دو همسایه در میزان مقایسه

 

  نواندیش

در اوضاع و احوالی که جهان با سرعت سرسام آور به سوی مدنیت ، ترقی و رفاه ءاجتماعی پیش می رفت. سردمداران قدرت در افغانستان ، مردم را آگاهانه درجهل ، بی سوادی ، فقر و بدبختی نگهداشتند ، تا بتوانند به ساده گی در نبود یک جامعه ء آگاه ، بیدار ، سیال و معطوف به اندیشه های مدرن ، به حاکمیت استبدادی شان ادامه بدهند. همه از داستان گرسنه وتشنه نگهداشتن چند روزهء " مرغ های کاریزمیر " آگاهی دارند که هاشم خان صدر اعظم ، به برادرزاده اش ، ظاهرخان ، اندرز میدهد:

  - شاه ء جوان ، متوجه باش که مردم افغانستان را اگر مانند این " مرغ ها " گرسنه نگهداشتی ، فقط با نشان دادن آب و دانه به سوی تو با دوش می آیند. برخلاف اگر شکم آنها را سیر نمودی ، به سویت نگاه نخواهندکرد و شاید توطئه سقوط تورا در سر بپرورانند.

      در دوران که که ما باید به سوی پیشرفت های اقتصادی - که لازمه دنیای مدرن بود - گام بر می داشتیم ومناسبات کهنه را با مناسبات جدید در همخوانی با سنت و فرهنگ جامعه ، عوض میکردیم. در همانجایی که بودیم ، متوقف ماندیم. اگر از طامات بافی و غرور فروشی بگذریم. کشورهای همسا یه ء ما به مراتب از ما جلوزدند و مردم ما در خاکدانی به نام افغانستان شب و روز در حسرت لقمه ء نانی بودند و برای دستیابی به سایر نیازمندی های شان ناگزیر که چشم در مسیر کشورهای همسایه به خصوص پاکستان ، بدوزند.

    حد اقل در یک صد سال پسین ، پرسش در این است که ما چه دست آورد های اقتصادی و مادی داشته ایم  ، که به آن افتخار نماییم ؟ افتخار به گذشته ء باعظمت شاید برای خوراک معنوی ما موثر باشد. اما این افتخارات در حال ، فقر زدایی نمی کند ، شکم گرسنه ء را سیر نمی سازد. بهبود اجتماعی ایجاد نمی کند ، دست نیازرا به سوی دیگران کوتاه نمی کند و... در حالیکه پاکستان را فر ز ند نامشروع انگلیس می خوانیم و فاقد گذشته ء تاریخی می دانیم و عاری از هر گونه افتخارات ملی. اما پاکستان با حضور نیم قرنهء خود به گفته ء ما کشور عاری از تاریخ کهن و با عظمت - ازبدو تولد تاکنون چند دست آورد مهم داشته است :

 ۱- اقتدارمندان سیاسی پاکستان ، درهمآهنگی به تنوع قومی وزبانی ، با رویکرد به نظام فدرالی کشور خودرا از تجزیه نجات دادند. با وجود که استقلال بنگله دیش در دهه ء هفتاد میلادی ، ضربه محکمی بر پیکر پاکستان وارد نمود. اما سیاستمداران زیرک پاکستان توانستند که از فرو پاشی سایر بخش های پاکستان ، جلو گیری نمایند.

  ۲ - دولت ها ی پاکستان با دادن خود مختاری به قبایل سرحدی وتامین خدمات اجتماعی برای آنها ، تمایل شان را به سوی خود جلب نمودند. علی الرغم تبلیغات سرداران محمد زایی درجهت یکسان دانستن پشتون های " لرو بر " با شعار " دا پشتونستان زمونگ " پشتون های آنطرف سرحد ، هیچگاهی تمایل پیوستن به افغانستان را نداشته  ، چون آنگونه خدمات اجتماعی و رفاهی که از پاکستان میسر بود ، در افغانستان بدان دست نمی یافتند. بدیهی است که انسان به دنبال منافع خو یش میرود و شعارها نمیتوانند جای آب و نان و بهداشت را بگیرند. اگر گاهی احزاب سیاسی پشتونخواه ، طرحی همنشینی و همپالگی با افغانستان را داشته اند ، آنهم در ماهیت خویش نشان از واقعیت نداشته ، صرف برای پر کردن جیب های شان از سرمایه ء ملت افغانستان بودکه هم سرداران محمد زایی ، هم نوکیسه های حاکمیت تک حزبی از کودتای ثور تا سقوط داکتر نجیب ، حاتم بخشی های بی شماری کردند. به سبب همین حاتم بخشی ها بود که این احزاب سیاسی ، رشد متصاعد داشتند. رهبران مجاهدین که عمدتاً از پاکستان به کابل آمدند ، اگر فرصت به این حاتم بخشی ها را نداشتند ناشی از برخورد های درونی شان بود ، نه سوء نیت نسبت به احزاب پشتو نخواه ء صوبه سرحد. از طالبان نباید در این مورد یادی کرد زیرا آنها خود محصول پاکستان بودند ومناطق قبایلی همین اکنون پایگاه ء امن برای آنها و همزادشان القاعده ، به شمار می رود.

  ۳ - دولتهای پاکستان ، با استفاده از جنگ سرد ، و تقابل دو ابر قدرت شوروی و امریکا ، به ویژه پس از تجاوز شوروی در افغانستان ، با مهارت توانستند که ماهی مراد شان را صید نمایند. میلیون ها مهاجر به پاکستان سرازیر گردیدند و سیاست پیشه گان پاکستان با بهره گیری از این فضا ، استراتژی دقیق سیاسی ، اقتصادی ، مالی و نظامی را پیاده کردند که رئوس آنهارا در ذیل می آوریم :

   - پاکستان از قبل و به ویژه در اوج جنگ سرد ، به متحد استراتژیک امریکا در منطقه مبدل گردید.

  - جهان غرب ، پاکستان را برای مساعدت های مالی ونظامی ، محل مطمیین یافتند تا از آن طریق مجاهدین را در مقابله با ارتش سرخ ، مدد نمایند.

  - پاکستان با کشور های عربی با استفاده از " همدینی " پیوند نزدیکی بر قرارنمود و بدین وسیله میلیارد ها دالر شیخ های عرب و دولت های عربی به خزانه ء پاکستان به نام " کمک به جهاد افغانستان " ریخت.

   -  اسحاق خان رئیس جمهور اسبق پاکستان ، کانفدریشن افغانستان و پاکستان را طرح نمو د و در همین راستا بود که دولت پاکستان ، با تحلیل دقیق از اوضاع افغانستان ، به مجاهدین پشت کردند و طالبان رابه صحنه آوردند تا در فرایند استحاله ء ملی ، افغانستان را به صوبه ء جدیدی پاکستان در آورد وبیجهت نبود که طرح " پشتونستان بزرگ " در دوران طالبان ، عناوین نشریات پاکستان گردید و در افغانستان هم از سوی برخی از روشنفکر نماها ، مورد استقبال قرار گرفت. اما سقوط طالبان به معنای سقوط طرح های پاکستان در قبال افغانستان نمی باشد. بسیار ساده لوحانه خواهد بود که طرح های دراز مدت پاکستان را ، در مورد افغانستان دست کم بگیریم ورد شویم.

   - پاکستان با استفاده از پولهای باد آورده به نام مجاهدین ، بخشی بسیار ناچیز آنرا به سران احزاب مجاهدین می داد ، ولی بخش اعظم این پولها در اختیار دولت پاکستان بود. که در راه ء عمران کشور خود وسیعاً از این دارایی هنگفت استفاده کرد.  کار خانه های جدیدی براه افتید ، خطوط مواصلاتی هوایی وزمینی احداث گردید ، ساختمانهای مدرن مجهز با سیستم های تهویه و کا نالیزاسیون سر بلند کرد. خطوط آهن تمدید گردید. میدانهای جدید هوایی اعمار گردید. شاید باور کردنی نباشد پاکستان همین اکنون صدها میدان هوایی نظامی وملکی دارد. در حالیکه تعداد میدان های هوایی افغانستان به عدد انگشتان نمی رسد.

   - پاکستان به خاطر مصروف نگهداشتن هند دریک بازی جنگ و گریز ، پیوسته بنیاد گرایان کشمیری را تمویل وتجهیز کرده و می کند و با تداوم این معضل بر سر راه ء هندوستان خار می رویاند.

   -  بزرگترین دست آورد پاکستان ، دستیابی به سلاح ا تومی است. کی میتواند ضمانت نماید که دارایی مصرف شده در تولید سلاح اتومی حاصل پولهای جمع شده به نام " جهاد در افغانستان " نباشد. پیاده کردن استراتژی اتومی از حرف به عمل ، مهارت طراحان سیاسی و نظامی پاکستان را نشان می دهد. کشوری که با در دست داشتن بمب اتومی مورد خشم قدرت های بزرگ قرار نگرفت. به دلیل اتحاد استراتژیک و موجودیت پیمان های سیاسی و نظامی ، کشورهای قدرتمند از کنار این دست آورد با سکوت گذشتند. اما برای پاکستان دستیابی به سلاح اتومی دوبعد سودمند داشت:

الف : پاکستان در برابر رقیب دیرینه خود هندوستان که با سلاح اتومی مجهز بود ، توانست خودرا بیمه نماید.

 ب : رهبری ژاندارم منطقه را - به ویژه در میان کشورهای اسلامی - به عهده گرفت.

    این است کشوری که تاریخ  ، مواد الیافی وعمق استراتژیک  ندارد و کلمه ء " پاکستانی " هنوز در بین ما طعنه است . اما همین پاکستان از چندو چون ما چه در دستگاه ء دولت و مناطق هم سرحد ، آگاهی کامل دارد ووای چه بسا از بلند رتبه های ما را شاید در اختیار داشته باشد وما قبل ازآنکه طرحی را پیاده نماییم راه ء عقیم ماندن آن ، پیش از گذار به عمل ، توسط دستگاهء استخباراتی پاکستان سنجیده شده باشد. در غیر آن باور کردنی نیست که طالبان با براه اندازی تحرکات جنگی و تشدید عملیات انتحاری ، بدون مساعدت لوژستیکی پاکستان بتوانند ، در مناطق جنوب ، جنوب غرب و شرق ، در برابر قوتهای ایساف و اردوی افغانستان ، مقاومت نمایند. ارزگان همین اکنون به اعتراف منابع داخلی و خارجی به پایگاه ء نیرومند طالبان تبدیل گردیده و در هر نوبت عملیات جنگی شان را گسترش می دهند. حقیقت مسئله این است که عقب جبهه ء طالبان باز است و آنها می توانند در مو اقع فشار به ساده گی به صوب پاکستان فرار نمایند و دوباره با تجهیزات جدید وارد افغانستان شوند. پاکستان با بازی دوگانه ء خویش از یکسو در سطح جهانی خودرا مقدم دار مبارزه با تروریسم جلوه می دهد و از سوی دیگر با تمویل و تجهیز طالبان ، جنگ پنهان خودرا با افغانستان تداوم می بخشد. فراموش نشود حمایت پاکستان از طالبان ابعاد گو ناگون دارد. علاوه بر آنکه استقرار یک رژیم طرفدار پاکستان در افغانستان از آید یال های سیاست پیشه گان پاکستانی است ، در بعد دیگر پاکستان  نیاز به عمق استراتژیک دارد که افغانستان به دلیل داشتن مرزهای جغرافیایی با آسیای میانه ، بهترین درواز ه ء رسیدن به این هدف استراتژیکی پاکستان شمرده می شود.

  برای قطع اهداف بلند مدت و استعماری پاکستان که در دستور کار سیاست پیشه گان نظامی و ملکی آن کشور در قبال افغانستان قرار دارد ، ما ناگزیر هستیم که کتاب افغانستان را از نو بخوانیم ، تا بتوانیم در برابر مداخلات کشورهای همسایه وبه ویژه پاکستان ، قامت فراز نماییم. در این بازخوانی جدید تا همدیگر را به حیث شهر وند نپذیریم.  رایت تمامیت خواهی را بر زمین نگذاریم و به حل عادلانه ء مسئله ء ملی نپر دازیم. نه تنها راه ء به سوی مدنیت ، ترقی و دموکراسی باز نخواهیم کرد. بلکه  برای گسترش نفوذ همسایه های که نیت تامین ثبات ، امنیت وصلح همگانی در افغانستان راندارند ، زمینه خواهیم داد. اگر با رویکرد فزون خواهی آنهم از موضع قدرت سیاسی ، بخواهیم پرسشهارا بی پاسخ بگذاریم ، پیوسته با معضله خواهیم بود و این معضل ها را هر نامی که بدهیم ، بازهم  برخاسته از خواستگاه ء عدالت طلبی است که جانهای پرشماری در راه ء این خواستگاه ، شهادت را پذیراشده اند.  حتی ملتی را در افغانستان سراغ داریم که برای مشارکت ملی وسیاسی  در صد سال پیش به شهادت تاریخ 62  فیصد از نفوس خودرا ازدست داده است وتا سقوط طالبان جریان یابی خون عدالتخواهان این ملت ، صفحات تاریخ افغانستان را رنگین نموده است.

   حرکت در بستر تمامیت خواهی روزتاروز مارا در درون خودما مشغول نگاه داشته و دشمنان بیرونی با دست باز و ارد عمل خواهند شد. چون اگر نیک بنگریم تمام  رویدادهای تلخ ، حوادث ناگوار و مداخلات متداوم از بیرون مرزها ، ریشه در عدم پاسخ دهی عادلانه ، به مسئله ء ملی در افغانستان بوده که به عنوان پیش زمینه ء این رویداد ها عمل کرده است. سیاست پیبشه گان پاکستانی ، ایرانی و روسی ، پیوسته از تنش های ملی که در داخل  کشور از قرن ها بدین سو وجود داشته ، هر کدام برای بهره برداری اهداف منطقوی و بین المللی شان از این مسئله سود برده اند. چرا ما در گام نخست ،  به حل عادلا نه ء مسئاه ء ملی نمی پردازیم؟ با پاسخ دهی درست به این مسئله ، دیگر نیازی نباشد که مشرف ، داعیه ء پشتونها ، روسها داعیه ء تاجیکها و سردمدارن رژیم جمهوری اسلامی داعیه ء شیعه هارا در افغانستان دامن بزنند. ما باحل عادلانه ء تنشهای ملی بر بنیاد پذیرش همدیگر و حقوق شهر وندی در واقع دست این مداخله گران را از حلقوم مردم افغانستان کوتاه می سازیم. در عدم آن نباید انتظار قطع دست درازی همسایه ها را ، از افغانستان داشت. 

    در آخر باید گفت که هدف از تذکراتی در مورد پاکستان این بوده که ما پنبه غفلت را از گوش ها دور نماییم  و همسایه ء که ما از آن به طعنه یاد میکنیم صاحب قدرت هستوی است. این خودش اندرز ی در گام نخست به دولتمردان افغانستان و در ثانی به همه روشن نگران کشور است که در برپایی یک افغانستان نوین ، گوش شنوا ، چشم بینا ، شعور توانا ودستان کار آ داشته باشند. ازجیب وکرسی ، حب وطن را ارجح بشمارند و با احترام به حقوق انسانی و شهر وندی همدیگر ننگ عقبمانده گی و دست تگدی را ازدامان میهن بزدایند. آقای کرزی ودولتش در برابر آزمون بزرگ تاریخی قرار دارند ، زیرا با مساعد گردیدن شرایط بین المللی در جهت سرازیر شدن میلیاردها دالر در افغانستان ، آیا سیاستمداران ما می توانند که افغانستان را از بحران برهانند و حضور آنرا به مثابه یک کشور باثبات ، متحد و آبرومند ، به ثبوت برسانند ویانه ؟ زمان پاسخ خواهدداد ودولتمردان کنونی ما در فرایند کاری شان دراین پنج سال ، فرصت های خوبی را ازدست دادند و کدام تغیری جدی در زنده گی مردم وارد نتوانستند. امید است که پس ازاین از نشئه ی قدرت برخیزند و با رویکرد به بازسازی متوازن و عادلانه در راستای بهبود زیست اجتماعی ، بار فقر را ازدوش مردم بردارند و جلو مداخله ء همسایگان طماع را سد نمایند

 


بالا
 
بازگشت