دكتور همت فاريابی

 

هزاره در محراق غيظ شوونيزم

 

درين اواخر فلم جنجال برانگيز هنری بنام « كابل اكسپرس » توليد يك كمپنی فلم سازی هندی در داخل و خارج افغانستان به نمايش گذاشته شده و سی دی های آن داخل بازار فروش گردیده است .

داستان فلم « كابل اكسپرس » در ارتباط حوادث بعداز يازدهم سپتمبر 2001 ميلادی است كه از سفر دو خبرنگار هندی و يكتن عكاس امريكائی در افغانستان بعداز سقوط طالبان حكايت دارد ، درين فلم هنری گونه با گستاخی فراوان ، مردم هزاره قوم ظالم ، دزد و غارتگر معرفی گرديده است .

هند كه به ايجاد فلم های تجارتی در ميان كشور های آسيائی از شهرت زياد برخوردار است ، و فلم های آن در كشور های كم مايه فرهنگی چون افغانستان بازار گرم دارد ، گاهی چگونگی مناسبات اجتماعی ، فرهنگی و بعضآ حوادث را در افغانستان همسايه نيز دنبال نموده مطابق ميل خود با داستان های « سور رياليستيك » خويش به توليد فلم هائی به ارتباط موضوع پرداخته است .

اولين فلم هندی كه از سوی كمپنی های هندی درباره افغانستان تهيه گرديد بنام « كابلی والا » بود كه بر اساس رومان رابيندرانا تاگور ايجاد گرديد .

دومين فلم هندی كه به ارتباط موضوعات افغانستان است ويا به عباره ديگر به افغانستان ساخته شد بنام « دهرماتما » است كه كارگردان آن فيروز خان نام دارد .

در دهه نود ، سه فلم هنری هندی درباره افغانستان ساخته شد كه : « خدا گواه » ، « فرار از دست طالبان » و « جانشين » نام داشت .

تازه ترين فلم در ارتباط با حوادث افغانستان ، فلم « كابل اكسپرس » است كه در جشنواره بين المللی فلم ، در شهر تورنتوی كانادا نيز به نمايش گذاشته شد . اين فلم به كارگردانی فلمسازی بنام كبيرخان تهيه گرديده است .

فلم 90 دقيقه يی « كابل اكسپرس » به اشتراك چندی از بازيگران سينمائی هند ، دو پاكستانی ، يك دختر امريكائی ، يك فرد افغان مجهول الهويه در عرصه سينما و تياتر افغانستان بنام حنيف همگام كه احتمالآ متآثر از مفكوره شونيزم افغانستان است و چند نفر ديگريكه از كوچه و پس كوچه بنام هنرمند جمع آوری گرديده اند ، تهيه شده است .

گذشته از هويت و مشخصات بازيگران مظنون و كمپنی توليد اين فلم كه به هر حالت نوكر زر هستند ، بايد به يك موضوع توجه كرد كه نام اكثر كارگردان فلم های هندی كه در ارتباط با افغانستان ساخته شده اند ، همه پسوند « خان » را باخود دارد ، مانند فيروزخان ، امجت خان ، كبيرخان وغيره . بنآ ميتوان غيرارادی به اين فكر افتاد كه اين كارگردان های فلم ، به احتمال قوی پيوند هائی با خان های « دوسره » قبايل دوطرف مرزی داشته و بی ميل نيستند كه تا در تحريف واقعيت های درون جامعه افغانی با شوونيزم خاندان ، قوم و قبيله همكاری نمايند . و به همين منظور برای ايجاد فلم های غرض آلود از هنرمند های پاكستانی همچنان دعوت بعمل ميآيد .

طبيعی است يك هنرمند پاكستانی كه از كاسه جنرال مشرف آش خورده باشد ، برای بدست آوردن پول هيچ قيد و بستی را نميشناسد . چنانچه بعداز يازدهم سپتمبر آقای مشرف بهترين دوستان خود را كه طالبان بود در بدل يك مقدار پول به امريكائی ها فروخت و حالا سنگ « دفاع از منافع پشتون در افغانستان » را به سينه ميكوبد .

فلم « كابل اكسپرس » ظاهرآ به نظر ميرسد كه گويا يك فلم عادی تجارتی همانند صدها فلم بی محتوی و مزخرف هندی است كه در بستر فقر فرهنگی افغانستان برای سرگرمی خانواده ها طرف تماشا قرار ميگيرد . اما باطن امر حامل اين پيام است كه حلقات مشخص هزاره ستيز و آنانيكه اسلاف شان باعث رنج و آلام تاريخی اين مردم سلحشور ، حماسه آفرين و قهرمان ضد استبداد كشور گرديده اند ، يكجا با شركای خود در منطقه به عقب اين دسيسه قرار دارند .

هسته فكری شوونيزم قوم ، قبيله و خانواده كه تمام شاهرگ های حيات سياسی جامعه را اعم از منابع اطلاعات جمعی ، روابط با جامعه بين المللی و امكانات مالی و پولی را در اختيار خود دارند و ازین واسطه ها برای تآييد برتری منشی های خود استفاده وسيع مينمايند ، به اينهمه اكتفآ ننموده برای منحرف ساختن اذهان عامه بخصوص خارجی های دخيل در قضیه افغانستان با فرمايش فلم های هنری گونه به تحريف واقعيت های جامعه افغانی به ياری و همكاری شركای شان در منطقه دست ميآزند .

بدين وسيله اختلافات قومی ، زبانی و مذهبی را در كشور بخون آلوده افغانستان دامن زده ، به بقآ و ادامه امتيازات ننگين خاندانی ، قومی و قبيلوی كه فهرست آن به نوشته جناب دكتور انورالحق احدی بنام « زوال پشتونها در افغانستان » بی پرده بيان شده است ، تلاش مذبوحانه مينمايند .

فلم  كابل اكسپرس - جعلنامه ايكه از سفر دو خبرنگار و عكاس حكايت ميكند ، لابلای آن برای تماشاچی چنين ذهنيت ايجاد مينمايد كه هزاره ها بدترين و طالبان بهترين مردم در افغانستان اند .

درين هذيان گويی دو اظهار غيراخلاقی و دور از انصاف ميتواند بيشتر از همه طرف توجه تماشاگر واقع گردد :

اول -  هزاره يكی از خطرناك ترين قبيله های افغانستان است كه غارت و دزدی پيشه شان است  .

دوم -  ..... اين مردم هزاره است اگر زنده ميماندند ، علاوه به اينكه در سر تان ميخ ميكوبيد ، موتر تانرا هم به پاكستان ميفروختند ..... .

به ارتباط جمله اولی سه نكته قابل مكث است : قبيله ، خطرناك ، دزد و غارتگر .

قبيله - برای كسيكه اين چرنديات را داخل فلم كرده است ، بايد گفت كه قبيله كوچكترين و عقبمانده ترين واحد اجتماعی است . مناسبات قبيلوی و عشيره يی مربوط به بدويت بوده و از مدنيت فاصله زياد دارد . در عصر حاضر زندگی قبيلوی در مناسبات اجتماعی از جملهء نادرات بوده و اينگونه مناسبات را ميتوان تنها در بعضی از نقاط نسبتآ عقبمانده افغانستان و منطقه ، قسمآ در كشور های افريقائی و در عمق جنگل های امازون مشاهده نمود .

مردم هزاره قبيله بودن را بمثابه ابتدائی ترين شكل زندگی اجتماعی ، دهه ها قبل سپری نموده اند و برای امروز هزاره ها در يك مناسبات غير قبيلوی زيست ميكنند .

از قرار شواهد و اسناد معتبر تاريخی ، مليت هزاره كه شاخه يی از تبار تورك « ترك » را تشكيل ميدهد ، صاحب تاریخ و تمدن طولانی در منطقه بوده است . كسانی هم كه آگاهانه ويا غيرآگاهانه هزاره را بازماندگان عساكر چنگيز خان معرفی مينمايند ، باید اينرا فراموش نكنند ، بت های بامیان كه توسط گروه طالبان با انديشه قبايلی ویران گردید ، شاهد قدامت تاريخی هزاره ها درین سرزمين شمرده ميشود .

خطرناك - از خطرناك گفتن هزاره ها در فلم « كابل اكسپرس » در واقع از مبارزات ضد استبدادی آنها بيم و هراس به مشاهده ميرسد . درين باره لازم است تا گفته شود كه هزاره ها واقعآ يك مردم خطرناك و مقاوم در برابر استبداد ، ظلم و وحشی گری هاييكه برعليه آنها در تاريخ نه چندان دور افغانستان و تكرار آن بدورهء طالبان صورت گرفته است ، ميباشند .

دوران امير عبدالرحمن منحيث آغازگر بيداد و نسل كشي عليه مردم هزاره يكي از صفحات ننگين تاريخ كشور ميباشد كه از ترسيم فجايع آن دوره قلم را عار ميآيد .

مقاومت بي باكانه مردم هزاره عليه امارات منفور امير عبدالرحمن كه متآسفانه زمزمه هايی در احياي چنين سيستم از گوشه و كنار بگوش ميرسد ، بنام شورش هزاره جات 1269 _ 1270 هجري شمسي درقلب تاريخ ثبت گرديده است .

باوجود آنكه شرح واقعي حوادث تاريخي بدست گماشتگان مهره هاي انحصارطلب قدرت سياسي تحريف گرديده است ولي وسعت ابعاد استبداد ازيكطرف ، شهامت و مردانگي هزاره ها از جانب ديگر باعث گرديده تا حقايق مهوري در تاريخ محسوس و مشهود باشد .

تاريخ گواهی ميدهد كه همين مردم سلحشور هزاره با تحمل قربانی های بيشمار ، رژيم ظالم و خودكامهء امير عبدالرحمن را به زانو درآورده بود . مفادات معاهدهء ننگين خط دیورند امير عبدالرحمن با انگليس ها ازآن حكايت دارد كه يكی از عوامل عمده امضای قرارداد شرم آور خط ديورند ، احساس ضعف امير در برابر مردم با شهامت هزاره بود .

 درباره عمومي و قاطع بودن قيامهاي مردم باغيرت هزاره و اتفاق عمل شان در برابر امير لجام گسيخته  ، درصفحه 249 حقيقت التواريخ چنين آمده است : (( محمد حسين خان حاكم هزاره جات مخالف امير شد ..... نه تنها هزاره هاي تازه تابع شده قيام نمودند بلكه هزاره هاي سرخ سنگ كه بطرف شمال غزنين سكونت داشت اغوا نمودند و آتش شورش در تمام ولايات هرجا كه هزاره بود مشتعل گرديد حتي محبوسين هزاره كه در كابل بودند و ملازمين دولتي و مستخدمين شخصي امير فرار نموده با شورشيان يكجا شدند ، حتي اهالي ده افشار و هزاره هاي قلعه جات اطراف كابل با مخالفين ملحق شدند ..... قيام مردم تركمن و پارسا و شيخ علي ، دراود و هزاره هاي دههله ارغنداب برپا شد . و هكذا مير يزدانبخش بهسودي ، مردم جغري بهسود و سه قوم جاغوري پشي ، شيرداغ و قلندر ، نايب يوسف علي از قوم هيچه هزاره و مردم مسكه جاغوري قيام كردند  )) .

بقول كاتب هزاره در ماه شوال 1309 هجري قمري به تعداد يكصد هزار نفر لشكر ملكي و چهل فوج پياده و سواره عسكري نظامي در هزاره جات مشغول نبرد عليه هزاره ها بودند .

درين حالت كه امير ظالم  در برابر مقاومت هزارها احساس ضعف مينمود ، با عقد قرارداد ديورند توانست بدون محدوديت سلاح و مهمات وارد نموده و موقعيت خود را تحكيم بخشد .

مقاومت دليرانه هزاره ها در برابر عمل سركوبگرانه طالبان به دور اول اشغال مزارشريف  ، حاوی اين پيام بود كه هزاره ها ديگر استبداد را نمی پذيرند و ميخواهند در ملك آبائی خود با داشتن حقوق مساوی با ديگران زيست نمايند .

همين مقاومت هزاره ها بود كه اعصاب طالبان را تخريب و ذهن عليل ملا نيازی را تخريش كرد و در اشغال دوم مزارشريف بدست طالبان با انتقام گيری دیوانه وار ، زن و مرد هزاره را فجيعانه به قتل رسانيدند و با صدور حكم تكفير هزاره ها از طرف ملا نيازی عصبی المزاج ، مال و جان آنها مباح اعلان گرديد .

اين دو مثال از جملهء صدها نمونه يی است كه از غيرت و شهامت هزاره حكايت دارد ولی در جعلنامه « كابل اكسپرس » كبيرخان هندی ، همت والا و شهامت بی نظير هزاره ها در دفاع از حقوق حقه شان ، بنام خطرناك بودن مردم هزاره ياد شده است .

غارتگر و دزد - درباره اينكه درین فلم ، هزاره ها غارتگر و دزد معرفی شده اند ، اینگونه قضاوت حداقل بيشرمانه ترين و غيرانسانی ترين اتهام بر عليه مردم هزاره است كه از طرف عاملين ، فاعلين و بازيگران اين فلم به قلم تحرير و به زبان جاری شده است .

دزدی و غارتگری نباييست به هيچ قومی از اقوام افغانستان نسبت داده شود . اگر در ذهن مريضگونه يك هندی ويا پاكستانی و همچنان نوكران شوونيزم در داخل و خارج افغانستان كه این فلم را ايجاد كرده اند ، چنين يك لجند رسوب نمايد ، بجای آنكه هزاره را به دزدی و غارتگری متهم سازند بهتر است مغز عليل خود را مداوا نمايند .

درين شكی وجود ندارد كه مردم هزاره در صف زحمتكش ترين مردم افغانستان قرار داشته و به همين سبب غيرت ، غرور ، صداقت و صميميت آنها مانند هر قوم عدالتخواه ديگر افغانستان جوهر اصلی هزاره را تشكيل ميدهد .

شخصيكه زحمت ميكشد و از عرق پيشانی نان ميخورد ، او هرگز نميتواند كه دزد و غارتگر باشد . متهم ساختن مردم هزاره درين جعلنامه « فلم كابل اكسپرس » ازطرف كارگردان فلم كبيرخان ، نويسنده افسانه ، بازيگران و شركای عظمت طلب آنها درافغانستان و پاكستان يك گستاخی بيش نبوده و توهين به تمام مردم افغانستان است .

اظهار خصمانه ديگريكه گفته ميشود ..... اين مردم هزاره است اگر زنده ميماندند ، علاوه براينكه در سر تان ميخ ميكوبيد ، موتر تانرا هم به پاكستان ميفروخت ..... .

ميخ كوبيدن - در جريان جنگ های تنظيمی كابل كه حزب اسلامی عبدالرب رسول سياف با حزب وحدت اسلامی شهيد مزاری ميجنگيد ، خشونت به سرحدی رسيده بود كه ميگفتند طرفداران رسول سياف به سر طرفداران عبدالعلی مزاری ميخ كوبيدند . از امكانات بعيد نيست كه طرفداران حزب وحدت دست به عمل بالمثل زده باشند ، قضاوت درباره هردو غيرممكن ويا حداقل بی نهايت دشوار است . عمل ميخ كوبيدن را هرجناحی كه مرتكب شده باشد ، اين يك جنايت وحشتناك ، غيرانسانی و غيراسلامی است . ولی اگر جريان ميخ كوبيدن بر سر هزاره توسط طرفداران رسول سياف حقيقت داشته باشد ، پس اظهار خصمانه در فلم  كابل اكسپرس به مفهوم پوشانيدن جنايت كسانی است كه بر كله افراد عبدالعلی مزاری ميخ كوبيدند .

هدف از تلاش متهم ساختن هزاره در ميخ كوبيدن عبارت است از اغماض از جنايت تاريخی كه عليه هزاره ها صورت گرفته است ازيكطرف و خاك انداختن به نسل كشی طالبان در مزار شريف ازجانب ديگر ميباشد .

متهم ساختن مردم هزاره به ظالم بودن مانند هر اتهام ديگر بی پايه ، بی اساس و غيرمنطقی است . اگر كسی بخواهد كه به شهامت ، رحمدلی ، گذشت و انساندوستی مردم هزاره آشنائی پيدا كند ، واقعيات تاريخی ميتواند بهترين معيار قضاوت قرار گيرد .

درينجا چند واقعيت تلخ تاريخی كه بيانگر استبداد اميرعبدالرحمن خان عليه هزاره ها و انساندوستی هزاره ها در مقابل اسيران جنگی ميباشد ، مختصرآ به شرح ذيل ارايه ميگردد :

علماي ملت تفريق مصلح و مفسد نكرده همه هزاره ها را تكفير كردند ..... امير عبدلرحمن ميگويد : ..... وجود ايشان ( هزاره ها ) را از مملكت نيست و نابود ميكردند ..... من نيت دارم تا اراضي و املاك هزاره ها را به افغانان دراني بدهم .

در بيست و چهار شوال 1309 قمری قاضي قلات ملا عبدالصمد در مورد اسراي هزاره ها از امير هدايت خواست و امير هدايت داد كه مردان محبوس را به قتل برسان ، دختران زنان و پسران برده و كنيز باشند . ملاي مذكور 101 نفر مرد هزاره را بقتل رساند .

ملا فيض محمد كاتب هزاره درين مورد چنين مينويسد : چون آتش جنگ هزاره ها به غايت ملتهب گرديد و شراره اش پيشي گرفت ، هواخواهان دولت را كار شگفتي روي داد . درين وقت مير احمد شاه خان فتواي تكفير هزاره ها را صادر كرد و بعينيه اين عبارات و كلمات را رقم كرده به مهر پادشاهي رسانيد و در اطراف و اكناف ولايات انتشار داد كه متن آنها ازين قرار بود : چون كفر اشرار هزاره ، دايه ، فولاد ، زوالي و سلطان احمد و ارزگاني و غيره به جايي رسيده است كه بر جميع غازيان و مسلمانان حكم كفر كرده اند . سركار اعلي در قلع و قمع بنياد اين بيدينان كه اثري از ايشان درآن محال و خلال و جبال نماند و املاك شان دربين اقوام غلجايي و دراني تقسيم شود . چنين سرشته و تجويز فرموده اند كه سپاه نصرت پناه نظامي و اولسي از هر سمت و جانب مملكت خداداد افغانستان آنچنان در خاك طوايف باغيه هزاره جات جمع شوند كه نفري ازآن طوايف گمراهان جان به سلامت نبرند و رها نشوند زيراكه اغواي آن طايفه كفار اشرار هم مليتيست و قتل و تاراج آنها لازم است .

درين وقت فيض الله خان دفعه دار كه جهت جمع آوري ماليات با سه صد تن سواره نظام به هزاره دهراود رفته بود ند كه در علاقه گيزاب او را با سه صد تن سواره نظامش هزاره ها دستگير كردند اما به وساطت بزرگ قوم سيد شمس الدين كه از سادات هزاره بود از كشتن رهايي يافتند . (( صفحات 250 و 251 حقيقت التواريخ نوشته علامه شيخ عبدالحق مجددی )) .

درين برهه يی از تاريخ شهامت و انساندوستی مردم هزاره بازتاب يافته است كه هرنوع اتهام را جواب منطقی ارايه مينمايد .

فروختن موتر - مسئله ديگريكه گفته شده « هزاره ها موتر تانرا هم به پاكستان ميفروختند » .

دوستان كمخرد شوونيسم با اين گفته خود ، ناخودآگاه « لياف كثيفی » را بلند نموده است كه ذهن مردم را يكبار ديگر به كثافت كاری و فروش دار و ندار افغانستان به پاكستان معطوف ميدارد كه اين پدیده مربوط به گروه طالبان و نوكران پاكستان است كه در افغانستان بسر ميبرند .

جنگلات جنوب مملكت از دهه ها به اينطرف توسط سركردگان قومی ولايات همجوار پاكستان بی رحمانه قطع گرديده ، بسوی آنطرف مرز انتقال و بفروش ميرسد . احتمالآ به همين منظور ، جنگلات كشور از شعاع ديد ماده نهم و پانزدهم قانون اساسی جدید افغانستان ذيركانه پوشانيده شده است كه اين خود زمينه سازی برای غارت بيت المال كشور است .

برای درك دقیقتر اين موضوع الزامآ مواد نهم و يازدهم قانون اساسی يادآوری ميگردد :

ماده نهم : معادن و سایر منابع زیرزمينی و آثار باستانی ملكيت دولت ميباشد .

حفاظت و اداره املاك دولت و طرز استفاده درست از منابع طبيعی و سایر املاك عامه توسط قانون تنظيم ميگردد .

ماده پانزدهم : دولت مكلف است در مورد حفظ و بهبود جنگلات و محيط زيست تدابير لازم اتخاذ نمايد .

قسميكه ديده میشود ، متن هردو ماده مفهوم مالكيت دولت را در جنگلات احتوا نميكند . البته تشريحات بيشتر جهات حقوقی و ادبی مفادات فوق به مضمون این نوشتار ارتباط مستقيم ندارد ، بنآ ازآن صرفنظر ميگردد .

فابريكه ها ، كارخانه ها ، توربين های توليد برق ، بس های شهری ، وسايل ترانسپورتی كاماز ، طياره های ملكی و نظامی ، رادار ميدانهای هوايی تحت قلمرو طالبان ، پايه های انتقال برق ، سيم های سرویس برقی ، غنايم موزيم ملی ، آرشيف دولتی ، آثار تاريخی همه و همه به چپاول برده شده و به پاكستان بفروش رسید .

در زمان طالبان حتی قبرستانی ها تلاشی گرديده استخوانهای بابا و اجداد مردم افغانستان به يغما برده شده و در پاكستان به فروش رسيد .

درين گفتار ، كبيرخان تهيه كننده فلم كابل اكسپرس به فرمايش شركای خود كوشيده است تا بالای اين همه غارت و چپاول پرده انداخته و هزاره را متهم نمايد  . اتهام وارد كنندگان به هزاره ، بايد بدانند ، اين هزاره ها نبودند كه هستی و نيستی وطن را به پاكستان فروختند . مردم افغانستان بخوبی آگاهی دارند كه اينهمه يغماگری و قاچاقبری توسط كدام باندها و گروپ های مسلح سازماندهی و از كجا به پاكستان منتقل گردید و شركای قابل اعتماد پاكستان در افغانستان كی ها اند !

با اين حال نسبت دادن هزاره به فروش موتر در پاكستان ، همانند ديگر اتهامات ، يك جهالت محض است .

گردانندگان چنين فلم ها در آينده متوجه باشند كه دوستان ناخلف آنها با فرمايش فلم های توطئه آميز ، خود را رسوا و توليدكنندگان فلم را در انظار تماشاگر بی اعتبار و مسخره خواهند نمود .

اينگونه دسايس برضد اين ويا آن قوم افغانستان از طرف هركسيكه صورت بگيرد ، بدون شك باعث توسعه خصومت های قومی ، زبانی و مذهبی گرديده و راه تفاهم بين القومی را مسدود مينمايد .

وظيفه و مسئوليت دولت افغانستان است تا از طريق وزارت اطلاعات و فرهنگ و اگر ضرورت ایجاب نمايد از طريق حّارنوالی كشور مسئله را پيگيری نموده و عاملين همچون توطئه ها را متوجه مسئوليت حقوقی و جزائی عواقب آن نمايد .

در اخير سخن ميخواهم بگويم كه علمای علوم سياسی گفته اند : يك پرسش مهم فلسفه ء سياسی مربوط به حقانیت سياسی است .

موجودیت اوزبيك ، هزاره ، پشتون و تاجيك با زبان ، مذهب و فرهنگ مختلف حقانيت سياسی و اجتماعی جامعه افغانستان را تشكيل ميدهد . بايد هوای برتريت را از حواس خود بيرون راند ، حقانيت را پذيرفت ، و همديگر را تحمل نمود . در غير آن روزگار تمام ساكنين افغانستان هميشه تيره و تار خواهد ماند .

ومن الله التوفيق

پنجم جنوری 2007 ميلادی

akbarhemat4@hotmail.com

www.drfaryabi.blogspot.com

 


بالا
 
بازگشت