مثلث شکسته : آمريکا ، افغانستان وعراق

 

)راد مرد)

 

 

مروري برپيامد جنگ افغانستان وعراق براوضاع سياسي ايالات متحده

 

مدیر اجرایی کمیته تحقیق درباره حقیقت حادثه 11 سپتامبر گفت: دولت بوش از این حادثه به عنوان بهانه ای برای آغاز جنگ برضد عراق و افغانستان بهره برداری کرد . جنیس ماتیوس افزود: دولت بوش برای خاموش کردن مردم امریکا و جلوگیری از موج اعتراضها و مخالفتها با سیاست خارجی امریکا به ویژه درباره حمله به عراق و حضور نظامی , حادثه 11 سپتامبر را بهانه قرار داد و با ایجاد رعب و وحشت در میان مردم امریکا از احتمال وقوع دیگر حملات تروریستی علیه این کشور نقشه های خود را عملی کرد . وی اضافه کرد, درحالی که هدف امریکا از حمله به عراق و افغانستان تقویت موقعیت استراتژیک خود در خاورمیانه و دستیابی به منابع طبیعی آن بود تا به این ترتیب به طرح امریکای قرن جدید جامه عمل بپوشاند. به گفته این مسئول , با این حال بخش اعظمی ازمردم امریکا با وجود سانسور رسانه ها به این باور رسیده اند که اساس حمله به عراق دروغی بیش نبوده و با تحت فشار قرار دادن دولت , بوش به این مسئله اعتراف کرده که عراق در حادثه یازده سپتامبر دخالتی نداشته است .

دولت بوش با بهره برداری از حادثه یازده سپتامبر برای دستیابی به اهداف سیاست خارجی خود و بزرگنمایی این حادثه , فرهنگ ترس را در میان‌مردم امریکا اشاعه داد تا آنجا که مردم امریکا نسبت به یکدیگر حس تنفر و نا امنی پیدا کنند با این حال به استثنا گروه اندکی از مردم , همه به روشن شدن حقیقت این حادثه تروریستی اعتقاد دارند و آن را ساخته دست عوامل داخلی دولت بوش می دانند .
ماتیوس ادامه داد : حادثه 11 سپتامبر دست دولت بوش را در ایجاد وگسترش دکترین مخفی امریکا, شکنجه آشکار و بازداشتهای بدون محاکمه وپیشگیرانه باز گذاشت .
مدیراجرایی کمیته تحقیق درباره حقیقت حادثه 11 سپتامبر گفت : ما دراین سازمان معتقدیم در عصری که حوادثی مانند 11 سپتامبر روی می دهد ازمیان برداشتن دولتهایی مانند دولت کنونی امریکا و جایگزین کردن آن ضروری است . این سازمان در سال 2004 با هدف تحقیق درباره واقعیتهای حادثه تروریستی 11 سپتامبر شکل گرفت.

رییس‌جمهور آمریکا با بیان نقل قول‌های متعدد از اسامه بن‌لادن اظهار داشت که خروج نظامیان کشورش از عراق موجب برآورده شدن آرزوهای این رهبر تروریستی القاعده خواهد شد و وی را به تهدید جدی‌تری از جنس آدولف هیتلر بدل خواهد کرد. جورج بوش، رییس‌جمهور آمریکا که در فاصله‌ی دو ماه مانده به برگزاری مراسم روز انتخابات آمریکا با امنیت ملی این کشور ارتباط تنگاتنگ دارد، به ارزیابی دقیق و جزئی دیدگاه‌های اسامه بن لادن، رهبر شبکه‌ی القاعده پرداخت و برخی اسناد و مدارک محرمانه و منتشر نشده در این باره را افشاء کرد.  این در حالیست که میزان حمایت‌ها از بوش در قیاس با دوره‌یی که حملات 11 سپتامبر در آمریکا به وقوع پیوست، افزایش نیافته و سخنرانی وی اساسا با هدف متقاعد ساختن افکار عمومی این کشور در خصوص وجود تهدید تروریسم حتی 5 سال پس از وقوع حملات 11 سپتامبر ایراد شد.

همزمان با فرا رسیدن انتخابات میان دوره‌یی کنگره‌ی آمریکا دموکرات‌های این کشور انتقادات خود از سیاست‌های بوش را افزایش داده‌اند و در همین راستا برخی نمایندگان حزب دموکرات طی نامه‌یی عزل دونالد رامسفلد، وزیر دفاع آمریکا را خواستار شدند.  در همین حال بوش طی سخنرانی در آستانه‌ی فرا رسیدن سالگرد حملات 11 سپتامبر در جمع اعضای انجمن افسران ارتش آمریکا در هوتلی که مملو از سربازان و نظامیان این کشور بود به دفاع از مواضع خود پرداخت.  رییس‌جمهور آمریکا بیان داشت: تاریخ این درس را می‌آموزد که ناچیز شمردن اظهارات و گفته‌های مردان جاه‌طلب و پلید اشتباه فاحشی است. بن لادن و هم پیمانان تروریستش اهداف و مقاصد خود را مانند لنین و هیتلر )بوش بايد ميگفت چون  ريگن وبوش پدروپسر (به طور شفاف ترسیم کرده‌اند. پرسش این جاست که آیا ما به ( گفته‌های ) آن‌ها گوش می‌دهیم؟ ایا ما به آنچه این افراد شرور و پلید می‌گویند توجه خواهیم کرد؟  کاخ سفید نیز برای این که حقانیت اظهارات بوش را به اثبات برساند اسناد و مدارک محرمانه‌یی را که پیشتر منتشر نشده بود افشاء کرد. از جمله نسخه‌یی از منشور القاعده که به گفته‌ی مقامات کاخ سفید توسط نیروهای ائتلاف در افغانستان پیدا شده است و به این مطلب اشاره دارد که خصومت القاعده با آمریکا تا زمانی که همه‌ی آن‌ها به خداوند ایمان بیاورند تداوم خواهد داشت.

بوش هم‌چنین به مدرک دیگری استناد کرد که به گفته‌ی وی دستور‌العمل‌های خوفناک القاعده بوده و این مجموعه توسط افسران پولیس انگلیس در جریان یک عملیات ضد تروریستی در لندن در سال 2000 یافته شده است.  رییس‌جمهور آمریکا با استناد به نامه‌یی که اسامه بن‌لادن به ملاعمر، رهبر طالبان نوشته به بیان برخی جملات رهبر القاعده پرداخت؛ با این مضمون که مبارزات رسانه‌یی لازمه‌ی ایجاد تفرقه و اختلاف نظر میان افکار عمومی آمریکا و دولتشان است، لذا با پیگیری این امر مردم به رهبران خود فشار خواهند آورد تا از میدان جنگ عقب‌نشینی کنند.  وی تصریح کرد: به همین دلیل است که ما نباید با ترک مردم عراق پیروزی را به دشمن هدیه کنیم و این کار را نخواهیم کرد.  از سوی دیگر کاخ سفید در قالب نامه‌یی مکتوب درخواست‌های برخی نمایندگان حزب دموکرات را برای عزل رامسفلد رد کرد.  تونی اسنو، سخنگوی کاخ سفید با بیان این که این درخواست محقق نخواهد شد، گفت: شاید ساختن دیوی از دونالد رامسفلد در برقراری سیاست‌های مثبت و سازنده موثر واقع شود؛ اما در مقطع کنونی یک استراتژی غلط است.

گروهی از دموکراتهای برجسته کنگره آمریکا طی نامه ای از جورج بوش خواستند تا ایجاد تغییرات در رهبری غیرنظامی پنتاگون را مدنظر قرار دهد. این درخواست یک هفته پس ازآن صورت گرفت که دونالد رامسفلد وزیر دفاع آمریکا علیه آنچه فاشیسم نامید، هشدارداد و از سیاست های آمریکا در عراق دفاع کرد. اظهارات وی با انتقادهای شدید رهبران حزب دموکرات که در نظر دارند به رامسفلد رای عدم اعتماد دهند، روبرو شد . دموکراتها در نامه خود ، از سیاستهای بوش در عراق انتقاد کردند و این سیاستها را بخشی از استراتژی ادامه راه نامیدند که آمریکا را ایمن تر نکرده است. این نامه چندین تغییراتی را پیشنهاد داده که رهبران دموکرات از دیرباز خواهان آن بوده اند.آنها در نامه خود نوشته اند: از آنجایی که تغییر در سیاست عراق بهترین شانس را برای موفقیت ما ایجاد می کند، ما فکر نمی کنیم که رهبری کنونی غیرنظامی وزارت دفاع ) پنتاگون) برای اجرا و سرپرستی چنین تغییری در سیاست مناسب باشد. از سوی دیگر، روزنامه البیان چاپ امارات نوشت که مجلس سنای آمریکا هفته جاری برکناری دونالد رامسفلد وزیر دفاع این کشور و شمار دیگری از مسئولان آمریکایی را به سبب شکست جنگ در عراق مورد بحث و بررسی قرار می دهد.

دولت آمريكا با دادن پول به دلالان بي عطوفت تجارت برده را رونق بخشيد. سركردگان جنگ افروز افغاني و پاكستاني به راحتي عرب‌ها ، خارجيان ومردم کشورخودرا که با آنان خصومت شخصي ويا سياسي داشتند جمع‌ آوري مي‌كردند و آنها را به عنوان جنگجويان اسير شده به آمريكاييان مي فروختند. دادگاه‌هايي كه زندانيان گوانتانامو را به عنوان نيروهاي د شمن طبقه‌بندي كرده‌اند، موارد بيشماري از اين قربانيان نگون‌بخت خريداري شده با پول دولت آمريكا را شناسايي كرده‌اند.  دولت بوش البته طبق معمول انكار مي‌كندكه زندانيان را خريداري كرده است. اما در 31 مي 2005 ميشله فول، خبرنگار آسوشيتدپرس گزارش داد در ماه مارس 2002 اطلاعيه‌هايي از طريق هلي‌كوپتر در افغانستان پخش شده يا شفاهاً قرائت شده كه افغان‌ها را تشويق به تسليم اعراب در ازاي دريافت پول و تأمين مالي مادام‌العمر آنها مي‌‌كرده است. در يكي از اين اطلاعيه‌ها آمده:

«مي‌توانيد ميليون‌ها دالر به دست آوريد. اين مقدار پول براي تأمين خانواده، روستا و قبيله‌تان تا آخر عمر كفايت مي‌كند، مي‌توانيد با آن هزينه‌هاي زندگي، طبي و مسكن همه اعضاي خانواده‌تان را تأمين كنيد.»  نجيب النعيمي، وزير عدليه سابق قطر، رهبري گروهي از وكلاي مدافع 100 نفر از زندانياني را كه به آمريكايي‌ها فروخته شده بودند، بر عهده دارد. وي مي‌گويد گروهي از اعراب ثروتمند، شهروندان عادي‌يي را كه توسط گروه‌هاي پاكستاني ربوده شده‌اند، پيش از فروش آنها به آمريكاييان خريداري مي‌كنند.  اما وقايع مهم‌تر اينجا در ايالات متحده روي مي‌دهد و صرفاً پيامد سياست‌هاي سبك مغزانه داخلي است. دولت بوش ثابت كرده كه در استفاده از قدرت به هيچ‌وجه مسؤوليت‌پذير نيست و دائماً در پي كسب قدرت بيشتر است از جمله محدود كردن آزادي‌هاي مدني مردم به بهانه مقابله بهتر با تروريسم.

صرفنظر از حملات 11 سپتامبر كه چند سال قبل روي داد، تنها تروريسمي كه ايالات متحده تجربه كرده، تروريسم بوش و اشغال عراق بوده است. چرا ما نگران اسامه بن لادن هستيم وقتي بوش كوته فكر آنقدر در توليد تروريسم مهارت دارد؟ به الگوي مورد نظر بوش توجه كنيد. او تروريسم توليد مي‌كند و بعد آزادي‌هاي مدني ما را به بهانه مبارزه با ترور محدود مي‌سازد. تروريسم واقعي كه آمريكاييان با آن مواجه است  از دولت خودش سرچشمه مي‌گيرد. تروريسمي را كه شركت حسابداري آرتوراندرسون، با 85 هزار كارمند در سراسر جهان، در نتيجه روش‌هاي گشتاپويي ثارنوال فدرال تجربه كردند، در نظر بگيريد. ثارنوال از هيئت منصفه‌اي كودن و قاضي‌يي كند ذهن براي محكوم كردن كل شركت به دليل عملكرد تنها چند حسابدار آن كه به حساب‌هاي شركت انرون رسيدگي مي‌كردند، استفاده كردند. در آن زمان كاملاً مشخص بود كه دوسيه عليه چند حسابدار است نه عليه كل شركت اما ثارنوال خودراي و دمدمي مزاج به قدرت چنگ زدند.

ملت آمريكا نيز آنچنان از شركت انرون خشمگين بودندكه توجه نكردند چه كسي در اين ميان قرباني مي‌شود. همانطور كه براي حادثه 11 سپتامبر كسي مي‌بايست قرباني مي‌شد – حتا اگر آن قرباني نيروهاي خودي و ده‌ها هزار عراقي بي‌گناه بود كه هيچ ارتباطي با 11 سپتامبر نداشتند – كسي نيز مي‌بايست قرباني انرون مي شد. از اين رو ثارنوال، آرتور اندرسون، يكي از ده شركت برتر دنيا از لحاظ ارزش در بازار و يكي از بزرگ‌ترين دارايي‌هاي آمريكا را قرباني كردند.  در حال حاضر، دادگاه عالي آمريكا محكوميت شركت اندرسون را لغو و آن را بي‌گناه تشخيص داد. اما چگونه مي‌توانند آرتور اندرسون و شهرت آن را احيا كنند و هزاران نفري را كه بيكار شدند به وظايف شان‌ بازگردانند ؟ ثارنوالان ، اندرسون و دارايي‌هاي ارزشمند او را نابود كردند.  انتظار نداشته باشيد كه بوش، كه هيچ اشتباهي را نمي‌پذيرد، اقدامات غيرقانوني وزارت عدليه خود را جبران نمايد. تشكيل دوسيه براي كليه طرف‌هاي متضرر و كاركنان اندرسون عليه دولت آمريكا به منظور جبران خسارات مي‌تواند يك راه حل باشد. به نظرکارشناسان رقم يك تريليون دالر رقم مناسبي است. اين مبلغي است كه عدالت را برقرار مي‌كند و با ورشكسته كردن دولت جنگ افروز بوش، صلح به ارمغان مي‌آورد و امپراتوري جنگ طلب او را متوقف مي‌كند.

جورج بوش و گروه جنگ‌طلب نئو محافظه‌كار وي ، باعث از بين رفتن اعتبار آمريكا شده اند. اين روند همچنان ادامه خواهد يافت زيرا در حال حاضر تنها راه براي احياي اعتبار از دست رفته آمريكا، متهم كردن و محكوميت جورج بوش به دليل فريب كنگره و مردم آمريكا براي آغاز تهاجم به كشوري است كه هيچ گونه تهديدي براي آمريكا به حساب نمي آمد .  آمريكا تنها با مقصر دانستن بوش در اين تهاجم مي‌تواند خود را از ورطه سقوط نجات بخشد.  جمهوري خواهان كه به اعلام جرم عليه بيل كلينتون به دليل دروغگويي درباره داشتن رابطه با مونيكا لووينسكي علاقمند بودند، اكنون چشمان خود را بر روي دروغگويي هاي به مراتب جدي تر جورج بوش بسته اند. اقدامات بوش باعث مرگ دهها هزار نفر و جراحت و نقص عضو ده‌ها هزار نفر ديگر، نابودي يك كشور، از دست رفتن اعتبار آمريكا، ايجاد نفرت از آمريكا در بين يك ميليارد مسلمان، به هم خوردن رابطه با اروپا، بوجود آمدن حكومت نظامي در كشور و هدر رفتن 300 ميليارد دالر از بودجه اين كشور شده است.  اعتبار امريكا به حدي تنزل يافته است كه حتي از دست نشانده‌هاي آن نيز كاري برنمي آيد. اقدامات ضد امريكايي كه باعث ايجاد آشوب در شهرهاي افغانستان شده است، حامدكرزي را بر آن داشته كه استقلال كشور خود را رسماً اعلام كند. كرزي در اين اعلام استقلال، به اقدامات سربازان آمريكايي كه با اعمال خشونت و انجام اعمال احمقانه باعث گسترش آشوب شده اند، تأكيد كرد. وي خواستار نظارت بر فعاليت هاي نظامي آمريكا در افغانستان و نيز آزادي زندانيان افغان از زندان گوانتانامو شد.

در حال حاضر، مدارك فراواني براي متهم كردن جورج بوش به انجام جنايت هاي قرن موجود است. طبق بيانيه محرمانه دولت بريتانيا (به تاريخ 23 جولاي سال 2002) كه روزنامه ساندي تايمز آن را فاش ساخت، جورج بوش قصد داشته با انجام عمليات نظامي حكومت صدام حسين را با توجيه همكاري صدام با تروريست ها و در اختيار داشتن تسليحات كشتار جمعي سرنگون كند. اما موضوع به اين اهميت نبود. صدام تهديدي براي همسايگانش به حساب نمي‌آمده و قابليت كشور وي براي توليد سلاح‌هاي كشتار جمعي كمتر از ليبي و كورياي شمالي بوده است.  به گفته ثارنوال عمومي بريتانيا، تغيير رژيم عراق هيچ گونه سنديت قانوني براي اقدام نظامي نداشته است. سه احتمال را مي‌توان براي آن در نظر گرفت كه عبارتند از: دفاع از خود ، اقدامات بشردوستانه و اختيارات شوراي امنيت سازمان ملل. دو مورد اول را نمي‌توان در اين رابطه به حساب آورد وتكيه بر قطعنامه 1205 سازمان ملل كه مربوط به سه سال گذشته است نيز دشوار خواهد بود. بيانيه فوق، تأييدي بر ادعاي ما است. پس چرا بوش قصد كناره گيري از قدرت را ندارد؟
آيا دموكراسي در آمريكا در حال نابودي است؟
.

جنگ عراق وافغانستان ، دكترين جنگ پيشگيرانه جورج بوش رييس جمهوري آمريكا را تكه تكه و باعث شكست كامل آن شده است.  بوش متعهد شده هرگز هدف خود براي ايجاد دمكراسي در عراق را واگذار نخواهد كرد ولي جهان سياست خارجي در خارج از كاخ سفيد دچار حيرت زدگي شده كه چگونه مي‌خواهد جنگ داخلي را كه ممكن است به تمامي خاورميانه نيز كشانده شود، مهار كند.  حتي بوش نيز به شرايط بد عراق اعتراف كرده و تحليلگران تمامي طيف‌هاي سياسي بر اين عقيده‌اند كه دكترين بوش، يعني جنگ پيش گيرانه، از بين بردن ريشه‌هاي تروريسم از طريق كاشتن دمكراسي شكست خورده و اهداف بزرگ بوش كه حتي بسياري از منتقدان كنوني وي نيز با آنها موافق بودند بخاطر اشغال عراق براي چندين دهه به عقب رانده شده‌است.

البته اين درحالي است كه باوجود تمامي انتقادات موجود، نه حزب دمكرات و نه هيچ يك از نخبگان سياست خارجي نتوانسته‌اند راه حل ديگري براي جهان پس از ‪ ۱۱سپتامبر ارائه كنند و به اين ترتيب سياست خارجي آمريكا دچار سرگرداني شده زيرا هيچ كس نمي‌داند چگونه به بازي عراق پايان دهد و هيچ كس نمي داند چگونه با تروريست‌هايي كه هيچ كشوري ندارند و با استفاده از قدرت نظامي متعارف نيز ضعيف نشده‌اند يا رژيم‌هاي خطرناكي همچون ايران و كورياي شمالي كه بسياري معتقدند به دنبال تسليحات هسته‌اي هستند برخورد كنند.  به‌نوشته اين روزنامه، آمريكا هم‌اكنون با دسته‌اي از گزينه‌هاي بد مواجه است. به گفته كارشناسان، از بسياري جهت‌ها آمريكا نسبت به پيش از آغاز تهاجم به عراق در سال ‪ ۲۰۰۳ضعيف تر و دشمنان آن قدرتمندتر شده‌اند به گونه‌اي كه شايد از نظر آمريكا اگر غيرممكن نباشد، سرنگون كردن يك رژيم دشمن در آينده نزديك بسيار دشوار خواهد بود زيرا ارتش آن تحليل رفته و موقعيت اخلاقي آن نيز كاهش يافته است.  در حال حاضر حتي خود دمكراسي نيز لكه‌دار شده و گاهي واژه دمكراسي به جاي اينكه يادآور صلح و موفقيت باشد، يادآور موترهاي بمب‌گذاري شده و هرج و مرج است.

ديويد هالووي از مركز امنيت و همكاري بين‌المللي در دانشگاه استندفورد آمريكا مي‌گويد: افراد حاضر در داخل دولت افتخار مي‌كنند كه مي‌دانند چگونه از قدرت بايد استفاده كرد، ولي در حقيقت استفاده از قدرت دقيقا همان چيزي بود كه آنها ثابت كردند توانايي استفاده موثر از آن را بلد نيستند.  به‌گفته وي ،اين درحالي است كه حمايت‌هاي داخلي از بوش كه عامل مهمي در سياست‌هاي خارجي آمريكا است به سرعت رو به كاهش است. محافظه كاران در مورد جنگ عراق دچار اختلاف شده‌اند و افزايش اختلاف ميان جمهوريخواهان ممكن است در صورت شكست اين حزب در انتخابات ميان دوره‌اي كنگره آمريكا، باعث طغيان در اين كشور شود به گونه‌اي كه حتي حاميان اوليه جنگ عراق نيز هم اكنون نسبت به اين وضعيت ابراز نگراني مي‌كنند.  مكس بوت از افراد ارشد شوراي روابط خارجي آمريكا كه از حاميان جنگ عراق بوده است، مي‌گويد: ما در عراق در حال شكست خوردن هستيم.اين كشور به سمت جنگ داخلي پيش مي‌رود و ظاهرا بوش نيز اقدامي در مورد آن انجام نمي‌دهد، اين مساله پيامدهاي بسيار منفي در سراسر منطقه و حتي جهان خواهد داشت زيرا اين مساله باعث كبود شدن چشم آمريكا و مشتي بر مدافعان دمكراسي در سراسر جهان بوده است.  ولي با گذشت پنج سال از حمله عاملان گروه القاعده به سازمان تجارت جهاني، جهان بيش از پيش خطرناك شده است به گونه‌اي كه شروع جنگ داخلي در عراق اين خطر را بوجود آورده كه اين جنگ به كشورهاي ايران، تركيه و عربستان سعودي نيز كشيده و اين مساله شوك نفتي بزرگي به غرب وارد كند.  

جوزف ناي، استاد روابط بین الملل دانشگاه هاروارد عقیده دارد حمايت افكار عمومي جهان از آمريكا بخاطر مقامات ارشد دولت بوش كاهش يافته و اين مساله باعث تضعيف توان واشنگتن شده زيرا تاكيد بوش بر استفاده از نيروي نظامي در هيچ كجاي جهان بيش از كشورهاي اسلامي باعث از بين رفتن حسن نيت آمريكا و از بين رفتن احساس همدردي‌هايي كه پس از حملات ‪ ۱۱سپتامبر بوجود آمده بود، نشده است.  رييس جمهور بايد توانايي داشته باشد قدرت قوي نظامي را با قدرت نرم جلب رضايت ديگران تركيب كند بخصوص در مبارزه با تروريسم كه همه چيز به توانايي در جلب افكار و قلوب ميانه‌روها بستگي دارد. كليد موفقيت در ديپلماسي اين است كه بتوان ميان دشمنان اختلاف انداخت ولي بوش باعث متحد شدن آنها شده است. استفاده از انتخابات نيز آن نوشدارويي كه بوش قول آن را داده بود نبوده است زيرا در انتخاباتي كه در سرزمين‌هاي فلسطيني، مصر و لبنان برگزار شد، گروه‌هاي حماس، حزب الله و اخوان المسلمين كه همگي از نظر آمريكا گروه‌هاي تروريستي هستند به قدرت رسيدند. جهش لبنان به سمت يك دولت دمكراتيك جديد نيز بخاطر حمله اسراييل خسارت ديد و باعث افزايش حمايت‌ها از حزب الله شد.

راند بيرز از مقامات شوراي امنيت ملي آمريكا كه بخاطر جنگ عراق از سمت خود استعفا كرد با اشاره به اينكه ناتواني آمريكا در جلب حمايت بين‌المللي يكي از پرهزينه‌ترين اشتباهات جنگ عراق بوده است گفت: در پايان ما بخاطر اينكه تعداد اندكي از كشورها از ما حمايت مي‌كنند و نمي توانيم همه كار را به خودي خود انجام دهيم، ضعيف تر شده‌ايم.  وي تصريح كرد من هيچ شكي ندارم كه هر رييس جمهوري كه در آمريكا وجود داشت قطعا به افغانستان حمله مي‌كرد زيرا آمريكا در آن زمان از حمايت كامل سازمان ملل متحد برخوردار بود. به گفته بيرز، آمريكا در آن زمان از يك فرصت واقعي برخوردار بود كه چگونگي برخورد جهان با مساله تروريسم را تغيير دهد ولي آمريكا از اين فرصت استفاده نكرد اين درحالي است كه هم اكنون عراق به محلي براي جذب و آموزش تروريست‌ها تبديل شده و افغانستان نيز بار ديگر بخاطر قدرت گرفتن طالبان در جنوب اين كشور از كنترول خارج شده است.  بيرز گفته است: ايران و كورياي شمالي نيز كه به همراه صدام بخشي از محور شرارت هستند همچنان به تلاش خود براي دستيابي به تسليحات هسته‌اي ادامه مي‌دهند و علنا به مقابله با غرب پرداخته‌اند به گونه‌اي كه بسياري معتقدند اشغال عراق باعث قدرت يافتن ايران و تضعيف آمريكا شده است.

روزنامه سن فرانسيسكو كرانيكل مي‌نويسد: هرچند نومحافظه كاران خواستار حمله نظامي هوايي پيش گيرانه عليه ايران هستند ولي بسياري معتقدند چنين مساله‌اي باعث خشم جهان اسلام خواهد شد.  به نوشته اين روزنامه ، آنها همچنين معتقدند اين افراد به توانايي‌هاي ايران در حمله متقابل و محدوديت‌هاي موجود در حمله نظامي كه اخيرا در جنگ اسراييل عليه لبنان شاهد آن بوديم، توجه نمي‌كنند.  مايك مك فال استاد علوم سياسي در موسسه هوور در دانشگاه‌استندفورد مي‌گويد:ترويج دمكراسي كه كليد بوش براي تغيير خاورميانه بود براي چندين دهه به عقب رانده شده است زيرا آمريكا زماني به عنوان الگوي دمكراسي در جهان بود و براي بسياري از فعالان دمكراسي در جهان به عنوان يك مشوق تلقي مي‌شد ولي امروزه شرايط تغيير كرده و قطعا در ارتباط بودن با آمريكا يك عامل مثبت براي فعالان دمكراتيك تلقي نمي‌شود بخصوص كه ما در مصر و ايران شاهد اين مساله هستيم.

لري دايموند مشاور سابق دولت انتقالي آمريكا در عراق نيز كه هم اكنون در موسسه هوور فعاليت مي‌كند با اين مساله موافق است.  به‌گفته او، در حال حاضر يك وجهه بسيار گسترده و بد از آمريكا رژيم‌هاي طرفدار آمريكا همچون رژيم اردن، مراكش، مصر، عربستان، قطر و كويت و نيروهاي دمكراتيك سكولار در منطقه وجود دارد و اين مساله باعث روي كار آمدن و قدرت گرفتن نيروهاي اسلام گرا و تقويت غريزه بسياري از اين رژيم ها براي مقاومت شده است.  مايكل ماندبام رييس دانشكده سياست خارجي مطالعات پيشرفته بين‌المللي در دانشگاه جان هاپكينز نيز معتقد است مخرب‌ترين نتيجه جنگ عراق از بين رفتن حمايت افكار عمومي در داخل آمريكا بوده است.  به گفته او، وقتي ما در كاري موفق باشيم مي‌توانيم مردم را به خود جذب كنيم ولي وقتي موفق نيستيم عكس آن رخ مي‌دهد و در عراق نيز ما هم اكنون موفق نيستيم.  سن فرانسيسكو كرانيكل مي‌نويسد:

البته اين درحالي است كه متحدان بوش مدعي هستند آمريكا هنوز مي‌تواند در عراق پيروز شود ولي اين اجماع كلي نيز وجود دارد كه ادامه شرايط به شكل كنوني جوابگو نخواهد بود زيرا ميزان كشتارهايي كه طي دو ماه اخير در عراق صورت گرفته بيانگر كشته شدن سالانه ‪ ۴۰هزار نفر است كه به گفته دايموند، اين تنها حاكي از جنگ داخلي است.  وي افزود: من همچنين كساني را مي‌شناسم كه فكر مي‌كنند ما بايد كم كم به فكر خروج از عراق باشيم ولي مشكل اينجا است كه هيچ كس نمي‌داند آمريكا چگونه بايد از عراق خارج شود. سن فرانسيسكو كرانيكل به نقل از چارلز كوپچان از مقامات پيشين شوراي امنيت ملي آمريكا در دولت بيل كلينتون نوشت: هم اكنون يك سناريوي مشخصي وجود ندارد و اين يكي از دلايلي است كه جامعه سياست خارجي آمريكا به يك موضع مشترك دست نيافته است زيرا فقط گزينه‌هاي بد زيادي وجود دارد.

یک روزنامه آمریکایی به نقل از تحلیلگران و استراتژیست‌های مسایل داخلی آمریکا ارزیابی کرد که جمهوریخواهان این کشور پس از گذراندن یک سال بحرانی، کنترول خود را بر کنگره در انتخابات پائیز امسال در خطر می‌بینند. روزنامه نیویارک تایمز به نقل از این تحلیلگران نوشت: «جمهوریخواهان با خطر شکست سنگین در مجلس سنا مواجه هستند و رویکرد مردم به این حزب چنان دچار تغییر شده که شخصیت‌های جمهوریخواه که زمانی در انتخابات به پیروزی مطمئن بودند اکنون مجبور به رقابت هستند.»  به نوشته این روزنامه، در حال که 65 روز تا انتخابات کنگره آمریکا باقی است زمزمه‌هایی از آسیب‌پذیری جمهوریخواهان به گوش می‌رسد. ایالت ایندیانا که بوش در آنجا برتری 21 درصدی در سال 2004 موفق بود اکنون شاهد رقابت تنگاتنگ سه رقیب انتخاباتی جمهوریخواه است و در سراسر کشور نیز برخی از جمهوریخواهان برجسته پرچالش‌ترین سال خود را می‌گذرانند.  

سناتور کلی شاو از فلوریدا که از کهنه‌کاران در یکی از کمیته‌های مجلس نمایندگان آمریکا است، نانسی جانسون از کانکتیکت عضو مجلس نمایندگان، دوبره پرایس فرد شماره چهارم جمهوریخواهان در این مجلس از اعضای کنگره هستند که سال پر چالشی را در پیش دارند.  دو تحلیلگر مستقل سیاسی در سال‌های اخیر پیش‌بینی‌ کرده‌اند که دمکرات‌ها در مجلس نمایندگان برتری نسبی کسب خواهند کرد البته در صورتی که شرایط سیاسی به حال خود باقی بماند.  استیوارت روزنبرگ یکی از تحلیلگران ارشدی است که اعتقاد دارد دمکرات‌ها 8 کرسی از 12 کرسی که بر سر آن در مجلس نمایندگان رقابت وجود دارد، کسب می‌کنند.  این در حالی است که سران جمهوریخواه تلاش زیادی دارند که اوضاع را تغییر دهند.  به نوشته نیویارک تایمز، جمهوریخواهان برعکس دمکرات‌ها که در سال 1994 از شکست در انتخابات کنگره دچار بهت و حیرت شده بودند، اکنونی دیدگاه روشنی از توفانی دارند که در انتظار آنها است.  نظرسنجی‌هایی که در سطح ملی انجام شده، نشان می‌دهد که نشانه‌های مهمی چون درصد مقبولیت رئیس جمهوری و میزان محبوبیت وی در کنگره وجود دارند که حاکی از بستری است که آماده تغییرات است.

از روزهاي آغازين جنگ عراق، مقامات پنتاگون براي حفظ اعتبار و آبروي خود از اشاعه اطلاعات نادرست و كذب به عنوان اصلي‌ترين حربه خود در اين جنگ استفاده كردند. مهم‌ترين قربانيان اين حربه نيز مردم و رسانه‌هاي گروهي آمريكا بودند که به خوبي از اين واقعيت آگاه هستند. اما رسانه‌هاي مهم آمريكا (كه از اهداف واقعي دولت براي اشاعه اطلاعات كذب از سوي خبرنگاران و روزنامه‌نگاران آگاهي كامل نداشتند)، همچنان از بيان اين واقعيت كه اشاعه اطلاعات دروغين هنوز يكي از سياست‌هاي اصلي دولت آمريكا و ايادي و رسانه‌اي جيره‌خوار آن به شمار مي‌رود، خودداري مي‌كنند. ارتش آمريكا به دنبال يافتن راهي آسان براي دستيابي به اهداف خود و اشاعه هر چه بيشتر اطلاعات و اخبار كذب درباره جنگ عراق، به طور موقت يك ايستگاه راديويي عربي در نزديكي بغداد تأسيس كرد و خبرنگاران و روزنامه‌نگاران عربي را اجير كرد. در عين حال ميليون‌ها اعلاميه در كشور عراق و بين مردم خسته از ديكتاتوري صدام پخش شد. در اين اعلاميه‌ها از مردم عراق خواسته مي‌شد در صورتي كه به دنبال آينده‌اي بهتر براي فرزندان خود و استقرار آزادي و دموكراسي و پايان دادن به رنج و عذاب خود هستند، تسليم نيروهاي آمريكايي شوند.

در حالي كه چند سال پس از حمله آمريكا به عراق دستيابي به امكانات اوليه زندگي همانند برق و آب از دغدغه‌هاي اصلي مردم اين كشور به شمار مي‌رفت، اصحاب رسانه‌اي آمريكا به طور پنهاني، اما كاملاً رسمي ايستگاه تلويزيوني عراق را كه در خدمت حزب بعث بود در عرض چند هفته تغيير داده و به خدمت تبليغات آمريكايي درآوردند. مقامات ارتش آمريكا اشاعه اخبار و اطلاعات ساختگي را يكي از تاكتيك‌هاي قابل توجيه هر جنگي تلقي مي‌كنند و مدعي هستند اين تاكتيك در جنگ عراق بسيار مفيد بوده است. در حالي كه بايد گفت استفاده از اين حربه نه تنها باعث پايان دادن به جنگ نشد، بلكه با پنهان‌كاري و اشاعه اطلاعات غلط، مدت اين جنگ را طولاني‌تر كرد. ارتش آمريكا حتا درباره شمار كشته شدگان سربازان آمريكايي نيز به اين حربه متوسل شد و آمار كشته شدگان و زخمي‌ها را كمتر از ميزان واقعي اعلام كرد.

با بررسي دقيق تبعات منفي ماجراجويي‌هاي ارتش آمريكا و سياست‌هاي نادرست بوش در عراق مي‌توان به خوبي فهميد كه زمان شفافيت و صداقت در اطلاع‌رساني وقايع اين جنگ فرا رسيده است و نياز به ارائه اطلاعات درست در اين زمينه، بيش از گذشته احساس مي‌شود. علاوه بر این ديگر در عراق دشمني وجود ندارد كه آمريكا به بهانه غافل‌گير كردنش به اشاعه اطلاعات نادرست و كتمان حقايق بپردازد. صدام حسين در حبس به سر مي‌برد و نيروهاي مقاومت و به اصطلاح آمريكايي‌ها، شورشيان، ديگر فرماندهي واحدي ندارند. بنابراين بيش از اين به دروغ‌پردازي رسانه‌اي و آنچه پنتاگون تاكتيك جنگي می نامد، نيازي نيست و اين تاكتيك ديگر تاثيري نخواهد داشت. بعلاوه، مبارزات تبليغاتي و دروغ‌پردازي‌هاي پنتاگون نمي‌تواند مردم عراق را كه از سال 1991 در اثر تحريم آمريكا به شدت در عذاب بوده‌اند، فريب دهد. طبق آمارهاي موجود، اين تحريم‌ها به كشته شدن يك ميليون عراقي منجر شده اشت كه اكثر آنها را كودكان بيگناه تشكيل مي‌دهند. قتل عام روزانه، شكنجه و جناياتي از قبيل فاجعه حديثه از ديگر دلايل بي‌فايده بودن تبليغات دروغ‌ رسانه‌اي پنتاگون در عراق است.

بنابراين بايد گفت تبليغات دولت آمريكا كه با كمك رسانه‌هاي به اصطلاح مستقل و آزاد اين كشور صورت مي‌گيرد، تنها يك هدف اصلي دارد و آن نيز مردم آمريكا است. چرا كه بدون تأييد و حمايت مردم آمريكا، ماجراجويي‌هاي ارتش اين كشور بار عظيم مالي و اقتصادي بر دولت تحميل خواهد كرد و علاوه بر آن مخالفت‌هاي گسترده‌اي را به دنبال خواهد داشت. اين امر نظام سياسي آمريكا را به شدت دچار بحران خواهد كرد. پنتاگون از مرگ زرقاوي، رهبر القاعده در عراق نيز استفاده و آن را دستاويزي براي توجيه جنگ عراق قلمداد كرد. دولت بوش و حزب جمهوري‌خواه كه به شدت محبوبيت و اعتبار خود را در داخل كشور از دست داده بودند براي بهبود وجهه خود واقعه بي‌اهميتي چون مرگ زرقاوي را بزرگترين نقطه‌ي عطف جنگ عراق تلقي كردند و با تبعات وسيع رسانه‌اي پيرامون اين موضوع به پيروزي در انتخابات آتي مجلس دل بستند.

از ديگر تبليغات پنتاگون كه صرفاً براي توجيه جنايات آمريكا در عراق طراحي شده‌اند مي‌توان به بزرگنمايي وقايعي چون ديدار غيرمنتظره بوش از عراق، اعلام آموزش نيروهاي ارتش و پوليس عراقي از سوي نيروهاي آمريكايي براي مقابله با شورشيان اين كشور، اظهارات دولت عراق مبني بر پايان فعاليت القاعده در اين كشور، فراخوان صلح ملي و آزادي تعداد اندكي از زندانيان و ملاقات بوش با مشاوران خود در كمپ ديويد براي يافتن راه حل پايان بحران عراق، اشاره كرد. با بررسي دقيق اين وقايع مي‌توان به وضوح فهميد كه هدف پنتاگون از بزرگنمايي چنين مسائلي فقط بهبود وجهه دولت بوش است.

بايد پرسيد اگر واقعاً مرگ زرقاوي نقطه عطفي در تاريخ جنگ عراق به شمار مي‌رود چرا هنوز شورش‌ها و مقاومت‌ها ادامه دارد. اگر واقعاً زرقاوي عامل تروريسم در عراق بود چرا هنوز روزانه چندين انفجار در اين كشور رخ مي‌دهد، اجساد شكنجه شده در خيابان‌ها رها مي‌شوند، مبارزات مسلحانه مرگ عده‌ي كثيري را به دنبال دارد و شبه نظاميان بيشماري روزانه تحت عناوين و اسامي مختلف پا به عرصه مي‌گذارند؟
مرگ زرقاوي و حتا تشكيل دولت جديد عراق و تكميل كابينه نيز در وضعيت بحراني عراق تغييري ايجاد نكرد.
هم تبليغات پنتاگون و اشاعه اطلاعات و اخبار دروغ كه پيش از آغاز جنگ عراق براي توجيه حمله آمريكا به اين كشور استفاده مي‌شد، هم اكنون به شكلي گسترده‌تر براي بهبود حيثيت سياسي دولت بوش و حزب جمهوري‌خواه به كار برده مي‌شود.

اين حربه هم اكنون به مبارزه‌اي تبليغاتي تبديل شده كه كاملاً بر مبناي دروغ‌پردازي و عوام‌فريبي حركت مي‌كند. بنابراين بايد گفت تنها مسأله‌اي كه تغيير پيدا كرده اين است كه دولت و رسانه‌هاي آمريكا تصميم گرفته‌اند اين بار براي دستيابي به اهداف سياسي داخلي خود به دروغ‌پردازي واشاعه اطلاعات نادرست بپردازند. اين بار شايعات و دروغ‌پردازي‌ها درباره عراق و منطقه امن منتشر نمي‌شوند بلكه هدف تبليغات رسانه‌اي كنگره و سياستمداران ناراضي آن است.

شخصيت وعملکرد قدرتمداران درآمريکا : اگر چه جورج بوش را نمي‌توان بدترين رئيس جمهور تاريخ آمريكا دانست (چرا كه اين لقب ننگ آور به وود رو ويلسون اختصاص دارد) اما با قاطعيت مي‌‌توان گفت وي بدترين رئيس جمهور آمريكا پس از جنگ جهاني دوم است.  اگر چه هنوز تا پايان دور دوم رياست جمهوري وي دو سال و اندي زمان باقي مانده است و او فرصت جبران سياست‌هاي نادرست خود در گذشته را دارد، اما عملكرد و خط مشی وي تاكنون امكان اين امر را غيرممكن ساخته و به خوبي واضح است كه بوش در اين فرصت باقي مانده نيز نمي‌تواند وجهه مخدوش خود را اصلاح و ترمیم بخشد.  وي از تمامي روساي جمهوري آمريكا كه پس از جنگ جهاني دوم در راس كار قرار گرفته و در ايفاي مسووليت خود شكست خورده اند (جان اف كندي، ليندن جانسون و ريچارد نيكسون) نيز ضعيف‌تر عمل كرده و در عملكرد ناشيانه خود گوي سبقت را از آنان ربوده است.

جان اف كندي به دليل برخي ويژگي‌ها و نيز به دليل مرگ نابهنگامش خود هنوز رئيس جمهور محبوبي به حساب مي‌آيد، اما اكثر مورخان عقيده دارند كه مردم آمريكا به جان اف كندي بيش از حد بها مي‌دهند در حالی که عملكرد وي آنقدرها هم درست نبوده است. جان اف كندي در دوران رياست جمهوري خود بارها آزادي‌هاي فردي را نادیده گرفت و نقض کرد. مثلا وی در اقدامی مزورانه با تحریک تبعیدی های کوبا برای براندازي دولت فیدل كاستر و، چهره خود و آمريكا را نزد جهانيان مخدوش كرد. اما خطرناك‌ترين اقدام وي در طول بحران موشكي كوبا صورت گرفت. اقدام كندي در آن زمان باعث شد خروشچف، رهبر شوروي سابق، موشك‌هاي هسته‌اي خود را از كوبا خارج كند. در آن زمان شوروي به منظور مقابله با حمله احتمالي آمريكا به كوبا، در اين كشور موشك‌هاي دوربرد مستقر کرده بود.

كندي با كمك وزير دفاع خود فهميد موشك‌هاي شوروي قابل تبديل به موشك‌هاي هسته‌اي نيستند و اين امر باعث شد تا هراس دولت آمريكا از موشك‌هاي شوروي كاهش يافته و خيال حمله به كوبا را در سر بپروراند، غافل از آن كه شوروي كاملاً مخفيانه و بدون آگاهي ديگران، در كوبا تسليحات هسته‌اي كوتاه برد مستقر کرده است تا به اين ترتيب از حملات احتمالي آمريكا به تجهیزات موشكي دوربرد خود دفاع كند. اگر آمريكا تصميم خود را مبني به حمله به كوبا عملي مي‌كرد، هم اكنون جهان در آتش بزرگ هسته‌اي سوخته و نابود شده بود. حس رقابت و زياده‌خواهي جان اف كندي نزديك بود جهان را به نابودي بكشاند.

ليندن جانسون بيشتر از كندي آزادي‌هاي فردي را نقض کرده است با وجودي كه مطمئن بود در ويتنام شكست خواهد خورد (زيرا فرانسه اندكي قبل در اين كشور شكست خورده بود)، يكي از نامشروع‌ترين جنگ‌هاي تاريخ آمريكا را رقم زد. در اين جنگ 58 هزار سرباز آمريكايي و تعداد بيشماری از مردم ویتنام کشته شدند. جانسون به بهانه ای واهی یعنی آزاد ‌سازی ویتنام از چنگال کمونیسم، این کشور را به انحطاط کشاند. این جنگ همچنین مشکلات فراوانی را برای مردم آمریکا به دنبال داشت و شهروندان آمریکایی همواره تحت کنترول دولت بودند.  فساد گسترده در دولت ریچارد نیکسون و سوء استفاده از اف‌بی‌‌آی و سیا از سوی مقامات این دولت باعث شد تا در تاریخ آمریکا از نیکسون به عنوان رئیس جمهوری نالایق یاد شود. وی قبل از پایان جنگ هند و چین به کلمبیا، حمله کرد، از حمله به لائوس حمایت نمود و ویتنام را بمباران کرد.

تمام اعمال فوق نقض صریح قانون اساسی آمریکا و جنایت جنگی محسوب می‌شوند. اما به نظر می‌رسد جورج بوش در سیاست‌های ناکار آمد خود و نقض قوانین بین‌المللی گوی سبقت را از هر سه رئیس جمهور مذکور بوده است. وی به جای بهره‌گیری از تمهیدات امنیتی برای دستگیری عاملان اصلی حملات 11 سپتامبر به کشوری حمله کرد که در وقایع فوق دست نداشت و آن را تا مرز جنگ داخلی کشاند. حمله بوش به عراق باعث گسترش احساسات ضدآمریکایی شد و هم‌اکنون مخالفان آمریکا به دلیل جنایات دولت بوش در عراق سالیان سال حملات ضدآمریکایی خود را ادامه خواهند داد. شاید اگر بوش در جنگ جهانی دوم رئیس جمهور آمریکا بود، دشمنی‌های جاپان و آلمان را با حمله به رومانیا پاسخ می‌داد!  اما جنگ عراق تنها شکست مفتضحانه دولت بوش به شمار نمی‌رود. جنگ به اصطلاح ضدتروریسم بوش که پایان ندارد، خطرناکترین اقدام این رئیس جمهور نالایق به شمار می‌رود. وی به بهانه مبارزه با تروریسم، دامنه قدرت و اختیارات خود را افزایش داده است.

نگهداری مظنونین در زندان‌ها بدون محاکمه، جاسوسی غیرقانونی از شهروندان آمریکایی و توسل به شکنجه از جمله موارد صریح نقض قانون اساسی آمریکا هستند.  هیچ یک از روسای جمهور آمریکا در دوران پس از جنگ جهانی دوم ادعا نکرده‌اند در زمان جنگ یا بحران، رئیس جمهور می‌تواند قدرت و اختیارات نامحدودی داشته باشد.  این ادعا آن هم زمانی که پایانی برای جنگ مد نظر نیست، بسیار خطرناک می‌باشد. آزادی‌های فردی مردم آمریکا که در قانون اساسی تضمین شده‌اند، با خطر جدی مواجه هستند و قدرت طلبی روزافزون بوش می‌تواند در آینده این آزادی‌ها را بیش از پیش تهدید کند.  بنیان‌گذاران قانون اساسی آمریکا در مخالفت با نظام‌های پادشاهی اروپا قدرت اجرایی دولت آمریکا را بسیار محدود کرده اند. اما قدرت‌طلبی بوش باعث شد خصوصی‌ترین زوایای زندگی مردم آمریکا نیز از سوی دولت کنترول شود. این قدرت طلبی، بوش را به خطرناک ترین و در نتیجه بدترین رییس جمهور آمریکا در دوران پس از جنگ جهانی دوم تبدیل کرده است.

رييس جمهور آمريكا و مشاوران وي با نااميدي تمام سعي دارند تا خود را از عواقب مهلك دروغ‌هاي مكرري كه تاكنون بيان كرده‌اند، كنار بكشند نشريه تونس هبدو با انتشار مقاله‌اي اظهار كرده است دروغ وعوام فريبي بوش و ديگر مقامات دولت وي سودي براي آنها ندارد و دروغ‌هاي بي‌شمار آنها دير يا زود برملا خواهد شد. بوش كه سياست‌هاي خارجي خود را تحت نفوذ گروهي ازياران کودن خود طراحي مي‌كند، از زمان حمله به عراق وافغانستان به طور مداوم شكست‌هاي فراواني را متحمل شده است. در گزارش اخيري كه از سوي دو تن از متخصصان سياسي آمريكا به چاپ رسيد، عنوان شده است كه حمايت آمريكا از اسراييل باعث بر افروختن خشم اعراب و مسلمين عليه آمريكا گشته و امنيت اين كشور را به مخاطره انداخته است. مردم آمريكا و ديگر كشورهاي جهان بهاي گزافي را براي دورغ‌هاي آمريكا و بوش پرداخته‌اند. بيش از 100 هزار عراقي به خاطر دروغ‌هاي جورج بوش جان خود را از دست داده‌اند و حداقل  2500آمريكايي )به اساس گفته دولت آمريکا  ) نيز در اثر دروغ‌هاي رييس جمهور خود كشته شده‌اند.
هزينه 117 ميليارد دالري جنگ عراق و افغانستان نيز يكي ديگر از تبعات منفي دروغ‌هاي بي‌شمار رييس جمهور آمريكاست. جورج هارليگ، سياستمدار مشهور آمريكايي كه در دولت‌هاي نيكسون و ريگن صاحب منصب بود درباره خصلت دروغ‌پردازي جورج بوش مي‌گويد: هر چند از قبول اين واقعيت انزجار دارم، اما بايد پذيرفت كه رييس‌جمهور آمريكا به شكل بيمارگونه‌اي دروغ مي‌گويد و عوام فريبي وي حتي از زمان رياست جمهوري نيكسون نيز فراتر رفته است.
اكثر جمهوريخواهان و دموكرات‌هاي كنگره نيز اين خصلت بوش را پذيرفته‌ اند. آنها عقيده دارند به علت دروغ‌هاي بوش درباره عراق وافغانستان جمهوريخواهان از انتخابات آينده شكست خواهند خورد. يكي از جمهوريخواهان اعلام كرده است حزب جمهوريخواه در انتخابات آينده نه از سوي دموكرات‌ها بلكه از جانب رييس‌جمهور شكست خواهد خورد. وي در ادامه سخنان خود تصريح كرده است مانع و مشكل عمده جمهوريخواهان در انتخابات آينده مشخص جورج بوش است.
اما جورج بوش و حاميان وي براي نجات خود از گرداب دروغ‌هايشان نه تنها دروغ‌گويي و عوام فريبي را كنار نمي‌گذارند، بلكه هنوز به دروغ‌هاي بيشتر متوسل مي‌شوند. تمامي مقامات دولت بوش درباره جنگ عراق دروغ گفتند و هيچ استثنايي در اين باره وجود ندارد.
وقتي اخيراً آشكار شد كه جورج بوش براي توجيه حمله به عراق عمداً به افشاي اسناد محرمانه اهتمام ورزيده است، جمهوريخواهان نتوانستند از رهبر خود كه به انحطاط اخلاقي متهم شده بود، دفاع كنند. در واقع آنها پذيرفته‌اند كه در تاريخ آمريكا از جورج بوش به عنوان اسطوره شكست ياد خواهد شد. وجود تسليحات هسته‌اي و کيميايي در عراق دروغي بود كه جورج بوش براي توجيه سياست‌هاي استعماري خود از آن بهره برد. اكنون استقرار دموكراسي در عراق وافغانستان نيز دروغ بزرگتر ديگري است كه جورج بوش براي نجات خود به آن چنگ انداخته است، در حالي كه واقعيت كاملاً برعكس است. نه تنها در عراق وافغانستان دموكراسي وجود ندارد، بلكه خطر وقوع جنگ داخلي در اين كشور هاباعث به وجود آمدن بحراني غيرقابل كنترول شده است و اين بحران باعث كشته شدن حداقل 50 تا100تن از مردم بيگناه در روز مي‌شود.
رسوايي ديگر دولت بوش نقض حقوق بشر در زندان‌هاي آمريكايي خليج گوانتانامو، افغانستان، عراق و زندان‌هاي مخفي سيا در برخي كشورهاي اروپايي و عربي است. دولت بوش طبق عادت ديرينه خود و براي فرار از رسوايي فوق به دروغ متوسل شده و نقض حقوق بشر در زندان‌هاي خود را تكذيب مي‌كند.
دروغ‌هاي گسترده بوش تنها به موارد فوق ختم نمي‌شود. رييس جمهور آمريكا حتي كشته شدن و موقعيت وخيم سربازان آمريكايي در افغانستان و عراق را تكذيب مي‌كند. شكنجه زندانيان، نقض حقوق بشر، جرم و جنايت و كشته شدن افراد بيگناه همچنان ادامه دارد. هر چند بوش وقوع حوادث فوق را تكذيب مي‌كند، اما واقعيت اين است كه اين وقايع روزانه و به طور مكرر اتفاق مي‌افتد و مردم آمريكا بايد اين حقايق را بپذيرند. استفاده ازمنابع خبري وتحليلي .

 

 


بالا
 
بازگشت