محمد امین  فروتن

به استقبال از «نقد یک دوست »

و توضیح  مجدد پیرامون مسأ له دیورند و مقاله مورد نظر

" نیاز های  آشکار و حاکمان پنهان "

 

پس از آنکه نوشته ام تحت عنوان « نیاز های آشکار و حاکمان پنهان » در برخی از روزنامه ها ی با اعتبار وپر خواننده ای مانند آرمان ملی  از شهر تاریخی کابل  منتشر شد، همچنان  در سایت های وزئین شبکه جهانی انترنیت اقبال انتشار یافت  و از زمامداران کشور تقاضأ نموده بودم که در برابر مسائل استرتیژیک و حاد کشور از سیاست های تخدیری و تردیدی " گاهی به نعل و گاهی برمیخ " بدر آیند و کار را با یک شیوه عاقلانه و مدبرانه باید یکسره کنند و برای بینیش و دیدگاه  سیاسی شان  در میان این دو پارادایم یعنی کشور های منطقه و توده های از مردم ، یکی را باید انتخاب کنند که کدام یکی از اینها ملاک و معیار ارزیابی دولت مردان کنونی مان  است و منافع افغانستان را باید برویت حکم کدامین یکی از این دو ( مردم یا کشور های منطقه ) مورد ارزیابی قرار دهند   تازه فهمیدم که آن نوشتارم به غرض تحلیل مواضع نویسنده و کشف حقیقت برای خواننده گان ارجمند باید مجددأ  باز نگری شود . علاوه بر این مقاله ء زیبای  دوست خوب و ژرف اندیشم جناب آقای انجنیر سید یعقوب "نوید " که در نقد بر نوشته ء اینجانب به نگارش در آورده و در سایت وزئن گفتمان به نشر رسیده است ضمن اینکه متمم نوشتارام محسوب میگردد برای شخص خودم نیز آمو زنده بودکه بد ین وسیله از ایشان قلبأ اظهار سپاس میکنم .میگویند گوسفندی  که در مجاورت یک روباهی زندگی میکرد ،از قضأ یک روزی از روزها حال گوسفند وخیم گشت و در حال مردن بود  که آن  روباه مکار  نیز بالای سرش نشسته بود تا پس از جان کندن شکمی از او بِدرد و نوش جان کند ! ،گوسفند نیم  نگاهی به روباه کرد و گفت : اگر به امید مردن من نشسته ای  من تا چهارشنبه نه می میرم برو پشت کارات ! روباه وقتی این حرف گوسفند راشنید با بسیار خون سردی در جواب  گفت که من هم تا جمعه بیکارهستم؛ بطوری که می بینیم داستان کشور و مردم ما نیز که در مجاورت با کشور پاکستان  ، شباهت با قصه ای از  آن گوسفند و روباه مکاری دارد که به آرزوی مردن گوسفند لحظه شماری میکند ! از هیچکسی پوشیده نیست که  منافع ملی  پاکستان که عمق استراتیژیک آنکشور را تشکیل میدهد در نابودیی ساختار ها و زیر بنا های اصلی کشور جنگ زده ء ما نهفته است . زمامدارن پاکستان  بویژه حلقه های نظامی آنکشور همیشه تلاش کرده اند  تا با ایجاد جو زهراگین تبلیغاتی میان اقشار و طبقات گوناگون جامعه ء ما بخش قابل ملاحظه ای از کتله های مردم ما را به دنباله روی از خویش وا می دارند ، اکنون در همین افغانستان سلحشور ما ، پاکستان سعی بر این دارد تا برخورد به مسأ له امنیت در افغانستان را در گرو حل به اصطلاح مسأ له "خط دیورند " وا نمود سازد  وواکسن« دیو رند یزه ساختن »  امنیت افغانستان را  در وجدان عمومی و افکار توده های ستمدیده ء  مردم افغانستان ترزیق کنند .برخی از روشنفکران راستین ما  بار ها و بار ها حقیقت این نقشه ء شوم را افشا کرده اند و بحق در برابر آن موضع گرفته اند ؛ اما چرا و به روی کدامین دلا ئیل منطقی   حل این بحران را به آینده به قول دوست روشنضمیرم آقای نوید به زمان « موهوم » مؤ کول میکنم؟ من اکیدأ بر این باور هستم که با ید آگاه باشیم  حضور چند هزار عساکر کشور های خارجی  در کشور ما و اعطائی چند ین ملیارد دالر بنام باز سازی افغانستان که  از سوی  جامعه جهانی در اختیار دولت مردان ما قرار گرفته است یک نوع از اشباع های  فریبنده ای به شمار می آید که بصورت بسیار  کاذب و مصنوعی ما را تشویق به حل وفصل تمامی مسا ئل با کشور های همجوار می سازد   !  من نه میخواهم نصیحت اخلاقی کنم ، مسأ له سرنوشت مردمی است که  در طی سه دهه جنگ و فاجعه بازهم قربانی میشود ! به نظر من در گام نخست باید این پرسش را پاسٌخ دهیمکه چرا و چگونه ما به مثابه ملتی که در امتداد تمامی  تاریخ کهن به حیث ملت یکپارچه و متمدن یا د میشدیم ، نا گهان به کتله های پراگنده و " صدقه خوری!!" از جهان  مبدل گشتیم ؟ و امروز همه کاره ء هیچ کاره ای شده  ایم که اگر هر قدر زور میزنیم نه تأ ثیری می گذاریم  و نه هم  خود به جایی میرسیم ؛ که یکی از علت های آن اولأ نداشتن آن نیرو و قدرت  اولیه ملی ومعنوی  است و ثانیأ فقدان فرهنگ قوی برای اکتساب فرهنگ ها و معنویت موجود در جهان معاصر است که برای بدست آوردن آن شعور هنری و فرهنگی ملت ما باید بصورت آزاد و" خود آگاهی "  مجهز شده باشد .این درست است که کمک ها و « صد قا ت » جامعه بین المللی موجب تغییر در زندگی بخشی از مردم ما شده است ، اما آیا در چه قسمتی از مردم جامعه ما ؟ پیداست که در کشوری مثل کشور ما هنوز فقر و بیکاری و تیره روزی عظیمی وجود دارند ، واقعأ عجیب است دشمنی که در جبهه مقدم جنگ سینه به سینه ما ایستاده است و نه تنها قریب به سی سال بر تمام ذرات منابع سیاسی و انسانی ما چنگ انداخته ، بلکه هنوز هم در شرائط حاضر و با حضور نیرومند جامعه بین المللی ، قوی ترین شبکه های تروریستی و جاسوسی را در داخل و خارج کشور علیه صلح و آرامش جامعه ما رهبری میکند ،از تمامی شرائط ، اوضاع و احوال ، امکانات ، نقطه ضعف ها و قوتهای ما اطلاع دارد ، و به مقتضای منافع خویش و به حکم نقطه ضعف ها و قؤت های رجال سیاسی و فرهنگی مان ، ما را وادار به حل مسائلی میسازند که عمق استراتیژیک شانرا تشکیل میدهند وحل بحران مرزی با پاکستان در شرائط کنونی از زمره این " بحرانها " محسوب میشود. چنانچه  در نزد برخی از  روشنفکران و آگاهان  جامعه ما پدیده های همچون  امنیت و صلح به شمول بحران فقروبیکاری  ، ایجاد پایه های ملت سازی ، نبود نظام مبتنی بر عدالت اجتماعی درافغانستان در گرو حل مسأ له دیورند نهفته است ! و از حل این مسأ له به مثابه شاه کلید تمامی مشکلات و پرابلم های سیاسی ، امنیتی ، و فرهنگی  و اقتصادی یاد میکنند ! اما اگر با  حل این مسأ له بویژه  در شرائط آشفته و نا مناسب کنونی نتوانیم به یک صلح پایدار و جامعه ء مبتنی بر آزادی و  عدالت اجتماعی نا ئل آیئم ،  حل این مسأ له  هرچند بروی یک تخته کا غذ چه فایده ای خواهند داشت ؟ ازسوی دیگر سیاست های پاکستان در دنیای امروزی دوگانه و مملو از تناقض به نظر میرسد که از یکسو  رژیم این کشور از سوی برخی از دپلومات ها و صاحب نظران خوش باور یکی از امریکائی ترین رژیم های دنیا به حساب می آید که با حضور دوگانه اش در ائتلاف ضد تروریزم و القاعده  و کمک به ایالات متحده امریکا در افغانستان متعهد شده است ، از سوی دیگرجامعه پاکستان یکی از محکم ترین پایگاه های رشد رادیکالیزم و صدور تروریزم در سراسر جهان اسلام خوانده میشود ، و اسلام آباد تنها کشور مسلمانی که مجهز به سلاح آتومی و هسته ای است . و با توجه به جمیعت و فعالیت های مدارس مذهبی و افراطی اش بر جایگاه بزرگ منطقه ای تکیه زده است . در حالیکه افغانستان با سپری کردن سه دهه جنگ وویرانی و بزرگترین قربانی تروریزم نتوانسته است مؤ قیعت قابل اعتباری را به عنوان یک عضو فعال این ایتلاف حاصل کند . چنانچه حتی بلند رتبه ترین مقامات امنیتی کشور ما تا هنوز هم که چندین سال از حضور نیروهای خارجی در افغانستان سپری میشود از تعداد و رقم واقعی آن  نیروها آگاهی ندارند ، البته باید گفت که این نقیصه از همان روزهای نخست تشکیل اداره مؤقت در افغانستان که با ختم کنفرانس «بن »  با  نبود یک مکانیزم قانون مند میان جامعه جهانی و اداره مؤقت بؤجود آمده است ، گره می خورد . زیرا اکثر اعضای   ارشد نخستین دولت  مؤقت افغانستان چنان در  نشه ء قدرت و بیا بروی  شهرت غرق بودند که مهمترین و حیاتی ترین مسا ئل مربوط به ملت بزرگ و کهن افغان را به فراموشی سپردند ؛ تجربه نشان داده است که در اینگونه احوال  و اوضاع سیاسی کشور ،  ما از هرگونه ابتکار عمل ،   در تمامی زمینه ها اعم از یک دیپلوما سی فعال و دکتورین امنیتی و سیاسی  بی بهره میباشیم  . اکنون خوب است که وضعیت عمومی کنونی  جامعه ما را از دید جنرال پرویز مشرف حاکم نظامی پاکستان  بنگریم که وی حین تصمیم گیری به غرض  مشارکت در ایتلاف جهانی  ضد تروریزم  بروی یک بر آؤرد سیاسی و دکتورین نظامی به شرکت در  آن ایتلاف دست یازیده بود ، و آخیرأ در کتاب معروف اش « خط آتش » جایگاه پاکستان در مبارزه با تروریزم   به شکل خاطراتی از زندگی یک جنرال به نشر رسانده است ، ممکن است در ذهن خیلی ها از خواننده گان این پرسش بوجود آید که آخیر خوانش و اشاره به  این یادداشتها با وضعیت کنونی جامعه ملتهب ما چه ارتباطی دارد ؟ 

 چنا نچه  دوستان عزیز ما بخوبی آگاه اند که وقتی وارد صفحه شطرنج شدی چه بخواهی چه نخواهی تبدیل به « مٌُهره » خواهی شد و مهره را نیز به بازی میگیرند ؛ بازی شطرنج را زمانی میتوانی ماهرانه به پیش ببری که  بر روح وروان حریف ات غلبه حاصل کنی و همه نیرنگ هایش را که برای شکست خودت بکار میگیرد شنا سائی و در نخستین فرصتی که بدست می آوری   با تدبر و عقلانیت از بیخ وبن خنثی سازید ؛ آقای جنرال مشرف حاکم نظامی پاکستان در گرما گرم یک سا یکو لوژی خاص نظامی   ضمن ارزیابی شرائط آن زمان  که مأ موران قصر سفید  ایا لات متحده امریکا جهت مبارزه با تروریزم عملآ مشغول ایجاد و تشکیل یک ائتلاف بین المللی بودند وقتی از سوی « کولین پا ؤل » وزیر خارجه سابق امریکا  برای مشارکت در ایتلاف جهانی مبارزه با تروریزم دعوت به عمل می آید و ضمن بیان این دعوت به الفاظ تهدید آمیز ی جملات معروف جورج بوش رئیس جمهور امریکا را تکرار میکند  که « یا با ما هستید یا هم علیه ما » آقای مشرف آنرا جدی میگیرد و سپس وقتی یک روز بعد  جنرال محمود احمد رئیس سازمان اطلاعات ارتش پاکستان که حین وقوع حوادث یازدهم  سپتمبر 2001 میلادی در واشنگتن به سر میبرد در مورد جلسه اش با آقای ریچارد آرمیتاژ معاون وزارت خارجه آمریکا که به روزهای 12 و 13 سپتامبر پشت در های بسته صورت گرفته بود پیام آقای آرمیتاژ معاون قدرتمند وزارت خارجه را به سمع آقای جنرال پرویز مشرف رسانید ؛ پیام آقای آرمیتاژ  چنین بود که ما نه تنها باید تصمیم بگیریم که در جانب امریکا هستیم یا تروریستان ، بلکه اگر تصمیم بگریم که ما طرف تروریست ها را بر گزینیم  آنگاه آماده چنان بمباردمانی باشیم که به عصر حجر بر گردیم ، روشن بود که ایالات متحده امریکا تصمیم گرفته است تا پاسُخ حوادث یازدهم سپتا مبر 2001 میلادی را بدهد و پاسخ هم باید جدی باشد ؛ من تمامی گزینه های پیش روی پاکستان را بر اساس اصول نظامی مورد تحلیل و ارزیابی قرار دادم و جنبه های مثبت و منفی آنرا سبک و سنگین کردم و برای من که همیشه خوشبختی مردمم و منافع ملی پاکستان از اهمیت شماره اول مطرح بود سعی کردم پیش از تصمیم گیری تحلیلی از شرائط و اوضاع آن زمان داشته باشم ، در یک نبرد فرضی ایالات متحده امریکا را دشمن فرض کردم ، اگر از ایالات متحده امریکا پشتیبانی و حمایت نه میکردم با واکنش خشن و قهر آمیز آمریکا روبرو می شدیم ، سوال این بود که اگر وارد ایتلافی که برهبریی امریکا بوجود می آید نه شویم آیا میتوان با آنها مقابله کرد ؟ و حمله آنها را تحمل کرد ؟ البته پاسخ منفی بود ؛ به سه دلیل اساسی توان رویاروئی با ایالات متحده امریکا را نداشتیم . 1 : ضعف نظامی ما در مقائسه با نیروهای ایالات متحده امریکا ؛ در این مقابله احتمالی نیروهای نظامی ما بصورت کامل نا بود می شدند . 2 : ضعف اقتصادی  ، پاکستان خود نفت و ظرفیت استخراج آنرا  ندارد که در صورت حمله امریکا اقتصاد خود را همچنان ثابت نگهدارد . دلیل سوم و بد ترین دلیل هم ضعف اجتماعی ما بود که نه میتوانیستیم تمامی ملت را بصورت یکپارچه و منسجم در برابر امریکا بسیج کنیم از همه مهم اینکه در آستانه این جنگ همچنان منافع ملی مانرا در نظر داشتیم ، که در ابتدا هند سعی کرده بود با در اختیار دادن پایگاه های نظامی اش به امریکا پیشگام شود .اگر ما در کنار امریکا قرار نه میگرفتیم ایا لات متحده پیشنهاد هند را می پذیرفت آنگاه چه اتفاقی می افتاد ؟ در آنصورت هند در رابطه به مسأ له کشمیر یک فرصت طلائی بد ست می آؤرد . امکان داشت هندی ها عملیات محدودی را در آنجا راه می انداخت و آنگاه در همکاری با ایالات متحده امریکا و سازمان ملل متحد مرز ها را مشروعیت می دادند و وضع کنونی را به شکل دائم در می آوردند . ایا لات متحده هم جز تا ئید این طرح هند را نداشت .  اکنون ببینیم که در این سوی صفحه  شطرنج خونین و آنهم در شرائط کاملآ متغائر سیاسی و تاریخی چه میگذارد ؟ بگذار بدون مقدمه بگویم که در آنسوی این شطرنج حلقه های نظامی و هژمونیستی پاکستان صف آرائی کرده است ، اما این صف آرائی آشکار نیست ، زیرا آن شیطان بزرگ ، شیاطین کوچک را همچون مهره های سرباز ، آسب و فیل در مواجهه با مردم تهی دست مان آرائیش داده و رو در رو به صحنه یک جنگ تبلیغاتی و دیپلوماتیک  می دواند .تا مردم نا توان ما را به بن بستی وارد کند که راه بازگشت آن جز به طرف پاکستان نباشد ، برخی از عزیزان روشنفکر جامعه ما منجمله دوست عزیزم جناب آقای نوید چنین میپندارند که گویا« متأسفانه عامل تمامی بدبختی های موجود در عدم موجودیت سرحد و در امتداد سرحدی گره خورده ، اما تا نام ایجاد سرحد به گوش ما میرسد احساسات بر ما غلبه نموده نه میتوانیم واقیعت ها را آنطور که هست ببینیم و بپذیریم ، لذا کاملآ به سر درگمی ، تضاد گوئی و عدم داشتن استراتیژی روشن در زمینه مواجه هستیم – در حالیکه مانند آفتاب روشن است که محور وعامل تمامی بد بختیهای موجود زمان ما در آنسوی خط دیورند قرار داشته و همه میدانیم که غائله طالب و القاعده از پنج سال بد ینسو در داخل افغانستان ختم گردیده یعنی نه دیگر طالب و القاعده هیچ کدام در افغانستان پشتوانه و حمایت کننده ای ندارند اما جنگ ،  ترور ، انفجارات ، کشتار مردم بی گناه باز هم ادامه دارد . »( 1) متأ سفانه با همه ارادت و احترامی که به این عزیزان دارم نه میتوان با اینگونه  ارزیابی ها وتحلیل های شان که راجع به اوضاع جاری  کشورو جامعه جنگزده ما دارند توافق نمود ، زیرا پدیده طالبان چنانچه برخی از کارشناسان نظامی پاکستان و منطقه که در به وجود آوردن و سازمان دهی این جرسومه نقش مهمی را داشتند به این امر اعتراف میکنند که هسته های اولیه این تشکیلات که در دهه نود میلادی به اسم « جنبش اسلامی طالبان » مسمی گردید از نخستین سالهای جهاد و مقاؤمت  مردم افغانستان در برابر اشغال گران روسی و مهره های داخلی آنها در دل حرکت های آزادی بخش ملی و اسلامی از سوی حلقه های نظامی و اطلاعاتی پاکستان  غرس گردیده است ، که این درست اوج جنگ سرد میان قدرت های بزرگ جهانی و منطقوی بود ؛ البته تغیرات و جابجائی مهره ها ی سیاسی و نظامی در کشور های ما بالخصوص پاکستان و افغانستان بر این روال گواهی میدهند ؛ یک اشتباه دیگری ممکن پیش بیاید و آن اینکه فکر کنیم تنها مسؤ لیت این همه بدبختی ها و فاجعه ها بر دوش مراکز مصنوعی قدرت یعنی همانهای که با هویت افغانی شان  بر وی صحنه ظاهری قدرت حضور دارند است ؛ در صورتی که این طور نیست زیرا درست است که این نیروهای بومی  راه بلد ان ناتوانی اند که دربدل چند دینار و غریزه ء شهرت طلبی و قدرت خواهی بسیاری از  وظائف خطیر اجتماعی و انسانی را فراموش کرده اند ،  و این نیروهای افغانی الاصل به خاطر فراگیریی  دوره کوتاهی از  آموزش های زبان و تملق نوین نه میتوانند نقش خاص ومسؤ لیت یک روشنفکر را اعمال کنند ؛ بلکه این رسالت روشنفکران اصیل میهن مان است که با ایمان بخشیدن به جامعه و تحلیل درد های اجتماعی و ایجاد خود آگاهی در مردم و تعیین یک هدف مشترک و ایده آل برای آنها جامعه را به حرکت در بیا ورد ، که این دسته سهم بزرگی در تقویت و ایجاد حرکت های اصلاحی و آگاهی بخشی داشته اند و در راستای این وظیفه ء خطیر و یک  داورئی بزرگ تاریخی و انسانی تمامی مقصران و مسؤ لان فاجعه را به محضر خدا و مردم ستمدیده جامعه معرفی میکنند ، اینجاست که همان 38 کشوری از جامعه جهانی که در یک مجمعی بنام ایتلاف مبارزه با تروریزم گرد هم آمده اند و بیشتر به جای محو تروریزم و قاچاق مواد مخدر خود به تشویق و ترویج تروریزم و قا چاق و رشوه و فساد آغشته شده  اند یکجا با اکثر  این دلالان و راه بلدان افغانی الاصل مقصر دانسته شوند . اکنون بر ماست که پس از به هدر دادن چندین سال از بهترین فرصت های که با وقوع حادثه 11 سپتامبر در اختیار مردم افغانستان قرار گرفته بود بدون هرگونه تعارفات  مرسوم سیاسی و مصلحت اندیشی های گروهی پیوند حقیقی دلالان افغانی الاصل  بومی میهن ما   و نیروهای خارجی ای که زیر نام ائتلاف جهانی مبارزه علیه تروریزم در افغانستان حضور دارند در یابیم . و دوستان شامل در ائتلاف  جهانی مبارزه با تروریزم باید آگاهانه و رضاکارانه به خاطر منافع ملی هر یکی از کشور های که به نماینده گی از آن ها در افغانستان حضور دارند مسؤ لیت این وضع خطیر تاریخی را  پذیرا شوند باید منافع ملی خویش را خالصانه و مستقل و بدور از چشمان طماع کشور های همسایه افغانستان با منافع افغانستان ارزیابی کنند ،آنچه می خواهم بگویم و اساسی ترین معضله بحران کنونی در جامعه ما را تشکیل میدهد این است که هیچکسی و هیچ نیروی اعم از داخلی و خارجی حاضر نیست تا راجع به خرابی روز افزون اوضاع کشور  صحبت کنند و آنچه که احتیاج به تفسیر و توضیح ندارد این است هر نیروی حاکم بر جامعه ما  چه انانیکه در عقب صحنه قدرت حضور دارند  و با خریدن  اکثر  دلالان بومی و افغانی الاصل در جامعه ما  ،  حاکمان راستین و زمامداران واقعی  کشور   محسوب میشوند  و یا هم آنانیکه همه ارزش های انسانی و میهنی را فدای" قصر های مجلل" و" موتر های مودل سال" کرده اند و آن همه ارزش های متعالی انسانی ومعنوی را در پاهای یک قدرت کاذب و فریبنده "  ذبح شرعی " میکنند ؛ با جرائت میتوان گفت که جامعه جهانی هنوز هم حالات و اوضاع کشور ما افغانستان را با تلسکوب دشمنان قسم خورده افغانستان می نگرند  و ارزیابی میکنند . حال از این میگذاریم که چه نیروهای وبا چه زدوبندهای بر سرنوشت کشور مان مستولی گشته اند ، باید نکاتی را مورد اشاره قرار دهیم که بتوان با بیان آن ثابت کنیم که ما علی العجاله  در حد توان حل وفصل مسا ئل تاریخی و سیاسی همچون مسأ له مرزیی خط دیورند نیستیم ، هر چند یکی از مسا ئل مهمی به حساب می آید که از یکصدو چند سالی به دینسو به اثر سیاست ها و  پالیسی های غلط و غیر عادلانه  زمامداران حا کم بر افغانستان، با سرنوشت و زندگی مردمان ساکن در دوطرف مرز گره زده شده است.چنانچه گفتیم و قبلأ نیز به آن اشاره شد حلقه های حا کم در رژیم نظامی پاکستان با استفاده از سیاست های  ما کیاؤلیستی و سیاست  « فشار از پائین و چانه از بالا » سعی براین دارند تا موضوعی را که از سال های سال به دینطرف به صورت کاذب و مصنوعی  به حیث موضوع سرنوشت ساز در مناسبات به افغانستان جا گرفته است و به همین خاطر ملیون ها دالر را هزینه کرده اند به میز مذاکره بکشانند . این در حالیست که  اکثریتی از  هیئات  حاکمه جانب  افغانی از وجود یک استراتیژی ملی که بتواند منافع ملی و واقعی مردم افغانستان را نگهداری کند بی بهره است ،بهترین نمونه این بی درایتی سیاسی در  تشکیل کمیسیون تدویر جرگه صلح است که به بصورت عاجل و فوری از عناصر معین وخاصی که بنابر خصلت ها وغرا ئز طبیعی شهرت خواهی و قدرت طلبی  که در سرشت و فطرت  برخی از  اعضای این کمسیون جای گرفته است و حین تقسیم " غنائیم "نا راضی به نظر می آمدند  با پیچاندن نسخه ء امتیازدهی که  به مشوره برخی از مقامات نزدیک به حلقه های نظامی پاکستان طی یک فرمان به عنوان عضویت در کمسیون تدارک جرگه  صلح با  پاکستان اعلام گردید  از سوی دیگر نظامیان پاکستانی پس از آنکه آقای شوکت عزیز نخست وزیر پاکستان جهت مطالعه مجدد نبض حاکمان کابل به افغانستان سفر کرد با گذاشتن عالمی از منت بر حاکمان کابل تشکیل این کمسیون را بر یاست جگرن باز نشسته آفتاب احمد خان شیر پاؤ وزیر داخله پاکستان اعلام نمود ! البته چنانچه از مطالعه اوضاع پیچیده سیاسی کنونی ظاهر می گردد  اگر جرگه صلح دو طرف مرز در هردوکشور دائر هم گردد به جز اینکه به توده های فقیر ی که در گردابی از نا امیدی دست وپا میزنند یک امید کاذب دیگری داده شود هیچگونه تأ ثیر چشمگیری بر امنیت و مسأ له صلح در مرز های دو کشوربجا نخواهد گذاشت .  

 1* : از مقاله ای دوست عزیزم جناب آقای انجنیر سید یعقوب منتشره در سایت وزئن گفتمان       

 

 

 


بالا
 
بازگشت