انجنیر سخی ارزگانی

( جرمنی )

 

نامهء سرگشاده عنوانی دولت افغانستان و جامعه جهانی

پس از سقوط  حاکمیت سیاه و اجیر طالبان با توجه در این پنج سال اخیر است که تحولات مثبت و بازسازی های ارزشمند در کشور ما صورت پذیرفته اند که قبل از آن وجود نداشتند. و این تحولات ولو که ناکافی هم است، اما می توانند که مبنای حرکات و عملکردهای سازنده ملی آیندگان کشور قرارگیرند؛ و از همین لحاظ نباید از دست آوردهای خوب این تحولات اغماض کرد.

اما نه با آن امیدواری ها، تعهدات، پیشبینی های ملی و بین المللی و به خصوص نه بر اساس آن مبالغ زیادی که به مقصد اصلی «بازسازی»، مبارزه علیه «تروریزم»، «کشت کوکنار» و «حل بحران» در افغانستان سرازیر گردیده اند؛ عملا کارهای سرنوشت ساز، تعیین کننده و نهادینه سازی یک دولت مستقل ملی- دموکراتیک که ممثل اراده، خواست و نیازمندی مردم ما باشد، متأسفانه صورت نپذیرفتند.

 یعنی انتقاد از کاستی ها، نارسایی ها، عدم ادارهء سازنده هدفمند دولت و نبود توجه صادقانه کشورهای کمک کننده در افغانستان به خون تپیده است؛ که قابل تعمق مسؤلانه انسانی، ملی، علمی، منطقی و بین المللی در قبال اعمارمجدد وطن ما، نوسازی، تأمین امنیت و همچنان مبارزات سرنوشت علیه فساد اداری، ارتشاء، تروریستان طالبی- القاعده، کشت کوکنار، قاچاق مواد مخدره، ناقضین حقوق بشر و کلیه دشمنان آزادی، تمامیت ارضی، استقلال، ترقی افغانستان می باشند. حتا خود مقامات دولتی و کشورهای خارجی نیز با این انتقاد همنظر هستند.

تا کنون مقامات دولتی و دست اندرکاران جامعه جهانی آن طورئیکه منافع ملی و مصالح برحق کشور ما ایجاب می نمودند و حال نیز می دارند؛ در مورد حل بحران افغانستان فاقد یک «برنامه هدفمند» سازنده ملی- دموکراتیک و «نظام سازی» سرنوشت ساز در این کشور مثله شده می باشند که بازهم مراجع معتبر داخلی و خارجی «فقدان» برنامه هدفمند را در امر بازسازی، نوسازی و حل تمام بحران افغانستان اعتراف می کنند.

پرسش اینجاست که بدون یک «برنامه وسیع البنیاد» و «ستراتژی فراملی»؛ چطور ممکن است که خرابی های سه دهه جنگ و بحران میهن ما با خوش بینی های بی اساس، کمیسیون سازی های بدون هدف، گمانه زنی های غیر علمی و غیر منطقی در بستر حل و فصل سازنده قرار گیرند؟

یکی از انتقادات آگاهان حقوقی، سیاسی و خردمندانهء ملی و حتا از سوی برخی منابع خارجی که علیه دولتمدارن و جامعه جهانی وجود دارند؛ اینست که هیچ کدام از آنها به صورت جدی، پیگیر و صادقانه علیه تروریستان طالبی، القاعده، کشت خشخاش، تولید مواد مخدره، قاچاق و حل بحران کشور ما مبارزه نکرده است.

 یعنی هم حلقات خاصی دولتمداران کشور ما و همچنین قوای خارجی تحت رهبری ایالات متحده امریکا به عوض تعیین یک مبارزه سرنوشت ساز بر ضد تروریزم، تولید مواد مخدر، قاچاق ، حل بحران و استحکام پایه های دولت مرکزی کشور ما؛ برعکس راه «سازش های» زیانبار را با دشمنان خاک مقدس و مردم به خون خفتهء ما در ضدیت به سرنوشت ملی و منافع کشور ما اتخاذ نمودند. بالاخیره از ورای تلویزیون ها به مشاهده رسید که آقای حامد کرزی از اثر ترورها، انتحارها، بمب گذاری ها و جنگ های تهاجمی تروریستان طالبی علیه دولت، مردم و قوای خارجی اشک می ریختاند.

اگر در آغاز یک نبرد سرنوشت ساز علیه این چنین دشمنان انسانیت، دین، آزادی، مصالح ملی ما صورت می گرفت؛ آیا امکان داشت که طی این پنج سال بیش از چهارهزار نفر از سوی طالبان به قتل می رسیدند؟ آیا در این مدت صدها مکاتب، تعمیر دولتی، معلمین، شاگردان، انجنیران خارجی، پولیس ملی، ارتش ملی، قوای خارجی از سوی طالبان به ویژه در جنوب، جنوب غرب، شرق، کابل و جاهای دیگر کشور ما از بین برده می شدند؟  چرا بازهم اشک های رییس جمهور از ناحیه عملکردهای مکرر تروریستی طالبان و القاعده جاری می گردید؟

اگر یک نبرد هدفمند و سازنده علیه تروریستان طالبی، القاعده، کشت خشخاش و تمام بحران کشور صورت می پذیرفت، آیا عده یی از طالبان، آدم کشان، تمدن ستیزان، ناقضین حقوق بشر، چپاولگران، زن ستیزان، دموکرات مأبان و... در «نقاب های» دین، آزادی، انتخابات، آشتی ملی، بازسازی، میهن دوستی، مدنیت پروری، خدمت گذاری وغیره می توانستند که در بین قوه تقنینیه، قضائیه، ادارات حکومتی، نهادهای اجتماعی جایگاههای مناسب را پیدا می نمودند؟

آیا یکی از انگیزه های فساد اداری، ارتشاء، گسترش زرع کوکنار، تولید مواد مخدره، قوت گیری طالبان، تشدید عملیات انتحاری تروریزم طالبی- القاعده و...ایجاد بحران جدید دیگر با این شکل و افتضاح تمام عرض اندام می نمودند؟

 در ضمن، دولتمداران کشور ما همواره «معلول ها» را دست آویز خودها قرار داده و دوسیه اثبات مظلومیت، مستحق بودن کمک و بیچارگی مردم افغانستان از ورای رسانه های سمعی، بصری، کنفراس ها، جلسات، مقالات ها و... به جامعه خودی و جهانیان پیش کش می نمایند؛ و بعد متقاضی بیشتر کمک های نظامی، اقتصادی، فنی و امثالهم برای حل بحران، پیروزی بر تروریستان طالبی- القاعده، تأمین امنیت، تسریع بازسازی، کاهش تورم اقتصادی، اشتغال یابی برای بیکاران جامعه، نابودی کشت خشخاش، تولید تریاک، قاچاق و... هستند که این یک اشتباه «ستراتژیکی» در قبال حل اساسی بحران افغانستان می باشند.

زیرا، دست اندرکاران دولتی و خارجی در صدد «رهیابی عوامل» معلول های موجوده فاجعه آفرین، «شناخت» ریشه یی انگیزه های بحران و... از آغاز تا کنون در افغانستان نبوده و نیستند. مسلما که تداوم بقایایی بحران قبلی و جدید در قدم نخست منبع و بار داخلی دارند. و در مرحله بعدی ناشی از سیاست های نادرست و اشتباه آمیز کشورهای خارجی در افغانستان می باشند که با دشمنان مردم ما «تبانی» نموده اند و در پی تحقق تطاول و چپاول خودها از افغانستان می باشند.

مثلا آقای رسول زلمی مشاور امینت ملی رییس جمهور به روز شنبه 21 دلو1385 خورشیدی در کنفرانس امنیتی شهر موشن آلمان بازهم از «طرح» ریشه یی انگیزه های بحران، «عدم برنامهء» فراملی و «نظام سازی» طفره رفته و فقط  تأکید بر «معلول ها» نمود. آقای زلمی به صورت عینی از افزایش حضور طالبان، مبارزین خارجی، شش برابر عملیات و به طور مشخص سه برابر ترورها علیه معلمین، مکاتب، دانشجویان، قوای داخلی و خارجی، کشتن شدن چهارهزار نفر در سال گذشته و همچنان از گسترش بحران شغل یابی، کشت خشخاش، قاچاق و...یاد آوری نمود که جزء از واقعات جدید و «معلول های» تخریش کنیده و درد انگیز در شرایط  کنونی افغانستان می باشند.

اینگونه طرح معلول ها مانند گذشته ها، صرفا برای جلب و جذب کمک های بیشتر  جامعه جهانی در افغانستان می باشد که شرایط  حیف و میل آن در داخل برای تطاولگران بومی و خارجی وجود دارند؛ نه بخاطر تدارک بنیادی حلال «بحران سرطانی» کشور و جهت تهداب گذاری یک افغانستان تجزیه ناپذیر، آباد، سربلند، مستقل ملی و دموکراتیک!

آیا قبل از همه بدون یک «برنامه سازنده ملی» و «گزینش ستراتژی علمی» جهت حل اساسی بحران کشور ما؛ کمک های نظامی، اقتصادی، مسلکی، استخباراتی و... به تنهایی خود کارساز و سرنوشت ساز خواهند بود؟

برای اینکه از پنج سال به این سو، به یک حساب بیش از هجده (18) میلیارد دالر امریکایی به منظور کمک و بازسازی در کشور ما سرازیز شده که به گفته آقای داکتر رنگین سپنتا وزیرخارجه برحال دولت جمهوری اسلامی افغانستان فقط «پنچ» در صد از کمک های خارجی به دولت افغانستان رسیده است. این خود مبین آنست که بدون یک اداره سالم دموکراتیک مستقل ملی، برنامه سازنده ملی، تعیین هدف ملی، سیستم سازی جامعه نوین ملی در دستگاه سیاسی دولت و آنهم بر پایه ارزیابی تخصصی و شناخت همه جانبهء تمام عوامل بحران کشور وعملکردها و سیاست های صادقانه کشورهای کمک کننده؛ خیلی بعید از عقل، دانش روز و منطق است که صرفا با جلب و تحصیل کمک های خارجی حتا به حد اقل تأمین امنیت، استقرار صلح، فقر زدایی، اشتغال یابی، کاهش تورم اقتصادی، بکارگیری زیربنای اجتماعی- اقتصادی و حل اساسی تمام بحران های کشور نایل گردید. به قول معروف که گویند: «تا زمانی فکر اصلاح نگردد، درد جامعه و کشور بدون فکر مثبت ملی، شناخت ریشه یی انگیزه های بحران طرح و تطبیق برنامه سازنده و هدفمند ملی هرگز درمان نخواهد شد.»

 

در این زمینه چند عامل را باید مطمع نظر جدی داشت:

اول اینکه، باید بافتار تمام ادارات کنونی دولت افغانستان بر مبنای خواست ها، نیازمندی ها و آرمان مردمان و قانون اساسی کشور ما به صورت عادلانه و دموکراتیک از ریشه اصلاح علمی، بازسازی مؤثر و نوسازی اساسی گردند. تا منجمله یکی از عوامل ارتشاء، فساد اداری و... مورد مداوای خردمندانه ملی و عملی قرار گیرد. زیرا که یک بخش عمده بحران کنونی ناشی از ساختار دولت جمهوری اسلامی افغانستان می باشد که مشارکت ملی طبق خواست ها، نیازهای مردم، قانون اساسی کشور، معیارهای بین المللی  به صورت عادلانه رعایت نگردیده است. انحصار حاکمیت فردی، قومی، سمتی، حزبی از یک سو در محور حاکمیت دولت وجود دارد. و در ضمن اندیشه های قومگرایی، تحجرگرایی، طالبی و ضد دموکراتیک از سوی دیگر در تمام نهادهای تقنینه، اجرائیه و قضائیه جامعه مسلط  می باشند.

آیا با اندیشه های زن ستیزی و باورهای ضد مدنیت، ضد انسانیت، ضد اسلامیت و ضد ملی میتوان که نهادهای شکوهمند جامعه مدنی، اقتصادی، اجتماعی، معنوی، نظامی، سیاسی و تحقق پیش زمینه های نظامی دموکراسی را در جامعه برای افغانستانیان تشنهء ترقی تأسیس و خلق نمود؟

فراموش نباید کرد که حل میکانیزم حاکمیت سیاسی- اجتماعی بدون یک تفکر و اندیشه ملی طرازنوین دموکراتیک و با توجه با واقعیت های عینی و ذهنی و مصالح مستقل ملی جامعه ما ناممکن می باشد. در این صورت، با «تفکر ملی» است که خامهء «برنامه سازنده ملی» و سرآغاز نطفه های «عمل ملی» در جامعه خلق می شوند که زیربنای «نظام سازی جامعه» را به ارمغان آورده و اینجاست که «هدف ملی» تعیین می گردد. البته باید گفت که تفکر ملی، برنامه ملی، عمل ملی، نظام سازی ملی و هدف ملی بدون نقش روشنگرانه و رهبری خردمندانه نیروهای مستقل ملی، صادق، پیکارگر، تقوا دار و دموکراتیک ملی؛ و همچنین بدون اراده، خواست، نیاز و آرمان ملی جامعه در حکم تحقق واقعی و راه گشای منافع اسلامی- ملی و مصالح ملی مردم افغانستان نخواهند بود.

 آیا بدون اصلاحات ریشه یی، تحقق شایسته سالاری، مشارکت دموکراتیک ملی در جوهر میکانیزم دولت ممکن است که «پیش شرط های» بستر لازم حل بحران میهن ما و نهادینه سازی بنیادهای ابتدایی نظام مردم سالاری در افغانستان حاصل گردند؟

در صورت ایجاد ساختار دولت ملی و دموکراتیک است که جلب و بدست آوردن کمک های لازم و حضور بیشتر قوای خارجی به نوبه خود سازنده بوده و مشروط بر اینکه همه کمک ها در انحصار حاکمیت ملی آینده افغانستان قرار گیرد و قوای نظامی خارجی تابع دولت ملی و اراده مردم افغانستان باشند. اینجاست که مساعدت های اقتصادی، فنی، فرهنگی، معلوماتی و افزایش نیروهای رزمی خارجی، تخنیکی، مسلکی و... جهت رسیدن به هدف ملی به مردم افغانستان کمک خواهند کرد.

 

دوم اینکه، کشورهای کمک کننده که 95 در صد مساعدت های جامعه جهانی را در انحصار یک طرفه خودها دارند و آنرا تا حال خلاف قانونی اساسی کشور ما، میثاق های بین المللی، تعهدات پذیرفته شده جهانی، اعلامیه جهانی حقوق بشر به حیف و میل می برند. کاملا واجب است که آنها در این مورد از خود انتقاد نمایند و از مردم افغانستان غذرخواهی کنند. و در ضمن انجوهای که کمک های خارجی را از حلقوم مردم افغانستان ربوده و آنرا به غارت برده اند و همه را دوباره برای مردم افغانستان مسترد نمایند. بعد هم باید این چنین انجوها در دادگاه ملی و بین المللی محاکمه و مجازات گردند تا «عدالت انتقالی» از این ناحیه هم تدریجا در جامعه ما رنگ پیدا کند.

 بعد از این امداد گران خارجی کمک ها را در اختیار دولت افغانستان قرار بدهند و از ایشان مدارک مصرف را نیز مطالبه نمایند. فراموش نباید گذاشت که نتایج کمک های خارجی هم به نفع مردم افغانستان باشند و هم به مفاد کشورهای کمک کننده. زیرا، هیج فرد به کسی دیگری چیزی را رایگان نمی دهد. و هیچ کشور و یا کشورهای به افغانستان بدون مقصد کمک نکرده و نمی کنند. و همچنان استفاده یک طرفه هم ظالمانه  وغیر منصفانه می باشد. پس باید عدالت و انصاف هم برای افغانستان و هم برای کشورهای کمک کننده جهانی مد نظر عملی باشند. تا بحران از این ناحیه  کاهش یابد و دوستی صادقانهء دو طرفه میان افغانستان و جامعه جهانی  تولد یابد.

 

سوم اینکه، مهار نمودن تروریستان طالبی، القاعده، زرع خشخاش، تولید مواد مخدره، قاچاق، آدم ربایی، مداخلات خارجی ها و... به صورت عمده در «زیر نگین» قدرت های جهانی و آنهم تحت «رهبری» ایالات متحده امریکا در کشور ما می باشند. زیرا، اگر برخی از حلقات کشورهای منطقه به خصوص پاکستان وغیره و بازهم کشورهای غربی با سرپرستی امریکا در رأس معضله افغانستان، به طور صادقانه و عملی به حل بحران کشور ما اقدام جدی را بکار نگیرد؛ راهها حل اساسی بحران موجوده افغانستان هرگز حاصل نخواهند شد.

فراموش نباید کرد که تا حال نه دولتمداران و نه قوای آیساف و ناتو به رهبری امریکا مبارزات سازنده و تعیین کننده را علیه طالبان، القاعده، مواد مخدره و... بکار گرفته، بلکه یک نوع سازش های غیر عادلانه و ضد ملی را خلاف منافع ملی افغانستان با دشمنان مردم ما نموده اند.

ایالات متحده امریکا که پس از ختم جنگ سرد اکنون در تمام نقاط جهان حرف و آخر را می زند. و اگر «بحران خط دیورند» را با مساعدت ها و پشتبانی همه جانبهء جامعه جهانی بین افغانستان و پاکستان به صورت قطعی حل ننمایند؛ بازهم به هیچ صورت مسأله ترریزم طالبی، القاعد، کشت کوکنار، تولید مواد مخدره، قاچاق، عملیات انتحاری و... بحران کشور ما از این رهگذر هم در مسیر حل شدن قرار نخواهد گرفت.

آیا با حل اساسی خط دیورند و ایجاد دوستی مستحکم میان افغانستان و پاکستان؛ پایه های بحران تروریزم طالبی- القاعده، کشت خشخاش، تولید مواد مخدره، قاچاق، عملیات انتحاری و... را متزلزل و بدون پشتی بانه نخواهند ساخت؟

 

گپ آخر:

پس قبل از اینکه ناوقت شده باشد، در قدم نخست انگیزه های داخلی بحران و در مرحله دوم در وجود سیاست ها و عملکردهای کشورهای کننده باید به صورت کارشناسانه، عالمانه و خردمندانه ارزیابی همه جانبه قرار گیرند. و یک برنامه کاری سازنده وسیع البنیاد ملی، علمی و خردمندانه جهت حل تمام بحران های کشور تدوین و عملی گردد.

 با اصلاحات اساسی ساختار تمام نهادهای دولت جمهوری اسلامی افغانستان و بافت کمک های جامعه جهانی بوده ، «شاه کلید» حل بحران افغانستان به دست خواهد آمد. در غیر آن نه «مصالحه ملی»، نه «آشتی ملی»، نه «جرگه ملی»، نه «همبستگی مذهبی ملی»، نه «قانونیت ملی»، نه «منافع ملی»، نه، «تأمین امنیت ملی»، نه «همبستگی ملی»، نه «دولت ملی»، نه «فقرزدایی ملی»، نه «نابودی تروریزم»، نه «کاهش زرع کوکنار» و...؛ و نه تحقق پیش زمینه های مادی، اجتماعی و معنوی جامعه مدنی و دموکراسی در میهن ما خلق خواهند شد.

اگر مجامع جهانی با توجه به اینکه بیش از 37 کشورهای خارجی به نام تأمین امنیت، بازسازی، مبارزه علیه تروریزم و ... تحقق دموکراسی در افغانستان حضور دارند؛ باید از بهره برداری های یک طرفه خویش از کشور ما عملا صرف نظر نمایند. با تمام قدرت خودها، افغانستان و پاکستان را قانع سازند و مسأله «خط دیورند» را به صورت اساسی و با توجه با همه پرسی مردمان هردو کشور حل نمایند. به این صورت است که مداخلات و دشمنی پاکستان جایش را به «دوستی دایمی» با مردم و کشور افغانستان خواهد داد. اینجاست که عوامل و زمینه های تروریزم طالبی، القاعده، کشت کوکنار، تولید مواد مخدره، قاچاق، عملیات انتحاری، آدم کشی، انسان ربایی و... تدریجا از این ناحیه در افغانستان و پاکستان خشکانیده خواهد شد. وقتی که دوستی میان این دو کشور مسلمان ایجاد گردد، مسلما که منابع تروریسی طالبان، القاعده و سایر افراطیون مذهبی با همکاری جامعه بین المللی از بین برده خواهد شد.

امیدوارم که دولتمداران کنونی و شخص جناب حامد کرزی رییس جمهور تحت تأثیر عناصر قومگرا و حلقات ضد اسلامی، ضد ملی و ضد دموکراتیک درون مرزی و بیرون مرزی افغانستان  قرار نگیرند؛ و مطابق با خواست ها، اراده و آرمان های مردم ، ارزش های پسندیدهء دینی، قانون اساسی، مصالح ملی کشور ما، رعایت اعلامیه جهانی حقوق بشر و سایر معیارهای حقوقی بین المللی جهت حل بنیادی بحران افغانستان دست به مبارزات بی امان ملی و سرنوشت ساز مستقل و دموکراتیک- ملی ببرند تا «شاه کلید» پیروزی  حل بحران افغانستان حاصل گردد.

خدا آن ملت سروری داد که تقدیرش به دست خویش بنوشت

به آن ملت سروکاری ندارد که دهقانش برای  دیگران کشت

و من الله التوفیق

27 دلو 1385 خورشیدی برابر با 16 فبروری 2007 میلادی/ جرمنی

 


بالا
 
بازگشت