضل شد (1)

(1) : " درباره ء فدرالزم ع .ح مبارز  " و"مقالت  تغییرنام  افغانستان به خراسان " استاد بصیر کامجو  چاپ سایت آریایی "  

وسخن آخر:  اگر جناب  میر عبدا لواحد  سا د ات  واقعا به  نوشته ء خود باور  محکم دارند  که   " افغان "  میباشند نه " افغانستانی "  و " میر  وسادات" ، به ایشان باکمال عفت قلم واحترام  پیشنهاد میکنم که  بدون استخاره "  تخلصهای اضافی "میر "  و " سادا ت " قبیله یی  خودرا منسوخ  اعلان  کنند   وشجره ء خودرا  پس از هزار وچهار صد سال  به آرشیف  ملی و گنجینه ء تاریخ افغانستان  بسپار ند وانگاه این  جهش کیفی  وانقلابی شانرا  از مرحله  سرداری قبیله های عرب به مقام عالی شهروندی  گروه  قومی  پشتو ن( افغان ) کشور خود ازصمیم قلب تبریک میگویم . ولی من که از مرحله مناسبات قبیله سالاری به مرحله ء رشد ملی از نیمه ء  قرن بیست  به  این سو گذار خودرا آغا ز نها ده ام  وخیل وتبارم درجریان جنگهای مقاومت درشهر کابل وگوشه گوشه ء جهان پراگنده شده است ضرورتی به این پسرفت ندار م و شانه به شانه همه گروهها ی قومی برادر  کشورخود درر اه رشد مستقل ملی  ووطن واحد وتجزیه ناپذیر  ما افغانستان باقلم وقدم تا زنده ام  تلاش  وخدمت میکنم .

 بباورم ، آقای سادا ت با  شناخت ترکیب اجتماعی ،ملی ،تاریخی ، مذهبی ، سیاسی وسازمانی دولت  اسلامی افغانستان  به  این  واقعیت تلخ  ودردناک اعتراف خواهند کرد که  در وضع مشخص کنونی  دو ملت مخالف  ومختلف درکشورما  دربرابر همدیگر  قرار دارد  :                                                   

یکی :  ملت  حاکم .  

 دو دیگر : ملت تحت ستمهای گونه گون اجتماعی ملی جنسی و و   و   تبعیض قبیله یی.                                              

ملت حاکم :  ازهمه حقوق امتیازات  اجتماعی اقتصادی وسیاسی برخوردار اند.                        

برخلاف ملت مظلومان و زنان ستمد یده این سرزمین ازابتدایی ترین  حقوق انسانی وشهروندی  محروم میباشند .

ملت و  دولت  اییتلا فی تک قومی ، طالب گرایان پشتون  تبار امریکا ، اروپا   تنظیمهای بنیادگرای ساخت پاکستان ، سلطنت طلبان ، طرفداران  قبیله سالاری مافیای موادمخدر و سرمایه سالاری پنجاب ،کراچی  واداره ءنظامی  پاکستان  وعربستان سعودی  تمامی اهرمهای قدرت ومقا مات  کلیدی  را  انحصار کرده اند.                                                                                برخلاف ملت  آواره گان ، هفت ملیون  کود ک ،  ملیونها زن ومرد خانواده های دهقانان        بی زمین وکم زمین ،کارگران وکارگر زنان بیکار وبینوا، ملت معلولین  معیوبین  بازمانده گان شهدا ،صدها هزار تحصیلکردهً ملکی  ونظامی بازنشسته ،روشنفکران  و کارمندان جبهه هنر و فرهنگ ، فعالان احزاب  سیاسی ، سازمانهای اجتماعی  ونهادهای دموکراتیک ونوظهور مدنی خلاف ارزشهای دموکراتیک قانون اساسی  وارزشهای اعلامیهً جهانی حقوق بشر ازحق مشارکت در دولت اسلامی عملا  محروم میباشند  .

 موجز اینکه درکشور ما عملا   دونیرو ی دارای منافع آشتی ناپذیر  برای تشکیل ملت ودولت  کار ، زنده گی ومبارزه رویاروی سیاسی  میکنند :  یکی  ملت ودولت نوپای مدافع  منافع اقلیتهای ممتاز  غوطه ور درعالیترین امتیازا  ت اجتماعی اقتصادی سیاسی رشو ة وفساد  . 

دودیگر ، ملت مستعد به تکامل و طرفدار اکثریتهای محروم و  برابری  حقوق زنان با مردان   هوادار ارزشهای دموکراتیک  قا نون اساسی  و اعلامیه جهانی حقوق بشر ، مشتاق  رشد مستقل ملی، دموکراسی ،ترقی ، صلح و طرفدار اشتراک همه مردم  در اداره  سیاست فرهنگ  رهبری  اقتصاد و توزیع عادلانه  ثروتهای ملی  کشور به تما می  گروههای  قومی ، هوادار جدایی دین ازدولت وبیک سخن ملت ودولت تمامی  طبقات واقشار ملی ودموکرایت  و اقلیتهای ملی ومذهبی  افغانستان مستقل  متحد  دموکراتیک  واحد وتجزیه نا  پذیر ما .                                                                                          ولی دروضع کنونی  ، این  نیروهای محرکه بالقوه و  رشد یابنده ء تکامل  ملی ونماینده گان  کم وبیش سازمان یافته ء دموکراتیک آنان   زیر فشار  هماهنگ بنیا دگرایان، وا پسگرایان انحصار طلبان قومی درون دولت اسلامی  دخالت ومداخله ء آشکار پنهان طالبان  سرمایه داران دلا ل واد ا ره ء نظامی  پاکستان  وورود بی بند و با ر کالاهای تجارتی  همسایه گان   روز تاروز  از پروسه ء تو لید  ورشد مستقل ملی ساقط  وبه توزیع کننده گان فروشنده گان  ومصرف کننده گان ساده ء  کالاهای خارجی وبه اردوی بیکاران  مبدل وذوب  میشوند . 

رهبران سیاست مالی و اقتصادی دولت اسلامی هرگاه دارای حد  اقل  شعور ملی وبه شعار وحدت ملی خود وفادار ی و  باورداشته باشند  باید  نقش نماینده گان منافع  این اکثریتهای محروم را در رهبری اقتصاد ملی  اداره  ،سیاست فرهنگ نهادهای آموزش وپرورش ملی  وصحت برجسته کنند  وهمزمان به آن   دولت وپارلمان افغانستان  به رشد مستقل ملی ودموکراتیک  این نهاد ها  بحکم  قانون مساعدت لازم  مالی وپولی  برسانند تا اینهمه احزاب سیاسی و نهاد ها ی دموکراتیک  به گروگا نان انجوها و مبلغان  تاجران دلال کشورهای همسایه  وجهان مبدل نشوند  وخصلت ملی ودموکراتیک آنان به آهنگ شتابنده ء  زایل نگردد   .                به آقای میر عبدالواحد  سادات با  اطمینان محکم میتوانم  بگویم  که بخشی ازین  سازمانها و احزاب  سیا سی  ملی  دموکراتیک وفعالان سیاسی  و  نماینده گان  آگاه  منافع  این اقشار طبقات  ولایه های پرعد د  اجتما عی ملی واکثریت محروم جامعه ما  که طی نیم قرن گذشته  دربطن شرایط  تاریخی پرتب وتاب  جامعه  بلادیده ء ما    دوران جنینی "خون آشامی  " و   "بیماریهای کودکی "  خود  را  سپری کرده اند  دیر یازود   یکی  پی دیگر با  برنامه های  تنظیم   شدهء  سیاسی وسازمانی و  سلاح نبردعادلانهً دموکراتیک وملی   خویش  بپا خواهند  خاست  وبسود  اکثریتهای  محروم جامعه بلادیده ما  وارد  جبهه  مبارز  ات دادخواهانه ء  دموکراتیک  وملی وصلح آمیز  خواهند شد  و بر اساس   "پلتفورم  ومرامنامه ء  مشترک "  دریک جبههً  دموکراتیک  وملی " متحد  خواهند شد  وسپس با   تشکیل کنگره ء  حزب واحد و سراسری افغانستا ن، بسوی تشکیل   ملت و دولت پایه دار" وحدت ملی " با پایه های نیرومند  اجتماعی ملی  سیاسی وسازمانی ، تشکیل لویه جرگه ء دموکراتیک اصلاح قانون اساسی استقرار  دموکراسی پارلمانی-  اد اره ءفدرالی،  جدایی دین از سیطره ء  دولت  وتکا مل  جامعه مدنی ودرنهایت بسوی تقویت مناسبات بین المللی  فرهنگی و همکاری اقتصادی وتجارتی افغانستان مستقل غیروابسته دموکراتیک متحد با  دوستان و همسایه گا ن  دور ونزدیک خویش گامهای استوار واستوار تری  بلند خواهند کرد.                     

 باید دانست که  این پروسه خارج از  اراده ء نژاد  پرستان سیطره جو ، واپسگرایان بنیادگرایان وهو ا داران نظامات پوسیده ء قبیله سالاری  وزمینداری اربا بی  وسلطنت طلبان آغا ز گردیده است   وبدون ترس از اشتباه  خشخاش سالاران  واقلیتهای  غوطه ور در عالیترین امتیازات اجتماعی واقتصادی به زیر چرخ پیشروند هء نیروهای محرکهً تکا مل تاریخ  و همبستگی رزمندهء ملی اکثریتهای  محروم جامعه دیر یازود  خوردو خمیر میشوند

جناب سادات  دربخشی از  مقالت خویش  از دنمارک نعره ء تکفیر را  علیه  جنبش ملی  اسلامی  جنرال  دوستم   ، محترم  بشیر بغلانی  قلمسالاران  معاونان وبخشی از رهبران  حزب وطن  بلند  کرده اند  که چرا  به  هنگام تهاجم  حزب اسلامی ودیگر  تنظیمهای ساخت پاکستان  به   شهر  کابل  ، با فرما نده  احمدشاه  مسعود   در جبهه و سنگر مشترک  مبارزه ء ملی  قرارگرفته؟   وبه الفاظ دیگر  چرا میدان را  به  حزب اسلامی  وتنظیمهای  بنیادگرای وابسته به پاکستان القاعده  ودیگر دشمنان  آشکار  استقلال وحاکمیت ملی مردم کشورما  خالی نه  گذاشته   بوده اند ؟  

و بازهم پرخاشگرانه میپرسند که چرا  دکتر نجیب را   مجبور به  پناهنده گی کردند؟

 بپاسخ  این اعتراضات پرخاشجویانه   آقای سادات باید گفت  که :  پس از   استعفای  دکتر نجیب الله و دوسال کوته قفلی ، بفرمان جناب عبدالرحیم  هاتف  معاون رییس  جمهور  از زندان  پلچرخی آزاد شدم  وهمه بازیهای میدان جنگ وپشت پرده را  تاسقوط کابل  توسط  نظامیگران پاکستان ( سپتامبر   1996  م )تیرورزم بین المللی وطالبان  مید یم ومی شنیدم.

 واقعیت  این بوده  است  که نیروهای مسلح  حزب اسلامی  حکمتیار و شرکا ی داخلی و پاکستانی او،   نواحی  جنوب وشرق  کابل  را  محاصر ه کرده بود ، رهبران قوای مسلح   دکتر نجیب الله (وزیران دفاع داخله ومعاون نظامی ایشان  ) به اساس  مفاهمه ء قبلی  باحکمتیار   زمینه ء نفوذ  وحضور  نیروهای مسلح  حزب اسلامی ودیگر تنظیمهای بنیادگرا را  تا کمیته مرکزی  وقصر ریاست جمهوری  وحوز ه های پولیس  وگارنیزونهای نظامی  مساعد کرده  بود ند . درچنین وضع لوی درستیز  محمد  آصف  دلاور ،جنرال فتا ح قوماندان  عمو می  قوای هوایی ومدافع  هوایی ، زنده نام جنرال  عبد الحق علومی ، جنرال عبدالرؤف بیگی ، جنرال افضل امان شغنانی قوماندان فرقه ء چهل بگرام ، پیلوت قهرمان جنرال مصطفی ، افسران بلند پایه  پایگاه هوایی بگرام  ، جنرال  بابه  جان ،جنرالان روزی ،جنرال رحمت الله رؤفی  ، جنرال امام الدین ،جنرال احمد ،جنرال غفور ،جنرال بلوچ  ودیگر  جنرالان و افسران    جنبش ملی  وفعالان  حزبی   وشا خه های  روینده ء  ومتحدین آن  ، آگاهانه وشعوری  دریک جبهه  با پلنگینه پوشان  فرمانده  مسعود  نخست نیروههای  مسلح  حزب اسلامی وملیشه های  پاکستان  را  از کابل  به عقب نشینی  مجبور کردند وبر بنیادگرایان  وابسته به پاکستان ضربه های پاشان کننده   زمینی وهوایی وارد آورد ند   ودر مرحله  ء دوم   تجاوز مسلحانه ء طالبان   القاعده   وملیشه های  پاکستان  یکجا  با نیروهای صلح ملل متحد  دفع گردید  وافغانستان  کنونی بویژه قلمرو  جبهه متحد  مقاومت ملی  وجنبش ملی  از سیطره ء  مستقیم  نظامیگران پاکستان  القاعد ه وطالبان طی کمتر از یکسال  نجات  یافت .    درست ا ست  که اعضای   جبهه ء متحد  مقاومت ملی  اشتباهاتی  کرده  گهگاه   مواضع  وسینه های  یکدیگر را نشانه  گرفته بوده  است ولی  دست آوردها  ی  بزرگی  نیز  داشته است  که فهرست ناقص آن  به ایجاز کا مل ذیلا  برجسته میشود .

1) درنتیجه ء این اتحاد   فعالان  ملکی ونظامی  حزب دموکراتیک خلق افغانستان  وشاخه های روینده ومتحدین آن  بسیار منظم وبدون تلفات  بسوی شما ل  وازانجا  به کشورهای  همسایه زنده وسلامت  عقب نشینی مظفرانه  ومهاجرت کرد ند.

2)  ماهیت  بنیادگرایان  طالبان طالبگرایان درون دولت ، سلطنت  طلبا ن ،القاعده  وسیاست   ضدملی وتجاوزکارانه ء نفت خواران  وپادوهای گونه گون  پاکستانی وعربی  آنان به توده های خوشباور  و مسلمانان شرق بیش از هر زمان دیگری رسواشد .                                                                                              3 ) ماهیت  نیروهای چپی ایکه فروزینه ء  (خس وخاشاک ) این جنگها گردید ه،  آب به آسیاب نیروهای  ترورستی وشاه مخلوع  ریخته بودند افشا و از توده ها تجرید شدند و  نقشی در جریان مبارزات پارلمانی ایفا نتوانستند  ودورنمای درخشان وروشنی را نیز  در مبارزات  آینده ء سیاسی به  انان  پیش بینی نمیتوان کرد. دکتر فرهنگ ودکتر رهین دونماینده ء کار آگاه شاه مخلوع  نیز به علت موضعگیری دوپهلوی خویش از اعتما د بنیادگرایان  پارلمان برخوردار شده نتوانستند.

4)  تصویب قانون اساسی  ،آزادیهای نیم بند مطبوعاتی  و آ زادی  فعالیتهای سیاسی وسازمانی

    تجرید  روز افزون بنیادگرایان  واپسگرا یان، نژاد  پرستان ،قبیله گرایان، محل پرستان  فرصت طلبان وسازشکاران "چپ رو"  شاه پرستان ،کارمندان بلند پایهً دستگاه فساد پرور دولت  وانجوهای خارجی ،ازدست آوردهای مبارزات  چشمگیر  این اتحاد اصولی  وجبهه ء متحد  مقاومت  ملی ضد ترورزم بین المللی  القاعده ونظامیگران پاکستان  بوده است.

5) جبهه ء متحد  مقاومت ملی  اسلحه ثقیل خفیف  ومهمات اردوی منظم ملی را درپنجشیر  وولایات  تحت نفوذ  جنبش ملی  از دستبرد  طالبان  وپاکستان  نگهدار ی کردند .  برخلاف  مولوی حقانی سلاحهای ثقیل ونزدیک به چهار صد زنجیر تانکهای غول پیکر  وماشینهای  قول اردوی  پکتیا وخوست  را  خلاف سنن پسندیده ء پشتونها و منافع ملی مردم افغانستان  به صاحبان صنایع  پاکستان لیلام کرد. بقول جنرال غلام حضرت شهید ، فضل حق مجاهد فرمانده حزب اسلامی حکمتیار درولایت ننگرهار 340 زنجیر تانک غول پیکر ماشین محاربوی  وشصت هزار کلشینکوف ومهمات  حربی را به نظامیگران پاکستان سپرد یا فروخت.  جنرال  غلام حضرت و جنرال عزیز الرحمان کوهستا نی این دو همسنگر میهنپرست  ما،  بادرک این وضع دردناک  باجبهه ء متحد مقاومت ملی  یکجا  درجبهه بامیان و  جبهه کاپیسا  فرماندهی  جبهه را داوطلبانه  به عهده گرفتند.   با افتخار  باید گفت که جنرال غلام حضرت تا  آخرین  تولی  ودلگی ایکه تحت  امر  خود داشت از تندیسها و شهکارهای هنری و فرهنگی  بامیان وجهان در مقابل تهاجم وحمله مثلث طالبان القاعده وملیشه ء پاکستان ،قهرمانانه  دفاع کرد  ودر راه دفاع از میراثهای فرهنگی افغانستان  در فرجام  سرپر شور وانقلابی او  نشانهً تیر تلافی جویانهً طا  لبان وملیشه ء پاکستان قرار گرفت . این جنرال  میهنپرست خلق  در آخرین پیام خویش گفته بودکه  : "  تا زنده ام  از بتهای بامیان  ووطن  دفاع  میکنم  وسر میدهم ولی سنگر را رها  نمیکنم ."  درود با این  قهرمان گمنام  وطن که  به قول وقرار  خود  وفادار ماند تا آخرین قطره ء خون رزمید  ومردانه جان باخت .  روان فرمانده مسعود شاد باد  که پیکر بیجان جنرال حضرت شهید  را با پرداخت هزار لک افغانی طعمه به طالبا ن ،  پس از ششماه به کابل آورد وبه فرزندانش سپرد  و مراسم بخاک سپاری اورا  با تشریفات  نظامی وبدون تعصب سازمانی  خلقی وجهادی  بحیث  یک قهرمان  راه آزادی وطن برگزار کرد.

شرم وننگ به  دولتمردان  مفت بری که  در پنجسا له  گی  شهادت بتهای بامیان ، از شهادت  زنده نام  جنرال غلام حضرت این قهرمان گمنا م جبهه ء متحد  مقاو مت ملی یادی نکرده اند . این افتخارات ، درسها وتازیانه های عبرت تاریخی نیز بخشی از دست آوردهای آزادیخواهانه برای  نسلهای بیدار وپاکیزه مغز فردای مهین مامیباشد.

6 ) درهمین شرایطی که : بسیاری از نیروهای فرصت طلب وافزار های بی شعور تاریخ دوچار انحطاط روانی شده بودند وبخشی از آنان   بفرمان حضرت صبغت الله مجددی ، حکمتیار  و جرنیل حمید گل کابل را بمباردمان میکردند  فعالان شهر کابل ، ولایات پروان ، کاپیسا و پنجشیر بخشی از فعالان  فرقه ء اسماعیلیه  وسپس هرات ولسوالیهای مرزی بدخشا ن  وکرانه های آمو در جبهه و عقب جبهه مقاومت با حفظ استقلال خود  تجدید سازمان شدند.  سازمان سیاسی  دموکراتیکی نیز در خیرخانه بنام " افغانستان نوین "  دراول جنوری 1994 م تشکیل شد این سازمان  طرفدار جدایی دین از دولت  بود.  این سازمان غیر از حزب آفغانستان نوینی میباشد که رهبر آن آقای یونس قانونی رییس پارلمان میباشد.  رهبری این سازمان  را هفت تن از کادرهای ثابتقدم  حزب دموکراتیک خلق  بعهده گرفت طرح برنامه ء آنرا نیز نوشتم وپس از آ ارایش وپیرایش ضروری  وبه تصویب رهبری آن رسید.  درجلسات آن درباره ء مبارزات  ضد استعماری مردم افغانستان  تاریخ مبارزات وشکستهای مشروطه خواهان جوانان افغان جنبش ملی ودموکراتیک محمودی غبار ویش زلمیان ،آنگیزه ها ،عوامل  وماهیت قیام مسلحانه هفتم ثور  1357 خورشیدی  ومرحله ء نوین آن ودرباره ء عوامل انقطاب حزب وطن  درسهای آموزشی داده میشد.  درجلسات  کمیته های ولسوالیهای کاپیسا  پروان وکوهدامن  کتاب عیاری از خراسان استا د خلیلی تبلیغ وترویج میشد. سازمان "افغانستان نوین " خلاف اتهامات "چپی  ها وراستی های " گمکرده را  بهیچ سازمانی به شمول شورای نظار هیچگونه قول وقرار  شفاهی وکتبی نسپرده بود  وتاکنون  مستقلانه کار زنده گی ومبارزه میکند.  درکار تشکیلاتی ورهبری این سازمان ازهمان آغاز تأسیس تاکنون نقش آشکار وپنهانی نداشته ام  ولی اصول مرامی برنامه ء این سازمان چشمه ء الهام برای بسیاری احزاب نوتشکیل  طرفدار  جدایی دین از دولت وحتا قانون اساسی جدید  بوده است این برنامه ودرسهای آموزشی را پس از سقوط کابل ومهاجرت درپشاور زیر عنوان ظهور  حزب دموکراتیک خلق وزوال  حاکمیت آن در دوبخش با برنامه ء افغانستان نوین درپشاور چاپ وپیش از توزیع آن درافغانستان واروپا  به ترکمنستان مهاجرت کردم واز طریق سازمان مهاجرین ترکمنستان مستقل وبیطرف  در سن 68سالگی به امریکا  پناهنده شدم  . اگر این سحر خیزرا به گناه انجام این وظایف اجتماعی ملی وسازمانی تاریخی واسارت دوفرزند بیگناهش از قلمسالاران  وسپاهیان سنگر جبهه ءمتحد  مقاومت  ملی قلمداد میکنند به این خدمت ملی  وتاریخی خویش افتخار میکنم.  اگر قلمسالار نباشم ولی بیشترین   زنده گی آگا هانه ام  درجبهه فرهنگ وقلم  سپری شده است وبرای اینکه در شناخت آقای سادات مبالغه نشده باشد من خود پس از شنیدن حکم اعدام  خویش خودرا  به این اوصاف معرفی  کرده  بوده ام

 

"ازقریه ء قابضان  پنجشیر منم     ازدیدن  رنج  آدمی  سیر منم   "

" آزاده ام وغلام  دنیا   نشوم         یار  قلم  وکتاب  وشمشیر منم "

"  فروغ هستی "

 

خواننده ء گرامی من  به این باورم  که هنوز ضرورت تقویت پایه های اجتماعی ملی وسیاسی جبهه متحد ملی ودموکراتیک علیه طالبان بنیادگرایان القاعده ودخالت ومداخله  ء اداره نظامی پاکستان با ابعا د گسترده تری احساس میشود. آنا نیکه درد این غدهء سرطانی منطقه را  حس  نمیکنند یاتجاهل  عارفانه میکنند بگفته ء   بید ل  " به این  بیدانشان یا دانشی یا مرگ ناگاهی "

 خلاصه خلاف تصور  ذهنیگرانه  آقای ساد ات   وآقای م.اعظم  سیستانی دیگر سیطره جویان قومی ، "  جنبش ملی اسلامی  " واقعا جنبش ملی واسلامی بوده  است .  درین جنبش ملی اسلامی  اعضای شاخه های  پرچم ،خلق ،سازا  ،سفزا  ، گروه  کار  وکنگره ملی سازمان یافته  ومتحد شده بود. جنرال دوستم فرمانده  نظامی آن بود با وحدت اسلامی شهید علی مزار ی و شورای نظار فرمانده احمدشاه مسعود دریک  جبهه  برضد  نفوذ وحضور حزب اسلامی ودیگر بنیادگرایان ساخت پاکستان مبارزه ء فعال میکرد. این جنبش درمقاومت ملی برضد تجاوز طالبان ، القاعده وملیشه ء پاکستان پایه های اجتماعی  وملی گسترده تر  ومتحدین دیگری  نیز یافت. وبنام   جبهه ء متحد  مقاومت  ملی  نامیده شد. ولی وای بر حال نیروهای سیاسی  که آگاهانه یاغیر آگآهانه  درجبهه دولت وابسته به خشخاش سالاران، طالبگرایان ، بازیگران  بازیهای بزرگ نو سیا ست نفتی  وپا دوهای محلی  ومنطقه یی آن قرار دارند  وعملا " از ملت ودولت اقلیتهای ممتاز "  دفاع میکند " ببین تفاوت راه از کجاست تابه کجا " .

 ودرنهایت باور قوی دارم  که احزاب سیاسی  نوظهور  وتشکیلات  آیندهءملی و  دموکراتیک  نوخاسته از شکست وپیروزیهای مبارزه ء این برهه تکامل  تاریخ  واز گذشت روزگار درسهای  سودمندی می آ موزند   دنباله رو جنبش خودبخودی  وواپسگرا  ی نژادی قبیله قومی   ومحلی خود نخواهند شد  و به نقش تعیین کننده ء توده های آگاه و این تاریخ آفرینان وطن بهای کم نخواهند د اد واز اییتلافها  اتحادهای مشروط   گذرا دایمی  وحدت ومبارزه برای نیل به اهداف تاکتیکی ،استراتیژیک وغا یی  خویش سود خواهند برد  ودر آینده نیز برای مهار کردن دشمنان وطن  بی سقف ودر ودیوار و تأمین حاکمیت ملی  وتمامیت ملی  واصول دموکراسی  آزادی وجدایی دین  از دولت  و ساختار اداره ء فدرالی  جبهه ها ی  ملی - دموکراتیک ،  دارای پایه های گسترده تر ونیرومند تری را با احزاب سیاسی نوظهورکشور تشکیل  خواهند کرد  وفقط با وسایل شریفانه ء  دموکراتیک اتحاد ووحدت رزمنده ، بنیادگرایان وواپسگرایان وسیطره جویان  را  به پسروی مجبور  خواهند کرد وراه رشد مستقل ملی  تحکیم پایه های اجتماعی ، ملی ومذهبی ملت و  دولت ملی را روشن وهموار خو اهند  ساخت.

  ولی  در زمینه ء شکست  استعفا انقطاب  وفروپاشی حزب وطن   من به این باورم  که دکتر نجیب الله مرحوم  از سیاست اجتماعی وملی  حزب د.خ.ا   با یک  تند پیچ  ناگهانی  در سراشیب  پسروی  وقهقرا  افتا د . عقب نشینی  وپسرفت داوطلبانه وسازشکارانه کرد.  زیر تأثیر سیاست دنباله روانه گرباچف و رهبر بی کفایت شوروی  قرارگرفت و همانگونه  که شاه امان الله به هنگام گریز  خود به قندهار  ، به  محمود  طرزی ، نیروهای ملی ،ترقیخواه وتوده های مردم   باور خودرا پاک باخت  وزیر فشار  حضر ات  شور بازار از همه دست اوردهای ترقیخواهانه دولت ملی  خود داوطلبانه عقب نشست  والقاب نورالمشا یخ فخر المشایخ وزمینهای آباد وحاصلخیز دولتی  را به  حضرات مجددی  حق السکوت داد ، د کتر  نجیب الله  نیز بیهوده  بسوی  همان سلاحهای زنگ زده استعمار کهنه   وشاه نیمه  جان و مخلوع  چشم امید خودرا  دوخت ، بفکر وذکر بازهای اوپراتیفی وسازش با  امپریالزم  جهانی  افتاد ، تا در دولت  عبوری  آینده   جای پایی برای  خود  و همرزمان همزبان  و سیطره جوی  خود دست وپاکند. برای نیل به  این اهداف  سیاسی پشت  پرده  نخست  طبق مشوره ء پیشوایان طریقه ها  سلطنت طلبان  وسیطره جویان  ملی فرصت طلب خود  دوبا ل  و دو بازوی نیرومند  حزبی ودولتی وجناحهای  اصلی ح. د. خ.ا. ا را بر ید.  به بهانه  کودتای  شهنواز تنی ،  برهزاران   کادر نظامی  وملکی و بخشی از رهبر ان  بیگناه  حزبی فرکسیون  خلق  ضربات مرگبار وارد  آورد بر احکا م  64 مادهء  قانون اساسی  ودیگر قوانین دموکراتیک  بسود  وا پسگرایان  داوطلبانه  تجدید نظر نمود. از نام   جمهوری دموکراتیک افغانستان  نیز داوطلبانه  عقب نشست  اگر من از میان 800 عضو  لویه  جرگه  با حذ ف واژهً  " دموکراتیک "  از نام افغا نستان جروبحث  ومخالفت علنی کردم درخارج جلسه بانیشخند  بمن  گفت :  " مرغیکه بی وقت  اذان بدهد سرش از زدن است "  ولی بیدرنگ  به او پاسخ گفتم  که :  "اگر مرغان  سحرخیز  و ملا ها اذان بدهند یا ندهند آفتاب  طلوع  میکند صبح مید مد  وروزمیشود " . خلاصه   بر اساس همین موضع گیری دادخواهانه  ومرا به بها نه سازماندهی  کودتای  وزیر دفاع  خود  در 58  سالگی  و سراشیب عمر  زندانی  و محکوم  به اعدام کرد  پس از  سرکوب  اردو  به روضه ء مزار شریف رفت  وبه  مشوره ء شعبده  بازان  تاریخ  خوابی دید که گویا بر اسپ سپید سوار است  وبزیارت  حضرت  سخی  میرود.  رهبر جوان و سراسیمه  حزب وطن  چنین  می اند یشید که با تعبیر این خواب  پریشان   ساخت  پیشوایان خویش ، عقول وقلوب  مبارزان  ملکی ونظامی ولایات کارگری کرانه های آمو   را  درپایان سدهءبیست تسخیر وبرای سرکوب مخالفان حزبی ودولتی  خود بهره برداری  میتواند.  ولی او نه میدانست  که بیش از دو ثلث  اعضای حزب وطن  فرماندهان  وفعالان سیاسی  اردو  پولیس  وبطورکلی  قوای مسلح  وکارمندان ملکی  دولت نجیب الله  ازمردمان آزاده  وبافرهنگ  ووارثان پهلوانان اساطیری  خراسان وسیستان بویژه از  ولایات هرات ، فراه  نیمروز، بادغیس ،غور ، فاریاب ،شبرغان ، سرپل ،بلخ ، سمنگان ، بغلان ، بامیان ، تخار،کندز  بد خشان ، میدان ، غزنی ، زابل ، اروزگان، پروان ،کاپیسا ،پنجشیر ، نورستان ، کنر ، لغمان وننگرهار سازمان یافته و اکمال گردیده است.  باهمه دریغ و شرمساری  تاریخی باید یا د کرد  که  در دفتر سیا سی  کمیته ء مرکزی  حزب وطن دکتر نجیب  حتا بیک حزبی شایسته  از جمله همین  حزبیهای بیست و اند ولایت و  بیش از یکصد هزار عضو کمر بسته ، تحصیلکرده  وباتجربه ء وطن   حق  دموکراتیک  اشتراک  درمقامات  تصمیم گیری اعتماد  نشد ه بود.  این تمرکز  نا هنجار  و  تبعیض خشن قیبله یی وقومی را  می نامیده اند  : -     سیاست     "   مصالحه  ءملی ! " .                                                                                     

اکنون آقای  سادات خود داوری بفرمایند رهبریکه با  همراهان  وآموزگاران خویش اعتما د ومصالحه نمیکرد  چگونه با مخالفان آشتی  ناپذیر خود حاضر وقادر به مصا لحه ملی شده  میتوانست . حقیقت این است که بگونه ء  امیر عبدالرحمان ، نادرخان وگربا چف حاکمیت ملی مارا با غلام اسحاق رییس جمهور پاکستان ، حزب اسلامی حکمتیار وحامیان بین المللی پاکستان  بیهوده  درمعرض بردوباخت وقمار خطرناک قرار دا ده بود. در  ترجمه  اسناد پشت پرده کوردویز که توسط  محترم  دستگیر صادقی درسایت آریایی دوهفته پیش پخش شد این واقعیت تلخ تاریخ بازتاب یافته است  که ریگن فرمان  پا کسازی آخرین  عضو حزبی ودولتی  را به اداره ء نظامی پاکستان صا در کرده بوده است.  ضربه او بر نجیب خشن تر وکینه توزانه تر از ضربت بوش  به صدام حسین بوده  است. بهر حال علیه این سیاست  غیرعادلانهً قبیله یی  وقومی دکتر نجیب الله چندین بار هزاران هزار وباری هشتا د هزارعضو حزب  درجلسات نظر خواهی پرخاش کرد.  یکی از همان پرخاشگران  من بودم و در جلسه ء کمیته ءمرکزی اشکارا به او گفتم که چرا بخواست دادخواهانه  اکثریت صفوف وفعالان حزبی  پاسخ  نه میگویید    وپرخاش خودرا   بصورت  موزون   نه بگونه ء شبنامه  بل مستقیما علیه  قهرمان " مصالحه ءملی !"  پس از دوسال کوته قفلی وشنیدن  حکم اعدام خود  در 26دلو 1370  سرود ه  ودر دسترس کاگران  آگاه حزبی قرار دادم تا  بدانند که  زندان سیه وحکم اعدامش ا راده ام را خم نتوانسته است  واینک همان  پرخاش   دادخواهانه ء خود را به مقصد داوری درست  آقای سادات وتمامی  خواننده گان  محترم  سایت آریایی  به نشر میسپارم .   

            

                                            پرخاش

 درد یار ما

خشت خشت خانه  ها ی خلق

سنگ سنگ سرفراز وصخره های کوه

بند بند  تاکهای باغ 

موج موج  آبهای مست 

خیل خیل لاله  های سرخ

باجنون  جنگ

میکند  پرخاش

    ***

ای امید مردم وخورشید  آزادی

ای چکش کوب جوان ما

جلوه های زنده گانی  بین :

شیرهای سرخ  در زنجیر 

لاشخواران  خسیس  آزاد

کلبه ها  خا موش

بیفروغ وتار 

 خانه ها ویران 

جویباران  تشنه  وخالی

نوعروسان  بیوه وناشاد

کودکان ومادران  خسته ء میهن

بیکس وبیمار

                  ***

در کنار دیگر  این آب  وخاک  بیقرارما 

کاخها آباد  

سبزه وگلها

تازه وشاداب

چهره ها  خندان

سفره ها رنگین 

تاجران  خون 

غوطه ور درسیم

غوطه ور  در زر

بی خبر از نرخ

بی خبر ازنان

باده می نوشند

پای میکوبند

کام می جویند

ازلبان  لعل 

** *

ایکه میگویی 

صلح باید کرد

باهمین دستان خون آلود

باهمین دلهای سرد ویخ

این چی پندار دروغین است 

این چی  نیرنگ است 

کی توا نی شست

" خون را با خون "

"ناله ء نیلاب "  

 سازش وسپردن داوطلبانه  قدرت  به دستان خون آلود و دشمنان آشتی ناپذیر مردم را اگر خیانت ملی نخوانیم  بدون ترس از  ا شتباه  خبط وخطای جبران ناپذیر  ومعامله خوشباورانه ء سیاسی  بوده است.  خلاصه   قدرت سیاسی  دکتر نجیب را  کرو کور ساخته  بود  جز به خانواده وقبیله ء خود به هیچ عضوملکی ونظامی  حزب اعتماد نمیتوانست وخلاف شعارهای آشکار کویی  وتفکر نوین  عمل میکرد.   تفاوت گفتار وکردار ازویژه گیهای سیاست اوشده بود.  تمامی رهبران وفعالان برجسته ء حزبی را  چون دشمنا ن تعقیب میکرد. تیلفون خانه دفتر مارا کنترول میکرد.  درجریان تحقیق از همه نیرنگهای  طراز فاشیستی از جمله  بی خوابی دوام دار درحق ا ین بنیادگذار کهنسال  حزب دریغ  نکرد. او به این نیرنگها مایل بود که در سرا شیبی عمر  گور خودرا بدست خود بکنم  وبه سازماندهی کودتا ووابسته گی به حزب اسلامی اعتراف کنم.  باید گفت که درتمامی اسناد مادی تصویری وصوتی ایکه مهیا ساخته بود یک حرف وواژه هم ازمن بسود کودتا  ضبط نشده بود. حتا درشب کودتا  برایش درحضور دکتر زیری  گفتم که من مخالف سیاست ملی شما بوده ام ولی  به هیچصورت طرفدار  برخورد قبیله یی شما با تنی  وزیر دفاع نیستم . بگذارید که مشترکا از طریق جامعه جهانی بسوی حل مسأله پیرامون افغانستان گام برداریم.  رویارویی نظامی بسود هیچیکی از شما نیست.  قوای مسلح شما پراگنده میشود.   ولی او باهمه "زیرکی!"  نمیدانست که هیچ جاسوسی  با شیوه های  مستبدانه اختناق وارعاب راه    مبا رزه  ء دموکراتیک مردم را  برای همیشه بسته نمیتواند.  در ترکیب  دفتر سیاسی  خود  بشمول خودش   شش عضو از پکتیا  وپکتیکا دوعضو از قندهار  سه عضو پشتونبار از کابل  ویکی از پشتونخوا ، ارتقا یافته  وبرسرنوشت افغانستان حاکم  شده بود.

درروشنایی  این بیراهه روی آشکار  وروشهای  انحصار گرانه قومی  وقبیله یی  دکتر نجیب  میتوان بدون غرض ومرض شخصی  مبالغه  وتعصب  ملی وسازمانی  نوشت  که  جنبش  ملی  -اسلامی  افغاستان ،  یک واکنش عادلانه   ملی و دموکراتیک ویک  جنبش داد  خواهانه  ملی  تمامی اقلیتهای ملی ومذهبی ونماینده گان آگاه آنان  در رأس  جنرال  دوستم ودیگر جنرالان  میهن پرست پشتون وغیر پشتون قوای مسلح افغانستان قرار داشته اند. این جنبش همانگونه که در بالا یادشد  برپایه های اجتماعی ، ملی، سیاسی ، سازمانهای پرچم ،خلق ،سازا،سفزا ،گروه  کا ر ، کنگرهءملی ولواهای قومی وهمه  میهنپرستان کشور  استواری یافته بود.

بیک سخن جنبش ملی –اسلامی  یک و اکنش آگاهانه سازمانیافته و  به هنگام وبجای  نماینده گان آگاه تمامی  مردم افغانستان علیه مشی سازشکارانه  سازمانی وسیاسی  دکتر نجیب الله مرحوم  بوده است. هیچگونه  توجیهه  تنگ نظرانه  قومی ، ملی ، مذهبی  وجدایی طلبانه ء ملی نداشته است وندارد . در آینده نیز  این جنبش روزتاروز ریشه دارتر ومردمی تر میشود .  پایه های سیاسی وملی ومذهبی گسترده تری نیز می یابد   زیرا  اهداف آن از مردمسالاری  وشیوه اداره ء فدرالی  سیراب میشود.  درین شیوه اداره همه مردم بدون تقلب وتزویر و تبعیض طبق قانون از طریق انتخابات آزاد  ودموکراتیک ،درشورا های انتخا بی از  قریه تا شورای ملی اشتراک  میتوانند  وحاکم بر سرنوشت خویش میشوند .  

       محترم ساد ات  باید به این حقیقت و  گوهر تاریخ نیز  باور داشته باشند که سی سال نبرد مسلحانه  میان حق وباطل  ونور  وظلمت  شناخت توده  ها را از ین نیروها  ی مختلف و مخالف  سخت ژرفا وپهنا بخشیده است . ازمتن وبطن تاریخ  ومبارزات  جوشان و آتشین  اجتماعی وملی  سده ء بیست  کشور ، نسل دیگری  جوانه زده وقامت افراشته است.

        دیگر  شعبده بازان وافسونگران زمان کهن  این نسل بیدار پاکیزه مغز  وگرم وسرد دیده را با "پف وچف " به بیراهه  سمت وسوداده  نمیتوانند.  پیشگامان این ستمدیده گان تاریخ  بر اساس  آموزشهای حکیم فردوسی  سخنور بزرگ خراسان  مرگ را برزنده گی  ننگین وبرده گی ترجیح میدهند  وپند واندرزهای جناب  سادات را به این الفاظ نغز و دلاویز  فارسی دری  پا سخ مهذبانه و آگاهی بخش  میگویند که  :

 

     مرا مرگ بهتر  ازان  زند گی 

     که سالار باشم   کنم  بند گی                                                                                   "فردوسی "

 

واز راهیکه  آگاهانه برگزیده اند  با چنین نیشخند های تاریخ برنمیگردند و به ایشان  نیز  توفیق می طلبم که  از تخلص قبیله یی سادات وسرداری قبیله ء عرب  خویش  بسوی گروه قومی مردم  افغان ما جهش انقلابی کنند .

باعرض حرمت

 

   اکادمییسین  دستگیر  پنجشیری

    ایالت واشنگتن  -امریکا

    10ثور  1385  خورشیدی  

   برابر به اول می    2006  میلادی      

 زنده باد  روزهمبستگی   بین المللی کارگران جهان

 

 

 

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت