خالق بقايی پاميرزاد

 

فقیر احمد پنجشیری

 

يادی از مشروطه خواهان و قربانيان استبداد

 

 

عشـــــــــــق از فرياد ما هنگامه ها ايجاد کرد              ورنه اين بزم خموشان هيچ غوغايی نداشت

بنا کردند ، خوش رسم بخاگ و خون علطيدن              خدا رحمـــت کند آن عاشقان پاک طينت را

اين سوال هميشه در ذهنم تداعی ميگردد که نادرخان چرا بهترين فرزندان وطن ، اين سياستمداران و مدافعان آزادی و ديموکراسی را که هرکدام خدمات بزرگی برای افغانستان انجام داده بودند بجرم هواداری با امان الله خان ، بدون محاکمه جوقه جوقه به پای دار برد و نام بدی از خود درتاريخ برجای ماند. اگر نادرخان از گذشت و حسن اعتماد و جوانمردی کار ميگرفت ،يقينا آن عاشقان دلباختهً وطن بيش از پيش کمر همت برميببستند و مصدر خدماتی برای اين وطن بلاکشيده ميشدند. ولی بيرحمی ، کينه توزی ، قساوت قلب و ناجوانمردی و اطاعت از باداران خارجی ، باعث اين همه بدبختی ها در کشور گرديد. او به کشتار بيگناهان آنهم بدون محاکمه اکتفا نکرد بلکه دارايی های منقول و غير منقول آنها را نيز ضبط کرد و فاميلهای شانرا آواره و دربدر و فرزندان شانرا از نعمت تعليم و تربيه محروم ساخت. ازين جمله است :

ميرزا فقيراحمد خان پنجشيری رئيس جنگلات

ميرزا فقيراحمد خان در زمان امان الله خان دروزارت خارجه ماموريت داشت.  آنگاه که محمدهاشم خان درمسکو سفير بود فقيراحمدخان بحيث سکرتر در آنجا کار ميکرد و اما ميان او و فقيراحمد خان مخالفت بعمل آمد ، گفت و گوی شديدی صورت گرفته بود. چون محمدهاشم خان آدم کينه دل بود ، خاطرهً آن مشاجره را تا زمان اقتدارش بحيث صدراعظم با خود داشت.

ميرزافقيراحمد خان بعد از آمدن از مسکو ، در عهد امان الله خان بحيث رئيس جنگلات مقرر شد. وی در دوره سلطنت محمدنادرخان بجرم آزادی خواهی محبوس گرديد و سرانجام در سنه 1312 خورشيدی ( 1933 م ) با شاه محمد ولی خان آگاه دروازی وکيل شاه امان الله خان ، غلام جيلانی خان چرخی ، و محمد مهدی خان چنداولی يکجا بدار آويخته شد.

از آنجائيکه مرحوم سيد مسعود پوهنيار در صفحه 259 کتاب ( جنبش مشروطيت و قربانيان استبداد ) فقيراحمد خان را از مردمان کابل گفته ، چون برای من معلوم بود که او از پنجشير است  بناء قبل ازپرداختن به پژوهش بيشتر با دوست دانشمند و بزرگوارم اکادميسين دستگير پنجشيری تماس گرفتم وياری شانرا در زمينه تقاضا کردم  که جناب شان بار مسئوليت مرا کم کرده ، وعده دادند تا مقالهً را که دراين باره از قبل آماده دارند آنرا بغرض مطالعهً خوانندگان محترم سايت آزيايی عينا تقديم ميدارند.

لهذا نوشته ای را که شما در ذيل مطالعه ميفرماييد از قلم آن دانشمند گرانمايه تراوش نموده و اميدوارم مورد توجه علاقمندان قرار گيرد و بدينترتيب ما توانسته باشيم حق آن رادمردان کشور را تا حدی به نيکويی ادا کرده باشيم.

 

***************

 

فقیر احمد پنجشیری یکی از فعالان  جنبش  مشروطیت بود او    قربانی استبداد استعماری سردار محمد  هاشم خان صدراعظم  و خا ندان محمد  نادرخان گردید  

 این مبارز بیباک دره های پنجشیر  یکجا با محمد ولی خان دروازی و مرزا مهدی خان چنداولی  سرمنشی شاه امان اله  به دار آویخته شد (1932)  درباره هویت وپیوند  وشهرت مکمل  این  مبارز  پیشگام وطن و  دیار خود معلومات صحیح و دقیق ندارم     روشنفکرا ن پژوهشگران  وکهنسالان پنجشیر تاکنون  دربارهء کار زنده گی مبارزه  وقربانی  این قهرمان  گمنام  میهن  چیزی نه نوشته وروایتی نکرده اند   مطالبی که در دسترس  علاقه مندان تاریخ معاصر کشورما قرار گرفته است بسیار اندک ونا کافی میباشد  

 ولی موثق ترین اسناد یکه  در باره کار زنده گی مبارزه وقربانی این مشروطه خواه  استوار  و دولتمرد  پنجشیر وافغانستان تا کنون در دسترس نسل بیدار امروز  قرار دارد  همانا  حقایق تاریخی دقیق وصحیحی  است که  در  آثار تاریخی با ارزش موء رخان وخاطره نویسان نیمه ء دوم سده ء بیست میلادی از جمله : - در اثار موثق تاریخی میر غلام محمد غبار این  نماد مقاومت ضد استبداد  استعماری و ضد  خاندان محمد  نادرشاه وسلطنت مطلقه ،   

 - یاد د اشتهای قلمی  دور زندان ارگ  زنده نام  صبور غفوری ،  

 - پژوهشهای مستند و مصور محمد نصیر مهرین، 

- قربانیان استبداد تأ لیف سید  مسعود پوهنیار ، 

ـ نوشته  ء" مهاجر افغان" در   رساله ء  "نادرخا ن وخاندان او ،  

 - و در" خا طرات کتبی سردار  محمد رحیم  خان ، نوه ء امبر عبدالرحمان بنام برگهای ازتاریخ معاصر وطن  بازتاب روشن واطمینان بخش یافته است

نخست  میرغلام  محمد  غبار،  در باره ء مرگ غم انگیز محمد ولی خان  دروازی  ووکیل شاه امان الله ، مرزا مهدی خان چنداولی  سرمنشی شاه امان ا له پدر محمد آصف اهنگ مشروطه خواه  ووکیل دوره ء  دوازدهم شهر کابل ،    فقیر احمد خان پنجشیری  غلام جیلانی خان چرخی  جنرال شیر احمد خان چرخی  حقا یق   تا ریخی دردناک و  با ارزشی را به  ایجاز کامل ولی  بصورت  بسیار دقیق، سودمند، الهام بخش، بیداری آفرین وعادلانه  نوشته ، به نسلهای مبارز  امروز وفردا ی افغانستان  به  امانت داری کامل  سپرده اند   به  باورم  آرایش وپیرایش در  این  حقا یق تاریخی  به مسخ  وجعل  تاریخ منجر میشود    با درک وشناخت  این مسوءو  لیت عظیم ، اینک  به نقل  متن   اصلی  همان لحظات   وبرهه های تلخ  تاریخ از صفحات  66 – 67  جلد دوم " افغانستان در مسیر تاریخ میر غلام محمد غبار  "  آغاز میکنیم 

" ..........  سید شریف خان سریاور نظامی شاه  در زیر دار به محمد ولی خان تکلیف کرد که خودش  ریسمان دار  را بگردن اندازد  محمد ولیخان استنکاف کرد و گفت:

" به نادرخان بگویید که آمده  ریسمان را بگردنم  اندازد "  سیدشریف با یک  حرکت وحشیانه  پیش شد  وگفت :      " من این ریسمان را بگرد نت می اندازم "  وهم انداخت.

محمد  ولیخان  باز گفت :  به نا درخان بگویید که اگر  تو هزار آدم   مثل   مرا بکشی بازهم  روزی رسیدنی است که  ملت افغانستان  ماهیت اصلی ترا  خواهد شناخت و حساب خودرا   خواهد گرفت."  سید شریف خان سریاور مجال بیشتری نداده  ریسمان را کشید  و حرکات بی ادبانه اجرا نمود .

میر زا مهدیخان (1 )قزلباش که محکوم  دیگری بود  . همینکه دید محمد ولیخان را  از دیگران پیشتر بدار می آو یزند  فریاد  زد که :  "  اول مرا  بدار بزنید تا مرگ چنین  مردی  را  به بچشم  خود  نبینم  "   این خواهش او عقب زده شد  ونو بت   به ا عدام فقیر احمد خان  (  رییس جنگلات  رسید )  این جوان  آراسته و تحصیلکرده جزء  حلقه ء  سیاسی  میر سید قاسم خان بود   .  وقتی که  اوسر کاتب  سفارت افغانستان  در مسکو بود  مورد توهین  محمد هاشم  سفیر قرار  گرفت وبا  آتش تفنگچه  جواب این اهانت را داد  . ولی بد بختانه یکنفر کوریر افغانی  که   خود شرا  بین فقیر احمد  خان ومحمد هاشم خان  حایل ساخت  ازین گلوله بیفتاد  وچشم از جهان پوشید . درحالیکه محمد هاشم خان  بسرعت فرار کرده بود .

اینک که  محمد هاشم خان صدر اعظم افغانستان  وفقیر احمد خان محبوس دست اوبود . لابد  بدار زده میشد

روزیکه  نادرشاه فرمان اعدام محمد ولیخان وچند نفر دیگر را بصدارت ارسال نمود . نام فقیر احمد خان جز ء  فهرست اعدام شونده گان نبود . محمد هاشم خان همینکه فهرست را بخواند و امر اجرای فرمان بداد . مجددا  فهرست را بخواست وگفت  :  " نام یکنفر فراموش شده  "  آنگاه بقلم خود  نام فقیر احمد  خان را بنوشت وبفرستاد

محبو  سین سیاسی  ارگ حکایت میکردند  که وقتی  صدای  زندانبان  ارگ بلند شد که فقیر احمد خان بیاید  فقیر احمد خان بایستاد ولباس ودستارش ر ا وارسی نمود . آنگا ه با بی اعتنا ئی  وزهر خند مستهزیانه  بر آمد  ودرحلقه ء کشنده گان  وکشته شوند گان  داخل شد.  والحا صل این پنج نفر بدار آویخته شدند .(4 5) 

جنرال  شیرمحمد خان  چرخی با سکوت وخونسر دی  ریسمان دار را  استقبال نمود  هیچ حرفی نزد ( ا ین شخص به شجاعت معروف بود ) .

جنرال غلام جیلانی خان چرخی  در پای دار فریاد کرد که :  "  اگر کشته شدیم پروا ندارد . تنها میخواهم  که فرزندان ما  از تحصیل محروم  نگردند ." البته این خواهش از دشمن  که مردانگی را نمی شناخت  رد گردید  و داستان این خاندان مانند خاندان محمد ولیخان بانجام رسید  ."

ثانیا محمد نصیر مهرین موألف  " گوشه ای از قتلهای  سیاسی  درتاریخ افغانستان معاصر - قسمت اول"  به استناد یاد داشتهای موثق  مورخ  شنبه  1933 صبور غفوری  ازجمله  درباره سرنوشت غم  انگیز فقیر احمد این واقعیتهای تلخ تاریخ را نوشته اند که فقیر احمد  یکجا با مهدی چنداولی  غلام جیلانی خان چرخی جنرال شیراحمد خان چرخی بالبان پرخنده بسوی سرنوشت وقربانگاه استبداد  رفته ودر داخل  احاطه ء دهمزنگ  بدار آویخته  وغر غره  شده است بهنگام  وداع آخرین  با  یاران زندان ارگ    "لنگوته (دستار)  سفید  پاچ به سر, تسبیحی به دست  داشته  چپن فولادی  پوشیده بوده  و از چپن او نورمخصوص (ویژه ) مشاهده میشده  است ودر نهایت   جسد فقیر احمد  به پدر ریش سفید ش ( سفید ریشش)   سپرده شده بود (55)                                                                                                    در خاطرات قلمی سردار محمد رحیم خان خان نوه ء  امیر عبدلرحمان  خان  فقیراحمد از  جمله ء  "  جوانان  مترقی "   و  "  از رژیم نادرخان  ناراضی "  " کارمند و.زارت خارجه "  ،"  رییس جنگلات " ،  "  تحصیلکرده ء هند " وبا   شاه  امان ا  له   دارای رابطه ء برادرانه توصیف شده است (56)

به روایت شفاهی  خانم رحمانی که من خود  ا ز ز بانش بگوش شنوای خود شنیده ام  ،  فقیر اجمد پنجشیری  واحمد رحمانی  شوهرش  با عبدالرحمان  لودین،. حلقهء "جوانان افغان "  ومشروطه خواهان دوم  پیوند سازمانی  فکری و مرامی محکم  داشته اند  هردو کارمند  سفارت  افغانستان  در مسکو بوده اند  دران دوران سردار محمد هاشم  خان برادرنادرخان  نیز سفیر  دولت شاه امان اله در مسکو بود

این مرد مستبد یحیا خیل  برسم  نیاکان طلا پرست خویش با سفیر کبیر بر یتانیا مقیم مسکو مناسبات بسیار نزدیک وتنگا تنگ داشته است

بقول خانم رحمانی، فقیر احمد پنجشیری علیه روابط نزدیک سردار هاشم خان  با سفیر بریتانیای کبیر درمسکو  چندین بار اعتراض  و  باری اورا به جاسوسی انگلیس متهم  وبا فیر تفنگچه  تهدید کرده بود وهرگاه  سردار احمدجان رحمانی سکرتر سفارت افغانستان در مسکو سینهء خودرا سپر نه میکرد  ومانع فیرتفنگچهء  فقیر احمد نه میشد  شاید حیات سردار هاشم  قبل از نادرخان به پایان میرسید (57) بنظرم روایت شفاهی خانم  رحمانی ،  با  نوشته  ء موثق ومستند  میرغلام محمد  غبار تفاو تهای اساسی دارد زیرا به اساس روایت خانم رحمانی شوهر ش ، احمد رحمانی میان فقیر احمد  وسر دار هاشم سفیر مسکو  حایل شده  وفیری صورت  نگرفته بود است  ولی غبار ازفیر"  فقیر احمد خان پنجشیری رییس جنگلات  " مرگ کوریر افغانی وگریز سردار هاشم بوضوح وصراحت کامل  ذکر کرده اند بنا برین درصحت ودقت  نوشتهء میر غلام محمد   غبار نه میتوان شک وتردیدی کرد

همچنان خانم احمد جان رحمانی سکرتر سفارت افغانستان در دوران  شاه امان الله در آخرین روز های زنده گی خود روایت کرد که:                                              "  عبد الرحمان  لودین فقیر احمد پنجشیری و احمد جان رحمانی  نخستین حلقه ء دارای اندیشه های مردمسالاری ودیگر گونی بنیادی  جامعه بوده اند وبه همبستگی برادرانه با احزاب کارگری جهان گرایش مسلکی  داشته اند این که چرا از میان این سه همفکر  احمد جان رحمانی  حلق آویز  وغرغره نشد از مرگ نجات یافت  وهژده سال تمام  در شرایط بسیار دشوار عمر وجوانی خودرا در زندان سپری کرد به  نظرم  دلایل  زیرین  میباشد :

نخست احمد جان  فرزند غلام  رحمان خان مشروطه خواه  از قبیله ء محمد زایی بود .

دودیگر نخستین افغانی بودکه با یکی از دختران  فرهیخته ء ارستو کراسی روسیه تزاری  ازدواج کرده بود                                                                 

محمد ولی خان دروازی نیز نخستین  شخصیت ملی ومشروطه خواهی بود ه اند که در سپیده دم استرداد استقلا سیاسی افغانستان مستقل  در  ر  أ س هیأتی به مسکو سفر کرده بود وپیام شاه امان ا له را به  رهبر  حزبی و دولتی اتحادشوری در کاخ کرملین سپرده بود (58)

محمد ولی خان  متخلص به آگاه  با نفوذ انگلیس  نادرخان وخاندان او  دردرون حاکمیت شاه امان لله   از  همان آغاز آشتی ناپذیر بود اند

این دولتمردان  ملی ، آزادیخواه وضد استبداد استعماری افغانستان مستقل  مشروطه خواهان وطرفداران راسیتن  آزادی دموکراسی  وترقی پرشتاب افغا نستان  به همین  دلا یل روشن  مقدم  برهمه  افتخار خصومت نادر شا ه وخاند ان ستمگستر اورا  کسب کردند ومردانه  تا پای دار" خاندان طلا یی "  رفته ا  ند روان همه قربانیان راه آزادی دموکراسی وترقی وطن شاد باد

 در باره خاندان طلایی  : دربار ه ء طلایی ،  نادرخان  وخاندان او ، نخست درشماره  ء اول نشریه ء " جمهور افغانستان " یکم سپتامبر   1951 ص ص 10- 18مقالت   موجزی به قلم  "مهاجر افغان"  در پشاور طبع شده بوده است لازم به تذکراست  که   درین برهه ء  تاریخ  پوهاند عبد الحی  حبیبی نیز جمهوریت مو أقت افغانستان رادرتبعید   اعلان کرده بود  این مقالت در سال 2001 میلادی   بار دوم پس از نیم قرن  زیر نام  "  نادرخان وخاندان او " بقلم مهاجر افغان اقتباس  و به شکل رساله ء مستقلی چاپ شد ه است      تا جاییکه از سبک نوشته  ومحتوای  غنامند   این مقاله پیداست  " مهاجر افغان" به  تاریخ افغانستان  زبان و شیوه ء نوشته ء فارسی دری  شناخت ژرف و  تسلط کامل دارد  وبه احتمال قریب به یقین " مهاجر افغان " تخلص مستعار  پوهاند حبیبی میباشد به هر حال  با اطمینان  میتوان روی پژوهشهای این مهاجر ضد  استبداد استعماری  حساب واعتماد کرد  " مهاجر افغان "درباره ء خیل وتبار  طلایی  وخاندان نادرخان به ایجاز و اطمینان  کامل نوشته است  که :   "   .... در حدود (1230ق)   دود مان احمد شاهی مضمحل گردید  ودود مان  جدیدی از نسل  محمد  خان   (  مشهور به محمد زایی ) که به دربار ودودمان  احمد شاهی قربی داشتند  اقتدار مملکت را بدست آوردند واز همین خاندان فرزندان متعدد سردار پا ینده خان وبرادران وزیر فتح خان درگوشه گوشه ء مملکت از کشمیر تا هرات و آمویه وسند تا کنار بحر هند مسلط گشتند  از جمله برادران وزیر فتح خان  شخصی  بنام سلطان محمد  خان شهرت داشت واین سردار عیاش ورعونت پرست (خود آرا، سست  و کم عقل  ) حکمدار پشاور ومربوطا ت آن بود  .   وی در" وزیر باغ  " پشاور آیینه خانه داشت  و اوقات او با پریوشان  در باری  به عیش ونوش  میگذ شت  این مخلوق عجیب "طلا" را بسیاردوست  داشت  طلا میخورد  (کشتهء طلا )   طلا می پوشید  (پوشاک طلا )  بر فرش وبستر طلایی  می خوابید  دست بند  وپای زیب  وبازوبند  وکفش طلایی می پوشید  و حمایل سنگین طلا به گردن  می بست وبا این عشقی که  سردار نامدار  به طلا داشت  با لاخره  به "سردار طلایی" و "سلطان طلایی "  نامزد گردید " (59)

باید دانست این همان سردار وطنفروشی بوده است که سرزمین پشتونخوا را بقول قوی  " مهاجر افغان "  در برابر طلایی چند به رنجیت فروخت  " بقول مهاجر افغان "  سلطان طلایی "  44پسر و 36 دختر داشته است  این جم غفیر ( گروه بسیار )    طلایی زاده گان هموار ه جراثیم  دربار افغانی بودند     " مهاجر افغان" درباره ء "یحیا خیل "  این واقعیتهای تلخ تاریخ را  بروشنی ودریغ ودرد  عیان میکند که :

" ...ازجمله ء فرزندان زیاد  سلطان طلایی  آنانیکه بصورت مشروع  منصوب به وی اند  دو بر ادر  سردار یحیا  خان   وزکریا خان  معروف اند سردار یحیا خان نیز طلا پرستی ووطنفروشی  وارتکاب  ملاهی  ( آلت لهو وبازی بیهوده  )  ومناهی را  از حضرت پدر به ارث برده بود  ."  مهاجر افغان" پس از بیان بیماریهای عقلی  وجنون پول دوستی وطلاپرستی  این خا ندان ، مطالب درد ناکتر دیگری  را  نیز  فاش کرده است از جمله نوشته اند که  :  سردار  یحیا  خان  یک دختر خودرا  بدربار  امیر یعقوب خان به لطایف الحیل  داخل ساخت  وسردار بدین وسیله تقربی بدربار امیر یافت  ودر نازک ترین  اوقات حیات مملکت که  انگلیسیان  در جنگ دوم  از طرف غازیان ملت فشرده میشدند  وسپاهیان  افغان  بر نماینده انگلیس  کیوناری نام  قهر کردند  همین سردار یحیا  خان بار ها  از انگلیس پول گرفت  ومعنویات امیررا  ضعیف ساخت   وتفرقه درصفوف  مجاهدین ملی  انداخت  تا که  بالاخره  ذریعه ء دختر خود  امیر ضعیف النفس را  کشان  کشان  به مقتل  سابق قشون انگلیس  ،به " گندمک "  برد   ومعاهده ء منحوس گندمک را در چهارم  جمادی ا لا خر یعنی 1296 قمری  (16می 1879 )  بسر  امیر فاقدالا راده امضاء کرد واین اقدام  دومی بود  که خلف  بعد از سلف نمود  یعنی  پدریحیا خان  (طلایی )  ولایت پشاور وبنگش را به  سیکها فروخت  وپسر هم  به  لطایف الحیل  امیر یعقوب را  مجبور  با مضای معاهده ء منحوس  گندمک کرد  دختر یحیا خان  یگانه  علت عیاشی  وعطالت وسستی مزاج  امیر  یعقوب خان گردید تاکه سلطنت وی هم سقوط کرد

وزمام اقتدار  افغانستان را در حدود  (1297 ق)  بکف آهنین امیر عبد الرحمان سپردند  "

 امیر عبدا لرحمان بدرستی میدانست که  "   فرزندان سردار یحیا  خان ؛ سردار  محمد یوسف و محمد آصف تحت تربیه ء مخصوص  انگلیسها گرفته  شده بود ودر دیره دون  برای مقاصد دونی پرورش میشوند   امیر عبد الرحمان  خان   بگفته ء    "مهاجر افغان  " ،در مرض مرگ به فرزندان خود توصیه کرده بود  که از خا ندان یحیا خان  احتراز  جویند    ولی  سردار یوسف و سردار آصف  به باور روشن  " مهاجر افغان  "  .  بعد از  تربیه ء چندین ساله ء انگلیس به وطن برگشتند  بنام  مصاحبین دربار امیر  مقرر شدند  .....سردار یوسف  رول پدر خودرا بازی کرد  ودختر خودرا داخل دربار امیر حبیب اله سراج نمود  وهمین دختر  که  مشهور بود به " ملکه ء  هندوستانی" امیر را به انواع  ملاهی و فواحش گرفتار کرد وبرادران دختر که نادر خان  شاه محمود خان  وهاشم  خان  وشاه ولی  خان بودند  نیز بیرون دربار وارگ شاهی را در دست گرفتند  .....امیر بعدازین  درعیش ونوش   آنقدر مستغرق گردید که حیات خودرا درهمین راه  از دست  داد  وبسال  1337 ق درکله گوش لغمان  بدست همین  مردم  در حالت اغماء  بیهوشی قتل گردید

شاه امان اله نیز اشتباه پدر را تکرار کرد وپس از پیروزی  قبلا تنظیم شده ء انگلیسها  درجبهه ء جنوب  اشتباها به  نادرخان رتبه فیلد مارشالی  ومقام وزارت  دفاع را بخشید وبه عالیترین مقام  دولتی تعیین کرد  ودرنتیجه  زمینه ء زوال خودرا  خلا ف پند زیرکانه ء  پدر پدر خو د فراهم ساخت  وتاج وتخت را  با خوشبینی تاریخی نسبت به خانو اده  مصاحبین  دریک قمار  سیاسی باخت  واینک در سده ء بیست ویکم  باز ظاهر خان پس از سی سال  بنام بابای قو م وفدراسیون قبایل درانی واردمعرکهء کشور ساخته شد وتاریخ بار دیگر بگونه ء  دوران شاه  اما ن اله با پیچ ومهره های نو تکرار گردید  ومردم افغانستان شور بختانه  طی یک قرن از شر این دست پرورده گان استعمار نجات نیافته ا ند  اکنون که نقش این " جراثیم " سده ء بیستم تاریخ کشور خودرا  شناختیم  به  ذکر خیر قربانیان این جراثیم وویروسهای تاریخ معاصر  باز هم  به تأسی از   " مهاجر افغان "  ادامه میدهیم

به  اساس نوترین  معلومات عبد الودود ظفری فرزند (60) فرهیخته ء مردم   پنجشیر ،   فقیر احمد پنجشیر ی اصلا از رخه ء پنجشیر واز شیشکان (1 6 ) قریه قابضان بوده  با خیل وتبار  مرحوم حاجی میر احمد بنیادگذار مسجد جامع کارته پروان نزدیکی داشته اند  شیشکان  جمع  شیشک   وشیشک  پرنده  باشد از کبک  کوچکتر است  آنرا        " تیهو" نیز  می نامند

پسر فقیر احمد خان بنام  بشیر احمد در دوران استبداد از شاگردان ممتاز صنف خود  بوده با قلب ماهیت قومی وبه تخلص " اتمانزی "  از تصفیه "  ضبط احوالات "  جان به سلامت کشیده است  ،پس از پایان تحصیل در رشته ء ساختمان  در ایالات امریکا زنده گی میکنند با ور  دارم که  انجنیر بشیر  فرزند  این مرد مبارز دیار ما درباره ء سرنوشت دردناک پدر وخانواده ء  ظلم دیده ء  خود میتواند وباید معلومات  واسناد  تاریخی بیشتری در دسترس  نسلهای رشد یابنده ء امروز و فردای سر زمین سوخته  ء خویش قرار دهند

در تمام این اسناد موثق  تاریخی غالبا در مور د نام فقیر احمد  و جنرال شیر احمد خان چرخی اشتباهاتی به نظر میرسد و  این قربا نیان استبداد را گهگاه بنامهای  جنرال شیرمحمد خان  و فقیر محمد  خان نوشته  اند    ولی در رساله ء " نادرخان وخاندان او" در سال  1951 م  بقلم  مهاجر افغان( احتمالا  پوهاند حبیبی)  نیز جنرال شیر احمد چرخی  نوشته شده است  بنابرین  من نیز همین  نام را  مرجح پنداشته ام 

ولی طبق آخرین پژوهشهای  همدیار گرامی ام عبدالودود ظفری مردیکه بدون فرمان شاه وبدستور شخص سردار هاشم  یکجا با محمد ولی خان دروازی  ومرزامهدیخان سرمنشی  شاه امان اله  غرغره وبه دار بالاشد  بدون ترس از اشتباه  فقیر احمد خان وفرزند ماما ی مرزا  فقیر محمد خان  بوده است  فقیر محمد خان نیز درکابل وشهر لاهور  یکجا با  فقیر احمد خان  تحصیل کرده ، در دوران شاه امان اله  مدتی در شهر بمبیی  بحیث  قنسل مقرر گردیده بود   فقیر احمد  نیز درسفارت مسکو  خدمت میکرد  وهردو کارمندان وزارت خارجه واز طرفداران صادق شاه اما ن اله  بوده اند   نادرخان وبرادرانش از ایشان شناخت ژرف داشته اند ویکجا  با محمد  نادرخا ن  به هوا خواهی  امان لله از هند وستان  به افغانستان آمده بوده اند  خانم  فقیر محمد خان در شهر کلیفورنیا ی  آمریکا  در سراشیبی عمر زنده گی میکند  ،او در کمال سلامت عقل گواهی داده است که  شوهرش  درنخستین روز شهادت فقیر احمد پنجشیر  پنهان شد  وبیش از یکسال  درمزار شریف  به حالت اختفا زنده گی میکرد

سپس درهرات  اندخوی  بدخشان  وتخار  به حیث ترجمان و  کارمند در  کمیساریها   و دور از  نظر جاسوسان دربار ایفای وظیفه می نمود ولی سرانجام اونیز توسط  شبکه های جاسوسی  استبداد استعماری کشف ودر راه خانه آباد وامام صاحب  بدستور  سردار محمد هاشم  ترور شد وبه شهادت رسید  وبه این شیوه دوتن از پیشگامان راه آزادی و  مشروطیت رخه ء پنجشیر یکی پی دیگر قربانی استبداد استعماری شدند به گواهی  خانم  دوم  مرزا فقیر محمد خان  که هنوز  در شهر . کالیفورنیا  در سراشیب عمر خویش زنده گی میکنند  ،شوهرش فرزند  حاجی میرفقیر خان ازشیشکان ومادرش از قریه ء مرشتان رخه پنجشیر بوده است  تصویرمرزا  فقیر محمد خان (62)

خلاصه

- نخست  فقیر احمد در 24سنبله ء تابستان  1933 م  یکجا با محمد ولی خان دروازی مرزا  مهدی خان چنداولی پدر محمد آصف آهنگ  وکیل دوره دوازدهم شورای ملی  غلام جیلانی خان چرخی و  جنرال شیر احمد خان  چرخی  بدون هیچگونه  محاکمه ء علنی  با اضافه شدن نامش به قلم خونکار سردار هاشم خان صدراعظم  در فرمان نادر شاه   میان  احاطه ء زندان دهمزنگ  پس از محمد ولیخان و  میرزا  مهدی خان  سر منشی  شاه امان ا له بدار آویخته وجسدش به پدر سفید مویش سپرده شد

- فقیر احمد  جوان آراسته  ،تحصیلکرده  ء هند   ،ر ییس  جنگلات  وجزء حلقه ء میر سید قاسم  آغای لغمانی ومدتی کارمند سفارت افغانستان درمسکو  بوده اند

- فقیر احمد پنجشیری  در  سفارت مسکو باری مورد توهین  سردار هاشم  سفیر  قرار  گرفت  وبا آتش تفنگچه جواب این ا ها نت  را پاسخ  داد  ولی شور بختانه  یکنفر کوریر افغانی  خودش را بین  فقیر احمد خان وسفیر حایل ساخت وازین گلوله بیفتاد  وچشم از جهان پوشید  و  محمد هاشم سفیر فرارکرد

- سردار هاشم  بهنگام   صدارت خود  نام فقیر احمد را به قلم  خودکار خود  در  فرمان  نادر شاه  ودرزیر  فهرست نامهای  چهار اعدامی  دیگر  افزود  وبه این شیوه انتقام گرفت

-  فقیر احمد به  هنگام  آخرین وداع  با زند  ا نیان  سیاسی  ارگ     "  لنگوته (دستار )  پاچ سفید  به سر وتسبیحی در دست داشته است   وچپن فولادی  پوشیده بود  وصبور غفوری از چپن  او  نور مخصوصی ( ویژه  ای)   را  مشاهده میکرده  است

- فقیر  احمد جوان مترقی  از رژیم   نادرخان  نا راضی  با شاه امان ا له  روابط نزدیک دوستانه و رفيقانه  داشته وبه همین دلیل در راه آزادی  با سیمای  خندان  بسوی مرگ وسرنوشت با گردن افراشته بر سر دار وبهنگام مرگ  مقام  سر به داری  یافت .

- فقیر  احمد  در روشنی  نو ترین معلومات شفاهی فرزندان محمد ولیخان خان    در وازی  وگواهی  خانم دوم فقیر محمد خان  اصلا از شیشکان  قریه ء قابضان رخه پنجشيربود ه است  شیشکان جمع شیشک باشد  وشیشک پرنده ء باشد کوچکتر از کبک  وبنام تیهو نیز یاد میشود بروایت خانم  فقیر محمد خان  فقیر احمد خان  فرزندی داشته است بنام  بشیراحمد ا  واز شاگردان ممتاز صنف خود بود  او بنام اتمانزی از غربال  ضبط احوالات  جان به سلامت کشید ودر امریکا در رشته ء ساختمان تحصیل کرد  دیپلوم انجنیر ی ساختمانی را   بدست آورد ودر ایالت امریکا  کار وزنده گی میکند  امید که روزی  پس از جستجوی دردناکی این فرزند مبارزه ورنجهای بیکران مردم  دیار خودرا بیابم  وحقایق بیشتری در دسترس وارثان قربانیان  استبداد  بگذارم و لی مرزا فقیر محمد  خان فرزند  حاجی میر فقیر خان  به   گو اهی خانم دومی ایشان که در حال حاضر در  شهر ...کالیفورنیای امریکا زنده گی دارند   نیز تحصیلکرده هند  مدتی قنسل بمبیی  وپسر عمه وشوهر همشیره ء فقیر احمدخان و ازطرفداران  آزادی وجنبش مشروطیت بوده  است وبه  این علت  سر انجام  اونیز در چنگال  خونین استبداد استعماری  سردارمحمد هاشم  افتاد  وبدون هیچ گناهی در راه  خان آباد و ولسوالی امام  صاحب  به شهادت رسید. آرزومندم که درباره ء این قربانیان استبداد  وارثان سید قاسم آغای لغمانی  معلومات بیشتری  را مستند به روایات شفاهی ایشان در دسترس  علاقه مندان نهضت مشروطیت قرار دهند زیرا  بقول میر غلام محمد غبار  فقیر احمد پنجشیری عضو حلقه ء میر سید قاسم آغای لغمانی بوده است.

بخش پايانی اين گفتمان :

لازم به يادآوریيست ، حينيکه اين نوشته به پايان خود نزديک شده بود ، جناب محمد آصف آهنگ ، مورخ ، اديب ، سياستمدار و آزادی خواه مشهور کشور وفرزند برومند مرحوم محمد مهدی خان چنداولی منشی شاه امان الله ، که فعلا در کانادا زندگی ميکنند به اين قلم گفتند : بروايت والدهً مغفورهً شان ، فقيراحمدخان مشهور به فقيرجان پنجشيری دريکی از دکانهای کنار مسجد چوبفروشی کابل با شوهر ايشان مرحوم محمد مهدی خان و ساير مشروطه خواهان آنزمان هميشه جلسات داير ميکردند و نشست و برخاست داشتند. که اين شهادت هرگونه شک و ترديُد را راجع به هويت و اصليت فقيراحمد خان پنجشيری از خاطرها می زدايد.

روان همه آزادی خواهان و مشروطه طلبان شاد باد!

با تشکر از جناب آهنگ.

 

 

 


بالا
 
بازگشت